24 آبان 1400

نیویورک‌پست: شاه، تخت سلطنتش را مدیون سازمان سیای ما است

سفر رسمی شاه و فرح به آمریکا؛ ۲۳ آبان ۱۳۵۶


نیویورک‌پست: شاه، تخت سلطنتش را مدیون سازمان سیای ما است

«به هنگام سفر اخیر شاه به آمریکا، ده‌ها مقاله در جراید آمریکا چاپ شد، که در آن درباره خفقان در ایران و زندان و شکنجه مخالفین شاه مطالبی نوشته شده بود. سفر شاه ثابت کرد که مبارزه پیگیری که ظرف چند سال گذشته در خارج از کشور شروع شده، بالاخره توانسته است مهر سکوت دستگاه‌های ارتباط جمعی را در رابطه با واقعیات رژیم شاه بشکند. از طرف دیگر، افشای بیش از پیش برخی از حقایق زندگی در ایران تحت دستگاه اختناق پهلوی، نشانه‌ای است از عمق بحرانی که حکومت شاه با آن روبرو است: انفراد حکومت استبدادی شاه در اذهان عمومی جهان به عنوان یکی از نفرت‌انگیزترین نمونه‌های شقاوت و لغو اساسی‌ترین حقوق بشر.

هرچند که در میان گزارشات مربوط به سفر شاه، بودند مقالاتی که از «پیشرفت‌های ایران تحت رهبری شاه» داد سخن دادند و به طور ضمنی بر این گفته شاه که مخالفین او همه یک عده «تروریست» و «وطن‌فروش» هستند صحّه گذاشتند، لکن اکثریت قریب به اتفاق مقالاتی که در این زمینه در جراید آمریکا به چاپ رسیدند، شاه را با عنوان حقیقیش یعنی کسی که توسط شکنجه و ترور، حکومتش را برپا نگهداشته، معرفی کردند. خبر تظاهرات دانشجویان ایرانی در صفحه اول معروف‌ترین و پرتیراژترین جراید آمریکا، از قبیل نیویورک‌تایمز، واشنگتن‌پست، ویلج‌ویس، کریسشن‌ساینس‌مانیتور، واشنگتن‌استار و غیره منعکس گشت. علاوه بر این‌ها، تقریباً بدون استثناء، روزنامه‌های معروف ایالات دیگر آمریکا نیز در این رابطه مقالاتی به چاپ رساندند. در مدت ملاقات سه روزه شاه با کارتر، بارها صدای تعرض دانشجویان ایرانی از طریق رادیو و تلویزیون به گوش میلیون‌ها نفر از مردم جهان رسید. مقالات و گزارشات مربوط به سفر شاه حدود دو هفته قبل از سفر شاه در جراید آمریکا منعکس گشتند و تا یک هفته بعد از این که شاه آمریکا را ترک کرد، هنوز مطالبی در این زمینه در مطبوعات چاپ می‌گشتند. در ضمن دولت ایران نیز با پرداخت مبالغ هنگفتی، توسط آگهی‌هایی که در بعضی از روزنامه‌ها به چاپ رسید، از طرف «آسوری‌های ایرانی»، «کلیمیان ایرانی مقیم آمریکا»، «ایرانیان و آمریکایی‌های مقیم کالیفرنیا»، ورود شاه به آمریکا را خوش‌آمد می‌گفت. ولی به زودی اغلب جراید و رادیو تلویزیون‌ها خبر دادند که پول آگهی‌های مزبور را دولت ایران پرداخته است.

حدود دو هفته قبل از سفر شاه -۴ نوامبر- روزنامه وال‌استریت‌جورنال که یکی از معتبرترین روزنامه‌های سرمایه‌داران آمریکاییست، طی مقاله‌ای به مشکلات اقتصادی و سیاسی ایران اشاره کرد و بدین‌وسیله خطراتی را که با بحران‌های کنونی اوضاع اجتماعی در ایران متوجه طبقه حاکمه آمریکا گشته، به آنان خاطرنشان کرد. نویسنده این مقاله، ری ویکر، می‌نویسد «بالارفتن سطح درآمد و امکانات آموزشی، به شدت منجر به بالارفتن توقعات گشته و سرنوشت خاندان پهلوی ممکن است به موفقیت یا عدم موفقیت در جواب‌گویی به این توقعات بستگی داشته باشد.» و نویسنده در قسمتی دیگر می‌نویسد:«اکنون تقریباً اوضاع بی‌سابقه‌ای[در ایران]آشکار گشته است. گرچه مخالفین از محکوم‌کردن مستقیم خودِ شاه امتناع می‌ورزند، لکن مخالفتی عمومی با حکومت شاه نمایان شده است.» و در ادامه نویسنده به نامه‌های متعددی که از طرف عده‌ای از روشنفکران و وکلای ایرانی در اعتراض و مخالفت با دستگاه اختناق دولتی ایران نوشته شده، اشاره می‌کند.

علاوه بر وال‌استریت‌جورنال روزنامه‌های دیگر نیز هم‌زمان با سفر شاه، به نارضایی عمومی مردم در ایران اشاره کردند. ویلیام برانیگن در مقاله‌ای تحت عنوان «شاه با لیستی از اسلحه روانه آمریکا می‌شود»، در واشنگتن‌پست ۱۴ نوامبر نوشت:«در آستانه سفر شاه به ایالات متحده گروهی از ایرانیان سرشناس، نامه‌ای در اختیار مطبوعات خارجی گذاشتند که در آن خواهان انحلال پلیس مخفی وحشتناک ایران، ساواک، آزادی انتخابات و تغییرات دیگر شدند. تحقق این تغییرات، رژیم شاه را از کار می‌اندازد.»

جیمز بیل، استاد دانشکده حقوق سیاسی دانشگاه تگزاس، که چندین سال در ایران بوده، ضمن مقاله‌ای که در روزنامه کریسشن‌ساینس‌مانیتور، ۹ نوامبر ۱۹۷۷، نوشته و در آن به طور ضمنی از برخی از اقدامات شاه و بالاخص فرح تعریف کرده، به بحران کنونی اقتصادی ایران نیز اشاره می‌کند. وی تورّم شدید، مخارج بیهوده، کمبود کارگر ماهر و تکنیسین، افزایش اختلاف درآمد مردم شهر و ده را مشکلات اساسی اقتصادی در شرایط کنونی ایران می‌داند. جیمز بیل می‌نویسد:«اما در زیر این ظاهر پر زرق و برق که در رابطه با مدرنیزه‌شدن اوضاع درهم و برهم اقتصادی وجود دارد، اوضاع ایران چندان هم خوب نیست.» نویسنده در رابطه با تشدید خفقان بین سال‌های ۷۹-۱۹۷۲ می‌گوید:«در حین همین سال‌ها حکومت قادر نبود چریک‌های از جان گذشته شهری را که علیه رژیم به تروریسم دست یازیده بودند، کنترل کند. هرچه پلیس پیچ‌ها را سفت‌تر می‌کرد، اپوزیسیون نیز از احساسات بیشتر و شدیدتری برخوردار می‌شد.»

                                                 

آیا رژیم شاه از شدت اختناق می‌کاهد؟

جراید سرمایه‌داری آمریکا که در قبال حفظ یکپارچگی «جهان آزاد» برای سرمایه‌داران آمریکایی احساس مسئولیت بیشتری می‌کنند، به رغم این که در گوشه‌وکنار به درج پاره ای از واقعیات خفقان و شکنجه در ایران می‌پردازند، «محسناتی» نیز در رژیم شاه می‌بینند. روزنامه‌هایی چون نیویورک‌تایمز، وال‌استریت‌جورنال و غیره در سرمقاله‌های خود، ضمن تشریح اهمیت حمایت از «ثباتی» که رژیم شاه در این قسمت از دنیا به وجود آورده و ضمن هشدار ضمنی مبنی بر این که تق‌ و‌ لق ‌شدن سلطنت شاه، کار را به جاهای باریک خواهد کشاند، ناگهان کشف کردند که وضع حقوق بشر در ایران رو به بهبود است و «لیبرالیزه شدن» رژیم به خوبی پیش می‌رود. مثال خوب در این رابطه همان مقاله جیمز بیل است. وی می‌نویسد:«در حدود یک‌سال پیش مصادف با روی کار آمدن کارتر در واشنگتن، برگزیدگان سیاسی ایران کم کم شروع به تغییر تاکتیک‌های سیاسی خود کردند. دولت به تدریج از فشارش که چون چنگالی گریبان مردم را می‌فشرد کاست. شاهد این که ۱۹۷۷، سال لیبرالیزه شده است چشمگیر است.» «شاه[در این سال] دوبار با رهبران صلیب ‌سرخ بین‌المللی، یک‌بار با دبیرکل سازمان عفو بین‌المللی و یک بار با نویسنده اصلی گزارش کمیسیون حقوقدانان بین‌الملل ملاقات کرده است. پلیس مخفی شاه محور حملات خود را که متوجه مخالفین سیاسی بی‌گناه بود تغییر داده و متوجه کنترل تروریست‌ها کرده است. بعضی از زندانیان سیاسی آزاد شده‌اند و استفاده از شکنجه نیز طبق گزارشات معلق شده است. در پارلمان ایران یک لایحه اصلاحی به تصویب رسیده که طبق آن، حقوق کسانی که متهم به جنایات سیاسی شده‌اند محفوظ نگهداشته می‌شود.» کمتر از یک هفته بعد از این مقاله، با آغاز موج جدیدی از اختناق و سرکوبی تظاهرات و جلسات صلح‌آمیز در تهران، معلوم شد که فی‌الواقع «بهبودی» وضع حقوق بشر در ایران از چه مقوله‌ای است.

روزنامه واشنگتن‌پست، ۱۶ نوامبر، طی مقاله‌ای از قول پروفسور ریچارد کاتم، استاد حقوق سیاسی دانشگاه پیتزبورگ، می‌نویسد:«سیاست حقوق بشر کارتر تأثیراتی در ایران داشته است که در عین حال که تشویق‌کننده است، خطرناک نیز محسوب می‌شود.» نویسنده مقاله واشنگتن‌پست، جان گوشکو، ادامه می‌دهد، «کاتم اخطار داد که رژیم ممکن است به استفاده از اَشکال پیچیده‌تری برای سرکوبی متوسل شود که تشخیص آن مشکل‌تر باشد. اخطار وی از طرف منتقدین دیگری که رژیم را به تغییردادن شیوه‌اش از شکنجه پر سروصدا، به قراردادن مردم در دارالمجانین متهم می‌کنند، بازگو گشت.»

مقاله کریسشن‌ساینس‌مانیتور این‌طور تمام می‌شود:«در عین حال مردم ایران منتظر این هستند که ببینند سیاست‌های داخلی شاه ظرف چند ماه آینده چه خواهد بود. آیا جریانات اخیر، تأیید دولت در رابطه با دخالت مردم در امور مملکتی و لزوم آزادی بیان، عمیق‌تر شده و دارای معنی واقعی خواهد شد و یا این که عقربه یک‌بار دیگر به عقب برخواهد گشت؟» اتفاقات اخیر ایران، سرکوبی مبارزات روشنفکران و دانشجویان، کشتن ۱۶ نفر از تظاهرکنندگان دانشگاه آریامهر، دستگیری صدها نفر از مردم ایران نشان داد که «عقربه» هم‌‌اکنون به عقب برگشته است. در ضمن پیش‌بینی ریچارد کاتم هم به حقیقت مبدل گشت. در تظاهرات اخیر دانشجویان دانشگاه آریامهر، ساواک با لباس شخصی و به اسم «کارگران شاهدوست» به دانشجویان حمله‌ور شده و بعضی از آنان را کشت و گروه دیگری را بعد از مضروب‌ساختن دستگیر کرد. یعنی همان «اَشکال پیچیده‌تری» که کاتم از آن صحبت می‌کند، هم‌اکنون در دستور کار ساواک و دستگاه خفقان ایران قرار گرفته است.

                                                 

حمایت کارتر از شاه

شب ۱۵ نوامبر، در ضیافت شامی که از طرف کاخ سفید به افتخار شاه برگزار شده بود، کارتر حمایت دولت آمریکا را در دفاع از رژیم خفقان و ترور شاه اعلام کرد. گزارش این ضیافت در بسیاری از جراید و منجمله واشنگتن‌استار به چاپ رسید. طبق گزارش این روزنامه مهمانداران شاه، بانکداران آمریکایی و در حقیقت طراحان سیاسی دولت شاه بودند. نویسنده گزارش در این مورد می‌نویسد:«در میان ۱۲۷ نفر که برای شام و ۹۳ نفر که برای برنامه‌های سرگرم‌کننده دعوت شده بودند، به نظر می‌رسید که در لیست مهمانان، اکثریت با صاحبان صنایع، بانکداران و اهالی جورجیا[ایالت کارتر] بود.» در این گزارش آورده شده که «...با توصیف این که شاه رهبری آگاه است، وی [کارتر] گفت، همبستگی نظامی ما غیر قابل تزلزل است. و این همبستگی در تأثیر جهانیش سودمند است...ما به قدرت ایران به منزله بخشی از قدرت خود می‌نگریم و ایران نیز قدرت ما را همانند قدرت خود می‌داند.» در این ضیافت کارتر از قرار، خیلی از «رهبری خردمندانه» شاه تعریف و تمجید می‌کند. شاه در جواب به سؤال خبرنگاران درباره گاز اشک‌آوری که در تظاهرات صبح همان روز باعث سرازیرشدن اشکش شده بود می‌گوید:«آنچه باعث سرازیرشدن اشک من شد صحبت‌ها و تعریف‌های خوشحال‌کننده کارتر بود.»

مقالات متعددی در جراید، حمایت کارتر از شاه را به عنوان بهترین نشانه دورویی حرف‌های کارتر قلمداد کردند. مقاله هاریت هورن در روزنامه نیویورک‌پست ۱۶ نوامبر، در این مورد نمونه خوبی است. وی ضمن اشاره به این حقیقت که بعد از نیکسون بسیاری از مردم آمریکا نسبت به مقام رئیس‌جمهوری در این کشور بدبین شده‌اند، کوشش کارتر را برای فریب و تحمیق اذهان عمومی با تظاهر به دفاع از «حقوق بشر» و غیره، مورد مؤاخذه قرار می‌دهد. هاریت ون هورن از کتاب آدمخوار تاج به سر، نوشته اخیر رضا براهنی نویسنده ایرانی که به تازگی به زبان انگلیسی چاپ شده، نقل‌قول‌هایی می‌آورد و از آنها به عنوان شاهد مثال خفقان موجود در ایران یاد می‌کند. نویسنده مقاله سپس ادامه می‌دهد «این ملاقات شاه و شهبانویش، دورویی گویایی را در مقابل ما قرار می‌دهد. چرا باید ما در مقابل شخصی که تخت و تاج سلطنتش را با استفاده از وحشیانه‌ترین طُرق سرکوبی پابرجا نگهداشته قالی قرمز پهن کنیم؟ یک دلیل این است که این محمدرضا پهلوی، با آن چشمان نافذ طلایی فریبنده‌اش، مخلوق خود ما است. در سال ۱۹۵۳ میلیون‌ها دلار از پول‌های مالیات‌پردازان آمریکایی خرج این شد که حکومت قانونی مصدق برکنار شود و شاه فراری به روی کار آورده شود. شاهنشاه، تخت سلطنت، هواپیمای جنگی و ارتش پلیس مخفی‌اش را مدیون سازمان سیای ما است.» و بعد نویسنده مقاله‌اش را این‌طور تمام می‌کند:«ایران به مدارس، مشاغل، وسائل بهداشتی، جاده و... احتیاج دارد، و حالا شاہ اینجاست که هواپیما و بمب‌های بیشتری خریداری کند. و کاخ سفید هم به او خوش‌آمد می‌گوید. این یک دورویی است.»

وال‌استریت‌جورنال، ۴ نوامبر، بعد از شرح اوضاع وقایع اخیر ایران، در رابطه با اهمیت ایران از نقطه نظر امپریالیسم آمریکا می‌نویسد:«چون ایران نیروی به وجودآورنده ثبات در خاورمیانه محسوب می‌شود، مسأله تحولات کنونی در این منطقه برای بقیه جهان نیز مهم خواهد بود. برای آمریکا که بیشتر و بیشتر وابستگی‌اش به نفت خاورمیانه افزایش می‌یابد، این تغییرات اهمیت خاصی دارد.» و همه نگرانی سرمایه‌داران آمریکایی را از زبان یکی از دیپلمات‌های ایرانی چنین بیان می‌کند:«یکی از منابع دیپلماتیک در تهران می‌گوید «بعد از این که شاه برود؛ اختلال و بی‌نظمی به وجود خواهد آمد، و چه کسی می‌داند، این جریان ممکن است فردا اتفاق بیافتد»...»

                                                 

انعکاس تظاهرات واشنگتن در مطبوعات

حتی قبل از آمدن شاه به آمریکا مطبوعات پیش‌بینی می‌کردند که تظاهرات مخالفین شاه در واشنگتن پس از تظاهرات عظیمی که در مخالفت با دخالت نظامی آمریکا در ویتنام، در اواخر سال‌های ۱۹۶۰ و اوائل ۱۹۷۰ صورت گرفت، بی‌سابقه خواهد بود. بعد از تظاهراتی که توسط هزاران نفر از دانشجویان ایرانی برای افشای شاه و معاملاتش با کارتر، در واشنگتن برگزار شد، کارتر رئیس‌جمهور آمریکا نیز اعتراف کرد که برای کابینه او چنین تظاهراتی بی‌سابقه بوده است. واشنگتن‌استار ۱۶ نوامبر می‌نویسد:«وقتی از رئیس‌جمهور پرسیده شد که آیا حالا او می‌دانست که چه احساسی به لیندون جانسون و ریچارد نیکسون در زمان تظاهرات ضد جنگ ویتنام دست می‌داد، وی به آهستگی به خبرنگاران گفت: آهان، من هم آن احساس را پیدا کردم. امیدوارم آن روزها دیگر برنگردند...». شاه نیز در پاسخ خبرنگار نیوزویک که از وی پرسیده بود «در حال حاضر در مورد آمریکا چه چیز نگرانی اعلیحضرت را سبب می‌شود؟»، می‌گوید:«امید داشته و دعا می‌کنم که هرچه زودتر شما از آثار و عواقب جنگ ویتنام و جریان واترگیت رهایی یابید...». نگرانی شاه از «عواقب» جنگ ویتنام و جریان واترگیت قابل فهم است. در طی تهاجم آمریکا به ویتنام و متعاقب آن افشای افتضاحات واترگیت در آمریکا بود که چشم بسیاری از مردم آمریکا را باز کرد. امروزه کمتر کسی از مردم آمریکا قبول دارد که کارتر نگهبان «آزادی» و «حقوق بشر» در دنیاست. و دیگر کمتر کسی قبول می‌کند که چون شاه دوست کارتر است، او با همه شکنجه‌گران و جلادانش، دوست مردم آمریکا نیز هست.

از میان تمام جراید پرتیراژی که درباره سفر شاه به آمریکا نوشتند مقاله‌ای در مجله ویلج‌ویس به تاریخ ۱۴ نوامبر، بهتر از همه لبّ مطلب را ادا می‌کند:«سه‌شنبه آینده با ورود شخصی به ایالات متحده که می‌تواند به خاطر دست‌آوردی برجسته، یعنی قالب‌کردن مشتی شکنجه‌گر به عنوان انسان‌هایی شیک و آراسته، به خود ببالد، این امر ثابت خواهد شد که شکنجه را می‌توان از درون یک لیوان پر از شامپاین زیباتر دید و پس از بلعیدن دهانی پر از خاویار لذیذتر چشید.»


نشریه پیام دانشجو؛ دیماه ۱۳۵۶