28 تیر 1393

آن روی سکه بارزانی


آن روی سکه بارزانی

این مقاله بر 2 منبع مستندِ عمده درباره روابط کا.گ.ب و بارزانی تکیه دارد. نخستین منبع، بایگانی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی است که نامه‌های رد و بدل‌شده میان کا.گ.ب. و کمیته مرکزی را نیز در بر دارد. مهم‌ترین اسناد ذکرشده در این مقاله به سال ۱۹۶۱، یعنی اوج جنگ سرد برمی‌گردند.دومین منبع، بایگانی به‌اصطلاح میتروخین است که پس از فروپاشی شوروی، توسط افسر رویگردان کا.گ.ب واسیلی میتروخین به صورت قاچاق به غرب برده شد.

این مقاله علاوه بر بایگانی کا.گ.ب بر خاطرات افسران کا.گ.ب که به بارزانی و منازعه کردها اشاره دارند، اتکا دارد از جمله خاطرات ژنرال پاول سودوپالاتوف، رئیس SMERSH که دپارتمان خاصی در سرویس‌های امنیتی شوروی بود مسوولیت عملیات خاص خارجی را عهده‌دار بود.

برخی محققان با استفاده از بایگانی‌های قابل دسترس عموم در کا.گ.ب به تحقیقات ارزشمندی درباره تاریخ این سازمان دست زده‌اند. مهم‌ترین تحقیقی که من موفق به یافتن آن شدم، توسط ولادیسلاو م. زوبوک، محقق میهمان آرشیو امنیت ملی در واشنگتن دی.سی انجام شده است.

هدف مقاله کنونی در باب روابط بارزانی ـ کا.گ.ب صرفا جستجوی حقیقت در جهت مصالح عمومی است. خانواده بارزانی با مستمسک رهبری انقلاب کردها، نظام سیاسی فئودالی بی‌رحم و فاسدی را در کردستان عراق به وجود آورده‌اند. اکنون زمان آن است که حقیقت را به آنان بگوییم و یادآور شویم که کردها مردمی آزادیخواه هستند و هیچ‌گاه زیر بار حکومت فئودالی نمی‌روند. خانواده بارزانی از اعتماد مردم کردستان سوءاستفاده کرده‌اند و با هدف ثروت‌اندوزی با ابزار غیرقانونی و به انحصاردرآوردن قدرت سیاسی، به شکلی روزافزون به یک الیگارشی تبدیل شده‌اند. جنایت، شکنجه، آدم‌ربایی و ارعاب ازجمله روش‌های اصلی این خانواده برای ساکت‌کردن مخالفان‌شان است.

دوستانی به نام بارزانی و کا.گ.ب

پس از سقوط جمهوری مهاباد در دسامبر ۱۹۴۶، مصطفی بارزانی به همراه چندصد تن از مردان خود راه خویش را به سمت مرزهای اتحاد شوروی در پیش گرفت. وی پس از رسیدن به اتحاد شوروی مورد توجه رهبری و سرویس مخفی این کشور که می‌خواستند از کردها برای مقاصد خود استفاده کنند، قرار گرفت.

دوره نخست فعالیت سیاسی بارزانی در اتحاد شوروی احتمالا اگر در خاطرات سودوپلاتوف، رئیس بعدی SMERSH، ذکری از آن به میان نمی‌آمد، مخفی باقی می‌ماند. سودوپلاتوف می‌نویسد که وی برای نخستین بار اندکی پس از رسیدن بارزانی به اتحاد شوروی در سال ۱۹۴۷ در باکو با هدف استفاده از او برای بی‌ثبات‌سازی منافع غرب در خاورمیانه با وی ملاقات کرده است. بنا به گفته سودوپلاتوف قرار بر این بود که بارزانی و مردانش پس از دریافت سلاح و تجهیزات و به دنبال آموزش نظامی برای تحقق این منظور به عراق بازفرستاده شوند.

توجه سودوپلاتوف، یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های سرویس امنیتی شوروی به بارزانی نشان‌دهنده اهمیت فوق‌العاده بارزانی برای آن کشور است. سودوپلاتوف در خاطرات خود ذکر می‌کند که وی بنا به دستور استالین، مسوولیت قتل تروتسکی را عهده‌دار بود و نیز او خود مسوول جاسوسی اتمی بود که به ساخت بمب اتمی شوروی منجر شد.

این‌که سودوپلاتوف رهبری مذاکرات با بارزانی را عهده‌دار شد نشان‌دهنده انتظارات بالایی بود که رهبران اتحاد شوروی از بارزانی داشتند. اما سودوپلاتوف تنها افسری از شوروی نبود که با بارزانی در ارتباط بود، بلکه چنان‌که خود ذکر می‌کند، پس از وی افسران دیگری نیز با بارزانی مرتبط بودند. سودوپلاتوف برای دومین بار سال ۱۹۵۲ برای گفت‌وگو درباره آموزش‌های نطامی با بارزانی ملاقات کرد، اما نمی‌گوید که توافقی میان آنان صورت گرفت یا نه. وی بار دیگر سال ۱۹۵۳ در یک آکادمی نظامی در مسکو، جایی که هر دو آموزش نظامی دیده بودند با بارزانی ملاقات کرد. بارزانی در آن زمان مشخصا برای ماموریتی ویژه در خارج از مرزهای شوروی آماده می‌شد.

سودوپلاتوف در خاطرات خود بیان می‌دارد که بارزانی در آن زمان به وی گفت که پیوندهای میان خانواده وی و روسیه صدها سال قدمت دارد و خانواده او پیش از این از روسیه درخواست کمک کرده‌اند و ۶۰ بار سلاح و تجهیزات از روسیه دریافت کرده‌اند. در واقع گزارش‌های قابل اعتماد دیگری نیز درباره ملاقات شیخ عبدالسلام، شیخ بارزان، قبل از جنگ جهانی اول وجود دارد، اگرچه من اطلاعی درباره دیگر ارتباطات بارزانی‌ها و روسیه پیش از جنگ جهانی اول ندارم.

ماهیت روابط میان مصطفی بارزانی و شوروی‌ها طی دوره ۱۹۵۸ـ۱۹۴۷ به استثنای آنچه در خاطرات سودوپلاتوف آمده ‌است تا به امروز عمدتا سری باقی مانده است. بایگانی میتروخین و بایگانی قابل دسترس عموم کا.گ.ب اشاره‌ای به این دوره نمی‌کنند و تنها به بیان اطلاعاتی ضروری درباره ارتباطات بارزانی و کا.گ.ب پس از سال ۱۹۵۸ اکتفا می‌ورزند.

ما با توجه به اسناد بایگانی میتروخین متوجه می‌شویم که کا.گ.ب به بارزانی نام رمز «RAIS» را داد و بایگانی میتروخین و بایگانی کمیته مرکزی CPSU در کا.گ.ب راز بزرگی را درباره انقلاب کردها در سپتامبر ۱۹۶۱ به رهبری بارزانی در اختیار ما می‌گذارند. بر طبق این دو بایگانی، این انقلاب، انقلابی واقعی نبود، بلکه عملیاتی مخفی توسط کا.گ.ب برای بی‌ثبات‌سازی منافع غرب در خاورمیانه بود.

الکساندر شلپین، رئیس کا.گ.ب سال ۱۹۶۱ یادداشتی برای نیکیتا خروشچف فرستاد که حاوی نقشه‌هایی برای ایجاد بی‌اعتمادی در دولت‌های آمریکا، بریتانیا، ترکیه و ایران درباره ثبات موقعیت‌های خود در خاورمیانه و خاور دور بود. وی پیشنهاد کرد از پیوندهای دیرین کا.گ.ب. با رئیس حزب دموکرات کردستان، مصطفی بارزانی برای فعال‌سازی جنبش خلق کرد در عراق، ایران و ترکیه برای ایجاد یک کردستان مستقل که دربرگیرنده استان‌هایی از کشورهای پیش‌گفته باشد، استفاده شود. قرار بر این بود که پول و تجهیزات نظامی لازم در اختیار بارزانی گذاشته شود. شلپین با دوراندیشی اشاره کرد که با فرض مساعدبودن تحولات، توصیه می‌شود که همبستگی خلق شوروی را با این جنبش کردها اعلام داریم.

وی پیش‌بینی کرد «جنبش برای ایجاد کردستان نگرانی‌هایی جدی را در میان قدرت‌های غربی و پیش از همه در بریتانیا با توجه به [دسترسی آنان به] نفت ایران و عراق و در ایالات متحده با توجه به پایگاه‌های نظامی این کشور در ترکیه، برخواهد انگیخت. تمامی اینها همچنین باعث بروز مشکلاتی برای [نخست‌وزیر عراق، ژنرال عبدالکریم] قاسم خواهد شد که مخصوصا در دوره‌های اخیر سیاستی غرب‌گرایانه را در پیش گرفته است». شلپین همچنین پیشنهاد داد جمال عبدالناصر، رهبری جهان سومی که شرق و غرب حریصانه به وی اظهار علاقه می‌کردند، طی اقدامی تطمیع‌شده و به حمایت از کردها واداشته شود. شلپین پیشنهاد داد «از طریق مجاری غیررسمی» به ناصر اطلاع داده شود که در صورت پیروزی کردها، مسکو «ممکن است با نگاهی ملایم‌تر به ادغام منطقه غیرکردنشین عراق با جمهوری متحد عربی»، اتحاد کوتاه مدت مصر و سوریه ـ که منعکس‌کننده ناسیونالیسم پان عرب ناصر بود ـ بنگرد، مشروط به این‌که ناصر از ایجاد کردستان مستقل حمایت کند.

هنگامی که سپتامبر ۱۹۶۱ کردها در کردستان عراق دست به شورش زدند، کا.گ.ب برای بهره‌برداری از این وضعیت پیشنهادهای دیگری نیز مطرح کرد. پیتر ایواشوتین معاون کا.گ.ب. پیشنهاد داد که «وفق تصمیم CC CPSU… در اول آگوست ۱۹۶۱ درباره انجام اقداماتی برای دورکردن توجه آمریکا و متحدانش از برلن غربی و با توجه به قیام‌های مسلحانه قبایل کرد که در شمال عراق آغاز شده است» باید:

برای سازماندهی اعتراضاتی به طرفداری از کردها و بر ضد قاسم، از تجربیات کا.گ.ب در هند، اندونزی، افغانستان، گینه و دیگر کشورها استفاده کرد؛

کا.گ.ب با بارزانی دیدار کند و او را وادارد که رهبری جنبش کردستان را در دست بگیرد و آن را در مسیری دموکراتیک هدایت کند و به وی توصیه کند کارها را بی‌سروصدا انجام دهد تا غرب نتواند بهانه‌ای برای متهم‌ساختن شوروی به دخالت در امور داخلی عراق بیابد؛ و مقرر دارد کا.گ.ب «دسته مسلح خاصی (۵۰۰ تا ۷۰۰ نفره) برگرفته از کردهایی که در اتحاد شوروی زندگی می‌کنند» استخدام کند و آموزش دهد تا در زمانی که مسکو نیاز دارد برای بارزانی «متخصصان نظامی مختلف (توپچی، بی‌سیم‌چی، جوخه تخریب و…) بفرستد» برای حمایت از قیام کردستان [بتوان از آنها استفاده کرد].

آنچه ایواشوتین نمی‌دانست این بود که غرب در آن زمان از ارتباطات بارزانی با شوروی باخبر بود. مقامات آمریکایی با نگرانی متوجه این احتمال شده بودند که بارزانی ممکن است برای مسکو مفید واقع شود. 3 ماه پس از کودتایی که قاسم را به قدرت رساند، ولادیمیر جی. گالمن سفیر آمریکا در عراق در تلگرافی به وزارت خارجه در اکتبر ۱۹۵۸ ابراز داشت که کمونیست‌ها همچنین از نقطه‌ای دیگر می‌توانند [قاسم نخست‌وزیر عراق را] مورد حمله قرار دهند و آن از طریق رهبر کردها ملامصطفی بارزانی است که به عراق بازگشته است. وی ۱۱ سال گذشته را به تبعید در شوروی گذرانده است. جاذبه زیادی در میان اکثریت کردهای عراق و توانایی بی‌پایانی [برای] بر هم‌زدن ثبات دارد. بدین ترتیب معتقدیم که در حال حاضر بزرگ‌ترین تهدید بالقوه برای ثبات و حتی وجود رژیم قاسم در دست کمونیست‌هاست.

به این ترتیب منازعه کردها به ابزاری در دستان مسکو بدل شد تا از طریق آن فشاری بر رژیم‌های بعدی عراق وارد سازد. بر طبق بایگانی میتروخین، کا.گ.ب در دهه ۱۹۶۰ یوگنی پریماکوف را تحت پوشش روزنامه‌نگار و با نام رمز MAKS به عراق فرستاد. قرار بر این بود که پریماکوف بعدا در امور کردها، بویژه در عقد قرارداد خودمختاری میان حزب دموکرات کردستان و رژیم عراق در مارس ۱۹۷۰ نقش هدایت‌کننده را ایفا کند. بعثی‌ها باید شرایط شوروی را در مقابل این میانجیگری می‌پذیرفتند، زیرا ارتش عراق در جنگ با کردها کاملا نیروی خود را از دست داده بود. رژیم عراق باید فشار خود را بر حزب کمونیست عراق کاهش می‌داد و پیوندهای نزدیکی با اتحاد شوروی برقرار می‌کرد.

پس از توافق ماه مارس، رژیم عراق با حمایت شوروی قدرت گرفت و شروع به اشکال‌تراشی کرد. اتحاد شوروی که از کارت کردها برای تاثیرگذاری بر سیاست خارجی عراق بخوبی استفاده کرده بود، به کردها پشت کرد. بارزانی نیز به نوبه خود روابط خویش را با سیا، موساد و ساواک نزدیک‌تر ساخت. ماه عسل عراقی‌ها و شوروی‌ها تا شکست قیام کردها پس از خیانت همپیمانان غربی آنان، ادامه یافت. پس از این تاریخ، رژیم عراق سیاست‌های سرکوب‌گرانه خود را در قبال حزب کمونیست از سر گرفت و خود را به غرب نزدیک‌تر ساخت. شوروی‌ها نیز استفاده از کارت کردها را از سر گرفتند.

از آن زمان تاریخ چندین بار تکرار شده است و خانواده بارزانی اغلب همپیمانی خود را با کا.گ.ب، سیا و موساد تغییر داده‌اند. این داستان همچنان نیز ادامه دارد.

دکتر کمال سعید قادر* / ترجمه دکتر علی مرشدی‌زاد

پانوشت‌ها:

1) to CC CPSU, sep. 27,1961,St.-199/10c,Oct. 3, 1961, TsKhSD, fond 4, opis 13, delo 85, ll. 1-4 [see Zubok, 21]

2) Gallman to Department of State, Foreign Relations of the United States, 1958-1960, Vol. XII,Washington,D.C.: Government Printing Office, 1993, pp. 344-46 [see Zubok, 21]

* دکتر کمال سعید قادر از فعالان حقوق بشر کرد است که تابعیت اتریشی دارد. وی سال ۱۹۷۸ به اتریش مهاجرت کرد و در مدرسه حقوق وین به مطالعه حقوق پرداخت. وی در سال‌های ۹۹ـ‌ ۱۹۹۸ در دانشگاه سلیمانیه و در سال‌های ۲۰۰۰ـ‌ ۱۹۹۹ در دانشگاه صلاح‌الدین به تدریس پرداخته است. او در اکتبر سال ۲۰۰۵ به دلیل نوشتن مقالاتی در انتقاد از مسعود بارزانی رئیس‌جمهور منطقه کردستان عراق به ۳۰ سال زندان به دلیل بدنام‌کردن جنبش کرد محکوم شد. گزارشگران بدون مرز، عفو بین‌الملل و دیگران این محکومیت وی را به صورت گسترده محکوم کردند. وی در ۲۵ ژانویه ۲۰۰۶ به دنبال تلاش‌های وزارت خارجه اتریش آزاد شد.


ical.ir