11 مرداد 1400
پس لرزه های جمعه خونین
1-تردید و تزلزل در اراده سیاسی رژیم
به دنبال کشتار17 شهریور اراده و عزم رژیم در رویارویی با ملتسختبه تردید و تزلزل افتاد. چرا که شیوههای مرسوم اعم از سرکوب و سازش در عمل شکستخورده بود. اجرای حکومت نظامی که بر اساس نظریه مشاوران امنیتی و ساواک، بهترین سیاست ممکن جهتبرقراری امنیت و آرامش تلقی میشد، نتیجه عکس بخشید. انتشار جزئیات رقتانگیز مشی توسل به خشونت، نفرت و انزجار ملی علیه حکومت را هرچه بیشتر برانگیخت و بحران و تنش را تا بالاترین حد ممکن افزایش داد و برتردید و دودلی شاه و ناکارآمدی سیاستهای دولت مهر تایید زد. درست از همین هنگام برخی از چهرههای سیاسی شاخص رژیم با ارزیابی وضعیت کشور از تریبونهای رسمی به انتقاد از عملکرد دولت و مواضع رژیم در برابر انقلابیون پرداختند. این شخصیتها که از درون مجلس، احزاب و سازمانهای دولتی سربرآوردند، آشکارا خواستار استیضاح نخستوزیر و برکناری دیگر مقامهای مسئول و سرکوبگر مردم و بازنگری در سیاست های داخلی کشور شدند.
چند روز پس از واقعه17 شهریور هنگامی که شریف امامی برای اخذ رای اعتماد به مجلس میرفت، دست کم9 تن از نمایندگان فریادزنان صلاحیتشریف امامی را زیر سؤال بردند. اندکی بعد محسن پزشک پور، رهبر حزب پان ایرانیست، در حالیکه به نشانه تاسف بر سر خود میکوفت، شریف امامی را مخاطب قرار داد که:
تو نمیتوانی به عنوان نخست وزیر مجلس را مخاطب قرار دهی، دست های تو به خون هموطنانت آغشته است تو در مدت کوتاهی تعداد بیشماری را کشتهای.
سرانجام وی و نمایندگان هوادار او مجلس را ترک گفتند.
اگر چه شریف امامی بار دیگر از مجلس دولتی رای اعتماد گرفت، اما تا پایان دوره نخست وزیری خود، عملکرد دولت وی بویژه در حادثه17 شهریور مورد انتقاد قرار گرفت و بازداشت و مجازات عاملان آن در خواست گردید. شریف امامی این حادثه را به مارکسیست ها نسبت داد و آنها را عامل اصلی خشونتهای اخیر در کشور دانست. او بار دیگر تعدادی از سران رژیم را بازداشت کرد و همه فعالیت های سیاسی را آزاد اعلام کرد. حزب رستاخیز را منحل ساخت و بازگشت همه کسانی را که به قانون اساسی اعتقاد دارند به کشور بلامانع اعلام کرد و با سنجابی و آیتالله شریعتمداری مشورت کرد؛ اما همه این تدابیر، نتوانست او را از مهلکهای که در آن دست و پا میزد نجات دهد. زیرا اعتماد به وی از بین رفته بود و امام به عنوان رهبر مخالفین از پاریس، که به عنوان یک پایگاه بینالمللی بود، سرنگونی رژیم سلطنت و استقرار نظام جمهوری اسلامی را خواستار گردید.
شاه که اکنون در وضعیتبغرنجی قرار گرفته بود، در مصاحبه با خبرنگار نیوزویک در تحلیلی از رویدادهای پس از ماه رمضان اظهار داشت:
هفته پیش ... در موقعیت دشواری قرار داشتم و سقوط خیلی نزدیک بود... این حقیقت را باید اعتراف کرد که مردم میتوانستند هر چیز را که بخواهند به دست آورند.
شاه برای یافتن یک راه حل فوری و ضربتی برای پایان دادن به وضع آشفته و انقلابی کشور، با صاحبنظران امور ایران و کارشناسان داخلی مشورت میکرد. جمعبندی و حاصل این گفتگوها شاه را به این نتیجه رساند که ریشه همه این نارضایتی ها در توسعه فساد و سوء استفادههای کلان مادی نهفته است و اگر پروندههای اختلاس ها و فسادها بسرعتبررسی شده و نتیجه به اطلاع عموم برسد نگرانی ها و گرفتاری های موجود برطرف خواهد شد. اما غافل از آن که روشدن پروندههای چپاولگری، نیروهای مخالف را به گستردگی و عمق فساد داخلی آشنا و هرچه بیشتر بر حجم و دامنه اعتراضات میافزود.
یکی دیگر از تدابیر هراسانگیز رژیم به منظور مقابله با توسعه انقلاب طرح تسلیح هواداران شاه در میان عشایر بود که با این هدف صورت میگرفت که ایلات یادشده به تظاهرات مردم شهرها حمله نموده، آنها را در هم کوبند. به هر حال این سیاست های ضد و نقیض که رژیم را سختسردرگم ساخته بود سرانجام به پیام شفاهی برژینسکی از طریق اردشیر زاهدی، سفیر ایران در امریکا، شاه را بار دیگر به سوی سیاست مشت آهنین متمایل ساخت که نتیجه آن تشکیل کابینه نظامی به رهبری ارتشبد ازهاری بود.
2- تاثیر واقعه17 شهریور در مشی مبارزه و خواستهای سیاسیمخالفان (اپوزیسیون)
17 شهریور جدایی و شکاف میان حکومت و ملت را عمیق تر کرد و امکان هر نوع پیوستگی یا سازش را از بین برد. دریایی از نفرت و خون میان رژیم و مردم پدیدار گشت که استمرار حکومت پهلوی را در هر شکل و قالبی اساسا از دید مخالفان ناممکن ساخت. در نتیجه مشی مبارزه مسالمتآمیز در چهارچوب قانون اساسی به منظور احیای نظام مشروطه بشدت زیر سؤال رفت و دگرگون شد. روحیه تندروی و افراطگرایی در میان طیف های گوناگون مبارز و مخالف فراگیر شد و اضمحلال و انهدام رژیم به شکلی قهرآمیز و انقلابی مورد حمایت قرار گرفت.
بدینترتیب واقعه17 شهریور به اعتبار میانهروها و هواداران اندیشه اعاده مشروطیت سلطنتی به نحو اجتنابناپذیری آسیب وارد کرد. زیرا دولت آشتی ملی بیش از دو هفته نتوانسته بود به وعدههای خود وفادار مانده و در17 شهریور نقاب دروغین از چهره خود برافکند. توجیهناپذیری این رویداد، راه مسالمت میان شاه و مخالفان را برای همیشه بست. لذا هنگامی که امکان و یا انتظار یافتن یک راه حل سیاسی با رژیم به سر رسید، انقلاب در مسیر تازهای افتاد و شتاب و تحرک بیشتری گرفت. از این دیدگاه رویداد17 شهریور باعث انسجام فکری و اتحاد عملی مخالفان شد و همگان به این نتیجه رسیدند که تنها یک راه برای نجات جامعه ایران باقی مانده است و آن خروج شاه و سقوط رژیم او و استقرار یک نظام مطلوب است. از همین زمان بتدریج جمع فراوانی از روشنفکران مخالف شاه که سالها در خارج از کشور زندگی میکردند، بدون واهمه از بازداشتبه کشور بازگشتند تا سهمی از پیروزی را به خود اختصاص داده و در فرایند شکلگیری نظام سیاسی آینده تاثیر جدی داشته باشند. طبیعتا بسیاری از آنان متاثر از ایدئولوژی های سوسیالیستی، لیبرالیستی یا ملیگرایی بودند اما خواست و اراده ملی و مذهبی مبارزان، تحت رهبری امام خمینی(س) سرانجام جمهوری اسلامی را به عنوان یک بدیل خدشهناپذیر جانشین سایر الگوها نمود.
3- حکومت نظامی و تزلزل ارتش
حوادث17 شهریور و ادامه حکومت نظامی، انسجام ارتش را متزلزل و اراده آن را با تردید مواجه ساخت. استقرار طولانی مدت ارتش در میدانها و چهارراهها و مراکز مهم شهر همانند پلیس و نیروهای انتظامی به منظور مقابله با انقلابیون، از کارآمدی ارتش و توان آن میکاست. چرا که ارتش اساسا به منظور حفظ امنیت مرزها و پاسداری از کشور در برابر تهدیدات خارجی به وجود آمده بود. اما اکنون ارتش میبایست تحت فرمان فرمانداریهای نظامی و شورای امنیت استان عمل کند که خواهناخواه با هیات دولت و سایر مراکز قدرت در نحوه و اجرای فرمانهای حکومت نظامی اختلاف نظر مییافت. این واقعیتبا توجه به ساختار ارتش شاهنشاهی که شکاف عمیقی میان کادر فرماندهی با بدنه نیروهای مسلح از نظرگاه گرایشهای سیاسی و تمایلات ملی و مذهبی وجود داشت، موضع ارتش را به عنوان سرکوبگر مخالفان سخت تضعیف میکرد.
بدنه ارتش در برابر شعارهای انقلابیون از اقدام به خشونت اجتناب میورزید و گاه با فرار از پادگانها دسته به دسته به تظاهرکنندگان میپیوست
. این الگوی برخورد سربازان با مردم مورد توجه برخی از سران ارتش قرار گرفت و آنان خواستار لغو فوری حکومت نظامی در همه شهرها شدند. به عنوان نمونه فردوست و اویسی اینگونه میاندیشیدند. آنان اظهار میداشتند: «تظاهرات رنگ مذهبی دارد و سربازان هم مذهبی هستند و برخوردشان با مردم تظاهرکننده دوستانه است». اما از آنجا که شاه صریحا از حکومت نظامی پشتیبانی کرده بود، ارتش به عنوان قویترین پایگاه حکومتی رژیم، مدتهای مدیدی در سطح شهر به ماموریتخویش ادامه داد؛ در نتیجه، این روند سبب شد تا ارتش هرچه بیشتر با ملت معترض خو بگیرد.
امام خمینی(س) یک روز پس از17 شهریور در اعلامیهای در نجف خطاب به ملت ایران، شاه را عامل اعلان حکومت نظامی و مسئول مستقیم کشتار مردم دانستند و به ارتشیان هشدار دادند تا در کنار ملت قرار گیرند و از همین زمان با تلاش رهبران محلی انقلاب، بسیاری از ارتشیان به ملت پیوستند.
4- امریکا و تحولات پس از17 شهریور
همزمان با بحرانیشدن اوضاع ایران، گفتگوهای صلح اعراب و اسرائیل با وساطت امریکا در «کمپ دیوید» جریان یافت. سایروس ونس، وزیر خارجه، و برژینسکی، مشاور امنیت ملی امریکا، پس از کشتار17 شهریور به این باور دستیافتند که لازم است رئیس جمهور امریکا در یک تماس تلفنی پشتیبانی خود را از شاه و سیاستهای او اعلام کند. بالاخره در19 شهریور، رؤسای جمهور مصر، اسرائیل و امریکا تلفنی با شاه گفتگو کردند. شاه در گفتگو با کارتر حادثه17 شهریور را یک طرح شیطانی از سوی کسانی دانست که از برنامه ایجاد فضای باز سیاسی کشور بهرهمند گشته و از آزادیهای اعطاشد علیه وی سوء استفاده نمودهاند. او خواستار ادامه حمایتهای امریکا تا سر حد ممکن شد و هشدار داد در غیر این صورت دشمنانش او را غافلگیر ساخته و بر وی پیشی خواهند جست . کارتر نیز در پاسخ به درخواستهای شاه او را از جهات گوناگون مطمئن ساخت.
دو روز پس از17 شهریور اردشیر زاهدی، سفیر ایران، که راه واشنگتن را در پیش گرفته بود با وارن کریستوفر، معاون وزارت خارجه، دیدار نمود. کریستوفر ضمن تاکید بر حمایت دولت امریکا از ایران، خواستار رعایت اعتدال در اجرای حکومت نظامی شد. اما زاهدی ادعا کرد، کمونیستهای سازمان یافته تظاهرات را ترتیب میدهند و دولت امریکا همراه با نیروهای اپوزیسیون توطئه براندازی شاه را تدارک دیده است. کریستوفر این اتهام را زشت و ناروا خواند و گفت تضعیف اعتماد به نفس شاه در این زمان مهمترین عامل بروز و گسترش شورشهاست.
به هر حال، حقیقت این است که تا وقوع حادثه17 شهریور هنوز هیچ یک از سران کاخ سفید در ریاست جمهوری، وزارت خارجه و سازمان سیا، بحران ایران را جدی و نگرانکننده نمیدانستند. آنان با اظهارنظرهای سطحی و خوشبینانه خود درباره توانایی تردید ناپذیر شاه در کنترل اوضاع کشور و خاورمیانه به حمایتخود ادامه میدادند. اما17 شهریور نخستین زنگ خطر را برای زمامداران امریکا به صدا درآورد. از همین زمان گروهی از سران امریکا به بررسی دقیق تر و بازنگری کارشناسانه در حوزه مسائل ایران ترغیب شدند. در پی آن انبوهی از کارشناسان سیاسی، نظامی، اقتصادی و خبری آمریکا به منظور بررسی همه جانبه وضعیت ایران وارد کشور شدند. اظهارنظرها و رهیافت های متفاوت آنان در پی ناآرامیهای فراگیر در سطح کشور، مقدمه پیدایش دو طرز تفکر و دو خط مشی در ارتباط با ایران از سوی مقامات واشنگتن شد: یکی هواداران مشی مسالمتآمیز و طراحان راه حل سیاسی به ریاست سایروس ونس، وزیر خارجه و شخصیت هایی چون ویلیام سولیوان سفیر آن کشور در ایران؛ و دیگری طرفداران خشونت و شدت عمل و سیاست مشت آهنین به رهبری برژینسکی - مشاور امنیت ملی کارتر - و با حمایت وزیر دفاع و دیگران که بیوقفه تا آغاز کنفرانس گوادالوپ ادامه یافت. پیامد این نگرش ها و راهکارهای متفاوت آن، سردرگمی هرچه بیشتر آمریکا در امور ایران بود که با توصیههای ضد و نقیض به شاه همراه میشد و در نتیجه مسیر انقلاب را هرچه بیشتر هموار میساخت.
5- هجرت امام از نجف به پاریس
شریف امامی در آغاز تصدی نخستوزیری و درباره برنامهها و سیاست های دولت آشتی ملی در مورد بازگشت آیتالله خمینی اعلام کرده بود که بازگشت ایشان به کشور بلامانع است. در پی آن در تاریخ7 شهریور1357 و - پس از تقریبا 15 سال - روزنامه اطلاعات عکس امام را در صفحه اول خود چاپ کرد و از اعزام هیاتی به منظور مذاکره و بازگشت ایشان به نجف خبر داد.
اما رهبر انقلاب در همان روز، نخستوزیری شریف امامی را «نیرنگ شیطانی شاه» خواند و پیشنهاد آشتی با روحانیان را «وعده پوچ و فریبکارانه» دانست و مردم را به مقاومت و مبارزه تشویق کرد.
با وقوع حادثه17 شهریور امام، شاه را مسوول مستقیم کشتار مردم دانست و خواستار انهدام رژیم شاهنشاهی شد.
شکست دولت آشتی ملی در پیشبرد سیاستهای خود و ناکامی در جلب همکاری و مشارکت نیروهای سیاسی و مذهبی مخالف، رژیم را به اخراج امام از نجف متقاعد ساخت تا ایشان را هرچه بیشتر در انزوا و تنگنا قرار دهد. هنگامی که حکومت نظامی اعتبار خود را از دست داد و موج فزاینده اعتصابات کشور را فراگرفت، تبانی و همکاری دولت های ایران و عراق برای اخراج امام از نجف (در چهارچوب قرارداد 1975 الجزایر) آغاز گردید. در این راستا، هنگامی که وزرای خارجه دو کشور برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به نیویورک رفته بودند، مذاکراتشان را در این باره از سرگرفتند. بلافاصله امام در تنگنا و محذورات بیشتری قرار گرفت و محدودیت های فراوانی برای ایشان اعمال شد و مامورین امنیتی عراق منزل امام را به محاصره گرفتند. این فشار که به منظور سکوت اجباری امام صورت میگرفت، نتیجه معکوس داد. ایشان حاضر به تمکین از سیاست های دولت عراق نشده و لذا تصمیم به عزیمت از خاک عراق گرفته و در پی ممانعت دولت کویت رهسپار پاریس گردید.
این سیاستشاه که تصور میشد رژیم را از خطر تحریکات مستقیم امام رهانیده است، در حقیقت یک خطای استراتژیک بود؛ زیرا رهبر سازشناپذیر مخالفان را در مواجهه مستقیم با محافل خبری و سیاسی جهان قرار میداد که میتوانست در سطحی گسترده آرمان ها و مواضع انقلاب را برای تمام جهانیان بازگو کند. این مسائل سبب شد تا نیروهای مذهبی میانهرو به رهبری آیتالله شریعتمداری و نیروهای ملی چارهای جز پیوستن به صفوف انقلاب تحت زعامت امام خمینی(س) را نداشته باشند و این معنایی جز صعود امام خمینی(س) به موضع رهبری بلامنازع و بیهمتا در ائتلاف انقلابی نداشت.
6- گسترش اعتصابات و از پا درآمدن دولت
از مهمترین پیامدهای17 شهریور توسعه اعتصابات به شکلی فراگیر در سراسر کشور بود که ضربهای مهلک بر پیکره اقتصادی و نیز حیات رژیم وارد آورد. اگر چه تا این زمان اعتصابات به شکلی جسته و گریخته در ایران ادامه داشت، اما همه آنها اولا با هدف منافع صنفی و بهبود شرایط کار و دستمزدها صورت میگرفت و ثانیا به صورت پراکنده، جزئی و موردی بود. مهمترین ویژگی دور تازه اعتصابات که در اندک زمانی پس از کشتار17 شهریور آغاز شد، ماهیت کاملا سیاسی آن بود که با هدف از پادرآوردن رژیم و فلجساختن آن صورت میپذیرفت.
دو روز پس از رای اعتماد مجلس به شریف امامی 700 تن از کارگران و کارمندان پالایشگاه نفت تهران اعتصاب کردند. آنان علاوه بر هدف های رفاهی؛ خواستار لغو حکومت نظامی شدند. در26 شهریور کارمندان بانک مرکزی سندی انتشار دادند که در آن از خروج 2 میلیارد دلار ارز به وسیله سران بلندپایه رژیم حکایت میکرد. در پی این ماجرا بسیاری از شعب بانک ملی به اعتصابات پیوستند. با آغاز مهرماه و شروع سال تحصیلی دانشجویان و دانشآموزان راهپیمایی های گستردهای ترتیب داده و بر دامنه اعتصابات افزودند. در روزهای دوم و سوم مهر اعتصاب وسیع کارکنان پالایشگاه آبادان به نشانه همبستگی با سی هزار تن از کارگران اعتصابی نفت در تهران، اهواز، گچساران و آغاجاری به راه افتاد. بتدریجشرکت مخابرات، راهآهن، ذوبآهن، بنادر و کشتیرانی، بازاریان، معلمان، دانشگاهیان و سایر مؤسسات اعتصابات را سعتبیشتری بخشیده و اعتصابکنندگان خواستار کنارهگیری شاه و ایجاد جمهوری اسلامی شدند.
این اعتصابات بویژه در شرکت نفتسبب رکود عمدهترین منبع درآمد ارزی کشور و حتی دشواری دستیابی به نفت جهت مصارف انرژی، حمل و نقل و سوختحرارتی برای منازل شد. در نتیجه دولت در پی اختلال در سیستم اقتصادی در انجام تعهدات داخلی و بینالمللی با تنگناهای فلجکنندهای روبرو شد. دولت امریکا نیز در پی توقف پرداختهای ایران، برنامه فروش جنگافزار نظامی را تا روشنشدن اوضاع سیاسی تهران به حالت تعلیق درآورد.
بدین ترتیب با توسعه اعتصابات، آثار ضعف و دوگانگی در مجموعه نظام سیاسی آشکارا چهره نمود و رژیم را درمانده ساخت. چه در همان حال صاحبان سرمایه که سختبه هراس افتاده بودند، از هرگونه سرمایهگذاری جدید به شدت ترس داشته و خودداری کردند. در نتیجه بحران بیکاری رو به افزایش نهاد، فرار سرمایهها و خروج ذخایر ارزی تشدید گردید و برنامههای توسعه متوقف شده و رژیم در سراشیب سقوط قرار گرفت.
خبرگزاری مهر