21 بهمن 1393
تمدید حکومت نظامی
[دفتر ویژه اطلاعات]
هم اکنون رادیو اعلام کرد حکومت نظامى تا ساعت 1200 روز یکشنبه 22/11/57 تمدید گردیده مراتب جهت استحضار بعرض میرسد. در صورت تصویب فقط به کادر مداومت کار دفتر ابلاغ شود که صبح فردا در دفتر حاضر گردند.1
افسر آماده
کادر نگهبانى کافى است. 21/11
1ـ امام خمینى به دنبال پخش چهلمین اطلاعیه فرماندارى نظامى تهران در ساعت دو بعداز ظهر از رادیو که در آن ساعت منع رفت و آمد را از 30/4 بعداز ظهر تا 5 بامداد اعلام کرد، با صدور پیامى آن را «خدعه و خلاف شرع» دانستند و از مردم خواستند به آن اعتنا نکنند. (صحیفه امام، ج 6، صص 121 و 122) آقاى محسن رفیق دوست در خاطرات خود مىگوید که به دنبال این موضعگیرى تعدادى مینى بوس آماده کردیم. «اولین کسى که سوار مینىبوس شد تا برود و در شهر جار بزند که حکومت نظامى نیست سید محمود دعایى بود. هر کسى سوار ماشینى شد و به طرف خیابانها راه افتاد.» (خاطرات محسن رفیق دوست، ص 156 و 157) همزمان درگیریهاى خیابانى به کلانتریها نیز کشیده شد. «ساعت نزدیک دو بعداز ظهر بود که 11 نفر از محافظان کلانترى (تهران نو) با بلند کردن سلاح خود تسلیم شدند و اسلحه را به مردم تحویل دادند، اما بقیه همچنان شلیک مىکردند» تا این که یک ساعت بعد بقیه نیز تسلیم شده، کلانترى به دست مردم افتاد. (اطلاعات، ش 15782، ص 8) «مردمى که در کنار افراد مسلح نیروى هوایى به کلانتریها حمله مىکردند و آن را به تصرف خود در مىآورند همگى لباسهاى بلند سفید که نشانه کفن بود به تن داشتند و اللّه اکبر گویان و لااله الااللّه گویان در بین یاران مسلح خود به سوى کلانتریها مىدویدند و آن را به تصرف خود در مىآوردند.» (همان)
هم اکنون رادیو اعلام کرد حکومت نظامى تا ساعت 1200 روز یکشنبه 22/11/57 تمدید گردیده مراتب جهت استحضار بعرض میرسد. در صورت تصویب فقط به کادر مداومت کار دفتر ابلاغ شود که صبح فردا در دفتر حاضر گردند.1
افسر آماده
کادر نگهبانى کافى است. 21/11
1ـ امام خمینى به دنبال پخش چهلمین اطلاعیه فرماندارى نظامى تهران در ساعت دو بعداز ظهر از رادیو که در آن ساعت منع رفت و آمد را از 30/4 بعداز ظهر تا 5 بامداد اعلام کرد، با صدور پیامى آن را «خدعه و خلاف شرع» دانستند و از مردم خواستند به آن اعتنا نکنند. (صحیفه امام، ج 6، صص 121 و 122) آقاى محسن رفیق دوست در خاطرات خود مىگوید که به دنبال این موضعگیرى تعدادى مینى بوس آماده کردیم. «اولین کسى که سوار مینىبوس شد تا برود و در شهر جار بزند که حکومت نظامى نیست سید محمود دعایى بود. هر کسى سوار ماشینى شد و به طرف خیابانها راه افتاد.» (خاطرات محسن رفیق دوست، ص 156 و 157) همزمان درگیریهاى خیابانى به کلانتریها نیز کشیده شد. «ساعت نزدیک دو بعداز ظهر بود که 11 نفر از محافظان کلانترى (تهران نو) با بلند کردن سلاح خود تسلیم شدند و اسلحه را به مردم تحویل دادند، اما بقیه همچنان شلیک مىکردند» تا این که یک ساعت بعد بقیه نیز تسلیم شده، کلانترى به دست مردم افتاد. (اطلاعات، ش 15782، ص 8) «مردمى که در کنار افراد مسلح نیروى هوایى به کلانتریها حمله مىکردند و آن را به تصرف خود در مىآورند همگى لباسهاى بلند سفید که نشانه کفن بود به تن داشتند و اللّه اکبر گویان و لااله الااللّه گویان در بین یاران مسلح خود به سوى کلانتریها مىدویدند و آن را به تصرف خود در مىآوردند.» (همان)