07 شهریور 1398

روزهای پایانی رضا شاه/2


محمدرضا ظریفیان

روزهای پایانی رضا شاه/2

قسمت دوم

« بر آمدن محمد رضا پهلوی با استعفای رضا شاه »


و بالاخره بار دیگر با اشاره  انگلیس نوکر دیگری بر این سرزمین حاکم شد:

تلاش آلن چارلز ترات برای پادشاهی محمدرضا پهلوی

حسین فردوست در خاطراتش مورد تلاش‏های آلن چارلز ترات، مأمور اطلاعاتی انگلستان که رفتار محمدرضا پهلوی را از مدتی پیش زیر نظر داشت، می‏گوید: «24 شهریور بود که ترات به من گفت: «با عجله همین امشب ترتیب کار را بده و هرچه زودتر محمدرضا به مجلس برود و سوگند بخورد و تأخیری در کار نباشد». من به محمدرضا اطلاع دادم. او هم مقامات مربوطه را تلفنی احضار کرد، توسط فروغی استعفانامه رضاخان، که منتظر تعیین تکلیف ولیعهد بود، تقریر شد و مقدمات رفتن  رضا خان و انتصاب محمدرضا به سلطنت تدارک دیده شد. من در این صحنه ‏ها حضور نداشتم، حدود 12 شب بود که محمدرضا به من گفت کار تمام شده و ترتیبات لازم داده شده است».[1]

 

اعلام حمایت و پشتیبانی انگلیس از پادشاهی محمدرضا پهلوی

امروز صبح سمنر ولس، معاون وزارت خارجه امریکا با کاردار انگلیس در واشنگتن ملاقات و در مورد پادشاهی محمدرضا پهلوی و موضع دولت انگلیس در این مورد با هم گفتگو کردند. سر رونالد کامبل، کاردار انگلیس اعلام کرد که دولت متبوعش تصمیم گرفته از شاه جدید پشتیبانی کند و حکومت او را به رسمیت بشناسد. وی اظهارات خود را به گفته آنتونی ایدن، وزیر خارجه انگلیس مستند کرد که گفته بود علت حمایت از شاه جدید این است که اطمینان داده است قانون اساسی مشروطه را رعایت کند، املاکی که پدرش از مردم گرفته است به صاحبانش بازگرداند و اصلاحات مورد نظر انگلیس را به مرحله اجرا درآورد.[2]

موافقت مشروط دولت‏های انگلستان و شوروی با پادشاهی محمدرضا پهلوی

لوئیس دریفوس (وزیرمختار آمریکا در ایران) با ارسال گزارشی به وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد: «وزیرمختار بریتانیا به من اطلاع داد که او و سفیر روسیه دستورالعمل‌هایی مبنی بر موافقت یا جانشینی شاه جدید از دولت‌های متبوعشان دریافت کرده‌اند، که البته  این موافقت‌ها مشروط به رفتار حسنه شاه در آینده است. موافقت دولتین انگلیس و روس و شرط آنها به دولت ایران ابلاغ شده است».[3]

اظهارات چرچیل در باره ایران

وینانت (سفیر آمریکا در انگلستان) به وزارت خارجه آمریکا گزارش داد در جریان بررسی وضعیت جنگ در مجلس عوام، چرچیل در مورد ایران اظهار داشت: «می‌بینم که عده‌ای شکایت دارند که عملکرد ما در ایران ضعیف و توأم با تردید بوده است. از این بابت بسیار متعجبم. فکر نمی‌کنم هیچ کار دیگری به این خوبی انجام شده باشد. ما تقریباً بدون تحمل تلفات، با سرعتی اعجاب‌آور و با هماهنگی کامل با هم‏پیمان روس‌مان، عناصر شریر را از تهران ریشه‌کن کرده‌ایم؛ یک دیکتاتور را به تبعید فرستادیم و یک حاکم قانونی را بر سر کار آوردیم که به اجرای فهرست کاملی از اصلاحات معوق و کاملاً ضروری و جبران مافات متعهد است؛ و امیدواریم که خیلی زود پیمان اتحاد جدید و محکم بین بریتانیای کبیر و روسیه و مردم و کشور باستانی ایران را به مجلس ارایه دهیم و مجلس نیز اقدامات نسبتاً ناگهانی ما را که مجبور به اتخاذ آن بودیم به تصویب خواهد رساند و مردم ایران را نه فقط در آزادی‌شان بلکه در مسیر آینده جنگ در کنار ما قرار خواهد داد. تنها یک منتقد خرده‌گیر می‌تواند بهانه‌ای برای جر و بحث بر سر این مسئله پیدا کند. به نظر می‌رسد که ماجرای ایران، تا به اینجا، یکی از موفق‌ترین و مدیریت شده‌ترین اموری بوده که وزارت خارجه تا به حال درگیر آن بوده است. وزارت خارجه واقعاً مستحق رفتاری نیست که از سوی افراد ذاتاً خرده‌گیر با آن شده است».[4]

 

دستورالعمل وزارت خارجه آمریکا به لوئیس دریفوس

وزارت خارجه آمریکا دستورالعملی بدین شرح به لوئیس دریفوس(وزیرمختار آمریکا در ایران)، فرستاد: «یک. چون دولت‌های بریتانیا و شوروی شاه جدید را به رسمیت شناخته‌اند، دولت [آمریکا] هیچ دلیلی برای به رسمیت نشناختن شاه نمی‌بیند. اجازه دارید به صلاحدید خود اقدامات مقتضی را برای ابلاغ شناسایی شاه جدید از سوی این دولت [آمریکا] به عمل آورید. دو. لطفاً اطلاعات کاملی درباره میزان همدلی روس‌ها با ارمنی‌ها و سایر حرکت‌های جدایی طلب در اختیار این وزارت قرار دهید؛ و همچنین مشخص نمایید که آیا علایمی حاکمی از اینکه فعالیت‌های شوروی در این ارتباط منافی ضمانت‌های شوروی درباره تمامیت ارضی ایران باشد مشاهده می‌شود یا خیر».[5]

انگلیسی‏ها دلواپس نفوذ آمریکا در ایران

لوئیس دریفوس، وزیرمختار آمریکا در ایران در بخشی از گزارشی که امروز راجع به روند تشکیل کابینه جدید فروغی به وزارت خارجه آمریکا ارسال کرده بود، درباره دلواپسی و نگرانی انگلیسی‏ها از روند نفود آمریکا در ایران در جریان تشکیل کابینه جدید و احتمال تغییر وزیر فرهنگ کنونی نوشت: «ظاهراً دکتر عیسی صدیق، تنها وزیر شایسته فرهنگ سال‏های اخیر و دوست قابل اطمینان آمریکا، مجبور به استعفاء خواهد شد تا راه برای ورود سیاستمداری سربه‌‏راه‏تر باز شود. شواهدی هست که نشان می‏‌دهد دست انگلیسی‏ها در کار است. گویا آنها دلواپس افزایش نفوذ آمریکا در ایران هستند و بالاخص انتشار ناگهانی خبر دعوت دکتر صدیق از هیأت فرهنگی (تعلیم و تربیتی) آمریکا در مطبوعات ایران موجب ناخشوندی آنان شده است».[6]

 

گزارش دریفوس درباره مشکلات تشکیل کابینه فروغی

لوئیس دریفوس (وزیرمختار آمریکا در ایران) در گزارشی که به وزارت خارجه آمریکا فرستاد، به مشکلات تشکیل کابینه فروغی اشاره کرده است. در بخشی از این گزارش آمده است: «فروغی در تشکیل کابینه‌ای که مورد پسند مجلس و انگلیس باشد با مشکل مواجه شده است. در این آشفتگی فراگیر، عده‌ای از رهبران محافظه‌‏کار از پذیرش سمت‌هایی که به آنها پیشنهاد شد، سرباز زدند و در عوض تعداد زیادی از سیاستمداران فرصت‏‌طلب شدیداً می‌کوشند با زد و بند، به قدرت دست یابند. نامزدهای بسیاری که برای سمت‌های کابینه معرفی شده‌اند غالباً فاقد صلاحیت هستند. سرنخ این خیمه‌‏شب‌‏بازی در دست بریتانیایی‌ها است که از طریق سفارتشان و از طریق [مصطفی] فاتح، معاون شرکت نفت، اقدام می‌کنند. احتمالاً دکتر [عیسی] صدیق، که تنها وزیر توانمند وزارت فرهنگ در سال‏های اخیر بوده است، مجبور شود این وزارتخانه را به سیاستمداری سازگارتر واگذار کند. نشانه‌هایی وجود دارد حاکی از اینکه این حرکت به وسیله انگلیسی‌ها حمایت می‌شود چون آنها به‌‏طور کلی نگران نفوذ فزاینده آمریکا در ایران هستند و خصوصاً از این ناراحت‌اند که ناگهان در مطبوعات اعلام شد دکتر صدیق از یک هیأت آمریکایی دعوت کرده که به ایران بیایند. نظر بر این است که کابینه جدید در طی چند روز و شاید هم فردا تشکیل می‌شود».[7]

 

وجهه آمریکایی‏ها نزد مردم ایران

لوئیس دریفوس، وزیرمختار آمریکا در ایران در بخشی از گزارشی که راجع به اوضاع سیاسی و اقتصادی ایران به وزارت خارجه آمریکا ارسال کرد، راجع به موقعیت و وجهه آمریکایی‏ها نزد ایرانیان، نوشت: «آمریکائیان وجهه خوبی در میان ایرانیان دارند. هدف ما در کوتاه‏‌مدت باید استفاده از موقعیت سوق‌‏الجیشی ایران برای پیشبرد جنگ باشد که در این راستا نباید اجازه دهیم هیچ عاملی وجهه مطلوب ما را در میان این مردم تخریب نماید و باید برای اهداف سازنده خودمان بعد از جنگ، مراقب آبرو و حیثیت‏مان باشیم... بعید است که ایرانیان با دو قدرتی که اعتمادی به آنها ندارند [روس و انگلیس]، کاملاً همکاری کنند و چنانچه دوست داریم این کشور از طفیلی به شریکی مصمم تبدیل شود تنها با مساعدت و همدلی آمریکا چنین هدفی تحقق می‏‌یابد». دریفوس برای باقی ماندن این وجهه خوب از آمریکایی‏ها نزد ایرانیان به مقامات وزارت خارجه آمریکا پیشنهاد می‏کند که تا جایی که ممکن است در امور داخلی ایران مداخله نکنند. می‌‏افزاید: «توصیه می‏‌کنم حتی‌‏الامکان از همراهی با اقدامات انگلیسی‏ها خودداری نمایئیم تا وجهه‌‏مان سالم بماند و مسئولیت تاریخی اقدامات [مخرب] انگلیسی‏ها در ایران از چشم ما دیده نشود». [8]

 

جلسه فوق‏‌العاده مجلس شورای ملی

جلسه فوق‏‌العاده مجلس شورای ملی به ریاست حسن اسفندیاری برگزار شد. در این جلسه که نخست‌‏وزیر و اعضای هیأت وزیران نیز حضور داشتند نخست‏‌وزیر طی نطقی که ایراد کرد استعفا و کناره‌‏گیری رضا شاه از سلطنت و انتخاب محمدرضا پهلوی به پادشاهی ایران را اعلام و متن استعفانامه رضاشاه را بدین شرح قرائت کرد: «نظر به اینکه من همه قوای خود را در این چند ساله مصروف امور کشور کرده و ناتوان شده‌‏ام حس می‏کنم که اینک وقت آن رسیده است که یک قوه و بنیه جوان‏تری به کارهای کشور که مراقبت دائم لازم دارد بپردازد و اسباب سعادت و رفاه ملت را فراهم آورد. بنابراین امور سلطنت را به ولیعهد و جانشین خود تفویض کردم و از کار کناره نمودم از امروز که روز بیست و پنجم شهریورماه 1320 است. عموم ملت از کشوری و لشکری ولیعهد و جانشین قانونی مرا باید به سلطنت بشناسند و آنچه از پیروی مصالح کشور نسبت به من می‏‌کردند نسبت به ایشان منظور دارند. کاخ مرمر ـ تهران ـ به تاریخ 25 شهریور 1320 [امضاء]». در بین سخنان نخست‏‌وزیر، دو تن از نمایندگان اظهار نظر کردند که یکی علی دشتی و دیگری سید یعقوب انوار بود. علی دشتی گفت: «آقاى نخست‏‌وزیر که فرمودند اعلیحضرت همایون جدید میل دارند به این که تمام خرابکارى ترمیم شود، بنده را تأیید و تشجیع مى‏‌کند که این نگرانى آقایان را به عرض آقاى نخست‏‌وزیر برسانم. در مدت تقریباً متجاوز از بیست سال اعلیحضرت شاه سابق زمامدار مطلق و اختیاردار بدون نظارت در تمام امور مالى و اقتصادى مملکت بودند، مردم عجالتاً مى‏‌خواستند که این قسمت به‏‌طور صریح معلوم شود که حقوق مملکت و حقوق افراد و دولت به طور صحیح حفظ شده باشد. خلاصه وکلا میل دارند که بفهمند تعدى و اجحافى به مالیه مملکت نشده است و بنابراین بیشتر از هیئت دولت این تقاضا مى‏‌شود که مواظب این کار باشند. ما میل داریم ببینیم چه تدابیرى اتخاذ مى‏‌کنند؟ البته خود دولت تدابیر حقوقى اتخاذ مى‏‌کنند و این را باید بدانیم که چه اقدامى مى‏‌کنند؟ مخصوصاً در قسمت جواهرات سلطنتى که اخیراً مطرح بود در این موضوع باید رسیدگى کامل شود و اینکه صد نفر یا دویست نفر بروند آنجا و جواهرات را ببینید فایده ندارد، بلکه باید یک هیئت طرف اعتماد مجلس معین شود. از نخست‌‏وزیر استدعا می‏‌کنم که آیا در این خصوص فکرى کرده‏‌اند و می‌‏توانند از این بابت اسباب اطمینان مجلس شوراى ملى را فراهم کنند؟». نخست‏‌وزیر در پاسخ وی گفت: «اعلیحضرت پادشاه جدید کاملا" نظر دارند که مطابق قانون اساسى عمل شود و یکى از مقتضیات قانون اساسى این است که هیئت وزیران در امور مربوطه آن اختیارات داشته باشند که مطابق آن اختیارات و مسئولیتى که در مقابل مجلس شوراى ملى دارند بکنند... تقاضاى آقاى دشتى یک تقاضاى صحیح و معقولى است که در دست رسیدگى است جواهرات ثبت و دفتر دارد و این را بنده مطمئن هستم که این ثبت‏ها و دفترها هست و محفوظ است و جواهرات هم در بانک ملى هست می‏‌توانند هر کس را که میل دارند تعیین بفرمایند کمیسیونى از داخل مجلس به هر قسمتى که تصویب می‏‌فرمایید تشکیل بدهند». انوار نیز گفت: «الخیر فی‌ما وقع، یک پیش‌‏آمدى واقع شده است که انشاء‏الله الرحمن امیدواریم این پیش‌‏آمد نیکى باشد و خیر و سعادت ملت ایران در این پیش آمد باشد که از تحت یک فشار خیلى ممتدى نجات پیدا کردند و من یک خوشوقتى دارم که الان دارم در یک مجلسى صحبت می‏کنم که عموم نمایندگان مجلس مثل مجلس سابق یک روح اتحاد و یگانگى با پشتیبانى از کابینه و دولت دارند که انشاء‏الله امیدواریم تمام خرابی‏هاى سابق ما ترمیم شود که مثلاً ما می‌‏گوییم سؤال دارم یا استیضاح دارم از فلان وزیر فورى آن وزیر حاضر شود روزنامه ‏هاى ما نباید مثل مرغ منقارچیده در قفس آهنین باشند تا کى باید ملت ایران صدا نداشته باشد که بگوید آقا ظلم خانه مرا خراب کرده است... امیدواریم که کارها تحت نظارت خودمان یعنى مجلس شوراى ملى بیاید و بعد از این هم باید براى سعادت مملکت کار کنیم و وزرا هم بعد از این راه مجلس را گم نکنند». نخست‌‏وزیر در پاسخ انوار نیز گفت: «فرمایشات آقاى انوار همان‏طور است که ملاحظه فرمودید و بنده اطمینان می‏‌دهم و امیدوارم که جریان امور بر طبق دلخواه باشد... قضایا و پیش‌‏آمدهاى بر خلاف ترصد و میل ما واقع شده است که من جمله یکى این بود که در بعضى از قسمت‏هاى کشور ما قواى شوروى و در یک قسمت دیگر قواى انگلیس اقامت کند. چیزهاى دیگرى که در آن یادداشت‏هاى ملاحظه فرمودید که آنها چه تقاضا کردند و در مقابل چه تقاضا کردیم و بالاخره چه نتیجه حاصل شد. عجالتاً قرار بر این شده است که قواى شوروى و انگلیس در بعضى از قسمت‏هاى خاک ما باشند. اینها براى یک مقاصدى آمده‏‌اند، حوائجى دارند و کارهایى دارند ناچار رفت و آمدهایى از این شهر به آن شهر، از آن خط به آن خط می‏‌کنند. رفت و آمدها برحسب اطمینان‏‌هاى کتبى و شفاهى که داده شده است به ‏هیچ‏وجه مزاحم حال دولت و ملت ایران نخواهد بود و بر ضدیت و مخاصمت و مزاحمت مردم نیست».[9]

 

گزارش آسوشیتدپرس در مورد استعفای رضاشاه

خبرگزاری آسوشیتدپرس در مورد استعفای رضاشاه خبری بدین شرح انتشار داد: «رضاشاه پهلوی امروز از سلطنت کناره گرفت و این در حالی است که نیروهای بریتانیا و روسیه به منظور اجرای خواست خود برای اخراج و یا تحویل اتباع کشورهای محور به متفقین در این پادشاهی خاورمیانه‌ای در حال پیشروی به سمت پایتخت هستند. شاهپور محمدرضا پهلوی، پسر 21ساله شاه سابق، جانشین پدرش شده است. با وجود این، یک منبع موثق در اینجا اظهار داشت که به‌‏رغم این تحولات نیروهای متفقین قصد اشغال فوری تهران را دارند. رویترز، آژانس خبری انگلیسی، گزارش داد که این نیروها امشب به چند مایلی تهران رسیده‌اند، و پیش‌بینی می‌شود که فردا وارد پایتخت شوند. دستور اشغال پایتخت، که بریتانیا و روسیه تا به حال از آن خودداری کرده بودند، زمانی صادر شد که شاه و دولتش به استفاده از تاکتیک‌های تأخیری در اجرای شروط صلح متهم شدند، که همین امر به عملیات نظامی کوتاه اخیر منجر شد. انتظار نمی‌رود که ایرانی‌ها هیچ مخالفتی نشان بدهند. این منبع همچنین استعفای شاه را تأیید کرد، ولی افزود که استعفای او هیچ تأثیری بر نقشه اشغال تهران، که چند روز پیش طراحی شده بود، نخواهد گذاشت. نیروهای بریتانیایی و روسی هم اینک بخش‌های وسیعی از ایران در شمال و جنوب، از جمله میدان‌های نفتی این کشور را تحت اشغال خود دارند. در اینجا تأکید شد که صبر بریتانیا و روسیه از آنچه تمایلات محوردوستانه شاه و تلاش‌های او برای حتی‌الامکان به تأخیر انداختن اخراج اتباع آلمانی، ایتالیایی، مجار و رومانیایی و تحویل جاسوسان آلمانی به متفقین نامیده می‌شود، به سر آمده بود... بدین ترتیب، زندگی سیاسی شخصی که روزی یک دهاتی، شاگرد خیاط و قزاق بود و سپس به اعلیحضرت میرزا ]کذا[ رضاشاه پهلوی، شاه همه ایرانی‌ها، شاهنشاه، بنیانگذار ایران مدرن و صاحب ثروت شخصی هنگفت تبدیل شد، اینگونه به پایان رسید». در ادامه گزارش در مورد دارایی‏های رضاشاه آمده است: «اگرچه شاه سابق تقریباً بی‌سواد است، اما زمانی گزارش شده بود که فقط 150 میلیون دلار سپرده در بانک‌های آمریکایی و اروپایی دارد، و درآمد سالیانه‌اش از زمین‌های کشاورزی و کارخانجات به 10 میلیون دلار می‌رسد... ماشین اختصاصی او که روکشی از طلا دارد در آلمان ساخته شده است».[10]

 

مقاله نیویورک تایمز درباره استعفای رضاشاه

ری براک در روزنامه نیویورک تایمز طی مقاله‌‏ای با عنوان: «ایران دژ محکم متفقین، استعفای شاه اولین گام عمده در حفاظت از هند» نوشت: «با استعفای ناگهانی امروز رضاشاه پهلوی در ایران و فرار او از تهران پیش از رسیدن نیروهای انگلستان و روسیه که در حال پیشروی به سمت تهران هستند، اولین مرحله از تلاش متفقین برای حفاظت از مرزهای هند و دروازه خاورمیانه با موفقیت تکمیل شد و به عقیده صاحب‌نظران ایرانی در اینجا، بحرانی را که یازده هفته تمام ایران را تا آستانه انقلاب و جنگ داخلی کشانده بود، به نقطه عطف خود رساند... به اعتقاد محافل دیپلماتیکِ کاملاً آگاه در آنکارا و تهران، پیش‌بینی می‌شود که محمدرضا پهلوی به یک سلطنت مشروطه تن بدهد، که در آن مجلس و ملت از آلوده شدن او به توطئه‌های زمان جنگ و یا هرگونه استبداد داخلی دیگری جلوگیری خواهند کرد. اعتقاد بر این است که او فوراً با ایجاد و راه‌اندازی مسیر تدارکاتی خلیج فارس- دریای خزر برای تأمین نیازهای ارتش شوروی و همچنین برنامه دفاعی انگلیس و روسیه که به عقیده صاحب‌نظران ایرانی در خاورمیانه، ایران و سرزمین‌های وسیع زیرنظر فرماندهی هند بریتانیا متمرکز است، موافقت کند. محمدرضا پسر همان پدر است و از این حیث شاید محبوبیتی در میان قبایل و عشایر مغرور ایران – یعنی لرها و کردها، بختیاری‌ها و بقیه- نداشته باشد. طبق گزارش‌های این قبایل و عشایر در حال اتحاد با یکدیگر هستند تا رژیم رضاشاه پهلوی را ریشه‌کن کنند. البته پیش‌بینی می‌شود که این حرکت فروکش کند. اینجانب [= خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز] که بعد از ورود به ایران در رکاب نیروهای بریتانیایی، شاهد شروع شورش‌هایی بودم، با سفر در طول خطوط ارتش سرخ خود را به تهران رساندم، ولی هیچ شواهدی دال بر اینکه خشم مردم بعد از رفتن شاه متوجه نیروهای اشغالگر خواهد شد مشاهده نکرده‌ام».[11]

تبعید رضا شاه و خروج رضا شاه به شکلی خفت بار آغاز شد:

انتخاب محمدرضا پهلوی به پادشاهی ایران

رضاشاه براساس قانون اساسی بعد از استعفا از مقام سلطنت، محمدرضا پهلوی را که ولیعهد خود بود به عنوان جانشینش معرفی کرد.[12]
 

 واگذاری مایملک رضاشاه به محمدرضا پهلوی

رضاشاه پس از استعفا از پادشاهی و در مسیر حرکت برای خروج از ایران در اصفهان، با امضای سندی تمام مایملک و دارایی‏‌های خود را به محمدرضا شاه واگذار کرد.[13]

 

تب و گوش‌‏درد رضاشاه

امروز رضاشاه و همراهانش در مسیر خروج از ایران از یزد به سوی کرمان حرکت کردند و غروب آفتاب به کرمان رسیدند. محمود جم که در آخرین روزهای رضاشاه همراه وی بود می‌‏گوید صبح زود که در یزد وارد باغ محل اقامت رضاشاه شدم مشاهده کردم که رضاشاه قسمتی از صورت و تمام گردن خود را بسته است. وقتی معاینه کردم دیدم دارای تب بالایی در حدود 40 درجه بود. رضاشاه گوشش نیز درد می‏کرد. البته زمانی که غروب به کرمان رسیدند تب و گوش‏دردش قطع شده بود. شمس پهلوی، دختر رضاشاه می‏گوید در کرمان سرهنگ جلوه، رئیس بهداری لشکر کرمان پدرش را معاینه کرد و چند روز استراحت مطلق تجویز کرد ولی کنسول انگلیس در کرمان که به ملاقات رضاشاه آمده بود خبر ورود کشتی پستی بندرا را به بندرعباس داد که منتظر است و وی به بهانه اینکه کشتی بیشتر از سه روز در بندرعباس توقف نخواهد کرد اصرار کرد که رضاشاه فوراً به طرف بندرعباس حرکت کند. رضاشاه در اثر اصرار کنسول انگلیس برآشفت و با ناراحتی گفت: «کجا بروم؟ پنج ریال پول توی جیب من نیست. اقلاً باید فرصت داشته باشم که وسایل  سفرم فراهم شود. از تهران پول خواسته‏ام و منتظرم حواله یا پولی برسد تا هزینه سفر نمایم». کنسول انگلیس در پاسخ گفت: برای پول نگران نباشید، دولت انگلیس مخارج شما را برعهده دارد و بعداً وصول خواهند کرد.[14]

 

بی‌اطلاعی رضاشاه از مقصد حرکت خود

شمس پهلوی، دختر رضاشاه که موقع حرکت رضاشاه از ایران همراه او بود می‏گوید شاه از اینکه در انتخاب مقصد و محل اقامت خود در خارج از کشور آزادی نداشت، بسیار ناراحت بود. رضاشاه تصور می‏کرد که به یکی از کشورهای بی‏طرف آمریکای جنوبی از قبیل شیلی یا آرژانتین عزیمت کرده و بقیه عمر خود را در آرامش خواهد گذراند. شمس می‏گوید رضاشاه تمایل به اقامت در شیلی داشت که آب و هوای آن شبیه ایران بود. آرژانتین نیز در مرتبه دوم انتخاب وی قرار داشت.[15]

مخالفت دولت هند با اقامت رضاشاه در آن کشور

رضاشاه تمایل داشت مدتی در هندوستان اقامت کند و بعد راهی کشور دیگری شود، اما حکومت هندوستان به‌شدت با خواسته وی مخالفت کردند، زیرا بیم آن داشتند که اقامت رضاشاه موجب بروز ناآرامی از سوی مسلمانان و پارسیان هند شود.[16]

 

ورود رضاشاه و خانواده سلطنتی به بمبئی

رضاشاه و خانواده سلطنتی در مسیر تبعید از ایران پس از چهار روز سفر دریایی با کشتی بندرا به بمبئی رسیدند. رضاشاه و همراهان وی در انتظار پیاده شدن در بمبئی بودند ولی ناگهان دیدند که کشتی از ساحل دور شد و بعد یک قایق هندی پر از سرباز خواربار و آذوقه به سرنشینان کشتی آوردند که به معنی ادامه سفر به مقصد دیگری بود. سه نفر انگلیسی نیز با همان قایق آمدند و با رضاشاه ملاقات کردند که یکی از آنها کلارمونت اسکراین بود که از سوی نایب‏السلطنه هند بریتانیا مأموریت داشت رضاشاه را تا مقصد تبعید همراهی کند. کلارمونت در مورد مأموریتش گفت: «شما نمی‏توانید در بمبئی پیاده شوید  و باید 5 روز در همین کشتی در وسط دریا، در انتظار کشتی اقیانوس‏پیما بمانید. وقتی کشتی رسید با آن کشتی به جزیره موریس که برای اقامت شما در نظر گرفته شده عزیمت نمایید». شمس پهلوی در خاطرات خود می‏گوید که «پدرم از شنیدن این سخنان سخت برآشفت و گفت: «مگر من زندانی‌ام؟ من آزادانه از کشور خود مهاجرت کرده‌ام و به من گفته بودند که در خارج از کشورم به هر کجا می‏خواهم می‏توانم مسافرت کنم. جزیره موریس کجاست؟ چرا اجازه نمی‏دهند که من به آمریکای جنوبی بروم؟ چرا مانع می‏‏شوید که ما در بمبئی پیاده شویم و تا رسیدن کشتی حداقل در شهر اقامت کنیم؟». اسکراین گفت: اظهارت شما را تلگراف می‏‏کنم ولی شخصاً جز آنچه گفتم نمی‏‏توانم کاری بکنم. بدین ترتیب به رضاشاه و همراهانش مسلم شد که چاره‏‏ای جز پذیرفتن نظر انگلیسی‏ها در مورد مقصد اقامت اجباری خود ندارند و منتظر کشتی اقیانوس‌‏پیما ماندند.[17]

 

 

برای مطالعه قسمت اول و ادامه مقاله کلیک کنید.

قسمت اول ، قسمت سوم 

 

پی‌نوشتها:

 

[1] ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول: خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، به کوشش مؤسسه مطالعات و پژوهش‏های سیاسی، تهران، اطلاعات، چاپ بیست و هشتم، 1388، ص 104.

[2] خامه‌‏ای، سال‏های پرآشوب؛ پژوهشی در تاریخ معاصر ایران بر بنیاد اسناد از طبقه‌‏بندی خارج‏ شده انگلستان، آمریکا و ایران، بخش دوم: شهریور 1320، اشغال ایران و سقوط رضاشاه، ص 62..

[3] مجد، شهریور 1320؛ اسرار حمله متفقین به ایران، ص 496 ـ 497.

[4] مجد، شهریور 1320؛ اسرار حمله متفقین به ایران، ص 519.

[5] مجد، شهریور 1320؛ اسرار حمله متفقین به ایران، ص 497.

[6] مجد، پل پیروزی، سرزمین قحطی؛ ایران در جنگ جهانی دوم (1324 ـ 1320)، ص 41.

[7] مجد، شهریور 1320؛ اسرار حمله متفقین به ایران، ص 549.

[8] مجد، پل پیروزی، سرزمین قحطی؛ ایران در جنگ جهانی دوم (1324 ـ 1320)، ص 73.

[9] مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره دوازدهم، جلسه 115.

[10] مجد، شهریور 1320؛ اسرار حمله متفقین به ایران، ص 481 ـ 482.

[11] مجد، شهریور 1320؛ اسرار حمله متفقین به ایران، ص 478 ـ 479.

[12] روزنامه اطلاعات، شماره 4651، ص 1.

[13] بولارد، شترها باید بروند، ص 58.

[14] دلدم، زندگی پرماجرای رضاشاه، ج 3، ص

[15] دلدم، زندگی پرماجرای رضاشاه، ج 3، ص 062.

[16] دلدم، زندگی پرماجرای رضاشاه، ج 3، ص 950. البته دلیل دولت هند صحیح نبود؛ زیرا خروج رضاشاه از ایران حدود 10 روز به طول انجامید و در مسیر حرکت وی کوچک‏ترین حرکت اعتراضی یا حمایت از وی مشاهده نشد. علت اصلی این بود که انگلیسی‏ها حداقل تا پایان جنگ نمی‏خواستند رضاشاه در محلی نزدیک ایران اقامت داشته باشد  و ترجیح می‏دادند در یک تبعیدگاه دورافتاده و بی‏دردسری اقامت داشته باشد.(همان منبع)

[17] دلدم، زندگی پرماجرای رضاشاه، ج 3، ص 964 ـ 966.