29 خرداد 1400
شهادت دکتر چمران در دهلاویه
مقدمه
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران یکی از مهمترین پدیدههای سیاسی قرن بیستم بود و به همین دلیل توجه بسیاری از پژوهشگران مسائل سیاسی را به مطالعهی عمیق در زمینهی چگونگی و علل ظهور آن برانگیخت. فرآیند شکلگیری، پیروزی و سپس تداوم انقلاب اسلامی به یقین متأثر از شخصیتهای برجستهای است که به عنوان «یاران امام» بزرگترین سهم را در آگاهی بخشیدن به تودهها و سپس بسیج آنها داشتهاند. در تجزیهوتحلیل همه جانبهی انقلاب اسلامی، یک سطح تحلیل مربوط به همین چهرههاست، که در طول جریان نهضت امام خمینی (ره) تا پیروزی آن، درخشش خاصی داشتهاند. دکتر مصطفی چمران یکی از این چهرههای ماندگار است که نام او با فرهنگ اصیل اسلامی، مکتب پویای تشیع و انقلاب شکوهمند اسلامی آمیخته است. هر چند که عمر او پس از پیروزی انقلاب بسیار کوتاه بود، اما برکت افکار و اندیشههایش همچنان بر تداوم راه پرفراز و نشیب اسلام سیاسی تأثیرگذار است.
مصطفی چمران که بود و چه کرد؟
مصطفی چمران در اسفندماه سال 1311 در شهر قم دیده به جهان گشود، اما از یکسالگی در تهران بزرگ شد. اجداد پدری او از ایل شاهسون و از گذشته در منطقه چمرون (محلی بین ساوه و طالقان) ساکن بودهاند. چمران دوران کودکی را در جنوب تهران یعنی چهارراه سیروس- سرپولک در محله عودلاجان سپری کرد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه انتصاریه (در پامنار) و دبیرستان را در دارالفنون (در ناصرخسرو) و البرز (در چهار راه کالج) گذارند (علیمردانی، 1391: 13). پدر خانواده فرد زحمتکشی بود که با وجود مشکلات فراوان مالی در ادارهی زندگی، همواره گوشزد میکرد که حاضر است تمام شب و روز را کار کند تا فرزندانش به مدرسه بروند و درس بخوانند و افراد صالح و مفیدی برای جامعه شوند (نجفپور، 1393: 21).
مهندس مهدی چمران دربارهی دوران تحصیلات برادرش چنین میگوید: «مصطفی پس از اتمام تحصیلات ابتدایی، درس خود را در دارالفنون آغاز کرد اما به سبب هوش سرشار وی در این مدرسه با توصیهی دکتر مجتهدی رئیس دبیرستان البرز به آن مدرسه برده شد. از آنجا که مصطفی شاگرد اول مدرسهی دارالفنون بود بدون پرداخت هیچ هزینهای در دبیرستان البرز ثبتنام کرد» (نصرالله زنجانی، 1390: 21). مصطفی از پانزده سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیتالله طالقانی در مسجد هدایت و درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و برخی از اساتید دیگر شرکت میکرد. وی فعالیتهای سیاسی خود را تقریباً از سال آخر دبیرستان شروع کرد. این ایام با حوادث و اتفاقات نهضت ملی نفت و اوجگیری مبارزات ملی دکتر محمد مصدق علیه سلطهی استعمار انگلیس بر صنعت نفت ایران مصادف بود. شهید چمران در مبارزات سیاسی دوران دکتر مصدق از مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعت نفت شرکت داشت و از عناصر پرتلاش در پاسداری از نهضت ملی ایران در کشمشهای سیاسی این دوران بود. ایشان با اعتقادی راسخ از آرمان ملی شدن نفت دفاع میکرد و در کنار دیگر مبارزان سیاسی قرار گرفت و صادقانه پای در رکاب مبارزات مردمی گذاشت (صادقی گیوی، 1393: 24). مهندس مهدی چمران دربارهی اعتقادات مذهبی خود و شخص شهید چمران در خاطراتش چنین میگوید: «پدر و مادر ما دارای اعتقادات مذهبی بودند و این اعتقادات در زندگی فرزندان خانواده خود را نشان داد. حضور در مساجد محل، شرکت در مراسم دعای کمیل و ادعیهی دیگر و استماع سخنرانان مذهبی از جمله عواملی بود که توانست خمیرمایهی دینی بچهها را در خانواده شکل دهد. مصطفی نیز توسط برادر بزرگمان مرحوم عباس چمران با محافل مذهبی آشنا شد...» (مصاحبه با مهدی چمران،1393). پس از کودتای 28 مرداد سال 1332ش و سقوط دولت ملی دکتر مصدق، نهضت مقاومت ملی از طرف جمعی از مبارزان ملی مانند آیتالله طالقانی، مهندس بازرگان و دکتر سحابی تشکیل گردید و مصطفی چمران یکی از اعضای کمیتهی نهضت مقاومت ملی در دانشگاه تهران شد. در مهرماه سال 1332 خورشیدی، درست یکماه پس از کودتای ننگین 28 مرداد 1332 شمسی مصطفی چمران در رشته الکترومکانیک دانشکدهی فنی دانشگاه تهران پذیرفته شد و در همان سال شروع به تحصیل نمود. چمران در دوران تحصیل خود در دانشکدهی فنی دانشگاه تهران از بهترین شاگردان مهندس مهدی بازرگان بود، وی در تمام دوران تحصیل جزء شاگرد ممتاز بود (نجفپور، 1393: 28). چمران دارای شخصیتی بینظیر بود. او از نظر مذهبی، عرفانی، درسی و غیره همتا نداشت. او شاگرد اول رشتهی برق و شاگرد اول دانشکدهی فنی بود، بسیاری از دانشجویان و همکلاسیهای وی اذعان دارند که مصطفی چمران هوش سرشاری داشت و مطالب را سر کلاس میفهمید و نیازی نبود که خارج از کلاس درس بخواند. بسیاری از دانشجویان اشکالات درسی خود را توسط چمران برطرف میکردند، خط بسیار زیبای دکتر چمران در نوشتن عناوین و موضوعها بر روی جلد دفاتر و گزارش پروژههای تحقیقاتی مورد توجه همهی دانشجویان قرار گرفته بود و در این خصوص از وی کمک میگرفتند (پیشین: 31). 16آذر، در سراسر عمر حکومت محمدرضا پهلوی و دورهی پس از کودتای 28مرداد 1332ش، چیزی بیش از یک روز در تقویم بود. این روز، یاد و خاطرهی حماسهای بود که آن را احاطه میکرد و در آن ایام به نمادی هویتساز و بخشی از فرهنگ مبارزه و مقاومت علیه رفتارها و اندیشهی سیاسی و ایدئولوژی حاکم بر رژیم پهلوی تبدیل شد (صادقی گیوی، 1393: 32). دکتر چمران در دستنوشتهها و خاطرات خود از حادثهی 16 آذر سال 1332ش اینگونه یاد میکند: «هیئت حاکمه، برای جلوگیری از تظاهرات دانشجویان در مقابل نیکسون، در صبح روز دوشنبه 16 آذر 1332ش در صحن دانشگاه دست به جنایت خونین زد. سربازان رژیم شاه به دانشکدهی فنی حمله کردند. اکثر دانشجویان به ناچار پا به فرار گذاشتند، اما معدود دانشجویانی نیز بودند، که تحمل این حقارت را نداشتند و با شعار مرگ بر دیکتاتور در مقابل سربازان و دژخیمان شاه ایستادگی کردند و هنوز صدای پرسوز آنها به انتها نرسیده بود، که رگبار گلوله باریدن گرفت و چون دانشجویان باقیمانده در محوطهی دانشکده فرصت فرار نداشتند، به کلی غافلگیر شدند و در همان لحظهی اول عدهی زیادی هدف گلوله قرار گرفتند. دانشجویان، یکی پس از دیگری به زمین افتادند و حماسهی سه قطره خون در آن روز رقم خورد. پیکر پاک شهدای دانشجو در امامزاده عبدالله کنار هم به خاک سپرده شدند و مقبرهی آنها در طول سالهای مبارزه با رژیم، مرکز تجمع بود». دکتر مصطفی چمران در ادامهی خاطرات خود پیرامون واقعهی 16 آذر میگوید: «در واقعهی 16 آذر شرکت فعال داشتم و از قضا هر سه شهید دانشگاه، بزرگنیا، شریعت رضوی و قندچی با من دوستی و آشنایی نزدیک داشتند. به همین دلیل مفصلترین مقالهای که در مورد 16 آذر نوشته شد، من نوشتم که بعدها در نشریهای به همین نام در آمریکا منتشر شد» (ابراهیم یزدی، 1383: 188). در سال 1337ش مصطفی چمران پس از چهار سال تحصیل در رشتهی الکترومکانیک با بالاترین نمره به عنوان شاگرد اول از دانشکدهی فنی فارغالتحصیل شده و با بورس تحصیلی به آمریکا اعزام شد و بعد از یک سال تحصیل در دانشگاه ای انَد اِم تگزاس مدرک فوقلیسانس خود را با درجهی ممتاز دریافت کرد. سپس برای ادامهی تحصیل در مقطع دکتری به دانشگاه برکلی در ایالت کالیفرنیا رفت. چمران پس از سه سال تحصیل موفق شد مدرک دکتری خود را در رشتهی الکترونیک و فیزیک پلاسما زیر نظر مشهورترین اساتید این رشته اخذ نماید، استعداد فوقالعادهی وی در دوران تحصیل توجه مؤسسات آموزشی و علمی آمریکا را برانگیخت و بسیاری از آنها به او پیشنهاد استادی کردند، اما دکتر چمران بعد از مشورت با استاد راهنمایش تصمیم گرفت به استخدام «موسسهی علمی و پژوهشی بل» در ایالت نیوجرسی درآید (نجفپور، 1393: 38). از برهههای زیبای زندگی او علاوه بر تحصیل، تأثیر و نقش برجستهاش در شکلگیری تشکلهای دانشجویی و بهخصوص انجمن اسلامی دانشجویان مقیم آمریکا بود. وی با کمک بعضی از دوستانش برای اولین بار انجمن اسلامی دانشجویان مقیم آمریکا را پایهریزی کرد. او از مؤسسین انجمن اسلامی دانشجویان در کالیفرنیا و از فعالان انجمن دانشجویان ایرانی در آمریکا به شمار میرفت (پیشین: 41). با شروع نهضت اسلامیِ امام خمینی (ره) در سال 1341 و اوجگیری مبارزات ملت ایران در سال 1342 اخبار این قیام و نهضت در سطح گستردهای به خارج از کشور منتقل شد و شور و هیجان تازهای همهی ایرانیان خارج از کشور را فراگرفت، لذا با هر بهانهای و به مناسبت هر حادثهای تظاهرات اعتراضآمیزی در برابر سازمان ملل متحد در نیویورک، سانفرانسیسکو و کاخ سفید در واشنگتن برگزار میشد. در تمام این فعالیتها و اعتراضات دکتر چمران حضور چشمگیر داشت (نصرالله زنجانی، 1390: 42). در یکی از اسناد محرمانهی ساواک دربارهی فعالیتهای سیاسی مصطفی چمران در دوران تحصیل در آمریکا میخوانیم: «کلیهی نوشتهها و اعلامیههایی که از طرف دانشجویان شمال کالیفرنیا انتشار مییابد به وسیلهی مصطفی چمران دانشجوی ایرانی مقیم آمریکا و عضو هیئترئیسهی انجمن دانشجویان شمال کالیفرنیا نوشته میشود. اعضای انجمن مزبور نامههایی جهت سناتورها و وکلای آمریکا فرستاده و درخواست نمودهاند که دولت آمریکا از کمک به دولت ایران خودداری نماید» (علیمردانی، 1391: 28). از دیگر فصول زندگی مصطفی چمران، داستان ازدواج او با یک دختر آمریکایی است، دختری که تحت تأثیر روحیات معنوی، اندیشهی سیاسی و سخنان روحانی چمران قرار گرفته و به دین مبین اسلام ایمان آورد و زندگی مشترک خود را با وی آغاز کرد. هر چند ادامهی این زندگی در مقطعی از دوران مبارزاتی چمران به جدایی انجامید.(صادقی گیوی، 1393: 46). در این مقطع از مبارزات سیاسی، دکتر چمران نیز به اقدامی جسورانه و سرنوشتساز دست زد و از شغل و حرفهی خود در آمریکا استعفا داده، زن و فرزندانش را به کالیفرنیا نزد پدر و مادر همسرش فرستاد و خود به مصر سفر کرد. آقای نصرالله چمران دربارهی علت مسافرت دکتر مصطفی چمران به مصر و پشت زدن وی به شرایط ایدئال در آمریکا میگوید: «ایشان آمریکا را بستر فعالیتهای صهیونیستی میدانست و علاقه نداشت در آن کشور بماند و زندگی کند. در یادداشتهای ایشان ذکر شده و یا یکی از دوستانش نقل کردهاند که ایشان بیان کرده نمیخواهند نتیجه و ثمرهی کارشان به نفع صهیونیستها و کسانی تمام شود که بر ضد اسلام و انسانیت برنامهریزی میکنند» (نجفپور، 1393: 52). از میان دوستان مصطفی چمران، ابراهیم یزدی و دکتر توسلی نیز او را در این سفر همراهی کردند. دکتر ابراهیم یزدی در خاطرات خود، از برنامههای آموزشی در اردوگاههای نظامی قاهره چنین میگوید: «دروس نظری شامل آموزش سازماندهی مخفی، مواد انفجاری، مبانی نظری و دروس عملی هم شامل استفاده از انواع سلاح، عملیات رزمی، نبرد تن به تن و دفاع شخصی و کاربرد مواد منفجره بود» (ابراهیم یزدی، 1383: 24). پس از اتمام چند دورهی آموزشی، دکتر مصطفی چمران تصمیم گرفت مصر را ترک کرده و به آمریکا بازگردد، اما با کولهباری از خستگی و آزردگی ناشی از فریبها و دوروییهای بسیاری از مدعیان عرصهی مبارزه در جهان اسلام (نصرالله زنجانی، 1390: 54). دکتر چمران در بخشی از خاطرات خود در مصاحبه با خبرنگار روزنامهی کیهان دربارهی دوران حضورش در کشور مصر میگوید: «در سال 1342ش به همراه تعدادی از دوستانمان عازم کشور مصر شدیم و دو سال در آنجا تعلیم عمیق جنگ چریکی و سازماندهی مخفی دیدیم. البته درگیریهایی با بعضی جنبههای افراطی ناسیونالیستی عربی داشتیم و مورد عنوان خلیج عربی یا اطلاق عربستان به خوزستان اعتراضاتی به عبدالناصر کردیم که ناصر اعتراضات ما را وارد دانست و تأکید کرد که جریان ناسیونالیسم عربی آنقدر قوی است که نمیتوان با آن مقابله کرد» (روزنامهی کیهان، 27/9/1358). دکتر چمران راهی جز خروج از کشور مصر و بازگشت به آمریکا و زندگی در این کشور نداشت. ولی از این حضور و ماندن در آمریکا نیز راضی نبود. او به زندگی راحت در آمریکا پشت پا زد و به جای آن زندگی در میان شیعیان و محرومین لبنان را که همراه با فقر و ناامنی و محرومیت بود، انتخاب کرد. (نجفپور، 1393: 59). در سال 1349 امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان از وی خواست به لبنان آمده و در کنار مردم محروم لبنان به پرورش و آموزش فرزندان شیعهی لبنانی بپردازد. این دعوت مورد استقبال چمران قرار گرفت. دکتر چمران در دستنوشتههایش مینویسد: «من در آمریکا زندگی خوشی داشتم، از همهی امکانات برخوردار بودم ولی همهی لذات را سه طلاقه کردم و به جنوب لبنان رفتم تا در میان همهی محرومان و مستضعفین زندگی کنم...» (چمران، 1380: 54). حضور دکتر چمران در لبنان و ارتباط او با امام موسی صدر موجب شد که آرام آرام جنبش اسلامی ایران در یک سطح دیگری که تا آن زمان سابقه نداشت بر جنبش شیعیان لبنان اثر بگذارد. دکتر چمران در مدرسهی فنی جبل عامل در شهر صور به دانشآموزان مدرسه نه تنها علوم فنی و حرفهای درس میداد، بلکه برای آنها دروس معارف دینی و علوم سیاسی و آموزش رزمی را نیز تدریس میکرد (چمران، 1387: 64). سید حسین موسوی از شخصیتهای بارز و برجسته در نیروی مقاومت لبنان و از کسانی که سالها همرزم دکتر چمران در منطقهی جنوب لبنان بود، در خاطرات خود دربارهی نقش دکتر چمران میگوید: «هیچگاه نقش شهید چمران را فراموش نمیکنم، او در حرکت امام موسی صدر حاضر و همواره در کنارش بود. به جرئت میتوانم بگویم که شهید چمران رئیس ستاد حرکت امام موسی صدر در لبنان بود. شهید چمران واقعاً مکمل نقش امام موسی صدر در لبنان بود» (کمالیان و کرمانی، 1388: 33). دکتر چمران در طول هشت سالی که در لبنان حضور داشت ضمن ارتباط با سازمانهای آزادیبخش فلسطینی، با تأسیس «جنبش سیاسی-نظامی امل» به عنوان یک حرکت اعتقادی شناختهشده از سوی شیعیان لبنان به مبارزه با اسرائیل پرداخت (نجفپور، 1393: 72). در 29 شهریور 1357ش امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان که استوانهای محکم و پشتوانهای قوی برای لبنان و منطقه بود، ربوده شد. این اتفاق در آستانهی پیروزی انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاد، انقلابی که شیعیان لبنان بیشترین جاذبه، کشش، امید و نزدیکی را به آن یافته بودند. در آن ایام دکتر چمران از یک سو در آتش درد و حسرت فقدان امام موسی صدر میسوخت و از سوی دیگر از خوشحالی پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام (ره) سر از پا نمیشناخت. در آغازین روزهای پیروزی انقلاب ایران، دکتر چمران به عشق امام خمینی (ره) و پیوستن به امواج خروشان ملت ایران با ارسال تلکس به یکی از اعضای هیئت دولت موقت برای ورود به ایران کسب تکلیف کرد، اما جوابی به این تلکس داده نشد. هنگامی که با یک هیئت بلندپایهی 92 نفره لبنانی اعم از علمای شیعه و سنی و نمایندگانی از جنبش امل برای دیدار با امام (ره) قصد ورود به ایران را داشت، به عمد و یا از سر سهلانگاری، او و همراهانش را هشت ساعت در فرودگاه بیروت برای پرواز به سوی ایران معطل گذاشتند تا بالاخره پس از 22 سال دوری از وطن توانست با امام (ره) دیدار کند (چمران، 1387: 100). مهندس مهدی چمران در خاطرات خود در اینباره میگوید: «به هر ترتیب آن هیئت وارد تهران شدند و به ملاقات امام رفتند و با همین سفر بود که دکتر چمران به ایران آمد. امام خمینی (ره) در آن زمان خطاب به هیئت فوق گفته بودند که گرانبهاترین هدیهای که شما برای ما و انقلاب به ارمغان آوردهاید دکتر چمران است و پس از این دیدار بود که ایشان اجازه ندادند که چمران به لبنان بازگردد و به توصیهی امام (ره) در ایران ماند و دیگر به لبنان بازنگشت» (مصاحبه با مهدی چمران،1393). دکتر چمران از روزهای اول انقلاب در اندیشهی تشکیل هستههای مردمی برای دفاع از انقلاب و برقراری امنیت در شهرها بود. در آن برهه عوامل احزاب و گروهای چپ و مخالف با معیارهای انقلاب اسلامی مخصوصاً گروهکهای ضدانقلاب به قصد رسیدن به منافع خود به ترور مسئولان انقلاب میپرداختند و ناامنی به وجود آمده زمینه را برای شکلدهی و سازماندهی یک نیروی نظامی مردمی در پاسداری از انقلاب و حفظ ارزشهای آن فراهم ساخت. دکتر چمران به این نکته کاملاً واقف بود که دشمنان داخلی و خارجی اجازه نخواهند داد پیروزی انقلاب و سرنگونی رژیم پهلوی به کام مردم گوارا شود و از هر تلاشی برای از بین بردن انقلاب بهرهگیری خواهند کرد، لذا در اولین قدم و در نخستین روزهای پس از ورودش به ایران فکر تأسیس اولین نهاد نظامی مردمی را دستور کار خود قرار داد. وی فعالانه و قاطعانه همهی تلاش خود را صرف تربیت اولین گروههای پاسداران انقلاب در سعدآباد تهران کرد. تنها یک هفته بعد از استقرار دکتر چمران در ایران برنامهی آموزش نیروهای مردمی شروع شد. هر چند در بدو امر بنا به پیشنهاد بازرگان نخستوزیر دولت موقت و موافقت امام (ره) مسئولیت معاونت نخستوزیری، به دکتر چمران سپرده شد، اما وی با قبول این مسئولیت جدید، خود را موظف میدید با توجه به توطئههای پیشرو از جمله کردستان به این مسئله بپردازد (صادقی گیوی، 1393: 66).
در ناآرامیهای مریوان از طرف دولت موقت به مأموریت رفت و مدت ده روز در آن جا ماند و پس از برگزاری جلسات متعدد برای بازگشت امنیت به منطقه و حاکمیت دولت مرکزی با بزرگان شهر به توافق رسید. چمران که سخنگو و نماینده جناح تندروی شورای انقلاب و دولت موقت بود توانست با موافقت امام خمینی (ره) ارتش و سپاه پاسداران را به کارزار کردستان بکشاند. در درگیریهای کردستان، گروهی از تکاوران ارتش او را همراهی میکردند. آنها از تاکتیک ویژهای سود میجستند و به جای آنکه با پیشقراولان دشمن مواجه شوند، با بالگرد در قلب پایگاههای دشمن فرود میآمدند و آنها را تار و مار میکردند. اوج شهرت چمران در واقعه خونین پاوه بود که همراه با تیمسار ولیالله فلاحی، در زیر باران گلوله، خود را به محاصره افکند. شهر پاوه به دست شورشیان افتاده بود و تنها خانه پاسداران و پاسگاه ژاندارمری مقاومت میکردند. در این حادثه، با پخش پیام امام خمینی (ره) از رسانهها که ارتش و پاسداران را به پاوه فراخوانده بودند، شورشیان پا به فرار گذاشتند (چمران، 1383: 83). شهید چمران پس از حوادث کردستان به تهران احضار و از سوی امام (ره) به سمت وزارت دفاع منصوب شد. او در سمت وزیر دفاع بیش از ۱۲۰۰۰ نفر را از ارتش پاکسازی کرد. ایشان پس از استعفای دولت موقت به کار خود در وزارت دفاع ادامه داد. در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۹ چمران از سوی امام (ره) به سمت مشاور شورای عالی دفاع ملی منصوب شد. علاوه بر این، شهید چمران در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی از تهران به نمایندگی انتخاب شد (نجفپور، 1393: 139). با آغاز جنگ ایران و عراق، شهید چمران به جبهه جنگ عزیمت نمود و به همراه آیتالله خامنهای ستاد جنگهای نامنظم را بنیان نهاد. ایجاد واحد مهندسی فعال برای ستاد جنگهای نامنظم یکی از این برنامهها بود که به کمک آن جادههای نظامی به سرعت در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپهای آب در کنار رود کارون و احداث یک کانال به طول حدود بیست کیلومتر و عرض یک متر در مدتی حدود یک ماه آب کارون را به طرف تانکهای عراقی روانه ساخت، به طوری که آنها مجبور شدند چند کیلومتر عقبنشینی کنند و سدی بزرگ مقابل خود بسازند. پس از یأس عراقیها از تسخیر اهواز، ارتش این کشور برای دومین بار به سوسنگرد حمله کرد و سه روز تانکهای عراقی شهر را در محاصره گرفتند، روز سوم تعدادی از آنان توانستند به داخل شهر راه یابند. دکتر چمران که از محاصره تعدادی از یاران و رزمندگان ایرانی در آن شهر سخت برآشفته بود، با فشار و تلاش فراوان خود و آیتالله خامنهای ارتش را آماده ساخت که برای نخستین بار دست به یک حمله خطرناک و نابرابر بزند و خود نیز نیروهای مردمی و سپاه پاسداران را در کنار ارتش سازماندهی کرد تا با نظمی نو و شیوهای جدید از جانب جاده اهواز - سوسنگرد به دشمن یورش ببرند. شهید چمران در نبردی که برای آزادسازی سوسنگرد درگرفته بود، به هدف منحرف کردن دشمن از آسیبرسانی به رزمندگان همراهش به همراه دو تن از همراهانش به درگیری با چند تانک و نفربر پرداخت که ماحصل آن فرار نیروهای عراقی از صحنه نبرد بود در حالی که او تنها از ناحیه ران مجروح گردید و نیروهای او توانستند خود را به سوسنگرد برسانند. شهید چمران با کامیونی که از دشمن به غنیمت گرفته بود خود را به بیمارستان رساند و بستری شد، اما بیش از یک شب در بیمارستان نماند و پس از آن به مقر ستاد جنگهای نامنظم رفت (علیمردانی، 1391: 125).
نحوه شهادت دکتر چمران در دهلاویه
دکتر چمران بار دیگر در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ در حالی که برای سرکشی، معرفی و توجیه فرمانده جدید محور به جای «ایرج رستمی» به منطقه جنگی دهلاویه رفته بود، در خط مقدم نبرد بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن از ناحیه پشت سر زخمی شد. کمکهای اولیه بر روی او در بیمارستان سوسنگرد انجام گرفت و آمبولانس حامل ایشان به اهواز شتافت ولی پیکر بیجان او به اهواز رسید و در همان تاریخ به درجۀ رفیع شهادت نائل آمد (نجفپور، 1393: 163)
منابع
- چمران، مصطفی (1380)، خدا بود و دیگر هیچ نبود، تهران، ناشر واحد فرهنگی بنیاد شهید انقلاب اسلامی
- چمران، مصطفی (1387)، لبنان: گزیدهای از مجموعه سخنرانیها و دستنوشتههای سردار پرافتخار اسلام شهید دکتر مصطفی چمران درباره لبنان، تهران، بنیاد شهید چمران
- چمران، مصطفی (1383)، کردستان، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
- صادقی گیوی، امیر (1393)، مصطفی چمران: نگاهی به زندگی و مبارزات شهید دکتر چمران، تهران، انتشارات میراث اهل قلم
-نجفپور، مجید (1393)، پرستوی دهلاویه، تهران، مرکز اسناد انقلاب
-علیمردانی، نرگس (1391)، مصطفی چمران مردی برای تمام فصول، تهران، نشر وزرا
-یزدی، ابراهیم (1383)، یادنامهی شهید بزرگوار دکتر مصطفی چمران، تهران، انتشارات قلم
- کمالیان، محسن، کرمانی، علیاکبر (1388)، عزت شیعه، ناشر موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر
- نصرالله زنجانی، حسین (1390)، همیشه مسافر: زندگینامه داستانی شهید دکتر مصطفی چمران، تهران، آل احمد
-روزنامه اطلاعات، 27 آذرماه 1357
-مصاحبه با مهندس مهدی چمران، (1393)، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی
موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی