14
اسفند
1392
در جمادیالثانی 1324ق مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را صادر کرد. برای کسب شناختی صحیح از تحولات دورۀ مشروطه توجه به اوضاع و احوال همۀ ولایات و ایالات ایران ضروری است. در سالهای واپسین حکومت مظفرالدین شاه اوضاع سیاسی ـ اقتصادی ایران روز به روز وخیمتر میشد؛ این امر نارضایتی مردم را در پی داشت. عملکرد نادرست اقتصادی حکومت قاجاریه که به مرور و طی سالها موجب تضعیف نهادهای اقتصادی ایران شده بود حاصلی جز فقر و تنگدستی برای مردم نداشت. ظلم حکام و نبود دادرسی عادلانه به شکایات، مردم را بیش از پیش به رویارویی با حکومت میکشانید. از همین رو در آستانۀ وقوع انقلاب مشروطه در ایالات و ولایات مهم ایران شاهد بروز شورشهایی هستیم که درآن مردم تنگدست و ستم دیدگان به مقابله با حکام میپردازند. سال 1323ق در کرمان، فارس، خراسان و گیلان مردم تحت رهبری روحانیون به اعتراض برخاستند. شورشهایی که پیش از صدور فرمان مشروطه در نقاط مختلف ایران رخ داد،تأثیرات مستقیم و غیر مستقیمی بر حرکات اعتراضی مردم تهران داشت. شورش هر منطقه متضمن درسهایی برای مردم مناطق دیگر بود. در اواخر سال 1323ق مردم فارس ملک منصور میرزا شعاعالسطنه فرزند مظفرالدین شاه را از شهر بیرون کردند و حکم عزلش را از شاه گرفتند. این واقعه از چشم مردم گیلان پوشیده نماند. آنها که از ستم ابوالفضل میرزا عضدالسلطان1 به تنگ آمده بودند دانستند که پسر شاه را نیز میتوان از حکومت برکنار کرد.
عضدالسلطان پس از انتصاب به حکومت گیلان میرزا نورمحمدخان را وزیر گیلان و مأمور مالیات، آصفالممالک را پیشکار و لواءالملک را فراشباشی کرد. نورمحمدخان وزیر فقط مأمور اخذ مالیات بود. عضدالسلطان حکمرانی را در ازای ماهی سه هزار تومان مشترکاً به آصفالممالک و لواءالملک داده بود و آنها پذیرفته بودند که روزی صد تومان مصارف یا عواید حاکم ایالت را بپردازند.2
ملکالمورخین در ذیقعدۀ 1321ق دربارۀ حکومت عضدالسلطان بر گیلان مینویسد: «در گیلان به جهت بیاعتدالی عضدالسلطان حکمران اغتشاش بسیار و عدم آسودگی مردم است.»3 او همچنین در اخبار سال 1323ق مینویسد: «عضدالسطان حاکم گیلان به جهت آنکه جوان و نامجرب است کارهای حکومتی را به اجزای نامجرب خود داده و آنان هرچه فایده بردند، برای خود برداشتند از این روی عضدالسلطان مبالغ گزافی مقروض شد. در این سفر که شاه از آنجا عبور میکرد، چون کار عضدالسلطان را خراب دید مبالغی اضافه مواجب به او داد.» 4 در این سال شیوع بیماری وبا در گیلان بر مشکلات مردم افزود. مردم گیلان تحت فشار منصوبین عضدالسلطان و مصائب ناشی از وبا بودند اما از ترس حاکم جرأت شکایت نداشتند. عدهای از مردم ابتدا تصمیم گرفتند از شر تعدیات لواءالملک رهایی یابند و چاره را در توسل به کنسول روسیه دیدند. بنابراین پنهانی نزد کنسول روسیه رفتند و از ظلم و ستم لواءالملک شکایت کردند. کنسول هم در اقدامی مداخلهجویانه از سفیر جدید روسیه در تهران تقاضا کرد که مقدمات عزل لواءالملک را فراهم کند. سفیر روسیه توانست دستور عزل لواءالملک را بگیرد و کارهای او به وزیر گیلان محول شد.
لواءالملک پس از عزل بیکار ننشست و توانست رضایت کنسول روسیه را جلب کند و دوباره منصبش را به دست آورد. او پس از کسب قدرت در اولین اقدام کلانتر شهر را که مردم از او رضایت داشتند عزل کرد و مقام کلانتری را به شخصی جوان داد و از او چهارصد تومان تعارف گرفت.5 با قدرتگیری مجدد او فشار بر مردم افزایش یافت. در این هنگام فرصتی پیشآمد که امکان شورش مردم را مهیا کرد.
طبق مرسوم هر ساله حکام ولایات و ایالات در پایان سال بایست به تهران میآمدند و با اعطای هدایای مناسب حکومت را دوباره به دست میآوردند.
در ذیحجه 1323ق برابر اسفند 1283ش عضدالسلطان حسبالدستور راهی دارالخلافه شد و در 10 ذیالحجه به تهران رسید.6 در نیمۀ دوم ماه ذیالحجه عضدالسلطان خواهان اجازۀ مرخصی برای بازگشت به گیلان شد. مردم رشت که از حکومت او ناراضی بودند و اخبار شورش فارس و عزل شعاعالسلطنه را شنیده بودند طی تلگرافی به مظفرالدین شاه اعلام کردندکه عضدالسلطان را نمیخواهند. گروهی از مردم برای شکایت عازم تهران شدند و عدهای دیگر برای تحصن به بقعۀ خواهر امام * در رشت رفتند.7 چهرهنما دربارۀ تحصن ماه ذیالحجه مینویسد:
بلی ماه ذیالحجه الی محرم سلسله علماء دین و طلاب و محصلین در بقعه خواهر امام پناهنده شدند و تقریباً سیصد نفر بودند و جناب حسامالاسلام همه روزه به فراز منبر صعود میفرمود و مستمعین از هر فرقه و طایفه که آن هم تقریباً دوازده هزار نفر بودند گوش فرا میدادند نصایح سودمند و مواعظ ارجمند میفرمودند و مردم را به اتحاد با دولت امر مینمود و بیانات نافعه و روایات فائقه میکرد و کسی از حد سکونت تجاوز نکرد و قطره خونی ریخته نشد و پس از مشاوره و مذاکره مجتمعین هجده فصل را که راجع بر رفاهیت عمومی گیلانیان بود از دربار معدلتمدار خواستگار شدند.8
حبلالمتین در جمادیالاول 1324ق هجده خواسته را آورده است:
فصل اول ـ زنان بدکاره کار را به افراط رسانیده جرئت و جسارت آنها اسباب خرابی و جرأت دیگران شده و میشود، استدعای ملی عمومی این که حکم فرمایند جلو جرأت و جسارت آنها گرفته شود تا این امر غیر مشروع ترک شود.
فصل دویم ـ خرید و فروش مسکرات در بازار مسلمانان و محلات و جنب مساجد و مدارس قدغن شود.
فصل سیم ـ ملک متصرف محض اظهار دعوی از دست متصرف انتزاع نشود و ضبط نگردد و در شنیدن دعاوی و عرایض طرفین پس از اظهار به ایالت جلیله رجوع به امناء شرع انور شود، که بر وفق قانون شرع فیصل شود کذا در مکالمات و سایر دعاوی.
فصل چهارم ـ قمارخانهها در شهر بسته و قماربازی در دهات نیز قدغن شود که مایۀ خسارت کلی و بیکاری رعایا شده و خواهد شد.
فصل پنجم ـ مالیات اصناف و سکنۀ بازار از روی کتابچۀ سابق که معمول مملکت بوده مأمورین دریافت دارند و مطالبۀ زیادی نکنند.
فصل ششم ـ اصنافی که از روی دستخط دولتی معاف از مالیات بودهاند و در هیچوقت از آنها مالیات گرفته نمیشد از قبیل صباغ و تنباکوفروش و علاف و نعلبند و غیره با آنها به نحو ازمنۀ سابقه رفتار شود مأمورین بازار از آنها چیزی مطالبه نکنند.
فصل هفتم ـ پولی که از ارادهچیها و صاحبان درشکه عمومی به اسم تعمیر و مرمت راه داخلی شهر الی پل بوسار گرفته میشد به اطلاع رؤسای شهر دست شخص امینی جمع تا در موقع لزوم خرج راه شود و حیف و میل نشود.
فصل هشتم ـ داروغۀ بازار که حافظ مال داخله و خارجه است باید شخص صحیح امینی باشد که چشم به مال کسی نداشته باشد و به حق معمولی داروغهگی قناعت کند و کدخدایان محلات از روی تصویب مردمان بیغرض و صحیح هر محله تعیین شود که به ایالت جلیله اظهار کنند و ایالت جلیله از روی صوابدید اهل هر محله کدخدا را مجاز در رسیدگی به امور محله کند.
فصل نهم ـ اگر کسی با رعیت ارباب ملکی طرف گفتگو باشد یا اظهار طلبی نماید یا نسبت خیانتی دهد احضار او را از خود مالک بخواهند و اگر مالک قدرت براحضار او نداشته باشد مأمور به اندازه کار و دعوی فرستاده شود که اسباب وحشت و خسارت همسایگان و غیر مقصرین نشود.
فصل دهم ـ اگر کسی شخصاً مورد بیمرحمتی ایالت جلیله شود ملک و رعیت و مال و متعلقاتش محفوظ باشد.
فصل یازدهم ـ رئیس و اجزاء دیوانخانۀ عدلیه پس از اخذ حقوق مدعی از مدعاعلیه بیش از ده یک و ده نیم معمولی حکومتی از طرفین مطالبه نقرمایند.
فصل دوازدهم ـ خباز و قصاب که محل احتیاج عامۀ مردمند مورد تحمیلات فوقالعاده نشوند تا ناچار شوند که بر قیمت نان و گوشت افزوده کنند.
فصل سیزدهم ـ پیشکاران ایالت جلیله و کارگزاران رعایای خارجه در حکومت و فیصل دعاوی بین داخله و خارجه مراعات مساوات نمایند که مایۀ یأس داخله نشود فقط به موجب عهدنامه دولتی رفتار نمایند.
فصل چهاردهم ـ رعایای لشته نشاء هم در حکم سایر رعایا باشد و هرچه معمولی ولایتی و مملکتی است در میان آنها اعمال شود که تعدیات آنها یا مباشرین آنها به رعایا و ارباب ملک قرب و جوار آنها وارد نشود و حکم مساوات باشد.
فصل پانزدهم ـ تعیین قیمت پیله در وقت خرید و فروخت موکول به طبیعت باشد که فروشنده و خریدار هردو آزاد باشند مجبور به قیمت مخصوص نشوند.
فصل شانزدهم ـ حکام جزو تفاوت عملی که از روی صادرات و عوارضات به حاکم کل میدهند زیاده از دادۀ خود از رعایا مطالبه نکنند به مقدار دادۀ خود بین رعایا بالسویه تقسیم نمایند.
فصل هفدهم ـ پس از بروز قراین صحت دعوی مأموری که از طرف ایالت جلیله از برای ضبط ملک میرود باعث اتلاف محصول ملک و خرابی نشود و مأمورین اطراف و قراء اگر راپورت دروغ به کارگزاران ایالت کبری دهند مجازات یابند.
فصل هیجدهم ـ پولی از مکاریهای عابرین راه کوچه اصفهان به اسم تعمیر در نزد شخصی که امین ملت باشد سپرده شود که در وقت لزوم صرف تعمیر همان راه شود. تمام نفوس ملی از دعاگویان دولت ابدمدت قاهره و سایر نفوس از تجار و کسبه و رعایا به مراحم ملوکانه و خسروانۀ حضرت ظلاللهی دام سلطانه و ملکه امیدوار و منتظر تشکر بروز مراحم ملوکانه و امضاء فصول هیجدهگانه هستند.
این فصولی است که هیجده نفر از علماء عظام رشت در شهر محرمالحرام سنۀ 1324 در حالتی که در صحن مزار خواهر امام متحصن بودند با یکصد و پنجاه نفر طلبه از شاهنشاهزاده حکمران وقت درخواست کردند.9
نبود عدلیۀ کارآمد که بتواند اعتماد مردم را جلب کند، گستردگی فسق و فجور در شهر، اجحافات مالیاتی و نبود امکان تجارت آزاد معضلاتی است که مردم با آن دست به گریبانند و رفع همۀ آنها را در فصول هجدهگانۀ خواستهاند. خواستۀ مردم گیلان با اختلاف کمی در جزئیات تقریباً خواست مردم تمام ولایات ایران بود. چنانچه تحصن روحانیون و مردم تهران در شاه عبدالعظیم (ع) مظفرالدین شاه را در ذیقعده 1323ق واداشت با تأسیس عدالتخانه موافقت کند، تقاضای برقراری عدالت در محرم 1324ق به عنوان یکی از خواستههای اهالی گیلان موضوعی بدیع نیست. «جائیکه پدر ما ایرانیان اعلحضرت شاهنشاهی در اصلاح ملک و مملکت بکوشند و قانون مساوات و عدالتخانه و مجلس مبعوثان10 دایر بفرمایند فرزند ارجمندشان ولینعمتزاده والاگهر11 نیز تأسی به ذات ملکوتی صفات شاهانه خواهند کرد.»12
نکتۀ دیگری که دربارۀ تحصن گیلانیان در بقعۀ خواهر امام شایان توجه است تلاش خارجیان برای نفوذ در جنبش بود که با مقاومت مردم و رهبرانشان به شکست میانجامد.
هنگامی که حضرات در خواهر امام اجتماع داشتند هنگامۀ غریبی بود نمایندگان اجانب مقیمین رشت به واسطۀ رسولان مزور چابک دست پیامها میفرستادند و جوابهای یأس استماع میکردند. تیرشان به سنگ آمد و جواب دادند که مقصود از این هیأت اجتماع مطالبی است که راجع به صاحب اختیار کل و مالک بالاستحقاق کل ممالک ایران است و حوائج ما را شماها کافی نیستید و حق استفسار و اظهار امداد ندارید هنوز خون غیرت و دولتخواهی در ابدان ما فسرده نشده است که به سوی شما معاندین روآریم و عرض حاجت نمائیم و کفر میدانیم با شما گفتگو کنیم. 13
شورش و تحصن مردم رشت در ذیالحجۀ 1323ق آغاز شد و در محرم 1324ق خاتمه یافت. روحانیون و مردم پس از پذیرش خواستههایشان توسط عضدالسلطان به تحصنشان خاتمه دادند.14 این که آیا پس از این توافقات عضدالسطان به عهدش وفا کرد یا نه مشخص نیست ولی از آنجا که او را در اواخر ربیعالاول 1324ق از حکومت گیلان عزل و به تهران احضار و شخصی دیگر را به حکومت گیلان منصوب کردند،15 حکایت از ادامۀ نارضایتی مردم و شکست عضدالسلطان در جلب نظر مردم گیلان دارد. با فاصلۀ کوتاهی پس از این شورش شاهد موج بلند اعتراضات مردم در تهران خواهیم بود که برگ مشروطه را ورق میزنند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. پدرش مظفرالدین شاه و مادرش سرورالسلطنه ملقب به حضرت علیا، خواهر نجمالسلطنه مادر دکتر محمد مصدق بود. رک به: عزتالله رکوعی. دولهها و سلطنهها در عصر قاجار. تهران، نشر کیوان، 1389. ص 213.
2. چهرهنما، س 1، ش20، ص 9.
3. عبدالحسین خان سپهر. یادداشتهای ملکالمورخین. به اهتمام عبدالحسین نوائی. تهران، انتشارات زرین، 1368. ص 50.
4. همان، ص 162.
5. چهرهنما، س1، ش 20، ص 9.
6. یادداشتهای ملکالمورخین، ص 310.
7. همان، ص 319.
8. چهرهنما، س 2، ش 17، صص 6 – 5.
9. حبلالمتین، س 13، ش 42، صص 12 – 11.
10. چهرهنما، سال 2 شماره 17 در تاریخ 20 ربیعالاول 1324ق منتشر شده است در این تاریخ هنوز در میان خواستهها و توافقات شاه و رهبران معترضین صحبتی از مجلس مبعوثان نیست و شاه فقط با تأسیس عدالتخانه موافقت کرده است.
11. مقصود ابوالفضل میرزا عضدالسلطان است.
12. چهرهنما، س 2، ش 17، ص 6.
13. همان.
14. اسناد وزارت امور خارجۀ ایران، س 24، ک 12، پ 7.
15. روزنامۀ خاطرات عزیزالسلطان (ملیجک ثانی). به کوشش محسن میرزایی. تهران، انتشارات زریاب، 1376. ج2، ص927.
* . بقعه خواهر امام به آرامگاه فاطمه اخری فرزند امام موسی کاظم و خواهر امام رضا (ع) منسوب است.
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران