15 اسفند 1392
تفسیر المیزان «ناسخالتفاسیر» است
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، آیین رونمایی کتاب «گلشن شیدایی» با تصحیح و تدوین محمدرضا رمزی اوحدی عصر دیروز (13 اسفند) با حضور آیتالله احمد مرعشی، حجتالاسلام والمسلمین احمد احمدی از شاگردان علامه طباطبایی، منوچهر صدوقیسها و دو دختر علامه و نوه ایشان و جمعی دیگر از علاقهمندان در باشگاه اندیشه برگزار شد.
احمدی در این نشست طی سخنانی گفت: من از زمانی که نخستینبار سال 1336 در درس اسفار و تفسیر علامه طباطبایی در مسجد مدرسه حجتیه حضور یافتم، عاشق ایشان شدم و تا همین اکنون که بیش از 30 سال از رحلت ایشان میگذرد، با ایشان زندگی میکنم. عکس علامه همیشه همراهم است و هر روز آن را میبوسم.
وی ادامه داد: علامه طباطبایی تجسمی از فضایل بود و فضایلشان آنقدر زیاد است که احصا نمیشود. پس از اتمام درس و خروج از مدرسه حجتیه شاگردان تا منزل هم ایشان را همراهی میکردند و حتی به در منزل خود تکیه میدادند تا بتوانند جواب شاگردان خود را بدهند. او تجسم عشق و عاطفه بود. سال 44 که همسر مکرم ایشان وفات کردند، وقتی میخواستند از بیت مکرم ایشان جنازه را بردارند، آنچنان گریست که نزدیک بود جان بسپارد. پس از آن در جلسات شبانه پنجشنبه و جمعهها تا مدتها ناراحت و افسرده بود.
وی افزود: علامه یک دریا ذوق بود. در تبریز و نجف همیشه ترکی صحبت میکرد و ما متعجب بودیم که عبارات نغز و فاخر خود به زبان فارسی را از کجا میآورد. کار فلسفه، رفتن به اوج است و کار شعر، آمدن به سطح و احساسات و عواطف و خدا به این انسان روحی داده بود که هر دو ساحت را به هم پیوسته در خود داشت.
استاد فلسفه دانشگاه تهران در بخش دیگری از سخنان خود علامه را یک فوقفرشته خواند و گفت: از عنایات خاص خدا این بود که از سال 36 تا 56 پیوسته در خدمت ایشان بودم. جلسات اسفار و شفا و جلسات شبانه ایشان، جلسه نبود؛ بلکه بزم بهشتی بود. در آن زمان خانههای ما اجارهای و بعضاً یک اتاق سه در چهار بود و جلسات سیار ما در همین خانهها برگزار میشد.
رییس انتشارات سمت همچنین گفت: علامه طباطبایی آسمانی بود که به زمین آمده بود و من هر توفیقی دارم، از دعای علامه و البته مادرم است. تابستانها به مشهد میآمد و در صحن رضوی پشت سر مرحوم آیتالله میلانی نماز میخواند. یکسره ذکر میگفت و یاد خدا برای او مثل نفس زدن بود. یکپارچه سرشار از ولای اهل بیت(ع) بود. به یاد دارم که در روضهها میلرزید و مثل درّ غلتان اشک میریخت.
وی با بیان این که تفسیر المیزان علامه «ناسخ التفاسیر» است، گفت: شهید مطهری میگفت صد سال بعد قدر این تفسیر شناخته خواهد شد. یک ذره بافتنی در تفسیر ایشان نبود. مدتی پیش از رحلتشان به نزد ایشان رفتم و مدام توصیه به ذکر میکرد. زبانم از ذکر فضایل او عاجز است. من شاگرد خوبی نبودم و استعداد شایسته برای درک معارف ایشان را به خرج ندادم، اما بازهم هرچه دارم، از ایشان است.
استاد فلسفه دانشگاه تهران در پایان سخنانش گفت: در قم علامه را میدیدم، اما زمانی که به دانشگاه تهران میآمدم و استادان آنجا را میدیدم، مانند کسی بودم که از حرارت بالایی به برودت افتاده است و بین این دو دایم در کشاکش بودم. این لنگر سنگین بود که ما را نگاه داشت.
منوچهر صدوقیسها، استاد فلسفه، در بخش دیگری از این مراسم خاطراتی کوتاه را از علامه طباطبایی نقل کرد و گفت: تاکنون سه بار به محضر ایشان رسیدم؛ دو بار در بیداری و یک بار در خواب! نخستین باری که به محضر ایشان در قم رفتم، زمانی که به در منزل ایشان رسیدم به محض اینکه دقالباب کردم، خودشان به در خانه آمدند. به ایشان عرض کردم که مشغول تدوین تاریخ حکمای اسلام هستم و به محضر شما آمدهام تا شرح حالی بفرمایید تا در این اثر درج کنم. ایشان فرمودند: «برو از آقای نصر بگیر» و به داخل خانه تشریف بردند.
وی ادامه داد: دومین بار هم که به نزد ایشان رفتم، پس از سلام و احوالپرسی به ایشان گفتم که تنها برای زیارت شما آمدهام. خدا را گواه میگیرم که با شنیدن این سخن چنان ناراحت شدند که هندسه صورت ایشان شکست و با ناراحتی و چهره شکسته رفتند.
وی در ادامه اظهار کرد: سومین بار نیز در خواب بود. در عالم خواب مرحوم جلالالدین آشتیانی را دیدم که در آن زمان در قید حیات بودند. ایشان نشسته بودند؛ به ایشان گفتم عالم و آدم میدانند که من به شما چقدر ارادت دارم، اما آقای طباطبایی و «ما ادراک» آقای طباطبایی! این خواب حتما رویای صادقه بوده است.
محمدرضا رمزی اوحدی، مصحح کتاب «گلشن شیدایی» نیز در این مراسم طی سخنانی گفت: گردآوری و تصحیح این اثر را از سال 82 شروع کردم و هدفم از این کار این بود که خود را موظف به حفظ یک فرهنگ توحیدی ناب میدانستم که در اشعار ایشان جلوهگر شده بود. به غیر از توحید در اشعار ایشان دیده نمیشود و در آنها هیچ اثری از منیت نیست.
وی ادامه داد: برای تدوین و انجام این کار سر مزار علامه طباطبایی رفتم و از ایشان اجازه گرفتم. اشعار علامه راه را به سمت شناخت بهتر شخصیت معنوی و عرفانی ایشان میگشاید و من در این اثر تمام تفاسیری را که علامه احیاناً در تفسیر برخی از این اشعار(حتی اشعار ترکی) و در جواب شاگردان خود بیان کردهاند، آوردهام. در این اثر، مبنا دستخطهای شعری خود علامه بوده است و کوشیدهام تا تاریخ سرایش اشعار را صحتسازی کنم و در مقدمه برخی از اشعار علت سرایش آنها را تبیین کنم.
مصحح کتاب «گلشن شیدایی» اضافه کرد: یکی از اتفاقات تلخی که در تدوین این اثر با آن روبهرو شدم این بود که مرحوم آیتالله سیدعباس کاشانی به من گفت حدود 50 تا 60 شعر از اشعار علامه طباطبایی را در دفترچهای نوشته است، پیش از آنکه علامه مجموعه اشعار خود را در وادیالسلام نجف دفن کند. آن دفترچه مفقود شده بود و آیتالله کاشانی به دنبالش بود تا آن را بیابد و در اختیار من قرار دهد که متاسفانه ایشان دچار کسالت شد. دو سال تمام منتظر بودم تا آن اشعار پیدا شود که متأسفانه نشد و ایشان از دنیا رفت.
رمزی اوحدی یادآور شد: آن اشعار در صورت پیدا شدن، در چاپهای بعدی این اثر درج خواهند شد. همچنین بعد از چاپ شدن این اثر، یک شعر جدید از علامه طباطبایی نیز به دستم رسید که در چاپهای بعدی به این اشعار اضافه خواهد شد.
در بخش های دیگر این مراسم دو دختر علامه خاطراتی را درباره سلوک علامه و رفتار وی با خانوادهاش نقل کردند.
ایبنا