16 مهر 1392

حنیف‌نژاد دچار نفاق بود/ مجاهدین اولیه در پی استفاده ابزاری از روحانیون بودند


حنیف‌نژاد دچار نفاق بود/ مجاهدین اولیه در پی استفاده ابزاری از روحانیون بودند

سیدجواد هاشمی‌نژاد دبیر کانون هابیلیان گفت: بنیانگذاران سازمان از روز نخست راه خود را از امام جدا کردند و در پی استفاده ابزاری از روحانیون بودند.
به گزارش خبرگزاری فارس، تخلیه کمپ نیروی اشرف پایان خونین سازمانی بود که ناقص به دنیا آمد هر چند بنیان گذاران سازمان آرزوی سر افرازی این فرزندان و ایران داشتند. اما تناقض بین رویای شیرن اولیه و سرانجامی تلخ ما را بر آن داشته است تا با پرونده‌ای به واکاوی این سرانجام تلخ بپردازیم باشد تا چراغ راه آینده باشد.
 
* سازمان مجاهدین خلق(منافقین) بر اساس چه روش شناسی دست به ترور می‌زدند؟
ـ سازمان مجاهدین چند هدف از اقدامات مسلحانه داشته‌اند. سازمان قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با اصل انقلاب و روشی که امام خمینی(ره) برگزید اعتقادی نداشتند. باورمندان  انقلاب اسلامی با علاقمندان سازمان مجاهدین در صورتی که انقلاب به پیروزی هم نمی‌رسید با هم تضاد داشتند. سازمان مجاهدین بعد از انقلاب و قبل از انقلاب در تضاهرات وضعیت و  پلاکارد‌های مخصوص به خود را داشتند. سازمان مجاهدین خلق (منافقین) اصل و اساس این انقلاب را قبول نداشتند و نمی شود گفت از یک تاریخ مشخص با انقلاب دچار مشکل شدند و خود را از صف مجاهدان جدا کردند.
اگر به پیشینه سازمان نگاه کنیم متوجه می‌شویم سازمان در بدو شکل گیری این سازمان روش انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) را نمی‌پسندیدند.
اقدام امام در راستای تشکیل یک نهضت فراگیر اجتماعی بود و سازمان به روش چریکی و اقدامات مسلحانه مطابق دیدگاه مارکسیتی برای راه‌اندازی جنبش‌های اجتماعی معتقد بود.   سازمان با نحوه شکل گیری جنبش اجتماعی ایران و  نهضتی که امام در حال شکل دادن بودند یعنی با بسیج توده‌ای موافق نبود. بعد‌ها مسعود رجوی سرکرده سازمان مجاهدین اعلام کرد که  هیچگاه روشی که (امام) خمینی برگزید را قبول نداشتیم. سازمان، انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام را انقلاب نمی‌دانستند. تنها انقلابی که مطابق دیدگاه مارکسیستی پیروز شود را انقلاب می‌دانستند.
*بنیانگذارن سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بعد از قیام 15 خرداد معتقد بودند که اگر قیام دارای رهبری علمی بود و انقلابیون و به علم مبارزه آگاهی داشتند به پیروزی می‌رسیدند؟ مانند انقلاب الجزایر.
ـ یکی از دلایل شکل گیری سازمان مجاهدین خلق سر خوردگی از قیام 15 خرداد بود. بنیانگذاران سازمان تصور می‌کردند که نظام شاهنشاهی موفق شد قیام 15 خرداد را سرکوب، رهبر نهضت را تبعید کند به این طریق قیام را به شکست کامل بکشاند. تحلیل سازمان این بود که مشت در مقابل سندان امکان پیروزی ندارد. طرفداران انقلاب و سازمان مجاهدین خلق (منافقین) دو فکر کاملا متفاوت داشتند. به این دلیل به هیچ روی کنار هم  قرار نمی‌گیرند جز اینکه سازمان به اشتباه وروش ناکارآمد خود پی ببرد.
مسعود رجوی در یکی از سخنرانی خود عنوان کرد انقلاب ما انقلاب ناقصی است. انقلاب کامل انقلاب کمونیستی است که از علم مبارزه برخوردار است اما  زمان مشخص کرد دیدگاه مارکسیستی به انتها خود رسیده است.
*انقلاب کامل در نگاه مجاهدین چه انقلابی بود؟ انقلاب کامل مجاهدین خلق چه ویژگی‌های داشته است؟
ـ مقابله با با جبهه با امپریالیست امریکا رویای نهایی سازمان بوده است؟ مجاهدین معتقد بودند که در انقلاب ایران مهره رژیم امریکایی حذف شده است اما امپریالیسم امریکا به این علت که انقلاب در بین توده مردم نفوذ دارد با انقلاب  کنار آمده است و بعد از اینکه انقلاب از نفس بیافتد. مهره‌ امپریالیسم به جایگاه خود بر می‌گردند.
انقلاب تنها زمانی انقلاب است که با روش قهرآمیز و حضور تود‌ه‌های کارگری اتفاق بیافتد. اساسا حوزه و حوزویان در درک مسائل روز اقتصاد، سیاست، هنر و فرهنگ ناتوان هستند و حوزویان به این علت قادر به ایجاد ساختار مدرن حکومت نیستند.
*بنیان‌گذاران اولیه سازمان مجاهدین تحت تاثیر آیت‌الله طالقانی، مهندس بازرگان، یدالله سحابی و استاد مطهری بودند؟ چگونه چند جوانی که رشته‌های فنی تحصیل می‌کردند بنیان‌های اندیشه‌ اسلامی را نقد کردند؟
بنایانگذاران سازمان تحت تاثیر مرحوم طالقانی و کسان دیگر آموزه‌های اولیه را فرا گرفته بودند. منتها چون نگاه اسلامی دقیق نداشتند نگاه آنان نیز التقاطی شد. قصد داشتند نگاه اسلامی را با نگاه علمی به زعم خود مارکسیستی تطبیق دهند. معتقد بودند روزآمد کردن حرکت‌های اجتماعی با تلفیق دیدگاه مارکسیستی و اسلامی امکان پذیر است.
تطبیق دین با تئوری‌های غیر دینی در نهایت به جدایی دین از سیاست منجر شد. در حال حاضر نیز آشکارا اعلام می‌کنند مجاهدین به جدایی دین از سیاست اعتقاد دارند.
*علت اصلی نفاق سازمان مجاهدین چیست؟ آیا بنیان‌گذاران اولیه سازمان مانند حنیف‌نژاد و سعید محسن و... نیز دارای نفاق بودند؟ آیا این نفاق آگاهانه بود یا ناآگانه بود؟
بله؟ کاملا. بنایانگذاران سازمان نیز از روز نخست راه خود را از راه امام جدا کردند. آنان برای این که روحانیون را به راه خود جذب کنند. پشتوانه اجتماعی را برای خود داشته باشند. در اوائل تلاش داشتند روحانیون را با خود همراه کنند. سازمان مجاهدین افراد مختلف را به سمت روحانیون روانه می‌کردند تا به توضیح دیدگاه خود بپردازند. در این بین یک یا دو ذهن بسیار هوشیار دیدگاه التقاتی مجاهدین را فهمید. یکی آیت‌الله مطهری بود که به دیدگاه التقاتی حنیف‌نژاد پی برد و دیگری حضرت امام در نجف بود. امام دست رد به سینه  دو یا سه نفر از سران سازمان مجاهدین ‌زد که خواستار حمایت از مواضع مجاهدین بودند. امام به دیدگاه التقاتی آنان پی می‌برد و قبول نمی‌کند.
آقای سید محمود دعایی در خاطرات خود  اشاره می‌کند که من از اینکه امام درخواست حمایت از مجاهدین را رد کرد خیلی نارحت شدم.
پیش‌بینی امام در مورد سازمان مجاهدین مبنی بر اینکه مبارزه مسلحانه سازمان باعث نابودی خود سازمان می‌شود. درست از آب درآمد.
اینگونه نیست که سازمان تحت تاثیر تفاسیر آقای طالقانی قرار گرفته باشد. سازمان از ابتدا به سراغ روحانیون رفتند تا از روحانیون استفاده ابزاری کنند. و در این راه به نحوی توانستند چهره واقعی خود را مخفی کنند. برخی روحانیون به این دلیل که مبارزان انقلابی ـ اسلامی با مجاهدین خلق هدف مشترک دارند و آن از بین بردن رژیم شاهنشاهی هستند. به انحراف سازمان حساسیتی نشان ندادند.
به نظر نمی‌رسد مرحوم طالقانی دیدگاه خاصی نسبت به سازمان داشته باشد فقط به خاطر شرایط مبارزاتی با سازمان همراهی کرد. آقای طالقانی در اواخر عمر شریفشان مواضع خوبی در رابطه با سازمان گرفت به خصوص زمانی که سازمان علیه جمهوری اسلامی حرکت مسلحانه را آغاز کردند  ماهیت سازمان  بیشتربرای روحانیون و مردم روشن شد.
* سؤالم را جواب ندادید که روش‌شناسی سازمان در ترور چگونه بود؟
سازمان مجاهدین معتقد بود انقلاب اسلامی با پشتوانه نفوذ معنوی حضرت امام و بسیج توده‌ای پیروز شد اما دولت مدرن تنها با پشتوانه معنوی و بسیج توده‌ها تشکیل نمی‌شود و این دو عامل برای پیروزی انقلاب کافی است و روحانیون و امام قادر نیستند دولت مدرن ایجاد کنند چون خصوصیات جامعه مدرن را نمی‌شناسند بر این اعتقاد بودند بعد از انقلاب قدرت به دست سازمان می‌افتد.
اما اینگونه نشد و دیدند حضرت امام در حال تشکیل حکومت جمهوری اسلامی است. این جا بود که سازمان مجاهدین با وجود اینکه فکر می‌کرد اگر دست به سلاح ببرد منجر به نابودی‌اش می‌شود.
به طور مثال  یکسال قبل از اینکه سازمان دست به اسلحه ببرد  گروه اشراف دهقان جنگ مسلحانه را آغاز کرده بود مسعود رجوی نامه‌ای به دهقان می‌نویسد و توضیح می‌دهد اگر امام اراده بکند و به تعبیر خودش لب تر کند دو میلیون نفر می‌ریزند شما را نابود می‌کنند و این نامه نشان می‌دهد سازمان  قدرت نفوذ امام را می‌دانست بعد از یک یا دو سال به این نتیجه رسیده بود بین سازمان و انقلاب اسلامی ناچارا باید تعیین و تکلیف شود. یا سازمان در جامعه حذف می‌شود یا در مقابل جمهوری اسلامی می‌ایستد. سازمان بعد از شروع جنگ عراق علیه ایران به این نتیجه رسید شرایط برای اقدام مسلحانه علیه جمهوری اسلامی ایران مهیاست به این دلیل که عراق به کشور ایران حمله کرده است ارتش شکل منسجمی ندارد. نظام درگیر جنگ است اگر در جبهه داخلی حرکت عظیم تروریستی و جنگ مسلحانه انجام شود نظام ساقط خواهد شد به خصوص اگر رهبران فکری جامعه را حذف کند جامعه دچار هرج و مرج خواهد شد.سازمان در 31 خرداد که اعلام جنگ مسلحانه کرد و پیش بینی کرد شش ماه دیگر انقلاب اسلامی ساقط می‌شود به نظرم تحلیل‌هایش در کاغذ و ظاهربینانه درست بود اما قدرت مردم و قدرت معنوی امام این توطئه را خنثی کرده است با ریاست جمهوری رهبر انقلاب خیال مردم راحت شد چون حکومت شکل گرفت. همچنین سازمان برای رعب و وحشت در جامعه مردم عادی را هدف قرار داد تا بی‌نظمی و جنگ داخلی در کشور راه بیافتد؟ که در این راه هم ناکام بود.
*آیا به نظر شما مسعود رجوی زنده است؟
به نظرم زنده است برای اینکه گاهی اوقات پیام صوتی برای اعضا ارسال می‌کند. هر زمان رجوی احساس خطر می‌کرد و از دید خودش مرد عمل لازم بود صحنه را خالی می‌کرد. زمانی که جنگ مسلحانه علیه جمهوری اسلامی را آغاز کرد از کشور فرار کرد. در کشور فرانسه زمانی که عرصه برایش تنگ شد بلافاصله به دامان صدام پناه برد. صدام ساقط شد با وجودی که امریکاییان وعده به او دادند مخفی شد. دومین علت مخفی شدن رجوی این بود سازمان سابقه سیاه علیه ایران داشت. می‌ترسید که به عنوان جنایتکار جنگی معرفی شود.
 اما از طرف دیگر سازمان سعی کرد به امریکاییان بقبولاند که سازمان می‌تواند جایگزین جمهوری اسلامی باشد. تصور می‌کردند امریکاییان در نهایت جمهوری اسلامی را ساقط می‌کند و برای اینکه دل امریکاییان را ببرند چهره دموکراتیک از خود نشان دادند و همسرش مریم رجوی را رئیس جمهور خود خوانده مقاومت اعلام کرد و  از آن پس صحنه گردان سازمان منافقین شد.
* چگونه سازمان سیاسی مانند سازمان مجاهدین خلق که بدنه اجتماعی خود را از دست داده است تلاش دارد به هر نحوی خود را سرو پا نگه دارد. در حالی که به پایان رسیده است؟
ـ سازمان در داخل ایران هیچ گونه طرفدار ندارد و در خارج از ایران نیز با وابستگی زنده است. تا زمانی که صدام بود صدام راهبری می‌کرد و بعد از صدام در دام امپریالیسم امریکا و اسرائیل افتاده است. موسسه‌ای امریکا اشاره کرد که امریکاییان حدود 400 میلیون دلار برای براندازی حکومت در ایران هزینه کرده است که عمده پول در اختیار سازمان قرار گرفته است. سازمان اصلی دارد که هدف وسیله را توجیه می‌کند.  سازمان معتقد است که به وسیله امپریالیسم ایران را تصرف می‌کنیم و بعد از اینکه حکومت ار در اختیار گرفتیم ضد امپریالیسم می‌شویم. نحوه عملکرد سازمان نشان می‌دهد که هیچ امیدی به داخل ندارد.
*سرسپردگی اعضای سازمان  چه توجیه منطقی ندارد؟ که ازدواج حزبی صورت بگیرد و هر یک از اعضای سازمان زن خود را طلاق بدهد و با  فرد دیگری ازدواج کند؟
ـ سازمان تصور دارد که به هر حال ایران و امریکا دچار تقابل می‌شوند و سازمان از این تقابل می‌تواند استفاده کند. نیروی حی و حاضر بعد از این تقابل سازمان است و تلاش می‌کنند که نیرو‌ها را نگه دارند برنده نهایی رویاروی امریکا و جمهوری اسلامی ایران سازمان مجاهدین است.


فارس،