گزارش هفته نامه آمریکایی نیوزویک از واقعه 17 شهریور


حبیب یوسف‌زاده.


.... هفته گذشته جمعیتی که پیشاپیش آن نوجوانان و زنان محجبه حرکت می‌کردند، در میدان ژاله واقع در مرکز تهران تجمع کردند. آنان که خشمگین از برقراری حکومت نظامی از ساعاتی پیش بودند، با سر و صدا از دعوت آیت‌الله نوری که یک رهبر مذهبی است و آنان را به پراکنده شدن ترغیب می‌نمود، سرپیچی کرده و سپس به پرتاب سنگ و آجر به سوی سربازان پرداختند.
خیل جمعیت ضمن تحمل دردهای حاصل از شلیک گاز اشگ‌آور، به تدریج خود را به صفوف سربازان نزدیک ساختند. سربازان تفنگ‌های نیمه خودکار خود را بالا آورده و تیر هوایی شلیک کردند. اما وقتی دیدند جمعیت به پیشروی خود ادامه می‌دهد، تفنگ‌ها را به سوی آنان نشانه رفتند و جمیعت را پی در پی به رگبار گلوله بستند. تظاهرکنندگان کشته شدند؛ طبق پاره‌ای از آمار غیررسمی، تعداد کشته‌شدگان یکصد نفر است. این درگیری تاکنون خونین‌ترین درگیری بوده که در طول مبارزه قدرت به وقوع پیوسته است؛ مبارزه‌ای که از نه ماه پیش ایران را در برگرفته است.
به نظر می‌رسد این خشونت، علامت مرحله بحرانی جدیدی از مبارزة محمدرضا شاه پهلوی برای دفاع از سلطنت خود، در برابر حملات رهبران مذهبی و خیل پیروان جوان آنان باشد. قبل از تیراندازی در میدان ژاله، هفته گذشته در بسیاری از شهرهای بزرگ کشور راهپیمایی‌های اعتراض‌آمیز گسترده‌ای که رفته رفته شدیدتر هم می‌شد؛ همچنین جنگ‌های وحشیانه خیابانی به وقوع پیوسته بود.
برای نخستین بار مخالفین آشکارا از برکناری و حتی مرگ او [شاه] دم می‌زدند و نیروهای مسلح را به سوی خود جذب می‌کردند. یکی از تظاهرکنندگان تهرانی با غرور اظهار داشت: «تعدادمان زیادتر از آن است که بتوانند بر ما چیره شوند. اگر حالا به ما حمله کنند، کشتاری به راه می‌افتد که تا ابد موجب سرافکندگی شاه باشد.»
شاه برای متوقف کردن آنچه به طور فزاینده قدرت او را ـ که زمانی بلامنازع بودـ تهدید می‌کند، دستور سرکوب شدید توسط ارتش توانمند ایران را صادر نمود. یک دیپلمات غربی هفته گذشته به پاول مارتین ـ  martin paul ـ خبرنگار مجله نیوزویک در تهران گفت: « این یک جنگ قریب‌الوقوع است. شاه باید شورش را سرکوب کند. آینده او به مخاطره افتاده است.»
با برقراری مقررات منع آمد و شد از صبح تا شام، در اواخر هفته، کشور نسبتاً آرام بود؛ اما شاه دیدارهای رسمی خود را از رومانی و آلمان شرقی، لغو کرد و در خانه ماند تا با فرماندهان ارتش در کاخ نیاوران تهران همفکری کند. علیرغم استقرار تانک‌های ارتش در نقاط حساس شهرها و گشت‌زنی گشتی‌های پیاده نظام در خیابان‌های تهران، مخالفین وی در ادامه مبارزه راسخ‌تر گردیده‌اند.
یکی از مخالفین می‌گفت: «این حقیقت کماکان وجود دارد که بیش از هشتاد و پنج درصد ملت مخالف وضعیت کنونی است و ما می‌توانیم و خواهیم توانست آن را با توسل به زور تغییر دهیم.»
یک دیپلمات غربی این معضل شاه را با جملات دیگری بیان کرد:
«این درست است که برای سرکوب شورشیان از ارتش استفاده شود، اما او (شاه) تا کی می‌تواند زندگی در حالت محاصره را تحمل کند.» 
آخرین خشونت در اوایل هفته که مصادف با جنبش مذهبی [عید فطر] بود، آغاز شد. در مراسم گرامیداشت پایان روزة ماه مبارک رمضان و با ترغیب روحانیون که رهبران مذهبی کشور به شمار می‌روند، جمعیت در شهرهای بزرگ به خیابان‌ها ریختند تا به اتفاق سربازان شادمانی نموده و آنان را گلباران کنند؛ اما تظاهرات به سرعت چهره زشتی به خود گرفت و به جای شعارهای برادری، تظاهرکنندگان فریاد «مرگ بر شاه» سر دادند.
بعضی، پلاکاردهایی مبنی بر این که خواهان انتقام از شاه خونخوار و ایادی امپریالیسم امریکایی وی هستند، در دست داشتند و خواستار یک جمهوری بر اساس اسلام بودند.
یکی از درباریان به خبرنگار نیوزویک گفت که معلوم بود هنگامی که شاه از اوضاع جمعیت [تظاهر کننده] مطلع شد، جا خورده و فرمود: «وخامت اوضاع بسیار فراتر از حد انتظار شده است.»
اواسط هفته، روحانیون اعتراضاتشان را شدت بخشیدند و [مردم را] به اعتصاب عمومی فرا خواندند. تشکیل هر گونه اجتماعات گروهی در حال حاضر از سوی دولت ممنوع شده است. شاه تظاهرکنندگان را متهم کرد که شرایطی به وجود آورده‌اند که برای هیچ ایرانی میهن پرستی قابل تحمل نیست. شاه ضمن اعلام حکومت نظامی، تیمسار غلامعلی اویسی را که یک تندرو است، به سمت فرماندار نظامی پایتخت منصوب کرد و تانک‌ها و نیروهای نظامی را برای برقراری نظم به کار گرفت. در پاسخ به ندای روحانیون که از بلندگوهای نصب شده بر ماشین‌ها در محله‌های مسلمان و فقیرنشین تهران به گوش می‌رسید، جوانان به خیابانها ریختند تا سربازان را مورد ضرب و شتم قرار دهند. تظاهر‌کنندگان پلاکاردهایی با خود آوردند و خودروها را برای بستن خیابان آتش زدند.
در یک نقطه، معترضان، یک [نفر بر زرهی] چیفتن را که قصد داشت از بخش بازار شهر عبور کند، با کوکتل مولوتوف متوقف کردند. نفر برزرهی پر از سربازان آماده رزم، با انفجار مخزن گاز خودرویی شعله‌ور شده و با پرتاب پاره‌های خیره کننده آتش به هوا، متوقف شد. سرانجام تانکی‌ ظاهر شد و آهن پاره‌های سوخته را از سر راه برداشت.
با کشیده شدن درگیری به شب، آسمان مرکز شهر پایتخت، از درخشش نور سرخ رنگ ناشی از شعله‌هایی که از تعدادی مغازه و چند ساختمان دولتی زبانه می‌کشید، روشن شد.
در واشنگتن، معاون وزیر خارجه ـ وارین کریستوفر ـ مردی که هنگام حضور سایروس ونس در کمپ دیوید در راس کار قرار می‌گیرد، «گروه کار ایران» را تشکیل داد. تشکیل این گروه کاری، نشانة این است که وضعیت به مرحلة بحرانی رسیده است. مسؤولان امریکایی از 000/4 تبعه این کشور در ایران، خواستند «آفتابی نشوند». یک نفر از مسؤولان وزارت خارجه می‌گفت: «اوضاع بسیار بد است. مسأله‌ای که واقعاً مشکل شده، این است که شورش چنان شتابی گرفته که توقف آن در کوتاه مدت، بسیار دشوار است.»
آنچه مقامات ایالات متحده را نگران ساخته، این است که شاه از هر سو توسط مخالفین تحت فشار قرار گرفته و فرصت اندکی برای مانور دارد. یکی از دیپلمات‌های مقیم ایران اظهار می‌کرد:
 «شاه همه چیز را امتحان کرده و هیچ کدام سودی نداشته است.»
شاه اخیراً برای تامین خواسته‌های طبقه متوسط معترض در حال رشد و کاهش نقش مستبدانه‌اش در حکومت، آزادی بیشتری به مطبوعات اعطا کرده است.
وی به دادگاههای نظامی دستور داده تا محاکمه مخالفان در دادگاههای مدنی صورت گیرد. حتی اعلام کرده که به مخالفین اجازه شرکت در انتخابات پارلمانی سال آینده داده خواهد شد.
اما تدابیر شاه برای مدرنیزه کردن کشور تنها به خشم مخالفین مسلمان وی دامن زده است؛ مخالفینی که در برابر این مدرنیزاسیون و هرگونه اقدامی برای پیروی از غرب، ایستادگی می‌کنند.
آنان خواستار رجعت به اصول قاطع اسلامی هستند که [نوشابه‌های] الکلی را حرام می‌داند... شاه برای آرام کردن روحانیون، درماه گذشته، کابینة جدیدی متشکل از بیست و دو نفر، به ریاست جعفر شریف ‌امامی تشکیل داد. نخست‌وزیر همچنین با اعطای برخی امتیازات جزئی موافقت کرده است، یکی این که تقویم فارسی را که خود وی دو سال پیش تغییر داه بود، اصلاح کرد؛ تنها عضو زن کابینه را برکنار کرد؛ همچنین اشاره کرد که ممکن است حتی برای مذاکره حضوری با آیت‌الله روح‌الله خمینی که در تبعید به سر می‌برد، اعلام آمادگی کند.
اما اقدامات شاه در مسیر مصالحه و سازش برای آرام کردن مسلمانان به شکست انجامید و هفته گذشته چاره‌ای جز توسل به ارتش باقی نماند. در حال حاضر اکثر دیپلماتها معتقدند که ارتش وفادار خواهد ماند و شاه این طغیان ناگهانی را پشت سر خواهد گذاشت.
یک مقام بلند‌پایه وزات امور خارجه اظهار داشت:
«درخصوص وفاداری ارتش شکی نداریم. ارتش تا اینجا نشان داده که نظم را اعمال و حفظ کرده است.»
دست کم برخی از ایرانیان از خود می‌پرسند که سربازان شاه تا چه موقع در دفاع از بی‌وجهه‌ترین رژیمی که تاکنون بر سرکار بوده، هموطنان خود را نشانه خواهند گرفت.
یک نفر غربی نیز هفته گذشته در تهران گفت:
«شاه به ارتش [خوب] رسیده است، اما آنچه روحانیان می‌گویند خیلی دور از ذهن یک سرباز عادی نیست.»
شاه با تکیه همه جانبه بر ارتش به قماری مأیوسانه دست زده است؛ قماری که به هیچ وجه نمی‌توان به برنده‌ شدن در آن اطمینان داشت.
نوشته: کنت لابیچ ، تهران ، پاول مارتین ، تهران ، اسکات سولیوان ، واشنگتن


نیوزویک؛ 18 سپتامبر 1978؛ صص 21 و 22