02 اردیبهشت 1400
آغاز و انجام گروه تروریستی فرقان
مقدمه
گروه فرقان در سال ۱۳۵۶ش، بهوسیله اکبر گودرزی، از اهالی لرستان، فعالیت سازمانی و تشکیلاتی خود را آغاز کرد. در سال ۱۳۵5، گودرزی بر اساس آموزههای نشأت گرفته از تفسیرهای شخصی خود از قرآن، به شدت علیه روحانیت حمله و انتقاد نمود. گروه فرقان رویکردی ابزاری به دین و آیات قرآنی، به خصوص تأویل مفاهیمی مانند توحید و توجیه اجتماعی، داشتند و بر اساس این دیدگاه تعابیری مانند جامعۀ بیطبقه توحیدی مطرح کردند. استاد مرتضی مطهری در مقدمه کتاب جهانبینی توحیدی به رویکرد اعضای فرقان پاسخ داد. گروه، بیشترین مخالفت خود را با حوزههای دینی و روحانیت اظهار میکرد و بنمایۀ اصلی ایدئولوژی این گروه، مخالفت با روحانیت و به اعتقاد خودشان تبلیغ اسلام راستین بود. اعضای گروه فرقان در ظاهر خواستار سقوط رژیم شاه بودند و روحانیت را ضد توحیدیترین عناصر جامعه دانسته و معتقد بودند که باید در کمترین زمان ممکن با توسل به قهر و آتش و سلاح آنان را از میان برداشت. این گروه بر مبنای این دیدگاه بسیاری از شخصیتهای انقلابی را ترور کرد. اما، سرانجام، در اوایل آبان ماه سال 58، مخفیگاه بزرگ گروه منافقین در شهر کرج توسط اطلاعات سپاه پاسداران شناسایی شد و چند تن از اعضای آن نیز دستگیر شدند. بالاخره با نفوذ برخی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در این گروه، در 22 دی 58، محل رهبر گروه و جمعی دیگر از اعضای آن، شناسایی گردید و همهی اعضای آن، از جمله گودرزی سرکردۀ گروه دستگیر شدند. برخی از اعضای این گروه در 13 اسفندماه 1358، اعدام شدند. اما، گودرزی و پنج نفر دیگر از اعضای گروه در تاریخ 3 خردادماه 1359، تیر باران شدند.
عضوگیری گروه فرقان
فعالیت سازمانی آغازین گروه فرقان در سال ۱۳۵۶ش، با هدایت اکبر گودرزی شکل گرفت. گودرزی اعضای گروه خود را در ظرف مدت ۳ تا ۴ سال از میان جلسات قرائت و تفسیر قرآن در تهران انتخاب کرد (جعفریان، 1383: 326). نحوۀ جذب همه اعضای گروه فرقان به یک طریق نبود، ولی اکثر عضوگیریها، از محلاتی بود که رهبر گروه در آن محلات به کار تفسیر قرآن و سخنرانی میپرداخت. اکثر اعضای گروه فرقان را ساکنین محلات پایینشهر تهران تشکیل میدادند. رهبر گروه، در سال 1355، به محله قلهک آمد و در مسجد «خمسه» به تفسیر قرآن پرداخت و اولین تفسیر او سورۀ مؤمنون و صحیفهی سجادیه بود. وی در ابتدا با عبا و عمامه به سخنرانی و تفسیر میپرداخت ولی بعد از مدتی از لباس روحانیت بیرون آمد و با لباس شخصی به تفسیر قرآن پرداخت. گویا پس از اختلافی که بین گودرزی و پیشنماز مسجد پیش آمد، وی به زندگی مخفی روی آورد و نام «حسینی» را برای خود انتخاب کرد. اکثر اعضای گروه فرقان از طریق علی حاتمی، که کتابدار مسجد اعظم قلهک بود و در حقیقت از پایهگذاران فکری این گروه محسوب میشد، عضوگیری و جذب گروه میشدند. برخی شایعات در آن زمان به وجود آمد که گروه، وابسته به ساواک است، هر چند این خبر تأیید نشد. اعضای گروه معتقد بودند که جان و مال خویش را بایستی در راه اسلام راستین فدا نمود. مهمترین موارد اختلاف گروه فرقان با حکومت جمهوری اسلامی این بود که آنها، طبقۀ روحانیت را یک طبقهی انحصارطلب در رابطه با ایدئولوژی اسلامی میدانستند. رهبر این گروه مدعی بود باید این مسائل از انحصارطبقه روحانی بیرون آورد. برای دستیابی به این هدف اعضای گروه درصدد برآمدند که با حمله مسلحانه شخصیتهای انقلابی و روحانی را با قوه قهر و گلوله به شهادت برسانند و در این راه بسیاری از سران انقلاب و روحانیون را به شهادت رساندند. زمان تدوین و شکلگیری ایدئولوژی این گروه، بهطور کامل در زمان حکومت رژیم پهلوی بود و بعد از وقوع انقلاب اسلامی، گروه فعالیت تروریستی خود را آغاز کرد و وارد مرحله عمل شد. در زمان رژیم شاه چون امکانات گوناگون وجود نداشت، دست به این کار نزد، اما با شکلگیری انقلاب اسلامی، بسیاری از بانکهای دولتی توسط آنها مصادره شد و با خرید اسلحه، دست به اقدامات تروریستی زدند(علی بابایی، 1383: 54-51 / ج2).
شالودههای عقیدتی گروه فرقان
دورۀ تدوین ایدئولوژی گروه فرقان ، کاملاً در زمان رژیم پهلوی بوده است و پس از پیروزی انقلاب با ترور شخصیتهای انقلابی، دست به عمل زدند. از این نظر که زمان تکوین گروه در زمان حکومت پهلوی بود، این گروه به عنوان یک گروه ضد رژیم شاه جلوهگر شد و در آن زمان بخشی از اطلاعیهها و کتابهای تفسیر خود را منتشر ساخت. رهبر گروه، این نشریات را ایدئولوژی مدون معرفی کرده و معتقد بود که محتوای آنها را از دروسی که در حوزه علمیه خوانده نگرفته است. ایدئولوژی این گروه به شدت متأثر از ایدئولوژی «سازمان مجاهدین خلق ایران» و نوشتهها و آثار علی شریعتی بود به طوری که معمولاً بر روی جزوات خود جملاتی از این دو منبع به چاپ میرساند (واثقی، 1378: 194-193).
گروه فرقان، اعتقاد داشت که بعد از پیروزی انقلاب، روحانیت بدون خواست مردم به شکل کودتا به قدرت رسیده و به علت نداشتن تجربه کافی در امور اجرایی، نداشتن تخصصهای لازم در مدیریت و سازمانهای کشوری از دخالت در اینگونه امور خودداری خواهد کرد و قهراً قشری که بر سر کار خواهد آمد، نهادهای سیاسی مارکسیستی و احتمالاً ناسیونالیستی خواهد بود. بر این اساس گروه فرقان، کنارهگیری روحانیت از مناصب و پستهای سیاسی را ضروری میدانست، اما در مورد جانشینی آن، نظر خاصی ارائه نمیکرد. فرقان و دیگر گروههای انحرافی رادیکال، نه تنها حاضر به استفاده از روحانیت نبودند، بلکه آن را مانعی بر سر راه خود میدیدند. در این ارتباط رسول جعفریان نویسنده کتاب تاریخ جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران معتقد است: «با وجود اینکه، گروه فرقان از برخی از رویکردهای علی شریعتی در تفسیرهای مذهبی و ایدئولوژیک استفاده مینمود، اما، نمیتوان نقش شریعتی را در انقلاب اسلامی نادیده گرفت. این افزون بر آن است طرح اسلام علوی، زینبی و ابوذری توسط شریعتی، نوعی فضای انقلابی در کشور پدید آورد که در تحولات سال 56، مورد استفاده قرار گرفت... به نظر میرسد، آثار حرکت حسینیه ارشاد، در جریان انقلاب و پدید آمدن آن مثبت بوده است؛ اما این آثار در جدا کردن بخشی از بدنۀ جامعه از روحانیت و موضعگیری در برابر تفسیر رسمی مرجعیت از دین، بعد منفی را نشان داد» (جعفریان، 1382: 313و314). یکی از پُرکاربردترین مفاهیم شریعتی، که از سوی گروه، توجیهی برای ترور و خشونت شد، جملهی مبارزه با «زر و زور و تزویر» است که بار دیگر گروه فرقان ، تفکر انحرافی خود را به معرض نمایش گذاشتند و با ترور کسانی که به گمان باطل آنها سران این سه دسته (صاحبان زر و زور و تزویر)، بودند به قول خود، رسالت انقلابی و تاریخی خود را انجام دادند. گروه فرقان جزء آن دسته از گروههای به ظاهر اسلامی بود که به شدت تحت تأثیر ظهور و گسترش مارکسیسم بوده و گروههای مارکسیستی و به ویژه سازمان مجاهدین خلق را در این زمینه الگوی خود قرار داده بودند (واثقی، 1380: 193).
گروه فرقان در ظاهر خواستار سقوط رژیم شاه بود و روحانیت را ضد توحیدیترین عناصر جامعه میدانست و معتقد بود که باید در کمترین زمان ممکن با توسل به زور و سلاح آنان را از بین برداشت تا هم قربه الی الله به دستورات و احکام خداوند متعال انجام شده باشد و هم خلق تحت ستم از استعمار حاکم رهایی یابند (خواجه سروی، 1382: 231-230). این گروه ضمن نفی تقلید در امور شرعی و دینی، معتقد بودند با مراجعه به قرآن و سنت میتوان احکام را استنباط کرد. تفاسیری که این گروه از آموزههای قرآن میکردند، بخشی از نواندیشان مسلمان، روحانیون و گروههای سیاسی را تحت تأثیر قرار داده بود. در این میان بیش از همه استاد مرتضی مطهری از این تفاسیر برآشفت و در مقدمه کتاب علل گرایش به مادیگری تحت عنوان، ماتریالیسم در ایران سخت به آرای تفسیری و تعابیری که آنان در ترجمه مفاهیم و آیات قرآن آوردند حمله کرد و از آنان تحت عنوان «ماتریالیسم منافق» یاد کرد که همین یکی از دلایل ترور وی توسط گروه فرقانت شد.
گروه فرقان، جلسات قرآن را در برخی از مساجد برگزار میکردند، که این مساجد عبارت بودند از مسجد الهادی خیابان شوش، مسجد فاطمیه خزانه، مسجد رضوان خیابان اتابک، مسجد شیخ هادی، مسجد خمسه قلهک. مسجد اعظم که کتابخانه قائم در آن بود و جوانان مذهبی در آن آمد و شد داشتند هم در اختیار علی حاتمی یکی ازاعضای گروه منافقین بودوافرادی درهمانجاجذب این گروه شدند (جعفریان، 1383: 572-570). بهرهبرداری و رجوع گروه به دین و قرآن، نگرشی کاملاً ابزاری بود، زیرا آنها همواره دین را تفسیر به رأی میکردند و باب استحسان در امور دینی و همچنین امکان قرائتهای متکثر از متن واحد همواره برای آنان فراهم بود. در این میان، برای گروه کفهی ترازو به نفع اندیشههای مارکسیستی همواره سنگینی میکرد و اساساً آنها هدفی جز ارائهی تفاسیر مارکسیستی از اسلام نداشتند. انحراف آنان در استفاده از اندیشههای دکتر شریعتی نیز کاملاً نمایان بود. آنها همواره افکار ایشان را بهانهای برای مبارزه با روحانیت قرار میدادند؛ حال آنکه شریعتی تنها روحانیت محافظهکار را مورد انتقاد قرار میداد (کردی، 1387: 57).
ترورهای گروه فرقان
سازماندهی اصلی فرقان روی دوش اکبر گودرزی بود که کسانی مانند سعید واحد، محسن سیاهپوش، حمید نیکنام، علی اسدی و بهرام تیموری مستقیم زیر نظر او بودند (جعفریان، 1383: 568 و 569).
نخستین قربانی ترورهای گروه فرقان شهید محمد ولی قرنی بود. که در سوم اردیبهشت 1358 ترور شد . در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۵۸، استاد شهید مرتضی مطهری دومین هدف این گروه قرار گرفت. در کمتر از یک ماه بعد از ترور شهید مطهری در چهارم خرداد، آیتالله هاشمی رفسنجانی مورد حمله قرار گرفت که جان سالم به در برد. در اطلاعیۀ گروه، هاشمی رفسنجانی به طراحی سیاستهای دیکتاتوری در قبال جنبش توحیدی خلق مستضعف ایران متهم و به اعدام انقلابی محکوم شده بود (هاشمی، 1378: 82). در ۱۷ تیر 1358 نیز، تقی حاج طرخانی بنیانگذار مسجد قبا ترور شد. در بیست و پنجم همان ماه آیتالله سید رضی شیرازی رئیس کمیته منطقه سه بود ، ترور شد که این عملیات ناموفق بود. در فاصله زمانی ۳۰ تیر تا ۱۶ آذر سال ۵۹ نیز ترورهای گروه منافقین ادامه یافت که میتوان به موارد زیر اشاره کرد: ترور سید محسن بهبهانی، حاج مهدی عراقی رئیس مالی موسسه کیهان و پسرش حسام، آیتالله قاضی طباطبایی نمایندۀ امام و از روحانیون مبارز تبریز، دکتر مفتح عضو شورای انقلاب و رئیس دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران و همچنین ترور ناموفق آیتالله موسوی اردبیلی(کردی، 1387: 79-81). سرکردۀ گروه درباره تصمیم گروه به مبارزه مسلحانه چنین توضیح میدهد «خطمشی کلی، همان مخالفت با نظامات ضدتوحیدی و مبتنی بر سلطه و استبداد و ظلم است که نهایتاً به گونه مسلحانه خودنمایی میکند که این مسئله در ارتباط با رژیم قبل مطرح بود (هرچند هیچ اقدام مسلحانهای علیه رژیم پهلوی انجام نشد) و در ارتباط با جمهوری اسلامی موضعگیری و مخالفت از وقتی مطرح شد که روحانیت مدعی رهبری حرکت مردم شد که این امر با پیشنهاد حمید نیکنام و رضا یوسفی (از اعضای گروه) شروع و با موافقت من ادامه پیدا کرد» (همان، 53)
افزون بر ترور شهید مفتح و شهید مطهری، لیست ترور گروه منافقین عبارت بودند از: دکتر محمد بهشتی، محمدجواد باهنر، حقی، حجتالاسلام امامی کاشانی، حجتالاسلام ناطق نوری، آیتالله موسوی اردبیلی، تیمسار فلاحی، بنیصدر، خوانساری، حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی و حضرت آیتالله خامنهای که با دستگیری اعضا و رهبری گروه ادامه ترورها متوقف شد.
در واقع باید عنوان کرد که گروه فرقان در دو سطح ایدئولوژی و استراتژی، کاملاً متأثر از جریان چپگرای ایرانی و نمود بارز آن، یعنی سازمان مجاهدین خلق، بود. یکی دیگر از زمینههای انحراف در اندیشههای گروه فرقان را باید در ایدههای محوری آنها حول مقولۀ حضور روحانیت در عرصههای سیاسی و اجتماعی جستوجو کرد. البته اباحه و استحسان دینی، در نهایت، منجر به این ایده میشود که نیازی به نهاد مرجعی مانند روحانیت، نه برای تفسیر دین وجود دارد و نه برای مشارکت سیاسی و اساساً روحانیت نهادی بدعتآمیز و غیرضروری است. آنان هدف خود را ایجاد جامعهی بیطبقهی توحیدی میدانستند و از روحانیت به عنوان ضد توحیدیترین عضو جامعه نام میبردند که خلق تحت ستم را استثمار میکند و به منظور رسیدن به جامعهی توحیدی و آگاه کردن خلق، باید این عامل استعماری حذف شود و از بین برود تا بتوان به دستورات و احکام خدا عمل کرد و جامعهی بیطبقهی توحیدی را پایهگذاری نمود (فوزی تویسرکانی، 1384: 432/ج2). در واقع، ایجاد خلأ فیزیکی متفکران اسلامی در سطح جامعه به دلیل سیاست سرکوب توسط رژیم پهلوی و گرفتاری در زندان و تبعید از یک سو و به وجود آمدن دیدگاههای افراطی و برداشتهای نادرست از مکتب اسلام از سوی دیگر، باعث شد تا مجموعهای از جوانان، حول یک محور فکری گرد هم آمده و به اقداماتی خطرناک روی آورند. فعالیت آنها، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ابعاد گستردهای به خود گرفت و برنامه حذف فیزیکی چهرههای برجسته و معروف روحانیون و انقلابی را در دستور کار قرار دادند.
سرقت از بانک ها برای تامین نیازهای مالی
این گروه برای رفع نیازهای اقتصادی و تأمین هزینه عملیات تروریستیاش، اقدام به سرقت چندین بانک کرد تا بتواند پولهای سرقتی را صرف خانههای تیمی و خرید اسلحه نماید. این اقدامات به درستی، انحراف این گروه و رهبران آن را نشان میدهد. گروه مذکور که از بعد تئوری و ایدئولوژیکی نتوانسته بود، کاری از پیش ببرد، به رویارویی مسلحانه با انقلابیون و جمهوری اسلامی پرداخت و به آیه «فقاتلوا ائمه الکفر» استناد کرده و بر این اساس اقدام به ترورشخصیت های اساسی انقلاب اسلامی مبادرت کرد.
شناسایی و دستگیری اعضای گروه فرقان
سردارمحسن رضایی که با شکل گیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مسئولیت سازمان اطلاعات سپاه را عهده دارد شده بود، در بازگویی خاطرات خود به چگونگی شناسایی و دستگیری گروه فرقان توسط اطلاعات سپاه اشاره می کند.« ما سه هفته بعد از اولین ترورها، اطلاعات سپاه را راهاندازی کردیم؛ یعنی عملیات فرقان زودتر از راهاندازی اطلاعات شروع شده بود و ما باید کاری میکردیم. لذا دوستان ما در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی خیلی کمک کردند؛ اگر از کادر سازمان استفاده نمیکردیم، واقعاً نمیدانستیم چه کار کنیم. برادرانی مانند «رمضانی» که قبل از انقلاب هم با من بودند بهاتفاق دکتر «محمدی» و دو سه نفر دیگر هسته اولیه را تشکیل داده و کار را شروع کردند. بعد از مدتی، هاشمی رفسنجانی تیم «حسین معماری» را به من معرفی کرد؛ این تیم که خودشان بهطور خودجوش کار روی فرقان را شروع کرده بودند، گفتم کارتان را ادامه دهید لذا دو تیمی که روی فرقان کار میکرد را باهم مرتبط کردیم و بعد از سه چهار ماه کار، در مهر 58، این دو تیم باهم هماهنگ شدند، ولی محور اصلی کار همان هستهای بود که از بچههای سازمان آمده بودند.
پس اگر میخواستیم صبر کنیم اطلاعات سپاه بهطور کامل راهاندازی بشود و سپس بهسراغ فرقان برویم، ممکن بود حوادث تلخ دیگری اتفاق بیفتد؛ لذا ما از ظرفیت همه گروهها چه در سپاه و غیرسپاه استفاده کردیم و بهمرور زمان، این افراد باهم هماهنگ شدند. بهعلاوه، تعدادی از بچههای سپاه که آمادگی لازم برای همکاری با ما را داشتند، به «رمضانی» معرفی میکردیم. همچنین از توان فنی تعدادی از برادران در اداره دوم ارتش نیز بهره بردیم. یک روز مرتضی الویری کسی را به من معرفی کرد که بهنوعی با گروه فرقان ارتباط پیدا کرده بود؛ من این فرد را به «رمضانی» و «محمدی» دادم و این آقا نفر اصلی برای نفوذ در تشکیلات فرقان شد. او به ما خبر داد یکی از نیروهای کادر فرقان در جستوجوی خانهای برای اجاره است. ما از این فرصت استفاده کرده، خانه دوطبقهای در نزدیکی بیت حضرت امام را اجاره کرده و در طبقه اول، یکی از برادران پاسدار به نام آقای قایقران را با خانوادهاش قرار دادیم تا از نزدیک مراقب اوضاع باشد و طبقه دوم را ازطریق عامل نفوذی خود به کادر فرقان پیشنهاد دادیم.خوشبختانه آن فرد آمد و در طبقه دوم مستقر شد و ما هم بهکمک دوستانمان در اداره دوم ارتش در همهجای آن خانه میکروفون کار گذاشته و گفتوگوی افراد و جلسههای گروه فرقان را شنود میکردیم. از خلال شنودها به اطلاعات خوبی دست یافتیم؛ بهعلاوه، تیم تعقیب و مراقبت ما نیز فعال شد و با تعقیب افرادی که به آن خانه تردد داشتند، اطلاعات خود را پیرامون فرقان تکمیل کردیم.
متأسفانه شهادت دکتر مفتح کار را برای ما سخت کرد؛ ما نمیدانستیم آیا خانههای تیمی فرقان را که تاکنون شناسایی کردیم بزنیم یا نه و اگر به این خانهها حمله کنیم، آیا موفق خواهیم شد تا از ترور افراد دیگر توسط فرقان جلوگیری کنیم یا اینکه احتمال دارد اعضای فرقان هوشیار شده و از دسترس ما خارج شوند.این تردید تا دی 1358 که همه خانههای تیمی گروه فرقان را شناسایی کرده و به آنها حمله کردیم، بین دوستان ما مطرح بود. ما از بازجوییهای هر فرد برای اطلاعاتگرفتن از دیگری استفاده میکردیم؛ خوشبختانه در حمله دوستان ما به خانههای تیمی، «اکبر گودرزی» رهبر فرقان نیز در یکی از خانهها بود که دوستان ما وارد خانه شده، نام برده را دستگیر کردند. وقتی مطمئن شدیم «گودرزی» دستگیر شده، نفس راحتی کشیدیم، زیرا نگران آن بودیم که چند نفر اول گروه «فرقان» مانند «گودرزی» یا عباس نصیری ضارب شهید مطهری، فرار کنند.» (خبرگزاری تسنیم هشتم بهمن 1394)
اما سازمانها و نهادهای انقلابی دیگری هم برای شناسایی اعضای گروه فرقان و دستگیری آنها دست به کار شدند وکمک کردند تا آنکه در نهایت سازمان اطلاعات سپاه و کمیتههای انقلاب، در 22 دیماه 1358، موفق به دستگیری اکبر گودرزی رهبر این گروه و دیگر اعضای آن شدند. هر چند برخی منابع از دستگیری اکبر گودرزی و برخی از دوستانش در تاریخ 18 دیماه 58 گزارش میدهند.
محمد عطریانفر از مسئولان پروندۀ گروه منافقین نحوۀ دستگیری رهبر و اعضای این گروه و پایان کار آن را چنین شرح میدهد: «پس از ترور شهید مطهری و در آن شبی که همزمان به بیست خانه تیمی گروه فرقان حمله شد، اکبر گودرزی هم به طور اتفاقی در یک عملیات شبانه بازداشت شد. در پی شناسایی یک خانه تیمی و دیدن آتشباری شدید از آن معلوم شد که این خانه باید اهمیت بسیاری داشته باشد. بچهها نمیدانستند، گودرزی در کجا مستقر است، ولی امیدوار بودند، او را هم در این عملیات پیدا کنند تا این که در حمله به یکی از خانههای تیمی در خیابان جمالزاده، مشخص شد مقاومت در این خانه وحشتناک، زیاد است و تیراندازی و برخورد به طور گسترده صورت گرفته است. بچهها حدس زدند که حتماً این خانه از اهمیت خاصی برخوردار است و نیروهای کمکی به آنجا رفتند. مهم هم بود که در این عملیات کسی کشته نشود و همین مطالبه، سرعت عملیات را کم میکرد. بچهها مجبور شده بودند نارنجکی را درون خانه بیندازند. این کار هم نگرانکننده بود و هم راهگشا بود. با انفجار دو نارنجک در آن خانه تیمی خیابان جمالزاده تهران، تیراندازی قطع شد و یک نفر از درون خانه فریاد زد که «نزنید، نزنید، رهبر مجروح شد». این پیام برای بچههای عملیات بسیار راهگشا بود. بچهها به درون خانه ریختند و دو نفر را بازداشت کردند که در میان آنها، شخصی بود که مجروح شده بود و گویا همان اکبر گودرزی بود. در آن شب عموم بچههای فرقان، یعنی نزدیک شصت، هفتاد نفر بازداشت شدند و این گروه به کنترل درآمد؛ همه سلولهای بند 209 اوین پر و ترورها متوقف شد» (تابناک، 1390). در روز دستگیری گودرزی، تعداد دیگری از اعضای این گروه با نامهای علی حاتمی، سعید مرآت، عباس عسگری، علیرضا شاه بابیک و حسن اقرلو نیز دستگیر شدند. بقایای گروه فرقان تا اوایل سال ۱۳۶۰ ش. همچنان به انتشار برخی از جزوات میپرداختند و حتی از ترورهای مجاهدین خلق نیز به نوعی سوء استفاده کرده، آنها را با اندیشههای خود پیوند میدادند. گروه فرقان که چندان از نظر ساختاری قوی نبود و اعضای آن تنها دلخوش به افکار و ایدئولوژیهای گودرزی رهبر گروه بودند، بعد از اعدام وی و دستگیری اعضای اصلی آن از هم فروپاشید (کردی، 1387: 225-220).
اعدام رهبر و اعضای گروه فرقان
شناسایی و دستگیری تعدادی از اعضای گروه فرقان در تاریخ 22 دیماه 1358 بود. که پس از محاکمه در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شدند و حکم آنها در تاریخ 13 اسفندماه 1358، توسط دادستانی انقلاب به مورد اجرا گذاشته شد. اما رهبر گروه فرقان که در دی ماه 1358 دستگیر شده بود به همراه پنج نفر دیگر از اعضای فرقان در تاریخ 3 خردادماه 1359، تیرباران شدند. در این رابطه، دادگاه انقلاب اسلامی اعلامیهای با این مضمون انتشار داد:« 6 تن از بنیانگذاران و کادر رهبری گروه تروریستی و ضد اسلامی فرقان که در طرح پیشنهاد و تصویب ترور شخصیتهایی چون استاد مطهری، حجتالاسلام دکتر مفتح، دو پاسدارش(بهمنی و نعمتی) و حاج مهدی عراقی و پسرش حسام عراقی و تیمسار ولیالله قرنی و طرح سرقتهای مسلحانهی متعددی از بانکهای، نقش درجه یک داشتند و در انحراف بردن نوجوانان یا جوانان و بدعتگذاری در دین با پوششی از قرآن به نام اسلام، مهلکترین ضربات را بر پیکر اسلام و جامعه زدند، در دادگاه اسلامی ایران محاکمه شدند. دادگاه پس از شور، مشورت و نشست، آنها را مفسد فیالارض و محارب با خدا و رسول خدا شناخت. حکم صادره در سحرگاه روز سهشنبه، 3/3/1359، در مورد: آقایان اکبر گودرزی- علی حاتمی-عباس عسکری- حسن اقرلو- سعید مرآت-علیرضا شابابابیگتبریزی به اجرا درآمد» (علی بابایی، 1383: 51و50/ج2).
منابع
- جعفریان، رسول(1383). جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایران (از روی کار آمدن محمدرضا شاه تا پیروزی انقلاب اسلامی) سالهای ۱۳۲۰-۱۳۵۷، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
- خواجه سروی، غلامرضا (1382). رقابت سیاسی و ثبات سیاسی در جمهوری اسلامی ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی تهران.
-علی بابایی، داوود(1383). بیست و پنج سال در ایران چه گذشت؟ (از بازرگان تا خاتمی)، جلد دوم، تهران: امید فردا.
- واثقی، محمدحسین (1378). مجموعه مقالات مصلح بیدار، تهران: انتشارات صدرا.
-میلانی، محسن (1387). شکلگیری انقلاب اسلامی از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی، چاپ پنجم، تهران: گام نو.
- هاشمی، یاسر (1378). عبور از بحران (کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی)، تهران: نشر معارف انقلاب.
- الویری، مرتضی (1375). خاطرات مرتضی الویری، تهران: دفتر ادبیات انقلاب اسلامی.
-کردی، علی (1387). گروه فرقان، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران.
- فوزی تویسرکانی، یحیی (1384). تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ج2، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
- روزنامهی جام جم، پنجشنبه، 8 اردیبهشت 90، ص 11.
-آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پروندهی اکبر گودرزی، بازجویی 12، اردیبهشت 58.
- سایت خبری تابناک (1392) «روایت عطریانفر و اصفهانی از چگونگی دستگیری گروه فرقان»، بازبینیشده در 30/06/1396.
موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی