ما زندانی سیاسی بودیم....
در شماره جدید کتاب هفته «نگاه پنجشنبه» آرا و نظراتی مختلف و بعضاً متضادی درباره جلال و آثار و دیدگاههایش به رشته تحریر در آمده است. از جمله صاحب قلمانی که در این پرونده به صراحت مخالفت یا موافقت خود را با آلاحمد مطرح کردهاند میتوان به این نامها اشاره کرد: خسرو ناقد، سید علی میرفتاح، سیدعبدالجواد موسوی، شاهرخ تندرو صالح، اسدالله امرایی، سید علیرضا میرعلینقی، عبدالرحیم جعفری و..... تصویر اسکن شده دستنویس شعری از سپانلو با حاشیهنگاری جلال و نیز بخشی از آن شعر همراه با نوشتهای از سپانلو درباره ماجرای حاشیهنگاری جلال بر آن، زینتبخش این پرونده است.
در این شماره در بخشی از یادداشت سیدمحمدمهدی جعفری با عنوان «زندانِ ما یک باغچه داشت» میخوانیم: «ما زندانی سیاسی بودیم. در زندان شماره ۴ قصر، لباس زندان را به ما نمیپوشاندند. زندان شماره یک قصر، مخصوص زندانیان عادی، دزدها، جنایتکاران، قاچاقچیها و... بود که حدود ۲ تا ۳ هزار زندانی بودند. زندان شماره ۲، در انتهای زندان قصر بود که به معتادها اختصاص داشت اما بعد از واقعه ۱۵ خرداد ۴۲، زندانیان این واقعه از جمله آیتالله طالقانی را هم به این زندان بردند که وضع خوبی نداشت. در زندان شماره ۳، زندانیان تودهای، مارکسیستها و کمونیستها یا افراد بریده و تقاضای عفو نوشته، حضور داشتند. زندان شماره ۴، زندان نسبتاً تمیزی بود. باغچه داشت. حمام و دستشوییاش با هزینه آقای بازرگان ساخته شده بود. زندانیان آن، زندانیان سیاسیای بودند که ساواک تحویل شهربانی داده بود و شهربانی بر اساس تضاد منافع و رقابت با ساواک، زندانیان سیاسی مقاومی را که هیچ امیدی به تقاضای عفو نوشتنشان نبود، در این زندان در شرایط مناسبتری نگه میداشت تا سر و صدایشان در نیاید. افراد در این زندان آزاد بودند و اداره آن دست خودمان بود؛ شورا، کمیته و جلسات سخنرانی داشتیم. البته گاهی ماموران و افسران زندان هم به این جلسات میآمدند و ما هم در حضور آنها حرفی که ایجاد حساسیت کند، نمیزدیم. در داخل زندان شماره ۴ نسبتاً آزاد بودیم. لباس معمولی میپوشیدیم اما این لباسها که در عکس میبینید، همیشه تن زندانیها نبود. وقتی میخواستند به دادگاه یا ملاقات بروند این لباسها را میپوشیدند، بقیه مواقع لباس توی خانه را میپوشیدند ولی به هر حال لباس زندان نبود.
یکی از این عکسها اگرچه متعلق به دوران زندان قصر است اما داخل زندان نیست، روزی است که ما را از زندان به پادگان عشرتآباد برده بودند که محل برگزاری دادگاه نظامی بود، در یکی از این فرصتها این عکس گرفته شد.
اما در عکس دیگری که آیتالله طالقانی و من هستیم، هنگام عکس گرفتن، تابلوی زندان شماره ۴ قصر کنار ماست. یکی از دوستان زندانی به نام آقای احمدعلی بابایی به برادرش گفته بود یک عکاس به زندان بیاورد. ما هم به زندانبان گفتیم چون ایام عید است، میخواهیم برای خانوادههامان عکس بفرستیم. بعد که عکسها وارد زندان شد، زندانبان جلوی عکسهایی را که نشان میداد در زندان گرفته شدهاند گرفت و اجازه نداد پخش شوند.
وضعیت زندانی بستگی به خود زندانی داشت. اگر اهل شلوغ کردن بود، محدودش میکردند اما در آن دوران مسوولان زندان هم احترام آقایان طالقانی و بازرگان و سحابی و... را داشتند و هم زندانیها تنش ایجاد نمیکردند تا بتوانند در زندان کارهایی را انجام بدهند. رییس زندان ۴ قصر را هم از افسران تحصیلکرده و آشنا به افراد زندانی انتخاب میکردند که احترام آنها را نگه دارد.
این وضعیت ادامه پیدا کرد تا بعدها که زندانیان گروههای مسلح وارد زندان شدند. سیاست آنها این بود که زندانبان را به چالش بکشانند و به دنیا بگویند اینها ما را شکنجه میکنند. اما از سال ۴۱ تا ۴۸-۴۷، وضعیت زندان به همان صورتی است که گفتم...»
خبر آنلاین