20 دی 1392
وقتی کنار شهدا در چادر تعاون خوابیدم
گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس- معمولاً با پسر خاله شهیدم مجید واحدی، برادرم امیر، شهید مهدی خورشیدی، شهید علی توحیدی، شهید شعاعی، شهید مقدسیان و برخی دیگر هر هفته به حرم و نماز جمعه میرفتیم. مجید واحدی به عنوان سرباز در واحد بسیج مشغول خدمت بود که خبر شهادت مهدی خورشیدی و به دنبال آن علی توحیدی تحول شگرفی در وی ایجاد کرد تا جایی که دیگر تاب ماندن را از دست داد و در حالیکه به علت حضور دو برادرش در جبهه مجبور به ماندن در مشهد شده بود، با گرفتن مرخصی حین خدمت راه جبهه را در پیش گرفت.
مدتی از حضورش در جبهه میگذشت که واحد بسیج مشهد به بهانهی ترک خدمت برایش غیبت محاسبه میکرد! مجید در جبهه به لشکر ویژه شهدا به فرماندهی محمود کاوه پیوست و در واحد اطلاعات – عملیات در سخت ترین مأموریتهای شناسایی به عنوان سرگروه گشتی حضور یافت. او در یکی از مأموریتها با اصابت ترکش خمپاره به سرش مجروح و مدتی را در بیمارستان بستری شد. مجید از مجروحیت سختش به عنوان یک خراش جزئی یاد میکرد و با توجه به بانداژ سرش در برابر شوخی ما که میگفتیم روحانی شده و عمامه گذاشته، لبخند میزد. او بلافاصله با اندک بهبودی که یافت، دوباره به جبهه برگشت. اینبار با توجه به تغییر مأموریت لشکر ویژه شهدا از غرب به جنوب و حضور در جزیره مجنون، او با توجه به مهارتش در رانندگی، مدتی در واحد فرماندهی تیپ ویژهی شهدا، رانندهی محمود کاوه بود. همچنین در جزیره مجنون سکاندار قایقی بود که کاوه را برای سرکشی و شناسایی آبراهها و کمینهای لشکر ویژهی شهدا در نیزارهای پر پیچوخم هور همراهی میکرد. مجید از اخلاق نیکو، مدیریت، قاطعیت و شجاعتهای محمود کاوه در مأموریتهایی که با او بود، خاطرهها داشت.
با برگشتن لشکر ویژهی شهدا به منطقهی کوهستانی غرب کشور، دوباره مجید به ادامه گشت و شناسایی همراه نیروهای اطلاعات – عملیات، پرداخت.
مجید برای آخرین بار، که به مشهد آمد، تعریف کرد که در یکی از مأموریتهای گشتی، بعد از برگشتن به همراه بقیهی دوستان در حالیکه به شدت خسته بوده اند، به داخل چادری برای استراحت میروند و در کنار چند نفر از نیروهایی که خواب بوده اند، میخوابند. مدتی که میگذرد با توجه به روشن شدن نسبی هوا برای نماز حرکت میکنند. مجید و همراهان بعد از اقامه نماز متوجه میشوند که افراد خوابیده زیر پتو برای نماز بلند نمیشوند. آنها را صدا میزنند اما صدایی نمیشنوند! مجید با هیجان میگفت همین که پتو را کنار زدیم با پیکر غرقه به خون شهیدی مواجه شدیم که خیلی جا خوردیم. وفتی پتو را از روی بقیه پس زدیم، دیدیم که همه این افراد خوابیده در چادر شهید هستند. بلافاصله از چادر بیرون زدیم و دیدیم که روی چادر نوشته: چادر تعاون. تازه متوجه شدیم که ما بدون اینکه بدانیم در چادر تعاون که مخصوص نگهداری موقت پیکر شهیدان بوده، ساعاتی را استراحت کرده ایم. فاتحه ای نثار ارواح طیبه آنها کردیم و به سمت مقر اطلاعات راهی شدیم.
وی در نهایت در یکی از مأموریتهای گشتی شناسایی منطقه حاج عمران، قبل از عملیات کربلای 2 به همراه هم تیمی هایش براثر انفجار مین والمرا و اصابت دهها ترکش آن، به شهادت رسید.
در اولین سالگرد شهادت مجید، مادر داغدار و گرامیش در مکه مکرمه به دست جنایتکاران وهابی آل سعود به شهادت رسید. روحشان شاد باد.
فارس