15 خرداد 1397

قیام 15 خرداد؛ جنبشی برخاسته از مکتب عاشورا


صادق تهرانی

قیام 15 خرداد؛ جنبشی برخاسته از مکتب عاشورا

با آغاز ماه محرم مبارزات اوج دیگری گرفت. رژیم،که تشدید مبارزه را پیش‌‎بینی میکرد تمهیداتی اندیشید. شهربانی کل کشور، به ریاست نصیری، رئیس بعدی ساواک اعلامیه‌ی مفصلی منتشر کرد و «اعمال و تظاهراتی که شرع مقدس نیز آنها را تجویز نفرموده است» به کلی ممنوع اعلام کرد و متذکر شد که «اگر اشخاصی مراسم مذهبی را وسیله اغراض شخصی قرار دهند شدیداً مجازات خواهند شد.» از طرف دیگر ساواک و شهربانی با احضار وعاظ، با تهدید از آنان میخواهند ملتزم شوند که سه موضوع را مراعات کنند:

اول- علیه  شخص اول مملکت سخنی نگویند

دوم- علیه اسرائیل نیز سخنی به میان نیاورند

سوم- مرتب به گوش مردم نخوانند که اسلام در خطر است!

امام خمینی در مقابله با تهدیدهای رژیم، ضمن پیامی به وعّاظ، گویندگان دینی و هیئت های مذهبی، به نکاتی اشاره کرد که اهمیت ویژه‌ای دارد. در ابتدا با افشای توطئه رژیم در گرفتن التزام سه‌گانه، صریحاً نظر داد که «این التزامات، بر آنکه ارزش قانونی نداشته و مخالفت با آن هیچ اثری ندارد، التزام‌گیرندگان مجرم و قابل تعقیب هستند»؛ سپس با ذکر مواردی که لازم است گویندگان بدان بپردازند، با حمله‌ به دربار و ارتش و دستگاههای دولتی یادآور شد که «خطر اسرائیل و عمال آن را به مردم تذکر دهید.»  از دیگر موارد مهم این پیام، تکیه و حساسیت بر بخشی از ادبیات انقلابی مردم بود. امام خمینی با این یادآوری که «در نوحه‌های سینه‌زنی، از مصیبتهای وارده بر اسلام و مراکز فقه و دیانت و انصار شریعت یادآور شوید»، نوحه‌خوانان و سرایندگان نوحه و مرثیه را متوجه ساخت  که در ایام عزاداری، شور و شعور مبارزه علیه رژیم شاه را زنده نگاه دارند.

روز 13 خرداد 1342 مصادف بود با عاشورای حسینی. از صبح آن روز تظاهرات گسترده‌ای همراه با مراسم عزاداری و عکسهای امام خمینی در دستان مردم در خیابانهای تهران آغاز شد. مسیر اصلی تطاهرات، از مدرسه حاج‌ ابوالفتح در میدان شاه به سمت بهارستان و سپس میدان فردوسی با حضور دهها هزارنفر از مردم تا دانشگاه تهران امتداد یافت و پس از عبور از مقابل کاخ شاه و شعارهای خشمگینانه مردم علیه دیکتاتور به میدان توپخانه و سپس میدان ارک منتهی گشت. در گزارشات ساواک از تظاهرات این روز به حضور آشکار دانشجویان در کنار طلاب و سایر اقشار مردم اشاره شده است.

در شهر قم نیز در ده روز اول محرم، مراسم عزاداری باشکوه و متفاوت از سالهای گذشته برگزار میشد و همه منتظر نطق عاشورای امام بودند. تهدید مأمور ساواک از طرف شخص شاه برای منصرف ساختن امام خمینی از ایراد سخنرانی ثمری نداد و ایشان به سوی فیضیه حرکت کرد و در حالی که هزاران تن از مردم او را همراهی میکردند وارد این مدرسه شد. امام مقارن ساعت هفت بعد از ظهر بر بلندای منبر قرار گرفت و بیانات تاریخی خود را ایراد کرد.        

با این سخنرانی آتشین و حماسی، رویارویی قاطع و سازش‌ناپذیر امام در برابر شاه و رژیم سلطنتی به اوج خود رسید و «روح انقلابی تازه‌ای در مردم مسلمان ایران دمیده شد.» محمدرضا شاه برای نخستین بار از سوی یک شخصیت مرجع روحانی، مورد سؤال، انتقاد، سرزنش و حمله قرار گرفته بود.

به تعبیر غلامرضا نجاتی، «غول وحشت و هراسی که نام شاه طی سالهای متمادی در اذهان جای داده بود، درهم شکسته شده. آیت‌الله روح‌الله خمینی در حضور دهها هزار تن مستمع، شاهنشاه را «آقای شاه!»، «تو»، «بیچاره» و «بدبخت» خطاب کرده بود. بت بزرگ سخت ضربه خورده بود؛ اقتدار رژیم کودتا و ترس و وحشتی که از سازمان امنیت مخوف او در اذهان وجود داشت آسیب دیده بود.» وی پس از بیان این نکات می نویسد:

«نطق روز 13 خرداد 1342 آیت‌الله خمینی نقطه عطفی است در تاریخ معاصر ایران؛ نمودی است از یک حرکت پهلوانی و واکنش شدیدی است در برابر ستمگریهای محمدرضا شاه. بپذیریم یا نپذیریم، سخنان آن روز آیت‌الله خمینی رژیم شاهنشاهی را تکان داد، سخت هم تکان داد و شمارش معکوس از همان روز شروع شد. ابعاد ماجرا وسیعتر از آن بود که بتوان از راه تهدید یا وعده و وعید با آن مقابله کرد. شاه به شیوه معمول و با اتکاء به پشتیبانی امریکا، در برابر این تهدید به سیاست خشونت و سرکوب متوسل شد و دستور بازداشت آیت‌الله خمینی را صادر کرد.»

در یکی از گزارشهای ساواک، وضعیت تجمع مردم در سخنرانی عصر عاشورای امام اینگونه توصیف شده است: «جمعیت تمام صحن مدرسه فیضیه، صحن بزرگ حضرت، میدان جلو صحن و صحن مسجد اعظم را گرفته بود. تمام پشت بامها پر از جمعیت بود که غالبا از شهرستانها آمده بودند. تعداد جمعیت را حدود دویست هزار تن میگفتند و اظهار میداشتند در تاریخ قم چنین جمعیتی دیده نشده است... خمینی را مثل امام وارد کردند و تمام جمعیت آنچنان صلوات فرستادند که تا دو کیلومتر صدای آن میرفت.»

نیمه شب 15 خرداد 1342/ 12 محرم 1383 پس از دستگیری های گسترده روحانیان طرفدار امام در تهران و شهرستانها، مأموران رژیم با استفاده از تاریکی شب و خواب بودن مردم، امام خمینی را با به کارگیری دهها کماندو و سرباز گارد شاهنشاهی و کنترل نظامی محله‌های اطراف منزل ایشان بازداشت نمودند- و در واقع ربودند- و به تهران منتقل کردند؛ این دستگیری، 15 خرداد را آفرید. از ابـتدای صـبح آن روز تظاهرات گسترده و خونینی در شهرهای‌ قم‌، تـهران‌، ورامـین، شیراز و کـاشان و اعـتصاب ها و واکـنش های مردمی در مشهد، اصفهان، تـبریز و بسیاری‌ از‌ شهرستانهای کوچک و بزرگ کشور رخ داد. بیشترین کشتار وحشیانه مردم در تهران و ورامین صورت گرفت و هزاران‌ تـن‌ از‌ اقـشار مختلف مردم کشته و زخمی شدند. روزنـامه واشـنگتن پسـت تـلفات 15‌ خـرداد‌ در‌ تهران را یکهزار تـن اعـلام کرد. «ماروین زونیس روزنامه‌نگار امریکایی که در تهران‌ شاهد‌ تظاهرات‌ بوده، تعداد کشته‌شدگان و مجروحین را چند هزار تـن تـخمین زده اسـت.» در تهران‌ و چند‌ شهر حکومت نظامی اعلام شـد و مـوج دسـتگیری روحـانیون و دانـشجویان و بـازاریان و مردم مبارز در‌ مناطق‌ مختلف‌ گسترش‌ یافت. روز شانزده خرداد هم شهر تهران همچنان شاهد صحنه‌های تظاهرات مردم و مقابله‌ آن‌‌ با نیروهای مسلح بود که با شهادت و مجروح شـدن عده‌ای و دستگیری تعدادی دیگر‌ قبل‌ از‌ ظهر کاملاً سرکوب شد.

عَلَم در جلسه کابینه که بعد از ظهر 15 خرداد‌ تشکیل‌ شد،گفت: «ما شانس آوردیم، زیرا اینها تشکیلات قوی داشتند و کوچک نیست‌ بـا‌ آنـکه‌ از صبح عده‌ای مجروح و کشته شدند، معذلک هنوز هستند و این خیلی عجیب است.»

 در‌ این‌ جلسه‌ محمد باهری وزیر دادگستری، جهانگیر تفضلی وزیر مشاور و نصرت اللّه‌ معینیان معاون‌ نخست‌ وزیر در تـأیید کـشتار مردم سخنانی گفتند.

دکتر پرویز ناتل خانلری وزیر فرهنگ نیز چنین اظهار‌ داشت‌:«طبقه روشن‌فکر سخت عصبانی‌ است و بر له دولت است و می‌گوید چرا دولت سـستی‌ می‌کند و اقدام شدید نمی‌کند...حـکومت‌ نـظامی ضرورت‌ کامل‌ دارد‌ و بسیار شدید باید عمل کرد.» ارتشبد‌ فردوست‌ نیز در خاطرات خود می‌نویسد:

 «درباره تظاهرات وسیع 15 خرداد، حتی شب قبل‌ آن‌، اداره کل سوم‌[ساواک‌] و شـهربانی هـیچ‌‌ اطلاعی‌ نداشت...اگر‌ تـظاهرات‌ قـبلا‌ تدارک می‌شد و دو موضوع در آن‌ رعایت‌ می‌گردید، بدون هیچ تردید به سقوط محمدرضا می‌انجامید...تا ظهر 15‌ خرداد‌ هم محمدرضا و هم‌ امریکاییها و هم‌ انگلیسی‌ها تظاهرات را یک‌ طرح‌ براندازی وسیع و سـازمان یـافته می‌دانستند‌ و به‌‌ شدت دستپاچه بودند.»

نجاتی می‌نویسد که قیام پانزده خرداد«قیام مردم علیه‌ رژیم‌ و شخص محمدرضا شاه بود‌ و همه‌ گرایشهای‌ سیاسی و مذهبی را‌ در‌ برمی‌گرفت...قیام 15 خرداد‌ یک‌ قیام خـودجوش و نـاگهانی بود.» آبـراهامیان هم می‌نویسد:

«قیام خرداد 1342 سه روز به‌ طول‌ انجامید،صدها-و شاید هزاران-کشته بر‌ جای‌ گذاشت و نه‌ تـنها‌ تهران‌ و قم بلکه اصفهان، شیراز‌، مشهد و تبریز را هم در بر گرفت. البـته رژیـم ایـن قیام را سرکوب کرد و از‌ گسترش‌ آن به شهرهای دیگر جلوگیری کرد‌.»

شرح‌ وقایع‌ 15‌ خرداد 1342 در‌ تهران‌ به از نقل یک مـارکسیست ‌ ‌شـناخته شده در پی می‌آید؛ بیژن جزنی،که پس از گذار‌ از‌ سازمان‌ جوانان حزب توده و جناح چپ دانـشجویان جـبهة‌ مـلی‌‌ دوم‌ و تشکیل‌ اولین‌ گروه‌ چریکی با ایدئولوژی مارکسیستی به ایدئولوگ حرکتهای مسلحانه‌ چپگرا تبدیل شـد:

«تظاهرات خونین 15 خرداد در تهران از چند روز قبل به صورت تظاهرات نیمه‌مذهبی-نیمه‌ سیاسی‌ شـروع شد. حمله به مـدرسه فـیضیه قم و سپس بازداشت‌[امام‌]خمینی...باعث شد که‌ تظاهرات در روز 15 خرداد(دو روز بعد از عاشورا) ابعاد و شدت بی‌سابقه‌ای پیدا کند. خصلت‌ شورشی تظاهرات‌ باعث‌ تعطیل زندگی عادی شهر و جاری شدن انبوه انسانی به خیابانها شد.... خـیابانهای مهم شهر توسط نیروی نظامی از یکدیگر قطع شد و نیروی نظامی همراه تانک و زرهپوش و جیپ‌های حامل مسلسل‌ سنگین‌، مردم را -اعم ‌از تظاهر کننده یا عابر- به گلوله‌ بست. مردم از خیابانهای مرکزی به خیابانهای اطراف پخش شدند و جمعیتی‌ که‌ داوطلبانه یا به‌ اجبار کار‌ را‌ تعطیل کرده بود، هیجان‌زده در خیابانهای اطراف شهر سنگربندی کرده و در هر جا نغمه‌ای ساز کرده بودند. نیروی مسلّح بـه خـیابانهای اطراف شهر اعزام‌ شد‌ و در منطقه‌ای وسیع‌ که‌ از‌ شرق به خیابان دلگشا و سه راه شکوفه می‌رسید و از غرب تا انتهای خیابان آذربایجان، کشتار با ابعادی وحشیانه آغاز شد. چنین سرکوبی خونین بـه هـیچ‌وجه متناسب با امکانات و نیروی شورشیان‌ نبود‌. شاه از خانة «خاتمی» فرمانده نیروی هوایی، در جریان امور قرار داشت‌ و دستور حداکثر اِعمال خشونت را صادر می‌کرد. مردم،که جز چوپ و سنگ سلاحی‌ نـداشتند، قـادر بـه هیچ‌گونه مقاومتی‌ نبودند‌.

اشغال نـظامی‌ شـهر ادامـه یافت.در روز 16[خرداد] نیز با کوچک‌ترین تجمعی، آتش نظامیان‌ عده‌ای را از پا در‌ می‌آورد. توده،که از سلاّخی رژیم به خشم آمده بود، مشتهای‌ خالی‌ خود‌ را بـا خـشمی جـنون‌آسا می‌نگریست و بسیار کسانی بودند که از شدت نومیدی مـی‌گریستند.

...جـنبه‌ی مذهبی تظاهرات، دهقانان ‌‌اطراف‌ تهران را نیز به حرکت درآورد؛گروهی خود را به‌ شهر رساندند و در‌ تظاهرات‌ شرکت‌ کردند و عده‌ای نیز بـا نـیروی مـسلح ارتش و ژاندارمری- هردو-روبه‌رو شدند. از جمله در سر‌ پل باقرآباد ورامین، سـلاّخی وحشیانه‌ای از دهقانان شد که‌ عازم«جهاد با دشمنان‌ دین» بودند.گفته شد‌ که‌ در این نقطه 400 تن قربانی شـدند. عـصر پانـزدهم خرداد، بیمارستانها و هر جای دیگر که نام درمانگاه و درمانهای طبی و بـهداشت داشـت، انباشته از زخمی و کشته شده بود. این کشتگان کسانی بودند‌ که زنده به این مراکز رسیده بـودند؛ و الاّ اجـساد کـشته‌شدگان در خیابانها توسط ارتش جمع‌آوری می‌شد و به‌طور جمعی منهدم‌ می‌گشت. گفته‌اند تعداد زیـادی از اجـساد در دریـاچة قم ریخته شد و مقادیری‌ نیز‌ در چاله‌های‌ عظیم انباشته شد و با بولدوزر روی آنها پوشانده شـد.»

غـلامرضا نـجاتی با تأکید بر حرکتهای مسلحانه بعد از سال 1342، معتقد است: «15 خرداد، به رغم سرکوب‌ و شـکست‌ آن، تـجربة بزرگی از قیام مردم علیه ظلم و ستم، و نیز نمایشی از شکست رژیم شاه در انجام اهـداف دراز مـدت اسـتعمارگران آمریکایی و انگلیسی بود که سالیان دراز، برای اجرای‌ آن‌، سرمایه‌گذاری شده بود. قیام 15 خرداد نـقطة عـطفی بود در تاریخ معاصر ایران،که جنبش سیاسی و انقلابی را به جنبش ایدئولوژیکی سیاسی-مـذهبی و مـبارزة مـسلحانه مبدل ساخت. همچنین بیانگر‌ این‌ حقیقت‌ بود که از آن پس‌ مبارزه‌ با‌ رژیم کودتا با مـسالمت و در چـارچوب قانون امکان نخواهد داشت. ظهور گروههای چریکی و آغاز نبرد مسلحانه، پیامد قـیام 15 خـرداد و تـداوم‌ مبارزة‌ ملت‌ ایران تا انقلاب سال 1357 بود.»

آبراهامیان‌ در‌ مورد پیامد قیام 15 خرداد نوشته است:

«هـرچند شـاه تـوانست قدرتش را تثبیت کند، خاطره کشتارهای خرداد 1432 آتش‌ زیر‌ خاکستر‌ باقی ماند تـا در فـرصتی مناسب شعله‌ور شود. همچنان‌که بحران‌ تنباکوی سال 1291 تمرینی‌ برای انقلاب مشروطه بود، رویدادهای خرداد 1342 نیز تـمرینی بـود برای انقلاب اسلامی‌ 1357‌.»

حامد‌ الگار استاد دانشگاه برکلی و محقق شناخته شـده در زمـینه اسلام‌ و ایران‌، می‌نویسد:

«شورشی که با تـقویم شـمسی ایـرانی درروز پانزدهم خرداد، برپا شد، نقطه عطفی در تـاریخ‌ نـوین‌‌ ایران‌ است. در این روز بود که پایه‌های رهبری و سخنگویی امام خمینی برای‌ الهام‌ بـخشیدن‌ بـه‌ توده‌های مردم در مبارزه بر ضـد شـاه و اربابان بـیگانه او، بـا ایـجاد همبستگی‌ از‌ راه‌ تفکر اسلامی ریخته شـد و بـه جای احزاب غیرمذهبی که پس از مصدق اعتبارشان از دست‌ رفته‌ بود، توده‌ مردم، تحت رهـبری مـذهبی، اقدام به جنبش های سیاسی کردند. بـه هر‌ صورت‌ نهضت‌ 15 خـرداد پیـش درآمد انقلاب اسلامی 9-1978(1357) بوده اسـت.»

 


مروری بر زمینه ها و آثار قیام 15 خرداد، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش 7 تابستان 84، صص 18 تا 23