30 خرداد 1400
نقش شهربانی در بازدارندگی توسعه سیاسی در عصر رضاشاه
شهربانی عصر رضاشاه چه کارکردهایی داشت؟
ازجمله نیروهای نظامی دوره سلطنت رضاشاه، شهربانی بود که کارکردهای گسترهای داشت. وظیفه این نیروی نظامی، که قاعدتا میبایست حفظ امنیت باشد، چنان معنا شده بود که درحوزه انتخابات، مطبوعات،سینما،پست وحتی عدلیه نیزحضوراین نیرو مشاهده میشد
از جمله نیروهای نظامی دوره سلطنت رضاشاه، شهربانی و پلیس سیاسی بود که نامش خصوصا در دوره دوم سلطنت او (1312-1320) برای مردم، نیروهای اجتماعی و مقامهای عالیرتبه وحشتآور بود.1 دستگاه شهربانی رضاشاهی نقش مهمی در نقض دستاوردهای مشروطیت و پایمال کردن حقوق اساسی شهروندان و به طور کلی در بازدارندگی توسعه سیاسی داشت که در ادامه به برخی از مهمترین آنها اشاره میشود.
یکی از مهمترین کارکردهای شهربانی دخالت در امر انتخابات و گزینش نمایندگان مجلس بود. «کار او (رضاشاه) این بود که با همکاری رئیس پلیس، اسامی گروهی از نامزدها را برای وزیر داخله تهیه کند. وزیر کشور نیز آن اسامی را برای استانداران میفرستاد. سرانجام استاندار هم فهرست مذکور را به شورای نظارت بر انتخابات که وزارت کشور تعیین میکرد میفرستاد. بنابراین مجلس نه یک نهاد مفید و مؤثر، بلکه نهادی بیخاصیت بود و به صورت لباس آراستهای درآمده بود که بدن عریان حکومت نظامی را میپوشاند».2
بعد از پایان انتخابات نیز همه نمایندگان تحت نظر عوامل شهربانی قرار داشتد. مرعوب شدن نمایندگان و احیانا تلاش برای نزدیکی به حضرت اجل (رؤسای شهربانی در دوره رضاشاه به این نام معروف شده بودند) باعث تلاش نمایندگان برای خبرچینی و جاسوسی از همکاران خود در محیط مجلس میشد تا از این طریق از دست رؤسای شهربانی و خشم آنان در امان باشند.3 معتصمالسلطنه فرخ در خصوص یک روز دیدار خود با سرلشکر محمدحسین آیرم، رئیس شهربانی وقت، مینویسد: «صبح شد و من به اداره خودم رفتم. هنوز در اتاق را باز نکرده بودم که ناگهان چشمم به سرلشکر آیرم، رئیس شهربانی کل کشور، افتاد... [آیرم گفت:] آیا اطلاع دارید که همه وزرای کابینه و یا اکثریت آنها روزی نیست که بعضی از گزارشهای مخفی را به اطلاع من نرسانند؟ آیا میدانید که بیشتر نمایندگان مجلس شورا و اغلب رجال مملکت بهطور خصوصی با من سروکار دارند و از پشتیبانی من برخوردارند؟».4
یکی دیگر از کارویژههای شهربانی، سانسور و سرکوب آزادی بیان و مطبوعات بود. در فروردین 1310ش بخشنامهای از سوی شهربانی خطاب به نشریات صادر شد که حاکی از نظارت و کنترل مطبوعات از سوی شهربانی در تمام مراحل چاپ و توزیع نشریات بود. در این بخشنامه سهمادهای آمده بود: 1. به مدیر توزیع اخطار کنید که هیچ روزی صبح و عصر روزنامه را بدون اطلاع و اخطار و اجازه مأمورین شعبه انتشار ندهد؛ 2. به کلیه ماشینخانههای مطابع اخطار شود که همهروزه باید روزنامههای چاپشده را نگاه دارند تا از طرف نظمیه اجازه انتشار آن داده شود؛ 3. به کلیه مطابع و مدیران جراید و اتاقهای حروفچینی اخطار شود که هیچ خبر و مقاله را بدون امضای سانسور نچینند و اگر فوریت دارد، به شعبه مطبوعات بیاورند و اجازه بگیرند.5
در دوره رضاشاه، تألیف کتاب نیز تحت نظر شهربانی قرار داشت و انتشار کتاب بدون اجازهنامه شهربانی ممنوع بود. همچنین در این دوره از ورود کتابهایی که با معیارهای سانسور شهربانی ناموافق و ناسازگار بودند به داخل کشور جلوگیری میشد.6 چاپخانهها و بنگاههای نشر نیز تحت کنترل مستقیم پلیس قرار داشت و این مؤسسات مکلف بودند یک مرتبه در موقع تأسیس و بعد در آخر هر ماه یک نسخه از نمونه خطوط ماشینهای موجوده در کلاس را به اداره شهربانی ارسال دارند.7 باید توجه داشت عوامل شهربانی از این حربه برای شناسایی نویسندگان و منتشرکنندگان شبنامهها و اوراق اعتراضی و مقالات منتشرشده در قسمتهای مختلف کشور استفاده میکردند.
سینماها و سالنهای تئاتر و نمایشهایی که اجرا میشد از دیگر مواردی بود که توسط شهربانی مورد دقت و بازبینی قرار میگرفت. باید توجه داشت که در این دوره، با گسترش سینما در ایران قوانین سانسور و کنترل بر آن تدوین و اعمال شد. اولین اقدام بر این مبنا با تهیه «نظامنامه برداشتن فیلم و نمایش سینما» توسط وزارت داخله در 24 تیرماه 1309 صورت گرفت.
در این دوره مأموران شهربانی در خصوص محمولات پستی نیز اقداماتی انجام میدادند؛ تا جایی که حتی تمام مکاتبات و نامههای شخصی مردم با همکاری کارمندان اداره پست خوانده میشد. مأموران آگاهی و اداره تأمینات شهربانی مراقبت شدیدی بر باجههای پستی و فرستندگان و گیرندگان مراسلات و نامهها داشتند تا هرگاه مطلبی حاکی از مخالفت با حکومت در آنها یافت شود، عاملین را تحت تعقیب قرار داده، مجازات کنند. از نکات قابل توجه دیگر این است که استفاده از رادیو نیز به جواز شهربانی نیاز داشت. بنابراین کلیه افرادی که قصد استفاده از رادیو در سالهای پایانی حکومت پهلوی اول را داشتند باید برای استفاده از آن از شهربانی مجوز دریافت میکردند.
معتصمالسلطنه فرخ: «صبح شد و من به اداره خودم رفتم. هنوز در اتاق را باز نکرده بودم که ناگهان چشمم به سرلشکر آیرم، رئیس شهربانی کل کشور، افتاد... [آیرم گفت:] آیا اطلاع دارید که همه وزرای کابینه و یا اکثریت آنها روزی نیست که بعضی از گزارشهای مخفی را به اطلاع من نرسانند؟ آیا میدانید که بیشتر نمایندگان مجلس شورا و اغلب رجال مملکت بهطور خصوصی با من سروکار دارند...»
از نکات قابل توجه دیگر در مورد شهربانی این است که در دهه دوم سلطنت رضاشاه، عدلیه به عنوان یک نهاد در دستان شهربانی قرار گرفت و قدرت مأموران شهربانی بر قدرت قاضیها برتری یافت. در این دوره شهربانی، به عنوان ضابط عدلیه که میبایست با مراقبت و ایجاد آرامش و امنیت از وقوع جرائم جلوگیری کند، خود پروندهسازی میکرد و با تهیه گزارشهای خلاف واقع و تحمیل آن بر دادگستری باعث ناامنی میشد. زیادهروی شهربانی در دخالت در امور عدلیه باعث شد حتی داور، وزیر عدلیه انتسابی خودِ رضاشاه، اعتراض به آن داشته باشد. او، که از روشنفکران جوان بود و توانسته بود با بهرهگیری از قوانین فرانسوی، عدلیه نوین را در ایران پایهریزی نماید، در جایی اعلام داشت که از ساخت عدلیه زیاد راضی نیست و علت آن را چنین میگوید: «من یک عمارت کهنه کثیف و بیسر و تهی را در عدلیه خراب کردم که روی آن یک بنای سنگی محکمی از عدل و داد بسازم. ولی در موقع ساختن عده زیادی از اشخاص بانفوذ سر رسیدند و هر یک به اصرار خشت یا آجری بدون تناسب در وسط ساختمان میگذاشتند. حال که تمام شده خودم میبینم در میان نمای سنگی عمارت جا به جا چند آجر و خشت سست و زشت گذاشته شده و بنای محکم مرا هم از ترکیب انداخته و هم از استحکام».8 به طور کلی، شهربانی با اقدامات خودسرانه، نقش عدلیه را کمرنگ کرده و خود با بیقیدی به اقدامات نامشروع خویش رنگ و لعاب قانونی میبخشید.
باید توجه داشت که بیشترین فعالیت شهربانی و پلیس سیاسی رضاشاه در سرکوب گروههای زیر متمرکز بود:
1. دارندگان اندیشه مشروطهخواهی که با کودتای 3 اسفند 1299 و قدرتیابی و صعود نهایی رضاشاه به تخت سلطنت، دستاوردهای دوران مشروطیت را محکوم به زوال میدانستند؛
2. روحانیان و علمای مذهبی که علاوه بر علایق سیاسی، آشکارا نظارهگر دینزدایی و ایجاد محدودیت برای استقلال روحانیان و علما از سوی رضاشاه بودند؛
3. رجال و سیاستمداران و کارگزاران دولتی، حکومتی و نظامی که با وجود اعلام وفاداری نسبت به رضاشاه و خدمت در مجموعه حاکمیت، همواره مورد سوءظن و خشم رضاشاه بودند؛ زیرا رضاشاه تصور میکرد هر آن ممکن است از سوی آنان توطئهای بر ضد او در حال شکلگیری باشد. این گروه از رجال و کارگزاران نیز دائم در بیم و هراس از رضاشاه و دستگاه مخوف اطلاعاتی ـ امنیتی به سر میبردند؛
4. مدیران و تحریریه مطبوعات و نویسندگان کتابها و نشریات که از همان نخستین ماههای کودتای 3 اسفند 1299 تحت شدیدترین سانسورها و نظارتهای شهربانی قرار گرفتند و این روند تا پایان دوران سلطنت رضاشاه ادامه یافت؛
5. ایلات و عشایر که بلافاصله پس از کودتا سرکوب آنان آغاز شد و تا پایان دوران سلطنت رضاشاه همواره از مهمترین دغدغههای او بهشمار میرفتند؛
6. در نهایت، عامه مردم که همواره تحت مراقبت شهربانی قرار داشتند و هرگز از آزارهای مأموران آن آسوده نبودند.
به طور کلی، دستگاه شهربانی رضاشاهی، تمام دوایر دولتی و حکومتی را تحت مراقبتهای شدید قرار داده و مخالفان حکومت را تعقیب میکردند؛ در همان حال، مطبوعات در آن دوره تحت شدیدترین سانسورها و نظارتها قرار داشتند و امنیت اجتماعی و حتی فردی مردم نیز از سوی خبرچینان پرشمار شهربانی سلب میشد.
پی نوشت :
1. رضاخان مدت کوتاهی پس از کودتای 3 اسفند 1299، درصدد برآمد دستگاه نظمیه (شهربانی) را به لحاظ کمی و کیفی تقویت کرده و افراد مورد اعتماد خود را در رأس مدیریت آن قرار دهد که از مهمترین این افراد میتوان به محمدخان درگاهی، سرتیپ محمدحسین آیرم و رکنالدین مختار (سرپاس سرتیپ مختاری) اشاره کرد.
2. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1380، ص 171.
3. برای مطالعه بیشتر در این زمینه رک: اقبال حکیمیون، سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی ایران تا پایان دوره رضاشاه، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1386، صص 315-319.
4. سیدمهدی فرخ (معتصمالسلطنه)، خاطرات سیاسی فرخ، به اهتمام پرویز لوشانی، تهران، نشر سپهر، 1347، ص 353.
5. علیرضا روحانی، «وضعیت مطبوعات در عصر رضاشاه»، فصلنامه 15 خرداد، سال 5، ش 21 (بهار 1375)، صص 161-162.
6. برای مطالعه بیشتر درباره نقش شهربانی در سانسور مطبوعات و کتاب در عصر رضاشاه رک: اقبال حکیمیون، همان، صص 321-335.
7. ماهنامه شهربانی، سال دوم، ش 11 (سال 1315)، ص 60.
8. ابراهیم خواجهنوری، بازیگران عصرطلایی، تهران، انتشارات جاویدان، 1331، ص 22.
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران