16 خرداد 1393

بخشی از کتاب خمینی احیاگر اسلام/ نویسنده ویلیام کاروشه؛ ترجمه و ویرایش یاسر کنعانی


بخشی از کتاب خمینی احیاگر اسلام/ نویسنده ویلیام کاروشه؛ ترجمه و ویرایش یاسر کنعانی

در اینجا بخشی از کتاب خمینی احیاگر اسلام نوشته ویلیام کاروشه حقوقدان برجسته فرانسوی ارائه می شود.

جمهوری اسلامی ایران،

غالبا" کشورهای کمی در جهان وجود دارند که مورد تحلیل قرار بگیرند، حادثه عظیم  نوینی، همراه با افزایش بنیاد گرایی گرایی با بیشترین  تأثیر و کمترین سازش در میان جنبشهای اسلامی بوده است.در پوشش حکومت، دستگاه اسلام گرایی تهران می رود که در خارج از مرزهایش، در کشورهای عربی و در مرزهای بیرونی اش شکفته شود، تا در احساسات مردم ریشه بدواند .این یک جنبش فوق العاده بسوی سرنوشت مشترک تاریخی است، بنام اسلام است .این دیدگاه جنگجویان فاتح است.

اقدام(امام ) خمینی برای غربیان غیر قابل درک است، هیچ کس از احساسات تحسین برانگیز نسبت به وی نمی توانست باز بماند.همه به این شخصیت سیاسی – مذهبی مشهور که خود بر صحنه آمده است، غبطه می خورند. افکارش را نمی توان تغییر داد. نمونه اش دیگر یافت نمی شود حتی  تصویرش نیز فروخته نمی شود، متملقین وی از دیده ها ناپدیدند، بسادگی می توان او را مورد انتقاد قرار داد.

اعمالی را که خمینی با تو سل به نیروی ایمان و اراده ی صادقانه اش از طریق سخنرانی های تربیتی خود  به منظور پیشرفت ایرانیان انجام  داد، همه اش با تاریخ اسلام مرتبط است. فقط مستضعفان شاهد فداکاری و وابستگی به وی هستند و قبل از هر چیز برای مستضعفین مبارزه می کند.

هرگز این نظریه را نباید، نادیده گرفت که اسلام دینی است اجتماعی تا یک دین روشنفکری. از سال 1979 تا کنون، اسلام گرایی، هرگز دستخوش آنچنان حملات خصمانه و نامعقول که غالبا از سوی افرادی که به هیچ وجه با این افکار معنوی در ارتباط نیستند، قرار نگرفته بود. این منتقدین که دارای اهرم قدرت بودند، از کنار کسانی که دارای انتقادات بدیهی بودند، بی تفاوت گذر می کردند.

به همین دلیل، مقامات ایرانی، تصورات واهی کسانی را که دشمن انقلاب اسلامی بودند، تدریجا" افشا میکردند و همزمان  آنها دیدگاه  خود را در مقابل کسانی که مایل به سازش کاری رژیم بودند، اعلام می کردند و عیب جویان  را مجبور به سکوت و کسانی را که به جهت گیریهای سیاسی و مذهبی دولت را با چشم انتقاد می نگریستند را مورد سرزنش قرار می دادند. دست اندرکاران ایرانی با مستندات محکم مرتبا توطئه چینیهای دشمنان انقلاب اسلامی را بر ملا می ساختند.

ایران در صدر تحلیل اخبار جهان قرار گرفت و تصویری را که برای خارجی ها متصور می ساختند، فریبنده تر بود تا واقعیت .مطمئنا" انقلاب شگفت انگیزی که ملتی را از دیکتاتوری رهایی بخشید و آنان را در یک تفکر اسلام گرایی و دینی وارد ساخت ، این انقلاب اسلام را بعنوان یک الگو و یک منشاء به دیگر جوامع اسلامی مستضعف تقدیم نمود و تفکر استبدادی رژیم پهلوی که بر اساس شاهنشاهی نسبتا" قانونی (پادشاهی مشروطه )استوار بود به حکومت دینی و کلی گرا مبدل گردید.از اولین روزهای انقلاب اسلامی تاکنون، این تنها صدایی بود که از طریق رسانه های گروهی غرب به جهانیان ارائه می شد. بروز تعابیری همچون ظهور" رژیم زهدانه ملاهای انحصار طلب " که  مذهب را در سلاح خلاصه کرده  و کودکان را با عملیاتهای نظامی و زنان را با چادر درهم آمیخته بودند  و انبوه داغدیدگان شهدا را  هم صدا بمنظور ارتقاء اسلام فاتح به حرکت در می آوردند .مسأله ای که لازم بود گفته شود، معرفی این انقلاب ، همچون یک اقدام متعصب گرانه، با احساسات جنون آمیز جمعی و خشمی مرموزانه ، همراه با کینه توزی و وحشت و  حذف دیگران بود، که به حرکت در آمده بود، این مسائل از طریق رسانه های گروهی (غرب ) اعم از  جراید و یا رادیو و تلویزیون برای افکار عمومی مورد انتشار قرار گرفت.

این نکته را نباید فراموش کرد که پایه های شاهنشاهی ضرورتا  گسست پذیر بود  ، چرا که اساس آن بزودی بخودی خود از هم پاشیده می شد. یک سلسله ی پادشاهی کاملا" مستحکم، براحتی از صحنه بیرون نمی رفت و  لازم بود که سالها اقداماتی صورت می گرفت  و عمکرد آن مورد  مورد بررسی قرار می گرفت .

ایران شاه چگونه بود؟ کشوری بر بنیان تکبر، کم کاری ، مال پرستی، ثروت اندوزی طبقه ی حاکم و هرج و حرج در  امور حکومتی و ایجاد تنفری تدریجی و فقدان عدالت بخصوص در  طبقه محرومان که  هر رزومستمندتر و نا امیدتر می شدند.چه عذابی این مردم از پادشاه مغرور خود کشیدند! جامعه ای که در زیر ضربات تازیانه آنچنان باقی مانده، نمی توانست جز مردن و یا زجر کشیدن مطالبه دیگری داشته باشد.

جمهوری اسلامی سوالهای متعددی را در ذهن  ایجاد نمود که در اکثر موارد بدون جوابی قانع کننده برای غربیها باقی می ماند. گستردگی این پدیده باعث بوجود آمدن وحشت و ترس آنها گردید و انقلابی «بانام خدا» همین بیم و اضطراب را در بین تحلیل گران ایجاد کرده بود. در جهان غرب انتقاد امری عادی بنظر می رسید.مطمئنا" وضعیت  ایران در فضایی بغرنج  و آشفته قرار داشت. دشوار بود که با این پدیده سیاسی که بنظر می رسید از دیدگاههای تحلیل گران غرب استخراج شده  ، مواجهه شد.انقلاب اسلامی همچون یک معما باقی مانده بود. و به نظر نمی رسید که در تهران نیز تحلیل گران موشکاف  دیدگاهی روشنتر از دیدگاه ما داشته باشند .

غرب همیشه مغرور و تحریک کننده ، همچون بره ای عقب مانده از گله از جامعه اسلامی هراس داشت و جمهوری اسلامی برای آنان یک فاجعه بود چرا که  همه توجه آنان به دولتهای عربی حوزه ی خلیج فارس معطوف بود و بعنوان نمونه  کشور فرانسه که به دولت عراق تسلیحات نظامی را می فروخت  و  روابط  حسنه ای با آن داشت  ؛همین امر غیر منتظره ای برای  تسفیه حسابهای مالی و پرداختها  به بهای جنگی که سبب ویرانی کامل و ضررهای هنگفت اقتصادی و انسانی گردید، برایش به وجود آورد.آمریکائیها و اروپاییها، ترجیح می دهند راسا و حکام کشورهای سعودی و امارات را که مدافعان ظاهری اسلام بود ند ؛اما ما (غربی ها)می دانیم که وقتی آنها  به  غرب می آیند، مساجد را بخاطر جاذبه ای غربی همچون کاباراه وکلوپهای شبانه و فاحشه خانه ها، بدست فراموشی می سپردند.

شگفتی غربیان، قابل درک است، زیرا ایران تنها کشوری نبودکه سیاست اسلام گرایی را در پیش گرفته است و پاکستان هم  در قلمرو اسلامی تنها کشور باقی نماند و  ایران با آن شباهتهایی داشت؛  اما کشور پاکستان هیچ ساختار سیاسی را ارائه نمی داد وتنها دولت خواهان اجرای قوانین، فرهنگ و آداب و رسوم منطبق با احکام قرآن می باشد و قانون شورای ایدئولوژی که در سال 1973 تصویب شدشهادت و سوگند خوردن یک مرد برابر با شهادت دوزن اعلام شده بود. شلاق زدن یک امر متداول است. در زمینه سیاسی، اسلام در کشور پاکستان برای سنگسار کردن قوانین خاصی را دنبال می کند و برای نمونه حکم از آن خدا بود که  در اسلام هیچگونه جایگاهی برای مخالفت با آن  وجود ندارد.همچون مرام " مسلک مانی"؛ ایران اسلامی هرگز با چنین موجی روبرو نشده بود که در میان خوبی و بدی تقسیم  شود  و خوبی ها در غرب و بدی ها در تهران نشان داده  شوند. با این تصور تعابیرو واژه ها یادآورنده  وحشت از تفکری قرون وسطایی  با روشی محتاطتر در اذهان ترسیم می شد.

«جنگ با ایران، جنگ با اسلام است» ، این اعلامیه خمینی است. این شعار مختصر که  مکرر بیان می شد، متکی بر تحلیلی بود که با قضاوت همگانی استوار نبود؛ چرا که غربی ها مفهوم اسلام را نمی توانند هضم کنند و این چیزی است که آنها آنرا منازعه جدی ارزیابی می کردند و  این منازعه نامشخص ، با واقعیتهای آنها  مطابقت داشت؛ چون قابل  استدلال بود و این عقیده را به صورت آشکار ابراز می کردند.

در یک دید کلی انقلاب اسلامی یک پدیده بود که به دلیل  سوء استفاده های شاه و دوری وی از اسلام بوجود آمد.بدون شک انقلاب به حمایت توده ی مردم نیازمند است و نادیده گرفتن این واقعیت ؛دشوار بود. این انقلاب همچون انقلابهای دیگر، کم و بیش قربانیانی را برجای گذاشت ؛چرا که  انقلابها بازیهای سیاسی نیستند.غرب بویژه از اینکه قراردادهای اقتصادی و صنعتی که با شاهنشهاهی پیشین منعقد کرده بود، از دست داده بود؛نگران بود و می توان تصور کردکه پیامدهای اخلاقی و معنوی این تحولات در مرحله بعدی خود را نشان دهد.

مشخصات کتاب:

KHOMEINI LE JANISSAIRE DE L ISLAM, WILLIAM CARUCHET

,PARIS,SAURAT EDITEUR,1987


ical.ir