07 مرداد 1400
آمریکا ، انگلیس و امتیاز نفت شمال
در ماه مارس 1930، مکس ام. دیکسن ، نماینده آمریکایی «شرکت نفتِ باند و شئر» نیویورک همراه با شخصی به نام حسین مصطفیاف (حسن مصطفی بِیگ) با هدف کسب امتیاز نفت در پنج استان شمالی که در حوزه امتیاز شرکت نفت انگلیس و ایران نبود وارد تهران شد. تلاشهای دیکسن نهایتاً نافرجام ماند، ولی مذاکراتی که با تیمورتاش، فروغی، و دیبا، حسابدار دربار، انجام داد تا حدودی نظام رشوه را در محافل عالی مملکت و نحوه تقسیم آن بین رضا شاه و زیردستانش، حداقل تا سالهای 1930-1931، روشن میکند. آگوستین دبلیو. فرین، کنسول سابق آمریکا در ایران، مینویسد: «گفتگوهای آقای دیکسن با مقامات ایرانی درباره امتیاز نفت شمال حکایت تازه و غریبی است، که میتوانید آن را در اسناد محرمانه وزارت بیابید.»(1)
دیکسن پس از ورودش به تهران خیلی زود مذاکرات خود را با تیمورتاش، وزیر دربار رضا شاه، شروع کرد. خوشبختانه دیکسن وزیر مختار آمریکا، چارلز سی. هارت، را در جریان کامل مذاکراتش قرار داده و هارت نیز با وظیفهشناسی همه ماجرا را به وزارت امور خارجه گزارش کرده بود. هارت با اشاره به صحبتهایش با دیکسن درباره مذاکرات نفتی بین دیکسن و تیمورتاش می نویسد:
آقای دیکسن گفت که امیدوار است طی چند هفته آینده بر سر امتیاز نفت با وزیر دربار به توافق برسد، و اینکه مسئله اصلی مبلغ پولی است که باید برای کسب این امتیاز بپردازد. در این ارتباط گفت که تیمورتاش فقط عامل شاه است. وقتی از او پرسیدم که آیا مقامات ایرانی هیچ ابایی از طرح مسئله پرداخت پول برای کسب امتیاز نداشتند، گفت که خیر، کاملاً بر عکس. [دیکسن] هیچ اشارهای به مسئله پرداخت پول نکرده بود، و وقتی مقام مسئول طرف مذاکرات، آنگونه که خودش توصیف میکند، خواست تا «پیش پرداختی» صورت بگیرد، او پاسخ داده بود که شرکتهای آمریکایی عادت به دادن «پیش پرداخت» ندارند. ولی آن مقام مسئول [تیمورتاش]، طبق معمول، حاضر جوابی کرده و گفته بود که در مطبوعات خوانده است که حتی یکی از وزرای آمریکا هم از یک شرکت نفتی آمریکایی «پیش پرداخت» گرفته است. از آن به بعد دیگر هیچ ابایی برای صحبت بر سر این مسئله نداشتند؛ در واقع آن مقام ایرانی صادقانه گفته بود که در ایران هیچ کس نمیداند چه وقت مقامش را از دست میدهد و به همین خاطر احساس میکرد که باید در صورت لزوم برای تضمین یک دوران بازنشستگی بیدغدغه در اروپا تا جایی که میتواند کیسهاش را پر کند. آقای دیکسن افزود که به خاطر تجربهاش در ترکیه انتظار داشت که پیش از رسیدن به مسئله «پیش پرداختها» مجبور باشند کلی حاشیه بروند.
هارت سپس به شرایط مطرح شده در مذاکرات میپردازد، و مینویسد که سهم ایران از نفت رابطه معکوسی با میزان رشوه پرداختی داشت:
قرار بود امتیاز با این شرط داده شود که «شرکت باند و شئر» به مدت دو یا سه سال به اکتشاف نفت بپردازد و اگر تلاشهایش بینتیجه ماند بتواند امتیاز را لغو کند. آقای دیکسن در ابتدا به سفارت گفت که میتواند با پرداخت 50 هزار دلار امتیاز فوق را با حقالامتیازی برابر 8 درصد کل نفت خام تولید شده به دست آورد، و یا اینکه 100 هزار دلار بپردازد و حقالامتیاز را به 5 درصد کل نفت خام تولید شده کاهش بدهد. از آنجا که وزیر دربار ترجیح میداد حقالامتیاز بر مبنای درصد ثابتی از نفت خام تولید شده تعیین شود- همانطور که در قرارداد شرکت نفت ترکیه در عراق عمل میشد- مذاکرات با توجه به همین مسئله صورت گرفت. او افزود که احتمالاً کار را با همان 50 هزار دلار تمام خواهد کرد، و تلاش میکند امتیازی 90 ساله از ایران بگیرد؛ در حالیکه ایرانیها مبنای مذاکرات را یک امتیاز 60 ساله قرار دادهاند. آقای دیکسن گفت کافیست هزینهاش را بپردازد تا قرارداد بلافاصله امضاء شود. ظاهراً که آقای دیکسن نظر خوبی درباره وجدان کاری مقامات ایرانی ندارد. اگر همه چیز وفق مراد پیش برود و نفتی پیدا شود، باید مبلغ 100 هزار لیره دیگر هم، ظاهراً به همان شیوه فوقالذکر، بپردازد. آقای دیکسن گفت که از منابع موثق شنیده است که شرکت نفت انگلیس و ایران برای کسب امتیاز نفت پنج استان شمالی که مشمول امتیاز دارسی نیستند مبلغ 3 میلیون تومان پیشنهاد کرده است، ولی مقامات ایرانی مسئول این کار «از گرفتن آن میترسند.»
گزارش هارت نقشی را که فروغی در این بین داشت، روشن میکند:
آقای دیکسن امیدوار بود که فروغی، سفیر سابق ایران در ترکیه، که ظاهراً با اکراه در شُرف پذیرفتن پُست وزارت اقتصاد بود، از طرف دولت ایران امتیاز فوق را امضاء کند و مجلس نیز پیش از شروع تعطیلات تابستانیاش در 15 مه آن را به تصویب برساند. مذاکرات اعطای این امتیاز در ابتدا با فروغی و در آنکارا آغاز شده بود. دیکسن گفته بود که پیش از آنکه حاضر باشد مبلغ هنگفت 100 هزار لیره را بپردازد باید مسئله مهم حق ترانزیت نفت از نقاطی که مشمول امتیاز شرکت نفت انگلیس و ایران میشد روشن شود. البته او ظاهراً گمان نمیکند که این مسئله چندان مشکلساز باشد؛ زیرا شرکت هریمن و دولت ایران مسلماً میتوانستند موافقت شرکت نفت انگلیس و ایران را جلب کنند. ...او همچنین گفت که هم تیمورتاش و هم میرزا عبدالحسین خان دیبا، یکی دیگر از مقامات دربار، به او گفتهاند که مرحوم ایمبری، نایبکنسول سابق آمریکا، به تحریک رئیس فعلی شرکت نفت انگلیس و ایران، که احتمالاً منظورشان آقای تی. لوینگتن جکس است، کشته شده و پیشنهاد کردهاند که آقای دیکسن تا زمانی که در تهران به سر میبرد تحت محافظت پلیس باشد؛ که او این پیشنهاد را رد کرده بود. البته در زمان وقوع آن فاجعه اسفناک، داستانی که مقامات ایران گفتهاند بین مردم بسیار شایع بود.(2)
هارت در گفتگوی دیگری که با دیکسن داشت، اطلاعات بیشتری از مذاکرات و نحوه تقسیم رشوه بین رضا شاه، تیمورتاش، دیبا، و فروغی به دست آورد:
[دیکسن] به سفارت اطلاع داد که در مذاکرات اخیرش بر سر امتیاز نفت شمال، وزیر دربار، تیمورتاش، پیشنهاد کرده است که حقالامتیازی برابر با 4 شیلینگ به ازای هر تن نفت خام به دولت ایران پرداخت شود که بر اساس قیمت جهانی نفت تا شش شیلینگ هم قابل افزایش است. آقای دیکسن حقالامتیازی برابر با 8 درصد ارزش نفت خام تولید شده بر مبنای قیمت تمام شده بر سر چاه را پیشنهاد کرده بود؛ به عبارت دیگر، قیمت جهانی نفت در پالایشگاه، منهای هزینه حمل. با توجه به پیشنهاد تیمورتاش، دیکسن هم اینک دارد مذاکرات را بر مبنای 4 شیلینگ به ازای هر تن نفت خام بدون مقیاس صعودی فوقالذکر پیش میبرد. ...
آقای دیکسن گفت که دیبا، یکی از مقامات دربار، به او گفته است که در تمام معاملات این چنینی سهم شاه و تیمورتاش مساوی است و دیبا سهم خود را از تیمورتاش میگیرد.
دیکسن تأیید میکند که فروغی در سال 1924 واقعاً 100 هزار دلار از شرکت نفت سینکلر دریافت کرده بود، هر چند فروغی ادعای فوق را شدیداً تکذیب میکند:
آقای دیکسن گفت که فروغی، که اخیراً به وزارت اقتصاد منصوب شده است، قبلاً شریک او و حسن مصطفیاف بوده، و آنها نامهای در تأیید این مشارکت برایش فرستاده بودند. بدین ترتیب، وزیر اقتصاد به همان اندازة آقای دیکسن و مصطفیاف از هر گونه سود احتمالی مذاکره برای «شرکت نفت باند و شئر» سهم میبرد. لازم به ذکر نیست که دیکسن مطلب فوق را بینهایت محرمانه توصیف کرد. البته او فکر نمیکند که فروغی کل سهمش را بخواهد ولی مسلماً هدیه را رد نمیکند. برغم همه این حرفها دیکسن گفت که فروغی درستکارترین آدمی است که در ایران میشناسد. ...
این ماجرا من را به یاد آلبانی میاندازد. پیش از شروع مأموریتم در آن کشور، وقتی در سال 1925 داشتم گزارشهایی را که از تیرانا به وزارت امور خارجه ارسال شده بود مرور میکردم، اتفاقاً در یکی از گزارشها دیدم که یک آلبانیایی درباره یکی دیگر از هموطنانش، که از شخصیتهای سرشناس کشور بود، گفته است که او تنها وطنپرست و آدم درستکاری است که میشناسد. اظهار نظر فوق آن موقع برایم خیلی جالب بود، و بعدها وقتی که با این شخصیت بزرگ و قهرمان فضیلت در آلبانی آشنا شدم، بسی مایه سرگرمیام شد. هنوز چندی از آشنایی ما نگذشته بود که دریافتم این شخص پاکدامن یک رذل به تمام معناست که هر هنرشناسی مسلماً جای او را در «کلکسیون اراذل» خالی خواهد یافت.(3)
هارت خبر میدهد از آنجایی که روند مذاکرات خیلی کُند پیش میرفت، «قطعه کلکسیونی» یا همان فروغی، مصلحت دانسته بود که دیکسن دو یا سه ماهی از ایران برود تا مقامات فکر نکنند امتیاز نفت شمال چندان آش دهنسوزی است. بدین ترتیب، دیکسن به مقامات ایرانی اطلاع داد که قصد دارد پیش از تابستان از ایران برود و احتمالاً تا پاییز به ایران برنخواهد گشت. اما در ارتباط با احتمال اعطای امتیاز نفت شمال به شرکت نفت انگلیس و ایران، فروغی به دیکسن گفته بود که این کار «یک انقلاب واقعی به راه میاندازد.»
- فرین، یادداشت شماره (655/891.6363)، مورخ 28 مه 1930.
- هارت، گزارش شماره 51 (653/891.6363)، مورخ 5 آوریل 1930.
- هارت، گزارش شماره 61 (654/891.6363)، مورخ 17 آوریل 1930.
برگرفته از کتاب رضاشاه و بریتانیای موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی