23 آبان 1400

علامه عبدالحسین امینی


سید علیرضا سیدکبارى

علامه عبدالحسین امینی

 زمین و آسمان تبریز نورباران بود، بوى گل محمدى در فضاى شهر پیچیده بود، بوى بهار مى‌آمد، تبریز در شبى رؤیایى به سر مى‌برد و صداى حمد، تهلیل و تکبیر از همه‌جا بلند بود؛ هزار و سیصدو بیست سال از هجرت رسول اکرم(ص) مى‌گذشت، که «آقا میرزا احمد» صاحب پسر شد. سر به خاک سایید و طلوع آفتاب زندگى در خانه‌اش را سپاس نهاد. در کنار بستر کودک جاى گرفت، او را بغل کرد، بوسید و بویید. اشک شوق بسان مرواریدى بر گونه کودک غلتید. جاذبه و نور سیماى طفل پدر را جذب کرده بود، چشم از رخ فرزند برنمى‌داشت. به یاد آن که همه عمر مرادش بود، نام نوزاد را «عبدالحسین» نهاد تا در مسیر «امامت»، «شهادت» و «ایثار» گام نهد .

روزها گذشت، فرزند به دوره‌اى از زندگى رسید که مى‌توانست تعالیم پدر را به جان بپذیرد . او دیگر کمتر در اندیشه بازى بود و بیشتر در عالم خیال سیر مى‌کرد. مى‌خواست بداند، بیاموزد و در هستى اندیشه کند. نخست آموزشهاى مادر را فرا گرفت؛ آیات قرآنى و سوره‌هاى کوتاهى، که با آهنگى الهى جانش را صیقل مى‌داد، بتدریج وى را براى گام نهادن در محفل علمى پدر آماده کرد. آقا میرزا احمد در سال 1287 هجرى قمرى در قریه «سردها»، از نواحى تبریز، متولد شده بود. او از سال 1304 براى ادامه تحصیل به شهر آمده بعد از فراگیرى مقدمات در محضر درس علامه بزرگوار مرحوم حاج میرزا اسدالله حضور یافت و به مرتبه‌اى از دانش‌پژوهى رسید که صلاحیت علمى‌اش از طرف زعیم بزرگوار حضرت آیت‌الله میرزا على آقاى شیرازى و فقیه برجسته حاج میرزا على ایروانى تأیید شد.

علم و عمل از وى شخصیتى برجسته ساخته بود. حسن سیرت، وقار و پرهیزگارى‌اش زبانزد خاص و عام بود. (1)

وى خود تربیت فرزندش را به عهده گرفت تا نیک پرورش یابد و در جمع دوستان پاکدل اهل بیت (ع) جاى گیرد. عبدالحسین به چنین پدرى افتخار مى‌کرد و خداى را سپاس مى‌گفت.

او بزودى ادبیات فارسى و عربى، منطق، فقه و اصول را نزد پدر فرا گرفت و در سایه هدایت آن مجتهد فرزانه «الفیه ابن‌مالک» و اشعار برخى از بزرگان دین را حفظ کرد. از اولین شعرهایى که پدر، فرزندش را به آموختن و حفظ آن تشویق کرد، شعرى از حضرت على(ع) بود. (2)

عبدالحسین کتابهاى مختلفى در حدیث و اعتقادات را نزد پدر خواند و از آنها بهره برد. او مسائل مشکل را با استاد در میان مى‌نهاد و از دریاى دانش او سیراب مى‌شد. اهتمام به قرآن و حدیث، بخصوص نهج البلاغه، وى را عاشق امام على(ع) کرد، او با اندیشه در گفتار امام(ع) درستى این سخن گرانمایه را که: «هیچ آیه‌اى در قرآن کریم نیست که اول آن «یا ایها الذین آمنوا» باشد، مگر آنکه على ابن‌ابى‌طالب(ع) سردار، امیر و شریف و اول مخاطبان آن آیه است.» (3) با جانش دریافت.

قرآن و نهج‌البلاغه براى این محصل جوان دو کتاب گرانقدر بود. وى این دو کتاب را بارها مطالعه کرده، در معانى آن دقیق شده بود. گاه هنگام مطالعه این کتابها مى‌گریست، اشک بر گونه‌اش جارى و چون درى گرانمایه در سینه‌اش نهان مى‌شد.

جدش «مولا نجفعلى» مشهور به «امین الشرع» از اهالى آذربایجان بود، که در سال 1257 هجرى قمرى متولد شده و خویشتن را به علم، ادب، پاکى و پرهیزکارى آراسته بود. آن بزرگ از شیفتگان گردآورى آثار ائمه اطهار(ع) شمرده مى‌شد و چون از ادب فارسى و ترکى بهره وافر داشت، قصایدى چند به این دو زبان سروده بود. خانواده عبدالحسین، به خاطر شهرت جدش، «امینى» شهرت یافت (4) و عبدالحسین راه جدش را در پیش گرفت تا امین شرع و مدافع اسلام ناب محمدى(ص) باشد.

قیام سرو

شیخ محمد خیابانى در 1299 ش. علیه استعمار شوم انگلیس قیام کرد و به شهادت رسید.

عبدالحسین، که چهارده سال داشت و با سخنان و اندیشه شیخ آشنا بود، چون دیگر دوستدارانش عزا گرفت و از پدر آموخت که پس از قیام و شهادت باید با مکتب دعا، فرهنگ سیاسى ـ اجتماعى اسلام را در جامعه نشر داد.

هجرت عشق

سال 1342 هجرى بود. عبدالحسین بیست و دو سال در سایه رفتار و گفتار پدر با اسلام و قرآن آشنا شده، از محضر بزرگانى چون جناب حاج سید محمد، مؤلف «مصباح السالکین» مشهور به «مولانا» و جناب حاج سید مرتضى خسروشاهى، صاحب «اهداء الحقیر در معنى حدیث غدیر»، و جناب شیخ حسین، مؤلف «هدیة الانام» بهره‌هاى علمى برده بود.

عشق به امام على(ع) و علاقه به تحصیلات عالى آتش اشتیاق به نجف را در جانش شعله‌ور ساخت . بنابر این هدفش را با پدر در میان نهاد. پدر بر قامت برومند فرزند نگریست و با دیدگانى اشک‌بار به وى پاسخ مثبت داد. میرزا احمد از نداى امام آگاه بود و از جاذبه على(ع) حکایات فراوان به خاطر داشت. چگونه مى‌توانست عاشق را از معشوق دور نگاه دارد؟ پدر لذت دیدار و همنوایى با فرزند را از دل شست و وى را به امام على(ع) و فرزندش امام حسین(ع) بخشید . عبدالحسین هواخواه على(ع) بود و خود مى‌دانست که على(ع) او را به شهر خویش فرا خوانده است. از اینرو ملامت سرزنشگران و کوردلان را به هیچ انگاشت و زیر لب چنین زمزمه کرد :

ملک در سجده آدم، زمین بوس تو نیت کرد 
که در حسن تو لطفى دید بیش از حد انسانى

شهر نجف از عصر شیخ طوسى مهد علم و تقوا بود، دانشگاه بزرگ عالم تشیع به شمار مى‌آمد و براى تحصیل مناسب بود. عبدالحسین مى‌خواست با تحصیل در این پایگاه اهل بیت(ع) به جهاد علمى پرداخته، عالمى فریادگر شود و مسیر حق را تداوم بخشد. از این رو در درس حضرات آیات : سید محمد فیروزآبادى (متوفى 1345 ه. ق) و سید ابوتراب خوانسارى (متوفى 1346ه. ق) حاضر شد.

سپاه شقایق

«علمدار غدیر» روزگارى به شهر على بن‌ابى‌طالب(ع) وارد شد که امپراطورى عثمانى از هم پاشیده، عراق به دست انگلیسیهاى ناپاک افتاده بود. او که هنوز شهداى انقلاب مشروطیت را به خاطر داشت، در صدد برآمد تا با یاد شهیدان راه فضیلت امت متفرق اسلامى را به وحدت و اخوت اسلامى دعوت کند؛ چرا که خون شهیدان رایج‌ترین سکه تاریخ بشریت در راه آزادى و استقلال امت اسلامى است؛ این سکه طلایى نه در ضرابخانه‌هاى آزادیخواهان، بلکه در ضرابخانه‌هاى مستبدان به نفع امت اسلام زده شده است. علامه امینى زندگى شهداى راه حق و فضیلت را اولین تألیف خویش قرار داد تا با جمع‌آورى گلهاى بوستان فضیلت، امت اسلامى را به سمت آرمان بزرگ پیامبر رحمت(ص) سوق دهد؛ آرمان والایى که براى تحقق آن رادمردان بسیارى وضوى خون ساخته، در محراب عشق به نماز ایستادند. علامه امینى در اولین تألیف خویش ابداع و ابتکارى به کار برد که پیش از آن کسى بدان دست نیافته بود. او با تألیف «شهداء الفضیلة» گوى سبقت از همگان ربوده، و بر گذشتگان و معاصرانش برترى یافت. علامه براى نگارش این اثر، بار سفر بسته با رنج بسیار کتابخانه‌هاى ایران و عراق را مورد بررسى قرار داد و در کتابهاى خطى کمیاب دنبال مردانى گشت که در راه حق شهید شده‌اند. او پس از سالها تحقیق این اثر را به جامعه عرضه کرد و به عنوان مجاهدى نستوه زبانزد خاص و عام شد.برخى از دانشمندان اسلامى که با تقریظهاى خود این اثر جاودانه را ستودند، عبارتند از:

.1 بزرگ مرجع شیعه حضرت آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانى

.2 حضرت آیت‌الله العظمى حاج آقا حسین طباطبایى قمى.

.3 حضرت آیت‌الله شیخ محمد حسین غروى اصفهانى.

.4 حضرت علامه محقق شیخ آقا بزرگ تهرانى.

علامه امینى، با «شهداء الفضیلة» زندگینامه صد و سى تن از علماى دین و پیروان اهل بیت (ع) را، از قرن چهارم تا چهاردهم، به رشته تحریر درآورد تا امت اسلامى همچنان سرفراز و استوار در مقابل فتنه‌هاى دشمنان ایستادگى کند.

زمانى که استعمارگران با به راه انداختن جنگهاى جهانى در صدد برآمدند ملل اسلامى را مورد تجاوز قرار داده، مستعمره خویش سازند، امینى با تألیف شریف «شهدا الفضیلة» بزرگ اسوه‌هاى شجاعت و ایثار را در مقابل دیدگان مردم غیور مسلمان قرار داد و آنان را به پایدارى و استقامت فرا خواند.

غواص بحر

معانى محدث، مفسر، فیلسوف، متکلم و فقیه امین شیعه پس از «شهداء الفضیلة» به تحقیقات دامنه‌دارى دست زد. او بر آن بود فلسفه سیاسى اسلام را براى مردم کوچه و بازار هم قابل فهم کند، پس به کوشش فزونتر پرداخت و با تحقیق و تعلیق بر کتاب «کامل الزیارات» ابن قولویه قمى، که از مشایخ شیعه به شمار مى‌رود، معتبرترین متون زیارات را در اختیار امت اسلامى قرار داد. او همچنین با تألیف «أدب الزائر لمن یمم الحائر»، که شرح آداب زیارت حضرت امام حسین(ع) است، فلسفه زیارت را بیان کرد. علاوه بر این شیخ مصلح عبدالحسین امینى، که سالها در مکتب درس استادان بزرگ نشسته، فقه، اصول، فلسفه و کلام اسلامى را فرا گرفته بود، «ثمرات الاسفار» را در دو جلد فراهم آورد و بر «رسائل» و «مکاسب» شیخ اعظم انصارى حاشیه نوشت.

رساله‌اى در باره نیت، رساله‌اى در علم «درایة الحدیث» و «رساله‌اى در بیان حقیقت زیارت»، در پاسخ به برخى از علماى پاکستان از دیگر آثار علامه امینى در این دوره است. او با تألیفات گرانقدر خویش بنیه علمى خود را در برابر چشم معاصران قرار داد، از حضرات آیات عظام: سید ابوالحسن اصفهانى، میرزا محمد حسین نائینى، شیخ عبدالکریم حائرى و شیخ محمد حسین کمپانى اصفهانى، اجازه اجتهاد دریافت کرد و به زادگاهش تبریز بازگشت تا «امین الشرع» دیار خویش باشد. اما دلش دیگر بار آهنگ نجف کرد.

او در این دوره رو به قرآن کریم آورد تا راه سعادت بشر را از کتاب الهى استخراج کند . شاگرد مکتب وحى آیات 172 و 180 سوره اعراف، 7 واقعه و 11 مؤمن را برمى‌گزیند و به تفسیر آن پرداخت. آنگاه «العترة الطاهرة فى الکتاب العزیز» را نگاشت و حق اولویت و مولویت خاندان رسالت را تبیین کرد.

شهر آرمانى غدیر

تألیف رسالات گوناگون جان شیفته امین شریعت را خشنود ساخت، پس تصمیم گرفت مدینه فاضله اسلامى را به امت اسلامى عرضه کند و داستان سال دهم هجرت رادر خاطره‌ها زنده سازد. زمانى که استعمارگران با حیله‌هاى خاص خود امپراطورى عثمانى را از بین بردند، او چنان اندیشید که هرگز نباید به دولت‌هاى غارتگر اجازه داد جایگزین دولت به ظاهر اسلامى عثمانى شوند در دیدگاه او بهتر آن بود که امت اسلام، پس از زوال دولت‌623 ساله عثمانى و چشیدن تلخى‌هاى بسیار، نظام مدینه فاضله اسلامى را ـ که در آن اصل بنیادى غدیر مطرح است. ـ تجربه کند، نظامى که پیامبر(ص) جز به آن سفارش نفرموده است.

علامه امینى با تألیف «الغدیر» خاطرات عصر نبوى را تجدید کرد؛ عصرى که سرورى از آن امت قرآنى بود، رسول اکرم(ص) رهبرى آن را بر عهده داشت و خود على بن‌ابى‌طالب(ع) را جانشین خویش قرار داد.

امینى، احیاگر سنت نبوى، با «الغدیر» جلوه‌هاى شوکت و عظمت امت اسلامى را در خاطره‌ها زنده کرد و اصل اصیل و محور حکومت قرآنى، غدیر خم، را یادآور شد. دکتر سید جعفر شهیدى ـ که خود در نجف و تهران از یاران آن فرزانه بود، نقل مى‌کند که، روزى علامه امینى به من گفت: «براى تألیف «الغدیر» ده هزار جلد کتاب خوانده‌ام.» وى در ادامه مى‌گوید: «او مردى گزافه‌گو نبود. وقتى مى‌گفت کتابى را خوانده‌ام، بدرستى خوانده و در ذهن سپرده و از آن یادداشت برداشته بود.» (5) احیاگر مدینه فاضله قرآنى، به یارى کتاب خدا، حدیث و شعر، مبانى فلسفه سیاسى اسلام را به جهانیان ابلاغ کرد. او نه تنها با رجوع به قرآن و سنت و رعایت موازین «سند شناسى» و «نقد حدیث» حقایق غیر قابل انکارى را در برابر چشم امت اسلامى قرار داد و مسأله اختلاف اهل یک کتاب و قبله را از میان برداشت، بلکه جهانیان را به این مسأله واقف ساخت که امامت و رهبرى از مبانى اصیل اسلامى است.

غواص غدیر با نقد آثار و تألیفات کسانى چون «ابن تمیمه»، «آلوسى»، «قصیمى» و «رشید رضا» در صدد برآمد نهال وحدت و اخوت اسلامى را در دل مسلمانان بکارد. وى در پى اسناد حدیث غدیر بیست و چهار کتاب تاریخى، بیست و هفت محدث، چهارده مفسر قرآن و هفت متکلم مسلمان را مى‌یابد که به نقل حدیث غدیر پرداخته‌اند. آنگاه گروهى از صحابه پیامبر(ص) را، که راوى حدیث غدیر شمرده مى‌شوند، به ترتیب حروف الفبا ذکر مى‌کند. او در بخش راویان اولیه حدیث غدیر به نام حدود ده تن از اصحاب رسول خدا(ص) و هشتاد و چهار «تابعى» اشاره مى‌کند . سپس طبقات دانشوران راوى حدیث غدیر را برمى‌شمارد. و از 360 دانشمند نام مى‌برد. البته «الغدیر» تنها گنجینه راویان غدیر نیست در این کتاب نورانى آیات الهى و متن روایات بسیار یافت مى‌شود؛ آیات و روایاتى که باید آنها را کلید ورود به شهر نیکبختى جاودان دانست .

متون هدایتگرى که آیات شریف تبلیغ (6) اکمال دین (7) و ولایت (8) از سوره مائده، آیات سوره معارج، (9) سوره هل أتى (10) و روایات گرانقدر غدیر و ولایت، أخا، منزلت، ثقلین، تبلیغ، انذار العشیرة، ردالشمس، سد الابواب، على مع الحق و ان علیا اول من اسلم... تنها بخشى از آن شمرده مى‌شود.

او براى نگارش این کتاب به دورترین سرزمینها مسافرت کرد و کتابهاى بسیارى را مورد بررسى قرار داد. نام بخشى از کتابخانه‌هایى که آن بزرگوار در تألیف الغدیر در آنها به تحقیق پرداخته و تعداد کتابهایشان چنین است:

کتابخانه ناصریه، 000/30 جلد کتاب ،لکنهو

کتابخانه مدرسة الواعظین 000/20 جلد کتاب، لکنهو.

کتابخانه سلطان المدارس 000/5 جلد کتاب، لکنهو

کتابخانه ممتاز العلماء، 000/18 جلد کتاب، لکنهو

کتابخانه فرنگى محل، 000/9 جلد کتاب، لکهنو

کتابخانه ندوة العلماء، 000/60 جلد کتاب، لکنهو

کتابخانه امیرالدوله 000/110 جلد کتاب لکنهو

کتابخانه دانشگاه اسلامى علیگره، 000/500 جلد کتاب، علیگره

کتابخانه عمومى رظلا، ـ، رامپور

کتابخانه خدابخش، 000/50 جلد کتاب، پتنه

کتابخانه عمومى دانشگاه عثمانى، 000/111 جلدکتاب، حیدرآباد

کتابخانه عمومى آصفیه، 000/125 جلد کتاب، حیدرآباد

کتابخانه سالار جنگ 000/52 جلد کتاب حیدرآباد

علامه نستوه پس از بررسى اسناد حدیث غدیر و اثبات این واقعه مهم عصر نبوى، شاعران چهارده قرن را، که از سفره قرآن توشه برداشته‌اند، به شهادت آورد تا هم از نام‌آوران و مبارزان مکتب ارجمند علوى یاد کرده باشد و هم فضایل امام على(ع)، وصى حضرت رسول اکرم(ص)، را به اثبات رساند. وى ادبیات متعهد شیعى را یکى دیگر از حجتهاى واقعه غدیر دانست و براى فراهم آوردن شعر بزرگ‌مردان فضیلت سالها تلاش کرد تا علاوه بر گردآورى شعر حماسه‌سرایان غدیر، اشتباهات عمدى محققین مغرض را بر ملا سازد. در سال 1324 ش چاپ اول کتاب الغدیر در نجف آغاز شد و تا نه جلد آن به چاپ رسیده، و در سراسر جهان منتشر شد. با انتشار کتاب گرانمایه «الغدیر» سیل نامه‌ها و ستایشهاى دانشمندان بزرگ مسلمان و برخى از حکام کشورهاى اسلامى به سوى دانشمند فرزانه به حرکت درآمد. نکته مهمى که در تمام ستایشها به چشم مى‌خورد، پذیرش غدیر به عنوان محور حرکت اسلامى و بنیان حکومت اسلامى بود. پادشاهان فرصت‌طلب در صدد بودند از این جنبش دینى به نفع خود بهره گیرند، ولى دانشمندان از جایگاهى بى‌غرضانه به مسأله مى‌اندیشیدند و در حقیقت، بعد از قرنها به راهنمایى مصلح بزرگ حضرت علامه امینى، زنجیر متصل به وحى را یافته بودند. شیخ محمد سعید دحدوح از دانشمندان محقق و امام جمعه و جماعت «اریحا»، منقطه‌اى در نواحى حلب در نامه ادیبانه‌اش به مؤلف «الغدیر» چنین نوشت: «آقاى من! کتاب «الغدیر» را دریافت کردم و آن را مورد مطالعه قرار دادم... قبل از آنکه در امواج انبوه معانى آن وارد شوم نیروى فکر و اندیشه‌ام در آن شناور گشت و شمه‌اى از آن را با ذائقه روحى خویش چشیدم. احساس نمودم که این همان یگانه سرچشمه و منبع آب گوارائیست که هرگز دگرگون نشود. این منبع جوشان معانى از آب باران صاف‌تر و گواراتر و از مشک خوشبوتر است...». (11)

بوستان هدایت

صاحب الغدیر در سال 1373 هجرى قمرى، هشت سال پس از انتشار نخستین جلد الغدیر، کتابخانه‌اى بنیاد نهاد، آن را «مکتبة الامام امیرالمؤمنین(ع)» نامید و در روز عید غدیر افتتاح کرد . فعالیت این کتابخانه با 42000 جلد کتاب خطى و چاپى آغاز شد. براى غنى ساختن این کتابخانه نسخه‌هاى خطى بسیار از کتابخانه‌هاى معتبر جهان تهیه شد.

بایست‌هاى جهان تشیع

علامه مصلح با جهان تشیع و تاریخ پرفراز و نشیب آن آشنایى کامل داشت. او به مقدار هر حرفى از کتاب الغدیر تجربه اندوخته بود و نانوشته‌هایى داشت که باید در جامعه پیاده مى‌شد، تا نظام اجتماعى، نظام الهى شود. زمانى که علامه امینى از دفتر تبلیغات اسلامى قم ـ دارالتبلیغ ـ دیدن کرد و برنامه‌هاى آن مؤسسه در اختیارش قرار گرفت، فرمود: «باید درسى تحت عنوان «ولایت» غیر از آنچه که در درس علم کلام و اعتقادات مطرح مى‌شود، به طلاب آموزش داده شود.» (12) این سخن، ژرف‌نگرى آن مصلح اجتماعى را نشان مى‌دهد. علامه امینى براى احیاى فلسفه سیاسى اسلام تدریس «ولایت» را امرى ضرورى مى‌دانست و آموزش آن در محدوده کتب کلامى را کافى نمى‌دید. او با مشکلات تألیف و نشر کتاب آشنا بود و در این اندیشه بود تا با تأسیس «دار التألیف» (خانه نویسندگان) رفاه مورد نیاز محققین را فراهم آورد تا نویسندگان بى هیچ آشفتگى خیال به تحقیق و تألیف مشغول شوند.

آن بزرگوار همچنین هنگام تألیف الغدیر نشریات بسیارى دیده بود که در باره اسلام سخن گفته بودند. حجم گسترده این نشریات او را در این اندیشه فرو برد که با تأسیس مجمعى این نشریات را گردآورى کرده، مورد ارزیابى قرار دهد.

حضرت علامه امینى با بحثهاى عمیق علمى و کاوشگرانه پیرامون امامت و ولایت از نخستین متفکران اسلامى بود که به «ولایت فقیه» در عصر غیبت رسید و بحث و درس اختصاصى پیرامون آن را امرى لازم و ضرورى دانست. او حکومت را از آن ولى فقیه به شمار مى‌آورد و مى‌گفت :

«دیگران غاصبند و این مقام، حق مسلم آن فریادگر [امام خمینى ـ ره ـ] است.» (13)

و در جاى دیگر به صراحت بنیانگذار جمهورى اسلامى را ستود و گفت:

«الامام الخمینى ذخیرة الله للشیعة.»

«امام خمینى ذخیره خدا براى جهان تشیع است.»

او از طلوع فجر صادق خبر داشت و از رسالتى که بر دوش مجدد قرن نهاده شده بود آگاه بود؛ از این رو شاگردى چون حضرت نواب صفوى را تربیت کرد تا حکومت علوى را فریاد زند و پایه‌هاى حکومت غاصبان را به لرزه افکند. (14)

نماز آخر

تلاش بى‌پایان، معمار مدینه غدیر را در بیمارى فرو برد؛ بیمارى و ضعفى که بتدریج فزونى یافت و او را از کوشش علمى باز داشت. بیمارى و بسترى شدن علامه حدود دو سال به طول انجامید و حتى درمانهاى خارج از کشور نیز مفید واقع نشد. سرانجام در نیمروز جمعه 12 تیرماه 1349 برابر 28 ربیع الثانى 1390 ق، آیتى از آیات الهى و عاشقى از عاشقان ولایت، جهان خاکى را بدرود گفت. وى، که همواره در نماز بود و جز به عبادت خداى کعبه و خدمت به مولود آن نمى‌اندیشید، در شصت و هشت‌سالگى از دنیا رفت و جهانى را در غم ارتحال خویش فرو برد . و به راستى الغدیر وى، چراغ خانه دلها و مشعل هدایت امت اسلامى فروزان باقى ماند.

پى‌نوشتها:

1ـ الغدیر، علامه امینى، ترجمه...، ج 1، ص .156

2ـ همان، ج 2، ص 25؛ ترجمه الغدیر، ج 3، ص 43 و .44

3ـ اعتقادات، شیخ صدوق، ص .110

4ـ الغدیر، ج 1، ص 154؛ شهداء الفضیلة، علامه امینى، ص .7

5ـ «شهداء الفضیلة»، مقدمه شیخ محمد خلیل الدین عاملى، ص .4

6ـ اندیشه‌اصلاحى در نهضتهاى اسلامى، محمد جواد صاحبى، ص 208 و .209

7ـ مائده، .67

8ـ مائده، .5

9ـ معارج، 3 ـ .1

10ـ مائده، .55

11ـ حماسه غدیر، محمد رضا حکیمى، ص .480

12ـ الغدیر، ترجمه، ج 1، ص 16 و .17

13ـ به نقل از استاد جواد محدثى از حضرت آیت‌الله مکارم شیرازى.

14ـ فریاد روزها، محمد رضا حکیمى، ص .24

 

مأخذ: مجله کوثر سال اول شماره دوم ص 42

سید علیرضا سیدکبارى


مجله کوثر سال اول شماره دوم ص 42