29 اسفند 1398
نهضت ملی شدن صنعت نفت در ایران
از ابتدا تا انتهای راه ملی شدن صنعت نفت
با انقضای مهلت مجلس پانزدهم، دولت با تعلل در برگزاری انتخابات در صدد تشکیل یک مجلس فرمایشی بود. اما مردم آگاه ایران اجازه چنین عملی را به دولت ندادند. دکتر مصدق در اعتراض به دخالت دولت در انتخابات و تقلبهای ناشی از آن به اتفاق تعدادی از رجال سیاسی در دربار تحصن کردند. قتل عبدالحسین هژیر وزیر دربار که جریان تقلب در انتخابات را هدایت میکرد، توسط فدائیان اسلام به رهبری سید مجتبی نواب صفوی باعث تزلزل موقعیت دربار شد و انتخابات دوره شانزدهم تهران ابطال گردید. در انتخابات بعد، دکتر مصدق و تعدادی از پیروان او به عنوان نمایندگان تهران به مجلس راه یافتند.
آیتالله کاشانی در 20 خرداد 1329 پس از 18 ماه تبعید با استقبال تاریخی مردم به تهران وارد شد. با استعفای حسنعلی منصور، رزمآرا در تیر 1329 نخستوزیر شد. آیتالله کاشانی ضمن مخالفت با رزمآرا، او را عامل بیگانه معرفی کرد و تظاهرات بزرگی در میدان بهارستان به راه انداخت. در قطعنامه پایانی این تظاهرات برای اولین بار شعار ملی شدن صنعت نفت مطرح گردید. رزمآرا در 16 اسفند 1329 توسط فدائیان اسلام ترور گردید و به این ترتیب شرایط لازم برای ملی شدن صنعت نفت فراهم شد. پس از قتل رزمآرا، آیتالله کاشانی در مصاحبهای تاریخی اعلام کرد که دولت ایران جز ملی شدن صنعت نفت راهی ندارد. با تلاش کمیسیون نفت نمایندگان مجلس در 24 اسفند و نمایندگان سنا در 29 اسفند 1329 گزارش کمیسیون نفت را تصویب کردند و صنعت نفت ایران پس از 50 سال ملی اعلام شد. با اعلام ملی شدن صنعت نفت فصل جدیدی از تحولات تاریخ ایران آغاز شد که به دوره نهضت ملی شدن نفت شهرت دارد.
با اعلام ملی شدن صنعت نفت، دولت انگلیس که منافع خود را در ایران در خطر میدید کارشکنیهای زیادی کرد. از جمله کشتیهای جنگی خود را برای تهدید و ارعاب به آبهای ایران فرستاد. در این زمان شعار ملی شدن صنعت نفت به شعار روز ملت ایران تبدیل شده بود. دولت برای آرام کردن بحران، قبل از کسب رای اعتماد از مجلس، در تهران و حومه حکومت نظامی اعلام کرد. بحران سراسر مناطق نفتی کشور را فراگرفت و به کشته شدن چند نفر انگلیسی و تعدادی از کارگران ایرانی انجامید و دولت حسین علاء مجبور به استعفا شد.
با سقوط حسین علاء مسئولیت نخستوزیری به دکتر محمد مصدق پیشنهاد شد. او نیز قبول این مسئولیت را منوط به تصویب لایحه 9 مادهای کمیسیون مخصوص نفت – یعنی ملی شدن صنعت نفت – دانست. این لایحه در مجالس شورا و سنا به تصویب رسید؛ دکتر مصدق در راس دولت قرار گرفت و طبق قانون، هیاتی مامور اجرای ملی شدن صنعت نفت و خلع ید از شرکت انگلیسی شد.
آیتالله کاشانی در این دوران با تمام قدرت از دولت مصدق حمایت میکرد و مردم را به تقویت دولت فرامیخواند. در این میان به دلیل بعضی از انتصابات در کابینه دکتر مصدق (ازجمله انتصاب فضلالله زاهدی به وزارت کشور) زمزمههای مخالفت از گوشه و کنار آغاز شد. اما آیتالله کاشانی ضمن حمایت از دکتر مصدق، او را در انتخاب همکارانش آزاد گذاشت. دکتر مصدق در جلسه 12 اردیبهشت 1330 از مجلس رای اعتماد گرفت.
دوره اول دولت مصدق که همزمان با اوجگیری مبارزات ملی شدن صنعت نفت بود با حمایت آیتالله کاشانی دوران موفقیت و وحدت بود و دولت با اتکاء بر پشتوانه مردمی هر حادثهای را با موفقیت پشت سر میگذاشت در این دوران مطبوعات چپ و تودهایها به دلیل محروم شدن شوروی از نفت شمال، حملات شدیدی را علیه حکومت ملی آغاز کرده بودند. اما به دلیل وابستگی به شوروی و نداشتن پایگاه مردمی نمیتوانستند به اهداف خود دست یابند.
دولت دکتر مصدق با حمایت مردم، در وهله اول با تعیین هیئتی برای خلع ید از شرکت انگلیسی عملاً امور مربوط به نفت را به ایران سپرد و از انگلستان خلع ید کرد. متعاقب این اقدامات شرکت ملی نفت ایران تاسیس شد. شرکت نفت از دولت انگلستان به دیوان لاهه شکایت کرد و انگلستان نیز متقابلاً از دولت ایران شکایت نمود. با کشف اسنادی از خانه یکی از ماموران انگلیسی به نام ریچارد سدان، راز جنایات انگلیس در ایران و چهره خائنان به ملت در میان روزنامهنگاران و نمایندگان، سناتورها، وزیران و مسئولان برملا شد. در این میان آیتالله کاشانی با اعلامیههای خود در هر دوره، زمینه رابرای موفقیت دولت مصدق فراهم میساخت.
انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی یکی از مباحث مهم دوران اول دولت دکتر مصدق بود که مشکلاتی را برای مردم به وجود آورد. برگزاری یا عدم برگزاری این انتخابات در آن اوضاع حساس، موافقان و مخالفانی داشت. اما کسانی که از پیروزی نهضت ملی شدن صنعت نفت ناراضی بودند و منافع خود را در خطر میدیدند، نهایت تلاش خود را برای برهم زدن انتخابات به کار بستند. نمایندگان مخالف دولت که برگزاری انتخابات جدید را به صلاح خود نمیدیدند و میدانستند که امکان انتخاب مجدد آنها وجود ندارد، در مجلس متحصن شدند. حزب توده که از انتخابات به شدت ناراضی بود، در بسیاری از نقاط کشور به عناوین، اجتماع، راهپیمایی، نشست، اغتشاش و بلوا را به پا میکرد و دولت دکتر مصدق را مورد تهاجم قرار میداد. آیتالله کاشانی با تمام قوا و با پیامهای پی در پی تلاش میکرد وحدت جامعه را حفظ کند. او در پیام به اجتماعی که به مناسبت شهادت امام جعفر صادق(ع) تشکیل شده بود نوشت که دشمن به دلیل شکست از ملت ایران به دنبال شعار کهنه و آزموده «تفرقه بینداز و حکومت کن» است و میخواهد با ایجاد پراکندگی، دو دستگی، نفاق و اختلاف بین طبقات و افراد ملت، صفوف فشرده ملت قهرمان ایران را پراکنده و ضعیف سازد.
دولت دکتر مصدق در یک اقدام درست کنسولگریهای انگلیس و شعب شورای فرهنگی بریتانیا در ایران را که به مراکز توطئه تبدیل شده بودند، تعطیل کرد. در چنین شرایطی مجلس هفدهم نیز سرانجام روز 7 اردیبهشت 1331 با حضور 70 نماینده در فضایی ملتهب و پر از هیاهو و تشنج افتتاح شد.
روز 25 تیر 1331 دکتر مصدق پس از سه ساعت مذاکره با شاه از مقام خود استعفا کرد. علت استعفا مخالفت شاه با درخواست مصدق در مورد واگذاری منصب وزارت جنگ به وی بود. این استعفا که بدون مشورت با سران نهضت ملی شدن صنعت نفت صورت گرفت تعجب ملت ایران را برانگیخت. شاه نیز با پذیرش استعفا احمد قوام را برای پست نخستوزیری معرفی کرد. مجلس بدون داشتن حد نصاب قانونی به نخستوزیر جدید رای اعتماد داد و شاه نیز بلافاصله حکم نخستوزیری قوام را صادر کرد. متعاقب آن نخستوزیر با درخواست اختیارات فوقالعاده، انحلال مجلسین شورای ملی و سنا را از شاه تقاضا نمود.
آیتالله کاشانی با شنیدن خبر استعفای مصدق با قاطعیت اعلام کرد که قوام، خائن به ملت ایران است و باید کنار رود و دکتر مصدق برای ادامه نهضت ملت بازگردد. منزل آیتالله کاشانی محل اجتماع طرفداران نهضت شد. قوام طی اعلامیه معروفی تهدید کرد که «کشتیبان را سیاستی دگر آمد و سیاست از این به بعد از دین جداست» در این اعلامیه نوک تیز حملات متوجه آیتالله کاشانی شده بود. آیتالله کاشانی نیز حمله خود را متوجه شاه کرد و مردم را به مقاومت اسلامی دعوت نمود و از نیروهای نظامی خواست به ملت بپیوندند. او سپس طی نامهای به وزیر دربار نوشت که اگر در بازگشت دولت دکتر مصدق تا فردا اقدام نشود، لبه تیز انقلاب را با جلوداری شخص خودم متوجه دربار خواهم کرد. به دنبال این اقدامات قوام دستور بازداشت آیتالله کاشانی و انحلال مجلس را صادر کرد. اما پخش این اخبار توسط خبرگزاریها سیاست قوام را ناکام گذاشت و زمینه را برای قیام عمومی 30 تیر فراهم ساخت.
آیتالله کاشانی در 29 تیر طی مصاحبهای مطبوعاتی اعلام کرد «به خدای لایزال اگر قوام نرود اعلام جهاد میکنم و خودم کفن پوشیده و با ملت در پیکار شرکت میکنم.»
به دنبال اولین زمزمههای مقاومت، بازار تهران از 26 تیر بسته شد و تا 29 تیر تعطیل سراسری تهران را فراگرفت. انتشار خبر حرکت آیتالله کاشانی با جمعی از مردم کفنپوش به سمت میدان بهارستان التهاب عجیبی در جامعه ایجاد کرد. در درگیری قوای نظامی با مردم جمعیت زیادی به خاک و خون کشیده شدند. شاه که از چنین قیام بزرگی به وحشت افتاده بود، تلفنی احمد قوام را برکنار کرد و با پیروزی نهضت، مجدداً دولت مصدق روی کار آمد.
پیروزی قیام 30 تیر با اعلام رای دادگاه لاهه به نفع ایران همزمان شد و خوشحالی مردم را دوچندان کرد. دولت دکتر مصدق در میان موجی از احساسات با اختیارات ویژه دوباره آغاز به کار کرد و همزمان با آن آیتالله کاشانی نیز توسط نمایندگان به ریاست مجلس شورای ملی برگزیده شد. همه چیز آماده بهرهبرداری از یک نهضت ملی به نفع مردم رنج کشیده ایران بود اما دست اختلاف و تفرقه از آستین شوم فتنهگران برآمد. اولین زمینههای نارضایتی انتخاب تعدادی از اعضای کابینه که به کشتار مردم در قیام 30 تیر مشهور بودند، آغاز شد. متعاقب آن باتوجه به اختیارات ویژه نخستوزیر بخصوص در امر قانونگذاری، دامنه انتظارات مردم از دولت دکتر مصدق برای حل مشکلات طاقتفرسای کشور به شدت بالا رفت. در این میان انتصابات کابینه اولین روزنههای ناامیدی را در میان مردم گشود و بستر مناسبی برای فتنهانگیزی مخالفان نهضت در دامن زدن به اختلافات فراهم ساخت. در این فتنهانگیزی دست آشکار و پنهان انگلیس و آمریکا و شوروی و ستون پنجم آنها در داخل کشور به خوبی نمایان بود اما رهبران نهضت بدون توجه دردام آنها گرفتار آمدند.
گرچه عناصر و عوامل زیادی در بروز درگیری و اختلاف موثر بودند اما دو عامل باعث تشدید اختلافات شد:
1 – مخالفت مجلس با تقاضای تمدید اختیارات قانونگذاری دولت.
2 – انحلال مجلس توسط دولت.
این دو مسئله که میتوانست از طریق اقدامات قانونی و توافقات بین قوه مجریه و مقننه به آرامی و بدون درگیری حل و فصل شود، تبدیل به بزرگترین ابزار تفرقه و اختلاف و دستهبندی در صفوف مردم شد و کشور را به میدان مقابله قوای مجریه و مقننه تبدیل کرد.
به دنبال این دستهبندی بعضی از دولتمردان نیز که به برکت نهضت ملی در مراکز قدرت قرار گرفته بودند، زمزمه جدایی دین از سیاست و خروج بدنه اصلی و مهم نهضت – یعنی نیروهای مذهبی – را از صحنه سیاسی آغاز کردند و شرایط را برای فتنهانگیزان مخالف نهضت و قدرتهای استعماری آماده ساختند. نیروهای وابسته به آنها نیز با دامن زدن به دستهبندیهای سیاسی، ایجاد هرج و مرج و ناامنی مستمر، جلوگیری از تثبیت امنیت و آرامش توسط دولت، ایجاد اعتصابات پیدرپی و فلج کننده، انجام ترورهای مشکوک، ضربه زدن به اقتصاد و امور مالی کشور، ایجاد درگیریهای خیابانی، تشدید اختلافات و شایعهپراکنی از طریق مطبوعات و سایر نشریات و شبنامهها و دهها عمل دیگر زمینه لازم را برای کودتای 28 مرداد 1332 فراهم آوردند و به این ترتیب به یکی از نهضتهای باشکوه مردمی در دوران معاصر پایان دادند.
کتاب "بررسی مولفههای دین،حاکمیت،مدنیت و سیاست درگستره هویت ملی ایران" نوشته دکتر موسی نجفی و موسی فقیه حقانی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر، چاپ ششم، 1388، ص 474 تا 483