ویژگی های کاری و شخصیتی شهید رجایی


1- یک خاطره از مسافرت به مشهد
یادم می‌یاد در یکی از مسافرتهایی که در مشهد خدمتشون بودیم اولین بار بود که برای زیارت حضرت رضا (سلام‌الله علیه) در دورة نخست‌وزیری ایشان می‌رفتیم، و طبق معمول ما یک برنامة غذایی را می‌بایست در خدمت حضرت می‌بودیم، وقتی ما وارد شدیم استقبال عجیبی کردند ایشان ایستاد به سخنرانی در صحن حضرت رضا (سلام الله علیه) و مردم نیز دورش را گرفته و او را سر دوش گرفتند، همانجا برنامة غذایی هم ما مهمان بودیم و برادر عزیزحجت‌الاسلام طبسی نایب‌التولیه آستان قدس و نماینده امام در آنجا نیز حضور داشتند ما بهمراه نخست‌وزیر پس از اتمام سخنرانی ایشان آمدیم، همة مسئولین استان و شهر مشهد در آنجا بودند.
سفره غذا را نیز از قبل آماده کرده بودند، و فقط چیزهای معمولی در آن بود، شهید رجایی ابتدا نشست و نگاهی به سفره کرد و گفت چرا اینطور سفرة غیرمعمولی چیده شده است از ایشان سؤالی کردند منظورتان چیست کجای این سفره غیرمعمولی است، پاسخ دادند، چرا دو نوع خورشت  است، چرا نوشابه اضافی، چرا ماست، چرا این همه تشریفات، همه اون کسانی که تشریف داشتند می‌دانند که سفرة‌ غذا یک سفرة معمولی حتی درحد خانواده‌های متوسط بود و همین را هم رجائی در حد اسراف می‌دید، اشاره کرد و گفت: اگر اینها رو جمع نکنید، من از این غذا نخواهم خورد، و تقریباً در حال برخاستن و نیم‌خیز شده بود که برادران میهماندار که پذیرایی می‌کردند، گفتند آقا چیزی نیست یک سفرة‌ معمولی است ولی چون قاطعیت او را دیدند مجبور شدند همة آنچه را که در سفره زیادی می‌نمود مثل یک نوع خورشت، میوه‌ها و نوشابه‌ها برداشتند و سفره شد، شامل یک نوع غذا و خورشت و نفری یک نوشابه و شهید رجائی در اینجا با این عمل یکبار دیگر به همة زمامدارها و مسئولین استان که حضور داشتند درسی داده و آنها را برای ادامة صحیح مسئولیتشان آماده نمود و براستی مگر غیر از این هم می‌توان از او انتظار داشت؟ پس از صرف غذا تنها به این عمل خود قناعت نکرد بلکه استاندار را ملاقات کرده و خطاب به او گفت: من تعجب می‌کنم که شما هنوز هم تغییر موضع نداده‌اید، دنیا می‌داند که ما واقعاً از انقلابمون چی می‌خواهیم و چکار باید بکنیم، این چه عملی است که شما دارید می‌کنید. آیا من اینجا باشم و این غذاهای الوان را بخورم در حالیکه از مردمی که آنجا هستند (اشاره به سمت حرم امام رضا «ع» ) و من را بعنوان نخست‌وزیر روی دست می‌گیرند و مرا بعنوان حزب الهی می‌شناسند اطلاعی نداشته باشم، آیا معنی حزب‌الهی این است اینطوری ما باید نمونه باشیم و بدین طریق او را ضمن راهنمایی مورد ملامت قررا داد.
2-  سادگی محل کار
وقتی آقای رجائی نخست‌وزیر شد هیچ علاقه‌ای نداشت که به محل نخست‌وزیری برود چون آن را نخست‌وزیری زمان طاغوت می‌دانست. چون در این زمان وزیر آموزش و پرورش هم بود می‌گفت من خودم را از اول یک معلم می‌دانسته‌ام و چون می‌خواهم وزیر آموزش و پرورش بمانم لذا نخست وزیری باید در محل وزارت آموزش و پرورش ایجاد بشود تا دو سه ماه هم این فکر را دنبال کرد ولی بعد به دلائل امنیتی ناچار شد به محل نخسشت‌وزیری واقع در خیابان پاستور برود. چون این محل به هیچ‌وجه از لحاظ امنیتی جوابگو نبود.
3- انتخاب اطاق منشی
وقتی آقای رجائی به نخست‌وزیری آمد پس از بازبینی اطاق کار و اطاقهای همجوار آن، اطاق سابق نخست‌وزیری را به اطاق دفتر و منشی‌اش اختصاص داد که اطاق بزرگی در ابعاد 8×5 متر بود. و اطاق منشی و دفتر سابق نخست‌وزیری را که یک اطاق کوچک بود برای خودش انتخاب کرد چون اطاق ایشان طوری بود که جلوتر از اطاق دفتر و منشی بود و هر کس قرار بود با ایشان ملاقات کند یکراست وارد اطاق نخست‌وزیر می‌شد. آقای رجائی با این کار می‌خواست از این لحاظ  دچار تشریفات مقام و موقعیت نخست‌وزیری نگردد.
4  مثل همه از غذای نخستوزیری میخورند
در دوران رئیس جمهوری آقای رجائی هیچ تغییری با زمان نخست‌وزیری ایشان دیده نشد. مثلاً در اوقاتی که مناسب بود ما با تنی چند نفر از کارکنان دفتر غذایمان را می بردیم و نهارمان را در دفتر با ایشان می‌خوردیم. غذای ریاست جمهوری همان غذایی بود که در نخست‌وزیری تهیه می‌شد. هر غذایی برای کارمندان تهیه می‌شد ایشان هم بدون اینکه کمترین چیزی به آن اضافه شود همان را می‌خوردند گاهی هم که خیلی کار داشتند نهارشان را به تنهایی می‌خوردند.
5-  تدریس خصوصی نکرد
آقای رجائی علاقه‌ای به جمع‌آوری مال دنیا نداشت و با همان حقوق معلمی زندگیش را می‌گذراند ایشان با اینکه معلم نمونه هم معرفی شده بود می‌توانست مثل برخی از همکارانش درآمد خوبی از کلاسهای اختصاصی و تدریس خصوصی داشته باشد اما هرگز تدریس خصوصی نکرد.


http://islamic-revolution.blogfa.com