08 تیر 1400

عبدالحسین هژیر، نخست‌وزیری که از عدد ۱۳ وحشت داشت


عبدالحسین هژیر، نخست‌وزیری که از عدد ۱۳ وحشت داشت

«سال ۱۳۲۸ در چنین روزی عبدالحسین هژیر در مسجد سپهسالار تهران ترور شد و روز بعد از دنیا رفت. او آن زمان وزیر دربار محمدرضاشاه بود و کار برگزاری انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی را پیش می‌برد اما ماجرای این قتل به مدت‌ها پیش از آن برمی‌گشت. هژیر زندگی سیاسی‌اش را با روزنامه‌نگاری و نشست و برخاست با محافل سیاسی پایتخت شروع کرد و حتی در مقطعی از اوایل دهه ۱۳۰۰ به جمع اطرافیان مدرس راه یافت. در دوره رضاشاه بود که به وزارت مالیه رفت و در دوره‌ای بازرس بانک ملی ایران بود.

باقر عاقلی در کتاب نخست‌وزیران ایران می‌نویسد: «در آن ایام بانک ملی وظایف بانک مرکزی را نیز انجام می‌داد و ناشر اسکناس بود. اسکناس‌ها دو امضا داشت؛ امضای مدیر کل بانک ملی ایران و امضای مفتش دولت. امضای هژیر روی سری دوم اسکناس‌های منتشره بانک ملی به چشم می‌خورد و چون امضایی واضح و خوانا بود، مردم و حتی روستاییان با نام او آشنا شدند.»

این‌چنین بود که مشهور شد. نخستین‌ بار بعد از سقوط رضاشاه در کابینه فروغی به وزارت و سطح اول سیاست‌ورزی در ایران رسید. در چند کابینه دیگر آن دهه وزیر و مشاور بود تا این که اواخر بهار ۱۳۲۷ با پشتیبانی دربار و رای اکثریت مجلس به نخست‌وزیری انتخاب شد. دولت او فقط پنج ماه دوام آورد و سراسر آن دوره کوتاه هم در اعتراضات مردمی و درگیری‌های خیابانی گذشت. حتی زمانی که وزرای کابینه خود را به مجلس معرفی می‌کرد از جایگاه تماشاگران چندبار فریاد «مرگ بر هژیر مزدور و بی‌دین» بلند شد. نیروهای مذهبی او را مردی مزور و دست‌نشانده دربار می‌دیدند و مطبوعات و اقلیت مجلس نیز بی‌وقفه برای سرنگونی‌اش می‌کوشیدند. هژیر مدتی با مخالفان خود جنگید اما سرانجام با تشدید فشارها ناچار به کناره‌گیری شد. مدتی سکوت کرد و به حاشیه رفت اما بعد وزارت دربار را پذیرفت، بار دیگر به بالاترین سطح تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری در کشور برگشت و به خواست محمدرضاشاه، برگزاری انتخابات مجلس را هم به عهده گرفت. خیلی‌ها به سلامت نفس و امانتداری او و به انتخاباتی که برگزارکننده آن بود، مشکوک بودند و به روشی برای تضمین صحت رای‌گیری فکر می‌کردند. از این‌ رو برخی جریان‌های مخالف، نقشه قتل و حذفش را پیش کشیدند و اجرای آن را به جمعیت فداییان اسلام سپردند. هژیر هرگز ازدواج نکرد و ثروتی هم نیندوخت. در همین کشور خودمان، در دارالفنون و پس از آن در مدرسه سیاسی تهران تحصیل کرد و در روزنامه‌نگاری و ترجمه هم بسیار چیره‌دست بود. حتی یکی از جلدهای مجموعه هفت جلدی تاریخ آلبر ماله را از فرانسه به فارسی ترجمه کرد. اما همه اینها به کنار، انصافا از زدوبند و تبانی برای تامین منافع دربار ابایی نداشت و به‌کارگیری هر وسیله و خدعه‌ای را در خدمت به محمدرضاشاه مجاز می‌دید. او قربانی رویارویی بخشی از جامعه با دربار شد، هر چند به هر حال کسی که مسیر را برای دیکتاتوری هموار می‌کند - اگر نه بیشتر - به اندازه خود دیکتاتور مجرم و تبهکار است.

عاقلی به نکات جالبی درباره زندگی هژیر اشاره می‌کند و این یادداشت را با همین نکات به پایان می‌برم: «هژیر گاهی دچار اوهام و خرافات می‌شد. از عدد ۱۳ وحشت زیادی داشت. عده‌ای محاسباتی کرده‌اند و تصادف این رقم را با سوانح زندگی او مرتبط ساخته‌اند. نام (عبدالحسین هژیر) ۱۳ حرف است. در ۱۳ خرداد متولد شده بود. در طول زندگانی ۱۳بار به مقام وزارت رسید. در ۱۳ آبان ماه تیر خورد. در ۱۳ صفر درگذشت. سن او حین‌الفوت ۴۹ سال بود که جمع ۴ و ۹ می‌شود ۱۳.»


آفتاب‌‌نیوز