30 شهریور 1392
شهید توفیقی؛ نماد اخلاص و شجاعت
سنگرهای بانه و مریوان و کوههای سر به فلک کشیده کردستان به شجاعت و اخلاص شهید توفیقی ایمان داشتند و خاکریزها و سنگرها با آوای دلنشین قرآن او آشنا بودند.
به گزارش خبرگزاری فارس از سنندج، در دنیای امروز که ارزشها رفته رفته در زیر غباری از فراموشی فرو میروند و ظواهر فریبنده دنیا و تمنیات رو به زوال این جهان در صدر جدول قرار می گیرد، ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و زنده نگهداشتن یاد و خاطر شهدا بهترین راهی است که میتواند از انحراف جامعه و اضمحلال معنویتها جلوگیری کند.
در این میان رسالت همه آنانی که به حفظ ارزشها و پاسداری از معنویتها میاندیشند آن است که به هر وسیله ممکن فرهنگ شهادت را که فرهنگ ارزشهاست، پاسداری و هدفی را که شهدا دنبال میکردند به سرمنزل مقصود برسانند.
با توجه به این مهم خبرگزاری فارس بنا به رسالت ذاتی خود در راستای معرفی این سرو قامتان سعی دارد گوشهای از زندگی این عزیزان را با زبان قلم بیان کند.
شهید حاج سعید توفیقی در سال 1327 در روستای اشکفتان از توابع بخش«نران» شهرستان« سنندج» دیده به جهان گشود.
تا پایان مقطع ابتدایی درس خواند، هنوز دوران کودکی را پشت سر نگذاشته بود که پدرش را از دست داد و گرد یتیم بر سیمایش سایه افکند با اینکه نوجوانی بیش نبود، نانآور خانواده شد.
مهربانی و سادگی نخستین خصیصهای است که با شنیدن نام شهید توفیقی در ذهن همه کسانی که او را میشناختند، نقش میبندد.
ساده و بیتکبر بود و با همه به آرامی و عطوفت رفتار میکرد به خاطر مهربانی که در تمام وجودش ریشه دوانده بود از پیشرفت دوستان و همرزمانش احساس خوشحالی میکرد.
در کنار اینکه مبارزی شجاع و رشید بود در خلق آثار هنری به ویژه نقاشی توانایی خاصی داشت، شهید قهرمان جبهههای نبرد بود و جایجای شلمچه را به خوبی میشناخت، سنگرهای بانه و مریوان و کوههای سر به فلک کشیده کردستان به شجاعت و اخلاصش ایمان داشتند و خاکریزها و سنگرها با آوای دلنشین قرآن او آشنا بودند.
حاجی مرد مبارزه و عشق به مردم بود و هر جا که قدم میگذاشت اخلاص و صداقت به یاری او میآمد؛ در خدمت به محرومان خستگیناپذیر بود و آن را جزو وظایف خود میدانست.
بعدها در شورای روحانیت شعبه شهرستان سنندج به فراگیری علوم اسلامی پرداخت و در حد سطح در دروس حوزوی به تحصیل پرداخت، به علت علاقه و اشتیاقی که به کارهای نظامی داشت وارد ارتش شد، بعد از ورود به ارتش به دلیل مشاهده اوضاع تا بسامان کشور به مشاجره و برخورد با فرماندهان ارتش و مسئولین نظامی رژیم پرداخت.
در همان سالها به دلیل اینکه فشار روحی ناشی از اعمال خشونت رژیم شاه، با مردم ستم کشیده را تحمل نمیکرد، به کشور عراق پناهنده شد، اما دولت عراق از پذیرفتن او خود داری کرده و وی را تحویل مقامات دولت ایران میدهند.
بعد از دستگیری توسط دولت ایران سختترین شکنجهها را در طول چهار سال در زندانهای ستمشاهی به جان خرید ولی حتی یک قدم از عقاید و خواستههای برحق خود عقبنشینی نکرد.
شعلههای فروزان انقلاب که شروع به افروختن کرد به صف مبارزین علیه نظام ظلم ستمشاهی پیوست و علیه حکومت ظلم و جور به مبارزه برخواست. بعد از پیروزی انقلاب نیز در صف مبارزین با گروهکهای ضد انقلاب قرار گرفت و در این مسیر با جدیت هرچه تمام تلاش کرد.
با تشکیل سازمان پیشمرگان مسلمان در سال1361 به عنوان مسئول اطلاعات این سازمان انتخاب و مشغول به خدمت شد و در همان سال مسئولیت بسیج بازار شهرستان سنندج را نیز پذیرفت و در این سنگر مشغول به تلاش شد.
سال 1363 برای پاکسازی روستاهای سنندج از لوث نیروهای ضد انقلاب قدمهایش را استوار و بار دیگر به میدان جهاد باز گشت.
سال 1366 نیز به عنوان فرمانده گردان ضربت حضرت رسول(ص) شهرستان سنندج منصوب شد در سال 1368 به دلیل تجارب زیاد و ارتباط معنوی که با مردم داشت از سوی سپاه به عنوان مسئول رسیدگی به شکایات مردم در فرمانداری مشغول به کار شد.
دلنوشتههای شهید
بنده در یک خانواده روستایی به دنیا آمدهام. مادرم در غیاب پدرم برای بزرگ کردن بنده و پنج برادر دیگر زحمات زیادی کشید.
او علاقه داشت فرزندان خود را خوب تربیت کند. هر کدام از ما را در مکتب خانه روستا شرکت داد تا از قرآن، گلستان و بوستان و در مجموع از خواندن و نوشتن بهرهمند باشیم.
درست به خاطر دارم، همیشه میگفت؛ تنها آرزویم این است که در وقت مردن، شما بالای سرم باشید و سوره یاسین بخوانید تا من راحت بمیرم.
به هر حال بعد از مدتی مادرم هم رفت و دیگر زندگی برای ما رنگ دیگری پیدا کرد.
از همان دوران بچگی در مقابل فساد و ظلم و ستم اربابان و مالکین روستا قد علم کردم.
گاه پیش میآمد که ماهها مخفیانه در اطراف منطقه زندگی میکردم. چرا که پاسگاه ژاندارمری در اختیار آنها بود و میخواستند مرا تبعید کنند.
هر وقت فرصتی پیش میآمد، مردم روستا را روشن میکردم و علیه آنها می شوراندم.
استخدام ژاندارمری شدم، بعد از مدتی خدمت در آنجا، با مشاهده دزدی و جنایات و در اختیار مالکین بودن ژاندارمری، مبارزه را شروع کردم به همین دلیل بیشتر روزهای زندگیم را در بازداشت بودم.
تنها آرزویم پیروزی انقلاب و سرنگونی طاغوت بود، به عراق پناهنده شدم. بعد از چند ماه زندانی شدن در عراق، تحویل رژیم طاغوتی ایران شدم. پس از تحمل شکنجههای زیاد و سیزده ماه ممنوع الملاقاتی، به سه سال زندان و محرومیت ابدی از کلّیه حقوق اجتماعی محکوم شدم.
پس از پایان زندان، به آشپزی، پوشاک فروشی، خرید و فروش ماشین و مدتی هم به زیارت بردن زوار مشغول بودم. البتّه در این فاصله چندین بار از طرف ساواک دستگیر و چندین ماه زندانی شدم.
برای سرنگونی طاغوت، لحظه شماری میکردم. تا این که لطف خدا شامل مردم ستمدیده ایران شد و حرکت انقلاب به رهبری امام خمینی آغاز گردید. از همان روز اول اقامت امام در نجف اشرف، دکان پوشاک فروشیام را فروخته و در جریان راهپیمایی و... قرار گرفتم.
از آن جایی که خداوند میخواست، به فرمان و رهبری امام، بت بزرگ طاغوت سرنگون شد و من درتمام مسائل انقلاب از تشکیل کمیته تا سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد، شرکت داشتم.
تا به امروز برای پیشبرد انقلاب هر گونه کاری از دستم برآمده انجام دادهام. چرا که به قول امام، کار برای خدا خستگی ندارد. پیام خاصی که دارم این است؛ نگذارید فرصت طلبها جذب انقلاب شوند. بیتفاوت نباشید و همیشه پشت سر رهبری و ولایت باشید.
وصیتنامه شهید
در تمام عمر خود یک مسلمان متعهد باشید و فرائض دینی و مذهبی خود را تمام و کمال انجام دهید، چون تنها مکتب اسلام و قرآن است که انسان را به اوج و کمال میرساند ولاغیر.
وظیفه هر فرد مسلمانی است که برای خدا، قرآن و دین و مذهب خودش به جنگ کفر برود و من هم میروم تا بلالوار وظیفه خود را در راه خدا انجام داده باشم.
به هر حال از فرزندانم میخواهم که در زندگی پاک و با شرافتمندی زندگی کنند و در عمر خود یک مسلمان متعهد باشید و فرایض دینی و مذهبی خود را تمام و کمال انجام دهید.
هفت روز از آغاز فصل سرد و خزان پاییز سال 69 گذشته بود که شهید توفیقی توسط عوامل ضد انقلاب در جلوی درب منزلش ترور و به شهادت رسید. پیکر پاک شهید توفیقی در میان حزن و اندوه مردم شهیدپرور سنندج تشییع و در مزار مطهر شهید در بهشت محمدی «سنندج» به خاک سپرده شد.
بیشک حماسه در این خطه شهیدپرور با شهادت این دلیرمردان و شیرزنان به پایان نمیرسد و بیتالغزل آن همچنان با ایثار دلیرانی دیگر تکرار خواهد شد.
فارس