03 اردیبهشت 1399
دفـاعیه
اشاره
در شهریورماه 1357 که دولت جعفر شریف امامی جای جمشید آموزگار را گرفت،تحت فـشار اعـتراضات عـمومی که در شکل تظاهرات خیابانی،اعتصابات،پخش اعلامیههای گوناگون و...نمود مییافت،مجبور شد از سنگینی اختناق حـاکم بر جامعه بکاهد.از آن جمله بود رقت احکام در دادگاههای نظامی که پیش از آن در مـورد مخالفان حکومت با غـلظت صـادر میشد.ساعت هشت شب پانزدهم شهریورماه به شهربانی خرمآباد خبر میدهند که در مغازه فتوکپی کیومرث اعلامیههایی علیه حکومت شاه در حال تکثیر است. مأموران شهربانی خود را به آنجا میرسانند و صاحب مغازه«کـیومرث عبدی»و شخص دیگری را که عامل تکثیر اعلامیهها بود،دستگیر میکنند و همه اعلامیهها هم ضبط میشود.مأموران شهربانی،شخص دوم را«تحت شکنجههای سخت و شنیع»قرار میدهند و چند روز بعد او را به سازمان اطلاعات و امنیت خـرمآباد مـنتقل میکنند تا بازجوییها ادامه یابد.در ساواک او را تهدید میکنند هرچه به او دیکته میشود بنویسد؛و او نیز چنین میکند.
پرونده تشکیل شده راهی دادسرای دادگاه عادی نیروهای مسلح شاهنشاهی میگردد تا بر اسـاس آن رأی صـادر شود.در این فاصله خانه متهم نیز مورد بازرسی قرار میگیرد و تعدادی کتاب،نوار و اعلامیه دیگر که از نظر مقامات حکومتی«مضره»تشخیص داده شده بود،به دست میآید.بازپرس این دادسـرا سـرگرد قضایی رضازدانی درتاریخ 24/8/57 اتهام این فرد را«عمل ارتکابی از درجه جنایی» مینامد. درجلسه بعدی دادگاه که به ریاست سرهنگ قضایی هرمز پوراحمد در تاریخ 7/9/57 برپا میشود، غلظت اتهام رنگ میبازد و مـتهم از جـرمهای مـطرح شده در کیفرخواست مبرا میگردد و در نـهایت دادگـاه تـجدیدنظر در تاریخ 12/9/57 چنین رأی میدهد که«متهم غیر نظامی احمد متوسلیان فرزند غلامحسین را از اتهام انتسابی مبرا دانسته(به علت فقد دلیل کافی)...و بـه اتـفاق آرا آن را تـأیید مینماید.»
احمد متوسلیان1با اینکه در دوره نخستوزیری شریف امـامی دسـتگیر شد،اما به واسطه فراگیر شدن نهضت اسلامی و فشارهای همهجانبه مردم به پیکره حکومت،در زمان نخستوزیری ارتشبد غلامرضا ازهـاری و حـاکمیت دولت نـظامی از زندان آزاد شد.اگر این حادثه دو سال زودتر برای او رخ میداد، کـیفر او در اداره دادرسی ارتش چیز دیگری بود. متوسلیان در سیر دادگاههای خود،دفاعیهای هم نوشت که بازخوانی آن نشان از اسـتحکام انـدیشه و پایـمردی او دارد.آنچه پیش رو دارید،متن دفاعیه و سه صورتجلسه از دادگاههای وی است.
بسم اللّه الرحـمن الرحـیم بسم اللّه القاسم الجبارین-مبیر الظّالمین-بسم اللّه الرّب المستضعفین-بسم اللّه الواحد القهار الجبار المنتقم-بسم اللّه الحـّی القـّیوم-بـسم اللّه الاحد الصّمد الّذی لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد.شیعه از ریشه شیع بـه مـعنی پیـرو هدف مشخص میباشد.
اولین ندای که در صدراسلام علیه مقامپرستی و خودکامگیهای خلفای بـعد از پیـغمبر بـلند شد ندای شیعه بود که به پیروی از عدالت و تواضع و خشوع علی علیه السلام مـذهب حـقّه شیعه امتیاز خود را نسبت به مذاهب مقامپرست و استعمارگر و استعمار شده،چه اسلامی و چـه غـیره حـفظ کرده است.
چه بسا مشاهدات تاریخ و حقایقی که در طول زمان تا به حال بـه وقـوع پیوسته خود شاهد این مدعاست که همواره رهبران حقیقی شیعه حتی اندکزمانی فـرصت زورگـویی و اسـتثمار به مقام پرستان معاصر خود نداده و با ندای انّ الحیاة عقیدة و جهاد پوزه آنان را به خـاک فـلاکت مالیده وهمواره در این راه پیروز واقعی بودهاند.بلی شیعه بدینترتیب از همان اولیـن قـدم زور و تـوطئه، حق را گفته و حق را خواسته و به حق عمل کرده و هم در این راه شهدائی داده تا به وجود ظـلم شـهادت دهـند.و هدف شیعه در اصرار برای برانداختن ظلم و حب افراد جامعه است،چون ریـشه فـساد همانا مظالم-مقام پرستیها-نیرنگبازیها-گزارشهای کذب و بروکرواسیهای مزورانه و پروندهسازیهای دروغین جهت کسب ارتقأ پایه-درجـه و امـثالهم میباشد.یکی از خصلتهای شیعه برانداختن فساد و فاسد و جور و جبار،می باشد-آنـان کـه برای گرفتن ستاره به آسمان میپرند و بـعد از بـه دسـت آوردن و فرود آمدن،مظلومان و ستمدیدگان و مستضعفین را زیر پایـ خـود خرد میکنند از جمله فاسدان و جباران میباشند و قرآن به صراحت در سوره شورا آیه 41 دربـاره ایـنان میفرماید:
انّما السّبیل علی الّذیـن یـظلمون الناس و یـبغون فـی الارض بـغیر الحق أولئک لهم عذاب الیم
-یعنی:تـنها راه مـؤاخذه بر آنهایی است که به مردم ظلم میکنند و در زمین بنا حق فـساد بـرمیانگیزند بر آنها در دنیا انتقام و در آخرت عـذاب دردناک است.
و در آیه 43 هـمین سـوره میفرماید:
و من یضلل اللّه فـما له مـن ولیّ من بعده و تری الظّالمین لمّا رأو العذاب یقولون هل إلی مردّ من سبیل؟
یعنی:هـرکه را خـدا گمراه کند دیگر جز خـدا بـر او هـیچ یاوری نیست و سـتمکاران را بـنگری که چون عذاب قـیامت را بـه چشم ببینند در آن حال با حسرت و پشیمانی گویند:ای خدا راه به بازگشت به دنیا برای مـا هست؟و آیـه 44 همین سوره وتریهم یعرضون علیها خـاشعین مـن الذّلّ ینظرون مـن طـرف خـفی و قال الّذین آمنو انـّ الخاسرین الّذین خسرو انفسهم و اهلیهم یوم القیمه الا انّ الظالمین فی عذاب مقیم.
یعنی: و آن ظالمان را بـنگری کـه به دوزخ مینگرند و در آن حال مؤمنان گویند آری زیـانکاران آنـها هـستند-آنـها کـسانی هستند که خـود و خـانواده خود را در روز قیامت به زیان انداختهاند و برای مردم بدانید که ستمکاران عالم به عذاب ابدی گرفتارند.و نـیز قـرآن مـا را به رفع فساد و ظلم و از بین بردن آنـها در سـوره انـبیأ آیـات 12-13-14 فـرامیخواند و مـیفرماید:
لا ترکضوا و ارجعوا إلی ما اترفتم فیه و مساکنکم لعلّکم تسئلون،قالوا یا ویلنا انّا کنا ظالمین.فما زالت تلک دعویهم حتّی جعلناهم حصیدا خامدین.
یعنی:مگر یزید که گـریز فایده ندارد بلکه رو به خانهعای خود آرید و به اصلاح فسادکاریهای خویش که روزی ممکن است بازخواست شوید بپردازید.
در آن هنگام ظالمان به حسرت و ندامت گفتند وای بر ما که سخت ستمکار بودیم و پیـوسته هـمین گرفتار حسرتبار بر زبانشان بود تا آنکه همه را طعمه شمشیر مرگ و هلاکت ساختیم.آیا رجعت از فساد به نیکی و اصلاح و از ظلم به عدالت و از زور به مساوات آن است که افراد بیگـناه را کـه تنها به اتهامات دروغین متهم شدهاند در دادگاه محاکمه شوند.اگر این است معنی آن همه،دیگر حرفی برای گفتن نیست و قرآن در آیاتی کـه ذکـر شد سرنوشت فاسدین و ظالمین را مـشخص کـرده ولی اگر بخواهیم قدمی سازنده در راه اصلاح برداریم باید فاسدان و ظالمان را بشناسیم و حیلهها و نیرنگهای داهیانه آنها را دریابیم.برای این مقصود و من باب نمونه توصیه مـن ایـن است که به پرونـده پر از اتـهامات کذب اینجانب مراجعه شود.این اتهامات تماما دروغ و عاری از حقیقت است که اینان با شکنجههای سخت و طاقتفرسا و اعمال شنیع ضد انسانی که به جرأت میتوانم بگویم حتی در حیطه حیوان هم جـایز نـیست سعی کردهاند برای آنها از من اعتراف بگیرند.آیا مگر یک انسان چقدر تحمل دارد که به همان صورت که عرض شد شکنجه شده و به او انواع توهینهای رکیک ناموسی و عقیدتی بشود و مـن کـه دیگر حـتی تحمل خود را نداشتم فکر کردم که با این اعترافات هربلایی که به سرم میآوردند عیبی ندارد ولی مـقابلم به دین و عقیده و ناموس و حیثیتم توهینهای سفیهانه نشود.از این لحاظ چـیزهایی را کـه آنـان دیکته کردند من نوشتم.و حال از آن ریاست محترم تقاضا دارم که جهت روشن شدن موضوع حتی برای خودم مـدارکی را کـه به اصطلاح از من گرفته شده و به عنوان جرم من در پرونده درج گردیده در حـضور دادگـاه ارائه شـود تا به دفاعیات شفاهی در این مورد ادامه دهم.در خاتمه با توجه به ایمانی که بـه وعده خداوند دارم که فرموده و نرید ان نمنّ علی الّذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمّة و نـجعلهم الوارثین.
یعنی:و میخواهیم مـنت بـگذاریم بر کسانی که ضعیف نگهداشته شدهاند در زمین،قرار دهیم آنان را پیشوایان و وارثین.از ریاست محترم و قضات عظیم الشأن که در این دادگاه حضور دارند تقاضامند است که واقعبینانه و از روی عدل و حکم وجدان بیدار و بـینظری کامل در این مورد قضاوت نمایند.
انّ اللّه یدافع عن الذّین آمنّوا انّ اللّه لا یحبّ کلّ خوّان کفّور.
یعنی:همانا خداوند از ایمان آورندگان به حقیقت دفاع میکند و خداوند هرگز خیانتکار و ناسپاس را دوست ندارد.
و السـّلام عـلی من اتّبع الهدی و دین الحق.
پانوشت:
(1)-احمد متوسلیان در سال 1332 ش در محله امامزاده سید اسماعیل خیابان مولوی تهران متولد شد. وی دوران تحصیلات خود را در دبستان اسلامی"مصطفوی"سپری کرد.از همان کودکی ضمن اشتغال بـه درسـت و مدرسه به رغم نارسایی قلبی و ضعف توان جسمی در مغازه شیرینیفروشی پدرش(قنادی متوسلیان یزدی)واقع در بازار تهران مشغول به کار شد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی در هنرستان صنعتی اخباریون ثبتنام کرد و در کـلاس شـبانه این هنرستان مشغول به تحصیل در رشته برق صنعتی شد که موفق گردید تحصیلات متوسطه را در سال 1351 به اتمام رسانده و دیپلم فنی دریافت کند.
متوسلیان بعد ازاخذ دیپلم دریک شرکت خـصوصی تـأسیسات فـنی،استخدام و مشغول به کار شـد. هـمزمان نـیز با تشکلهای سیاسی پیرو خط امام(ره)رابطه تنگاتنگی برقرار کرد.او در این دوران مسئولیت پخش مخفیانه اعلامیهها و پیامهای امام خمینی در سطح مـحلات جـنوبی شـهر تهران را بر عهده داشت.
در بهار سال 1357 به بـهانه مـأموریت شغلی در خارج از مرکز راهی شهرستان خرمآباد شد و برای عادیسازی تحرکات خود در سطح استان لرستان و سهولت فعالیت نیمه مخفی خـود بـه عـنوان کارگر برق آغاز به کار کرد.وی در آنجا مشغول پخش اعـلامیه بود که به همراه دو نفر از دوستانش دستگیر میشود.
متوسلیان به محض دستگیری به دلیل اینکه آن دو دوستش مـتأهل بـودند،تـمام مسئولت چاپ و تکثیر اعلامیهها را بر عهده گرفت،در نتیجه محکوم به زنـدان شـد.در زندان فلک الافلاک خرمآباد زیر سختترین شکنجهها مقاومت کرد و دم برنیاورد. وی با روی کار آمدن دولت ازهاری در هـفتم آذر 1357 از زنـدان آزاد گـردید و به محض آزادی از زندان نیز به خدمت زیر پرچم احضار شد.
احمد مـتوسلیان پسـ از اعـزام به خدمت،ابتدا در مرکز زرهی شیراز دوره تخصصی تانک را طی کرد و با درجه گروهبان دومـی و رسـته سـازمانی فرمانده تانک به شهر مرزی سرپل ذهاب در غرب کشور اعزام شد.به رغم فـضای حـاکم بر ارتش از کمترین فرصتها برای افشای ماهیت رژیم در بین سربازان هم ردیف خـود اسـتفاده مـیکرد.با فرار شاه و همزمان با گسترش تظاهرات مردمی و فرار روزافزون نظامیان از پادگانها،وی نیز در اوایـل بـهمن 1357 به تهران بازگشت و بلافاصله نقش رابط و هماهنگکننده تظاهرات مردمی در محلات جنوبی شهر تـهران را بـر عـهده گرفت.
متوسلیان در روزهای سرنوشتساز 21،22 بهمن سال 1357 حاضر بود و در درگیری با نیروگای گارد شاهنشاهی شرکت داشـت.
احـمد متوسلیان با به ثمر رسیدن نهضت مردم ایران وارد سپاه شد.دوره سوم آمـوزش نـظامی سـپاه را در سعدآباد تهران گذارند. در بهار سال 1358 و آغاز درگیریهای گنبد به آنجا رفت.در بازگشت و همزمان با تـشکیل گـردانهای رزمـی سپاه،فرماندهی گردان دوم سپاه به احمد واگذار شد.
در همین زمان با آغـاز درگـیریهای نظامی در کردستان،عزم بوکان شد و با همراهانش توانست شهری را که حکم ستاد پشتیبانی و لجستیک ضد انـقلاب را داشـت با تدبیر و قدرت فرماندهی،آزاد و اشرار مسلح را متواری کند.سپس با گروهش روانـه مـهاباد شد.این شهر را نیز که ضد انـقلاب دژ شـکستناپذیر خـود مینامید،با یک نقشه حساب شده آزاد کـرد.بـعد از آن به سقز رفت و آنجا را نیز از وجود انقلابیون پاکسازی کرد،اما سنندج هنوز پایـگاه نـیروهای تجزیهطلب بود.احمد به اتـفاق مـعاون خود،شـهید مـحمد تـوسلی همراه با جمعی از رزمندگان سپاه و ارتـش و بـا هدایت شهید بروجردی به سنندج یورش برد و پس از نبردی سنگین سنندج نـیز آزاد شـد.
احمد متوسلین در زمستان سال 1358 از طرف شـهید بروجردی مأموریت یافت کـه ضـمن پاکسازی جاده پاوه-کرمانشاه، حلقه مـحاصرهای را کـه ضد انقلاب برگرد شهر پاوه کشیده در هم بشکند.ضد انقلاب از ارتفاعات مشرف به شـهر،خـانهها،مدارس،مساجد و معابر عمومی را بـیوقفه نـشانه مـیگرفت.متوسلیان با پیـریزی طـرحی نظامی توانست محاصره پاوه را بـشکند و مـردم آن دیار را از زیر سلطه ضد انقلابیون نجات دهد.
متوسلیان پس از فتح پاوه به حکم بروجردی بـه سـمت فرماندهی سپاه پاوه منصوب شد.در این دوران وی طـی عـملیاتهای مختلف تـوانست ارتـفاعات و مـناطق حساس منطقه را پاکسازی کـند.
در اردیبهشت 1359 متوسلیان راهی مریوان شد و باز به دستور بروجردی مسئولیت آزادسازی این شهر را بر عـهده گـرفت؛ شهری که مرکز عمده فعالیتهای کـومله بـود.ویـ از ایـن عـملیات نیز سربلند خـارج شـد و توانست و توانست این شهر را نیز از تصرف دشمنان آزاد کند.
پائیز سال 1360 احمد به همراه تنی چند از سـرداران جـنگ و از جـمله همت به سفر حج رفت و در بازگشت از ایـن سـفر بـود کـه مـقارن بـا عید مبعث،تیپ 27 محمد رسول الله(ص)را بنا نهادند و خود به فرماندهی این تیپ منصوب شد.این تیپ دو عملیات بزرگ فتح المبین و بیت المقدس را با پیروزی پشت سرگذاشت.
حـاج احمد متوسلیان پس از فتح خرمشهر،اواخر خرداد،در مأموریتی همراه یک هیئت عالیرتبه سیاسی و نظامی به سوریه و لبنان سفر کرد تا راههای کمک به مردم بیدفاع لبنان را از نزدیک بررسی کند.در جریان یـورش اسـرائیل به جنوب لبنان در سال 1361 اطلاع دادند که بیروت محاصره شده و ساختمان سفارتخانه جمهوری اسلامی ایران در معرض خطر است.موسوی کاردار سفارت ایران از متوسلیان که در لبنان بود تقاضا کرد بـرای نـخلیه اسناد موجود در سفارتخانه اقدام کند.
در ساعت 30/12 دقیقه ظهر روز 14 تیر سال 1361 خودرو سفارت جمهوری اسلامی ایران در لبنان هنگام عزیمت به بیروت در یک پست بـازرسی مـوسوم به حاجز بار برابه فـاصله 40 کـیلومتری بیروت متعلق به شبه نظامیان مارونی(حزب کتائب) متوقف شد و چهار سرنشین-که یکی از آنان احمد متوسلیان بود-به رغم داشتن مصونیت دیپلماتیک بـه اسـارت نیروهای وابسته به اسـرائیل درآمـدند(برگرفته از سایت خبرگزاری مهر-13/4/1383).
فصلنامه مطالعات تاریخی،شماره 3، تابستان 1383 - صفحه 299 تا 310