جنبش دانشجویی در بستر تاریخ


حجت الله کریمی

با تأسیس مراکز آموزش عالی و به طور مشخص دانشگاه تهران در سال 1313 هـ. ش که طی آن گروهی از جوانان در مکانی علمی گرد هم آمدند فرصت و مجالی شد که بخش مهمی از تحولات سیاسی اجتماعی کشور در مکانی با نام دانشگاه شکل بگیرد این فعالیت با گسترش مراکز عملی و در گذر زمان نظام مند شده و مفهومی با نام جنبش دانشجویی در قاموس سیاسی کشور پدید آمد. جنبش دانشجویی در ایران را از آغاز تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی می توان به پنج دوره تقسیم نمود. ‏
دوره اول جنبش دانشجویی که دوره زمانی آن را بین 1313 تا 1320 می توان معین کرد و مصادف با تأسیس دانشگاه تهران است و نطفة جنبش دانشجویی در حال شکل گیری است. در این دوره نمی توان از یک جنبش دانشجویی به معنا و مفهوم واقعی آن سخن به میان آورد اما گروه ها و تشکل های دانشجویی که از آن تعبیر به نطفه جنبش دانشجویی شد در سطح دانشگاه فعالیت می کردند. ‏
از آنجایی که اولین دانشجویان دانشگاه از میان اقشار و طبقات بالای جامعه بودند، پایگاه اکثر اعضای تشکل ها و گروه های دانشجویی از میان خانواده های اشراف و یا سرمایه داران کلان و خرد بود. از نظر تفکر و گفتمان غالب در این دوره نیز باید اشاره داشت که تلاش های دولت در راستای ترویج سکولاریسم در دانشگاه نیز تأثیرات خود را برجای نهاده لذا جو حاکم بر دانشگاه ها در این دوره جو سکولاریستی بود.
هر چند در اولین دوره جنبش دانشجویی یعنی سال های مابین 1313 و 1320 به علت نوپایی گروه های دانشجویی حرکت های چندان محسوس دانشجویی در داخل کشور شکل نگرفت اما در خارج از کشور گروه های دانشجویی تحرکات اعتراض آمیزی نسبت به برخی سیاست های دولت رضا شاه انجام دادند که از جمله مهم ترین آنها تشکیل کنگرة دانشجویان ایرانی مقیم اروپا در کلن بود که شعار جمهوریخواهی را مطرح ساخته و در بیانیه ای که انتشار دادند خواستار سقوط رژیم شاهنشاهی شده و رژیم جمهوری را به عنوان نظام جایگزین مطرح کردند. اندکی بعد جمعی از دانشجویان مارکسیست مقیم شهر مونیخ آلمان نشریه دانشجویی پیکار را منتشر ساختند. نا گفته نماند که در داخل کشور نیز می توان از اعتصاب دانشجویان دانشکده حقوق دانشگاه تهران علیه اسراف و تبذیر مدیریت دانشگاه که در راستای آماده سازی محیط دانشگاه برای دیدار ولیعهد انجام شده بود به عنوان حرکتی دانشجویی در مقابل رژیم یاد کرد.
آغاز دومین دوره جنبش دانشجویی را می توان از 1320 و تبعید رضا شاه از کشور دانست که نهایتا به کودتای 28 مرداد 1332 ختم گردید. در این دوره سه گرایش عمده در فضای دانشگاهی کشور قابل ملاحظه و مشاهده می باشند. اولین گرایش، گرایش مارکسیستی است که با توجه به فضای مساعد پیش آمده و حمایت هایی که از خارج از مرز های کشور از آن به عمل می آمد تبدیل به یکی از پرنفوذ ترین گرایش های سیاسی دانشجویان گردید. این گرایش از سوی حزب توده به شدت تبلیغ و در میان دانشگاه و دانشگاهیان اشاعه یافت. دومین گرایش موجود سیاسی در فضای دانشگاهی که آن هم متأثر از فضای سیاسی بیرون از دانشگاه بود، گرایش ناسیونالیستی می باشد که بیش از هر زمانی در نهضت ملی شدن صنعت نفت بروز و گسترش یافت. سومین گرایش در میان دانشجویان گرایش اسلامی بود که در این دوره هنوز دارای هویت اصیل و منسجم تئوریک و اعتقادی نبود. و بیشتر به منظور مقابله با تبلیغات ضد دینی برخی فرقه های سیاسی و شبه دینی از جمله مارکسیست ها و بهائیان شکل گرفته و فعالیت عمده اش را در راه مبارزه با فرقه های یاد شده صرف می نمود. ‏در دومین دوره جنبش دانشجویی به طور کلی میل به رادیکالیسم و شعار های عدالت طلبانه اجتماعی، استعمار ستیزی و دشمنی با امپریالیسم و مخالفت با صبغه دست نشاندگی و وابستگی حکومت محمد رضا شاه از مولفه های اصلی حاکم بر جنبش دانشجویی در کشور بود.
در دوره مذکور هر چند از شدت فضای سکولاریستی حاکم بر دانشگاه که مشخصه اصلی دوران حکومت رضا شاه بود اندکی کاسته شد ولی همچنان سکولاریسم در فضای دانشگاه از تفوق و نفوذ بالایی برخوردار بود شاید علت این باشد که در این دوره شخصیت های دینی ـ سیاسی و نظریه پردازان مسلمان هنوز در فضای دانشگاه دخالت عمده ای نداشتند. بیشترین فعالیت در این دوره از سوی حزب توده که یکی از منادیان و مبلغان سکولاریسم در ایران بود انجام می شد. این حزب با تشکیل "سازمان جوانان حزب توده" عملا کنترل بخش مهمی از فعالیت های دانشجویی را بر عهده گرفت. ‏
گذشته از تشکلاتی که وابسته به حزب توده و طبیعتاً مروجان مارکسیسم و مدافعان سیاست های شوروی بودند، در سال 1329 از به هم پیوستن مجموعه پراکنده دانشجویان فعال در گروه های مرتبط با جبهه ملی که به "ناسیونالیسم لیبرال مصدقی" اعتقاد داشتند، "سازمان دانشجویان و جوانان مبارز" شکل گرفت این سازمان دانشجویی نیز وابسته به جبهه ملی بود و نشریه "جنب و جوش" را منتشر می ساخت. همچنین در این دوره "سازمان صنفی دانشجویان" به عنوان یک تشکل دانشجویی ملهم از آیت الله کاشانی و دکتر مصدق پای به عرصه فعالیت های دانشجویی گذاردند. ‏
سومین دوره جنبش دانشجویی ایران را باید از کودتای 1332 تا اواخر دهه 1330 به شمار آورد. در این دوره در حالی که وقایع تأثیر گذاری مانند کودتای 28 مرداد 1332 و سرکوب های شدید هر نوع فعالیت سیاسی از سوی رژیم فضای سیاسی کشور را با نوعی رکود مواجه ساخته و فعالان سیاسی را به انزوا کشانده بود یکی از پربارترین صفحات تاریخ جنبش دانشجویی رقم خورد و آن واقعه خونین 16 آذر 1332 بود که طی آن دانشگاه و دانشگاهیان به خاک و خون کشیده شدند. ‏
واقعه 16 آذر 1332 را می بایست شکستن بغض فروخفته ضد آمریکایی ملت ایران و به طور مشخص دانشجویان ایرانی دانست که در اثر اقدامات و تلاش های گسترده استعمار تازه نفس آمریکایی و توطئه های استعمار پیر در ایران به وجود آمده بود. اقداماتی نظیر کودتای ننگین 28 مرداد 1332 و ساقط نمودن دولت ملی ایران که غرور هر ایرانی را جریحه دار ساخته بود. ‏
پس از سرکوب قیام 16 آذر دانشجویان علی رغم برخی تحرکات و اعتراضات دانشجویی و رشد روز افزون نفرت ایرانیان علی الخصوص دانشجویان ایرانی از آمریکا فعالیت های محسوس دانشجویی شکل نگرفت که البته از اصلی ترین علل آن سرکوب های شدید از سوی رژیم و سرخوردگی های فعالان سیاسی دانشگاهی از وقایع مربوط به کودتای 28 مرداد 1332 را می توان نام برد. دهه 1340 را می توان چهارمین دوره جنبش دانشجویی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی محسوب نمود. این دوره آبستن رخداد های و وقایع متعددی بود که فضای سیاسی اجتماعی کشور را دگرگون ساخته و بر تمام ابعاد زندگی اجتماعی منجمله فعالیت های سیاسی و به طور مشخص فعالیت های دانشجویی تأثیراتی عمیق بخشید. در آغاز این دوره یعنی در سال 1340 در دوره ای که علی امینی با چهره ای ظاهرا دموکراتیک نخست وزیری ایران را بر عهده گرفت و اندکی از فشار های فراوان و خفقان شدید سیاسی کاسته شد "سازمان دانشجویان وابسته به جبهه ملی" که در پی کسب اعتباری محدد برای ملی گرایان بود در صحنه فعالیت های دانشجویی قدم گذارد و به عنوان حرکتی سیاسی ـ دانشجویی تظاهرات اول بهمن سال 1340را در محوطه دانشگاه تهران سازماندهی نمود. هدایت تظاهرات مذکور بزودی به دست دانشجویان رادیکالی افتاد که ارتباط چندانی با جبهه ملی نداشتند و نهایتا نیز پس از آنکه به مجسمه شاه حمله برده و از محوطه دانشگاه خارج شدند توسط نیرو های امنیتی سرکوب گردیدند. ‏
دهه 1340 دوران پر تحرکی برای دانشجویان و افزایش فعالیت های سیاسی ـ دانشجویی است. از علل این تحرکات و افزایش فعالیت های سیاسی دانشجویی در این برهه علاوه بر تأثیرات وقایع مهم سیاسی ـ اجتماعی نظیر قیام 15 خرداد 1342 و تبعید امام خمینی، افزایش ظرفیت دانشگاه و تعداد دانشجویان مشغول به تحصیل در دهه 1340 نسبت به دوره های قبل را باید متذکر شد. طبق آمار رسمی تعداد دانشجویان از 19800 نفر در سال 1339 به 59000 نفر در سال 1347 افزایش یافت. بی شک این افزایش تعداد دانشجویان بر گسترش فعالیت های دانشجویی تأثیری بسزا داشت علی الخصوص اینکه در این برهه دانشجویانی از شهر ها، شهرستان ها و روستاهای مختلف به دانشگاه راه یافته و از نزدیک شاهد تضادهای طبقاتی، اسراف و تبذیر ها و فساد رژیم شدند. اما در این دوره بی شک مهم ترین رویدادی که بر هر جریانی در کشور تأثیری فوق العاده نهاد، قیام مردمی 15 خرداد 1342 بود. با سرکوب شدید این قیام توسط رژیم بسیاری از گروه های سیاسی اجتماعی فعال در عرصه سیاست منجمله گروه های سیاسی دانشجویی به این جمع بندی رسیدند که مبارزات در چهار چوب قانون اساسی دیگر کافی نبوده و هنگامه آن رسیده است که فریاد اعتراض ها از گلوی تفنگ ها خارج شود. به همین دلیل این دوره شاهد رادیکالیزه شده جنبش دانشجویی و میل آن به سمت سرنگونی رژیم می باشد. ‏
در این دوره جریان هایی با ایدئولوژی های التقاطی که در ظاهر داعیه رعایت شرع و موازین دینی را می نمود اما به شدت تحت تأثیر تعالیم مارکسیستی بوده و روش جنگ مسلحانه را برای مبارزه انتخاب نمود بودند وارد کارزار فعالیت های سیاسی ـ دانشجویی شدند. از مهم ترین این جریان ها سازمان مجاهدین خلق ایران بود. علاوه بر اینکه بنیانگذاران این سازمان دانشجویان بودند، دانشگاه یکی از مهم ترین پایگاه های عضو گیری این جریان التقاطی بود. ‏
از دیگر گروه های دانشجویی در دوره مورد بحث گروه فداییان خلق را باید نام برد. هسته اولیه سازمان چریک های فدایی خلق توسط چهار دانشجو به نام های بیژن جزنی، فارغ التحصیل فلسفه از دانشگاه تهران، عباس سورکی، دانشجوی علوم سیاسی، مسعود احمد زاده دانشجوی رشته ریاضی و امیر حسین پویان دانشجوی ادبیات بنیان نهاده شد. چهارمین دوره جنبش دانشجویی در ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی را می بایست در سال های مابین 1350 تا 1357 گنجاند. این دوره دورة اوج فعالیت های دانشجویی با گرایش های اسلامی است. در این دوره با توجه به رشد کمی نظام آموزشی و افزایش تعداد دانشجویان همچنین تغییر بافت طبقاتی و فرهنگی دانشجویان بر وزن و اقتدار طیف نیروهای مذهبی فعال در دانشگاه ها افزوده شد. از جمله دلایل مهم تشدید فعالیت های دانشجویان با گرایش های دینی فعالیت و نفوذ کلام اندیشنمدان و روحانیون مسلمان در فضای دانشگاه ها بود. فعالیت ها و تلاش های شخصیت های فرهیخته ای نظیر آیت الله شهید دکتر مرتضی مطهری، آیت الله شهید دکتر محمد مفتح، آیت الله طالقانی، علامه جعفری و دکتر علی شریعتی در این دوره فضای عمومی سیاسی کشور و همچنین فضای سیاسی دانشگاه ها را با سرعتی محسوس به سمت گرایش های اسلامی پیش برد. در این دوره قبل از سال 1356، دو دانشجوی ایرانی مقیم خارج از کشو به اتهام ترور یک دیپلمات ایرانی دستگیر شدند. "اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان اروپا" به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم و شهادت آیت الله غفاری اطلاعیه ای منتشر ساخت. همچنین در نقاط مختلف کشور تجمع های سیاسی به مناسبت سالگرد قیام 16 آذر تشکیل گردید. ‏در 31 خرداد سال 1356 تظاهراتی گسترده از سوی دانشجویان در اعتراض به مرگ مشکوک دکتر علی شریعتی در مسجد دانشگاه تهران برگزار گردید. بزودی دامنه این تظاهرات از دانشگاه فرا تر رفته و به خیابان شاهرضا (انقلاب) کشیده شد. همچنین در سوم تیر ماه 1356 هنگام برگزاری کنکور سراسری در تهران موج دیگری از تظاهرات و اعتراضات دانشجویی شکل گرفت. در سال های 1356 علی الخصوص 1357 حرکت های دانشجویی به عنوان وزنه ای مهم به سیل خروشان اعتراضات مردمی پیوسته و مبارزات خود را در کنار سایر اقشار ملت دنبال کرد. در این دوره به واسطه ارتباط تنگاتنگی که میان روحانیت مبارز و در رأس آن امام خمینی (ره) با دانشجویان انجام گرفت هژمونی ایدئولوژی اسلامی در فضای سیاسی دانشگاه ها متبلور شده و اکثر گروه ها و جریان هایی که گرایشات ایدئولوژیک دیگری داشتند بزودی این برتری را پذیرفتند. ‏مبارزات دوران منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی برای جنبش دانشجویی ایران رخدادی منحصر به فرد به شمار می آید زیرا در این مبارزات دانشجویان نه تنها تافته ای جدا بافته که ارتباط چندانی با توده های ملت نداشته نبودند، بلکه موج عظیمی بودند که در دریای خروشان ملت علیه رژیم ستمشاهی مبارزه نموده و نهایتاً نیز با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به خواسته های خود نایل شدند. 


روزنامه رسالت ۱۳۸۹/۹/۱۷