کودتای نوژه و بختیار
هم زمان با تجاوز طبس، سازمان ”سیا“ از طریق ”شاپور بختیار“ در تدارک کودتای نوژه بود. تجاوز نظامی طبس و کودتای نوژه، دو حلقه یک زنجیر واحد بود که باید براندازی نظام جمهوری اسلامی را به ثمر می رساند.
بختیار تحت فشار آمریکا و انگلیس به سازماندهی اجزاء کودتا برای مقابله همه جانبه با نظام جمهوری اسلامی شتاب بخشید.
این مرحله، مرحله شناسایی و جذب گروه ها و دستجات و چهره هایی است که در پی فرار بختیار از ایران به طور فردی یا جمعی، در ارتباط با هم یا پراکنده، هر یک به نامی و به نحوی و به سودایی، به فعالیت علیه نظام جمهوری اسلامی پرداخته بودند.۱
ممکن است برای بعضی، این سؤال پیش آید که چرا دولت آمریکا با یک حمله گسترده نظامی به جنگ با ایران نمی آید و از طریق کودتا در پی سرنگونی نظام جمهوری اسلامی برمی آید؟ در پاسخ این سؤال باید گفت که اولاً امکانات پشتیبانی و تدارکاتی آمریکا در آن زمان در حدی نبود که اجازه ی درگیرشدن ارتش آن کشور را در منطقه ای که هزاران کیلومتر با خاک آمریکا فاصله دارد بدهد و از سوی دیگر تجربه شکست ویتنام و پیامدهای بحران زای داخلی و منطقه ای آن به آمریکا آموخته بود که مداخله مستقیم نظامی گسترده او به فاجعه خواهد انجامید. از سوی دیگر، تجربه شکست شوروی در باتلاق جنگ افغانستان نیز در برابر چشم آمریکا بود. لذا آمریکا رژیم حاکم بر عراق را به نیابت خود برای انجام طرح تجاوز گسترده نظامی برگزید، (دلایل این ادعا در صفحات آتی ارایه خواهد شد)، واشنگتن مدتی در این اندیشه بود که آیا اول کودتا را انجام دهد و یا حمله نظامی را از طریق عراق عملی کند؟ سرانجام به گفته یکی از سران کودتای نوژه، پس از سفر ”بنی عامری“ (که از طراحان کودتا بود) به پاریس در اسفندماه ۱۳۵۸ ، طرح حمله عراق در ”تقدم۲“ قرار گرفت و ”تقدم یک“ به کودتا داده شد.۲
بدیهی است که سازماندهی کودتا، با وسعتی که مورد نظر طراحان آن بود، بدون در اختیار داشتن منابع هنگفت مالی در حدی که نیازهای متنوع کودتا را تأمین کند میسر نبود. یکی از عناصر اصلی کودتا به نام ”ناصر رکنی“ در اعترافاتش اظهار داشته بود که پول در وهله اول از جانب کشورهای آمریکا، انگلیس و عراق در اختیار ستاد کودتا مستقر در پاریس نهاده می شد و از آن طریق به داخل کشور سرازیر می گشت؛ به طوری که در مدت کمتر از یک هفته، قریب به یک صد میلیون تومان ارسال گشت.۳
ستاد فرماندهی پاریس مرکب بود از عده ای چهره های سیاسی و نظامی رژیم گذشته؛ افرادی چون جواد خادم، لطفعلی صمیمی، حسن نزیه و … در ستاد سیاسی؛ و کسانی چون سرلشکر امیرفضلی، سرهنگ بای احمدی، سرهنگ صحبت محیطی و … در ستاد نظامی فعالیت می کردند. علاوه بر اینها، نمایندگان اطلاعاتی آمریکا و اسراییل و عراق نیز در ارتباط با ستاد بودند.
وظیفه این ستاد علاوه بر ارایه طرح کلی کودتا و انجام هماهنگی ها و پشتیبانی های مختلف جهانی با کودتا، نیازهای مالی و لجستیکی سازمان بود.
نحوه ی عملیات نیز چنین بود که کودتا با استفاده از فرماندهان پیشین نیروی هوایی، ژاندارمری و واحدهای دیگر ارتش رژیم شاه انجام می شد و کشتی های جنگی بیگانه نیز در آستانه کودتا به سواحل ایران نزدیک می شدند و با حملات موضعی کودتا را یاری می نمودند و پس از وقوع کودتا، دول بزرگ از جمله دولت آمریکا بلافاصله دولت جدید را به رسمیت می شناختند.۴
عملیات کودتا قرار بود به طور هم زمان در تهران و سایر شهرهای بزرگ به اجرا درآید و اماکنی مانند مدرسه فیضیه، اقامتگاه امام، کمیته مرکزی، نخست وزیری، میعادگاه های نماز جمعه و … توسط هواپیماها بمباران شود. بنا بود کودتاگران در این بمباران از بمب های خوشه ای و آتش زا استفاده کنند. آنان حدود ۳۰ فروند هواپیما و ۶۰ نفر خلبان و حدود ۵۰۰ نفر افراد فنی و نظامی را برای شرکت در عملیات آماده کرده بودند.۵
برخی از عناصر دستگیر شده، اهداف تعیین شده برای بمباران در تهران را به این ترتیب نام بردند: بیت امام در جماران، فرودگاه مهرآباد، مقر نخست وزیری، ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ستاد مرکزی کمیته انقلاب اسلامی، پادگان ولی عصر(عج)، پادگان امام حسین(ع)، پادگان خلیج، کمیته انقلاب اسلامی منطقه ۹، کمیته انقلاب اسلامی منطقه ۴، کاخ سعدآباد (چون آنجا را انبار مهمات می دانستند) و پادگان نوجوانان در لویزان.
به گفته ی همه ی افراد دستگیر شده از جمله تیمسار محققی، ”بیت امام“ نخستین و مهمترین هدفی بود که باید بلافاصله بمباران می شد.۶ حمله به بیت امام مرکز ثقل کودتا را تشکیل می داد و به معنای به دست آوردن کلید پیروزی کودتا بود. برای سران کودتا کاملاً مشخص بود تا زمانی که امام زنده است، مردم با یک کلمه ایشان به خیابان ها ریخته و عمل کودتا را عقیم خواهند کرد… به همین جهت از بین بردن امام یکی از مهم ترین هدف های کودتا بود و برای اجرای آن بیش از سایر هدف ها، هواپیماها و مهمات سنگین در نظر گرفته شده بود.۷
در مورد نقش سازمان ”سیا“” و سایر کشورهای خارجی در این کودتا، ستوان ناصر رکنی در اعترافاتش می گوید:
« دو الی سه ماه بعد از پیروزی انقلاب، اولین تماس بین مأمورین سیا و یکی از دوستان بنی عامری در اروپا برقرار می شود و آنها بنی عامری را با بختیار مرتبط می سازند. تمامی هماهنگی های لازم بین کشورهای عضو بازار مشترک اروپا و ستاد دکتر بختیار در پاریس از طریق ”سیا“ انجام می گرفته است. هماهنگی بین اسراییل و کشورهای مرتجع منطقه نظیر عربستان، مصر، و عراق، توسط نماینده سازمان ”سیا“ که در دفتر دکتر بختیار در پاریس است انجام می گرفته است».۸
”رضا مرزبان“ که از عناصر ستاد سیاسی بختیار بوده و در اواسط بهمن ماه۱۳۵۸ به پاریس عزیمت کرد تا بختیار را در جریان تحولات ایران قرار دهد اظهار می دارد:
«من از ایشان (بختیار) و جواد خادم خواستم به من نیم ساعت فرصت بدهند تا آنها را از وضع کشور و آنچه از نزدیک شاهد آن بوده ام توجیه کنم و سپس شروع کردم به تفسیر درباره ی جو سیاسی موجود مملکت، وضعیت نیروهای سیاسی دست اندرکار مثل حزب جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین خلق، فداییان خلق، حزب توده، سازمان پیکار و گروه های مختلف. سپس به وضعیت پوسیده جبهه ملی و احزاب وابسته به آن پرداختم و اینکه در تهران به کمک دوستان خیلی سعی کردیم یک جبهه ملی فعال و در برگیرنده نسل جوان ایجاد کنیم اما به هر در که زدیم به سنگ خورد… سپس برای ایشان شرح دادم که مسأله گروگان گیری روی اقتصاد ایران اثر گذاشته است و اثراتش در بهار آینده(۱۳۵۹) شدیدتر می شود. به خصوص که کشورهای دوست آمریکا ممکن است عکس العمل نشان دهند… در مورد پاکسازی در ارتش نیز صحبت کردم و این که ارتش به شدت لطمه خورده است. سپس به وضع عراق پرداختم و این که صدام حسین از قرارداد ۱۹۷۵ و شکست ۱۹۷۳ سخت شرم زده است و ممکن است از ضعف ارتش ایران بهره برداری کند و…»۹
با چنین گزارشی که مرزبان ارایه داد، مسلماً بختیار باید خرسند می شد، زیرا طبق تصویر ارایه شده از وضع داخلی، نظام جمهوری اسلامی هم به اعتبار شرایط حاد داخلی و هم به دلیل مواضع خصمانه غرب و ارتجاع منطقه، بایستی روند فلج شدن را طی کرده و مستعد ضربه پذیری می بود. در پی سفر مرزبان به پاریس و اطلاع بختیار از شرایط تازه کشور، بنی عامری نیز در روز پانزدهم اسفند ایران را به قصد فرانسه ترک کرد. او در پاریس با اعضای ستاد نظامی بختیار یعنی تیمسارامیرفضلی (رییس هواپیمایی ملی در دولت شریف امامی) و سرهنگ بای احمدی و پالیزبان و نیز با خود بختیار، حواد خادم و… ملاقات و گفتگو کرد. گزارش بنی عامری از تدارکات فراهم شده در نیروهای مسلح، مکمل تحلیل مرزبان از وضعیت آسیب پذیر جمهوری اسلامی شد و ستاد بختیار را به این نتیجه رساند که در بهار آینده (۱۳۵۹) این ”تزلزل“ در اوج است و چون از یک سو جمهوری اسلامی در بعد داخلی رو به فرسایش است و در بعد خارجی با فشارهای سنگین سیاسی و اقتصادی ناتو در آمریکا،و خطر نظامی رژیم عراق مواجه است و از سوی دیگر زمینه هایی نیز بین برخی از نظامیان و ”رجال“ سیاسی و تعدادی از روحانیون فراهم آمده، لازم است طرح اول تا نتیجه انجام ”کار بزرگ“ به بوته تعویق سپرده شود. کم و کیف ”کار بزرگ“ به واسطه فرار قادسی(از مسؤولین کودتا) از ایران همچنان پوشیده ماند ولی پس از شکست ماجرای طبس و متعاقب ملاقات سفرای آمریکا و انگلیس در پاریس با بختیار برای کودتا، ضرب الاجل آن تعیین گردید. البته حق تقدم کودتا نسبت به طرح های دیگر از قبیل حمله عراق و مصر به ایران و تصرف خوزستان و اعلام ”ایران آزاد“، پس از مسافرت بنی عامری به پاریس در ۱۵اسفند۱۳۵۸، مشخص شده بود. لازم به توضیح است که در تصویب اولویت کودتا نظرات نمایندگان سازمان ”سیا“ی آمریکا و ”موساد“ اسراییل و ”استخبارات“ عراق نقش مهمی داشت. وظیفه سه نماینده مذکور به ترتیب عبارت بود از: هماهنگی برنامه های ستاد بختیار با سیاست های آمریکا، قراردادن تجربیات جنگی برق آسای رژیم اشغال گر قدس و نحوه حداکثر بهره جویی از نیروی هوایی در ضربات نخست تهاجم در اختیار گروه نظامی ستاد، و ایجاد هماهنگی میان ستاد کودتا و نیروهای پالیزبان و طرح های تجاوزگرانه رژیم عراق.۱۰ ستوان ناصر رکنی در مورد نقش سایر گروه های سیاسی کشور در کودتا می گوید:
«صحبت بر سر این بود که آیا مجاهدین خلق در روز کودتا نقش شان چه خواهد بود و آنها آیا علیه ما اسلحه به دست می گیرند و یا به نفع ما اسلحه به دست می گیرند و بیرون می آیند؟ توضیحی که مهندس قادسی به تیمسار مهدیون و محققی می داد به این ترتیب بود که ما در حال مذاکره با هر دو گروه هستیم، هم مجاهدین و هم فداییان خلق. وی می گفت که ما زیاد تمایل نداریم که با فداییان خلق به نحوی وارد صحبت شویم و امتیاز به آنها بدهیم که بعداً برای خودمان تولید اشکال و دردسر بکند. ولی با مجاهدین خلق صحبت کرده ایم و به این نتیجه رسیده ایم که در آن روز به نفع ما نمی خواهیم وارد کار شوند. ما احتیاجی نداریم که آنها به نفع ما وارد عمل بشوند، همین قدر کفایت می کند که اگر احتمالاً فتوایی صادر شد و دستوری داده شد، اینها اسلحه به دست نگیرند و بر علیه ما وارد کار نشوند و کار ما را سنگین تر نکنند. همین برای ما کفایت می کند. وی می گفت که ما این قول را از مجاهدین خلق گرفته ایم که آن روز (روز کودتا) بی طرف بمانند. در عوض اینکه آن روز بی طرف می مانند، به آنها قول داده ایم که آزادی فعالیت سیاسی داشته باشند و هر نوع فعالیت سیاسی که بخواهند در نهایت آزادی انجام بدهند.۱۱
در مورد دیگر افرادی که در کودتا مشارکت داشتند، در یکی از اسناد محرمانه سپاه پاسداران چنین آمده است:
«آقای مهندس اسفندیار درویش، مشاور صنعتی ریاست جمهوری، به همراه افرادی که از دیدگاه ما کاملاً مشخص می باشند، در کودتای نافرجام نوژه نقش فعال داشته با منوچهر قربانی فر، سرشاخه مالی کودتاچیان همکاری نزدیک دارد و قبل و بعد از کودتا میلیون ها تومان پول رد و بدل کرده است.۱۲
لازم به توضیح است که منوچهر قربانی فر از سال۱۹۷۴ جزو منابع سری سازمان ”سیا“ بوده است.۱۳
دیگر اسناد و مدارک کشف شده حاکی از آن بود که احمد روناس و منوچهر مسعودی(مشاور حقوقی بنی صدر) محور ارتباط بنی صدر و دفتر وی با بختیار و گروه به اصطلاح اپوزوسیون بودند. احمد روناس از اعضای کنفدراسیون (دانشجویان خارج از کشور) که بعد از انقلاب به ایران رفت و آمد داشت.۱۴
ستوان ناصر رکنی در بخشی از اعترافاتش در مورد رابطه حملات عراق به ایران در بهار سال ۱۳۵۹ با طرح کودتا می گوید:
«آشنایی کامل آمریکا با امکانات و مشخصات و نارسایی های ارتش ایران باعث می گردید پیشنهادات بنی عامری، مهدیون و محققی به سرعت مورد قبول قرار گرفته و روی آن اقدام لازم به عمل آید. برای روشن شدن مطلب ناچارم یک مسأله را دقیقاً شرح دهم… محققی و مهدیون نگران این موضوع بودند که چنانچه روابط خصمانه ایران و عراق به حالت عادی تبدیل شود، مهمات سنگین هواپیماها از روی آنها پیاده شد، و به انبارها منتقل گردد؛ در نتیجه در روز کودتا، هواپیماهای مسلح در اختیار نباشد، در نتیجه به حکومت جمهوری اسلامی فرصت مجهز شدن و مقابله داده شود. به همین جهت به بنی عامری پیشنهاد کردند که از طریق پاریس این مشکل حل شود تا حالت خصمانه هم چنان داغ نگه داشته شود.
حملات گاه به گاه هوایی یا توپخانه ارتش عراق در بهار سال۱۳۵۹ (قبل از کودتا)، ناشی از درخواست بنی عامری و هماهنگی نمایندگان ”سیا“ و ”موساد“ و عراق بود تا ارتش و نیروی هوایی (ایران) مجبور باشند هواپیماها را در زیر مهمات سنگین نگه دارند.۱۵
خوشبختانه علی رغم همه ی این مقدمه چینی ها ضد انقلاب و سازمانهای جاسوسی بیگانه و دولت های مرتجع منطقه، توطئه کودتا با الطاف خدای متعال کشف و بسیاری از دست اندرکاران آن در روز هجدهم تیرماه۱۳۵۹، چند ساعت پیش از اجرای کودتا شناسایی و دستگیر شدند. و به این ترتیب یکی از گسترده ترین و خطرناک ترین طرح های آمریکا برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران نقش برآب گردید.
پی نوشت ها:
۱- کودتای نوژه. پیشین، ۱۱۵
برای توضیحات بیشتر در مورد رابطه تشکیلات بختیار با سازمان های جاسوسی آمریکا به بخش ”ضمیمه“ همین قسمت مراجعه شود.
۲- همان، ص۱۱۵٫
۳- همان، ص۱۲۱٫
۴- همان، ص۲۳۴٫
۵- سید علی موسوی. ”کودتا و ضد کودتا“، (تهران: دفتر نشر فرهنگی اسلامی، ۱۳۶۳)ص۱۸۹٫
۶- کودتای نوژه، پیشین، ص۱۵۳٫
۷- . همان، ص۱۵۴
۸- همان، ص۲۰۶٫
۹- همان، دست نوشته های رضا مرزبان، ص۱۱۱و۱۱۲٫
۱۰- همان، ص۱۱۳
۱۱- همان، ص۱۲۶و۱۲۷
۱۲- غائله چهاردهم اسفندماه۱۳۵۹؛ ظهور و سقوط ضد انقلاب، پیشین، ص۱۸۸٫
۱۳- Bob Woodward. OP .Cit, P130
14- غائله چهاردهم اسفند۱۳۵۹، پیشین، ص۱۸۹٫
۱۵- کوتای نوژه، پیشین، ص۲۰۶٫