
18 خرداد 1404
پشت پرده توافق بنیصدر با آمریکا
به مناسبت سالروز عزل بنیصدر از ریاست جمهوری
در سال های ابتدایی پیروزی انقلاب صادق قطب زاده به عنوان وزیر امور خارجۀ شورای انقلاب و بنیصدر بهعنوان نخستین رئیسجمهور ایران تلاش خود را برای مذاکره مستقیم با آمریکا و آزادسازی گروگان های لانه جاسوسی آغاز کردند،در آن زمان قطبزاده و بنی صدر ، قصد داشتند تا با یک معامله پشت پرده با آمریکاییها، شاه را برای محاکمه به ایران بازگردانند و در عوض، دیپلماتهای آمریکایی را آزاد کنند، اما دانشجویان پیرو خط امام حاضر به تحویل گروگان ها نشدند، قطب زاده و بنی صدر از جمله افرادی بودند که از قطار انقلاب پیاده شدند و با فکر کودتا و ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی، با کمک آمریکا، مجبور به ترک خاک ملت شدند، روایتی که در صفحات 264 تا 346 از کتاب »ایستگاه خیابان روزولت« به رشته تحریر درآمده است. کتابی که در زمستان 1402 توسط موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی به قلم محمد محبوبی منتشر شده است و خواندن آن خالی از لطف نیست:
مجراهای غیر رسمی
تا پیش از برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری ایران در بهمن 1358، واشنگتن با بهکارگیری «دیپلماسی خط دوم»[1] میکوشید تا از طریق مجراهای غیررسمی گروگانها را آزاد کند. […] با این حال، برگزاری انتخابات ریاستجمهوری و تعیین بنیصدر بهعنوان اولین رئیسجمهور ایران[…] میتوانستند مجراهای مستقیم مذاکره را بشناسند. در اواخر بهمن و اوایل اسفند 1358، […] مذاکرات ایران و آمریکا از گذرگاه دالانهای رسمی آغاز شد. […] در همین دوره بود که دو مذاکره از طریق دو کانال ناهماهنگ، چهبسا متعارض، جداگانه پیش میرفتند؛ یکی از سوی قطبزاده، وزیر امور خارجۀ شورای انقلاب، و دیگری از طرف بنیصدر، رئیسجمهور و رئیس شورای انقلاب.
[…] در اوایل دیماه، دو نفر که خود را نمایندگان دولت ایران معرفی کردند، نامهای رسمی از طرف وزیر امور خارجۀ شورای انقلاب به مقامات پاناما تسلیم کردند. قطبزاده در نامهاش، بهطور رسمی استرداد محمدرضا پهلوی را از دولت پاناما خواسته بود.[…] بعد از تحویل پیام، یک هیئت پانامایی [..] تا با قطبزاده به مذاکره بنشیند.[…]
قطبزاده […] اظهار داشت که تمایل دارد با همیلتون جردن، رئیس کارکنان کاخ سفید، ملاقات محرمانهای داشته باشد[…] واشنگتن برای نخستین بار مجرای مذاکراتی تازهای یافته بود که خودش ایجاد نکرده بود. این قطبزاده بود که از پاناماییها خواسته بود نقش میانجی را ایفا کنند […]
در روز 30 دی جردن و ساندرز موفق شدند با واسطهگری هیئت پانامایی، با بورگه و ویلالون در لندن ملاقات کنند. […] در این جلسه آمریکاییها تأکید کردند که گام نخست هر سناریویی که مطرح میشود، باید آزادی گروگانها باشد.[2][…]
راه جدید مذاکره
انتخاب بنیصدر بهعنوان نخستین رئیسجمهور ایران، بر روند مذاکراتی قطبزاده سایه افکند. هنوز یک هفته از پیروزی بنیصدر در انتخابات نرسیده بود که پیامی از طرف او و سیداحمد خمینی برای کاخ سفید ارسال شد. […] طرح پیشنهادی بنیصدر چند فراز داشت: نخست آن که پس از تشکیل دولت جدید ایران در 7 اسفند 1358، اولین اقدامش رسیدگی به گروگانهای آمریکایی بود[…] به فاصلۀ کمی پس از تشکیل دولت در 7 اسفند، سیدمحمد موسوی خوئینیها طی یک اطلاعیۀ عمومی اعلام خواهد کرد که از این پس، تمام گروگانهای آمریکایی تحت کنترل مستقیم آیتالله خمینی قرار خواهند داشت. چند روز بعد از صدور این اطلاعیه، گروگانها از سفارت به یک مکان بیطرف و نامشخص منتقل خواهند شد؛ به نحوی که پزشکهای آمریکایی بتوانند آنها را معاینه کنند. در این مرحله آیتالله خمینی، مذاکرات را رسماً به بنیصدر واگذار خواهد کرد. سرانجام هیئت سازمان ملل جلسات خود را برگزار خواهد کرد و با وجود این که شاه مسترد نمیشود، گروگانها آزاد خواهند شد.[3]
در روزهای بعد، بنیصدر در کنار این طرح که منتهی به رهایی گروگانها میشد، ایدهاش برای تغییر فضای سیاسی میان دو کشور را نیز مطرح کرد. ایدۀ او شامل سه شرط بود: یک، دولت ایالات متحده باید از سیاست گذشتهاش در ایران انتقاد کند؛ دو، باید قول دهد که از این پس در امور ایران مداخله نکند؛ و سه، باید متعهد شود که مانع تعقیب شاه، خاندان سلطنتی و اعوان و انصارشان نشود.[4] آمریکاییها دستکم شرط نخست را نپذیرفتند.
یک تیر و دو نشان
آمریکاییها اکنون دو کانال مذاکره در برابر خود داشتند: یا ادامۀ مذاکرات از کانال قطبزاده، یا توقف روند گذشته و آغاز دور جدید مذاکرات با بنیصدر. […]
تصمیم کاخ سفید پیشبینیپذیر بود. اولاً طرحهای پیشنهادی قطبزاده و بنیصدر تفاوت ماهوی چندانی نداشت؛ ثانیاً بنیصدر مشکلی با تداوم مذاکرات قطبزاده نداشت، مشروط بر آن که از محتوای گفتوگوها باخبر باشد؛ و ثالثاً برخلاف کانال بنیصدر، کانال مذاکرات قطبزاده زودبازده به نظر میرسید. بدین ترتیب بنا شد کماکان مذاکراتی که پیش از این میان رابطهای قطبزاده و جردن در جریان بود، دنبال شود.
[…] سرانجام دو طرف به یک سناریوی عملیاتی دست یافتند […] این سناریو صرفاً طرحی برای «خاتمۀ» مسأله بود و نه «حل» آن. […] سناریوی برن یک راهکار دیپلماتیک برای احقاق مطالبات و حقوق ایرانیان نبود[…]
موعد اجرای سناریو فرا رسید[..]کورت والدهایم باید با ارسال پیامی به قطبزاده کار را شروع میکرد. همین اتفاق هم افتاد و پس از آن[..]، قطبزاده و ونس هم پیامهای خود را صادر کردند.
در این نقطه بود که نقصانها یکی پس از دیگری آشکار شد. ابوالحسن بنیصدر بعد از جلسۀ شورای انقلاب در شامگاه 30 بهمن، اعلام کرد که «امام خمینی با تشکیل کمیسیون بررسی جنایات آمریکا و شاه سابق در تهران موافقت کردهاند.»[5] رئیسجمهور سخنی از اعطای جواز حل مسألۀ گروگانها به شورای انقلاب به میان نیاورده بود؛ در حالی که طبق گام بعدی […] باید اعلام میشد که امام مسألۀ سفارت آمریکا را به شورای انقلاب واگذار کرده است. در این مرحله، آمریکاییها مصاحبۀ بنیصدر را به معنای تحقق این گام سناریو دانستند[6] و به والدهایم اعلام کردند که کمیسیون میتواند رهسپار ایران شود. این در حالی بود […] رهبر انقلاب ایران [..] آشکارا اعلام کردند که حلوفصل مسألۀ گروگانها نه برعهدۀ شورای انقلاب، بلکه در صلاحیت مجلس شورای اسلامی است […]
دومین اشکالی که در اجرای سناریوی پیش آمد، ریشه در متن بیانیۀ بنیصدر داشت. در تلگرامی که بنیصدر برای والدهایم ارسال کرد، نوشته شده که کمیسیون مجاز است برای تحقیق دربارۀ مداخلات آمریکا در امور داخلی ایران بیاید و آنگونه که در سناریو توافق شده بود، هیچ سخنی از شرط مصاحبۀ اعضای کمیسیون با گروگانها به میان نیامده بود.[7] آمریکاییها برای بار دیگر، با علم به این که ایران اجازۀ ملاقات اعضای کمیسیون با گروگانها را نخواهد داد، پذیرفتند که سناریو ادامه پیدا کند.[8][…]
علیرغم آن که بندهای بنیادین سناریوی برن تحقق نیافته بود، اجرای آن پی گرفته شد. اندکی پس از مصاحبۀ بنیصدر، والدهایم طی بیانیهای اعلام کرد که یک کمیسیون تحقیق با مأموریت حقیقتیابی و استماع شکایات ایران تشکیل داد. […]
نهایتاً در شامگاه 4 اسفندماه 1358، کمیسیون پنجنفرۀ سازمان ملل وارد تهران شد[..] مأموریت اصلی کمیسیون تحقیق سازمان ملل چند روز پس از ورودشان به ایران کلید زده شد.
[…] کمیسیون تحقیق عزم ملاقات با تکتک گروگانها را کرد. هرچند وزارت امور خارجه و اکثریت شورای انقلاب[9] موافق این تصمیم کمیسیون بودند، اما خط امامیها تردید داشتند که به کمیسیون چنین اجازهای داده شود. […]پس از محقق نشدن شرط کلیدی اول سناریو، یعنی ارجاع مسألۀ گروگانها به شورای انقلاب، اکنون شرط کلیدی دوم، یعنی ملاقات کمیسیون با تمام گروگانها، هم در حال شکست بود.
دور میز مذاکره
در ساعت 6 عصر روز 13 اسفندماه جلسۀ مهمی در ساختمان نخستوزیری برگزار شد. دو تن از نمایندگان دانشجویان خط امامی با رئیسجمهور، سیدابوالحسن بنیصدر، و چهار نفر از اعضای شورای انقلاب، یعنی صادق قطبزاده، مهندس عزتالله سحابی، آیتالله سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی و حجتالاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی، دور یک میز نشستند تا مسألۀ ملاقات کمیسیون تحقیق با تمام گروگانها را حل کنند. در آغاز جلسه، قطبزاده توضیح داد که کمیسیون تحقیق موظف است سه مأموریت را تکمیل کند: یک، بررسی نقض حقوق بشر توسط آمریکا در ایران؛ دو، بررسی جنایات شاه در ایران؛ و سه، ملاقات با گروگانها. وزیر امور خارجه ادعا کرد که ورود کمیسیون با چنین مختصاتی موافقت امام را پشت سر خود دارد. قطبزاده به دروغ گفت که تمام افراد کمیسیون به انتخاب یا با موافقت دولت ایران بود و هیئت حاکمۀ آمریکا هیچ نقشی در این انتخاب ندارند. […]
سپس نوبت نمایندگان دانشجویان فاتح سفارت فرارسید. آنها گفتند که با اصل کمیسیون و بررسی جنایات شاه و آمریکا مخالفتی ندارند، زیرا امام در این خصوص موافقتشان را اعلام کردهاند؛ لیکن در خصوص دیدار کمیسیون پنجنفره با گروگانها، نظر متفاوتی دارند. دانشجویان معتقدند ملاقات اعضای کمیسیون با گروگانها در راستای اصل مأموریتشان نیست، بلکه پافشاری دولت آمریکاست تا خوراک تبلیغاتی برای به حاشیه راندن دو مأموریت دیگر فراهم آورد. […]
یک روز بعد، یعنی در 14 اسفندماه 1358، اتفاق عجیبی به وقوع پیوست: شورای انقلاب و دانشجویان مستقر در سفارتخانه دو موضع بهکلی متناقض اعلام کردند! در اطلاعیۀ دانشجویان نوشته شده که طبق رهنمود امام خمینی، کمیسیون باید دربارۀ جنایات شاه و آمریکا تفحص کند و امر گروگانها به مجلس شورای اسلامی واگذار شده است. […]
در نقطۀ کاملاً متضادی با این اعلامیه، قطبزاده بهعنوان رابط شورای انقلاب با دانشجویان پیرو خط امام در شامگاه 14 اسفند اعلام کرد که «با تصویب شورای انقلاب، اعضای کمیسیون تحقیق جنایات شاه سابق و آمریکا در ایران با گروگانها ملاقات خواهند کرد.»[10] […]
ماجرای استعفا
در صبح روز 16 اسفند، بنیصدر به دیدار امام خمینی رفت و مطالبی بیان کرد که حتی از گوش و چشم خبرنگاران خبرگزاری پارس هم پنهان ماند.[11] با این وجود، گزارشهای جستهوگریخته حاکی از آن است که بنیصدر در این جلسه امام را تهدید به استعفا کرده بود[…]
پس از جلسۀ تلخ صبح 16 اسفند […] دانشجویان مسلمان پیرو خط امام طی یک اطلاعیۀ مهم، اعلام کردند که گروگانها را تحویل شورای انقلاب خواهند داد […]بنیصدر و قطبزاده کار را تمامشده میدیدند. […] در شامگاه 17 اسفند، صادق قطبزاده […] به دروغ گفت که تحویل گروگانها به شورای انقلاب، دستور امام بود. هرآنچه بنیصدر و قطبزاده برای تحقق سناریوی برن رشته بودند، پنبه شد.
صبح روز بعد، دفتر امام خمینی در قم به سرعت اطلاعیۀ کوتاهی صادر کرد و اعلام داشت که ایشان فقط امر گروگانها را به مجلس شورای اسلامی واگذار و دربارۀ تحویل گروگانها به شورای انقلاب سکوت اختیار کردهاند.[12] دانشجویان مسلمان پیرو خط امام هم در اطلاعیۀ کوتاهترشان نوشتند: «به علت دروغ محضی که صادق قطبزاده، وزیر امور خارجۀ ایران، در رابطه با تحویل گروگانها اعلام کرده و آن را به امام نسبت دادهاند، از شورای انقلاب میخواهیم نمایندۀ دیگری را تعیین و با حکم رسمی اعلام نمایند.»[13]
این وقایع منتهی به تظاهرات چندهزار نفری در برابر سفارت آمریکا در تهران و در برخی شهرهای دیگر شد؛ تظاهراتی در حمایت از امام و دانشجویان و در اعتراض به عملکرد وزارت امور خارجه و اکثریت شورای انقلاب. […] تحویل گروگانها به بنبست رسیده بود و به نظر میرسید تنها کسی که میتواند این بنبست را بگشاید رهبر انقلاب ایران بود. […]
حرفِ آخر
امام خمینی در پیام خود خطاب به مردم ایران، سه اصل کلیدی دربارۀ نحوۀ تعامل با کمیسیون تحقیق سازمان ملل بیان کردند: اولاً رونوشت تمام مدارک مربوط به دخالت آمریکا و شاه سابق باید در اختیار کمیسیون قرار بگیرد [..]؛ ثانیاً ملاقات اعضای کمیسیون با گروگانهایی که در پروندۀ جنایات آمریکا و شاه دخالت دارند، برای بازجویی آزاد است؛ و ثالثاً اگر کمیسیون تحقیق سازمان ملل نظرش دربارۀ جنایات شاه سابق و مداخلات آمریکا را در تهران اعلام کرد، میتواند با تمام گروگانها دیدار کند.[14] [...]
[…] در شامگاه 20 اسفند، اندکی پس از صدور پیام امام، شورای انقلاب اعلام کرد که گروگانها در اختیار دانشجویان باقی خواهد ماند. روز بعد هم اعضای کمیسیون تحقیق بدون آن که گزارش خود را در تهران قرائت کنند،[15] سوار بر هواپیما از کشور خارج شدند[…]
[1] در ادبیات علوم سیاسی و روابط بینالملل، دیپلماسی خط دوم (Track Two Diplomacy) به تلاشهایی گفته میشود که در صدد برآوردن اهداف دیپلماتیک از طریق بازیگران غیردولتی نظیر شخصیتهای حقیقی و رابطهای غیررسمی باشد. دیپلماسی خط دوم نقطۀ متمایز دیپلماسی خط اول است که مجراهای دولتی و رسمی را دنبال میکند.
[2] Saunders. “Diplomacy and Pressure”, American Hostages in Iran. p. 115; FRUS, 1977-1980, Vol. 11, Doc. 157.
[3] FRUS, 1977-1980, Vol. 11, Doc. 175.
[4] کیهان، 28 بهمن 1358، ص 2.
[5] جمهوری اسلامی، 1 اسفند 1358، ص 2.
[6] Vance. Hard Choices: Critical Years in America’s Foreign Policy. p. 404; FRUS, 1977-1980, Vol. 11, Doc. 180.
[7] جمهوری اسلامی، 2 اسفند 1358، ص 12. بنیصدر در نطق مراسم یکسالگی نظام جمهوری اسلامی توضیح داد که امام صرفاً با ورود کمیسیون تحقیق به ایران موافقت کرده بودند: «من در بیمارستان به خدمت امام رفتم و از ایشان پرسیدم شما موافق با آمدن کمیسیون هستید؟ فرمودند بله، عیبی ندارد. من هم آن کمیسیون را دعوت کردم.» (کیهان، 14 فروردین 1359، ص 7.)
[8] Saunders. “Diplomacy and Pressure”, American Hostages in Iran. pp. 129-130.
[9] در مقابل جناح اکثریت شورای انقلاب، جناح اقلیتی وجود داشت که با پیشبرد این ایده در شورای انقلاب موافق نبود. بهطور خاص آیتالله سیدمحمد بهشتی، حجتالاسلام سیدعلی خامنهای و حجتالاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی در این گروه قرار داشتند. (جمهوری اسلامی، 19 اسفند 1358، ص 12.)
[10] کیهان، 15 اسفند 1358، ص 11.
[11] خبرگزاری پارس، بولتن ایران در 24 ساعت گذشته، 17 اسفند 1358، ص 1.
[12] انقلاب اسلامی، 19 اسفند 1358، ص 1.
[13] کیهان، 18 اسفند 1358، ص 2.
[14] صحیفۀ امام خمینی(ره). ج 12، ص 176.
[15] UNARMS, Series. 904, Box. 22, File. 1, p. 21.