20 آبان 1397

فضای باز سیاسی از حرف تا عمل


وحید بهرامی

فضای باز سیاسی از حرف تا عمل

به مناسبت دیدار شاه با کارتر در آمریکا  

- شاه در اوایل اعلام طرح فضای باز سیاسی به یکی از نزدیکان خود گفت:«آنها فضای باز سیاسی می‌خواهند، من به آنها خواهم داد. آنقدر بندها را شل خواهم کرد که آمریکاییها از من خواهش کنند بار دیگر آن را سفت کنم.»

- برای درک ابعاد افزایش سرکوب کافی است نگاهی به شمار زندانیان سیاسی بیندازیم. طی ده سال آخر رژیم شاه تعداد زندانیان سیاسی کشور از کمتر از یکصد نفر در سال 1346 به حدود پنج‌هزار نفر در سال 1356 می‌رسد

- رئیس سازمان عفو بین‌الملل در سال 1354 رسماً اعلام نمود:«در هیچ کشوری از جهان وضع حقوق بشر اسفناک‌تر از ایران نیست»

 

محمدرضاشاه که از مشروعیت نداشتن رژیم پهلوی آگاهی داشت، برای نهادینه کردن حکومتش و رسیدن به اهداف خود، روشهای مختلفی را به صورت کج‌دار و مریز به دلیل محدودیتهای نبود مشروعیت در پیش گرفت. مهم‌ترین اقدامات و سیاستهای کلانی را که او در طول دوران زمامداری‌اش انجام داد می‌توان تغییرات مداوم نخست‌وزیران و کابینه‌ها، ایجاد یک نظام سیاسی دو حزبی و سپس تک حزبی، تشکیل یک ارتش نیرومند، تأسیس ساواک و قدرتمند کردن روزبه‌روز آن برای سرکوب مخالفان و تعمیق پیوندهایش با غرب به‌ویژه ایالات متحده را نام برد. آشوبهای سیاسی در تمام طول دوران سلسله پهلوی دوم نشان داد که شاه در کوششهای خود موفق نبوده است و همواره معترضان در خیابانها بودند. در ادامه این سیاستها برای استمرار قدرت او طرحی با عنوان «فضای باز سیاسی» در 19 آبان سال 1355 با تبلیغات فراوان به اجرا گذاشته شد. اولین آثار این طرح آزادسازی زندانیان سیاسی بود و در سال 1356 در ابعاد گسترده‌تری ادامه داشت که از اواسط سال 1356 و در میان بهت و ناباوری زندانیان درهای زندان شروع به بازشدن نمودند. شاه هرگز مشخص نکرد محدوده آزادی اعطا شده تا چه حدی خواهد بود، و اساس و چارچوب آزادی در ایران چه بایستی باشد. در ادامه این مقاله قصد داریم تا طرح «فضای باز سیاسی» را به صورت مبسوط بررسی کرده و ببینیم که آیا این طرح به صورتی کاملاً واقعی اجرا شد یا چیزی به‌جز یکسری کلی‌گویی و بازی با کلمات و اصلاحات بعضاً پرطمطراق نبوده است.

 

مقدمه ایجاد طرح فضای باز سیاسی

از نظر شاه ثبات پایه‌های حکومت پهلوی، اساساً به معنای سرکوب مخالفان و جامعه ایرانی بود که رژیم او عمدتاً از طریق ساواک بر جامعه ایران تحمیل می‌کرد. البته این سرکوب در آغاز فقط زندگی سیاسی ایرانیان را در بر می‌گرفت، اما در سالهای دهه 40 و 50 به تمامی عرصه‌های زندگی مردم تسری پیدا کرده بود. اقتصاد، فرهنگ، آموزش، و کلیه اَشکال مراوده در معرض دست‌اندازیهای شدید و منظم و یا دستِ‌کم گاه و بیگاه ساواک و نیروهای نظامی سرکوبگر رژیم قرار داشت. به عنوان نمونه از کودتای 1332 به بعد این سرکوب مردم ایران با خشونتی بیش از بیش انجام می‌گرفت و رژیم مطلقاً اجازه‌ای به مخالفان نمی‌داد. در چنین شرایطی بر حسب ظاهر به نظر می‌رسید با وجود سرکوبهای شدید پس از کودتا، تظاهرات و درگیریهای خیابانی، اعتصابات و کابینه‌هایی که بعضاً بیش از چند هفته دوام نمی‌آوردند، عمرشان به پایان رسیده و آرامش در رژیم پهلوی برقرار گردیده است. اما نزدیک به 7 سال بعد که بنابه دلایلی رژیم مجبور به کاهش فشار می‌گردد، امواج مخالفتها به یکباره از بازار، دانشگاه، مدارس و اصناف سر بیرون می‌آورد. ظرف کمتر از چند هفته به دعوت مخالفان رژیم، جمعیتی نزدیک به 80 هزار نفر از مردم پایتخت در میدان جلالیه (پارک لاله فعلی)، اجتماع می‌کنند.

در ادامه در سال 1342 رژیم صرفاً با استفاده وسیع از قوای نظامی قادر می‌شود حاکمیت خود را حفظ کند. چهارسال بعد، در سال 1346، به مجرد آنکه رژیم به‌طور ضمنی اجازه می‌دهد، صدها هزار نفر در مراسم تشییع جنازه غلامرضا تختی، مخالفت خود را با آن ابراز می‌کنند و به ناچار از این زمان به بعد شاه با افزایش قدرت ساواک و فشار آوردن بر قوه قضاییه، سرکوبها را شدت می‌دهد. برای درک ابعاد افزایش سرکوب کافی است نگاهی به شمار زندانیان سیاسی بیندازیم. در طی ده سال آخر رژیم شاه تعداد زندانیان سیاسی کشور از کمتر از یکصد نفر در سال 1346 به حدود پنج‌هزار نفر در سال 1356 می‌رسد.1 میزان کیفیت این سرکوبها به حدی بود که «مارتین انالز» رئیس سازمان عفو بین‌الملل در سال 1354 رسماً اعلام نمود:«در هیچ کشوری از جهان وضع حقوق بشر اسفناک‌تر از ایران نیست».2 این اعتراضات در طول دوران پهلوی که خود بهترین دلیل فقدان پایگاه مردمی آن رژیم است، هرگز فروکش نکرد و همیشه مترصد شروعی دوباره بود. در سال 1355 که شاه از نارضایتی اوج‌گیرنده مردم ایران و فشار عرصه بین‌الملل برای خاتمه دادن به سرکوبها آگاه شده بود، در ادامه سیاستهای کج‌دار و مریز خود برای مرتفع کردن مشروعیت رژیم، با فشار ایالات متحده طرح «فضای باز سیاسی» را مطرح کرد.

 

عوامل خارجی پشت پرده طرح فضای باز سیاسی

شاه سعی می‌کرد به مردم ایران و آمریکا بگوید طرح فضای باز سیاسی به ابتکار خود او در اوائل سال 1355 و مستقل از هرگونه فشاری از طرف امریکا آغاز شده است، اما حتی اگر شاه طرح فضای باز سیاسی را آغاز کرده باشد، می‌توان آن را واکنشی در قبال فشارهای وارده از سوی ایالات متحده به‌شمار آورد،3 زیرا به رغم ادعاهای شاه در سراسر دوران اجرای این طرح مبنی بر آنکه برنامه فضای باز سیاسی ابتکار خود او بوده است، شواهد فراوانی در دست است که نشان می‌دهد این برنامه واکنشی در قبال فشارهای خارجی و در ادامه سیاستهای شاه بوده است تا بدین وسیله حداقل از پشتیبانی عرصه بین‌المللی در برابر مشروعیت نداشتن در داخل برخوردار شود. به‌عنوان نمونه شاه در اوایل اعلام طرح فضای باز سیاسی به یکی از نزدیکان خود گفت:«آنها فضای باز سیاسی می‌خواهند، من به آنها خواهم داد. آنقدر بندها را شل خواهم کرد که آمریکاییها از من خواهش کنند بار دیگر آن را سفت کنم».4 اما پس از آنکه محمدرضاشاه مقام سلطنت را از دست داد، در سال 1358 در تبعید، در ملاقات با ریچارد هلمز سفیر سابق آمریکا در ایران در پاسخ به اینکه چه بر سر حکومتش آمده می‌گوید:«مشکل واقعی، پس از طرح بسیار عجولانه قضیه فضای باز سیاسی پیش آمد... آمریکاییها و انگلیسیها مرا تحت فشار قرار دادند؛ آنها خواستار یک جمهوری دموکراتیک بودند. آنها از من خواستند که با مخالفانم لیبرال‌تر باشم. تغییراتی که من ایجاد کردم اصیل بود. اما ایران برای استقرار یک دموکراسی نوع غربی آمادگی نداشت».5

 

فضای باز سیاسی از حرف تا واقعیت

رژیم شاه پس از اجرای طرح فضای باز سیاسی در طول اجرای کوتاه آن دست به تبلیغات گسترده داخلی و خارجی زد و مدعی شد دست به تغییراتی از جمله در وضعیت زندانیان سیاسی کشور، آزادی شمار قابل توجهی از آنها، اجازه به محافل و مجامع بین‌المللی دست اندرکار حقوق بشر برای سفر به ایران و بازدید از زندانهای کشور و نحوه رفتار با زندانیان سیاسی، قطع یا کاهش چشمگیر کاربرد شکنجه بر علیه زندانیان سیاسی زده است و همچنین مدعی شد نوعی «فضای باز» در کشور ایجاد کرده که در آن مخالفان و مطبوعات می‌توانند سیاستهای رژیم را نقد کنند.6

با وجود تمام این تبلیغات در عرصه بین‌الملل که رژیم پهلوی تغییراتی چشمگیر در وضعیت زندانهای سیاسی ایجاد کرده و همچنین رژیم دم از آزادی صدها  زندانی سیاسی و کاهش  کاربرد شکنجه بر علیه زندانیان سیاسی زده است، در عمل نه فشار اختناق آنچنان رخت بربسته بود که مخالفان احساس کنند از آزادی برخوردار شده‌اند و نه امکان طرح انتقاد از عملکرد رژیم به معنای آن بود که هرکس هر ایراد و نظر مخالفی را که نسبت به سیاستهای رژیم و یا دولت مردان و مسئولین آن داشت می‌توانست بدون ترس و واهمه ابراز نماید. همچنین اگر انتقاد و نقدی بر رژیم در مطبوعات صورت می‌گرفت تنها درباره برخی از سیاستها و عملکردهای رژیم در زمینه‌های اقتصادی آن هم به صورت بسیار ملایم بود.

مهم‌تر از همه این است که اگر مدعای رژیم نیز درست بود، از اواسط سال 1355 دیگر عملاً سازمانی وجود نداشت و تمام نیروهای مخالف تار و مار شده بودند و زندانیان سیاسی آزاد شده در عمل  نیروی مخالف به حساب نمی‌آمدند. نه تشکیلات سازمانی مدنی در بیرون بود که آنان بتوانند از طریق آن تجمعی را به‌وجود آورند و نه امکانات و رسانه‌ای داشتند که صدای انتقاد خود را بلند کنند. در عمل هیچ مجرایی وجود نداشت که از طریق آن مخالفان سیاسی که به‌تازگی حق اظهارنظر پیدا کرده بودند از طرح فضای باز سیاسی بهره‌برداری کنند. به عبارتی تنها راه، انقلاب بود.

 

از سرگیری دوباره سرکوب

شاه پس از اعتراضهایی که در ماههای بهار و اوایل تابستان 1356صورت گرفت، شروع به نشان دادن واکنشهای مغشوش کرد و سیاست کج‌دار مریز خود را این بار با انتقاد از طرح فضای باز سیاسی نشان داد، به صورتی که در یک مصاحبه مطبوعاتی موضع خود را در قبال حقوق بشر روشن کرد:«ما با دفاع از حقوق بشر کاملاً موافقیم، مشروط به آنکه در جهت منافع اکثریت باشد، اما اگر این قضیه ما را به سمت قانون جنگل و شکست هدایت کند، در آن صورت دیگر نمی‌توان آن را حقوق بشر نامید».7

پس از این مصاحبه سرکوبها آغاز شد و در ابتدا آیت‌الله طالقانی، یکی از محبوب‌ترین و سیاسی‌ترین آیت‌الله‌های تهران دستگیر شد و در یک دادگاه فرمایشی به ده سال زندان محکوم شد و هیچ یک از اصلاحات قضایی طرح فضای باز سیاسی شامل حال آیت‌الله نشد. در ادامه این سرکوبها ادامه داشت و در سال 1356 گردهمایی مهمی در پایان ماه آبان شکل گرفت و در آن حدود یک‌هزار نفر از اعضا و هواداران جبهه ملی و سایر مخالفان رژیم در محلی خارج از تهران گرد آمدند و در واکنش به آن رژیم با حمله دویست نفر از چماقداران طرفدار شاه که طبق برنامه با اتوبوس به این محل آورده شده بودند، در هم شکست و پایان یافت.8 این روند سرکوب مخالفان دوباره از دی ماه 1356 روز به روز افزایش یافت به گونه‌ای که سرکوب وحشیانه مردم مذهبی قم و تبریز را در آن برهه زمانی شاهد هستیم.9

 

فرجام

اجرای طرح فضای باز سیاسی از جانب محمدرضاشاه، همچون دیگر سیاستهای کلان او طرحی دوگانه بود. از یک طرف شاه به واسطه این طرح تمام تلاش خود را در عرصه بین‌الملل به کار می‌برد تا از خود چهره‌ای اصلاحگر در ارتباط با زندانیان سیاسی و فضای باز سیاسی در کشور نشان دهد و از طرف دیگر همان طرح را در اولین فرصت به وجود آمده مورد انتقاد قرار می‌داد و اجرای آن را تحت فشار عرصه بین الملل می‌دانست.

 

پانویس ها

1. صادق زیبا کلام، مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات روزنه، 1384، ص 135-136

2. همان، ص 181.

3. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، بی نا، 1386، صص 461-469.

4. ماروین زونیس، شکست شاهانه، ترجمه علاس مخبر، تهران، طرح نو، 1370، ص 200.

5. ماروین زونیس، ص 200.

6. صادق زیبا کلام، ص 50.

7. ماروین زونیس، ص 203.

8. همان، ص 205.

9. روح‌الله حسینیان، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ص954.


موسسه مطالعات تاریخ معاصرایران http://www.iichs.ir/s/6223