28 اردیبهشت 1399

بررسی و معرفی خاطرات  روزانه عین السلطنه


تهیه و تنظیم حسن جنتی

بررسی و معرفی خاطرات  روزانه عین السلطنه

مقدمه:

کتاب "روزنامه خاطرات عین‌السلطنه " که توسط ایرج افشار گردآورى شده است. به خاطرات قهرمان میرزا سالور ملقب به عین السلطنه  اختصاص دارد. این خاطرات روزنوشت توسط  میرزا سالور نوشته شده است . مرحوم ایرج افشار درباره روزنامه خاطرات وی آورده است:

«روزنامه خاطرات عین السلطنه (قهرمان میرزا سالور) مفصل‌ترین خاطراتی است که من دیده‌ام. شاید می‌توانم ادعا کنم که در زبان فارسی تاکنون خاطراتی بدین تفصیل نوشته نشده است. این خاطرات از سال ۱۲۹۹ (روزگار پادشاهی ناصر الدین شاه) آغاز می‌شود و به چند روزی پیش از درگذشت نویسنده (نهم مهر ۱۳۲۴- شوال ۱۳۶۴ قمری) پایان می‌گیرد. بنابراین به حساب سالهای قمری روزنامه‌ای است که شرح حوادث مملکتی، درباری، شهری، ولایتی، خانوادگی و حتی اهم و عمده وقایع جهانی را در مدت شصت و چهار سال دربرگرفته است.»(1) مجموعه عظیم خاطرات وى که شامل ده مجلّد شده است ، مالامال از اطلاعات عصرقاجار است، هم از اخبار و وقایع کشورى، دولت و دربار و ولایات، امور دیوانى و ملکى و مدنى، هم حاوى دانستنى هایى که در کتب و مآخذ دیگر دیده نمى‌شود.

زندگی نامه عین السلطنه

قهرمان میرزا سالور ملقب به عین السلطنه  متولد 1288ق/ 1250ش - درگذشته 1364ق/ 1324ش دومین فرزند ذکور شاهزاده عبدالصمد میرزا عزّالدوله پسر محمد شاه قاجار؛ یعنى برادرزاده ناصرالدین شاه . گرچه او طى عمر هفتاد و چند ساله خود مصدر شغل مهمى نشد.اما بواسطه آنکه سواد ادبى مناسب داشت و زبان انگلیسى را به خوبى می دانست؛از یازده - دوازده سالگى (1299ه‍ ق) که پدرش (عزّالدوله) حکمران همدان بود، آغاز به (روزنامه) نویسى (خاطرات روزانه) کرد و این کار را به طور منظّم با پشتکارى مؤظّفانه، جز چند فترت لابدّىِ کوتاه مدت، تا آخر عمر ادامه داد.

او درجوانی وارد نظام شد و لقب آجودان حضور گرفت. پدرش عزالدوله را در حکومت های کوتاه مدتش بر قزوین، همدان و زنجان همراهی نمود. پس از مشروطه به منطقه الموت رفت که در آنجا املاکی داشت و 12 سال ساکن منطقه بود اما علی اصغر خلعتبری ساعدالدوله فرزند محمدولی خان سپسالار توانست او را از املاکش براند. بناچار او به تهران آمد و بقیه عمر را با درآمد اندک روزگار گذراند. سه بار ازدواج کرد که حاصلش سه دختر؛ نزهت الملوک، حورالعین (قمرالدوله)، زینب خانم (عین الملوک) و دو پسر به نام های عباس و مسعود سالور بود. قهرمان میرزا سالور سرانجام در نهم مهرماه  1324 در اثر بیماری در تهران درگذشت.  (2)

ساختار کتاب:

این کتاب شامل 10 جلد است که هر جلد حاوى مطالب روزنوشت خاطرات عین‌السلطنه در سال‌هاى مختلف مى‌باشد. اولین جلد این کتاب در سال 1376 توسط انتشارات اساطیر منتشر شد.

جلد۱: روزگار پادشاهی ناصرالدین شاه؛ جلد ۲: روزگار پادشاهی مظفرالدین شاه؛

جلد۳: روزگار پادشاهی محمد علی شاه؛جلد۴: روزگار نیابت سلطنت عضد الملک قاجار؛

جلد۵: روزگار نیابت سلطنت ناصرالملک همدانی؛ جلد ۶: روزگار پادشاهی احمد شاه از تاج گذاری تا پایان حکومت علاء السلطنه؛ جلد ۷: روزگار پادشاهی احمد شاه قاجار از دولت عین الدوله تا کودتا؛

جلد ۸: کودتای۱۲۹۹  تا زمزمه جمهوری؛ جلد ۹: زمزمه جمهوری تا تاجگذاری رضاشاه؛

جلد۱۰: روزگار پادشاهی سلسله پهلوی.

گزارش محتوا

فایده عمده‌اى که کتاب خاطرات روزانه  عین‌السلطنه دارد، همانا در تطبیق مندرجات آن با (روزنامه) مشهور خاطرات اعتمادالسلطنه است که آن کتاب بزرگ نیز به کوشش استاد ایرج افشار در سال 1376  طبع و نشر شده است. البته فواید خاص و مزایاى بى‌نظیر روزنامه اعتمادالسلطنه به لحاظ (تاریخنگارى) رسمى اصولاً به مراتب بیشتر است. اما هر چه بر سنین عمر عین‌السلطنه افزود مى‌شود، پختگى ادارى و اجتماعى و بینش او نسبت به امور و قضایا بیشتر مى‌گردد؛ معمولاً مى‌کوشد جوانب هر قضیه و علل و موجبات بروز و حدوث هر واقعه و حادثه‌اى را بیابد و بگوید، نوشته‌هاى دوران کمال او تا حدود جنبه تحلیلى دارد. چنان که مثلاً در خصوص قتل ناصرالدین شاه، عزل امین‌السلطان و جز این‌ها خواننده از پیش با علل و اسباب اقتصادى - اجتماعىِ وقوع حوادث سیاسى مزبور کمابیش آشنایى و آگاهى پیدا مى‌کند، چیزى که در روزنامه اعتمادالسلطنه بدان بر نمى‌خورد.عین‌السلطنه ظاهراً خود دفترهاى خاطراتش را حسب مورد یا اقتضا به بخش‌هاى نابرابرى تقسیم نموده که بر هر یک از آن‌ها عنوان (روزنامه) نهاده؛ فواید تاریخى - رجالى، اجتماعى و جغرافیایى کتاب بسیار است که مى‌توان از جمله آن‌ها فقرات مهم و درباره خوانین ظالم و مشهور (قراگزلو) همدان را یاد کرد. (2)

عین‌السلطنه از طفولیت خاطرات ایام را روزبه‌روز به رشته تحریر درآورده و بعضى از صحنه‌ها و رویدادها را که خود حضور داشته، چنان روشن تشریح کرده است که خواندن آن صرف‌نظر از کسب اطلاعات تاریخى و اجتماعى زمان دلپذیر و سرگرم‌کننده است.

روزنامه خاطرات عین‌السلطنه (قهرمان میرزا سالور) مفصل‌ترین خاطراتى است که شاید مى‌توان ادعا کرد که در زبان فارسى تاکنون خاطراتى بدین تفصیل نوشته نشده است.

این خاطرات از سال 1299 (روزگار پادشاهى ناصرالدین شاه) آغاز مى‌شود و به چند روزى پیش از درگذشت نویسنده (نهم مهر 1324- شوال 1364 قمرى) پایان مى‌گیرد. بنابراین به حساب سال‌هاى قمرى روزنامه‌اى است که شرح حوادث مملکتى، دربارى، شهرى، ولایتى، خانوادگى و حتى اهم و عمده وقایع جهانى را در مدت شصت و چهار سال دربرگرفته است.

نخستین سالى که قهرمان میرزا به نگارش خاطرات آغاز کرد (چهارم ذى‌قعده 1299) یازده ساله بود. او که در همدان با پدرش مرحوم عز‌الدوله- در آن وقت حاکم آن شهر بود- زندگى مى‌کرد و بنا به طبیعت و تربیت و مرسوم فرزندان خاندان شاهى و اعیانى شوقى وافر به شکار داشت. تقریبا همه روز به بیابان و کوه و کناره‌اى از شهر همدان به تفرج و شکار مى‌رفت و به همین ملاحظه است که نخستین دفتر خاطرات او مملوست از اطلاعات مربوط به شکار و شرح گردش‌هایى که معتاد مردم آن روزگار بود.

هنوز قهرمان میرزا بویى از چگونگى امور دربارى و دیوانى و حوادث شاذ و نادر مملکتى نمى‌برده است تا کتابچه خاطراتش از چنان وقایعى و جریان‌هایى بهره‌ور باشد.

اما همین مطالب مربوط به شکار، از لحاظ وقوف بر اصطلاحات آن فن و نام جانوران و مخصوصا از نظر شناخت آنچه امروزه به «محیط زیست» شهرت گرفته است، اهمیت معنوى و تاریخى دارد و ما را متوجه مى‌سازد که پرندگان و درندگان به چه مقدار زیاد در سراسر ایران مى‌بوده و جسورانه به دست آدمى هر روز کشته مى‌شده است. این بخش از خاطرات قهرمان میرزا بهترین مرجع است، براى کسانى که مى‌خواهند، در زمینه تاریخ شکار مطالعه کنند.

قهرمان میرزا کوشیده است که هر چه هر روز دیده و یا شنیده اگر چه شایعه نادرستى هم مى‌بوده است و پس از یکى دو روز نادرستى آن را درمى‌یافته است، همه را به رشته ثبت و ضبط برساند. جزین چون او روزنامه را براساس شوق و ذوق و احساس خویش مى‌نوشت، طبعا در مواردى که نظرى در مسائل داشت و یا نقدى به نظرش مى‌رسید، مطلب را دامنه داده و به قضاوت پرداخته است. چه‌بسا که نظر و عقیده‌اش درست نباشد؛ اما از این لحاظ که مى‌تواند گویاى انتقادهاى روشنى از زمانه او باشد، امکان استفاده از آن‌ها به دور نیست.

هر مجلد از روزنامه خاطرات عین‌السلطنه در دفترى آمده است که ممکن است، از نیمه سالى شروع شده و به یکى دو سال بعد کشیده باشد. براى آنکه صورت چاپى که اینک در دست شماست با مجلدات مذکور همسانى داشته باشد، هر روزنامه (یعنى هر دفتر) به همان اسلوب و طرح از آغاز صفحه‌اى جدید در کتاب حاضر چاپ و آغاز سال‌هاى قمرى جدا جدا در ضمن مندرجات آن مجلد (روزنامه) با حروف درشت مشخص شده است. شماره‌گذارى دفترها توسط نویسنده با طرحى که براى چاپ آن‌ها در نظر گرفته شده، بدین‌ترتیب است که:

مجلد اول حاوى مطالب نخستین روزنامه (سال 1299) است تا کشته شدن ناصرالدین شاه که به اواسط روزنامه نهم (نوشته صاحب خاطرات) منتهى مى‌شود.

جلد دوم که شامل روزنامه وقایع دوران مظفرالدین شاه خواهد بود، از نیمه روزنامه نهم آغاز مى‌شود و به میان روزنامه دوازدهم به درگذشت آن پادشاه و جلوس محمدعلى میرزا بر سریر سلطنت مى‌رسد. درین جلد سفرنامه همدان و دو سفر ابهر و ایل دویرون و زنجان و خراسان و ترکستان و ترکستانى روس مندرج است.

جلد سوم که شامل وقایع سلطنت محمدعلى شاه و به توپ بستن مجلس و دوران استبداد صغیر و فتح تهران خواهد بود، از نیمه روزنامه دوازدهم (شماره‌گذارى قدیم) تا اواسط روزنامه پنجم مربوط به مشروطیت (شماره‌گذارى جدید) را دربرمى‌گیرد.عین‌السلطنه از آغاز مشروطیت شماره‌گذارى تازه (از شماره یک) به دفترها داده است.

جلد چهارم از روزنامه پنجم به بعد اخبار و حوادث و اطلاعات دوران سلطنت احمد شاه خواهد بود که در چند مجلد منتشر خواهد شد.

جلد پنجم حاوى روزنامه از تغییر سلطنت قاجار خواهد بود تا مهرماه سال 1324 شمسى که نویسنده درگذشته است.عزالدوله از برادرهاى باسواد و ادب‌دوست ناصرالدین شاه بود. خود سفرنامه‌اى دارد که در نشریه «راه و بار» (781:1 به بعد) به چاپ رسیده است. جزین نامه‌ها و اسنادى که ازو در کتابخانه‌ها هست (از جمله کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران) حکایت از توانائى او در نویسندگى دارد. ادبا و شعرا بدو علاقه‌مندى مى‌داشته‌اند و دیده‌ام نسخه‌هاى خطى که به دستور او یا براى او کتاب مى‌شده است.به جزعین‌السلطنه که عادت به روزنامه‌نویسى داشت، فرزند دیگر عزالدوله موسوم به حسینقلى میرزا و ملقب به عمادالسلطنه هم بنا به گفته جناب مسعود سالور خاطراتى منظم و روزانه نوشته است که باید امید داشت، بازماندگانش موجبات چاپ آن را فراهم کنند.

عین‌السلطنه در نگارش روزنامه سریع القلم و منظم‌نویس بود.

استنساخ سراسر یادداشت‌ها را آقاى مسعود سالور انجام داده و چون روزنامه‌ها نوشته، پدر ایشان و در تملک ایشان است، صلاحیت و حقانیت آن را داشته است که مطالب خانوادگى و احتمالا خصوصى یا گاهى اطناب‌ها و موارد دیگر را از کتابت خویش بردارد. همان‌طور که نویسنده خاطرات خود در بعضى جاها مسائلى را که نمى‌خواسته است، ناگفته گذاشته یا لزومى به تطویل مطلبى ندیده است. عین‌السلطنه در این موارد دنباله عبارت را با نقطه‌چین رها کرده است و ما طبعا همه نقطه‌چین‌هاى او را در متن آورده و مورد به مورد در پاورقى متذکر شده که نقطه‌چین در اصل است تا با نقطه‌چین‌هاى دیگر که کار ویرایش‌گران است و بدون اشارتى آمده (و آن مواضعى است که از نسخه اصل به هر ملاحظه‌اى فروگذاشته شده)، بازشناخته شود.

این خاطرات گنجینه‌اى است، مالامال از اطلاعات عصر وى. هم اخبار و وقایع مملکتى و دربارى (در خانه) و امور دیوانى و ملکى و مدنى و اجتماعى در آن آمده است و هم حاوى دانستنى‌هایى است که در کتب و مآخذ دیگر دیده نمى‌شود. مثلاًتغییرات آب و هوائى و نزول باران و برف از مطالبى است که عین‌السلطنه بدان علاقه‌مند بوده و در کتاب آورده است و چون امروزه توجه به تغییرات جوى مطرح است، این نوع اطلاعات دقیق از نظر مطالعات دانشمندان بهره‌بخش خواهد بود. از همین نوع نوشته‌هاست که ما خواهیم توانست زندگى روزانه ایرانى را آینه‌وار نشان بدهیم و بدانیم پدرانمان چه مى‌خورده‌اند، چه مى‌پوشیده‌اند، بیمارى‌ها و درمان‌هاشان چگونه بوده، چه‌گونه تفریحاتى داشته‌اند، هر گردشى مربوط به چه‌گونه طبقاتى بوده، رفت و آمدهاى دوستانه و خانوادگى با هم چه تفاوت‌هایى داشته، بهاى اجناس چه مى‌بوده، ساختمان و تعمیرات آن چه‌گونه انجام مى‌شده، ملک‌دارى و مشکلات آن و طرز رفتار با دهقان چه بوده، رسوم و پیشکش و مستمرى و مواجب و حقوق و تمسک و تنخواه چه معنائى داشته است. بالاخره ایرانیان، با چه روحیه و مقدماتى با تمدن جدید و آداب فرنگى‌مآبى آشنایى یافته‌اند. اگر بخواهم به همه دقایق ظریف و فواید متصور مندرج در این کتاب عظیم و پرمطلب اشاره کنم، این گزارش از حد مقدمه تجاوز خواهد کرد.

عین‌السلطنه از مردانى است که اوقات زیادى از دوران جوانى او به سفر گذشت، خواه به همراه ناصرالدین شاه و یا پدرش، خواه به عنوان مأمور دولتى، و خواه براى رسیدگى به امور ملکى و زراعتى خودشان. به همین مناسبت بخش‌هایى از این کتاب سفرنامه است و طبیعه در سفرنامه مطالب متنوع وجود دارد. از جمله وصف راه و بنه و وسایل حمل و نقل و وضع محیط و طبیعت (کوه و جنگل و رود و دشت و...) و طرز چادر زدن و زندگى در آن و بسیارى فوائد از این قبیل. فایدت عمده‌اى که از این جلد روزنامه برگرفته مى‌شود، تطبیق میان مندرجاتى از آن با خاطرات روزنامه اعتمادالسلطنه است، بدین منظور که دانسته شود، صحت و درستى ضبط وقایع در هر یک بر چه پایه است و در جزئیات کدام از دو منبع مى‌تواند معتبر باشد.

عین‌السلطنه ذوق نقاشى هم داشت به مانند عمویش (ناصرالدین شاه) و به همان اسلوب‌ها. بعضى نقاشى‌ها در روزنامه خود آورده است که عینا در چاپ آورده شده است.

در جلدهاى مربوط به مشروطیت و پس از آن شمّ و کنجکاوى عین‌السلطنه موجب مى‌شود که روزنامه جنبه سیاسى به خود مى‌گیرد و او نظریات خود را نسبت به هر واقعه‌اى عیان و بى‌پرده‌پوشى مى‌نویسد. از کارهاى مفیدش آن است که اصل بعضى از شب‌نامه‌ها و فوق العاده‌ها را در کتابچه چسبانیده و گاهى متن مقاله‌ها و اشعار را از روى روزنامه‌ها نقل و ضبط کرده است.

جلد دوم

دومین مجلد از سلسله خاطرات دامنه‌ور شصت و پنج ساله قهرمان میرزا سالور (عین‌السلطنه) فرزند عبدالصمد میرزا عزالدوله که مربوط مى‌شود به روزگار پادشاهى مظفرالدین شاه قاجار (از هنگام ورود او به تهران و جلوسش بر سریر سلطنت تا به گاه مرگش که ده روزى پس از توشیح فرمان مشروطیت روى داد).

هر چه بر سنین عمر عین‌السلطنه مى‌گذرد و پختگى ادارى و اجتماعى او را حاصل شود، بینش نسبت به جریان‌ها و قضایا دقیق‌تر مى‌شود و معمولا مى‌کوشد، جوانب هر قضیه و علل و موجبات بروز و حدوث هر واقعه و حادثه‌اى را بیابد و بگوید. به اصطلاح نوشته‌ها تاحدودى جنبه تحلیلى مى‌یابد.

در مواردى مثل قتل ناصرالدین شاه، عزل امین‌السلطان و امین‌الدّوله تنها به گزارش‌نویسى که احیانا ممکن است، دربرگیرنده چیزى نادرست و شایعه‌اى نادرست‌تر مى‌بوده، اکتفا نکرده است. نکته‌هایى که درباره اخلاق و عادات ناصرالدین شاه، از جمله پرخورى، گرایش دوستى، مضحکه‌پردازى او جاى جاى آورده است و یا آنچه درباره بخشش‌ها و حاتم‌بخشى‌هاى بیجا و بى‌قاعده مظفرالدین شاه گفته و اطلاعاتى که از عده و حالات زنان ناصرالدین شاه و وضح حرم و سرنوشت آن‌ها و همچنین قدرت و اعمال خواجه‌ها و عمله خلوت نوشته است، همه مطالبى است که بدین‌روشنى و شاید وثوق در خاطرات دیگر نیست.

دیگر اینکه در این جلد آنچه درباره ورود مظفرالدین شاه از کرسى‌نشین ولیعهدى (تبریز) به پاى‌تخت کشور و طرز قبضه کردن امور ادارى و سیاسى کشور توسط اطرافیان او که همه را با خود از تبریز حرکت داده و آورده بود، مى‌خوانیم متضمن جزئیاتى است که ما را به وضع آن روزگار و نحوه انتقال قدرت آگاه مى‌سازد و خوب دریافته مى‌شود که چگونه و با چه مهارتى امین‌السلطان در این ماجرا خود را از برخورد شدید با مردمانى که از تبریز آمده و داعیه تصدى امور را داشتند، محفوظ نگاه دارد و هر یک را بر سر کارى که مناسب مى‌بود و مزاحمت ایجاد نمى‌کرد، بگمارد.

دیگر اینکه آگاهى‌هاى مفیدى از طرز گرفتارى میرزا رضا کرمانى و کشتن او، طرز نخستین سلام دربار مظفرالدین شاه و مهمانى امین‌السلطان، قروض نایب‌السلطنه کامران میرزا و جزئیاتى مانند احوال همسر حکیم قاآنى و حساب‌رسى آن و اغتشاش‌هاى مملکتى و فوت ملک‌آرا و چوب خوردن عزیزخان در این جلد مندرج است که هم خواندنى است و هم مفید فایده تاریخى.

دیگر اینکه اطلاعات بسیار خوبى درباره رجال و افراد سرشناس، مخصوصا آن‌ها که در دوره مظفرالدین شاه مصدر امور شده بودند، از میان نوشته‌هاى این جلد به دست مى‌آید که بسیارى از موارد آن در کتب دیگر مذکور نیست، مانند مطالب مربوط به حکیم‌الملک، عین‌الدوله، مستشارالملک، سهم‌الملک، نصرت‌السلطنه، شعاع‌السلطنه، سالارالدّوله، صدیق دیوان، عمیدالدّوله، نظم‌السلطنه، نظام‌الدوله، سعدالسلطنه، نیرالدوله، عضدالدوله، فخرالملک اردلان، فخرالملک کفرى، نصرالسلطنه، آصف‌الدوله، فرمانفرما و دیگران.

دیگر اینکه در موارد متعدد توانسته است، وضع بى‌پولى مملکت و مردم و اوضاع بى‌نظام قشون و لشکر را ترسیم کند و با اشارات نسبه روشن طرز حکومت‌دارى والیان و حاکمان ولایات را عرضه دارد. مخصوصا آنچه درباره والیگرى نظام‌الملک در فارس (که خود از اعضاى آن حکومت مى‌بود) و سفرهاى مأموریتى خود در کرسف و ابهر و ایل دویرون نوشته است، همه نوشته‌هایى است قابل توجه و دقت نظر.دیگر این که قسمت‌هاى کلى از این مجلّد به متن چند سفرنامه اختصاص دارد و آن‌ها شرح مسافرت‌هاى عین‌السلطنه به قزوین- فارس- زنجان (کرسف و ابهر و طارم و دویرون)- همدان- مشهد- الموت است. همچنین شرح مسافرت به ترکستان روس از راه خراسان حاوى مطالب خواندنى است و از این حیث که این سفر مقارن صدور فرمان مشروطیت و انعکاس اخبار تهران در آن بلاد دوردست مى‌بوده است، مورد اعتنا تواند بود. عین‌السلطنه در این سفرنامه‌ها اطلاعات مفیدى از وضع عشایر و قبایل، راه‌ها و آبادى‌ها، محصول‌ها، قیمت‌ها، مالیات‌ها، مجازات‌ها، نحوه مسافرت با اسب و طرز حمل و نقل و احوال خدم و حشمى که با افراد دولتى حرکت مى‌کرده‌اند، به دست داده است.

در این‌که از جاى جاى این مجلد مى‌توان، بر میزان تسلط و قدرت و تدبیر و مردمدارى و سلوک میرزا على‌اصغر خان امین‌السلطان و نیز از ناتوانى سیاسى و کم‌تدبیرى امین‌الدوله در اداره امور مملکت که منجر به افتادن او از کار شد، وقوف یافت و دریافت که اصولا ایران در حکومت هر دو چه روزگار خفت و بى‌حاصلى را مى‌گذرانیده است. روزنامه‌نویسى عین‌السلطنه در دوره مظفرالدین شاه چندان منظم نیست. گاه آن را رها مى‌کرده است و خود اغلب بدان موارد توجه داده است؛ (مانند، ص 1167) و ما در حاشیه صفحات متذکر آن‌ها شده‌ایم. جز این در صفحه 1014 به بعد یادداشتى دارد، درباره کیفیات روزنامه‌نویسى خود و دفاع از رویه‌هاى که درآوردن جزئیات داشته است و به خوبى توانسته است، خواننده را با هدفى که در نگارش دارد، آشنا کند. چون نقل آن قسمت را در این مقدمه خالى از لطف و فایدت نمى‌بیند، سطورى از آن را باهم بخوانیم. (3)

جلد سوم

این جلد مشتمل است، بر حوادث و وقایع مربوط به دو سال و هفت ماه؛ یعنى از روزهاى درگذشت مظفرالدین شاه (24 ذى‌القعده 1324) و بر سریر سلطنت‌نشستن محمدعلى شاه تا فتح تهران و پناهنده‌شدن او به سفارت روس و بالاخره خلع او از پادشاهى (26 جمادى الثانیه 1327). در این دوران سى و یک ماهه اتفاقات سیاسى مهم در ایران روى داد. میان شاه و مجلس اول اختلافات متعدد پیش آمد. به شاه سوء قصد شد. تبریز بر دولت شورید و حاکم منصوب مملکت را به خود راه نداد. در گیلان تجمعى از مبارزان داخلى و جمعى مهاجر قفقازى و ارمنى و گرجى تشکل گرفت و عاقبت سپهدار تنکابنى به سرکردگى آنان قد علم کرد و به قزوین تاخت و همان اوقات گروهى از نیروهاى ایلى بختیارى به سرکردگى سردار اسعد و صمصام‌السلطنه و چند تن دیگر چون در اصفهان بهم پیوستند، به سوى تهران فراز آمدند. عاقبت با فتح طهران روزگار بر محمدعلى شاه قاجار سیاه شد و چون به روس‌ها پناهنده شد، از تخت به زیر کشیده شد و به سرزمین آن‌ها رفت و مملکت به دست عضدالملک ایلخانى قاجار، که به نایب‌السلطنگى انتخاب شد، سپرده شد.

در این مجلّد هر گونه مطلبى از نطق و اعظان، سخنان وکلاى مجلس، عقاید علماى دین، متن شب‌نامه‌هاى ژلاتینى، اعلامیه‌هاى چاپى، مقالات جراید، حرفهاى درگوشى، شایعات رایج در کوچه و بازار، دروغ‌هاى پرداخته شده میان مردم، بعضى گفته‌هاى شاه و رجال ضبط است و ظاهرا یکى از دست‌نخورده‌ترین متون خاطراتى است که به دسترس ماست. نویسنده‌اش خواسته است که ناقل همه مطالب براى آیندگان باشد تا ناقدان تاریخ هر نکته‌اى را فراچنگ داشته باشند.

این مجلّد، چهار دفتر از دفاتر خطى خاطرات را دربرگرفته است و مؤلف به مناسبت ظهور مشروطیت و آغاز شدن دوره‌اى جدید در تاریخ شماره‌گذارى نوین بدان‌ها داده است. در نقل مطالب از خطى به چاپى رعایت آوردن آن شماره‌ها در هر بخش و مبحث شده است.

عین‌السلطنه در عین آنکه مى‌کوشیده است، هر مطلب و نکته‌اى، اعم از راست و درست، بیهوده و نادرست را بى‌پرده‌پوشى در روزنامه خود بیاورد گاهى به مناسبت پیشامدهاى سیاسى دچار دودلى مى‌شده و به وحشت مى‌افتاده است؛ از این‌که مبادا نوشته‌ها به دست حکومت بیفتد و دشوارى برایش پیش آید. مى‌نویسد:

«این روزنامه من یک وقتى اسباب زحمت خواهد شد؛ مثلاًاوایل آن را مشروطه‌طلب‌ها به خوانند تکه‌تکه‌ام مى‌کنند. این ایام را شاه به خواند دارم مى‌زند.» (4)

جلد چهارم و پنجم

جلد چهارم و پنجم از خاطرات که در یک زمان در دسترس خوانندگان محترم قرار گرفته مربوط است، به دوران کودکى سلطان احمد شاه قاجار و نیابت سلطنت آقایان عضدالملک و ناصرالملک و تسلط بختیارى‌ها در تمام شئون مملکت و آشوب و هرج و مرج در کشور عزیز ما.

شاه مخلوع به اغواى روسیه در پى به دست آوردن سلطنت از دست رفته، به ایران حمله‌ور شده است. سالارالدوله و شعاع‌السلطنه در ظاهر به عنوان کمک به برادر شتافته‌اند و شاید هم در باطن خیالات دیگرى در سر داشته‌اند. در هر حال هر سه نفر با قوائى که از میان ایلات و عشایر جمع‌آورى کرده بودند، شمال و غرب کشور را عرصه تاخت و تاز و قتل و غارت قرار داده بودند.

یادداشت پنجم، پنجمین مجلّد از روزنامه خاطرات عین‌السلطنه را به یادداشت‌هاى دوران نیابت سلطنت ابوالقاسم ناصرالملک همدانى اختصاص داده است. در حقیقت عمده محتویات جلدهاى ششم تا نهم یادداشت‌هاى خطى در این مجلّد به طبع رسیده است.

دوران نیابت سلطنت ناصرالملک از دوره‌هاى آشفته و پرآشوب ایام مشروطیت محسوب مى‌شود. او به علل نفسانى و آگاهى‌هاى سیاسى که از جریان امور داشت، بیشتر راغب بود که از ایران به دور و در فرنگستان باشد. تحصیل کرده‌اى تن‌آسا بود. دوره فرمانروائى او اشدّ دوران نفوذ روس و انگلیس در ایران بود. جنگ بین‌المللى ممدّ خرابى اوضاع و نابسامانى احوال مردم شده بود. بى‌پولى و کمى ارزاق همه جا را فرا گرفته بود. دسته‌بندى‌ها و شخصیت‌طلبى‌ها و خودسرى‌هاى شهرى و ایلیاتى در سراسر ایران مشهود و رفتارى عادى بود. قشون روس گوشه‌اى و قشون عثمانى گوشه‌اى دیگر از کشور را اشغال کرده بودند. انگلیس‌ها هم به وسیله ایلات و رجال متنفذ و مأمورین سیاسى و نظامى خود آرام نمى‌نشستند. در این هنگامه‌ها و کشمکش‌ها عین‌السلطنه به، مانند گذشته به ضبط اخبار علاقه‌مندى داشت و دنباله خاطرات خود را از دست نگذاشت. نحوه کارش همانندست با آنچه درباره مجلّد پیشین گفته شد.

قسمتى از این مجلّد خاص شرح حوادث سه سفر عین‌السلطنه به قزوین است. یک بار از آن سه سفر تا تهران آمده است.

در همین مجلّد بخشى به کتابچه جغرافیاى الموت اختصاص یافته است که از نوشته‌هاى خوب در زمینه معرفى آبادى‌هاى یک منطقه است.

مطالب این مجلّد را به اخبار مربوط به تاج‌گذارى احمد شاه (که تا اواسط جلد نهم از دفترهاى پس از مشروطه نوشته عین‌السلطنه است) خاتمه دادیم و قسمتى از جلد نهم را که به روزگار پادشاهى احمد شاه مربوط مى‌شود در مجلّد ششم از دوره این خاطرات خواهد آمد.

عین‌السلطنه در این جلد، به مانند مجلّد پیشین اطلاعات زیادى درباره الموت جمع کرده است. از جمله چند بار مقدارى از واژه‌هاى الموتى (تاتى) را در دسترس قرار داده است. (مثلاًصفحه 3612). وصف خوبى از غذاهاى مرسوم الموت دارد.

از خاطرات دوران بچگى و جوانى هم مقدارى در این مجلّد مى‌بینیم. بخشى که به طرز درس خواندن نزد معلم سرخانه و آداب مکتب و مدارس قدیمى طى ده صفحه اختصاص داده است، بسیار خواندنى و پرمطلب است. آداب سلام نوروز ناصرالدین شاه و مراسم همان جشن نزد مردم را به مانند یک مردم‌شناس دقیق در صفحاتى چند با نظم گفته است.

به مانند جلدهاى پیشین درباره رجال و اشخاص به نام اطلاعات خوب دارد. مقدارى از اشعار مبتذل حاجى صدرالسلطنه را جاى جاى نقل کرده است که خواندن آن‌ها براى آگاه شدن از حالات آن شخص مفید است. سرگذشت خوبى از عباس میرزا ملک‌آرا نوشته است که دقایقى تازه دربر دارد. از احتساب الملک و مختار‌الدوله و سید بحرینى و دیگران و دیگران یاد مى‌کند. کسانى که در مآخذ دیگر اطلاعات زیادى راجع به آن‌ها نیست.

در زمینه مسائل سیاسى و اجتماعى با هوشیارى، سراسر متن سخنان وثوق‌الدوله وزیر امور خارجه در زمان التیماتوم روس را نقل کرده، همان طور که با حسن تشخیص متن مصاحبه سید ضیاء مدیر روزنامه رعد با سفیر روس را به ضبط درآورده است و این هر دو متضمن نکات باریک سیاسى است.

یادداشت‌هاى متعددش درباره مالیات نمک و دشوارى‌هایى که آن ترتیب در زندگى مردم پیش آورده بود، از زمره مطالب اجتماعى و مباحث روزانه است. همان طور که الغاى مالیات قپان در آن عهد موضوع روز بوده است. (5)

مطالب این مجلّد را به اخبار مربوط به تاج‌گذارى احمد شاه (که تا اواسط جلد نهم از دفترهاى خطى نوشته عین‌السلطنه است)، خاتمه دادیم و قسمتى از محتویات جلد نهم را که به روزگار پادشاهى مستقل احمد شاه مربوط مى‌شود، در مجلّد ششم خاطرات خواهید خواند. (6)

جلد ششم

ششمین مجلد از خاطرات قهرمان میرزا عین‌السلطنه (برادرزاده ناصرالدین شاه) به اخبار و اطلاعات و بریده مطبوعات و مشاهدات و مسموعات و شایعات و نقل قول‌هایى اختصاص دارد که مربوط مى‌شود، به ایام پادشاه شدن واقعى احمدشاه؛ (یعنى از روز تاج‌گذارى او در 28 شعبان 1332) تا آخر سال 1335 قمرى، تقریبا سه هفته پیش از استعفاى دولت علاءالسلطنه.

به یک ملاحظه مى‌توان گفت، این مجلّد به کشف آدم‌کشى‌هاى کمیته مجازات اختتام مى‌گیرد. چه آخرین اقدام و واقعه مهم در دولت علاءالسلطنه گرفتار شدن اعضاى آن کمیته به وسیله نظمیه بود.

مستشارالدوله که در دولت مذکور وزیر داخله بود، شرح ماجرا را در خاطرات خود نوشته است.

این جلد از خاطرات به مرسوم و معتاد نویسنده ممزوج و آمیخته است، به مسائل خانوادگى، حالات شخصى، مسائل ملکى و زراعى، اوضاع خاص الموت، اتفاقات قزوین، مسائل مملکتى، رویدادهاى جهانى (به تفصیل و به مناسبت بروز جنگ بین‌المللى)، معرفى رجال و اعیان و تجار و رعایا به مناسبت ذکرى که از آنان شده باشد.

مؤلف درین چهار سال مقیم‌الموت بود. مگر ایام کوتاهى که به قزوین یا تهران مسافرت کرد و سفر کوتاه‌ترى که به بلوک افشاریه کرده بود.

مندرجات این جلد مانند مجلدات پیشین، برگرفته است از، مشاهدات شخصى (نسبت به حوادث الموت)، مسموعات از کسانى که به الموت یا قزوین مى‌آمده‌اند؛ (مخصوصا از طریق تنکابون به الموت)، مندرجات جرایدى که از تهران به او مى‌رسید، (براى اخبار ایران و خارجه)، مجله لندن نیوز که خود آبونه بود، نامه‌هائى که برادرانش عمادالسلطنه و افخم‌الدوله و اقوامش؛ مانند شعاع‌الدین میرزا و پدرش عزالدوله و شیخ ابراهیم به او مى‌نوشته‌اند. عمادالسلطنه و افخم‌الدوله مرتبا و بى‌وقفه او را از اخبار سیاسى تهران و جهان آگاه مى‌کرده‌اند. شایعات و نقل‌قول‌هاى کم اعتبار هم از چشم و قلم او دور نمى‌مانده است، آن‌ها را هم مى‌نوشته است.

جلد هشتم

این مجلّد از خاطرات عین‌السلطنه دربرگیرنده وقایع و حوادث جهانى و مملکتى و شخصى میان دو واقعه مشهور است. آغازش کودتاى 1299 است و پایانش ظهور زمزمه جمهورى (اوائل اسفند 1302)؛ یعنى دو سال تمام.

در این مدت چند چهره سیاسى در ایران دائر مدار امور اصلى بوده‌اند: احمد شاه، سید ضیاءالدین طباطبائى روزنامه‌نویس برجسته، قوام‌السلطنه رجل سیاسى مبارز، میرپنج رضاخان قزاق کهنه‌کار و نترس. در این مدت مستوفى‌الممالک و فرمانفرما و مشیرالدوله و مؤتمن‌الملک و مخبرالسلطنه، مصدق‌السلطنه و تقى‌زاده و اقرانشان در کارها و مقام‌هاى مهم مى‌بوده‌اند؛ ولى به نفوذ و قدرت آن چند تن نبوده‌اند.

در این دوره افراد به نامى وجود داشته‌اند که هر یک از آنان در گوشه‌اى از مملکت آوازه مى‌یابد و هر یک به سرنوشتى عبرت‌انگیز دچار مى‌شود: میرزا کوچک خان در گیلان، کلنل محمدتقى خان در خراسان، سمیتقو در آذربایجان، کلنل لاهوتى خان در تبریز و بالاخره جهانشاه خان امیر افشار در زنجان.

قسمتى مهم از خاطرات عین‌السلطنه در این جلد به احوال جهانشاه خان شخص ارتباط دارد و از این حیث گنجینه‌اى است، از اطلاعات که شاید در مآخذ دیگر به این تفصیل و ریزه‌کارى نیامده باشد.

قسمت‌هاى مفصلى از خاطرات این مجلد- به طور پاره پاره- به وقایع جنگل و میرزا کوچک‌خان و احمد کسمایى و خالو قربان اختصاص یافته است. مطالبى که در این باره هست، به مناسبت آن‌که عده‌اى از الموتى‌ها در تشکیلات جنگل راه داشتند و به مناسبت آن‌که الموت سر راه کوهستانى تنکابن بود و منظما اخبار جنگ و ستیز با جنگلى‌ها به الموت مى‌رسید، مفصل‌تر و ریزه‌کارانه‌تر است از مباحث دیگر. ترس از بلشویک موجب مى‌شده است که صاحبان املاک مواظب حرکات جنگلى‌ها و مقاصد روس‌ها باشند. به این ملاحظه است که هر چند صفحه به چند صفحه ذکر اعمال افراد جنگل و مراودات و مرابطات آنان مورد طرح و نقد و نظرست و درست و نادرست آن مطالب به سنجش با منابع دیگر مشخص‌شدنى خواهد بود.

جلد دهم

با انتشار مجلّد دهم روزنامه خاطرات عین‌السلطنه دوره این گنجینه بیش‌بها که حاوى اطلاعات متنوع از اوضاع اجتماعى و مدنى و حوادث و اخبار مملکتى و همچنین ظرائف و نوادر ادبى مربوط به شصت و پنج سال است.

این جلد ما را با بعضى از احوال و وقایع کشور در نیمه دوم پادشاهى رضا شاه و چهار سال آغاز سلطنت فرزندش آگاه مى‌کند. اگر چه در روزگار پایه‌گذار سلسله پهلوى زبان‌ها بسته و قلم‌ها شکسته بود و کسى را یاراى آن نبود که سخنى بگوید، جز آنچه دولت مى‌پسندد. مع هذا عین‌السلطنه در نوشته‌هاى کوتاه و پراکنده خود اشاراتى روشن و گویا به بد و نیک اوضاع دارد.

اگر به ژرفائى در این خاطرات گسترده دامن نگریسته شود، مندرجات اساسى و عمومى این کتاب (برکنار از مطالب خانوادگى و شخصى) بازگوینده حوادثى است که میان دو واقعه مهم تاریخ یک صد و‌اند ساله ایران اتفاق افتاده است و آن دو واقعه یکى کشته شدن ناصرالدین شاه است، به تیر میرزا رضا کرمانى در سال 1313 هجرى قمرى و دیگرى کوتاه ساختن دست قدرت رضا شاه پهلوى است که با اشغال ایران به وسیله قواى نظامى در نیمه سال 1320 (- 1360ق) حصول پذیرفت. کشته شدن ناصرالدین شاه شروع زمزمه آزادى بود و پس از سیزده سال نهضت مشروطیت را در پى داشت و استعفاى رضا شاه نهضت ملى شدن صنعت نفت را به دنبال. بنابرین همان طور که در نوشته‌هاى ناظران و ناقدان این کتاب آمده است، محتویات این مجموعه از جهات متعدد سیاسى، اجتماعى، مدنى و فرهنگى براى تاریخ عصر قاجارى فایدت‌بخش است.

پی نوشت ها

(1) -روزنامه خاطرات سالور، ۱۳۷۴: ج۱،صفحه  ۱۴

(2) http://rijaldb.com/fa/11742

(3)-روزنامه خاطرات عین ‌السلطنه، قهرمان میرزا سالور عین‌السلطنه، ج۱، ص۵-۷۶۹.

(4)-روزنامه خاطرات عین ‌السلطنه، قهرمان میرزا سالور عین‌السلطنه، ج۲، ص۹۷۵-۱۶۳۹.

(5)-روزنامه خاطرات عین ‌السلطنه، قهرمان میرزا سالور عین‌السلطنه، ج۳، ص۱۶۴۰-۲۵۸۵.

(6)-روزنامه خاطرات عین ‌السلطنه، قهرمان میرزا سالور عین‌السلطنه، ج۴، ص۲۵۹۰-۳۰۰۴.

(7)-روزنامه خاطرات عین ‌السلطنه، قهرمان میرزا سالور عین‌السلطنه، ج۵، ص۳۲۰۳-۴۰۴۹.