10
مرداد
1393
سینما یکی از جدی ترین و پرمخاطب ترین رسانههای جمعی در عصر کنونی محسوب می شود. میزان اهمیتِ آن، هنگامی بیشتر قابل درک خواهد بود که به این مسئله توجه گردد، این رسانه، فقط ابزاری برای تفریح و سرگرمی نیست، بلکه میتوان از آن در راستای فرهنگ سازی در جامعه نیز استفاده نمود. اگرچه سابقه تاسیس سینما در ایران به اواخر قرن 13ش مرتبط بوده، و در دهههای نخستین قرن 14ش (به ویژه دهه 1320ش) نیز دهها سینما در شهرهای بزرگ کشور منجمله تهران برپا گردید، با اینحال، پافشاری فراوان و اصرار شدیدِ دست اندرکاران حکومت پهلوی بر تزریق افکار مدرنیستی و رویکردهای غربگرایانه به جامعه از اواخر دهه1330ش، سبب رونق بیش از پیش این رسانه فرهنگی، هنری و تفریحی در ایران شده، عمدتا پیامدهای ناخوشایندی را در عرصه فرهنگی و اجتماعی کشور به همراه داشت. در این مقاله کوتاه، سعی بر آن است تا به طور مختصر و با تکیه بر مقالات منتشر شده در برخی مجلاتِ همان برهه زمانی، آسیبهای ناشی از این مسئله را در دو دهه پایانی حکومت پهلوی مورد واکاوی قرار دهیم.
مجله «درسهایی از مکتب اسلام» در یکی از شمارههای خود، به نقل از یک نشریه دیگر در همان مقطع زمانی، آمار و ارقامی را در مورد تعداد سینما و اشخاص علاقه مند به آن در اوایل دهه 1340ش ارائه داده که می تواند در نوع خود جالب باشد. مطابق با این گزارش، مردم تهران برای رفتن به سینما در سالهای نخست دهه 1340ش، در هر ماه بیش از 230 میلیون ریال هزینه می کردند. تا یک دهه قبل از آن یعنی تا اوایل دهه 1330ش، در سراسر کشور، مجموع تعداد افرادی که به سینما می رفتند، هر روز، بین 50 تا80 هزار نفر بود، در حالی که، این تعداد در اوایل دهه1340ش به 350تا 400هزار نفر رسید. طی دو سال یعنی1340 و 1341ش، 18 سینمای جدید در تهران بنا گردیده، 12 سینمای دیگر نیز در حال احداث بود. طی همین دوره، در شهرهای دیگر ایران هم 94 سینما تاسیس شد. یکی از دلایل رشد تعداد سینما و رونق صنعت سینما در ایران را باید در سود اقتصادی ِ حاصل از آن جست وجو کرد. بنابر گزارش، هر سینمای جدیدالتاسیس تا شش ماه پس از افتتاح از پرداخت عوارض شهرداری و مالیات معاف بود، که موجب سود مالی به اندازه 15 میلیون ریال یعنی مقداری بیش از مخارج ساختمان، برای صاحب سینما میشد. بر اساس همین گزارش، هزینه های یک سینما در یک ماه، حداکثر ده هزار تومان، اما، فروش ماهانه اش بیش از نیم میلیون تومان بود که بعد از کسر عوارض شهرداری، میان صاحب سینما و صاحب فیلم تقسیم میشد1.
معضل فیلمهای نامطلوبِ ارائه شده در سینما و پیامدهای زیانبخشِ ناشی از آن برای جامعه ایران، از اواسط دهه 1330ش به عنوان یکی از مسائل حادِّ اجتماعی ـ فرهنگی، در میان برخی از منتقدان و اصحاب اندیشه مطرح بود. یکی از همین افراد (محمود افشاریزدی) در سال 1338ش، مقاله ای به نام «سینما در ایران» برای مجله «آینده» نوشت که اندکی بعد از آن، مجله «خواندنی ها» نیز مقاله مذکور را منتشر نموده، و در نتیجه عدم توجه مقامات کشوری به این مسئله، پنج سال بعد از آن یعنی در سال 1343ش هم نشریه «کانون سردفتران» مبادرت به انتشار مجدّد همان مقاله کرد. نویسنده مقاله، بعد از تمجیدِ صنعت سینما و کاربردِ آن در راستای ایجاد تفریح و سرگرمی در بین مردم، اثرات ناخوشایندِ ناشی از سینما در جامعه ایران را، نه به علّتِ وجودِ خودِ این رسانه هنری ـ تفریحی، بلکه عدم نظارت مسئولین و بی توجهی در استفاده سودمند از سینما در جامعه ایران دانست، مسئله ای که توام با نتایج مخرّبی برای جامعه ایران بود:
بیشتر فیلمهای امریکائی یا اروپائی که برای محیطی غیر از محیط ما تهیه شده جز گمراه کردن و ناپرهیزکار نمودن جوانان و زنان، بد اخلاق و بی تربیت بار آوردن کودکان برای ما هنری ندارد... عشقبازیهای هوس آلود، بی علاقه شدن به خانه و خانواده، آرتیست بازی دختران مدارس، بی بندوباری برخی مردان و پاره ای زنان، ناسازگاری اینان با شوهران خود، گسیخته شدن بسیاری از زناشوئیها، بدکاریها و نابکاریهای نو پیدا شده، حادثه جوئی و قهرمان بازی و گانگستر شدن گروهی از جوانان، حرف ناشنوی کودکان...و بسی چیزها و صفت های ناپسند دیگر همه این هنرها از سینما و تقلید از هنرپیشگان سرچشمه میگیرد. اثر فسادآمیز سینما در روحیه زنان تازه به دوران رسیده و جوانان و دختران سردوگرم نچشیده مسلم است... نه تنها زنان ناپخته و دختران و کودکان بلکه بعضی مردان و جوانان رسیده (اما ساده لوح) ایرانی نیز از سینما کارهای بد یاد میگیرند. بدبختی این است که کم کم اثر بد سینما به دهاتیها هم کشیده و دهقانان ما را هم که مردم پاکی بودند آلوده میسازد سینما مانند کتاب رمان نیست که سواد خواسته باشد و در دسترس همه کس نباشد...2
افشار یزدی، سپس، از تجربیات حضورش در سوئیس و برنامههای مقامات این کشور در راستای ممانعت از پیامدهای مخرّبِ فرهنگی ـ اخلاقی سینما بر جامعه خود سخن به میان آورده، «در سوئیس چند سال است که دیدن هر فیلمی برای کودکان، دختران و پسران آزاد نیست...»، ازین رو، اجرای طرحی به منظور ایجاد محدودیت سنّی برای دیدنِ فیلمهایی خاص در ایران را لازم دانست. ضمن آنکه خود، به عنوان یک انسان فرهیخته و صاحبنظر، حتی در زندگی شخصی و خانوادگیاش، همیشه نظارت جدّی و دقیقی در رفتنِ اعضای خانواده به سینما داشته است: «پیش از آنکه در سوئیس این احتیاطها را که اکنون دارند بکنند به افراد خانواده خودم تا زیر سرپرستی من بودند اجازه نمیدادم که زیاد به سینما بروند. هر زمان که میخواستم آنها را ببرم چه آنها که در ایران بودند و چه آنها که در سوئیس، نخست خودم میرفتم فیلم را میدیدم اگر آنرا از لحاظ اخلاقی بد نمیدانستم آنان را هدایت میکردم و خودم پس از چند دقیقه نشستن بیرون میآمدم»3.
نویسنده مقاله «سینما در ایران»، بعد از ارائه راهکارهایی به منظور محدودیتِ مضرّات سینما بر اجتماع و استفاده از آن در راستای کمک به پیشرفت جامعه ایران، همچون وضع قانون مالیات سنگین بر سینما (خصوصا فیلمهای پرهزینه)، ایجاد محدودیتِ سنّی برای تماشای فیلمها و تقسیمبندی سینماها برای ردههای سنّی مختلف، استفاده از مالیات سینما به منظور ایجاد مراکز فرهنگی و تفریحی دیگر مانند پارک و کتابخانه4، در پایان مقاله، بر روی نیازهای اساسی کشور متمرکز می گردد:
در حیرتم چه نیاز ناگذشتنی ملت گرسنه ما به سینما داشت که چند سال است در خیابانهای طهران کاخهای بزرگ برای سینما مانند قارچ از زمین بروید و مردم مانند قحطی زدگان بدانها روی آور میشوند! آیا بهمان نسبت هم برای مردم کتابخانه قرائتخانه گردشگاه عمومی و مانند آنها دائر شده است؟...باید سرمایه داران را که رغبتی به ساختمان دارند هدایت کرد بلکه با تشویق واداشت که بجای سینما عمارتهای بزرگ بصورت آپارتمان بسازند و تحت نظر دولت بقیمت ارزان چنان که در بعضی کشورها معمول است به اجاره مردم بی خانه بدهند. اگر اقلا وزارت دارایی توانسته بود این چشمه درآمد سرشار را کشف و بهرهبرداری کند و از سود کلانی که کسان از سینما میبرند درامد شایان برای خود تهیه نماید و بار مالیات بی نوایانی که از دوره گردی و پینه دوزی و مانند آنها زندگی بخور نمیری میکنند و اخیرا مورد توجه وزارت دارئی برای پرداخت مالیات واقع شدند بکاهد میتوانستیم شاید دل خود را به این خوش کنیم5.
میزان وخامت شرایط فرهنگی و اخلاقی سینمای ایران در آن برهه زمانی، به اندازهای جدّی بود که، حتی یکی از سناتورها نیز به انتقاد شدید از آن در صحن علنی مجلس سنا پرداخت. «چند شب قبل برای دیدن یک فیلم تاریخی به سینما رفته بودم اما آن فیلم را عوض کرده بودند و با منظره واقعا زننده ای روبرو شدم این فیلم کاملا منافی عفت بود و سالن پُر بود از پسران و دختران جوان بنده خیلی ناراحت شدم بطوریکه نتوانستم در سالن بمانم. این فیلم ها پسران و دختران را علنا منحرف و وادار بفساد میکند»6.
یکی از نشریات، در نظرسنجی ای که از خوانندگانش راجع به عامل شیوع فساد اخلاقی در میان جوانان داشته است، به این نکته اشاره نمود که بیست درصد از مخاطبان، سینما و مطبوعات (با عکسها و مطالب مستهجن) را منشا گسترش فساد اخلاقی در جامعه عنوان کردند7. حتی یکی از مخاطبان این نشریه، محیط سینما را «ام الفساد» دانسته، زیرا جوان «پرده سینما را با آن مناظر شهوت زا و آن اندام هوسانگیز ستارهها یا آن صحنههای مهیب جنائی را مشاهده کرده شعلههای شهوت و غضب جوان زبانه می کشد»8.
در مقالهای مربوط به اوایل سال 1343ش، با عنوان «قوانین ما و خطر سینما»، بعد از اشاره به کاربردهای مثبت سینما همچون تزریق روحیه وطنپرستی و شجاعت در جامعه، به آسیبهای این رسانه در ایران پرداخت، معضلاتی که منبعث از سودجویی سرمایهگذاران حاضر در صنعت سینما در راستای ساختِ فیلمهای عامّه پسند و مبتذل بوده، و البته موجب جذب ثروت مالی هنگفت میگردید. علاوه بر این، به منظور کاهش وابستگی روزافزون مردم به سینما و کاستن از تاثیرات منفی آن در جامعه، راهکارهایی ارائه شد:
ما که در نقاط مختلف شهرها، باغ ها، پارک ها و سیرک های ثابت و سیار و ورزشگاه ها و کتابخانه ها و قرائتخانه های فراوان و رایگان نداریم و سرگرمی مردم را به این سینماها و فیلمهای تبلیغاتی آب گازدار و روغن نباتی و داستان های پلیسی تلویزیون منحصر کردیم و با خواندن اخبار جرائد آثار شوم تقلید و تعلیم این مکتب جدید را می بینیم... آیا بهتر نیست که از محل عایدات همین سینماها خرج پیشگیری از مفاسد آنها کنیم و پولی را که آن طرف پل صرف جلب تبهکاران و محاکمه متهمین و معالجه مرضی و مجروحین مکتب سینمای بد میشود این طرف پل خرج نظارت و بررسی و مراقبت شدید کنیم. آیا بهتر نیست هر سینمائی را مجبور کنیم که در سالن انتظار یک کتابخانه و قرائتخانه مناسب با جلب نظر وزارت فرهنگ داشته باشد تا در مقابل سیئات ستون حسناتی هم باز شود. بیائید از افکار فاسد قهقرائی و خرافی و ارتجاعی بپرهیزیم ولی طریق صالحی را برگزینیم که تقلید از فرنگیهای خوب باشد و مواظب باشیم که از خود فرنگی ها فرنگی تر نشویم9.
در همان برهه، یکی از سناتورها در صحن مجلس سنا، از دولت راجع به اقدامات و تدابیرش در راستای «جلوگیری از نشریات و نمایشهای مرّوج فساد اخلاق و منحرف کننده جوانان» سوال نمود، و اینکه مسئول این گونه اقدامات، کدام یک از مقامات دولتی است. او با تاکید بر این نکته که مقتضیات زندگی ما با مردم امریکا و اروپا، بلکه حتی آسیای شرقی نیز متفاوت بوده و آداب و رسوم و سبک زندگی ما با آنان فرق می کند، الگوبرداری از فیلمهایی را که در کشورهای مذکور ساخته شده و همسو با شرایط زندگی آنان است، کاملا نادرست و مُضر به حال اجتماع ایرانی عنوان نمود. نکته جالب و قابل تامّل اینجاست که، هم او تأکید کرد این گونه فیلمها، علی رغم سانسورهایی که میشود، باز هم پیامدهای روحی و روانی ویران کننده ای برای جامعه ایران دارد:
این فیلم هائی که نمایش داده میشود غالبا قسم زیادی از آن سانسور میشود زیرا جنبه منحرف کننده آن قوی است و با اینهمه میبینیم که به قدر کافی مواردی برای تحریک غرائز نهفته جوانان باقی میماند و همان مایه ناچیز سبب بروز لغزشهائی میشود که بسقوط خانوادگی منتهی میگردد. عکسهائی که در این مجلهها چاپ میشود و مقالاتی که در معرفی فیلم مینویسند تا چه مایه زیانبخش و زننده است. گاهی آدمی از خواندن این مقاله ها و دیدن این عکسها شرمسار میشود زیرا میبیند کلماتی که در تعریف و وصف فیلم های شهوانی نگاشته شده بقدری شرم آور است که ساقط ترین افراد در حال عادی از گفتن آن خجالت میکشند10.
اندکی بعد، در مقاله دیگری با عنوان «نقش سینما در مردم»، باز هم از شرایط نامساعد سینمای ایران، شدیدا انتقاد شد. در این مقاله، با ذکر این نکته که، در برهه زمانی موردنظر، اساسِ رویکرد آموزشی و تعلیمی در دنیا بر مبنای آموزش سمعی و بصری بوده و در راستای جهت دهی مثبتِ افکار جامعه، میتوان از سینما و تلویزیون بهره برد، اما در این سو، در کشور ما، سودجوئی و سوداگری برخی افراد سبب شد تا سینما در خلافِ جریان منافع کشور حرکت کند. نویسنده مقاله، در ادامه بحث، از عدم کنترل و فقدان قوّه نظارتی سخن به میان آورده:
در روزهایی که تزریق یک آمپول نامناسب و تجویز یک داروی بیجا و رسانیدن کمترین آسیب بدنی قابل تعقیب و مجازات است و دخالت افراد ناصالح را در این امور جرم و تخلف میدانند، لطمه و آسیب روانی و سم پاشی بوسیله سینما و تلویزیون موج جنایت و زشتی راه میندازد و با تعلیمات فاسد سمعی و بصری نسل جوان را به سراشیبی سقوط و خودکشی میکشد و روح را رنجور و نظام اجتماع را دچار لغزش میکند نباید مورد توجه باشد؟!11
سپس از نفوذ فیلمهای اروپایی و امریکایی، و تاثیر زندگی مصنوعی در آن بر افراد جامعه ایران منجمله ایجاد حس حقارت در زنان و جوانان، دوری و بیزاری از فرهنگ و تمدن ایرانی، بروز و شیوع برخی انواع بزه صحبت کرده است12.
علی رغم تذکرات مداومِ برخی صاحب نظران راجع به اوضاع ناهنجارِ سینمای ایران، و نگرانیهای ابراز شده در این زمینه، باز هم حداقل تا اواسط دهه1340ش، مقامات مسئول، به اتخاذ یک راهکار مطلوب مبادرت نورزیدند. چنان که، به نوشته یکی از این اندیشمندانِ منتقد:
اکنون 5 سال از مقاله من در خواندنیها گذشته پنج نخست وزیر عوض شده، چند شهردار عوض شد اما وضع به همانگونه است که بوده بلکه بدتر شده یعنی شمار سینما و سینمارو بیشتر گردیده رقابت در نشان دادن فیلم های تحریکآمیز و شهوت انگیز زیادتر شد و در نتیجه اخلاق عمومی بیش از پیش رو به فساد گرائید. من اکنون بوسیله آن مجله شریفه از وزارت کشور، وزارت تبلیغات، شهرداری و شهربانی پرسش میکنم چرا قولی را که پنج سال پیش معاون وزارت کشور در جلسه علنی مجلس ملی داد تاکنون عملی نکرده اند؟13
اگرچه با تاسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در اواخر دهه 1340ش، و در پی آن، ایجاد سینماها و ساختِ فیلمهایی مخصوص ردههای سنّی پایین تر، سعی شد تا برای مشاهده فیلمها در سینما، محدودیتِ سنّی قائل گردند، با اینحال، روندِ ابتذال سینما و تخریب فکری و روانی جامعه، تا پایان حکومت پهلوی تداوم یافت. نشریه «فردوسی»، مقالهای را در اوایل دهه 1350ش با عنوان «سردر سینماها و کاسبکاران سینمائی» منتشر کرد، که بر طبق آن، بُعد تازه ای از مضرّات تراوش شده سینما را مورد انتقاد قرار داد:
...اخیرا کاسبکاران سینمائی برای جلب مردمی که هنوز به این گونه فیلم ها بی اعتنا مانده اند دست به شیوه ارائه عکسها و پوسترها زدهاند آن هم به سخیفترین صورت و عریان ترین شکلی که مدام حضور وسوسهانگیز خود را در معبر عام علنی میکند. اگر در شهرهای اروپائی و بندرت امریکا این پلاکاردهای وسوسهانگیز که مرد و زنی را در حالت همخوابگی نشان میدهد تنها اختصاص به محلّات بدنام و یا سینماهای خاصی داشته که از این نوع کسب و کار سود میجویند در شهر ما معتبرترین سینماهای پایتخت انگار سردر روسپی خانهها، درودیوار سینما و دیواره بیرون و بالای سردر ورودی خود را با این تصاویر عریان می پوشانند و اخیرا بطوری این بلیه گسترده شد...14
مجله «درسهایی از مکتب اسلام» به نقل از برخی مطبوعات، بر روی تاثیر فیلمهای سینمایی خشونتآمیز و ناهنجار بر میزان افزایش بزهکاریهایی همچون سرقت، قتل و ضرب وجرح متمرکز شد، مبنی بر اینکه، چنین فیلمهایی با محتویات مسموم کننده اش، که همواره با «قمه کشی و قدارهبندی و تعقیبهای تیپیک همراه بوده» سبب تحریک و تهییج افکار نابالغِ نوجوانان و جوانان می شود، که یکی از نمونههای برجسته در این زمینه، فیلم «قیصر» عنوان گردید15. نکته دیگری که دالِّ بر درهم تنیده شدن فساد با سینما در دوره پهلوی می باشد، سوء استفاده برخی افراد بانفوذِ سینما از زنان علاقمند به بازیگری بود. این افراد سعی می کردند تا از نفوذ و قدرت خود در عرصه سینما، در راستای مطامع جنسی و غیراخلاقی شان بهره ببرند16. همین نشریه، به نقل از مجله «ناهید»، از عادی سازی رفتارهای ناهنجار و اقدامات غیرانسانی در جامعه ایران به وسیله فیلم های سینما ابراز انزجار کرد:
موقعی قتل نفس عمل بدی بود تجاوز به حریم و حرم دیگران کاری رذیلانه بود قاچاق، دزدی، آدم ربائی، نشانه های بدی بود اما حالا این اعمال ننگین و ضد بشری را تبلیغ میکنند یعنی هر شب شما در روزنامه با آگهی هائی این چنین روبرو هستید که فیلم فلان با صحنه هائی از هیجانانگیزترین تجاوزات جنسی یا فیلم فلان با قتل ها و جنایاتی که بیننده را سیخ سر صندلی نگه میدارد17.
در اواسط دهه 1350ش، مجله «خواندنی ها» با انتشار مقاله ای با عنوان «فیلم هائی که ارزش نمایش ندارند ولی اجازه نمایش دارند» از شورای هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و هنر به خاطر عدم نظارت دقیق بر فیلمهای اکران شده در سینما و دادنِ مجوّز به اینگونه فیلمها که دربرگیرنده محتویات ناسالم و زیانبخش برای جامعه هستند، انتقاد نموده، و در ادامه اینطور عنوان کرد:«نزدیک به هشتاد درصد مردم بیش از نود درصد فیلمهائی را که اجازه نمایش دارند و در سینماها نشان داده میشوند با قاطعیت تمام، بدآموز و منافی عفت اخلاق میدانند»18.
یکی از اقدامات نشریات مذکور در تفهیمِ بیش از پیشِ نقش منفی سینما در آن برهه زمانی بر جامعه ایران، ارائه نظریات متخصّصان جامعه شناسی و روان شناسی کشور بود. یکی از جامعه شناسان، از اهمیت نقش آموزشی فیلمهای سینمایی در ایران به علّتِ قابلیتِ تقلیدکنندگی شدید این فیلمها در نوجوانان و جوانان خبر داد. متخصّصین دیگری در زمینه جامعه شناسی به بروز تعارض در بین عناصر جامعه به خاطر نمایش بسیاری از فیلمهای سینمایی تصنّعی و پرزرق و برق، در کشورهایی که اکثریت غالبِ مردم آن از حداقل فرهنگ مطلوب برخوردار نیستند، اشاره نمود19. یکی از اساتید جرم شناسی دانشگاه تهران، با تاکید بر این موضوع که، نمایش فیلمهائی غیرهمسو با خصایص جامعه ایران، از عوامل موثّر در تخریب رفتارهای اجتماعی است، فیلمهای «وِسترن و کاراتهای» را سبب بروز خوی پرخاشجویی، زورگویی و نزاع طلبی در میان مردم به ویژه جوانان دانست. برخی دیگر از روان شناسان در کنار اشاره به این مسئله که، در آن برهه زمانی اواسط دهه 1350ش، نزدیک به هفتاد درصد فیلمهایی که مجوّز نمایش دریافت میدارند، در زمره فیلمهای نامطلوب برای جامعه هستند، و اینکه شصت درصد از تماشاگران سینماهای ایران را جوانان و نوجوانان دختر و پسر تشکیل میدهند، بر این نکته اصرار داشتند که نمایش فیلمهای سکسی و غیراخلاقی، ضربات ویرانکننده ای را بر روحیه جوانان و نوجوانان وارد کرده، درنتیجه جامعه را به «بیماری رخوت و مرض و فساد فکری میکشاند»20.
نشریه «مکتب مام»، با انتشار مقالهای تحت عنوان «بدآموزیهای فیلمهای سینمایی» به قلم یکی از جامعه شناسان، به ارائه مصداقهایی در این زمینه مبادرت ورزید. در این مقاله، پیامدهای مخرّبِ حاصل از سینما به سه بخش سرقت، آدمکشی و انحراف اخلاقی تفکیک شده، و از طریق قسمت حوادث روزنامههای کیهان و اطلاعات، به نمونه هایی از این نوع در جامعه ایران اشاره کرده است. شخص جوانی که به اتّهام سرقت از یک هتل در خرمشهر دستگیر شده بود، به ماموران پلیس گفت که دزدی را از «جیمز باند» یاد گرفته و آرزو دارد که روزی با مهارت آنان به سرقت مبادرت ورزد. پسری که معشوقه خود را به ضرب گلوله تفنگ به قتل رساند، در دادگاه اعتراف نمود که با تاثیرپذیری از فیلمهای وسترن، درصدد قتل او برآمد. مزاحمت یک جوان در تبریز برای زنی متاهل در درون سینما و به هنگام مشاهده یک فیلم غیراخلاقی، که منجر به زدوخورد شدید میان شوهر آن زن با شخص مزاحم گردید، و در نهایت، نامه شکایت آمیز یک جوان از پدرش به یکی از مطبوعات، مبنی بر آنکه علی رغم داشتنِ هفت فرزند و بیش از نیم قرن زندگی، شدیدا به فیلمهای جنسی علاقهمند بوده و «هر شب با عشق هنرپیشه ها میخوابد و صبح ها با عشق آنان از خواب بیدار میشود» از نمونههای قابل تامّل آسیبهای اجتماعی ناشی از سینما در سالهای پایانی حکومت پهلوی بود21.
صفحه 1
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نشریه درسهایی از مکتب اسلام، سال 1342ش، شماره 6، ص62.
2. نشریه کانون سردفتران، سال 1343ش، شماره3، صص49-51.
3. همان، صص 59-60.
4. همان، صص 63-64.
5. همان، صص65-66.
6. نشریه درسهایی از مکتب اسلام، سال 1339ش، شماره 8، ص18.
7. همان، شماره 12، ص67.
8. همان، شماره 4، ص57.
9. نشریه کانون سردفتران، سال 1343ش، شماره 1، صص51-52.
10. همان، شماره2، صص74-75.
11. همان، شماره 4-5، ص43.
12. همان، ص44.
13. همان، صص80-81.
14. نشریه فردوسی، سال1352ش، شماره 1133، ص14.
15. نشریه درسهایی از مکتب اسلام، سال 1352ش، شماره2، ص68-69.
16. روزنامه کیهان، به نقل از نشریه درسهایی از مکتب اسلام، سال 1354ش، شماره 9، ص27.
17. نشریه درسهایی از مکتب اسلام، سال1353ش، شماره 8، ص14.
18. نشریه خواندنی ها، سال1354ش، شماره 78، ص12.
19. همانجا.
20. همان، ص18.
21. نشریه مکتب مام، سال 1355ش، شماره 84، صص22-27.
موسسه مطالعات تاریخ معاصر