01 دی 1399

اندیشه سیاسى حاج آقا نوراللّه در مشروطه اصفهان


احمد جوانى

اندیشه سیاسى حاج آقا نوراللّه در مشروطه اصفهان

چکیده

اگر هدف تاریخ به اعتبار «فاعتبروا یا اولى الابصار» روشن نمودن زوایاى پنهان و تاریک باشد تا وجدان خفته ملتى را بیدار نماید، این رسالت بر عهده پژوهشگران و محققان است. مشروطیت را مى‌توان نخستین گام عینى و عملى توسعه‌ گرایى ایران دانست. تحولات اجتماعى معمولاً «جامعه ‌محور» یا «نخبه‌ محور» هستند. از جلوه‌ هاى مهم تاریخ، یکى هم شناخت شخصیت‌هاى دینى، سیاسى و اجتماعى است. در تحولات مشروطیت ایران شخصیت‌هاى مهم سیاسى با نگرش‌ها و گرایش‌هاى مختلف نقش داشتند. شناخت روش و منش این چهره‌ها در نشان دادن مسیر درست آینده فراروى ملت ایران بسیار مؤثر است.

مقاله حاضر با انگیزه روشنگرى اندیشه سیاسى حاج آقانوراللّه در هدایت و پیروزى مشروطیت در اصفهان، سعى در تبیین دیدگاه‌هاى ایشان نسبت به برخى مفاهیم، از جمله: استبداد، استعمار، مشروطه مشروعه، سکولاریسم، آزادى، مردم و... دارد. پژوهش در اندیشه سیاسى حاج آقانوراللّه، بیان‌کننده این حقیقت است که ایشان فردى واقع‌گرا و در عین حال، آرمان‌گرا بود، به اندیشه مشروطه مشروعه اعتقادى راسخ داشت، مخالف سکولاریزه شدن مشروطیت در ایران بود و در حکومت مردمى سه ساله سعى در اجراى احکام شریعت در اصفهان داشت.

مقدّمه

تاریخ معاصر ایران در دو سده اخیر پى در پى با تحولات سیاسى، اجتماعى و اقتصادى همراه بوده است. سیطره نظام سلطنتى به روش استبدادى و سلطه استعمارى بیگانه (به ویژه روس و انگلیس) در این تحولات و عقب ‌ماندگى ایران نقش کلیدى داشته است. تحولات سیاسى و اجتماعى جوامع معمولاً در قالب دو رهیافت دنبال مى‌شود. رهیافت نخست، «جامعه‌ محور» است که به واسطه تحرک اجتماعى و نظام‌هاى حزبى، واقعیت‌هاى اجتماعى در جهت مطالبات مردم دنبال مى‌شود. رهیافت دیگر، «نخبه ‌محور» مى‌باشد و نخبگان در تحولات اجتماعى و رهبرى جنبش‌ها نقش کلیدى دارند. چون احزاب در ایران کارکرد مطلوب و مؤثر در تحولات اجتماعى را ندارند، از این‌رو، دو قرن گذشته بیشتر نخبگان و رهبران دینى، فکرى و سیاسى در هدایت جنبش‌هاى اجتماعى نقش داشته ‌اند.

نهضت مشروطیت ایران در سال 1324ق، در پى قیام مردمى نسبت به وضع موجود اتفاق افتاد. مشروطیت سرآغاز توسعه سیاسى و اجتماعى در ایران بود که روحانیت و روشن‌فکران به عنوان نخبگان جامعه رهبرى نهضت را بر عهده داشتند. این نهضت از یک‌سو، پیامد نارضایتى عمیق مردم ستم‌دیده ایران از اوضاع وخیم اقتصادى، سیاسى و اجتماعى حاکم بر ایران در قرن نوزدهم بود، و از سوى دیگر، متأثر از تحولات سیاسى و فکرى در صحنه بین‌ المللى (مانند انقلاب سیاسى 1789م فرانسه، و انقلاب سوسیالیستى 1905م روسیه)، که نخستین نتیجه این تأثیرات، اختلاف و تضاد در انگیزه، اهداف و بینش دینى ـ سیاسى رهبران مشروطه‌خواهان بود.

بیان مسئله

چنان‌که گفته آمد، در تحولات اجتماعى «نخبه ‌محور»، شخصیت‌ها و نخبگان در کامیابى و ناکامى تحرک اجتماعى نقش اساسى ایفا مى‌کنند، و توده مردم پیرو هستند. در نهضت مشروطه، روشن‌فکران با نگرش غربى درصدد به انجام رساندن مشروطیت به سبک غربى آن بودند. این دست مشروطه ‌خواهان که از میرزا ملکم ماسونى تأثیر پذیرفته بودند، در مشروطه سعى کردند با ایجاد تلفیق بین مادى‌گرایى غربى و سوسیالیسم شرقى، رهبرى مشروطه را تصاحب نمایند و به تدریج رهبرى روحانیت را تضعیف کرده، پس از پیروزى مشروطه از صحنه سیاسى کشور حذف نمایند. البته این تحولات در همه جاى ایران یکسان نبود. افت و خیزهاى سیاسى در منطقه اصفهان متفاوت از تهران و تبریز بود. این تفاوت ناشى از هویت ملى ـ مذهبى مردم این منطقه در پیروى از علما و رهبران دینى و مذهبى بود که هنوز توسط تبلیغات بیگانه و روشن‌فکران غرب‌زده مانند واعظ اصفهانى رنگ نباخته بود. مسئله اصلى در این پژوهش این است که حاج آقا نوراللّه، رهبر مردم اصفهان در روند مشروطه، داراى چه بینش و اندیشه سیاسى بود که روشن‌فکران سکولار به خوبى تهران نتوانستند در اصفهان جولان دهند، و اینکه، چرا اندیشه‌سیاسى ایشان در طى سه سال بین مشروطه اصفهان و مرکز تفاوت‌ ماهوى ‌ایجاد کرد؟

براى آشکار شدن اندیشه سیاسى، لازم است نگرش‌ها و گرایش‌هاى سیاسى عصر مشروطه مورد بررسى و تجزیه و تحلیل قرار گیرد؛ از جمله اینکه مواضع سیاسى حاج آقا نوراللّه نسبت به برخى پدیده ‌ها و رخدادهاى سیاسى چگونه بوده است و نقش ‌آفرینى ایشان در هدایت و راهنمایى مردم اصفهان متکى به کدام اندیشه سیاسى بود که بین رهبران مشروطه شاخص شد؟

فعالیت شدید انجمن ملى به رهبرى حاج آقا نوراللّه در اصفهان منجر به انسجام درونى بین مردم و رهبرى نهضت شد. در این میان، تقویت روابط بین گروه‌ها که با هدایت رهبرى نهضت صورت گرفت، تأثیر شگرفى در این انسجام اجتماعى داشت. نگرش بومى و تلاش براى حفظ و تقویت ارزش‌هاى اخلاقى و دینى مانع بزرگى بر سر راه مخالفان انسجام جامعه بود. اندیشه حاج آقانوراللّه در شرایط سخت مشروطه که در جهت رفع مشکلات مردم بود، به خوبى مدتى مردم را در برابر استبداد و استعمار و انحراف متحد نمود.

پیشینه دینى و سیاسى

در سال 1287 ق در شهر اصفهان در خانواده آیت ‌اللّه محمّدباقر نجفى، از فقهاى برجسته اصفهان، حاج آقا نوراللّه پرورش یافت، و به همراه برادرش آیت ‌اللّه آقانجفى نزد استادان مبرزى همچون محمّدباقر نجفى (پدرش)، شریعه اصفهانى، علّامه نائینى و سید مصطفى کاشانى به تحصیل در حوزه دین و سیاست پرداخت، و با رسیدن به اعلى درجه علمى و تربیتى،1 در سال 1300ق پس از مراجعت از نجف به اصفهان بازگشت.

آقا نوراللّه در دوره تحصیل علاوه بر مدارج فقهى و علمى، مباحث سیاسى را نزد پدر و پدربزرگش (محمّدتقى نجفى) فرا گرفت و از همان ابتدا مبارزه علیه ظل ‌السلطان حاکم مستبد اصفهان، و فرقه بابیه، و نیز استعمارگران روس و انگلیس را به اتفاق پدر و برادرش شروع نمود.2 ولى در سال 1307ق / 1267ش با تشدید مبارزات سیاسى، هر دو برادر به تهران تبعید شدند. حاج آقا نوراللّه تا زمان فوت برادرش آقانجفى (1332ق)، على‌رغم اختلاف‌ افکنى ظل ‌السلطان و مشروطه‌ خواهان افراطى، متحد سیاسى او بود و هیچ‌گاه در مسائل اعتقادى و سیاسى دچار اختلاف نشدند.3

پس از تهاجم وحشیانه وهابیون به کربلا و نجف در سال 1316ق، حوزه اصفهان توسط علماى دینى به رهبرى آقا نوراللّه از نظر دینى و سیاسى تقویت شد، که مدت نیم قرن تحولات فکرى و سیاسى اصفهان به ویژه مشروطه را تحت ‌الشعاع خود قرار داد.4

مبارزات سیاسى در اصفهان

آغاز مبارزات جدى آقانوراللّه در اصفهان از جنبش تنباکو در سال 1309ق شروع شد. وى که بیش از بیست سال سن نداشت، چنان با سخنان مهیّج و حماسى خود مردم اصفهان را علیه سلطه فرهنگى و اقتصادى انگلیس بسیج نمود که از همان زمان به عنوان پرچم‌دار مبارزه علیه استعمار و استبداد شناخته شد. نبوغ علمى و فقهى آقانوراللّه از سویى، و نقش سیاسى وى در مبارزات از سوى دیگر، از او در خطّه اصفهان یک عالم و سیاستمدار مردمى و مصلح ساخت.5 خانه او در سال‌هاى مبارزه پناهگاه و مأمن مردم ستم‌دیده اصفهان بود.

پس از جنبش تنباکو، فعالیت سیاسى و اقتصادى آقانوراللّه استمرار یافت. وى با تأسیس شرکت اقتصادى «اسلامیه» مبارزه جدى علیه سلطه اقتصادى انگلیس را پى گرفت. ایشان در مقابل بیمارستان انگلیسى‌ها، خدمات عام‌ المنفعه مانند بیمارستان اسلامى، مدرسه اسلامى، روزنامه «اسلام» و «اتحاد اسلام» را تأسیس کرد،6 که خود مقدمات رهبرى مشروطه اصفهان را فراهم نمود. در سال 1320ق، زمانى که فعالیت‌هاى تبشیرى مسیحیان در اصفهان شدت گرفت و تیزدال کشیش انگلیسى کتاب ردیه بر اسلام را نوشت، با همت آقانوراللّه (و برادرش آقا نجفى) در جلفاى اصفهان انجمن «صفاخانه» تأسیس شد. این انجمن ترتیب جلسه مناظره و بحث با علماى تبشیرى مسیحى را بر عهده داشت. آقانوراللّه براى خنثی کردن توطئه فرهنگى انگلیسى‌ها در اصفهان، مجله «الاسلام» را منتشر ساخت که به شدت مورد استقبال مردم و متفکران مسلمان حتى در آسیا و آفریقا قرار گرفت.7

مبارزه آقانوراللّه علیه منافع انگلستان به حدى موفق و تأثیرگذار بود، که سرهارد فورد جونس دیپلمات متنفذ انگلیس مى‌گوید: «اگر بخواهیم در این طبقه از دستگاه حاکمه ایران نفوذ کنیم، باید مرکز دینى اصفهان را متلاشى کنیم.»8 در همین زمینه ، سفیر کبیر انگلیس تلاش مى‌کند که مبادا رهبرى جنبش مشروطه در اصفهان در دست آقانوراللّه قرار گیرد؛9 زیرا او را فردى مقتدر و متنفذ و دشمن سرسخت انگلیس مى‌دانست که به دنبال استقلال سیاسى و اقتصادى ایران بود.

مبارزه سیاسى آقانوراللّه به رهبرى مشروطه ختم نشد. او در جنگ جهانى اول در اعلام جهاد و بسیج عمومى مردم علیه متفقین نقش فعال داشت. همچنین وى رهبرى قیام و مهاجرت علماى اصفهان به قم در 1306ش، علیه سیاست‌هاى دین‌ستیز رضا شاه را بر عهده داشت. در خلال همین مبارزه به طور مشکوکى توسط مزدوران رضا شاه به شهادت رسید. روزنامه «حبل‌المتین» (وابسته به طیف سکولار) پس از مرگ حاج آقانوراللّه، در مقاله ‌اى مرگ وى را پایان پیوند روحانیت (دین) و سیاست قلمداد نمود، و از حکومت رضا شاه خواست دیگر به علما حالى کند که در ایران نیز دین از سیاست تفکیک شد.10

اندیشه سیاسى حاج آقانوراللّه

رفتار سیاسى هر کسى برایندى از شخصیت و افکار و اندیشه اوست. بنابراین، لازم است براى بررسى رفتارهاى سیاسى رهبران انقلاب‌ها و نهضت‌ها به پیشینه افکار و اندیشه و همچنین شخصیت آنها پى برد، تا علت این همه مقاومت و پایدارى و صبورى در برابر مخالفان و دشمنان قسم‌ خورده یک ملت مظلوم و ستمدیده روشن شود. بدون تردید، در تحولات سیاسى و اجتماعى دو سده اخیر ایران، علماى شیعه از متنفذترین و قوى‌ترین رهبران در عرصه‌ هاى مختلف دینى و مبارزاتى بوده‌اند. شرایط سیاسى و اجتماعى عصر قجرى ایجاب مى‌کرد که علماى طراز اول، علاوه بر پیگیرى مسائل اعتقادى و شرعى مردم، در حوزه ‌هاى سیاسى و اجتماعى نیز به دادخواهى مسلمانان در برابر بیدادگرى مستبدان و استعمارگران بیگانه بپردازند. نقش‌آفرینى تعدادى از رهبران دینى در جنبش تنباکو، نهضت مشروطه، جنگل، گوهرشاد، نهضت ملى نفت و به ویژه رهبرى حکیمانه امام خمینى قدس ‌سره بر کسى پوشیده نیست. همه این نقش ‌آفرینى‌ها به یک اندیشه سیاسى قوى و پایدار متکى بوده است. بدون شک، رهبرى فراگیر حاج آقانوراللّه در مشروطه اصفهان از این امر مستثنا نیست، گرچه این رهبرى و تبعیت مردم، در هیچ جاى ایران مثل اصفهان نبود. از این‌رو، لازم است براى شفاف‌ شدن اندیشه آقانوراللّه، به دسته ‌بندى‌هاى فکرى و سیاسى در مشروطه مختصر اشاره شود.

سه جریان کلى روحانیت

با بررسى و تأمّل تحولات صدر مشروطیت، جایگاه رهبرى علماى شیعه در سه منطقه نجف اشرف، تهران و برخى ولایات، مثل اصفهان، مشخص خواهد شد؛ که چگونه اختلافات و اصطکاک شدیدى بین آنها به وجود آمد. بخشى از این تعارض‌ها از ساده‌ اندیشى، و بخشى نیز از تفاوت بنیادى در بینش و اندیشه آنها ناشى مى‌شود. به طور کلى، در جامعه پس از پیروزى مشروطه سه جریان فکرى علنا ظهور کرد:

الف. اقلیتى مشروعه ‌خواه‌ به‌ رهبرى شیخ ‌فضل ‌اللّه ‌نورى در تهران با حمایت آیت‌ اللّه سید کاظم یزدى در نجف؛

ب. اکثریتى میانه ‌رو از علماى مشروطه ‌خواه؛ مانند طباطبایى و بهبهانى در پایتخت، با حمایت گسترده علماى مشروطه ‌خواه نجف همچون آخوند خراسانى، مازندرانى و نائینى. حاج آقانوراللّه نیزخودرامشروطه مشروعه‌ خواه ‌معتدل ‌مى‌دانست‌ که‌ مخالف‌ افراط‌ و تفریط ‌است.

ج. اقلیتى طلاب روشنفکر افراطى طرفدار مشروطه غربى سکولار؛ مانند سید جمال واعظ اصفهانى، ملک ‌المتکلمین و یحیى دولت ‌آبادى.

چهار محور اساسى

با توجه به محدوده پژوهش، از این میان به اندیشه سیاسى حاج آقانوراللّه بسنده کرده، برخى دیدگاه‌ هاى ایشان را نسبت به پدیده‌ هاى سیاسى مورد بررسى و تأمّل قرار مى‌دهیم. اندیشه و رفتار سیاسى حاج آقانوراللّه سبب شد مشروطه اصفهان متمایز از تهران و سایر ولایات باشد. در روند مشروطه اصفهان، اکثریت مردم پیرو علماى مشروطه ‌خواه میانه ‌رو بودند 11 که در نظر و عمل به مشروطه مشروعه گرایش، و از مشروطه سکولار متمایل به غرب به شدت اجتناب داشتند.

سابقه مبارزاتى حاج آقانوراللّه در جدال با استبداد و استعمار در کنار مردم از سویى، و علم و ایمان منبعث از کتاب و سنت و عقل از سوى دیگر، در بینش و بصیرت ایشان بسیار مؤثر بود. از همین منظر، او موفق شد در مدت کوتاهى حکومت مشروطه مشروعه را در اصفهان (1324ـ1327ق) تشکیل داده، خود ریاست انجمن ملى و رهبرى مشروطه اصفهان رابرعهده بگیرد. اندیشه سیاسى ایشان را مى‌توان ازسخنرانى ‌هاى او در اجتماعات مردم و مواضعش در انجمن ملى اصفهان، و همچنین مکاتبات او، به ویژه رساله مهم «مقیم و مسافر» که در رجب 1327ق نوشت، جست‌وجو کرد.12 در اینجا به اختصار به چهار محور اساسى از بینش‌ها و نگرش‌هاى سیاسى حاج آقانوراللّه اشاره مى‌کنیم:

الف. استبدادستیزى

حاج آقانوراللّه مدت 30 سال در اصفهان با سلطه مطلقه ظل ‌السطان مستبد (دوست و متحد انگلستان) مواجه بود. در این مدت، مردم اصفهان خانواده نجفى‌ها، به ویژه خانه حاج آقانوراللّه را پناهگاه و مأمن خود در برابر ظلم و ستم حاکم مستبد مى‌دانستند. حتى یکى از همسرانظل‌السلطان از ستم شوهر مستبدش به خانه آقانوراللّه پناه آورد.13

سیره عملى حاج آقانوراللّه (به همراه پدر و برادرش)، در مبارزه با ظل ‌السلطان مستبد و سپس ستیز با استبداد رضاشاهى که به شهادتش (1306ش) منتهى شد،14 عمق بینش ضداستبدادى ایشان را نشان مى‌دهد، و یقینا ریشه در مکتب اعتقادى اسلام داشت. مردم اندیشه ضداستبدادى ایشان را در مدت 30 سال باور داشتند.

براى تحلیل دیدگاه ایشان در مورد استبداد، کافى است به دو مکتوب مهم وى مراجعه کنیم: یکى نامه‌اى که در آغاز ریاست انجمن ملى به میرزا مجتهد شیرازى15 براى مبارزه با استبداد و تأسیس انجمن مقدس (با رأى مردم شیراز) نوشت و دیگرى رساله «مقیم و مسافر». ایشان مى‌نویسد:

تلاش استبداد و استعمار براى نابودى دین و ملت ایران فراگیر شده بود که ناگهان بر ملت ایران آشکار شد و ملت فهمید که در این دنیا چیز دیگرى غیر از ظلم و نفاق هست به نام عدل و انفاق، و مردم بیدار شده و دست‌غیب الحمدللّه بر سینه ‌نامحرم زد.16

حاج آقانوراللّه در مورد گستره استبداد در ایران مى‌نویسد:

وقتى بناى سلطنت بر استبداد شد، تمام افراد به استبداد رفتار مى‌نمایند. گاه مى‌شود که استبداد کدخداى ده، از استبداد سلطان زیادتر است.17

وى استبداد را عامل جهل و عقب‌ ماندگى دانسته و مى‌گوید: «صلاح دولت استبدادى این است که رعایا بى‌سواد و علم باشند، و چیزى نفهمند و عارف به حقوق خود نشوند. طبیب بى‌ مروت خلق را رنجور مى‌خواهد.»18 از آن‌رو که حاج آقانوراللّه استبداد را از عوامل وابستگى به بیگانه مى‌دانست، مبارزه با آن را وظیفه ‌اى شرعى‌ واجتماعى‌ قلمداد مى‌کرد. زمانى که ایشان رئیس انجمن ملى اصفهان بود، فتواى علماى نجف مبنى بر «حرمت دادن مالیات‌ به مأموران‌ استبداد» را اجرا کرد.19

حاج آقانوراللّه عملاً سه مرحله مبارزه آشکار با استبداد را تجربه کرد. در مرحله نخست، ظل‌ السلطان حاکم مستبد اصفهان را پس از 30 سال حکومت عزل کرد و على‌رغم تلاش دولت و مجلس و مشروطه‌ خواهان افراطى و میانه‌ رو، از بازگشت مجدد او به قدرت جلوگیرى نمود. در مرحله دوم، با تشدید مبارزه مردمى علیه اقبال ‌الدوله حاکم مستبد (در دوره استبداد صغیر) و پناهنده شدن او به کنسولگرى انگلیس، حاج آقانوراللّه مجددا اداره اصفهان را بر عهده گرفت.20 مرحله سوم، مبارزه با استبداد رضاخانى بود، که ناتمام ماند و به شهادت وى منتهى شد.

ب. استکبارستیزى

پدیده استعمار و استکبار با تاریخ معاصر ایران عجین شده است؛ زیرا همواره استبداد داخلى و استعمار خارجى در سلطه بر ملت و چپاول منافع آنان متحد و حامى یکدیگر بوده‌اند. علماى شیعه همیشه نگران این وضعیت بودند. زمانى که شهید مدرس از نگرانى میرزاى شیرازى پس از پیروزى ملت بر استعمار مى‌پرسد، وى مى‌گوید: «حالا حکومت‌هاى قاهره (سلطه ‌گر) فهمیدند قدرت اصلى یک ملت و نقطه اشتراک تحرک شیعیان کجاست. حالا تصمیم مى‌گیرند این نقطه و مرکز ثقل (روحانیت) را نابود کنند. نگرانى من از آینده است.»21 البته رویدادهاى تاریخى در یک قرن اخیر ثابت کرد این نگرانى به ‌جا بوده و تا امروز باقى است.

در دوره قاجار دو قدرت روس و انگلیس بر تمامى عرصه‌ هاى سیاسى، اقتصادى و اجتماعى ایران مسلط بودند، و پرچم مبارزه علیه استعمار تنها بر دوش علما و مردم بود، که بهاى سنگینى بابت آن مى‌پرداختند. اتهام و افترا زدن به مبارزان علیه استعمار به سهولت صورت مى‌گرفت. در اتهامى علیه حاج آقانوراللّه در اسناد وزارت خارجه انگلیس آمده: «علت قیام علیه ظل‌السلطان، روابط نزدیک شیخ نوراللّه با سفارت روس است. او از کنسول روس دستور مى‌گیرد.»22 سفارت و کنسول انگلیس همیشه به حمایت از ظل ‌السلطان (متحد و دوست انگلیس) مى‌پرداخت. علت این اتهام مشخص است. در گزارشى که سرنیک رایس به سفارت انگلیس نوشت، وى ضمن ابراز تأسف از عزل ظل ‌السلطان، حاکمیت آقانوراللّه و آقانجفى بر اصفهان را بسیار خطرناک و برخلاف منافع انگلیس قلمداد نمود. البته گاهى هم براى تخریب شخصیت آقانوراللّه در بین مردم، او را همدست ظل ‌السلطان معرفى کرد.23 حال دلیل اتهام ‌زنى به مبارزان مشخص مى‌شود. در ویرانگرى استعمارگران همین بس که ادوارد براون انگلیسى مى‌گوید: «ایرانى قادراست که بنیان زندگى خود را در مسیر مشروطه‌ گرى بریزد؛ ولى من تصور نمى‌کنم که بیگانگان هرگز به مشروطه ایران فرصت پیشرفت و موفقیت دهند.»24

حاج آقانوراللّه نتیجه هرگونه وابستگى به دو قدرت روس و انگلیس را عقب‌ ماندگى، و خطرناک مى‌دانست. وى با تأسیس «شرکت اقتصادى اسلامیه» و تحریم اجناس خارجى عملاً به مبارزه علیه دو قدرت استعمارى پرداخت.25 او در رساله «مقیم و مسافر» نوشت: «امروز اسلام درخطر است، وبا این معاهده (تقسیم ایران در 1907م) که بین دولتین روس و انگلیس شده، تسلط کفر بر اسلام اگر معلوم نباشد، مظنون هست یا نه؟ امروز که اسلام غریب است و کفار اطراف مسلمین را احاطه کرده‌اند و درصدد تسلط و حمله بر مسلمانان هستند.»26

حاج آقانوراللّه، در جریان مشروطه اصفهان به سنت غلط بست ‌نشینى که مورد سوءاستفاده استعمارگران در بهره ‌کشى و فریب مردم ساده ‌دل قرار مى‌گرفت، پایان داد. همیشه گروهى از مردم، به دلیل ترس از حاکم مستبد یا اوباش، براى تظلم‌ خواهى در کنسولگرى روس یا انگلیس بست مى‌ نشستند. ایشان معتقد بود: بست ‌نشینى مردم، مقدمه و بهانه ‌اى براى نفوذ قدرت‌هاى استعمارى در مشروطه است. از این‌رو، به شدت با این حرکت ساده‌ لوحانه مردم مخالفت کرد. وى در یک مقطع زمانى با کمک علما تلاش کرد بست‌ نشینان را از کنسولگرى انگلیس خارج کند.27 وقتى چند سرباز به خاطر عقب افتادن حقوقشان به کنسولگرى روس پناه بردند، حاج آقانوراللّه در مقام ریاست انجمن ملى گفت: «از اشخاصى مثل این چند نفر سرباز جدید بى‌ شرف، که به قنسولگرى روس پناه برده اند، دورى کنید. امروز مى‌توان گفت که رفتن این بى‌ غیرت‌ها به حمام مسلمین حرام است. خداوند خودش جزاى اینها را بدهد.»28 در تمام دوران عمر سیاسى آقانوراللّه (تا 1306ش) مبارزه وى با سلطه استعمار همواره استمرار داشت. سفرا و کنسول‌هاى روس و انگلیس در اصفهان براى خنثا کردن این مبارزات، با سندسازى‌وافترازنى، به تخریب شخصیت ایشان پرداختند.

مشروطه‌ خواهى

در قرون متمادى، نظام سیاسى ایران به صورت سلطنت مطلقه بود. بدون اینکه قاعده و شرط و قانونى روابط مردم و حاکم را تنظیم کند، سلطان به تنهایى بدون هیچ قید و شرطى بر مردم حکمرانى مى‌کرد، و استبداد مطلقه نیز نتیجه همین روابط یک‌طرفه بود، تا اینکه مردم ایران براى اعمال حق حاکمیت و مقید کردن سلطنت در جنبش مشروطیت به پیروزى نسبى نایل شدند. پس از پیروزى، در برداشت برخى مفاهیم، بین علما و طیفى از روشن‌فکران غرب‌زده و غرب‌گرا ابهام ایجاد شد و در نتیجه، جنبش مشروطه از مسیر درست منحرف گردید. اختلاف برداشت از واژه «مشروطه (و سایر مفاهیم) بیشتر از مبانى فکرى و اندیشه سیاسى افراد ناشى مى‌شد.

حاج آقانوراللّه که عالمى مجتهد و فقیه و از پیشگامان مبارزه با نظام سلطنتى مطلقه استبدادى بود، خود سیاستمدارى صاحب‌نظر در مقام رهبرى مشروطه اصفهان قرار گرفت. وى در تبیین نگرش خود از مشروطه، برداشتى مبتنى بر اندیشه دینى داشت، به گونه ‌اى که این برداشت، با نگرش اندیشه سکولاریسم در تعارض کامل قرار گرفت. حاج آقانوراللّه که خود در میدان عمل، پس از پیروزى مشروطه در اصفهان حکومت دینى تشکیل داد، آرمان‌گرایى واقع‌گرا بود. او در مخالفت با دیدگاه روشن‌فکران سکولار که برداشتى غربى از مشروطه در ایران اسلامى داشتند نوشت: «مشروطه عین اسلام است و اسلام همان مشروطه است و مشروطه‌خواهى، اسلام‌خواهى است.»29 وى معتقد بود: اگر مشروطه یعنى قانون، پس باید دید کدام قانون؟

اندیشه سیاسى حاج آقانوراللّه در تعریف مشروطه و قانون، برداشتى کاملاً دینى داشت، و در رساله «مقیم و مسافر» پیامبر را اولین مشروطه‌ خواه معرفى مى‌کند و مى‌نویسد: «احکام اسلام همان است که بوده و تا روز قیامت حلالش حلال، و حرامش حرام، و در کیفیت اجراى قانون ‌گذاردن چه ضرر دارد در مملکت اسلامى، قانونْ قرآن مجید و سنت پیغمبر اکرم صلى ‌الله‌ علیه ‌و‌آله باشد» از این‌رو، «موافقت با قانون اسلام» را لازمه احکام مجلس شوراى ملى مى‌دانست.30

در حقیقت، از منظر دین اسلام، مشروطه یعنى: مقید کردن انسان در چارچوب بایدها و نبایدهاى الهى. حاج آقانوراللّه نیز در مسئله مشروطه، سنت نبوى و حکومت پیامبر را الگوى خود قرار مى‌دهد و مى‌گوید: «... بر تمام ملل و دول عالم معلوم است، و تماما صریحا متفقند که اول پیغمبرى که مشروطه را بر ملت خود برقرار کرد، حضرت خاتم‌ الانبیاء صلى ‌الله ‌علیه‌ و‌آله است. حضرت پیامبر فرمودند: من پیغمبرم و از خودم امر و نهى ندارم و از جانب خدا پیغام آورده‌ام، به مصداق «وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى» احکام من از جانب خدا و خالق عالم است، که اگر مطابق حکم و قانون نباشد اطاعت آن لازم نیست.»31 بر این اساس، حاج آقانوراللّه در حکومت کوتاه خود در اصفهان، سعى در پیروى از سنت نبوى و علوى داشت. وى به انحراف مشروطه اسلامى پس از پیامبر اشاره مى‌کند و مى‌نویسد: «پس از پیامبر، از شرایط بیعت، «ابا یعک على کتاب و سنت نبیه» بوده است. این یعنى مشروطه در اسلام و از اول اسلام بود. ولى معاویه اسلام را تبدیل به سلطنت کرده و سلطنت مطلقه در اسلام از زمان معاویه و یزید درست شد.»32 برخلاف روشن‌فکران سکولار که مشروطه را پدیده جدید و محصول غرب مى‌دانستند، وى آن را یک تجربه در صدر اسلام مى‌داند که پس از پیامبر صلى‌ الله ‌علیه ‌و‌آله و على علیه ‌السلام از بین رفته و براى جامعه امروز تازگى دارد.33

حاج آقانوراللّه که مشروطه را قانون الهى مى‌دانست، با اشاره به نقش مجلس شورا در مورد قانون‌گذارى مى‌نویسد: «در مملکت اسلامى قانون الهى همان قرآن مجید و سنت پیامبر صلى ‌الله ‌علیه ‌و‌آله است؛ و جعل قوانین در مجلس دارالشورا به دو قسم است: یکى در ترتیب اصلى قانون شریعت، که چه کسى حق اجرا دارد، و چگونگى اجراى قانون شریعت را دنبال مى‌کند. احکام و قانون همان است. و قسم دوم، جعل قانون در امور عرفیه، وظیفه مجلس است. امورى که قابل تغییر و تبدیل و مربوط به امور مستحدثه است، در مجلس قانون‌گذارى مى‌شود و احکام مجلس باید موافق قانون اسلام باشد.»34 با وجود این، بینش سیاسى ایشان بسیار به مشروعه‌ خواهان، از جمله شیخ فضل‌ اللّه و امام خمینى قدس ‌سره نزدیک است.

د. مشروعه‌ خواهى

همان‌گونه که بیان شد، بینش سیاسى حاج آقانوراللّه در دوره حاکمیت در اصفهان بر اجراى احکام شریعت استوار بود. این نگرش بزرگ‌ترین عامل اختلاف اساسى بین مشروطه‌ خواهان بود؛ که در تهران با شهادت شیخ فضل ‌اللّه از سویى، و حاکمیت مجدد مستبدان از سوى دیگر، به اوج خود رسید.

حاج آقانوراللّه به عنوان سیاستمدار میدان عمل، بر این عقیده بود که براى رسیدن به آرمان‌ها باید از مسیر واقعیت‌ها عبور کرد، و در تحولات اجتماعى تأمّل در شرایط زمانى و مکانى یک ضرورت است. وى در رساله «مقیم و مسافر» که در پایان حکومت خود (1327ق) در اصفهان نوشت، آورده است: «در شرایط موجود، چون مشروعه حقه امکان ندارد و مشروعه هم در ظرف خارج محقق نمى‌شود، کار به کام مستبدین مى‌گردد.»35

در حقیقت، وى در تشکیل حکومت اسلامى به سلسله ترتب معتقد بود. بر همین باور، براى حرکت پادشاه در جاده درستى مى‌گفت: «پادشاه باید عدالت کند، و فریادرس مظلوم باشد، حفظ حدود و ثغور مملکت کند. اگر این‌طور باشد و به احکام اسلام عمل نماید و به تکالیف شرعیه و عقلیه خود رفتار کند اطاعتش لازم است. ولى اگر احکام اسلام منسوخ، و اجانب مملکت اسلامیه را به تدابیر سیاسیه متصرف شوند، آیا باید فریاد مظلوم را شنید و گوش نداد، تا احکام اسلام منسوخ و قوانین اروپا کم‌کم جارى شود؟ هیچ عاقلى چنین رأى نمى‌دهد.»36 وى با تجربه عملى که داشت زمینه افزایش رشد و آگاهى و هدایت مردم را فراهم نمود. از رموز موفقیت ایشان، تمرکز بر بصیرت و بسیج و حضور مردم در عرصه سیاسى بود.

حاج آقانوراللّه براى تحقق مشروطه مشروعه، از لوایح شیخ فضل‌ اللّه نورى در نظارت فقها بر قوانین مصوب مجلس حمایت کرد و آن را ضمانت تطبیق قوانین مجلس با اسلام دانست.37 در مجلس دوم، وى و شهید مدرس جزء فقهاى طراز اول معرفى شدند که حاج آقانوراللّه به تهران نرفت.

آزادى

تأثیرپذیرى جنبش مشروطه از انقلاب فرانسه، سبب شد مردم و رهبران مشروطه نسبت به واژه «آزادى» نیز نگرش‌هاى متفاوتى پیدا کنند. در حالى که لیبرالیسم، رهایى و آزاد بودن از هر قیدى، ازجمله دین و بایدها و نبایدهاى الهى، را پذیرفت و غرب‌زدگان سکولار با چنین برداشتى از آزادى، قانون اساسى مشروطیت را نوشتند، رهبران مشروطه و قانون‌گذاران در مجلس با چالش بزرگى درگیر شدند. البته بیشتر این تضادها در تهران بود، ولى در ولایت اصفهان با بینش دینى و سیاسى شخصیت حاج آقانوراللّه، که با مطالبات مردم نیز همخوانى داشت، فضاى فعالیت سکولارها در اصفهان را محدود کرد، و افرادى نظیر جمال واعظ اصفهانى براى‌ ترویج ‌تفکرغربى ‌به‌ تهران رفتند.

نگاه رهبر مشروطه اصفهان به مفهوم آزادى نیز متأثر از بینش دینى او بود: «در حکومت مشروطه هر چیز، غیر از آنچه کتاب و سنت مقید نموده، آزادند؛ و نه آزادى به این معنى که بعضى جهّال خیال کرده و مى‌گویند که مرادشان آزادى در مذهب باشد، بلکه حریّت و آزادى مقصود است که در کتاب و سنت فرموده، آزادى در برابر بندگى و بردگى سلطان است.» دیدگاه حاج آقانوراللّه در باب آزادى، مرز بین مشروطه غربى و شرعى را مشخص کرد، و مردم اصفهان بیشتر در قالب بایدها و نبایدهاى الهى طالب آزادى بودند. از همین‌رو، انسجام و همبستگى مردم در پیروى از حاج آقانوراللّه در آزادى‌خواهى و مبارزه علیه استبداد و استعمار و تحجر و انحراف نسبت به سایر ولایات مطلوب و پسندیده بود.

نتیجه‌ گیرى

حاج آقانوراللّه فقیهى مجاهد و سیاستمدارى مبرّز بود که نیم قرن مبارزه سخت و نفس‌گیر با استبداد و استعمار، تحجر و انحراف با پشتوانه دینى مبتنى بر کتاب و سنت و عقل، او را به اندیشمندى صاحب‌نظر در مسائل دینى، سیاسى، اجتماعى و اقتصادى تبدیل کرد. اندیشه سیاسى او که از مواضع صریح و شفاف وى نسبت به پدیده ‌هاى سیاسى استنباط شده، داراى نکاتى است که مى‌تواند براى جامعه امروز ما نیز درس ‌آموز و عبرت‌ آموز باشد:

1. استبداد و استعمار، هر دو دشمن آزادى انسان و عامل اصلى در وابستگى و عقب ‌ماندگى ایران مى‌باشند.

2. او یک آرمان‌گراى واقع‌گرا بود و در اندیشه سیاسى خود به شرایط زمانى و مکانى بسیار اهمیت مى‌ داد. وى تحقق مشروعه حقه کامل را خاص ظهور امام زمان (عج) مى‌دانست، که در آن زمان ممکن نبود.

3. حاج آقانوراللّه مشروطه را همان قانون اسلام و قوانین الهى مى‌دانست.

4. از مواضع شیخ فضل ‌اللّه نورى، به ویژه لایحه نظارت فقها بر قوانین مجلس، حمایت مى‌کرد و آن را براى تضمین مشروعیت مشروطه لازم مى‌دانست.

5. حاج آقانوراللّه به شدت با مبانى اندیشه سیاسى غرب‌زدگان سکولار ایرانى مخالف بود.

6. وى از مشروعه ‌خواهان افراطى گلایه داشت و آنها را فاقد درک و بینش سیاسى مى‌دانست.

7. او معتقد به اجراى قوانین شریعت در مشروطه مشروعه بود و در عمل نیز نسبتا موفق بود.

8. وى معتقد به استقلال سیاسى و اقتصادى و فرهنگى ایران بود.

9. او دراجراى عدالت و رسیدگى به امور مردم بى‌ پناه و مظلوم‌ اصرار داشت وسلطان‌ را به رعایت‌ این‌ دو توصیه مى‌ کرد.

10. وى با همه هوش و نبوغ سیاسى که داشت، خطر نفوذ روشن‌فکران سکولار در مشروطه را جدى نگرفت، و على‌رغم تیزبینى، در مسئله فتح تهران در برابر افرادى نظیر سردار اسعد بختیارى، سکولار غرب‌زده، کوتاه آمد، و مقدمات انزواى سیاسى خود و روحانیت را فراهم کرد. این مسئله مى‌تواند عبرتى ‌براى‌ جمهورى ‌اسلامى ‌امروز ما باشد.

منابع:

1ـ جعفریان، رسول و موسى نجفى، سده تحریم تنباکو، تهران، امیرکبیر، 1373.

2ـ حائرى، عبدالهادى، تشیّع و مشروطیت، تهران، امیرکبیر، 1364.

3- دانشورعلوى، نوراللّه، جنبش وطن‌پرستان اصفهانى و بختیارى، تهران، انزان، 1377.

4ـ رائین، اسماعیل، حقوق‌بگیران انگلیس در ایران، تهران، جاوید، 1363.

5ـ روزنامه جهاد اکبر، اصفهان، 1325تا1326ق.

6ـ روزنامه حبل ‌المتین اصفهان، 1306ش.

7- روزنامه ملى مقدس اصفهان، 1327ق.

8ـ صحیفه نور، سخنرانى امام خمینى قدس ‌سره، 58/8/08، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1372.

9ـ کرمانى، ناظم ‌الاسلام، تاریخ بیدارى ایرانیان، تهران، آگاه، 1361.

10ـ معاصر، حسن، تاریخ استقرار مشروطیت در ایران اسناد وزارت خارجه انگلیس، تهران، ابن‌سینا، 1348.

11ـ مکى، حسین، مدرس قهرمان آزادى، تهران، کتاب، 1358.

12ـ نجفى، حاج آقانوراللّه، مکالمات مقیمم و مسافر، اصفهان، رجب 1327ق، چاپ سنگى.

13ـ نجفى، موسى، اندیشه سیاسى و تاریخ نهضت حاج آقانوراللّه اصفهانى، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، 1378.

14ـ نصراصفهانى، على، وقایع اصفهان، اصفهان، مرکز فرهنگى شهید مدرس، 1379.

پی نوشت ها :

1ـ موسى نجفى، اندیشه سیاسى و تاریخ نهضت حاج آقانوراللّه، ص 6.

2ـ عبدالهادى حائرى، تشیّع و مشروطیت، ص 153.

3ـ موسى نجفى، اندیشه سیاسى و تاریخ نهضت حاج آقانوراللّه، ص 10.

4ـ همان، ص 302.

5ـ همان، ص 12.

6ـ على نصراصفهانى، وقایع اصفهان، ص 57.

7ـ همان.

8ـ اسماعیل رائین، حقوق‌بگیران انگلیس در ایران، ص 165.

9ـ نقل خاطرات شفاهى مرحوم آیت‌اللّه سیداسماعیل هاشمى از همراهان حاج آقانوراللّه در مهاجرت به قم، که براى نگارنده بیان فرمودند.

10ـ روزنامه حبل‌المتین، دى ماه 1306.

11ـ طرف‌داران ملک‌المتکلمین و جمال واعظ اصفهانى که از مشروطه‌خواه افراطى غرب‌زده بودند، در شهر اصفهان براى حاج آقانوراللّه مزاحمت ایجاد مى‌کردند.

12ـ روزنامه انجمن مقدس ملى گزارشى از سخنرانى حاج آقانوراللّه در تجمع مردم اصفهان در تخت فولاد درج کرد.

13ـ نوراللّه دانشورعلوى، جنبش وطن‌پرستان اصفهانى و بختیارى، ص 20 / ناظم‌الاسلام کرمانى، تاریخ بیدارى ایرانیان، ج 4، ص 273.

14ـ امام خمینى، صحیفه نور، سخنرانى 8/8/58.

15ـ روزنامه حبل‌المتین، ش 25، ذى‌الحجه 1324ق.

16ـ موسى نجفى، اندیشه سیاسى و تاریخ نهضت حاج آقانوراللّه، ص 379.

17ـ حاج آقانوراللّه، رساله مقیم و مسافر، ص 58.

18ـ همان، ص 82.

19ـ موسى نجفى، اندیشه سیاسى و تاریخ نهضت حاج آقانوراللّه، ص 379.

20ـ على نصراصفهانى، همان، ص 100.

21ـ رسول جعفریان و موسى نجفى، سده تحریم تنباکو، ص 138.

22ـ حسن معاصر، تاریخ استقرار مشروطیت در ایران اسناد وزارت خارجه انگلیس، ج 1، ص 27.

23ـ همان، ج 1، ص 270.

24ـ عبدالهادى حائرى، همان، ص 335.

25ـ روزنامه حبل‌المتین، جمادى‌الثانى 1324.

26ـ حاج آقانوراللّه، همان، ص 132.

27ـ روزنامه جهاد اکبر، ش 5، 1325ق.

28ـ روزنامه مقدّس ملى اصفهان، 1325ق.

29ـ رسول جعفریان و موسى نجفى، سده تحریم تنباکو، ص 182.

30ـ حاج آقانوراللّه، همان، ص 18.

31ـ همان، ص 19.

32ـ همان، ص 10 و 11.

33ـ همان، ص 4.

34ـ همان، ص 10.

35ـ همان، ص 11.

36ـ همان، ص 75.

37ـ حسین مکى، مدرس قهرمان آزادى، ص 48.


فصلنامه معرفت ،شماره 153، صفحه 87.