09 بهمن 1393
اسدالله علم (1299 ـ 1357 ش) – اسدالله علم و مسائل اخلاقی
واسطه گری علم منحصر به مسائل سیاسی نبود. او در امور غیراخلاقی هم نقش واسطه را برای شاه ایفا میکرد. خود او از نظر اخلاقی به عنوان یکی از فاسدترین دولتمردان عصر پهلوی شناخته شده است. اسناد و منابع برجای مانده نشان میدهد که اغلب اوقات فراغت او را لهو و لعب و عیاشی و غیره پر میکرده است. علم به رغم این که با دختر قوامالملک شیرازی، ملک تاج، ازدواج کرده بود و از او دو دختر (رودابه و ناز) داشت همواره به عنوان فردی زنباره و عیاش باقی ماند. علم غالبآ و به دور از چشم همسرش برای خود رفیقهها و معشوقههایی تدارک میدید. به ویژه این که موقعیت ممتازش در رأس وزارت دربار اقداماتی از این نوع را برایش بسی آسان ساخته بود.
اسدالله علم غالبآ زنان و دخترانی را در چنته داشت که در موارد مختلف و به دور از چشم زنش بتواند با آنها رابطه نامشروع برقرار کند. وی در نوشتههایش بارها و در موارد متعدد از زنانی سخن به میان میآورد که به همراه آنها به شکار، گردش و یا اسبسواری و غیره میرفته است. علم برای این که از مزاحمتهای زنش در اینباره رهایی یابد به بهانههای مختلف او را به مسافرتهای داخل و خارج از کشور میفرستاد تا در غیبت او به قول خودش «الواطی» کند. در یک مورد مینویسد: «مخفیانه به سوئیس رفتم تا چند روز خوشی را با معشوقهام بگذرانم. بعدآ در زوریخ به همسرم که با دندانپزشک وعده ملاقات داشت ملحق شدم. از آنجا با هم به تهران برگشتیم».
تماسهای تلفنی و مکاتبات اسدالله علم با زنها و فواحش خارجی و فرستادن هدایای گرانبها برای آنها، شکل دیگری از زنبارگی علم است که باعث حیرت یکی از زنان انگلیسی شده که وی قصد هم بستر شدن با او را داشته است:
... من نمیدانم چرا تو و آدمهایی چون تو دوست دارند تا با هر دختری که دلشان میخواهد همبستر شوند. اکثر مردان انگلیسی و اروپایی تنها به همسران خود اکتفا میکنند. من نمیدانم همسر شما چگونه شما را تحمل میکند. اگر مردی همسر نداشته باشد طبیعی است که برای ارضای خود دنبال جنس مخالف باشد. ولی وقتی مردی دارای همسر زیبایی است چرا باید در پی زنان دیگر باشد. به هر حال من میخواهم برای همسر آینده و بچههای خود پاک باقی بمانم. اگر من با شما رابطه داشته باشم همیشه در مواجهه با همسر شما و شوهر آینده خودم و بچههایم احساس گناه خواهم کرد ...
تلاش علم برای یافتن معشوقههای جدید و متنوع مستمر بود. وی بهویژه مأمورانی در خارج از کشور داشت که وظیفه داشتند برخی از زنان را شناسایی و به او معرفی کنند. در اسناد و پروندههای علم مکتوبی وجود دارد که از شهر لندن برای او فرستاده شده است و در طی آن اسامی فواحش معروف این شهر همراه با آدرس آنها و نام رابط قید شده است.
زنبارگی علم، روابط زناشوییاش را با همسرش ملکتاج بشدت سرد کرده بود. روابط آن دو در واقع تشریفاتی بود. ملکتاج بارها از دست الواطیهای علم به اطرافیانش شکایت کرده بود تا بلکه علم از فساد اخلاقی دست بردارد. علم در اینباره مینویسد: «گفت وگویم را با خانم دیبا دیشب بعد از شام به ملکه مادر بازگو کردم. او اشارتی کرد مبنی بر این که مردها همه الواطند و من بیشتر از همه. گفتم: من به هیچوجه. کوتاه نیامدم و یادآوری کردم: من همین هستم که هستم و خانم علم ]ملکتاج[ یا مرا تحمل میکند یا میگذارد و میرود».
اسدالله علم در تهدید همسرش گاه از یاری خاندان سلطنت بهره میبرد. به رغم روابط به نسبت سردی که بین علم و فرح وجود داشت، فرح با وساطت شاه، ملکتاج را متقاعد ساخته بود تا در زندگی خصوصی خود با علم کمتر بهانهجویی کند.
علم در خاطراتش مینویسد: «... شاه اضافه کرد راستی شهبانو به همسرتان گفته که دست از نقزدن دایمی بردارد. یا باید یاد بگیرد با اوضاع کنار بیاید یا این که جامهدانش را ببندد و برود. من جواب دادم که خیلی تعجب کردهام شهبانو طرف مرا گرفتهاند...».
در پی بینتیجه ماندن تلاشهای ملکتاج در جلوگیری از الواطیهای علم، وی تصمیم میگیرد خودکشی کند و خود را از فشارهای روحی ـ روانی برهاند. هر چند همسر علم هیچگاه این تهدید را عملی نساخت، ولی به موجب این تصمیم وصیتنامهای تنظیم کرد و در طی آن دلیل اصلی این کارش را رهایی از دست علم عنوان کرد:
نور چشمان عزیز ]خطاب به دخترانش رودابه و ناز[ این چند کلمه را مینویسم که بدانید مقداری از زمینهای یافتیآباد تعلق دارد به همشیره بسیار عزیزم ... با عزیزهای بهتر از جانم خداحافظی میکنم. امیدوارم اگر کار بدی در زندگی نسبت به شما کردهام مرا ببخشید ... تقاضای دیگر من این است که نور چشمان سیاه نپوشند. اسد هم کراوات سیاه نزند و ختم هم نگذارد. بلکه همه خوشحالی کنند ... برای این که بابا بتواند بدون سر خر به زندگی خود ادامه دهد خودم را از بین میبرم. امیدوارم هر روز که میگذرد از زندگی خود بیشترین لذت را ببرد و کیف کند. من برای او دردسر بزرگی بودم.
اسدالله علم که از انحرافات اخلاقی خود آگاهی داشت میدانست که هیچگونه محبوبیتی در نزد همسر و دیگر نزدیکانش ندارد، بلکه صرفآ مقام و موقعیت و ثروتش بود که او را در نگاه دیگران عزیز جلوه میداد. خود وی درباره مینویسد: «... آنهایی که باقی ماندهاند ]اشاره به خانواده و خویشاوندان نزدیک است[ عشقی به شخص من ندارند بلکه صرفآ علاقهشان به خاطر آن است که دارای مقام مهمی هستم. خود من هم متقابلا احساسی جز حفظ ظاهر ندارم ...».
اسدالله علم روابط بسیار خصوصی با شاه داشت. وی تقریبآ از همان اواسط دهه 1320/1940م به بعد به جرگه کسانی پیوست که جهت ارضای تمایلات اربابش معشوقههایی برای وی دست و پا میکردند. علم هر چند در دوران تصدی وزارت دربار روابط بسیار نزدیکی با شاه داشت اما پیش از آن کمتر در مجالس لهو و لعب شاه حاضر میشد. در آن زمان وظیفه او بیشتر فراهم آوردن ملزومات عیاشی شاه بود. البته افراد دیگری هم نظیر حسین فردوست و دیگران بودند که برای شاه این ملزومات را فراهم میآوردند. یک زن امریکایی که سالها در ایران معلم زبان انگلیسی بود، در خاطراتش آورده است که شخص اسدالله علم او را برای شاه اغفال کرده است. به این ترتیب که علم، نخست به بهانه میهمانی از او دعوت کرد تا به خانهاش بیاید «بعد او را به اطاق پذیرایی که هیچکس در آن جا نبود راهنمایی کرد. بلافاصله علم از اطاق بیرون رفت. در دیگری باز شد و شاه به درون آمد ...».
اسدالله علم با اقدام به چنین اموری همواره باعث نقار بین شاه و همسرانش میشد. به همین دلیل از همان ابتدا همواره روابط بین علم و زنان شاه سرد بود. چنانکه در سال 1329ش/1950م هنگامی که ثریا هنوز همسر شاه بود خبر الواطی علم و شاه به اطلاع او رسید «آن قدر عصبانی شد که فورآ آقای علم را احضار و بیمحابا سیلی جانانهای به صورت او زد».
سعی و تلاش علم، وزیر دربار، همواره فراهم آوردن اسباب خوشی برای شاه بود. علم علاوه بر ایران در کشورهای خارجی نیز مأمورانی به کار گماشته بود تا افراد مورد نظر شاه را شناسایی کنند. از جمله خارجیانی که به نوعی دسترسی به آنها آسان مینمود، کسانی بودند که در پوششهای هنری جهت اجرای برنامه و کنسرت وارد کشور میشدند. اسدالله علم، وزیر دربار که از کم و کیف برنامههای آنها اطلاع کافی داشت، طی نامهای به شاه شیوه جدیدی را برای شکار زنان مورد نظر پیشنهاد میکند. وی در یکی از نامههایش خطاب به شاه مینویسد:
... در هر ماه تعدادی هنرمندان خارجی برای اجرای برنامههای هنری در کابارههای باکارا و شکوفهنو به کشور شاهنشاهی ایران مسافرت مینمایند که در بین آنها افرادی وجود دارند که قابل پذیرش و جالبند و میتوان قبل از آنکه با ایرانیها آشنا شوند با آنها تماس گرفت و ترتیب شرفیابی آنها را داد تا چنانچه مورد پسند قرار گیرند به هر نحو که امر و مقرر فرمایند دربارهشان عمل شود. به منظور رعایت اصول حفاظت و برای آنکه افراد موردنظر متوجه نشوند به حضور چه مقامی شرفیاب خواهند شد میتوان به آنها اظهار داشت که ترتیب ملاقات آنها با یکی از معاونان وزارت دربار شاهنشاهی داده میشود تا هرگاه مورد پسند واقع نگردیدند ملاقات یک امر عادی و طبیعی جلوه نماید. درباره کسانی که مورد پسند قرار گیرند به هر نحو که اراده فرمایند عمل خواهد شد و هر گاه شایسته بدانند مطالبی که صلاح باشد به آنها گفته میشود. با اجرای برنامه معروضه چنانچه با تأکیداتی که خواهد شد احیانآ مطلبی را بازگو نمایند انجام ملاقات با یکی از معاونین وزارت دربار شاهنشاهی که آن هم نام و شهرت و مشخصاتش معلوم نیست در پیش هیچ کس جلب توجهی نمیتواند بنماید.
اسدالله علم جهت ارضای بیشتر تمایلات شاه، او را متقاعد ساخته بود تا اجازه دهد مراکز لهو و لعب و کازینوها و قمارخانهها و تفریحگاههای متعدد در مناطق مختلف کشور ساخته شود. بنابراین نقش علم در ایجاد و راهاندازی مراکز فساد بسیار مؤثر بود. وی معتقد بود «وجود اینگونه مراکز برای جلب شیوخ ثروتمند خلیجفارس لازم است و برای احداث آنها هم انگیزههای سیاسی و اقتصادی بیشتر مدنظر قرار دارد». بهدنبال توجیهات علم بود که به دستور شاه صدها مرکز فساد و لهو و لعب در اقصیû نقاط کشور ساخته شد که «در اکثر آنها نیز اعضای خانواده شاه به نحوی مشارکت داشتند».
آنچه که اسدلله علم در زمان تصدیاش در وزارت دربار برای خوشگذرانی شاه انجام میداد ازنظر فرح ، همسر شاه، پوشیده نبود. در واقع فرح به شدت به علم و شاه، هر دو سوءظن داشت. آنها متقابلا برای خلاصی از مزاحمتهای فرح سعی میکردند با بهانههای مختلف او را از پایتخت دور نگه دارند. از جمله این ترفندها ترتیب دادن سفرهای فرمایشی برای فرح در خارج و یا داخل کشور بود تا به این ترتیب به آسودگی برنامههای خود را ادامه دهند. به همین دلیل روابط بین علم و فرح غالبآ غیردوستانه و سرد بود و فرح همواره از اینگونه اقدامات علم عصبانی بود. علم در اینباره مینویسد: «... شهبانو اصولا به دستگاه دربار بدبین هستند. دو دلیل وجود دارد. اول این که اطرافیان ایشان نمیتوانند هیچ موضوعی به من تحمیل کنند. بنابراین دایمآ مشغول سمپاشی برعلیه من هستند. دوم این که شهبانو مرا خیلی به شاهنشاه نزدیک میداند و همینطور هم هست. بنابراین به من خوشبین نیستند». و در جایی دیگر مینویسد:
«اخیرآ نظر ملکه نسبت به من بهطور محسوس سردتر شده است. معتقدم زنی نیست که بشود آسان درکش کرد. البته او از رابطه نزدیک من و شاه با خبر است و احتمالا شایعات الواطیهای شبانه ما را هم شنیده است ... شهبانو معتقد است که من و شوهرش با هم به الواطی میرویم و در این مورد از واقعیت چندان دور نیست».
حسین فردوست نیز که خود از پیشکسوتان تدارک معشوقه برای شاه است، باتوجه به شناختی که از اسدالله علم دارد در این باره مینویسد: «علم، مَحرَم محمدرضا بود و سالها بهعنوان وزیر دربار کنترل کامل دربار محمدرضا را به دست داشت. او هرگاه محمدرضا میخواست برای او از داخل یا خارج زن پیدا میکرد و با هزینههای گزاف ترتیب مجالس همخوابگی محمدرضا را میداد».
اسدالله علم در ورود مشروبات الکلی از خارج از کشور دخالت داشت و سهمیه وزارت دربار را از طریق سفارشات خود کنترل میکرد. برای نمونه در یکی از سفارشات خود به فردی به نام مالیندوسکی در پاریس سفارش خرید چهل صندوق مشروب را با این اقلام میدهد: ده صندوق کنیاک، ده صندوق و چهل و هشت بطری شامپانی، و دو صندوق مارتینی. این محموله به وسیله دکتر منصور بدیع، مشاور امور اجتماعی سفارت ایران در فرانسه، برای علم به ایران ارسال شده بود. سند دیگری از مجموعه سفارشات علم حاکی از ورود 480 بطری از شرابهای بسیار گرانقیمت به ارزش /20000 فرانک فرانسه است که با کمک مالیندوسکی سابقالذکر برای علم به ایران فرستاده شده است.
در یک مورد دیگر فردی از مونتکارلو طی نامهای به یکی از واسطههای علم در تهران مینویسد: «در پاسخ به نامه ژانویه شما و باتوجه به اطمینانی که در ارتباط با ورود بدون دشواری شرابهای سفارشی شما به ایران داده شده است درخواست شما اجابت میگردد. هنگامی که محموله شراب از بوردو خارج شد نام کشتی حامل را به اطلاعتان میرسانم. البته شرط ارسال شرابها پرداخت هزینههای حمل و نقل در مبدأ است. شرابها به اسم عالیجناب علم، وزیر دربار در تهران، ارسال میشود».
- . اسدالله علم. گفت وگوهای من با شاه. ج 2¡ ص .689
- . مؤسسه مطالعات و تاریخ معاصر ایران، سند 10ـ22ـ2ـ794ـ ع.
- . مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند 37ـ22ـ2ـ794ـ ع.
- . اسدالله علم. گفت وگوهای من با شاه. ج 1¡ ص .420
- . همان، ج 2¡ ص .689
- . مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند 14ـ4ـ1ـ794ـ ع.
- . اسدالله علم. گفت وگوهای من با شاه. ج 2¡ ص .565
- . فریدون هویدا. سقوط شاه. ترجمه ح. ا.مهران، چاپ اول، تهران، مؤسسه اطلاعات، 1356. ص .145
- . جواد جعفری. یادماندههای دوشنبه. به کوشش نرسی جعفری. چاپ اول، بیجا،بینا،1368. ص .70
- . مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند 29ـ22ـ2ـ794ـ ع.
- . فریدون هویدا. سقوط شاه. ص .96
- . اسدالله علم. یادداشتهای علم. ج 1¡ ص .298
- . اسدالله علم. گفت وگوهای من با شاه. ج 1¡ ص .291
- . حسین فردوست، پیشین، ج 1¡ ص .255
- . مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند 6ـ8ـ2ـ794ـ ع.
- . مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند 7ـ8ـ2ـ794ـ ع.
- . مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند 1ـ2ـ75455 ک.
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران