28 آبان 1397
دیپلمات بلژیکی در خاطراتش از جوابهایی میگوید که ایرانیان همیشه در آستین دارند!
ایران قاجار در نگاه اروپاییان 3
«نگاهی به ایران، خاطرات همسر یک دیپلمات» نوشته دوروتی دو وارزی است که شهلا طهماسبی آن را به فارسی برگردانده و انتشارات ققنوس آن را منتشر کرده است.
[دیپلمات بلژیکی در خاطراتش از جوابهایی میگوید که ایرانیان همیشه در آستین دارند!]
دوروتی دیویس همسر لئون لوماری دو وارزی، دیپلمات بلژیکی، در اواخر دوره قاجار به ایران آمد. او در این کتاب از اولین برخوردش با تهران، تجربهها و خاطراتش از این شهر داستانهای بسیار جالبی دارد که گاهی هم کم لطفی کرده و به مواردی اشاره میکند که لمس آن برای تهرانیها کمی سخت است!
وی به ایران علاقه بسیار داشت. دوروتی دو وارزی، ایران را در سه دوره بحرانی در تاریخ این کشور در دوره قاجار- یعنی دوره مظفرالدینشاه قاجار پیش از مشروطیت، دوره محمدعلی شاه در هنگامه نبرد بین مشروطهخواهان و استبداد طلبان و دوره احمدشاه اندکی پیش از جنگ جهانی اول و کودتای سوم اسفند ١٢٩٩- دیده بود و مشاهدات و اطلاعات و تجربیات خود را از این کشور که در حد خاطرات خود به آن بسیار علاقه نشان داده به اختصار ثبت کرده است. این کتاب حدود یک قرن از نظرها دور مانده بود تا اینکه در سال ٢٠٠٨ در انگلستان به اهمیت و ارزش تاریخی آن پی بردند و تجدید چاپش کردند.
در این کتاب پس از یادداشت مترجم به سفر از باکو، اولین برخورد با تهران، منظره خیابانها، بازار، زنان اندرونی، اعیاد مذهبی، باغهای تفرج، زندگی اجتماعی در تهران، حیات وحش و ورزش، خدمت کشوری و لشکری، آموزش پزشکی، هنرها در ایران، خرافات، اسلام و کلیساها، تصویری از وقایع اخیر در ایران پرداخته شده است. در پایان نیز نمایه آمده است.
به تهران مثل برق بروید و مثل باد برگردید
دو وارزی در ابتدای این فصل آورده است: «اگر خواهان آسایش هستی، به تهران سفر نکن! تنها راه سفر این است که مثل برق بروید و مثل باد برگردید. اما اگر آسایش را ندیده بگیرید، سفری است بیاندازه جذاب و مفید، و امیدوارم گزارشی کوتاه از این سفر، درباره اروپاییانی که در تهران زندگی میکردند و زندگی در آن، خالی از لطف نباشد. من بیشتر شش سال گذشته را در تهران به سر برده و چندین بار این سفر طولانی را از سر گذراندهام، از راه روسیه و دریای خزر به انزلی، که سختترین قسمت سفر است و طی حدود دویست و پنجاه مایل راه به طریقه ایرانی. این سفر که برای ایرانیها بسیار کوتاه به نظر میآید، در پنج سال گذشته به قدری دگرگون شده که نشان میدهد در ایران همه چیز آرامآرام در حال تغییر و تحول است و میشود تصور کرد در آیندهای نه چندان دور، اروپا و آسیا از راه شمال ایران با راهآهن به هم متصل شوند.»
در تهران مردم از کاه کوه میسازند!
توصیف تهران برای دیپلمات بلژیکی دشوار است او بر این باور است که در تهران عملا هیچ کاری وجود ندارد! وی میگوید: «در تهران مردم از کاه کوه میسازند و همهچیز گلایهآمیز است. طبیعتا کسانی هم که به پیکنیک دعوت نمیشوند حرف درمیآورند و به کسی خوش نمیگذرد؛ از گلوی کسی هم که در مهمانی شام سر جای خودش قرار نگرفته غذا پایین نمیرود. با این همه در تابستان اوضاع بهتر است کسی مهمانی شام مفصل نمیگیرد و برنامهها منحصر به مهمانی بریج با یک شام مختصر است. ساعتهای خیلی گرم روز در رختخواب سپری میشود و همه بعد از ساعت پنج عصر تنیس یا بریج باز میکنند.»
وی در ادامه به لباس پوشیدن ایرانیها نیز اشاره میکند و مینویسد: «ایرانیهایی که لباس اروپایی میپوشند افکار عجیبی پیدا میکنند. من دختران جوان هفدهسالهای دیدهام که اگر چه هنوز ازدواج نکردهاند، طوری لباس میپوشند که انگار به ضیافت مجللی دعوت شدهاند، مثلا کت و دامن سرژه با بلوز ابریشمی همرنگ آن به اضافه گوشواره و گردنبند و انگشتر الماس، در نتیجه سر و وضع عجیبی پیدا میکنند، اما بعضی از دخترها آنقدر زیبا هستند که هر بپوشند تفاوتی نیمکند. متاسفانه آنها اجازه نمیدهند ازشان عکس بگیرند چون فعلا این کار غیرممکن است.»
زبان فارسی یکی از غنیترین زبانهای دنیاست
دوروتی دیویس در بخش هنرها در ایران به موسیقی، نقاشی، ادبیات و شعر ایرانیان میپردازد. وی میگوید: «ایرانیها علاقه زیادی به موسیقیشان دارند و از نظر آنها هیچ جشنی یا تفریحی بدون موسیقی کامل نیست. اشخاص مهم برای گاردنپارتی یا ضیافتهای شام دسته موزیک نظامی را اجیر میکنند. ایرانیهای خیلی ثروتمند مطرب شخصی دارند که جزء خدمتکارانشان به حساب میآیند. اما برای کسانی که از پس این تجملات برنمیآیند دستههایی هستند که میشود برای یک شب اجیرشان کرد و معمولا از چند نوازنده، رقاص و یک دلقک تشکیل میشود.»
وی همچنین زبان فارسی را یکی از غنیترین زبانهای دنیا میداند و میگوید: «زبان فارسی بسیار قدیمی است ولی حالا به این مخلوط فارسی و عربی و ترکی اصطلاحات فرانسوی و انگلیسی و روسی نیز اضافه شده، چون ایرانیها مدام با خارجیها در تماساند. نخستین کتاب مشهور فارسی اوستا کتاب مقدس ایرانیان باستان است؛ اوستا نشاندهنده آغاز عصر دینی در ایران و نخستین اثر ادبی فارسی است و در قرن چهارم میلادی نوشته شده است. اوستا کتاب دینی زرتشتیان بوده و درباره منبع خیری حرف میزد.»
گویی شاعران ایرانی از این خاک رخت بربستهاند
دیپلمات بلژیکی در ادامه به شاعران ایرانی نیز اشاره میکند و مینویسد: «تا قرن پانزدهم م/ نهم ه.ق شاعران مشهور ایرانی بسیاری وجود داشتند و ادبیات فارسی آن دوره بسیار باارزش و خواندنی است. اما در طول چند قرن اخیر ادبیات دچار انحطاط شده و فکر میکنم بیجا نیست اگر بگویم که ادبیات فارسی امروز را با ادبیات کهن به هیچ وجه نمیتوان مقایسه کرد. گویی شاعران از این خاک رخت بربستهاند. فضای بینظیر این جا مانند همیشه الهام بخش است، گلهای سرخ دوستداشتنیاند، کوهها و آبشارها هنوز وجود دارند اما از فردوسی و سعدی و شاعران بزرگی که ایرانیان را در روزگار قدیم افسون میکردند اثری نیست. مردم مثل همیشه شاعر مسلکاند، هنوز به طبیعت عشق میورزند اما فقط به خواندن آثار بزرگان دلخوشاند و تلاشی برای بیان افکار و احساسات خود نمیکنند.»
ایرانیها همیشه جواب در آستینشان دارند
وی به رفتار ایرانیها نیز میپردازد و آنها را حاضرجواب مینامد، سپس میگوبد: «ایرانیها همیشه جواب در آستینشان دارند، هرگز اظهار بیاطلاعی نمیکنند و قدرت خلاقیتشان در مواقعی که لازم است خود را از مخمصهای بیرون بکشند اعجابآور است. سفیری خارجی که از رشت به تهران میآمد، در قهوهخانه بینراهی کوچکی توقف کرد تا چیزی بخورد. مترجم او از قهوهچی پرسید که چه چیزی برای خوردن دارد، او جواب داد فقط دوتا تخممرغ و یک مرغ. سفیر وقتی از این موضوع مطلع شد گفت که همانجا هر چه باشد میخورند و غذای بهتر را در توقفگاه بعدی صرف میکنند. کمی بعد یک تخم مرغ جلو آنها گذاشته شد. مترجم سراغ بقیهاش را گرفت و جواب شنید: «مرغه ظاهرا خیال نداره تخم دوم رو بگذاره، هر وقت گذاشت براتون میآرم، بعد سرش را میبُرم و گوشتش رو براتون میپزم.» راهی ماهرانه برای شانه خالی کردن از زیر بار مشکلات!
«نگاهی به ایران خاطرات همسر یک دیپلمات» را انتشارات ققنوس در 188 صفحه، شمارگان 1100 نسخه و بهای 25 هزار تومان منتشر کرده است.
خبرگزاری کتاب ایران