30 مرداد 1401
تهرانِ مخوف
سند منتشرنشده از جنایات کودتاگران 28 مرداد 1332
تهرانِ روز ۲۸ مرداد با چراغ سبز ارتشِ مطیع سرلشگر زاهدی، در تسخیر اوباشی بود که ماموریتشان ایجاد رعب و وحشت و سرکوب مخالفان بود. یکی از اسناد انگلستان که بافاصله زمانی کمی پس از این واقعه تنظیم شده از «جمعیتی حدوداً سههزار نفره از مردان مسلح به چوب و چماق» یاد میکند که اوباش سرشناس بینشان حضور دارند و در سطح شهر میچرخند و شعار میدهند و به هرجایی دلشان بخواهد حمله میکنند. برخی گزارشهای تاریخی، چهار دسته اوباش را نام میبرند که هر یک در این روز در منطقه خاصی از تهران دست به راهپیمایی و آشوب زدهاند.
عصر نوبت خانه مصدق بود. بنابر این گزارش«اول جمعیتی انبوه به منزلش حمله کردند اما با آتش مسلسل عقب رانده شدند؛ کلی آدم کشته و مجروح شدند. دومین حمله که با همراهی و پشتیبانیِ سربازانِ طرفدارِ زاهدی انجام شد، باز ناکام ماند. این بار تانکهای سنگینِ شرمن به محل رسیدند و خانه را به توپ بستند، حدودِ ۶ بعدازظهر دیگر دفاعِ مسئولانِ حفاظتِ خانه در هم شکست و درِ خانه ویران شد. بعد جمعیت داخل ریختند، هر آنچه بود را به تاراج بردند و ساختمان را به آتش کشیدند. با خانه کناری هم، که منزلِ پسرِ دکتر مصدق بود، همین کار را کردند. عصر همه زندانیان آزاد شدند و سرلشگر زاهدی قدرت را در دست گرفت.»
هرچند چند روز بعد، پزشکی قانونی آمار کشتهشدگان این روز را ۴۶ نفر اعلام میکند، اما جزئیات بیشتری از این مساله اعلام نمیشود. موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی برای نخستینبار سندی از اوضاع رقتبار اجساد قربانیان این روز را منتشر میکند که گویای عمق فاجعهای است که توسط هواداران شاه در تهران رقم خورده است. این سند در واقع، گزارش نماینده دادستان فرمانداری نظامی تهران از اوضاع گورستان مسگرآباد ، یک روز پس از کودتا است. متن کامل این سند به شرح زیر است:
تیمسار دادستان ارتش
گزارش
محترما معروض میدارد
در ساعت ۹ صبح روز بیست و نهم مردادماه ۱۳۳۲ اینجانب به نمایندگی دادستان فرمانداری نظامی برای معاینه اجساد مقتولین واقعه بیست و هشتم مردادماه به اتفاق آقای دکتر سپهر پزشک قانونی و سه نفر از بازپرسان فرمانداری نظامی (سرکار سرگرد دکتر فروزین-سرکار سرگرد جمزاد- سرکار سرگرد دکتر میرفخرائی) در گورستان مسگرآباد حضور به هم رسانیدم و در بدو امر در سالن، بیست و شش جسد از مقتولین روز بیست و هشتم مردادماه را مشاهده نمودم که وضع عمومی سالن بشرح زیر بود
جنازهها بموازات یکدیگر روی زمین چیده شده بود. تعداد کمی با یک یا دو گلوله بوضع عادی شهید شده بودند. بطور کلی سنین مقتولین بین چهارده و سی سال بود و وضع رقتبار اجساد، هر شخص قسیالقلبی را دچار انقلاب مینمود. ابتدائا رودههای بیرون ریخته و جمجمههای متلاشیشده جلب توجه مینمود. ولی وقتی مشاهده شد جوانی اساسا سر ندارد و طبق نظریه پزشک قانونی، سن او بیستساله تشخیص داده شد و جوانی هجده ساله که بدن از شکم به پایین نداشت؛ متلاشی بودن جمجمهها منظره ناچیزی بنظر میآمد. دست چپ جوانی در حدود بیستساله بکلی متلاشی که فقط به پوست بند بود در برابر جسد جوان هجدهسالهای که هردو لگن متلاشی و فقط ستون فقرات باقی مانده بود و مشاهده علامت اصابت چهار گلوله در بالای بدن، منظره هولناکی را مجسم مینمود و این مناظر اسفناک وقتی مشاهده شد که زنی چهل و پنج الی پنجاه ساله بوسیله اصابت دو گلوله مقتول شده است، بیرحمی قاتلین را بخاطر مجسم مینمود.
در گوشهای از سالن گورستان، مقداری دست و پا و امحاء و احشاء و یک سر و مقداری انگشت دست و پا و مغز و سایر جوارح ریخته شده بود و اجساد شهداء با قیافههای متورم، دهنهای باز، زبانهائی از دهان خارج شده، چشمانی بی نور با لباسهای خونآلود به حدی ایجاد رقت مینمود که کمتر کسی تاب مقاومت دیدن داشت.
پس از تدوین صورتجلسه و صدور جواز دفن بیست و شش جسد که منظره عمومی آن بشرح بالا بود، اجساد ده نفر نظامیان را از بیمارستان شماره دو ارتش به گورستان آوردند که اجساد سرهنگ بایندر و ستوان دوم پیاده مهدی مظاهری در بین اجساد هشت نفر درجهدار و سرباز مشاهده میشد که این اجساد نیز بوسیله آقای دکتر میرحقانی پزشک قانونی معاینه گردید و صورتمجلس معاینه تنظیم و پروانه دفن صادر شد.
در گورستان مسگرآباد، ضجه جگرخراش پدران و مادران و برادران و خواهران و اولادان شهداء که عزیزان خود را از دست دادهبودند، صحنه را غمانگیزتر میساختند. زنانی در بین اجساد دنبال جگرگوشه خود میگشتند و اطفالی در جستجوی مشاهده جسد پدر خود بودند، شهدائی که سرباز بودند و از سربازان گارد شاهنشاهی نیز در بین آنان وجود داشت با لبخندی بر لبان آنان نقش بسته بود، رستگاری آنها را در پیشگاه خداوند و وفاداری آنان را به سوگندی که در برابر بزرگ ارتشتاران فرمانده یاد نموده بودند در نظر مجسم مینمود.
در خاتمه، تعداد مقتولین بشرح بالا، آن تعدادی است که اینجانب در گورستان مشاهده نموده و صورتجلسه معاینه آنان را نیز شخصا در گورستان امضاء نمودهام که علاوه بر تعداد بالا، مامورین دیگری اجسادی را معاینه نموده و صورتجلسه مربوطه را تنظیم و امضاء کردهاند که در پرونده امر بایگانی است.
سرگرد پیاده سیاوش بهزادی