17 اسفند 1397
نگاهی به زندگی سیاسی احمدشاه قاجار؛
شاهی که خود به تبعید رفت
گویا احمدشاه علیرغم آنکه با استقبال مقامات رسمی و بلندپایه انگلستان هم مواجه شده بود در ضیافت رسمی مقامات انگلستان صحبتی درباره قرارداد 1919 نکرده و زیر بار آن نرفته بود. «همان شب ناصرالملک به شاه گفته بود: کار خودت را ضایع کردی! شاه نیز پاسخ داده بود که: اگر در سوئیس کلمفروشی کنم بهتر است تا در چنین مملکتی پادشاه باشم.»
احمدشاه قاجار، آخرین پادشاه قاجاری، از جمله شخصیتهایی است که توصیفات متفاوت و گاه متناقضی از حکومتداری او بیان شده است. بسیاری احمدشاه را نمونهای از پادشاهان ضعیف میدانند که بیش از دغدغه مملکتداری، سودای مسافرت به فرنگ و زندگی در آنجا را داشت. بر اساس این دیدگاه، ضعف اراده احمدشاه در وضعیت نابسامان کشور و قراردادهایی چون قرارداد 1919 و ایستادگی نکردن او در برابر کودتای رضاخان مشهود است.
البته برخی معتقدند این موضوع در عواملی چون جوان بودن پادشاه، کشیده شدن شعلههای جنگ جهانی اول به کشور و سایر مسائل ریشه داشت. با وجود این، بهزعم نگارنده، بهرغم تمام مشکلات، احمدشاه در مواردی میتوانست عملکرد بهتری از خود نشان دهد، اما این اتفاق رخ نداد و همین مسئله باعث انقراض حکومت قاجاریان شد. با این مقدمه کوتاه در ادامه، حکومتداری احمدشاه و علل سستی شخصیت او در اداره کشور بررسی شده است.
احمدشاه قاجار از کودکی تا سلطنت
احمدمیرزا قاجار در ۲۷ شعبان ۱۳۱۶ق متولد شد و در دوازدهسالگی و پس از برکناری محمدعلیشاه بر تخت سلطنت نشست. ازآنجاکه وی در زمان پادشاهی به سن قانونی نرسیده بود، عضدالملک و ناصرالملک را به عنوان نایبالسلطنه او انتخاب کردند تا پادشاه جوان را در اداره بهتر کشور یاری کنند. مقارن با انتخابات مجلس سوم شورای ملی، احمدشاه به سن قانونی رسید و رسماً اداره امور را بر عهده گرفت. احمدشاه «در ۲۷ شعبان سال ۱۳۳۲ قمری (مردادماه ۱۲۹۳ شمسی) رسما تاجگذاری کرد و دوران نیابت سلطنت ناصرالملک و زمامداری عضدالملک به پایان رسید و عضدالملک سه هفته بعد بدون آنکه نطقی بکند یا گزارشی از دوران زمامداری خود بدهد، ایران را ترک گفت و به اروپا رفت».1 با تاجگذاری احمدشاه، شمارش معکوس برای پایان سلطنت وی و پایان حکومت قاجار نیز کلید خورد؛ چرا که وی بیش از آنکه به فکر سلطنت و زمامداری باشد، بیشتر وقت خود را در مسافرت به اروپا و فرنگ گذراند.
سفر به فرنگ و بیتوجهی به امور مملکت
احمدشاه در مدت سلطنت خود سه بار به اروپا سفر کرد: اولین سفر او به فاصله کوتاهی بعد از انعقاد قرارداد 1919 کاکس ـ وثوق اتفاق افتاد؛ قراردادی استعماری که خشم مردم را برانگیخت و گفته میشد شخص احمدشاه نیز در قبال امضای آن، مبلغی رشوه دریافت کرده بود. برخی معتقد بودند هدف احمدشاه از این سفر، صحبت با مقامات انگلیس درباره این قرارداد بود. در این سفر، وثوقالدوله، شاهزاده نصرتالدوله، وزیر امور خارجه جدید، را که مورد اعتمادش بود همراه شاه کرد تا در کشورهای اروپایی وی را وادار به ایراد بیاناتی در موافقت با قرارداد بنماید.2 اما گویا احمدشاه بهرغم آنکه با استقبال مقامات رسمی و بلندپایه انگلستان هم مواجه شده بود در ضیافت رسمی مقامات انگلستان صحبتی درباره قرارداد نکرده و زیر بار آن نرفته بود. «همان شب ناصرالملک به شاه گفته بود: کار خودت را ضایع کردی! شاه نیز پاسخ داده بود که: اگر در سوئیس کلمفروشی کنم، بهتر است تا در چنین مملکتی پادشاه باشم.»3
البته موضع احمدشاه ناشی از قاطعیت و درایت سیاسی او نبود؛ زیرا به استناد برخی از شواهد، چندی بعد مقامات انگلیس در ازای پرداخت مبلغی رشوه موفق شدند نظر مساعد او را جلب نمایند. این سفر مدت زیادی طول کشید و سفر در حالی شکل گرفت که کشورهای درگیر در جنگ جهانی اول، بهرغم بیطرفی ایران، این کشور را وارد معادلات سیاسی و نظامی خود کرده و با تجاوز به کشور، بلایای آن را دامنگیر ایران نیز کرده بودند. پیش از سفر نیز، احمدشاه به جای تدبیر و چارهاندیشی درباره اوضاع آشفته کشور، به بهانه انتقال پایتخت از تهران به اصفهان، فکر فرار از تهران را کرده بود. مستوفی با توجه به سیاستهای خود و خطر تهاجم روسیه، تهران را برای پایتختی ایران مناسب نمیدانست. بدین گونه طرح انتقال پایتخت به اصـفهان را مـطرح ساخت و احمدشاه را دراینباره متقاعد کرد و به نمایندگان مجلس هم توصیه کـرد کـه تهران را ترک کـنند و راهـی قـم شـوند. با مهاجرت نمایندگان، شاه هم فرصت و بهانه لازم را بهدست آورد و آماده حرکت شد، اما چـند تـن از رجال سیاسی کشور با این اقدام مخالفت ورزیدند. در نهایت با تهدید سفرای روس و انگلیس، شاه جوان از این اقدام منصرف شد.4
سایت مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران