23 خرداد 1397
برای نخستینبار دوربین به اندرونی بیت امام ره رفته است
ساختن مستند در باره شخصیتهای تأثیرگذار در تاریخ معاصر ایران، ضرورتیاست که سالها مورد بیتوجهی قرار گرفته است. بسیاری میخواهند بدانند که در پشتصحنه زندگی مردان بزرگ چه میگذشته و زندگی شخصی و خانوادگی آنها چگونه بوده است. واکاوی جزئیات زندگی این شخصیتها میتواند گوشههای تاریک بسیاری را روشن کند و در عین حال برای مخاطبان، جذاب باشد.«بانو قدسایران»، مستندیاست که به زندگی خانم خدیجه ثقفی، همسر امام خمینی(ره) میپردازد؛ مستندی درباره یکی از شخصیتهایی که در تاریخ معاصر ایران نقشی اساسی داشته اما تاکنون کسی به روایت زندگی او نپرداخته بود. بانو قدسایران آذرماه سال گذشته برای نخستینبار در جشنواره سینما حقیقت به نمایش درآمد و جایزه بهترین مستند را از آن خود کرد؛ یکی از معدود مستندهایی که برای نمایش در جشنواره فیلم فجر هم انتخاب شد، در جشنواره جهانی فیلم فجر نیز به نمایش درآمد و با استقبال مخاطبان مواجه شد.در آستانه سالگرد رحلت امامخمینی(ره) با مصطفی رزاقکریمی ـ کارگردان مستند بانو قدسایران ـ گفتوگو کردهایم. رزاقکریمی در اتریش معماری خوانده، سالها پیش همانجا مستندسازی را به شکل حرفهای آغاز کرده و هنوز هم در این کشور به فعالیت حرفهای خویش در حوزه مستند مشغول است؛ «بیگانه»، «بازار وین»، «فصلی در جهنم» (درباره آرتور رمبو؛ شاعر نامدار فرانسه)، «دلقکهای ونیز» و «منزویها» درباره کریستین هاینچه، ازجمله کارهای او در اتریش و مستند هفتقسمتی «ایران تهران» برای تلویزیون اتریش، مستندی درباره استاد محمدتقی جعفری، مستندی درباره مرتضی ممیز و مستند «خاطراتی برای تمام فصول» درباره جانبازان شیمیایی جنگ ازجمله کارهای او در ایران است؛ هرچند شمار آثار مستند او و جایزههایی که کسب کرده بسیار بیشتر از اینهاست. مصطفی رزاقکریمی از دشواریها و جذابیتهای مستند بانو قدسایران برایمان گفته است.
زمانی که ساختن مستندی درباره خانم خدیجه ثقفی به شما پیشنهاد شد چقدر درباره ایشان میدانستید؟
اطلاعات من خیلی کم بود؛ مثل بقیه مردم. وقتی ساختن این مستند پیشنهاد شد کمی مطالعه کردم تا اطلاعات بیشتری درباره زندگی این دو نفر به دست بیاورم. گرچه چیزهایی که خواندم لزوما ربطی به فیلم نداشت ولی از همان اطلاعات اولیهای که درباره زندگی و ازدواج امام(ره) و همسرش خانم ثقفی پیدا کردم دیدم که زندگی این دونفر جذابیتهایی دارد و بهعنوان کارگردان، تصمیم گرفتم فیلم را بسازم؛ در عین حال چالش فیلم را دوست داشتم؛ شخصیتها متفاوت بودند و چیزی دستم نبود و به همین دلیل برای من تجربه متفاوتی بود.
چه جذابیتهایی؟
این دو نفر (امامخمینی(ره) و خانم خدیجه ثقفی یا قدسایران) با هم تفاوت داشتند؛ امام(ره) از خانواده مرفهیاست ولی زندگی طلبگی را انتخاب و قناعت پیشه میکند و تصمیم میگیرد که بسیار ساده زندگی کند. خانم ثقفی هم از یک خانواده مرفه است. او زندگی در قم را دوست ندارد، ماهها پیشنهاد ازدواج را نمیپذیرد و نمیخواهد بهراحتی دنیایش را عوض کند. اما تقدیر و سرنوشت است که او را به زندگی با امام(ره) میکشاند. علاقه شدیدی بین این دو نفر ایجاد میشود که سالها با هم زندگی میکنند. خانم ثقفی این قناعت و زندگی سخت را قبول میکند. حتی بعد از درگذشت امام(ره) هم زندگی ایشان به همان شکل ادامه داشته است؛ هیچ تغییری نمیکند. فرش همان فرش بوده؛ از قم به نجف میرود. همان فرش به پاریس میرود. همان فرش به جماران میآید. بعد از فوت امام(ره) هم همان فرش بوده است.
خانم ثقفی این قناعت را قبول میکند و همه سختیهای سالهای قم و نجف را میپذیرد. حتی زمانی که امام(ره) به نجف میرود و به همسرش مینویسد که اگر میخواهد در ایران بماند، خانمثقفی میگوید که حاضر نیست حتی یک روز هم بدون امام(ره) در ایران بماند. جنس عشق آنها به همدیگر، چنین عشقیاست.
زندگی امام(ره) و همسرش سراسر، از عشق و احترام است. در جایی از فیلم یکی از نوهها اشاره میکند که مثلا فرزندان و نوهها هر وقت پیش امام(ره) میروند، امام(ره) از آنها میپرسد که پیش خانم رفتید یا نه؟ اگر نرفته بودهاند میگوید پس اول بروید خانم را ببینید. تأکیدهایی که هر دو نسبت به هم داشتهاند در جاهایی بجا آمده است. وقتی امام(ره) در بیمارستان بستریاست میپرسد که خانم نمیخواهند تشریف بیاورند؟ وقتی قرار است خانم بیایند با تشریفات خاص میآیند.
اما به نظر میرسد در فیلم گاهی بیشتر تفاوت و تناقض امام(ره) و همسرش را نشان دادهاید تا عشق را. تأکید بر تفاوتها گاهی بیش از اندازه است.
هر آنچه در فیلم دیده میشود بر اساس اسناد و مدارک است. اگر جایی از نظر شما تناقض به نظر میرسد به خاطر این است که میخواستم نشان بدهم که این دو نفر سالها با هم زندگی میکنند بدون اینکه بخواهند هم را تغییر دهند؛ خودشان را به هم تحمیل نکردهاند. عشق و علاقه بین آنها پختهتر از اینهاست که مثل عشقهای امروزی به زبان آورده شود و بهاصطلاح عشقشان را جار بزنند. جنس و سطح این علاقه فرق میکند.
بعد از اینکه تحقیقات را شروع کردید چه مواد خامی در اختیار داشتید؟
جز 8-7عکس و یک فایل صوتی کوتاه و یادداشتهای خانم ثقفی چیزی در اختیار نداشتم و... باید یک مستند بلند میساختم. یک مستندپرتره باید دراماتیک باشد که بتواند مخاطب را پای فیلم بنشاند. به این نتیجه رسیدم که فیلم را از زبان خود ایشان روایت کنم و از شخصیتهای نزدیک به ایشان بخواهم که تکههای دیگر را روایت کنند؛ شخصیتهایی که میتوانستند روایتهای دستاولی از زندگی بانو قدس ایران بهدست دهند.
مثل خانمی که در سالهای آخر پرستارشان بوده.
بله. خانمی که پرستار یا ندیمه بانو قدس بوده بسیار مهم است؛ کسیاست که در سالهای آخر همیشه با ایشان بوده است. هیچکدام از فرزندان و نوهها همیشه نبودهاند اما او همیشه حاضر بوده و در سالهای آخر، تماموقت با خانم ثقفی زندگی کرده است. اول خانم ثقفی برایش شعر میخواند، بعد این خانم شبها برای ایشان شعر میخواند. ریزترین جزئیات زندگی او را میداند. یکی از گرههای مهم فیلم، یعنی ماجرای صندوقچه خانم ثقفی هم به دست او باز میشود.
یا شخصیتهای دیگری مثل آقای میریان.
در این نوع مستندها کسانی که به چشم نمیآیند مهمترند. وظیفه کارگردان این است که این شخصیتها را پیدا کند؛ کسانی که جزئیاتی را میدانند که کمتر کسی از آنها باخبر است. مثلا میریان در فیلم، خاطرهای را نقل میکند که امام(ره) موقعی که میخواسته برای آخرین بار به بیمارستان برود میگوید: «خانم من رفتم و دیگر برنمیگردم». خانم متوجه نمیشود و میگوید: «به سلامت». یک بار دیگر میگوید، باز هم خانم متوجه نمیشود. برای بار سوم میگوید که خانم من دارم میروم و دیگر برنمیگردم. یا مثلا سرتیم محافظان میگوید سبزی خریده بودیم برای خانه امام. امام(ره) گفتند که نصفش را برگردانید. کارگردان باید این آدمها را بشناسد.
چطور در طول این همهسال کسی از بانو قدسایران فیلم نگرفته و از ایشان نخواسته جلوی دوربین حاضر شود و خاطراتش را بگوید؟
من برای مستندهای دیگرم هم مثل مستندی که درباره استاد محمدتقی جعفری یا زندهیاد مرتضی ممیز ساختم با این مشکل مواجه بودم. به نظرم بیشتر، بعد از فوت، این مسائل جدی میشود که چرا از ایشان فیلم نگرفتهایم. مگر از استاد محمدتقی جعفری جز سخنرانیهایش فیلم وجود دارد؟ از مرتضی ممیز چقدر فیلم وجود دارد؟ این موضوعات از لحاظ فرهنگی باید جا بیفتد. درباره ایشان هم همینطور.
به نوشتهها و یادداشتهای روزانه خانم ثقفی اشاره کردید. چرا از این نوشتهها کمتر استفاده شده است؟
خانم ثقفی در همه سالهای زندگیاش یادداشت روزانه مینوشته. نثر بسیار محکمی دارد. یادداشتها را حتی چند بار بازنویسی و پاکنویس کرده است. اما در سناریو تقسیمبندیهایی بود. فیلم باید در ایستگاههای مختلف توقف میکرد و به مقاطع زندگی خانم ثقفی میپرداخت؛ برای همین میتوانستیم بخشی از فیلم را به یادداشتها اختصاص دهیم؛ نمیشد همه فیلم درباره یادداشتها باشد. شاید یادداشتها بتواند موضوع مستند دیگری باشد. ما به اندازه نیاز فیلم، از آن استفاده کردیم.
ساختن چنین مستندی قطعا حساسیتهای زیادی دارد؛ بهویژه وقتی که نخستین تجربه اینچنینی است. شما با چه محدودیتها یا حساسیتهایی مواجه بودید؟
ما تاکنون همیشه از امام(ره) شنیدهایم. این مستند برای نخستین بار به آن طرف دیوار میرود؛ به اندرونی. جایی که میرود، نهانخانه یک شخصیت بزرگ بوده است. طبیعتا باید حریمها حفظ شود؛ نه اینکه بخواهیم سانسور کنیم اما خودمان را مجاز نمیدانیم که بیش از این وارد شویم. کمتر کسی توانسته وارد این حریم شود. خاطرم هست نخستین باری که با بچههای عروجفیلم که وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) است وارد خانه امام(ره) شدیم متوجه شدم که آنها هم تا حالا به اندرونی خانه پا نگذاشته و آنجا را ندیدهاند؛ یعنی این بچهها که خیلی به خانواده امام(ره) نزدیکند هم فقط جایی را دیده بودند که در زمان حیات امام، خبرنگاران و مردم و... دیده بودند؛ پایشان به آنطرف دیوار نرسیده بود.
چنانکه در جایی هم اشاره میکنند که بعد از فوت امام(ره) بود که پای بعضی از مسئولان به خانه باز شد.
بله. اما این مسئله من است؛ بهعنوان فیلمساز... که راهکار پیدا کنم. برای من هم جذاب بود که چه راهکاری پیدا کنم که بتوانم شخصیت را روایت کنم و در عین حال فیلمام روایتمدار باشد؛ درام داشته باشد؛ شبیه کتاب نشود.
فیلم بانو قدسایران یکی از معدود جاهاییاست که روایت نسبتا مفصلی از شخصیت آقامصطفی خمینی ارائه میشود.
آقامصطفی کسیاست که بخش مهمی از زندگی خانم ثقفیاست. هم خانم، هم بقیه بچهها رابطه بسیار صمیمانهای با او داشتهاند؛ در سالهای قم و نجف، نقش بسیار پررنگی دارد. احمدآقا را بیشتر میشناسند اما دیگران بهویژه آدمهای نسل جدید از آقامصطفی کمتر میدانند. من از خودم تصمیم نگرفتم واقعا؛ تلاش کردم که این روایت از زبان خانم ثقفی باشد و در این روایت، آقامصطفی نقش بسیار پررنگی دارد.
تعلقخاطر بانو قدسایران به ایشان تا حدیاست که جایی از زبان خانم پرستار میشنویم که وقتی عکس آقامصطفی کج شده بود خانم ثقفی تذکر میدهد که عکس را درست کند. میگوید: «او پسر ارشد من است». یا آقای سیدحسن خمینی میگوید: فوت امام(ره) و فوت احمدآقا هیچکدام مثل فوت آقامصطفی برای خانم سخت نبود. نمیتوانستم از کنار آقامصطفی بهسادگی بگذرم و بگویم که ایشان فرزند ارشد امام(ره) بود و در سال۵۶ درگذشت و... . رفتم ببینم درباره آقامصطفی چه چیزهایی هست که باید روایت کنم تا اینکه با خانم حائری مواجه شدم.
خانم معصومه حائری ـ همسر آقامصطفی خمینی ـ که حضورش یکی از برگبرندههای فیلم است. چطور توانستید ایشان را که هیچگاه مصاحبه نکرده است جلوی دوربین بنشانید؟
به قصد گفتوگو و ضبط پیش خانم حائری نرفتیم بلکه رفتیم تا بخشهایی از شخصیت خانم ثقفی را برایمان بگویند؛ چون ایشان بهعنوان عروس خانواده در متن خیلی از اتفاقات بودهاند و میتوانستند از اتفاقات قم در سالهای پیش از تبعید و اتفاقات نجف و شخصیت آقامصطفی روایتهای دستاولی ارائه کنند. اما بعد دیدیم خودشان گفتند که از بیان خاطرهها حس خوبی داشتهاند و قرار شد جلوی دوربین بیایند و اینها را بگویند.
نکته اینجاست که در بخشهایی از فیلم بهویژه در سالهای نجف، نقش آقامصطفی خیلی پررنگ میشود. فکر نمیکنید که امام(ره) کمی از مرکز فیلم خارج شده است؟
نه. امام(ره) یک شخصیت جهانیاست که همه، ویژگیهایش را میدانند. فیلم درباره امام(ره) است؛ درباره شخصیاست که چون همسر امام(ره) بوده اهمیت دارد. اما زمانی که امام(ره) در حال درس و بحث است آقامصطفیاست که جای خالی ایشان را پر میکند. علاوه بر این به دلیل شخصیتش نقشی کلیدی در خانواده دارد. وقتی که فوت میکند خلأ او هم برای امام(ره) و هم برای خانم ثقفی بسیار سنگین است.
کسانی هم بودهاند که میتوانستهاند در فیلم حضور داشته باشند؛ مثل همسایههای قم یا همسایههای نجف که با خانم ثقفی ارتباط نزدیک داشتهاند ولی حضور ندارند!
بعضی نیامدند؛ یا در ایران نبودند و در دسترس نبودند یا دوست نداشتند. هر کسی آمد با اختیار خودش آمد. مستند نمیتواند آدمها را مجبور کند. تنها همسایه امام(ره) که در قید حیات است و هنوز میتواند به یاد بیاورد و حرف بزند همان همسایه روبهروییشان در قم بود که آقامصطفی مستأجر آنها بوده و او اتفاقات دستگیری امام(ره) را به خاطر دارد. بقیه یا فوت کردهاند یا آلزایمر دارند. بعضی هم پیشنهاد شدند که من قبول نکردم. میخواستم آدمهایی در فیلم حرف بزنند که روایتهایشان دستاول باشد.
چه تمهیداتی برای شخصیتهایی که در فیلم حرف میزنند اندیشیده بودید؟
من سعی کردم حتی لوکیشن فیلم ـ جایی که همه گفتوگوهای فیلم ضبط میشود ـ اتاق خانم باشد. تا افراد وارد میشدند همه خاطرههای گذشته برایشان تداعی میشد.
و اصلا نیازی به پرسش نبود.
بله. تا افراد وارد میشدند شروع میکردند به حرفزدن و بیان خاطرهها.
استقبال خانواده امام(ره) از فیلم چطور بود؟
در مجموع خیلی خوب و مثبت بود. اساسا واکنششان مثبت بود که نمایش داده شد ولی طبیعیاست که فیلم برایشان کافی نباشد؛ آنقدر جزئیات دارند که شاید یک فیلم و 2فیلم برایشان کافی نباشد.
اما یک بار پخش فیلم در جشنواره سینماحقیقت به تعویق افتاد.
بله. شاید چون هنوز خانواده امام(ره) آماده نمایش فیلم نبودند.
خانه امام(ره) در سالهای اخیر بازسازی شده و سروشکل گذشتهاش را ندارد. تصاویر قدیمی خانه امام(ره) در نجف را چطور به دست آوردید؟
من در پنجسالگی امام(ره) را در نجف دیده بودم و به حیاط خانه امام(ره) رفته بودم اما خانه امام(ره) اکنون تغییر کرده است. میخواستم بگردیم فیلمهای آرشیوی را پیدا کنیم و اصل خانه را ببینیم که چیزی در آرشیوها موجود نبود تا اینکه آقای رضا برجی گفت بعد از سقوط صدام آنجا بوده و از خانه امام(ره) فیلم گرفته است. خیلی گشت تا فیلم را پیدا کند. بینظیر بود. وقتی فیلمها را پیدا کرد خیلی خوشحال شدم.
در نسخهای که در سینما حقیقت نمایش داده شد خانم فاطمه طباطبایی حضور نداشتند. انگار بعدا از ایشان فیلم گرفتهاید و به مستند اضافه کردهاید.
آنزمان بارها گفتم که نقص فیلم، نبود خانم دکتر فاطمه طباطبایی و دختر کوچک امام(ره) است. باید در فیلم میبودند که بعد توانستیم از هر دو نفر فیلم بگیریم و در مستند استفاده کنیم. فیلم، دوباره تدوین شد و در جشنواره فجر به نمایش درآمد.
استقبال تماشاگران از فیلم چطور بود؟ چقدر توانستند با این شخصیت ارتباط برقرار کنند؟
موقع نمایش رفتم به چند سینما که ببینم مردمی که بیرون میآیند چه حسی دارند. دیدم که استقبالها خیلی خوب است. احساس میکردم بعضی توی فکرند. یکیدو نفر هم که مرا شناخته بودند گفتند ما فکر میکردیم قرار است یک فیلم تبلیغاتی ببینیم اما فیلم، تبلیغاتی نبود. یکی دیگر از تماشاگران گفت این فیلم همه ذهنیتهای مرا درباره این خانواده تغییر داد. جوانها فیلم را دوست داشتند. البته به اندازه یک فیلم مستند از آن استقبال شد و دوستش داشتند
روزنامه همشهری 13 / 03 / 1397