22 اردیبهشت 1390
همکاری رژیم شاه با اسرائیل در طرحهای نظامی منطقهای
مقدمه
روابط ایران و رژیم صهیونیستی اسرائیل به دو دوره همکاری استراتژیک و خصومت آشکار تقسیم میشود. دوره محمدرضا شاه دوره همکاری استراتژیک میان ایران و اسرائیل است و دوره جمهوری اسلامی، دوره دشمنی آشکار میان ایران و رژیم صهیونیستی میباشد.
روابط ایران و اسرائیل در دوره شاه را باید در دو سطح تحلیل داخلی و بین المللی بررسی کرد. نظام پهلوی از طریق کودتای نظامی با حمایت و احتمالاً دخالت مستقیم مشاوران نظامی امریکایی تثبیت شده بود و بنابراین وابستگی استراتژیک به ایالات متحده داشت. دینی که محمدرضا شاه در قبال امریکا داشت حمایت از منافع امریکا در منطقه خلیج فارس، خاورمیانه و بویژه آسیای میانه و قفقاز بود که حوزه نفوذ رقیب بزرگ امریکا یعنی اتحاد شوروی بود. به عبارت دیگر، امریکاییها در یک موفقیت بزرگ توانسته بودند همسایه جنوبی اتحاد شوروی را که بزرگترین کشور خاورمیانه هم بود تحت نفوذ درآورند.
در دوره محمدرضا شاه و پس از کودتای 28 مرداد 1332، امریکا جایگزین استعمار پیر انگلیس در ایران گردید. به تدریج آشکار شد که ایران و اسرائیل از سوی طراحان استراتژی ایالات متحده به عنوان قدرت منطقهای متحد امریکا در نظر گرفته شدهاند. آنگونه که هانتینگتون اشاره میکند بر مبنای طرح امریکا، قدرتهای غالب منطقهای یا «هیولاهای محلی»1شروع به ایجاد شدن کردند: برزیل در امریکای جنوبی، آفریقای جنوبی در جنوب افریقا، اسرائیل در خاورمیانه، ایران در خلیج فارس، هند در شبه قاره، و ویتنام شمالی در هندوچین (Beit-Hallahmi, 1988: 195) و (Huntington, 1973: 5).
در تحقیق حاضر، سابقه همکاری رژیم شاه در طرحهای نظامی منطقهای با اسرائیل و نقش نظامیان ایرانی در حمایت از موجودیت اسرائیل بررسی شده است.
همکاری میان رژیم پهلوی و اسرائیل پس از به رسمیت شناختن اسرائیل توسط ایران و عمدتاً از سال 1333 (1954) یعنی دوران پس از مصدق آغاز شد. این تعاملات که در ابتدا در قالب همکاریهای محدود اقتصادی آغاز شده بود، به همکاریهای گسترده نظامی ـامنیتی و تأمین نفت اسرائیل ـ بویژه در دورههای بحرانی رژیم صهیونیستی همچون دوران جنگ با اعراب و تحریم نفتی غرب توسط اعراب- منتهی شد. اتحاد استراتژیک شاه و رژیم صهیونیستی از نیمه دوم دهه 30 تا دهه 50 شمسی (نیمه دوم دهه 50 تا دهه 70 میلادی) بود که ایران و اسرائیل به عنوان بازوهای منطقهای امریکا مطرح شدند.
در این دوران، این دو کشور در چند عرصه با یکدیگر همکاری کردند. در عرصه بینالمللی برجستهترین همکاری ایران و اسرائیل، در قضایای مربوط به فلسطین بویژه جنگ های اعراب و اسرائیل و تامین نفت اسرائیل از سوی شاه بود. همکاری ساواک و موساد، دخالت نظامی و اطلاعاتی ایران و اسرائیل در مسائل منطقهای بطور آشکار و نهان و خرید تسلیحات از اسرائیل، نمونههائی از همکاریهای دو رژیم بود. روابط این دو نظام بیشتر در دو چارچوب اقتصادی ـ استراتژیک (نفت) و نظامی ـ امنیتی بوده است.
آنچه در این تحقیق به عنوان همکاریهای نظامی ایران و اسرائیل مورد مطالعه قرار گرفته است عبارت است از: آموزش نیروهای نظامی و اطلاعاتی ایران و مبادله اخبار میان دو کشور، کمک نظامیـ اقتصادی(نفت) ـ اطلاعاتی (در زمینه اعراب و گروههای مبارز فلسطینی) ایران به اسرائیل، خرید تسلیحات از اسرائیل، دخالتهای نظامی ـ اطلاعاتی ایران و اسرائیل بویژه در عراق، دخالت نظامی ایران در شورش داخلی عمان و همکاری ایران و اسرائیل به منظور بهرهبرداری از جنگ داخلی یمن.
لازم به ذکر است که درباره آمار و اطلاعات مربوط به موضوع تحقیق، منابع مطمئن و دقیقی در دسترس نیست و محققین و نویسندگان ایرانی و خارجی به مصاحبه و خاطرات، اسناد منتشر شده از جمله اسناد لانه جاسوسی و اطلاعات روزنامهای، استناد کردهاند. به علاوه درباره آمار کلی همکاریهای نظامی ـ تسلیحاتی و اقتصادی نیز ـ به جز آمار تقریبی فروش نفت ـ به منبعی دست نیافتم.
زمینههای همکاری نظامی ایران و اسرائیل
روابط ایران و اسرائیل بر پایه دو اصل امنیت برای اسرائیل و ایران (Reppa, 1974: 96-98) و نفت برای اسرائیل، امریکا و اروپا (Reppa, 1974: 85) شکل گرفته بود. به عبارت دیگر، در کنار عوامل داخلی، ابر قدرت های جهانی نیز در تحکیم این نوع روابط مؤثر بودند.
در ابتدای تشکیل دولت رژیم صهیونیستی، ایران از اولین کشورهایی بود که ـ پس از ترکیه ـ اقدام به شناسایی دو فاکتو اسرائیل در سال 1328 کرد و کنسولگری ایران در بیت المقدس تشکیل شد. جلال آل احمد در سفرنامه خود به اسرائیل در این باره می نویسد:
«ایران از معدود کشورهای مسلمانی بود که با اسرائیل روابط دیپلماتیک برقرار کرد و طبیعی است که این امر، باعث خرسندی خاطر حکومت اسرائیل شد... برای اسرائیل که در یک منطقه مسلماننشین از جهان، به کلی تک افتاده بود، چه چیزی طبیعیتر از اینکه دست دراز تنها کشور منطقه را که به سمتش دراز شده بود با شادی بسیار بفشرد. اما پشت این ظاهر طبیعی، و در متن روابط پیچیده سیاست خارجی، این دوستی به ظاهر بی شایبه، پر از رمز و راز بود (آلاحمد، 1374: 104).
در دوره مصدق روابط ایران و اسرائیل قطع شد و سفارت ایران در بیت المقدس تعطیل شد. متعاقب وقفهای که در دولت مصدق در روابط ایران و اسرائیل به وجود آمد و پس از کودتای سال 1332 (1953)، مابین سالهای 1954 تا 1973، میان محمدرضا شاه و رژیم صهیونیستی ائتلافی دوستانه شکل گرفت. کودتای 28 مرداد 1332 نفوذ امریکا در ایران را حداکثر کرد بطوریکه محمدرضا شاه بقای خود را مدیون امریکاییها میدانست. بنابراین در راستای هماهنگی با اولویت های سیاست خارجی ایالات متحده، روابط خود را با اسرائیل گسترش داد. کودتای جمال عبدالناصر در مصر در 1952 یکی از عوامل بینالمللی بود که اشتیاق ایران و اسرائیل و ترکیه را برای ائتلاف با یکدیگر میافزود. ناصر که با شوروی هم پیمان بود ناسیونالیسم عربی را در کشورهای مسلمان و عرب ترویج می کرد و از اینرو در برابر ایران که ضد شوروی بود و ناسیونالیسم عربی را برنمی تابید، قرار گرفت. منافع ایران پهلوی و رژیم صهیونیستی در اینجا به هم نزدیک شده بود (حاجی یوسفی، 1382: 114-112).
در دوران سلطنت محمدرضا شاه، عوامل و علایق مشترکی نظیر جهتگیری و وابستگی دو کشور ایران و اسرائیل به بلوک غرب بویژه ایالات متحده امریکا، ضدیت با اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق، مخالفت با رادیکالیسم عرب باعث نزدیکی تهران و تلآویو شد. شاید از بعد کلان بینالمللی مهمترین علت همسویی ایران و اسرائیل آن بود که از سوی بلوک غرب، این دو در کنار پاکستان به عنوان متحدین نظامی منطقهای در نظر گرفته شده بودند.
در همین راستا، سفارتهای امریکا و اسرائیل درباره مسائل منطقهای به صورت هماهنگ عمل میکردند. ارتباط سفارت امریکا و اسرائیل و همسویی سیاستهای آنها در اسناد لانه جاسوسی (سفارت امریکا) بوضوح و به کرات به چشم میخورد. این اسناد حاکی از مبادله اطلاعات میان امریکا و اسرائیل درباره ایران و کشورهای عربی بوده، و همسویی این دو کشور را در سیاستهایشان نشان میدهند. همچنین این اسناد بیانگر آن هستند که درباره محورهای ذکر شده میان رئیس هیئت اعزامی اسرائیل به ایران و سفیر سیاسی امریکا در ایران ملاقات صورت میگرفت. (اسناد لانه جاسوسی (31)، 1379: 4040) و (اسناد لانه جاسوسی، شماره 19 «امریکا حاکی اشغالگران قدس») و (اسناد لانه جاسوسی (33)، 1379: از جمله در ص 4390).
خط مشی مشترک «دکترین اتحاد پیرامونی» بن گوریون2، اولین رئیس جمهوری اسرائیل، و سیاست «ناسیونالیسم مثبت» محمدرضا پهلوی موجب ایجاد و تحکیم مناسبات دو کشور ایران و اسرائیل شد (حسینی سمنانی، 1377: 4). به موجب دکترین اتحاد پیرامونی، اسرائیل میبایست روابط خود را با کشورهای اطراف جهان عرب، بویژه ترکیه و ایران، توسعه میداد. از نظر بن گوریون، تحکیم روابط دوجانبه با چنین کشورهایی در دراز مدت میتوانست اسرائیل را از انزوای سیاسی خارج کند و منافع اقتصادی ـ امنیتی این کشور را در برابر کشورهای عربی تامین کند. بدینسان پس از سقوط دولت دکتر مصدق و به قدرت رسیدن مجدد شاه، نفوذ اسرائیل در سطوح مختلف گسترش یافت. (جدید بناب، 1385: 208).
ایران و شوروی در این زمان درباره خطر ناسیونایسم عربی و موج ناصریسم، و نیز خطر اتحاد شوروی باهم توافق داشتند و تشکیل جمهوری متحد عربی (مصر و سوریه) در 1958 و کودتای عبدالکریم قاسم در عراق آنها را در این باره مصممتر کرد. (Segev, 1988: 71-73).
روابط ایران و اسرائیل به دلیل آنکه امنیت منطقه خلیج فارس و خاورمیانه را بر پایه منافع اروپا و امریکا تضمین میکرد، ادامه مییافت (Reppa, 1974: 164). همچنین اروپائیان به تنش اسرائیل ـ اعراب به عنوان انگیزهای برای رونق بازار اسلحه و بهترین شرایط برای واردات نفت ارزان مینگریستند و بنابراین در لزوم ادامه این شرایط شکی نبود (Reppa, 1974: 162).
در حالی که نظام شاه به سوی میلیتاریسم فزاینده حرکت می کرد از همکاری ها و تجارب دولت میلیتاریستی اسرائیل، که از نظامی ترین دولت های معاصر است، بهره برد.
تاریخ قدیمی یهود منشا تفکر نظامی اسرائیل است. تاریخ قدیم یهود چنانکه تورات نقل میکند یک تاریخ نظامی است. ارتش موسی، یهود و داوود ـ بنا به نوشته های تورات موجودـ مدام در حال جنگ با دشمنان یا جنگهای داخلی بودند. در این باره «بن گوریون» چنین میگوید: «براساس آنچه کتاب مقدس برای ما نقل میکند تاریخ قدیم اسرائیل در درجه اول تاریخ نظامی اسرائیل است. یهودا [خدای بنی اسرائیل] با آشوریها، بابلیها، مصریها، کنعانیها، آموریها، فارسها، یونانیها و رومیها جنگید». (به نقل از: ربابعه، 1368: 65).
مورخین ارتش اسرائیل به منظور تثبیت این تفکر نظامی، نهایت تلاش خود را بکار گرفتند تا آنچه را که تاریخ نظامی یهود مینامند از آن استخراج کنند. شیوه مرسوم آنها این بود که میان نبردهای عبرانی در گذشته بسیار دور و جنگهای دولت اسرائیل در حال حاضر، ارتباط محکمی برقرار سازند تا قبل از هر کس، این پندار را به خود بقبولانند که دارای رسالت و ماموریتی الهی هستند. بنابراین، جنگ یک جبر تاریخی است و برای یهودیان، توسل به جنگ امری اجتنابناپذیر می نماید. در همین حال، چون بسیج یک ارتش بزرگ، تنها از طریق تبدیل جامعه اسرائیل به یک ملت مسلح ممکن بود، گسترش این ایده ضروری به نظر میرسید. زیرا جنگ باید در هالهای از تقدس قرار گیرد تا شرف پیوستن به خدمت مقدس سربازی به آرزویی تبدیل شود که همه در پی آن هستند. آنها به این آیه تورات استناد میکردند: «هر محلی که کف پایتان برآن قرار گرفت بر اساس آنچه به موسی گفتهام به شما اعطا میکنم» (ربابعه، 1368: 68-66).
همکاریهای نظامی ایران پهلوی و رژیم صهیونیستی اسرائیل
در عرصه نظامی چهارگونه همکاری میان ایران پهلوی و رژیم اسرائیل انجام پذیرفت. نخست، آموزش نیروهای نظامی ایران از سوی اسرائیلیها؛ دوم، همکاریهای امنیتی میان ساواک و موساد؛ و سوم، خرید تسلیحات از اسرائیل (حاجی یوسفی،1382: 119-115) و چهارم، عملیات مشترک نظامی ـ امنیتی ایران و اسرائیل که بصورت پنهان و آشکار در خاورمیانه انجام پذیرفت. این همکاریها در سه مورد عراق، عمان، یمن با دخالتهای نظامی آشکار همراه بود و در سایر موارد به صورت مبادله اخبار اطلاعاتی ـ امنیتی و سیاست مداخله پنهان (ارسال اسلحه، آموزش نیروهای نظامی و کمکهای مالی) بود.
ایران و اسرائیل از نظر همکاریها دارای دو بعد داخلی و بینالمللی بودند. مهمترین آثار این همکاری در عرصه داخلی، استفاده سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) از تجربیات سازمان اطلاعاتی موساد بود. در عرصه بینالملل، رژیم پهلوی با این شعار که «دشمن دشمن من، دوست من است» بیش از هر چیز به دنبال متحدی در برابر اعراب بود که با نقش منطقهای ایران در منطقه هماهنگ باشد. به دلیل حمایت امریکا از اسرائیل، دوستی با اسرائیل دقیقاً در راستای منافع مشترک ایران و امریکا یا به عبارت دیگر سیاستهای کلی واشنگتن بود. (حاجی یوسفی، 1382: 119).
همکاری نظامی بین ایران و اسرائیل از تابستان 1336 (1957)، زمانی که دکترین آیزنهاور اعلام گردید، آغاز شد. امریکا در دکترین جدید به دنبال این بود که سیاست خاورمیانهای خویش را برای جلوگیری از نفوذ شوروی فعالتر سازد. سیاست خارجی امریکا در قبال ایران در این زمان، بر دو پایه پشتیبانی از حکومت ایران و تحکیم قدرت آن از یکسو و تقویت نیروهای مسلح ایران از سوی دیگر استوار بود. (گازیوروسکی، 1371: 215-123 و 244). پیش از آن، از سال 1954، همکاریهای نظامی ایران و اسرائیل در قالب آموزش نیروهای ساواک توسط موساد به شکلی نه چندان آشکار، جریان داشت (Beit-Hallahmi, 1988: 11).
الف- خرید تسلیحات از اسرائیل
همکاریهای نظامی ایران و اسرائیل گسترده بود و شامل همکاری درباب فروش اسلحه و نیز آموزش نیروهای ایرانی در حوزه جنگ زمینی، اطلاعات، ضد اطلاعات و نیروهای هوایی بود. اسرائیل در ایران رسماً وابسته نظام䏻 داشت.
همکاریهای نظامی دو طرف تا سرنگونی رژیم پهلوی ادامه داشت. در تحکیم و گسترش این روابط، سرهنگ یعقوب نیمرود䏼، وابسته نظامی اسرائیل در ایران، و ارتشبد حسن طوفانیان، معاون تسلیحاتی وزارت جنگ، نقش محوری ایفا کردند. نیمرودی، یهودی عراقیالاصل متولد بیتالمقدس بود. (جدید بناب، 1385: 212) و از سال 1968 که از خدمت نظامی در دولت اسرائیل بازنشسته شده بود به عنوان دلال اسلحه کار میکرد. (Beit-Hallahmi, 1988: 14).
در دهه 1960/1340 سفارشات تسلیحاتی ایران از اسرائیل رشد پیدا کرد. این در حالی بود که ایران در همان سالها هم از شوروی و هم از امریکا، سلاح خریده بود. شاید یکی از مهمترین دلایل این موضوع پیروزی اسرائیل در جنگ با اعراب و بویژه جنگ شش روزه 1967 و نیز، اعلام بیطرفی امریکا در جنگ هند و پاکستان بود که نشان دهنده ناکارایی پیمان سنتو5 بود. همچنین فعالیتهای اطلاعاتی در سازمان سه جانبه، میان ایران، اسرائیل و ترکیه افزایش یافت. گرچه سازمان سه جانبه تا اندازهای نقش کمیته ضد براندازی سنتو را بازی می کرد، ولی برای اعضای آن مزیتی روشن داشت، چون جایگاهی را بدون حضور امریکا، انگلیس و پاکستان فراهم میآورد. (گازیوروسکی، 1371: 271).
از جمله معروفترین خریدهای تسلیحاتی شاه از اسرائیل، مسلسلهای یوز䏾 بود. در ژانویه 1963 رئیس ستاد ارتش7 اسرائیل، زوی تزور8 از ایران دیدار کرد و این دیدار طلیعه گسترش همکاریهای نظامی دو کشور بود. پس از توافقات انجام شده میان ایران و اسرائیل، ایران مقادیر قابل توجهی سلاح یوزی از اسرائیل خرید. زمانی که ملک فیصل در 1965 از ایران دیدار کرد سربازان ایرانی در رژه خود مسلح به این سلاحها بودند. این سلاحها با دستور مستقیم شاه توسط ژنرال طوفانیان از اسرائیل خریداری گردید. همچنین قراردادهای متعددی برای تعمیر هواپیماهای جنگنده مانند هواپیمای F-86 در اسرائیل به امضای مقامات ارتش دو کشور رسید. (Segev, 1988: 39).
یکی از پروژههای مشترک ایران و اسرائیل، توسعه موشکهای دوربرد با قابلیت حمل کلاهک هستهای بود. این موشکها از تولیدات خود اسرائیل بود و تحقیقات مربوط به آن از دهه 1950 آغاز شده بود. در بهار 1977 شیمون پرز، وزیر دفاع اسرائیل، در تهران موافقتنامه محرمانهای برای تولید یک موشک پیشرفته، امضا کرد. ایران باید هزینه این طرح را از طریق معادل یک بیلیون دلار نفت صادراتی به اسرائیل میپرداخت. همچنین ایران موظف بود یک فرودگاه ویژه، یک کارخانه مونتاژ، و سایتی برای آزمایشات گستردهتر فراهم میساخت (Beit-Hallahmi, 1988: 11). این پروژه با سقوط شاه به پایان رسید و جزئیات آن زمانی آشکار شد که جمهوری اسلامی ایران، اسناد مربوط به سفارت اسرائیل را چاپ کرد. این اسناد همچنین آشکار کردند که اسرائیل قصد داشته نظر ایران را برای پروژه «لاوی»9 جلب نماید که طرحی بلند پروازانه برای تولید جتهای جنگنده مدرن10 با جدیدترین تکنولوژی تا دهه 1990 بود. (Beit-Hallahmi, 1988: 12).
از میزان دقیق و وسعت خرید تسلیحات در زمان شاه اطلاع دقیقی در دست نیست. بویژه همکاریهای نظامی میان ایران و اسرائیل، به دلیل آنکه دشمنی مسلمانان و اعراب را با ایران برمیانگیخت و دارای تبعات منفی داخلی بود، چندان آشکار نبوده است. بسیاری از ابعاد این همکاریها، محرمانه و امنیتی بوده و باید سری باقی میماند. اسرائیل شاهاک11 یهودی مخالف رژیم صهیونیستی مینویسد:
اشتباه است فکر کنیم پیوندهای میان ایران و اسرائیل به همکاری در نسلکشی محدود میشود. همکاریهای اقتصادی نیز همزمان با همکاری برای گسترش شیوههای شکنجه و زجر انسانها، میان این دو کشور گسترش یافته است. نمونهای از وسعت این همکاریها زمانی آشکار شد که پس از انقلاب ایران، 2000 نفر در صنایع نظامی سولتام12 بیکار شدند. سیستمهای پیشرفته توپ و خمپاره انداز، همراه با لوازم جانبی و کمکی، و سلاحهای گوناگون استفاده در شب همچون مواد عملیات تخریبی شبانه، ابزارهای دید در شب، نارنجک و بمبهای شیمیایی از جمله تولیدات سولتام بودند (Shahak, 1982: 36).
ب- همکاریهای اطلاعاتی ایران و اسرائیل در سطح منطقهای
در دوره محمدرضا شاه، ایران با بسیاری از کشورهای خاورمیانه، همکاری دو جانبه امنیتی برقرار کرد و در دهههای 60 و 70 میلادی در دو سازمان امنیتی منطقهای (پیمان بغداد و سنتو) شرکت کرد. اعضای سنتو هم پیمانان امریکا بودند و در برابر سازمان نظامی ـ امنیتی ورشو که کشورهای بلوک شرق عضو آن بودند تشکیل شد. گرچه امریکا مستقیماً در روابط امنیتی ـ نظامی درگیر نبود ولی شاه را تشویق میکرد وارد این پیمانها شود. ولی شاید بتوان گفت ایجاد روابط متنوع امنیتی غیررسمی، بیش از سنتو در امنیت رژیم شاه موثر بوده است. (گازیوروسکی، 1371: 268).
مهمترین این روابط، پس از روابط امنیتی با امریکا، روابط امنیتی ایران و اسرائیل بود. این همکاریها اساسا از آن رو به وجود آمد که ایران و اسرائیل، از شوروی، عراق، مصر و سوریه به عنوان دشمنان مشترک واهمه داشتند و به همین بهانه، همکاری اطلاعاتی ـ امنیتی علیه اتحاد شوروی و کشورهای عربی را آغاز کردند (گازیوروسکی، 1371: 268). برخی از منابع از برنامهریزی هماهنگ سیا و M.I.6 برای سوق دادن ساواک به سوی اسرائیل ـ در راستای طرحهای خاورمیانهای امریکا ـ خبر میدهند (حسینی سمنانی، 1377: 109).
موساد13 به دلیل آنکه اعضای سرویسهای مختلفش را از میان یهودیان شاغل در سرویسهای اطلاعاتی اروپا و امریکا برگزیده بود، از ورزیده ترین افراد و قابلیتهای بالایی در عملیات اطلاعاتی برخوردار بود. موساد، تواناییهای عملیاتی بالایی در منطقه داشت و به دلیل جنگهای چهارگانهای که با اعراب انجام داد نیاز و انگیزه بالایی نیز برای اینگونه عملیاتها داشت. تعداد بیشماری از ایرانیان، از جمله کسانی که در جریان امور قرار داشتند، گزارش کردهاند که اسرائیلیها بر شیوه کار ساواک نظارت داشتند (Beit-Hallahmi, 1988: 11).
به تدریج ساواک در زمینه آموزش به خودکفائی رسید و توانست اساتید کافی تربیت کند ولی رابطه با اسرائیل قطع نشد و در برنامههای آموزشی که اسرائیلیها به ساواک میدادند، گاهی از اساتید اسرائیلی دعوت به عمل میآمد و گاهی هیئتهای 6-5 نفره، در مواردی که استاد مربوطه نمیتوانست به تهران بیاید، به اسرائیل اعزام میشد. موارد آموزش عبارت بودند از:
1ـ کلیاتی درباره وظایف و مقررات کارگزینی، که بوسیله رئیس کارگزینی (سروان خداداد) تدریس میشد.
2ـ کلیاتی درباره مخابرات، که توسط رئیس اداره مخابرات ساواک تدریس میشد.
3ـ آموزش کامل برون مرزی توسط اداره کل آموزش ساواک.
4ـ آموزش روسای نمایندگیهای ساواک در خارج از کشور، توسط استادان دعوتی از اسرائیل در عالی ترین سطح.
5ـ آموزش کامل ضد براندازی توسط استاد اداره کل آموزش ساواک.
6ـ توضیحاتی درباره فعالیت های براندازی و ضد براندازی توسط روسای ادارات کل سوم.
7ـ حفاظت پرسنل و اماکن و اسناد بوسیله استاد اداره کل آموزش.
8 ـ امور فنی و امکانات فنی ساواک توسط روسای بخشهای اداره پنجم.
9ـ اطلاعات کلی درباره مسائل مالی ساواک توسط نماینده اداره کل ششم.
10ـ آموزش بررسی اطلاعات خارجی توسط اداره کل آموزش.
11ـ آموزش تحقیق بوسیله اداره کل آموزش (فردوست، 1369: 446-445).
سرویسهای اطلاعاتی ایران و اسرائیل در دهههای 1960 و 1970 روابط رسمی با دستگاه اطلاعاتی ترکیه برقرار کردند. این سازمان که به نام «سه جانبه»14 مشهور شد، در طی جلسات منظمی که برقرار میشد، به عرصه تبادل اطلاعات ایران، اسرائیل و ترکیه در زمینه فعالیتهای شوروی و کشورها ـ گروههای تندرو عرب در خاورمیانه، تبدیل گردید؛ و این اطلاعات برای هر سه کشور عضو بسیار مفید بودند. البته بیشتر همکاری ها میان سازمان های اطلاعاتی ایران و اسرائیل، خارج از سازمان سه جانبه و جدا از اسرائیل به انجام میرسید (گازیوروسکی، 1371: 271).
افزون بر عراق، ساواک و موساد همکاریهای قابل توجهی درباره دیگر کشورهای عربی منطقه تبادل میکردند. از آن جمله اطلاعاتی بود که جاسوسان ساواک در سراسر کشورهای عربی درباره سازمانهای مبارز فلسطینی و بویژه فتح جمعآوری میکردند و در اختیار اسرائیل میگذاردند. ایران و اسرائیل در این راه با ترکیه همراه بودند. اطلاعات مربوط به تندروهای عرب و اتحاد شوروی، از دیگر اخباری بودند که بین ایران، ترکیه و اسرائیل مبادله میشدند (حاجی یوسفی، 1382: 118).
ج- عملیات های مشترک ایران و اسرائیل
1- جنگ اعراب و اسرائیل و جایگاه ایران به عنوان هم پیمان اسرائیل
ورود یهودیان به اسرائیل در ابتدا با رفتار مهمان نوازانه و به عبارتی دیگر، ساده لوحانهای از سوی اعراب همراه بود اما کم کم این رفتار به خاطر عملکرد یهودیان جای خود را به سوءظن و ناراحتی داد. اخراج مداوم زارعان و کارگران از سوی یهودیان و تحریم محصولات اعراب، تنفر عمومی را برانگیخت، ولی اعراب هنوز متوجه ابعاد سیاسی و ناسیونالیستی برنامه بسیار وسیع صهیونیستها نشده بودند.
انگلیسیها به عنوان قدرت حاکم در منطقه پس از آنکه از کارهای ابتدایی مربوط به استقرار یهودیان در میان اعراب فارغ گردیدند در 2 نوامبر 1917 با صدور «اعلامیه بالفور» خطمشی سیاسی خود را بطور رسمی روشن کردند. در این اعلامیه انگلیس متعهد شد که از استقرار یک کانون ملی یهود در فلسطین حمایت کند. در مقابل صهیونیستها نیز از کنفرانس صلح ورسای خواستند تا قیمومت فلسطین را به انگلیسیها بدهد (مومنی، 1384: 24).
در 9 دسامبر 1917 اشغال بیتالمقدس از سوی انگلیس، اعراب را کمی به خود آورد. از این دوره به بعد است که فلسطین صحنه مقاومت مداوم بر ضد صهیونیست ها می شود. فاصله سالهای 1948-1917 را میتوان دوره مقاومت کامل فلسطین نام نهاد و سالهای پس از آن، دوره مقاومت کشورهای عربی در برابر یهودیان و پشتیبانان غربیشان بود. در سال 1936 فلسطینیان جنبش عدم اطاعت عمومی را آغاز کردند و این شورش و اعتصاب که 174 روز طول کشید شامل تمام سازمانها و وسایل ارتباط جمعی میشد که توسط اعراب اداره میگردید. این اعتصاب با دخالت رهبران کشورهای عربی پایان یافت (مومنی، 1384: 25).
پس از سال 1948 و پایان قیمومت انگلیس بر فلسطین، تشکیلات صهیونیسم و دولت آن علنی و رسمی شد و فلسطین به دو بخش امنیتی و غیرامنیتی تقسیم شد. 90 درصد اعراب در بخش امنیتی به سر میبردند (مومنی، 1384: 26). از زمانی که دولت یهودی در سال 1948 در فلسطین تشکیل شد تا سال 1973، چهار جنگ بزرگ میان اعراب و اسرائیل رخ داد.
1ـ جنگ 1948 میان 5 کشور عربی مصر، سوریه، اردن، عراق، لبنان و صهیونیستهای سازمان یافته در گروههای نظامی، پس از آن آغاز شد که بن گوریون در 14 می 1947 تشکیل کشور اسرائیل را اعلام کرد. تا پایان سال 1948 و پایان جنگ، 78 درصد از خاک فلسطین توسط یهودیها تصرف شد. اسرائیلیها از استراتژی قتل عام بیرحمانه و کشتار وسیع اعراب برای ایجاد رعب و وحشت در میان اعراب بهره بردند. یهودیان به هر جا که رسیدند کسی را زنده نگذاشتند و به وحشیانهترین شکل همه را میکشتند (سروش نژاد، 1385: 128-127). قتل نخستین بازرس سازمان ملل و دستیارش در فلسطین اشغالی روشن ساخت که هیچکس نمیتواند با برنامههای صهیونیستی مخالفت نماید و به سرعت گرفتار خشم و تنبیه مقامات صهیونیستی میگردد. کشتار دسته جمعی دیر یاسین، عین الزیتون و صلاح الدین در آوریل 1948، کشتارهای آگاهانه ای برای اخراج فلسطینیها از راه ترور و وحشت بود (مومنی، 1384: 29).
2ـ جنگ دوم پس از ملی شدن کانال سوئز توسط عبدالناصر در سال 1956 و تجاوز اسرائیل، فرانسه و انگلیس از راه هوا، دریا و زمین به مصر آغاز شد. با دخالت امریکا و شوروی دروازههای سوئز، پس از تخلیه کلیه نیروهای نظامی مصری و خارجی، ملی اعلام شد ولی بخشهایی از خاک مصر در تصرف اسرائیل باقی ماند (سروش نژاد، 1385: 129-128).
3ـ جنگ سوم اعراب و اسرائیل، که به جنگ پنجم ژوئن یا جنگ شش روزه مشهور است با حمله هوایی ناگهانی اسرائیل به مصر آغاز شد که نتیجه آن نابودی نیروهای هوایی مصر در در بامداد 5 ژوئن 1967 بود. هواپیماهای اسرائیلی، سپس به سوریه، عراق و اردن نیر حمله کردند و پس از آن نیروهای زمینی یهودیان در مدت شش روز، تمام فلسطین و بیتالمقدس، و بخشهایی از سوریه و اردن را تصرف کردند (سروش نژاد، 1385: 130-129).
4ـ جنگ چهارم اعراب و اسرائیل به جنگ اکتبر 1973، جنگ رمضان و یا جنگ یوم کیپور مشهور است. این جنگ با حمله نیروهای سوریه و مصر، با همکاری ارتش آزادیبخش فلسطین، به جبهههای صهیونیستها آغاز شد. این جنگ نیز در همان سال با حمایت نیروهای بینالمللی و ناتو و بویژه آلمان از اسرائیل و رخنه در اتحاد اعراب، با شکست اعراب به پایان رسید. در جنگ چهارم اعراب و اسرائیل بود که عربها از سلاح نفت علیه اسرائیل و حامیانش بهره بردند (سروش نژاد، 1385: 131).
منابع داخلی و خارجی بسیاری بر همسویی سیاستهای پهلوی با امریکا و اسرائیل در طی جنگ با اعراب خبر داده اند. خاطرات اطرافیان شاه نیز بیانگر این واقعیت است که ایران در جبهه حمایت از اسرائیل قرار داشته است:
«دو سال پیش [1967/1346] به هنگام جنگ عرب و اسرائیل، ما تعمدا جریان نفت را ادامه دادیم تا ما را در زمره عربها محسوب نکنند» (علم،1371-الف : 73).
یکی از پژوهشگران تاریخ نیز به این موضوع اشاره روشن تری دارد:
در جنگ 1973 متحدین اصلی اسرائیل (و امریکا) عبارت بودند از؛ پرتغال، هایلاسیلاس𪞾 از اتیوپی، شاه ایران (به عنوان متحد نزدیک)، آناستازیو سوموزو15 (دوست قدیمی اسرائیل)، یان اسمیت از آفریقای جنوبی، و رژیم سایگون از ویتنام جنوبی .(Beit-Hallahmi, 1988: 199)
یک محقق و روزنامه نگار امریکایی، نیز در تحلیلهایش به این موضوع اشاره میکند که در تمام دورههای سهولت یا صعوبت (سختی) اسرائیل، از میان سه کشور عربستان سعودی، اردن و ایران، که از سال 1957 خود را اتحاد اسلامی مینامیدند، کشور ایران تامین کننده اصلی نفت اسرائیل از طریق بندر ایلات16 در خلیج عقبه بوده است (Draper, 1968: 219-220).
2- همکاری ایران و اسرائیل در برانگیختن کردها علیه عراق
مرزهای عراق حساسترین منطقه نظامی بالقوه خطرناک برای ایران بود، زیرا سایر همسایگان ایران انگیزه یا قدرتی برای حساسیتزایی نظامی در برابر ایران نداشتند. بویژه آنکه شوروی نیز از عراق و سوریه حمایت میکرد و به آنها اسلحه میداد (Reppa, 1974: 69).
محمدرضا شاه به اسرائیل اجازه داد از مرزهای مشترک ایران و عراق برای فعالیتهای جاسوسی استفاده کند و مخالفان دولت عراق را آموزش داده و به آنها سلاح بدهد. لزوم و دلایل همکاری ایران و اسرائیل در این زمینه در یکی از اسناد ساواک به خوبی تشریح شده است:
«اطلاعات و تجارب حاصله نشان داده است که لبنان و سوریه از یک طرف، و عراق از طرف دیگر، به صورت پایگاههای اصلی فعالیتهای فلسطینیها علیه کشورهای مورد هدف درآمده است. با وقوع تحولات اخیر خاورمیانه و پشتیبانی بیدریغ شوروی از عراق و فلسطین، بدون تردید یکی از مراکز اصلی فعالیتهای فلسطینیها در مورد آموزش، طرحریزی، رخنه در خلیج فارس و گروههای افراطی ایران، اسرائیل و غیره خواهد شد. روابط مصر و شوروی رو به تیرگی است و اگر صلح بین مصر و اسرائیل عملی شود، بدون شک مصر دیگر نمیتواند از فلسطینیها حمایت کند؛ در حالی که شورویها نه تنها حمایت خود را از فلسطینیها دریغ نخواهند نمود، بلکه به احتمال قوی، عراق را به صورت یک پایگاه قوی در خواهند آورد که فعالیت فلسطینیها و عراقیها علیه ایران در آنجا متمرکز خواهد بود.
با توجه خاصی که دولت عراق به ادامه فعالیتهای فلسطینیها به صورت رخنه در کشورهای ساحل خلیج فارس و یا به صورت حمایت از گروههای افراطی چپ معمول میدارد، این ضرورت احساس میشود که به ایرانیان تعلیم دیده یا در حال تعلیم در اردوگاههای آموزشی فلسطینی که مجددا به داخل ایران رخنه داده میشوند، یا ایرانیانی که علیه منافع و موسسات ایران در خارج از کشور به ویژه اروپا به کار برده میشوند، توجه خاص مبذول گردد. رخنه در سازمانها، ستادها، اردوگاه های آموزشی فلسطینی و غیره و سپس مطلع شدن از اقدامات مورد نظر آنها قبل از حصول امکان به مبادرت به آنها باید هدف اصلی قرار گیرد؛ بنابراین پیشنهاد میکنیم با استفاده از تجارب ما که به سهولت آن را در اختیار شما [سرویس اطلاعاتی اسرائیل] خواهیم گذاشت، در چارچوب یک عملیات مشترک ستادی، رخنه به درون سازمانهای مختلف فلسطینی را مورد مطالعه قرار داده و سپس در صحنه بوسیله سرویس ایران، هدایت و اجرا گردد و از نتایج حاصله، هر دو سرویس [ساواک و موساد] بهره مند گردند...» (جدید بناب، 1385: 220).
در سال 1961 مقاومت سازمان یافته مسلحانه به رهبری ملامصطفی بارزانی علیه بغداد آغاز شد. در شورشهای 14 ساله کردها به رهبری ملامصطفی (اسناد لانه جاسوسی (31)، 1379: 4016) ایران و اسرائیل از کردها حمایت میکردند (حسینی سمنانی،1377: 125). امریکا و اسرائیل به نیروهای بارزانی برای مخالفت با دولت عراق کمک میکردند. سند شماره (2) خیلی محرمانه ، تاریخ 19 دسامبر 1970، به «درگیری بلند مدت اسرائیل در منطقه کردستان و حمایت از بارزانی» اشاره مستقیم میکند (اسناد لانه جاسوسی (31)، 1379: 4040). البته جلال طالبانی، رهبر چپگرای کردهای عراقی که با رژیم بغداد مبارزه میکرد، در جناح ضد ایرانی قرار داشت و رقیب ملامصطفی بارزانی بود (علم،1371-الف: 78).
موساد و ساواک در آبادان عملیات مشترکی را برای گردآوری اطلاعات که توسط شبکه گستردهای از خبرچینان در داخل عراق جمع آوری میشد، آغاز کرده بودند. این همکاریها در نیمه دهه 1960 با استقرار ایستگاههای استراق سمع در مرزهای ایران و عراق تکمیل شد (حاجی یوسفی، 1382: 118).
اسرائیل سه پایگاه برون مرزی در ایران مجهز به دستگاههای استراق سمع الکترونیک ایجاد کرد که در سال 1337/1958 در طول مرز ایران و عراق در پایگاههای خوزستان (مرکز اهواز)، ایلام (مرکز ایلام) و کردستان (مرکز بانه یا مریوان) به فعالیت مشغول بوده است. این پایگاهها به جاسوسی و کسب اطلاعات از عراق و دیگر کشورهای عربی مشغول بودند (فردوست، 1369: 369).
موساد از 1337/1958 به کردها کمک میکرد و از 1342/1963 کردها را آموزش میداد. در سال 1963 رهبران کرد و اسرائیلیها (و در 1966 با حضور لوی اشکول17) در تهران سر میز مذاکره نشستند. کردها در جهت تضعیف دولت عراق از سوی اسرائیل تجهیز و آموزش داده میشدند .(Beit-Hallahmi, 1988: 19)
در خاطرات علم، چنین ادعا شده است که کردهای عراق تنها به کمک ایران قادر بودند به مقاومت علیه صدام ادامه دهند و به گفته شاه «بدون حمایت ما [شاه] ده روز هم در برابر عراقیها دوام نمیآوردند» (علم، 1371-الف: 664). گازیوروسکی نیز عقیده دارد پس از آنکه ایران پیمان الجزایر را امضا کرد از حمایت نیروهای بارزانی دست برداشت و در نتیجه به دولت عراق اجازه داد قیام بارزانیها را در هم بکوبد (1371: 270).
به نوشته علم، پس از قرارداد الجزایر و آواره شدن کردهای مخالف عراقی، جامعه بینالمللی ایران را به خیانت متهم کرده بود. (علم، 1371-الف: 665).
یکی از مهمترین عملیات برون مرزی ایران و اسرائیل، کشف توطئه عراق در ایجاد یک آشوب در خوزستان و تاسیس جمهوری مستقل در آن ناحیه بود. این عملیات در زمانی صورت گرفت که در طول منازعات مربوط به جنگ سرد، روابط ایران و اعراب خصمانه بود و پس از به قدرت رسیدن جمال عبدالناصر مناسبات ایران و مصر به دستور ناصر قطع شده بود. اختلاف بر روی اروند رود روابط ایران و عراق را تیره کرده بود عراقیها آبادان را «عبادان»، اروندرود را شطالعرب و خوزستان را «عربستان» مینامیدند، پس از آنکه عبدالناصر از خلیج فارس به عنوان خلیج عربی یاد کرد اتحادیه عرب در 23 مرداد 1342/1963 تصمیم گرفت از نام «خلیج عرب» در اسناد رسمی و برنامههای درسی کشورهای عضو اتحادیه استفاده نماید (حسینی سمنانی، 1377: 115).
3- همکاری ایران و اسرائیل در جنگ داخلی یمن
در مهر 1341/ 26 سپتامبر 1962 از سوی نظامیان طرفدار ناصر به رهبری سرهنگ عبدالله سلال علیه امام محمد بدر پادشاه یمن، کودتایی انجام شد و حکومت جمهوری اعلام شد. امام البدر به عربستان گریخت و با حمایت عربستان و طرفداری قبایل شمال یمن، آتش جنگ داخلی در یمن برافروخته شد (حسینی سمنانی، 1377: 122). در طی جنگ داخلی در یمن شمالی میان سلطنتطلبان و جمهوریخواهان (1970-1962)، شوروی و مصر از جمهوریخواهان حمایت کردند و با برقراری یک خط هوایی از قاهره به صنعا، محمولات نظامی و پشتیبانی خود را به انقلابیون رساندند. اسرائیل، اردن، ایران و عربستان سعودی نیز با ارسال امکانات جنگی و آموزش نیروها، از سلطنتطلبان حمایت میکردند (Beit-Hallahmi, 1988: 17).
همکاری دستگاه امنیتی ایران و عربستان سعودی در قضیه یمن جنوبی، برجستهترین نمود رابطه نیروهای امنیتی ایران (و اسرائیل) با عربستان بود. عربستان، ایران و اسرائیل در احساس نفرت از شوروی، تمایل به بلوک غرب، مخالفت با چپروی و نیروهای انقلابی بویژه در میان اعراب، با یکدیگر هماهنگ بودند (گازیوروسکی، 1371: 271).
اسرائیلیها در حمایت از سلطنتطلبان یمن، از یهودیان یمنی ساکن اسرائیل بهره بردند که با همکاری سیا و موساد برای آموزش نظامی سلطنتطلبان از اسرائیل به یمن بازگشتند و با کمک از ایران ردپای دخالت اسرائیل در این قضایا پاک شد. به منظور کمک به نیروهای امام البدر، اسرائیل سلاحهای روسی به غنیمت گرفته شده در جنگ با اعراب را به ایران میفرستاد تا پس از بازسازی و بسته بندی جدید (پاک کردن هرگونه نشانهای درباره مبدأ اصلی) به یمن ارسال شود. پیش از هر چیز، یک مقام بلند پایه ساواک به منظور ملاقات با «کمال ادهم»18 رئیس سازمان اطلاعات عربستان سعودی و انجام هماهنگیهای لازم به عربستان سفر نمود. همزمان یکی از معاونان سرلشکر نعمت الله نصیری رئیس ساواک به یمن شمالی اعزام گردید تا قبایل حامی سلطنتطلبان را از کمکهای امریکا و هم پیمانانش آگاه ساخته، هماهنگیهای لازم را درباره چگونگی دریافت این کمکها به عمل آورد (Sobhani: 45-46).
4- دخالت نظامی ایران در عمان
ایران و عربستان سعودی پس از همکاری موفق در زمینه بازگرداندن خاندان سلطنتی یمن در دهه 60، اقدام به سازمان دهی یک سازمان اطلاعاتی غیر رسمی به نام باشگاه سافار𪟃 نمودند. این سازمان که شامل فرانسه، مصر و مراکش هم میشد در دهه 1970 برای مقابله با نفوذ کمونیسم در افریقا تاسیس شد تا برای کشورهای افریقایی دوست که در خطر حمله نیروهای طرفدار شوروی بودند، اسلحه، اطلاعات و منابع مالی فراهم کند. گرچه ایالات متحده رسماً عضو باشگاه نبود ولی به شدت فعالیتهای این باشگاه را تایید میکرد زیرا خود امریکا هم عملیاتهایی مشابه و هم راستای آن در افریقا به عمل میآورد و ظاهراً باشگاه سافاری، امریکا را در جریان کامل فعالیتهای خود میگذارد.
این باشگاه در زئیر، سومالی، اتیوپی و عمان فعالیتهائی به عمل آورد. در میانه دهه 1970 ایران کمک نظامی گستردهای برای دولت عمان فراهم آورد تا شورش ظفار را درهم شکند (گازیوروسکی، 1371: 272-271). ایران با حمایت مشترک امریکا و اسرائیل، اسلحه در اختیار سلطان قابوس قرار داد. در 29 آذر 1352 ارتش ایران مستقیماً وارد عمل شد و در طول دو سال بعد منطقه ظفار را از چریکهای عمانی پاکسازی نمود (حسینی سمنانی،1377: 130). استدلال ایران این بود که مخالفان نظام ایران در این منطقه جمع آمدهاند:
«سفیرمان از عمان همراه با نامهای از ملک حسین وارد شد، که اسامی تعدادی از ملیگرایان کرد را که علیه جان شاه توطئه میکردند فاش ساخته است. فوراً نامه را به ساواک دادم» (علم، 1371-الف: 667).
س م حسینی
منابع
1. آل احمد، جلال. (1374). سفر به ولایت عزرائیل. با مقدمه و نظارت شمس آل احمد. تهران، انتشارات مجید.
2. اسناد لانه جاسوسی امریکا. (1379). جلد 9، شماره 31 «کردستان1». دانشجویان مسلمان پیرو خط امام. تهران، انتشارات جهان کتاب.
3. اسناد لانه جاسوسی امریکا. (1379). جلد 10، شماره 33 «غید متعهدها». دانشجویان مسلمان پیرو خط امام. تهران، انتشارات جهان کتاب.
4. اسناد لانه جاسوسی امریکا. (1379). جلد 5، شماره 19«امریکا حاکی اشغالگران قدس». دانشجویان مسلمان پیرو خط امام. تهران، انتشارات جهان کتاب.
5. جدید بناب. علی. (1385). عملکرد صهیونیسم نسبت به جهان اسلام. تهران، مرکز انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
6. حاجی یوسفی. امیرمحمد. (1382). ایران و رژیم صهیونیستی از همکاری تا منازعه. تهران، انتشارات دانشگاه امام صادق.
7. حسینی سمنانی. سید حمید. (1377). بررسی روابط بین ایران و اسرائیل در دوران سلطنت محمد رضا پهلوی. استاد راهنما: دکتر مقتدر. استاد مشاور: دکتر رحمانی. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکزی.
8. ربابه، غازی اسماعیل. (1368). استراتژی اسرائیل (1967-1948). ترجمه محمد رضا فاطمی. تهران، نشر سفیر.
9. سروش نژاد، احمد. (1385). صهیونیسم: نوزایی، استقرار، فروپاشی. تهران، نشر نی.
10. فردوست. حسین. (1369). ظهور و سقوط سلطنت پهلوی؛ خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست. تهران، موسسه مطالعات و پژوهش هاس سیاسی، انتشارات اطلاعات، جلد اول.
11. فلاح نژاد، علی. (1381). مناسبات ایران و اسرائیل در دوره پهلوی دوم. تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
12. گازیوروسکی، مارک ج. (1371). سیاست خارجی امریکا و شاه؛ ایجاد یک حکومت سلطه پذیر در ایران. ترجمه جمشید زنگنه. تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا.
13. علم. امیر اسد الله. (1371)-الف. گفتگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم). ترجمه گروه مترجمان انتشارات طرح نو. تهران، طرح نو، چاپ سوم.
14. علم. امیر اسد الله. (1371)-ب. یادداشتهای علم، متن کامل دست نوشته امیر اسد الله علم. ویرایش و مقدمه: علینقی عالیخانی. تهران، کتابسرا.
15. مومنی. میرقاسم. (1384). صهیونیسم و پسا صهیونیسم در اسرائیل. کتاب خاور میانه (3) (ویژه بررسی مسائل داخلی رژیم صهیونیستی). تهران، موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات ابرار معاصر تهران.
16. Abadi, Jakob. (2004). Israel’s Quest for recognition and Acceptance in Asia: Garrison State Diplomacy. London, FRANK CASS PUBLISHERS.
17. Beit-Hallahmi, Benjamin. (1988). The Israeli Connection: Whom Israel Arms and Why? London, I.B.TAURIS & Co Ltd.
18. Draper. Theodore. (1968). Israel and World Politics, Roots of the Third Arab-Israeli War. New York, The Viking Press.
19. Huntington, Samuel p. (March 1973 406). After Containment: The Functions of the Military Establishment. The ANNALS of the American Academy of Political and Social Science. pp 1-16.
20. Reppa. Robert B. (1974). Israel and Iran Bilateral relationship and Effect on the Indian Ocean Basin. USA, PRAEGER PUBLISHERS.
21. Segeve, Samuel. (1988). The Iranian Triangle: The Untold Story of Srael’s Role in the Iranian Iran-Contra Affaires. New York, The Free Press.
22. Shahak, Israel. (1982). Israel’s Global Role: Weapons for Repression. AAUG. Belmont, Masahuset.
پینوشتها:
1- David Ben Gurion
2- Military Attaché
3 - Colonel Yaakov Nimrodi
4 ـCENTO ،پیمان امنیتی امریکایی که در برابر پیمان امننیتی سیتو با محوریت شوروی ایجاد شده بود.
5- Uzi
6- Chief-of-Staff
7- Zvi Tzur
8- Lavi Project
9- State-of-the-art Jet Fighter
10- Israel Shahak
11- Sultam Military Enterprises
12- Mossad
13- Trident
14- Haile Selassie
15- Anastasio Somozo
16- Eilat Port
17- Levi Eshkol
18- Kamal Adham
19- Safari Club
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
روابط ایران و رژیم صهیونیستی اسرائیل به دو دوره همکاری استراتژیک و خصومت آشکار تقسیم میشود. دوره محمدرضا شاه دوره همکاری استراتژیک میان ایران و اسرائیل است و دوره جمهوری اسلامی، دوره دشمنی آشکار میان ایران و رژیم صهیونیستی میباشد.
روابط ایران و اسرائیل در دوره شاه را باید در دو سطح تحلیل داخلی و بین المللی بررسی کرد. نظام پهلوی از طریق کودتای نظامی با حمایت و احتمالاً دخالت مستقیم مشاوران نظامی امریکایی تثبیت شده بود و بنابراین وابستگی استراتژیک به ایالات متحده داشت. دینی که محمدرضا شاه در قبال امریکا داشت حمایت از منافع امریکا در منطقه خلیج فارس، خاورمیانه و بویژه آسیای میانه و قفقاز بود که حوزه نفوذ رقیب بزرگ امریکا یعنی اتحاد شوروی بود. به عبارت دیگر، امریکاییها در یک موفقیت بزرگ توانسته بودند همسایه جنوبی اتحاد شوروی را که بزرگترین کشور خاورمیانه هم بود تحت نفوذ درآورند.
در دوره محمدرضا شاه و پس از کودتای 28 مرداد 1332، امریکا جایگزین استعمار پیر انگلیس در ایران گردید. به تدریج آشکار شد که ایران و اسرائیل از سوی طراحان استراتژی ایالات متحده به عنوان قدرت منطقهای متحد امریکا در نظر گرفته شدهاند. آنگونه که هانتینگتون اشاره میکند بر مبنای طرح امریکا، قدرتهای غالب منطقهای یا «هیولاهای محلی»1شروع به ایجاد شدن کردند: برزیل در امریکای جنوبی، آفریقای جنوبی در جنوب افریقا، اسرائیل در خاورمیانه، ایران در خلیج فارس، هند در شبه قاره، و ویتنام شمالی در هندوچین (Beit-Hallahmi, 1988: 195) و (Huntington, 1973: 5).
در تحقیق حاضر، سابقه همکاری رژیم شاه در طرحهای نظامی منطقهای با اسرائیل و نقش نظامیان ایرانی در حمایت از موجودیت اسرائیل بررسی شده است.
همکاری میان رژیم پهلوی و اسرائیل پس از به رسمیت شناختن اسرائیل توسط ایران و عمدتاً از سال 1333 (1954) یعنی دوران پس از مصدق آغاز شد. این تعاملات که در ابتدا در قالب همکاریهای محدود اقتصادی آغاز شده بود، به همکاریهای گسترده نظامی ـامنیتی و تأمین نفت اسرائیل ـ بویژه در دورههای بحرانی رژیم صهیونیستی همچون دوران جنگ با اعراب و تحریم نفتی غرب توسط اعراب- منتهی شد. اتحاد استراتژیک شاه و رژیم صهیونیستی از نیمه دوم دهه 30 تا دهه 50 شمسی (نیمه دوم دهه 50 تا دهه 70 میلادی) بود که ایران و اسرائیل به عنوان بازوهای منطقهای امریکا مطرح شدند.
در این دوران، این دو کشور در چند عرصه با یکدیگر همکاری کردند. در عرصه بینالمللی برجستهترین همکاری ایران و اسرائیل، در قضایای مربوط به فلسطین بویژه جنگ های اعراب و اسرائیل و تامین نفت اسرائیل از سوی شاه بود. همکاری ساواک و موساد، دخالت نظامی و اطلاعاتی ایران و اسرائیل در مسائل منطقهای بطور آشکار و نهان و خرید تسلیحات از اسرائیل، نمونههائی از همکاریهای دو رژیم بود. روابط این دو نظام بیشتر در دو چارچوب اقتصادی ـ استراتژیک (نفت) و نظامی ـ امنیتی بوده است.
آنچه در این تحقیق به عنوان همکاریهای نظامی ایران و اسرائیل مورد مطالعه قرار گرفته است عبارت است از: آموزش نیروهای نظامی و اطلاعاتی ایران و مبادله اخبار میان دو کشور، کمک نظامیـ اقتصادی(نفت) ـ اطلاعاتی (در زمینه اعراب و گروههای مبارز فلسطینی) ایران به اسرائیل، خرید تسلیحات از اسرائیل، دخالتهای نظامی ـ اطلاعاتی ایران و اسرائیل بویژه در عراق، دخالت نظامی ایران در شورش داخلی عمان و همکاری ایران و اسرائیل به منظور بهرهبرداری از جنگ داخلی یمن.
لازم به ذکر است که درباره آمار و اطلاعات مربوط به موضوع تحقیق، منابع مطمئن و دقیقی در دسترس نیست و محققین و نویسندگان ایرانی و خارجی به مصاحبه و خاطرات، اسناد منتشر شده از جمله اسناد لانه جاسوسی و اطلاعات روزنامهای، استناد کردهاند. به علاوه درباره آمار کلی همکاریهای نظامی ـ تسلیحاتی و اقتصادی نیز ـ به جز آمار تقریبی فروش نفت ـ به منبعی دست نیافتم.
زمینههای همکاری نظامی ایران و اسرائیل
روابط ایران و اسرائیل بر پایه دو اصل امنیت برای اسرائیل و ایران (Reppa, 1974: 96-98) و نفت برای اسرائیل، امریکا و اروپا (Reppa, 1974: 85) شکل گرفته بود. به عبارت دیگر، در کنار عوامل داخلی، ابر قدرت های جهانی نیز در تحکیم این نوع روابط مؤثر بودند.
در ابتدای تشکیل دولت رژیم صهیونیستی، ایران از اولین کشورهایی بود که ـ پس از ترکیه ـ اقدام به شناسایی دو فاکتو اسرائیل در سال 1328 کرد و کنسولگری ایران در بیت المقدس تشکیل شد. جلال آل احمد در سفرنامه خود به اسرائیل در این باره می نویسد:
«ایران از معدود کشورهای مسلمانی بود که با اسرائیل روابط دیپلماتیک برقرار کرد و طبیعی است که این امر، باعث خرسندی خاطر حکومت اسرائیل شد... برای اسرائیل که در یک منطقه مسلماننشین از جهان، به کلی تک افتاده بود، چه چیزی طبیعیتر از اینکه دست دراز تنها کشور منطقه را که به سمتش دراز شده بود با شادی بسیار بفشرد. اما پشت این ظاهر طبیعی، و در متن روابط پیچیده سیاست خارجی، این دوستی به ظاهر بی شایبه، پر از رمز و راز بود (آلاحمد، 1374: 104).
در دوره مصدق روابط ایران و اسرائیل قطع شد و سفارت ایران در بیت المقدس تعطیل شد. متعاقب وقفهای که در دولت مصدق در روابط ایران و اسرائیل به وجود آمد و پس از کودتای سال 1332 (1953)، مابین سالهای 1954 تا 1973، میان محمدرضا شاه و رژیم صهیونیستی ائتلافی دوستانه شکل گرفت. کودتای 28 مرداد 1332 نفوذ امریکا در ایران را حداکثر کرد بطوریکه محمدرضا شاه بقای خود را مدیون امریکاییها میدانست. بنابراین در راستای هماهنگی با اولویت های سیاست خارجی ایالات متحده، روابط خود را با اسرائیل گسترش داد. کودتای جمال عبدالناصر در مصر در 1952 یکی از عوامل بینالمللی بود که اشتیاق ایران و اسرائیل و ترکیه را برای ائتلاف با یکدیگر میافزود. ناصر که با شوروی هم پیمان بود ناسیونالیسم عربی را در کشورهای مسلمان و عرب ترویج می کرد و از اینرو در برابر ایران که ضد شوروی بود و ناسیونالیسم عربی را برنمی تابید، قرار گرفت. منافع ایران پهلوی و رژیم صهیونیستی در اینجا به هم نزدیک شده بود (حاجی یوسفی، 1382: 114-112).
در دوران سلطنت محمدرضا شاه، عوامل و علایق مشترکی نظیر جهتگیری و وابستگی دو کشور ایران و اسرائیل به بلوک غرب بویژه ایالات متحده امریکا، ضدیت با اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق، مخالفت با رادیکالیسم عرب باعث نزدیکی تهران و تلآویو شد. شاید از بعد کلان بینالمللی مهمترین علت همسویی ایران و اسرائیل آن بود که از سوی بلوک غرب، این دو در کنار پاکستان به عنوان متحدین نظامی منطقهای در نظر گرفته شده بودند.
در همین راستا، سفارتهای امریکا و اسرائیل درباره مسائل منطقهای به صورت هماهنگ عمل میکردند. ارتباط سفارت امریکا و اسرائیل و همسویی سیاستهای آنها در اسناد لانه جاسوسی (سفارت امریکا) بوضوح و به کرات به چشم میخورد. این اسناد حاکی از مبادله اطلاعات میان امریکا و اسرائیل درباره ایران و کشورهای عربی بوده، و همسویی این دو کشور را در سیاستهایشان نشان میدهند. همچنین این اسناد بیانگر آن هستند که درباره محورهای ذکر شده میان رئیس هیئت اعزامی اسرائیل به ایران و سفیر سیاسی امریکا در ایران ملاقات صورت میگرفت. (اسناد لانه جاسوسی (31)، 1379: 4040) و (اسناد لانه جاسوسی، شماره 19 «امریکا حاکی اشغالگران قدس») و (اسناد لانه جاسوسی (33)، 1379: از جمله در ص 4390).
خط مشی مشترک «دکترین اتحاد پیرامونی» بن گوریون2، اولین رئیس جمهوری اسرائیل، و سیاست «ناسیونالیسم مثبت» محمدرضا پهلوی موجب ایجاد و تحکیم مناسبات دو کشور ایران و اسرائیل شد (حسینی سمنانی، 1377: 4). به موجب دکترین اتحاد پیرامونی، اسرائیل میبایست روابط خود را با کشورهای اطراف جهان عرب، بویژه ترکیه و ایران، توسعه میداد. از نظر بن گوریون، تحکیم روابط دوجانبه با چنین کشورهایی در دراز مدت میتوانست اسرائیل را از انزوای سیاسی خارج کند و منافع اقتصادی ـ امنیتی این کشور را در برابر کشورهای عربی تامین کند. بدینسان پس از سقوط دولت دکتر مصدق و به قدرت رسیدن مجدد شاه، نفوذ اسرائیل در سطوح مختلف گسترش یافت. (جدید بناب، 1385: 208).
ایران و شوروی در این زمان درباره خطر ناسیونایسم عربی و موج ناصریسم، و نیز خطر اتحاد شوروی باهم توافق داشتند و تشکیل جمهوری متحد عربی (مصر و سوریه) در 1958 و کودتای عبدالکریم قاسم در عراق آنها را در این باره مصممتر کرد. (Segev, 1988: 71-73).
روابط ایران و اسرائیل به دلیل آنکه امنیت منطقه خلیج فارس و خاورمیانه را بر پایه منافع اروپا و امریکا تضمین میکرد، ادامه مییافت (Reppa, 1974: 164). همچنین اروپائیان به تنش اسرائیل ـ اعراب به عنوان انگیزهای برای رونق بازار اسلحه و بهترین شرایط برای واردات نفت ارزان مینگریستند و بنابراین در لزوم ادامه این شرایط شکی نبود (Reppa, 1974: 162).
در حالی که نظام شاه به سوی میلیتاریسم فزاینده حرکت می کرد از همکاری ها و تجارب دولت میلیتاریستی اسرائیل، که از نظامی ترین دولت های معاصر است، بهره برد.
تاریخ قدیمی یهود منشا تفکر نظامی اسرائیل است. تاریخ قدیم یهود چنانکه تورات نقل میکند یک تاریخ نظامی است. ارتش موسی، یهود و داوود ـ بنا به نوشته های تورات موجودـ مدام در حال جنگ با دشمنان یا جنگهای داخلی بودند. در این باره «بن گوریون» چنین میگوید: «براساس آنچه کتاب مقدس برای ما نقل میکند تاریخ قدیم اسرائیل در درجه اول تاریخ نظامی اسرائیل است. یهودا [خدای بنی اسرائیل] با آشوریها، بابلیها، مصریها، کنعانیها، آموریها، فارسها، یونانیها و رومیها جنگید». (به نقل از: ربابعه، 1368: 65).
مورخین ارتش اسرائیل به منظور تثبیت این تفکر نظامی، نهایت تلاش خود را بکار گرفتند تا آنچه را که تاریخ نظامی یهود مینامند از آن استخراج کنند. شیوه مرسوم آنها این بود که میان نبردهای عبرانی در گذشته بسیار دور و جنگهای دولت اسرائیل در حال حاضر، ارتباط محکمی برقرار سازند تا قبل از هر کس، این پندار را به خود بقبولانند که دارای رسالت و ماموریتی الهی هستند. بنابراین، جنگ یک جبر تاریخی است و برای یهودیان، توسل به جنگ امری اجتنابناپذیر می نماید. در همین حال، چون بسیج یک ارتش بزرگ، تنها از طریق تبدیل جامعه اسرائیل به یک ملت مسلح ممکن بود، گسترش این ایده ضروری به نظر میرسید. زیرا جنگ باید در هالهای از تقدس قرار گیرد تا شرف پیوستن به خدمت مقدس سربازی به آرزویی تبدیل شود که همه در پی آن هستند. آنها به این آیه تورات استناد میکردند: «هر محلی که کف پایتان برآن قرار گرفت بر اساس آنچه به موسی گفتهام به شما اعطا میکنم» (ربابعه، 1368: 68-66).
همکاریهای نظامی ایران پهلوی و رژیم صهیونیستی اسرائیل
در عرصه نظامی چهارگونه همکاری میان ایران پهلوی و رژیم اسرائیل انجام پذیرفت. نخست، آموزش نیروهای نظامی ایران از سوی اسرائیلیها؛ دوم، همکاریهای امنیتی میان ساواک و موساد؛ و سوم، خرید تسلیحات از اسرائیل (حاجی یوسفی،1382: 119-115) و چهارم، عملیات مشترک نظامی ـ امنیتی ایران و اسرائیل که بصورت پنهان و آشکار در خاورمیانه انجام پذیرفت. این همکاریها در سه مورد عراق، عمان، یمن با دخالتهای نظامی آشکار همراه بود و در سایر موارد به صورت مبادله اخبار اطلاعاتی ـ امنیتی و سیاست مداخله پنهان (ارسال اسلحه، آموزش نیروهای نظامی و کمکهای مالی) بود.
ایران و اسرائیل از نظر همکاریها دارای دو بعد داخلی و بینالمللی بودند. مهمترین آثار این همکاری در عرصه داخلی، استفاده سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) از تجربیات سازمان اطلاعاتی موساد بود. در عرصه بینالملل، رژیم پهلوی با این شعار که «دشمن دشمن من، دوست من است» بیش از هر چیز به دنبال متحدی در برابر اعراب بود که با نقش منطقهای ایران در منطقه هماهنگ باشد. به دلیل حمایت امریکا از اسرائیل، دوستی با اسرائیل دقیقاً در راستای منافع مشترک ایران و امریکا یا به عبارت دیگر سیاستهای کلی واشنگتن بود. (حاجی یوسفی، 1382: 119).
همکاری نظامی بین ایران و اسرائیل از تابستان 1336 (1957)، زمانی که دکترین آیزنهاور اعلام گردید، آغاز شد. امریکا در دکترین جدید به دنبال این بود که سیاست خاورمیانهای خویش را برای جلوگیری از نفوذ شوروی فعالتر سازد. سیاست خارجی امریکا در قبال ایران در این زمان، بر دو پایه پشتیبانی از حکومت ایران و تحکیم قدرت آن از یکسو و تقویت نیروهای مسلح ایران از سوی دیگر استوار بود. (گازیوروسکی، 1371: 215-123 و 244). پیش از آن، از سال 1954، همکاریهای نظامی ایران و اسرائیل در قالب آموزش نیروهای ساواک توسط موساد به شکلی نه چندان آشکار، جریان داشت (Beit-Hallahmi, 1988: 11).
الف- خرید تسلیحات از اسرائیل
همکاریهای نظامی ایران و اسرائیل گسترده بود و شامل همکاری درباب فروش اسلحه و نیز آموزش نیروهای ایرانی در حوزه جنگ زمینی، اطلاعات، ضد اطلاعات و نیروهای هوایی بود. اسرائیل در ایران رسماً وابسته نظام䏻 داشت.
همکاریهای نظامی دو طرف تا سرنگونی رژیم پهلوی ادامه داشت. در تحکیم و گسترش این روابط، سرهنگ یعقوب نیمرود䏼، وابسته نظامی اسرائیل در ایران، و ارتشبد حسن طوفانیان، معاون تسلیحاتی وزارت جنگ، نقش محوری ایفا کردند. نیمرودی، یهودی عراقیالاصل متولد بیتالمقدس بود. (جدید بناب، 1385: 212) و از سال 1968 که از خدمت نظامی در دولت اسرائیل بازنشسته شده بود به عنوان دلال اسلحه کار میکرد. (Beit-Hallahmi, 1988: 14).
در دهه 1960/1340 سفارشات تسلیحاتی ایران از اسرائیل رشد پیدا کرد. این در حالی بود که ایران در همان سالها هم از شوروی و هم از امریکا، سلاح خریده بود. شاید یکی از مهمترین دلایل این موضوع پیروزی اسرائیل در جنگ با اعراب و بویژه جنگ شش روزه 1967 و نیز، اعلام بیطرفی امریکا در جنگ هند و پاکستان بود که نشان دهنده ناکارایی پیمان سنتو5 بود. همچنین فعالیتهای اطلاعاتی در سازمان سه جانبه، میان ایران، اسرائیل و ترکیه افزایش یافت. گرچه سازمان سه جانبه تا اندازهای نقش کمیته ضد براندازی سنتو را بازی می کرد، ولی برای اعضای آن مزیتی روشن داشت، چون جایگاهی را بدون حضور امریکا، انگلیس و پاکستان فراهم میآورد. (گازیوروسکی، 1371: 271).
از جمله معروفترین خریدهای تسلیحاتی شاه از اسرائیل، مسلسلهای یوز䏾 بود. در ژانویه 1963 رئیس ستاد ارتش7 اسرائیل، زوی تزور8 از ایران دیدار کرد و این دیدار طلیعه گسترش همکاریهای نظامی دو کشور بود. پس از توافقات انجام شده میان ایران و اسرائیل، ایران مقادیر قابل توجهی سلاح یوزی از اسرائیل خرید. زمانی که ملک فیصل در 1965 از ایران دیدار کرد سربازان ایرانی در رژه خود مسلح به این سلاحها بودند. این سلاحها با دستور مستقیم شاه توسط ژنرال طوفانیان از اسرائیل خریداری گردید. همچنین قراردادهای متعددی برای تعمیر هواپیماهای جنگنده مانند هواپیمای F-86 در اسرائیل به امضای مقامات ارتش دو کشور رسید. (Segev, 1988: 39).
یکی از پروژههای مشترک ایران و اسرائیل، توسعه موشکهای دوربرد با قابلیت حمل کلاهک هستهای بود. این موشکها از تولیدات خود اسرائیل بود و تحقیقات مربوط به آن از دهه 1950 آغاز شده بود. در بهار 1977 شیمون پرز، وزیر دفاع اسرائیل، در تهران موافقتنامه محرمانهای برای تولید یک موشک پیشرفته، امضا کرد. ایران باید هزینه این طرح را از طریق معادل یک بیلیون دلار نفت صادراتی به اسرائیل میپرداخت. همچنین ایران موظف بود یک فرودگاه ویژه، یک کارخانه مونتاژ، و سایتی برای آزمایشات گستردهتر فراهم میساخت (Beit-Hallahmi, 1988: 11). این پروژه با سقوط شاه به پایان رسید و جزئیات آن زمانی آشکار شد که جمهوری اسلامی ایران، اسناد مربوط به سفارت اسرائیل را چاپ کرد. این اسناد همچنین آشکار کردند که اسرائیل قصد داشته نظر ایران را برای پروژه «لاوی»9 جلب نماید که طرحی بلند پروازانه برای تولید جتهای جنگنده مدرن10 با جدیدترین تکنولوژی تا دهه 1990 بود. (Beit-Hallahmi, 1988: 12).
از میزان دقیق و وسعت خرید تسلیحات در زمان شاه اطلاع دقیقی در دست نیست. بویژه همکاریهای نظامی میان ایران و اسرائیل، به دلیل آنکه دشمنی مسلمانان و اعراب را با ایران برمیانگیخت و دارای تبعات منفی داخلی بود، چندان آشکار نبوده است. بسیاری از ابعاد این همکاریها، محرمانه و امنیتی بوده و باید سری باقی میماند. اسرائیل شاهاک11 یهودی مخالف رژیم صهیونیستی مینویسد:
اشتباه است فکر کنیم پیوندهای میان ایران و اسرائیل به همکاری در نسلکشی محدود میشود. همکاریهای اقتصادی نیز همزمان با همکاری برای گسترش شیوههای شکنجه و زجر انسانها، میان این دو کشور گسترش یافته است. نمونهای از وسعت این همکاریها زمانی آشکار شد که پس از انقلاب ایران، 2000 نفر در صنایع نظامی سولتام12 بیکار شدند. سیستمهای پیشرفته توپ و خمپاره انداز، همراه با لوازم جانبی و کمکی، و سلاحهای گوناگون استفاده در شب همچون مواد عملیات تخریبی شبانه، ابزارهای دید در شب، نارنجک و بمبهای شیمیایی از جمله تولیدات سولتام بودند (Shahak, 1982: 36).
ب- همکاریهای اطلاعاتی ایران و اسرائیل در سطح منطقهای
در دوره محمدرضا شاه، ایران با بسیاری از کشورهای خاورمیانه، همکاری دو جانبه امنیتی برقرار کرد و در دهههای 60 و 70 میلادی در دو سازمان امنیتی منطقهای (پیمان بغداد و سنتو) شرکت کرد. اعضای سنتو هم پیمانان امریکا بودند و در برابر سازمان نظامی ـ امنیتی ورشو که کشورهای بلوک شرق عضو آن بودند تشکیل شد. گرچه امریکا مستقیماً در روابط امنیتی ـ نظامی درگیر نبود ولی شاه را تشویق میکرد وارد این پیمانها شود. ولی شاید بتوان گفت ایجاد روابط متنوع امنیتی غیررسمی، بیش از سنتو در امنیت رژیم شاه موثر بوده است. (گازیوروسکی، 1371: 268).
مهمترین این روابط، پس از روابط امنیتی با امریکا، روابط امنیتی ایران و اسرائیل بود. این همکاریها اساسا از آن رو به وجود آمد که ایران و اسرائیل، از شوروی، عراق، مصر و سوریه به عنوان دشمنان مشترک واهمه داشتند و به همین بهانه، همکاری اطلاعاتی ـ امنیتی علیه اتحاد شوروی و کشورهای عربی را آغاز کردند (گازیوروسکی، 1371: 268). برخی از منابع از برنامهریزی هماهنگ سیا و M.I.6 برای سوق دادن ساواک به سوی اسرائیل ـ در راستای طرحهای خاورمیانهای امریکا ـ خبر میدهند (حسینی سمنانی، 1377: 109).
موساد13 به دلیل آنکه اعضای سرویسهای مختلفش را از میان یهودیان شاغل در سرویسهای اطلاعاتی اروپا و امریکا برگزیده بود، از ورزیده ترین افراد و قابلیتهای بالایی در عملیات اطلاعاتی برخوردار بود. موساد، تواناییهای عملیاتی بالایی در منطقه داشت و به دلیل جنگهای چهارگانهای که با اعراب انجام داد نیاز و انگیزه بالایی نیز برای اینگونه عملیاتها داشت. تعداد بیشماری از ایرانیان، از جمله کسانی که در جریان امور قرار داشتند، گزارش کردهاند که اسرائیلیها بر شیوه کار ساواک نظارت داشتند (Beit-Hallahmi, 1988: 11).
به تدریج ساواک در زمینه آموزش به خودکفائی رسید و توانست اساتید کافی تربیت کند ولی رابطه با اسرائیل قطع نشد و در برنامههای آموزشی که اسرائیلیها به ساواک میدادند، گاهی از اساتید اسرائیلی دعوت به عمل میآمد و گاهی هیئتهای 6-5 نفره، در مواردی که استاد مربوطه نمیتوانست به تهران بیاید، به اسرائیل اعزام میشد. موارد آموزش عبارت بودند از:
1ـ کلیاتی درباره وظایف و مقررات کارگزینی، که بوسیله رئیس کارگزینی (سروان خداداد) تدریس میشد.
2ـ کلیاتی درباره مخابرات، که توسط رئیس اداره مخابرات ساواک تدریس میشد.
3ـ آموزش کامل برون مرزی توسط اداره کل آموزش ساواک.
4ـ آموزش روسای نمایندگیهای ساواک در خارج از کشور، توسط استادان دعوتی از اسرائیل در عالی ترین سطح.
5ـ آموزش کامل ضد براندازی توسط استاد اداره کل آموزش ساواک.
6ـ توضیحاتی درباره فعالیت های براندازی و ضد براندازی توسط روسای ادارات کل سوم.
7ـ حفاظت پرسنل و اماکن و اسناد بوسیله استاد اداره کل آموزش.
8 ـ امور فنی و امکانات فنی ساواک توسط روسای بخشهای اداره پنجم.
9ـ اطلاعات کلی درباره مسائل مالی ساواک توسط نماینده اداره کل ششم.
10ـ آموزش بررسی اطلاعات خارجی توسط اداره کل آموزش.
11ـ آموزش تحقیق بوسیله اداره کل آموزش (فردوست، 1369: 446-445).
سرویسهای اطلاعاتی ایران و اسرائیل در دهههای 1960 و 1970 روابط رسمی با دستگاه اطلاعاتی ترکیه برقرار کردند. این سازمان که به نام «سه جانبه»14 مشهور شد، در طی جلسات منظمی که برقرار میشد، به عرصه تبادل اطلاعات ایران، اسرائیل و ترکیه در زمینه فعالیتهای شوروی و کشورها ـ گروههای تندرو عرب در خاورمیانه، تبدیل گردید؛ و این اطلاعات برای هر سه کشور عضو بسیار مفید بودند. البته بیشتر همکاری ها میان سازمان های اطلاعاتی ایران و اسرائیل، خارج از سازمان سه جانبه و جدا از اسرائیل به انجام میرسید (گازیوروسکی، 1371: 271).
افزون بر عراق، ساواک و موساد همکاریهای قابل توجهی درباره دیگر کشورهای عربی منطقه تبادل میکردند. از آن جمله اطلاعاتی بود که جاسوسان ساواک در سراسر کشورهای عربی درباره سازمانهای مبارز فلسطینی و بویژه فتح جمعآوری میکردند و در اختیار اسرائیل میگذاردند. ایران و اسرائیل در این راه با ترکیه همراه بودند. اطلاعات مربوط به تندروهای عرب و اتحاد شوروی، از دیگر اخباری بودند که بین ایران، ترکیه و اسرائیل مبادله میشدند (حاجی یوسفی، 1382: 118).
ج- عملیات های مشترک ایران و اسرائیل
1- جنگ اعراب و اسرائیل و جایگاه ایران به عنوان هم پیمان اسرائیل
ورود یهودیان به اسرائیل در ابتدا با رفتار مهمان نوازانه و به عبارتی دیگر، ساده لوحانهای از سوی اعراب همراه بود اما کم کم این رفتار به خاطر عملکرد یهودیان جای خود را به سوءظن و ناراحتی داد. اخراج مداوم زارعان و کارگران از سوی یهودیان و تحریم محصولات اعراب، تنفر عمومی را برانگیخت، ولی اعراب هنوز متوجه ابعاد سیاسی و ناسیونالیستی برنامه بسیار وسیع صهیونیستها نشده بودند.
انگلیسیها به عنوان قدرت حاکم در منطقه پس از آنکه از کارهای ابتدایی مربوط به استقرار یهودیان در میان اعراب فارغ گردیدند در 2 نوامبر 1917 با صدور «اعلامیه بالفور» خطمشی سیاسی خود را بطور رسمی روشن کردند. در این اعلامیه انگلیس متعهد شد که از استقرار یک کانون ملی یهود در فلسطین حمایت کند. در مقابل صهیونیستها نیز از کنفرانس صلح ورسای خواستند تا قیمومت فلسطین را به انگلیسیها بدهد (مومنی، 1384: 24).
در 9 دسامبر 1917 اشغال بیتالمقدس از سوی انگلیس، اعراب را کمی به خود آورد. از این دوره به بعد است که فلسطین صحنه مقاومت مداوم بر ضد صهیونیست ها می شود. فاصله سالهای 1948-1917 را میتوان دوره مقاومت کامل فلسطین نام نهاد و سالهای پس از آن، دوره مقاومت کشورهای عربی در برابر یهودیان و پشتیبانان غربیشان بود. در سال 1936 فلسطینیان جنبش عدم اطاعت عمومی را آغاز کردند و این شورش و اعتصاب که 174 روز طول کشید شامل تمام سازمانها و وسایل ارتباط جمعی میشد که توسط اعراب اداره میگردید. این اعتصاب با دخالت رهبران کشورهای عربی پایان یافت (مومنی، 1384: 25).
پس از سال 1948 و پایان قیمومت انگلیس بر فلسطین، تشکیلات صهیونیسم و دولت آن علنی و رسمی شد و فلسطین به دو بخش امنیتی و غیرامنیتی تقسیم شد. 90 درصد اعراب در بخش امنیتی به سر میبردند (مومنی، 1384: 26). از زمانی که دولت یهودی در سال 1948 در فلسطین تشکیل شد تا سال 1973، چهار جنگ بزرگ میان اعراب و اسرائیل رخ داد.
1ـ جنگ 1948 میان 5 کشور عربی مصر، سوریه، اردن، عراق، لبنان و صهیونیستهای سازمان یافته در گروههای نظامی، پس از آن آغاز شد که بن گوریون در 14 می 1947 تشکیل کشور اسرائیل را اعلام کرد. تا پایان سال 1948 و پایان جنگ، 78 درصد از خاک فلسطین توسط یهودیها تصرف شد. اسرائیلیها از استراتژی قتل عام بیرحمانه و کشتار وسیع اعراب برای ایجاد رعب و وحشت در میان اعراب بهره بردند. یهودیان به هر جا که رسیدند کسی را زنده نگذاشتند و به وحشیانهترین شکل همه را میکشتند (سروش نژاد، 1385: 128-127). قتل نخستین بازرس سازمان ملل و دستیارش در فلسطین اشغالی روشن ساخت که هیچکس نمیتواند با برنامههای صهیونیستی مخالفت نماید و به سرعت گرفتار خشم و تنبیه مقامات صهیونیستی میگردد. کشتار دسته جمعی دیر یاسین، عین الزیتون و صلاح الدین در آوریل 1948، کشتارهای آگاهانه ای برای اخراج فلسطینیها از راه ترور و وحشت بود (مومنی، 1384: 29).
2ـ جنگ دوم پس از ملی شدن کانال سوئز توسط عبدالناصر در سال 1956 و تجاوز اسرائیل، فرانسه و انگلیس از راه هوا، دریا و زمین به مصر آغاز شد. با دخالت امریکا و شوروی دروازههای سوئز، پس از تخلیه کلیه نیروهای نظامی مصری و خارجی، ملی اعلام شد ولی بخشهایی از خاک مصر در تصرف اسرائیل باقی ماند (سروش نژاد، 1385: 129-128).
3ـ جنگ سوم اعراب و اسرائیل، که به جنگ پنجم ژوئن یا جنگ شش روزه مشهور است با حمله هوایی ناگهانی اسرائیل به مصر آغاز شد که نتیجه آن نابودی نیروهای هوایی مصر در در بامداد 5 ژوئن 1967 بود. هواپیماهای اسرائیلی، سپس به سوریه، عراق و اردن نیر حمله کردند و پس از آن نیروهای زمینی یهودیان در مدت شش روز، تمام فلسطین و بیتالمقدس، و بخشهایی از سوریه و اردن را تصرف کردند (سروش نژاد، 1385: 130-129).
4ـ جنگ چهارم اعراب و اسرائیل به جنگ اکتبر 1973، جنگ رمضان و یا جنگ یوم کیپور مشهور است. این جنگ با حمله نیروهای سوریه و مصر، با همکاری ارتش آزادیبخش فلسطین، به جبهههای صهیونیستها آغاز شد. این جنگ نیز در همان سال با حمایت نیروهای بینالمللی و ناتو و بویژه آلمان از اسرائیل و رخنه در اتحاد اعراب، با شکست اعراب به پایان رسید. در جنگ چهارم اعراب و اسرائیل بود که عربها از سلاح نفت علیه اسرائیل و حامیانش بهره بردند (سروش نژاد، 1385: 131).
منابع داخلی و خارجی بسیاری بر همسویی سیاستهای پهلوی با امریکا و اسرائیل در طی جنگ با اعراب خبر داده اند. خاطرات اطرافیان شاه نیز بیانگر این واقعیت است که ایران در جبهه حمایت از اسرائیل قرار داشته است:
«دو سال پیش [1967/1346] به هنگام جنگ عرب و اسرائیل، ما تعمدا جریان نفت را ادامه دادیم تا ما را در زمره عربها محسوب نکنند» (علم،1371-الف : 73).
یکی از پژوهشگران تاریخ نیز به این موضوع اشاره روشن تری دارد:
در جنگ 1973 متحدین اصلی اسرائیل (و امریکا) عبارت بودند از؛ پرتغال، هایلاسیلاس𪞾 از اتیوپی، شاه ایران (به عنوان متحد نزدیک)، آناستازیو سوموزو15 (دوست قدیمی اسرائیل)، یان اسمیت از آفریقای جنوبی، و رژیم سایگون از ویتنام جنوبی .(Beit-Hallahmi, 1988: 199)
یک محقق و روزنامه نگار امریکایی، نیز در تحلیلهایش به این موضوع اشاره میکند که در تمام دورههای سهولت یا صعوبت (سختی) اسرائیل، از میان سه کشور عربستان سعودی، اردن و ایران، که از سال 1957 خود را اتحاد اسلامی مینامیدند، کشور ایران تامین کننده اصلی نفت اسرائیل از طریق بندر ایلات16 در خلیج عقبه بوده است (Draper, 1968: 219-220).
2- همکاری ایران و اسرائیل در برانگیختن کردها علیه عراق
مرزهای عراق حساسترین منطقه نظامی بالقوه خطرناک برای ایران بود، زیرا سایر همسایگان ایران انگیزه یا قدرتی برای حساسیتزایی نظامی در برابر ایران نداشتند. بویژه آنکه شوروی نیز از عراق و سوریه حمایت میکرد و به آنها اسلحه میداد (Reppa, 1974: 69).
محمدرضا شاه به اسرائیل اجازه داد از مرزهای مشترک ایران و عراق برای فعالیتهای جاسوسی استفاده کند و مخالفان دولت عراق را آموزش داده و به آنها سلاح بدهد. لزوم و دلایل همکاری ایران و اسرائیل در این زمینه در یکی از اسناد ساواک به خوبی تشریح شده است:
«اطلاعات و تجارب حاصله نشان داده است که لبنان و سوریه از یک طرف، و عراق از طرف دیگر، به صورت پایگاههای اصلی فعالیتهای فلسطینیها علیه کشورهای مورد هدف درآمده است. با وقوع تحولات اخیر خاورمیانه و پشتیبانی بیدریغ شوروی از عراق و فلسطین، بدون تردید یکی از مراکز اصلی فعالیتهای فلسطینیها در مورد آموزش، طرحریزی، رخنه در خلیج فارس و گروههای افراطی ایران، اسرائیل و غیره خواهد شد. روابط مصر و شوروی رو به تیرگی است و اگر صلح بین مصر و اسرائیل عملی شود، بدون شک مصر دیگر نمیتواند از فلسطینیها حمایت کند؛ در حالی که شورویها نه تنها حمایت خود را از فلسطینیها دریغ نخواهند نمود، بلکه به احتمال قوی، عراق را به صورت یک پایگاه قوی در خواهند آورد که فعالیت فلسطینیها و عراقیها علیه ایران در آنجا متمرکز خواهد بود.
با توجه خاصی که دولت عراق به ادامه فعالیتهای فلسطینیها به صورت رخنه در کشورهای ساحل خلیج فارس و یا به صورت حمایت از گروههای افراطی چپ معمول میدارد، این ضرورت احساس میشود که به ایرانیان تعلیم دیده یا در حال تعلیم در اردوگاههای آموزشی فلسطینی که مجددا به داخل ایران رخنه داده میشوند، یا ایرانیانی که علیه منافع و موسسات ایران در خارج از کشور به ویژه اروپا به کار برده میشوند، توجه خاص مبذول گردد. رخنه در سازمانها، ستادها، اردوگاه های آموزشی فلسطینی و غیره و سپس مطلع شدن از اقدامات مورد نظر آنها قبل از حصول امکان به مبادرت به آنها باید هدف اصلی قرار گیرد؛ بنابراین پیشنهاد میکنیم با استفاده از تجارب ما که به سهولت آن را در اختیار شما [سرویس اطلاعاتی اسرائیل] خواهیم گذاشت، در چارچوب یک عملیات مشترک ستادی، رخنه به درون سازمانهای مختلف فلسطینی را مورد مطالعه قرار داده و سپس در صحنه بوسیله سرویس ایران، هدایت و اجرا گردد و از نتایج حاصله، هر دو سرویس [ساواک و موساد] بهره مند گردند...» (جدید بناب، 1385: 220).
در سال 1961 مقاومت سازمان یافته مسلحانه به رهبری ملامصطفی بارزانی علیه بغداد آغاز شد. در شورشهای 14 ساله کردها به رهبری ملامصطفی (اسناد لانه جاسوسی (31)، 1379: 4016) ایران و اسرائیل از کردها حمایت میکردند (حسینی سمنانی،1377: 125). امریکا و اسرائیل به نیروهای بارزانی برای مخالفت با دولت عراق کمک میکردند. سند شماره (2) خیلی محرمانه ، تاریخ 19 دسامبر 1970، به «درگیری بلند مدت اسرائیل در منطقه کردستان و حمایت از بارزانی» اشاره مستقیم میکند (اسناد لانه جاسوسی (31)، 1379: 4040). البته جلال طالبانی، رهبر چپگرای کردهای عراقی که با رژیم بغداد مبارزه میکرد، در جناح ضد ایرانی قرار داشت و رقیب ملامصطفی بارزانی بود (علم،1371-الف: 78).
موساد و ساواک در آبادان عملیات مشترکی را برای گردآوری اطلاعات که توسط شبکه گستردهای از خبرچینان در داخل عراق جمع آوری میشد، آغاز کرده بودند. این همکاریها در نیمه دهه 1960 با استقرار ایستگاههای استراق سمع در مرزهای ایران و عراق تکمیل شد (حاجی یوسفی، 1382: 118).
اسرائیل سه پایگاه برون مرزی در ایران مجهز به دستگاههای استراق سمع الکترونیک ایجاد کرد که در سال 1337/1958 در طول مرز ایران و عراق در پایگاههای خوزستان (مرکز اهواز)، ایلام (مرکز ایلام) و کردستان (مرکز بانه یا مریوان) به فعالیت مشغول بوده است. این پایگاهها به جاسوسی و کسب اطلاعات از عراق و دیگر کشورهای عربی مشغول بودند (فردوست، 1369: 369).
موساد از 1337/1958 به کردها کمک میکرد و از 1342/1963 کردها را آموزش میداد. در سال 1963 رهبران کرد و اسرائیلیها (و در 1966 با حضور لوی اشکول17) در تهران سر میز مذاکره نشستند. کردها در جهت تضعیف دولت عراق از سوی اسرائیل تجهیز و آموزش داده میشدند .(Beit-Hallahmi, 1988: 19)
در خاطرات علم، چنین ادعا شده است که کردهای عراق تنها به کمک ایران قادر بودند به مقاومت علیه صدام ادامه دهند و به گفته شاه «بدون حمایت ما [شاه] ده روز هم در برابر عراقیها دوام نمیآوردند» (علم، 1371-الف: 664). گازیوروسکی نیز عقیده دارد پس از آنکه ایران پیمان الجزایر را امضا کرد از حمایت نیروهای بارزانی دست برداشت و در نتیجه به دولت عراق اجازه داد قیام بارزانیها را در هم بکوبد (1371: 270).
به نوشته علم، پس از قرارداد الجزایر و آواره شدن کردهای مخالف عراقی، جامعه بینالمللی ایران را به خیانت متهم کرده بود. (علم، 1371-الف: 665).
یکی از مهمترین عملیات برون مرزی ایران و اسرائیل، کشف توطئه عراق در ایجاد یک آشوب در خوزستان و تاسیس جمهوری مستقل در آن ناحیه بود. این عملیات در زمانی صورت گرفت که در طول منازعات مربوط به جنگ سرد، روابط ایران و اعراب خصمانه بود و پس از به قدرت رسیدن جمال عبدالناصر مناسبات ایران و مصر به دستور ناصر قطع شده بود. اختلاف بر روی اروند رود روابط ایران و عراق را تیره کرده بود عراقیها آبادان را «عبادان»، اروندرود را شطالعرب و خوزستان را «عربستان» مینامیدند، پس از آنکه عبدالناصر از خلیج فارس به عنوان خلیج عربی یاد کرد اتحادیه عرب در 23 مرداد 1342/1963 تصمیم گرفت از نام «خلیج عرب» در اسناد رسمی و برنامههای درسی کشورهای عضو اتحادیه استفاده نماید (حسینی سمنانی، 1377: 115).
3- همکاری ایران و اسرائیل در جنگ داخلی یمن
در مهر 1341/ 26 سپتامبر 1962 از سوی نظامیان طرفدار ناصر به رهبری سرهنگ عبدالله سلال علیه امام محمد بدر پادشاه یمن، کودتایی انجام شد و حکومت جمهوری اعلام شد. امام البدر به عربستان گریخت و با حمایت عربستان و طرفداری قبایل شمال یمن، آتش جنگ داخلی در یمن برافروخته شد (حسینی سمنانی، 1377: 122). در طی جنگ داخلی در یمن شمالی میان سلطنتطلبان و جمهوریخواهان (1970-1962)، شوروی و مصر از جمهوریخواهان حمایت کردند و با برقراری یک خط هوایی از قاهره به صنعا، محمولات نظامی و پشتیبانی خود را به انقلابیون رساندند. اسرائیل، اردن، ایران و عربستان سعودی نیز با ارسال امکانات جنگی و آموزش نیروها، از سلطنتطلبان حمایت میکردند (Beit-Hallahmi, 1988: 17).
همکاری دستگاه امنیتی ایران و عربستان سعودی در قضیه یمن جنوبی، برجستهترین نمود رابطه نیروهای امنیتی ایران (و اسرائیل) با عربستان بود. عربستان، ایران و اسرائیل در احساس نفرت از شوروی، تمایل به بلوک غرب، مخالفت با چپروی و نیروهای انقلابی بویژه در میان اعراب، با یکدیگر هماهنگ بودند (گازیوروسکی، 1371: 271).
اسرائیلیها در حمایت از سلطنتطلبان یمن، از یهودیان یمنی ساکن اسرائیل بهره بردند که با همکاری سیا و موساد برای آموزش نظامی سلطنتطلبان از اسرائیل به یمن بازگشتند و با کمک از ایران ردپای دخالت اسرائیل در این قضایا پاک شد. به منظور کمک به نیروهای امام البدر، اسرائیل سلاحهای روسی به غنیمت گرفته شده در جنگ با اعراب را به ایران میفرستاد تا پس از بازسازی و بسته بندی جدید (پاک کردن هرگونه نشانهای درباره مبدأ اصلی) به یمن ارسال شود. پیش از هر چیز، یک مقام بلند پایه ساواک به منظور ملاقات با «کمال ادهم»18 رئیس سازمان اطلاعات عربستان سعودی و انجام هماهنگیهای لازم به عربستان سفر نمود. همزمان یکی از معاونان سرلشکر نعمت الله نصیری رئیس ساواک به یمن شمالی اعزام گردید تا قبایل حامی سلطنتطلبان را از کمکهای امریکا و هم پیمانانش آگاه ساخته، هماهنگیهای لازم را درباره چگونگی دریافت این کمکها به عمل آورد (Sobhani: 45-46).
4- دخالت نظامی ایران در عمان
ایران و عربستان سعودی پس از همکاری موفق در زمینه بازگرداندن خاندان سلطنتی یمن در دهه 60، اقدام به سازمان دهی یک سازمان اطلاعاتی غیر رسمی به نام باشگاه سافار𪟃 نمودند. این سازمان که شامل فرانسه، مصر و مراکش هم میشد در دهه 1970 برای مقابله با نفوذ کمونیسم در افریقا تاسیس شد تا برای کشورهای افریقایی دوست که در خطر حمله نیروهای طرفدار شوروی بودند، اسلحه، اطلاعات و منابع مالی فراهم کند. گرچه ایالات متحده رسماً عضو باشگاه نبود ولی به شدت فعالیتهای این باشگاه را تایید میکرد زیرا خود امریکا هم عملیاتهایی مشابه و هم راستای آن در افریقا به عمل میآورد و ظاهراً باشگاه سافاری، امریکا را در جریان کامل فعالیتهای خود میگذارد.
این باشگاه در زئیر، سومالی، اتیوپی و عمان فعالیتهائی به عمل آورد. در میانه دهه 1970 ایران کمک نظامی گستردهای برای دولت عمان فراهم آورد تا شورش ظفار را درهم شکند (گازیوروسکی، 1371: 272-271). ایران با حمایت مشترک امریکا و اسرائیل، اسلحه در اختیار سلطان قابوس قرار داد. در 29 آذر 1352 ارتش ایران مستقیماً وارد عمل شد و در طول دو سال بعد منطقه ظفار را از چریکهای عمانی پاکسازی نمود (حسینی سمنانی،1377: 130). استدلال ایران این بود که مخالفان نظام ایران در این منطقه جمع آمدهاند:
«سفیرمان از عمان همراه با نامهای از ملک حسین وارد شد، که اسامی تعدادی از ملیگرایان کرد را که علیه جان شاه توطئه میکردند فاش ساخته است. فوراً نامه را به ساواک دادم» (علم، 1371-الف: 667).
س م حسینی
منابع
1. آل احمد، جلال. (1374). سفر به ولایت عزرائیل. با مقدمه و نظارت شمس آل احمد. تهران، انتشارات مجید.
2. اسناد لانه جاسوسی امریکا. (1379). جلد 9، شماره 31 «کردستان1». دانشجویان مسلمان پیرو خط امام. تهران، انتشارات جهان کتاب.
3. اسناد لانه جاسوسی امریکا. (1379). جلد 10، شماره 33 «غید متعهدها». دانشجویان مسلمان پیرو خط امام. تهران، انتشارات جهان کتاب.
4. اسناد لانه جاسوسی امریکا. (1379). جلد 5، شماره 19«امریکا حاکی اشغالگران قدس». دانشجویان مسلمان پیرو خط امام. تهران، انتشارات جهان کتاب.
5. جدید بناب. علی. (1385). عملکرد صهیونیسم نسبت به جهان اسلام. تهران، مرکز انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
6. حاجی یوسفی. امیرمحمد. (1382). ایران و رژیم صهیونیستی از همکاری تا منازعه. تهران، انتشارات دانشگاه امام صادق.
7. حسینی سمنانی. سید حمید. (1377). بررسی روابط بین ایران و اسرائیل در دوران سلطنت محمد رضا پهلوی. استاد راهنما: دکتر مقتدر. استاد مشاور: دکتر رحمانی. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکزی.
8. ربابه، غازی اسماعیل. (1368). استراتژی اسرائیل (1967-1948). ترجمه محمد رضا فاطمی. تهران، نشر سفیر.
9. سروش نژاد، احمد. (1385). صهیونیسم: نوزایی، استقرار، فروپاشی. تهران، نشر نی.
10. فردوست. حسین. (1369). ظهور و سقوط سلطنت پهلوی؛ خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست. تهران، موسسه مطالعات و پژوهش هاس سیاسی، انتشارات اطلاعات، جلد اول.
11. فلاح نژاد، علی. (1381). مناسبات ایران و اسرائیل در دوره پهلوی دوم. تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
12. گازیوروسکی، مارک ج. (1371). سیاست خارجی امریکا و شاه؛ ایجاد یک حکومت سلطه پذیر در ایران. ترجمه جمشید زنگنه. تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا.
13. علم. امیر اسد الله. (1371)-الف. گفتگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم). ترجمه گروه مترجمان انتشارات طرح نو. تهران، طرح نو، چاپ سوم.
14. علم. امیر اسد الله. (1371)-ب. یادداشتهای علم، متن کامل دست نوشته امیر اسد الله علم. ویرایش و مقدمه: علینقی عالیخانی. تهران، کتابسرا.
15. مومنی. میرقاسم. (1384). صهیونیسم و پسا صهیونیسم در اسرائیل. کتاب خاور میانه (3) (ویژه بررسی مسائل داخلی رژیم صهیونیستی). تهران، موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات ابرار معاصر تهران.
16. Abadi, Jakob. (2004). Israel’s Quest for recognition and Acceptance in Asia: Garrison State Diplomacy. London, FRANK CASS PUBLISHERS.
17. Beit-Hallahmi, Benjamin. (1988). The Israeli Connection: Whom Israel Arms and Why? London, I.B.TAURIS & Co Ltd.
18. Draper. Theodore. (1968). Israel and World Politics, Roots of the Third Arab-Israeli War. New York, The Viking Press.
19. Huntington, Samuel p. (March 1973 406). After Containment: The Functions of the Military Establishment. The ANNALS of the American Academy of Political and Social Science. pp 1-16.
20. Reppa. Robert B. (1974). Israel and Iran Bilateral relationship and Effect on the Indian Ocean Basin. USA, PRAEGER PUBLISHERS.
21. Segeve, Samuel. (1988). The Iranian Triangle: The Untold Story of Srael’s Role in the Iranian Iran-Contra Affaires. New York, The Free Press.
22. Shahak, Israel. (1982). Israel’s Global Role: Weapons for Repression. AAUG. Belmont, Masahuset.
پینوشتها:
1- David Ben Gurion
2- Military Attaché
3 - Colonel Yaakov Nimrodi
4 ـCENTO ،پیمان امنیتی امریکایی که در برابر پیمان امننیتی سیتو با محوریت شوروی ایجاد شده بود.
5- Uzi
6- Chief-of-Staff
7- Zvi Tzur
8- Lavi Project
9- State-of-the-art Jet Fighter
10- Israel Shahak
11- Sultam Military Enterprises
12- Mossad
13- Trident
14- Haile Selassie
15- Anastasio Somozo
16- Eilat Port
17- Levi Eshkol
18- Kamal Adham
19- Safari Club
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی