14 مرداد 1400

بررسی مکاتبات کنسولگری بریتانیا با شوکت‌الملک علم طی سال‌های 1323 تا 1343 ه‍ ق


الهه محبوب*

 بررسی مکاتبات کنسولگری بریتانیا با شوکت‌الملک علم طی سال‌های 1323 تا 1343 ه‍ ق

اشاره

این مقاله به بررسی نامه‌های کنسولگری انگلستان در سال‌های حکومت شوکت‌الملک علم در قاینات و سیستان می‌پردازد و براساس اسناد موجود در مرکز اسناد آستان قدس رضوی صورت خواهد گرفت. هدف از بررسی این نامه‌ها نگاه به نقش کنسولگری انگلستان در منطقه مذکور و مناسبات بین شوکت‌الملک با کنسولگری انگلستان است.

منطقه سیستان و قاینات از جمله سرزمین‌های خاوری ایران است که به دلیل هم‌جواری با مرزهای شرقی هند دارای اهمیت بوده است. این منطقه در دوره قاجار تحت حاکمیت خاندان علم قرار داشت.

خاندان علم از اعراب خزیمه بودند که به ایران مهاجرت کردند و در جنوب خراسان سکنی گزیدند و کم کم توانستند به مناصبی دست یابند.[0] عمده فعالیت این خاندان از زمان افشاریه شروع می‌شود. شرکت امیر اسماعیل خزیمه در سپاه نادر شاه افشار و همراهی در لشکرکشی‌های وی، حاکمیت بخشی از قاینات را برای خزیمه‌ها به ارمغان آورد.[1] اوج فعالیت این خاندان در دوره قاجار به ویژه در دوره ناصری به بعد است. فعالیت‌های آن‌ها مصادف با تحولاتی است که در دوران قاجار شکل گرفت. موقعیت استراتژیک خاستگاه مکانی آن‌ها بر این امر صحه گذاشت. نزدیکی قاینات و سیستان به افغانستان و هند- منطقه‌ای که تحت نفوذ مستقیم انگلستان بود- و حفظ آن اهمیت خاصی برای این دولت داشت، نیز سیاست‌های جاه‌طلبانه روس‌ها و رقابت با انگلیس و ناتوانی شاهان قاجار در اجرای تدابیر درست در این رقابت‌ها، باعث شد خاندان‌های محلی که از نفوذ دیرینه در حوزه جغرافیایی خود برخوردار بودند با استفاده از حمایت‌های این دولت‌ها قدرت افزونتری بگیرند و خاندان علم از این امر مستثنی نبود.

قدرت‌یابی این خاندان در دوره قاجار از زمان امیرعلم‌خان سوم (حشمت‌الملک) 1282-1280ق شروع می‌شود. وی توانست اقتدار خزیمه‌ها را در منطقه قاینات و سیستان تثبیت کند. از این زمان انگلیسی‌ها برای حل مسایل منطقه پا به میدان می‌گذارند. اختلافات مرزی ایران و افغانستان باعث شد تا نمایندگان انگلیس به سرپرستی سر گلد اسمیت برای حکمیت در سال 1288ق به منطقه وارد شوند و تا حدودی نقاط مرزی مشخص شد.[2] 

اقدامات امیرعلم‌خان سوم (حشمت‌الملک) در سیستان باعث شد ولایت سیستان رسما به وی واگذار شود و خاندان علم به طور رسمی در رأس حکومت قاینات و سیستان قرار بگیرند.[3] حشمت‌الملک سعی داشت به صورت حاکمی مستقل و با اطاعت کامل از حکومت مرکزی، قدرت خود را در منطقه حفظ کند.[4] 

وی در دوران حکومت خود قلمرواش را بین فرزندانش امیرعلی‌اکبرخان حسام‌الدوله و امیراسماعیل‌خان شوکت‌الملک اول تقسیم کرد. پس از فوت وی در سال 1309ق این تقسیم اجرا شد و شوکت‌الملک وارث اصلی پدر شد.[5] این تقسیم قلمرو باعث تضعیف قدرت خاندان علم و اختلاف بین دو برادر شد. هر دو برادر سعی داشتند با انجام اقداماتی بر میزان نفوذ و اقتدار خود در منطقه بیفزایند.

در زمان صدارت عین‌الدوله 1321ق دو برادر برای پاره‌ای توضیحات راجع به مالیات عقب افتاده به تهران احضار شدند. حشمت‌الملک راهی شد؛ اما شوکت‌الملک به بهانه بیماری از رفتن سر باز زد. عین‌الدوله هم کریم‌دادخان معزز‌الملک را به حکومت قاینات منصوب و شوکت‌الملک را از حکومت خلع کرد.[6] 

امیراسماعیل‌خان شوکت‌الملک در سال 1322ق درگذشت و محمدابراهیم‌خان علم شوکت‌الملک دوم جانشین وی شد. دوران حکومت وی که تا سال 1343ق طول کشید با فراز و نشیب‌هایی همراه بود.

دوران زندگی وی از چند جهت قابل بررسی است. اول، اتفاقات مهم سیاسی که در این دوره رخ می‌دهد که بی‌تأثیر در حکومت شوکت‌الملک نیست؛ از جمله انقلاب مشروطه، استبداد صغیر، جنگ جهانی اول و قیام کلنل پسیان. دوم، نفوذ و رقابت گسترده روس و انگلیس در ایران که حاصل آن قراردادهای 1907 و 1919 است. در دوران حکومت وی جدای از وقایع یاد شده رابطه وی با دو دولت انگلیس و روس به ویژه انگلیسی‌ها در خور توجه است. همان‌گونه که بیان شد هم‌مرز بودن سیستان و قاینات با افغانستان و هند، این منطقه را مورد توجه انگلیسی‌ها قرار داده بود. آنها با ایجاد رابطه دوستانه با حاکم محلی و تأسیس کنسولگری در سیستان و بیرجند سعی داشتند بر نفوذ خود در منطقه بیفزایند.

 تأسیس کنسولگری در سیستان به سال 1898 و نایب کنسولگری در بیرجند به سال 1900 برمی‌گردد. [7] آن طور که از محتوای اسناد برمی‌آید، نایب کنسول بیرجند تابع کنسول سیستان بود. کنسولگری می‌توانست مستقیماً با حکام سیستان و قاینات مکاتبه کند. اگرچه طبق قوانین در ایران باید این نامه‌ها ابتدا به کارگزاری وزارت خارجه در هر محل ارسال و سپس از آنجا برای رفع امور به حاکم محلی ابلاغ می‌شد. اما در مجموع تعداد کمی نامه به این شکل موجود است و کنسول‌ها خود به صورت مستقیم با حاکم محلی مکاتبه می‌کردند. ظاهراً کارگزاری هم تلاشی در رفع امور نمی‌کرد و نامه‌ها را برای پیگیری به شوکت‌الملک ارجاع می‌داد.[8] بنابراین در طول دوره مورد نظر نامه‌های بسیاری بین کنسول‌های منطقه و شوکت‌الملک رد و بدل می‌شود. هدف از این مقاله بررسی محتوای نامه‌هایی است که از سوی کنسولگری بریتانیا برای شوکت‌الملک ارسال می‌شد تا نقش این کنسولگری در منطقه مشخص شود.

تعداد نامه‌های مورد بررسی 190 برگ سند است که سال‌های 1325 تا 1339 را دربرمی‌گیرد. بنابراین از سال‌های اولیه حکومت شوکت‌الملک (سال‌های 1323 تا 1325) و سال‌های آخر حکومت وی (سال‌های 1340 تا 1343) نامه‌ای در این بررسی وجود نداشت. بیشتر مکاتبات مربوط به زمان جنگ جهانی اول و حوادث آن می‌باشد. محتوای نامه‌های مزبور در ابعاد سیاسی، مشکلات اتباع انگلیسی، سرقت و ناامنی در منطقه، امور نظامی و تجهیز قشون، مسائل مربوط به موسسات انگلیسی از جمله بانک شاهی و خط سیم تلگراف هند و اروپا، مسائل اقتصادی و روابط شخصی و دوستانه و میهمانی‌ها با شوکت‌الملک بود.

نامه‌های کنسول‌ها بر روی برگ‌هایی که مهر کنسولگری و مهر دولت هند بریتانیا را داشت نوشته می‌شد. جنس این کاغذها بسیار مرغوبتر از کاغذهایی بود که شوکت‌الملک بر روی آن نامه می‌نوشت.

خطابی که در نامه‌ها برای شوکت‌الملک به کار می‌رفت بسیار احترام‌آمیز بود و عموماً همان توصیفاتی را داشت که سایرین در نامه‌های خود به کار می‌بردند: «خدمت ذی‌رفعت جناب مستطاب، اجل اکرم افخم عالی، سرکار امیر شوکت‌الملک امیرتومان و حکمران محترم کل ولایات قاینات، زید اقباله المتعالی».[9]

در برخی نامه‌ها از توصیفاتی چون «قربانت روم یا تصدقت شوم» استفاده شده است. ولی در بیشتر نامه‌های رسمی همان خطاب بالا ذکر می‌شد. پاسخ شوکت‌الملک یا در حاشیه نامه و یا به صورت جداگانه ارسال می‌شد. وی حتی‌المقدور سعی می‌کرد مشکلات و مسائل طرح شده را در حوزه حکمرانی خود حل کند.

کنسول‌هایی که برای این منطقه انتخاب می‌شدند معمولاً افراد با سابقه در حوزه دیپلماسی بودند.[10] هنگامی که یک کنسول جایگزین می‌شد به شوکت‌الملک از سوی کنسولگری اطلاع داده می‌شد. برخی از آنها که رابطه دوستانه بیشتری داشتند خداحافظی کرده و حتی در سال‌های بعد هم به شوکت‌الملک نامه می‌نوشتند.[11] 

از محتوای نامه‌ها برمی‌آید که نایب کنسول‌های بیرجند رابطه نزدیکتری با شوکت‌الملک داشتند و در میهمانی‌های وی شرکت می‌کردند. احتمالا ًبه خاطر اینکه مقر حکومتی شوکت‌الملک در بیرجند قرار داشت طبیعی بود که ارتباطات بیشتر باشد.

کنسول‌هایی که از آنها نامه‌هایی موجود است عبارتند از:

- کنسول‌های سیستان

1- سرگرد ویلیام فردریک تراورز اوکانر: کنسول سیستان از سپتامبر 1909[12]و[13] که حدود 4 نامه از وی در سال‌های 1327، 1329 و 1330 موجود است.

2- سرهنگ دوم فرانسیس بیول پرایددوکس که در نامه‌هایش نام وی پریدوکس آمده است.[14] 

بیشتر مکاتبات مربوط به وی است. 87 نامه که سال‌های 1331 تا 1336 را دربرمی‌گیرد. نامه‌های وی راجع به اتباع، خرید تجهیزات نظامی و مسایل مربوط به ورود آلمان‌ها به خاک قاینات و ... است.

- ویس کنسول‌ها یا نایب‌کنسول‌های بیرجند

ویلیام ریچارد ‌هاسن یا هوسن،  نایب کنسول بیرجند از 1909 تا 1913[15] 

19 نامه از سال‌های 1325، 1326، 1328، 1330 و 1331 با محتوای بانک شاهی و اتباع موجود است.

رولاند هیل نیو نایب کنسول بیرجند از 1913[16] 

33 نامه در سال‌های 1332، 1333 و 1334 از وی با محتوای اتباع و حضور آلمانی‌ها در منطقه موجود است.

وی در صفر 1332 وارد قاینات شد و قبل از اینکه ویس کنسول بیرجند شود چندین سال در بندر لنگه ویس کنسول بوده است.[17] 

ترنس وینسنت برنان که در نامه‌هایش با عنوان لیوتنان برنن ذکر شده، نایب کنسول بیرجند از ژانویه 1917 و کفیل کنسولگری سیستان از 1920.[18] 

37 نامه از سال‌های 1331، 1335، 1336، 1337، 1338 از وی موجود است.

ستوان جی دابلیو ماتیوز نایب کنسول بیرجند از 1918 تا 1919[19] لیوتنان متیوس 1334 و 1336 وی در سال 1335 صاحب‌منصب قشون دولت انگلیس بود.

از وی 8 نامه از سال‌های 1334 و 1336 موجود است.

 

امور سیاسی

تلاش انگلیسی‌ها برای نفوذ در منطقه سیستان و قاینات از بررسی نامه‌های کنسول‌ها کاملاً محرز است. آنها در مسایل مربوط به حاکمیت منطقه دخالت کرده و سعی داشتند حاکمی که به اهداف آنها نزدیکتر باشد برای این منطقه انتخاب شود و زمانی که می‌دیدند این حاکم با منافع آنها هم‌خوانی ندارد در کار وی کارشکنی می‌کردند. در جریان اختلاف شوکت‌الملک با حسام‌الدوله، انگلیسی‌ها جانب شوکت را گرفتند. اما در سال 1334ق و مسایل جنگ جهانی اول که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد، برای مدت کوتاهی از حمایت وی دست کشیدند.

همان‌گونه که بیان شد شوکت‌الملک در سال 1323ق رسماً به حکومت قاینات رسید. در دوران استبداد صغیر به دلیل حمایت وی از مشروطه‌خواهان، از حکومت عزل و برادرش علی‌اکبرخان حسام‌الدوله جانشین او شد.[20] 

بعد از پایان استبداد صغیر در 1327ق دوباره شوکت‌الملک به حکومت قاینات منصوب شد و برادرش کماکان حکومت سیستان را برعهده گرفت.[21] 

دو برادر به شدت رقیب یکدیگر بودند. حشمت‌الملک سعی داشت با ایجاد ناامنی گسترده در منطقه، حکومت شوکت‌الملک را از بین ببرد. کنسول‌ها از وضعیت و روابط بین دو برادر کاملا آگاه بودند.[22] حتی روس‌ها هم که از قرارداد 1907 به بعد به یک اشتراک مساعی با انگلیس رسیده بودند، از مواضع انگلیس در این خصوص حمایت می‌کردند. کنسول انگلیس که نماینده دولت تابعه‌اش محسوب می‌شد اخبار این ناامنی را به سفارت انگلیس رسانده و تلاش داشت از ناامنی‌ها جلوگیری کند. چرا که این ناامنی‌ها باعث غارت اموال اتباع انگلیس شده بود. در نامه اوکانر به شوکت‌الملک نقش و میزان دخالت انگلیس مشخص می‌شود: «تعدی و تاخت و تاز حملات حضرات بلوچ در قاینات که اخیراً خبر آن را به وزیرمختار انگلیس رسانده که این تعدی و تاخت و تاز به تحریک حشمت‌الملک بوده، دستور داده که مأموری سخت و کافی برای سیستان تعیین که تحقیقات لازم را انجام دهد و همین اطلاعات را کنسول روس به وزیرمختار روس داده، دولت ایران ناصرالسلطنه را به سمت سرحدداری سیستان و مأموریت در خصوص تعدی و حملات بلوچ‌ها انتخاب کرده که رسیدگی کرده و از حشمت‌الملک قسمت اموال منهوبه و مسروقه وصول و غرامت دریافت کنند. تقاضای دوستدار آن است که شما با مأمور محترم مذاکره و چگونگی را حالی کنید و از این طرف ما و قونسول روس اقدامات لازم به عمل آورده، ناصرالسلطنه از کم و کیف این امورات به خوبی مسبوق گردند. مقصرین و مفسدین را تنبیه خواهند کرد».[23] 

دو برادر در سال 1330ق به تهران فراخوانده شدند. شوکت‌الملک قبل از رفتن به تهران نامه‌ای به کنسول انگلیس، پریدوکس، نوشته و شرایطی را برای رفتنش به تهران قرار داد؛ از جمله اینکه توقف وی بیش از یک ماه طول نکشد؛ و در صورت انقلاب در تهران سفارت انگلیس حافظ وی باشد.[24] این نامه حکایت از روابط حسنه دو طرف دارد. در هنگام حضور شوکت‌الملک در تهران اعضای سفارت انگلیس با وی مکاتبه داشتند.[25] در تهران روابط نزدیک شوکت‌الملک با انگلیسی‌ها به دادش رسید؛ برادرش حشمت‌الملک عزل شد و سیستان و قائنات به یک حکومت تبدیل شد و شوکت‌الملک به حکومت سیستان و قائنات رسید.[26] از این تاریخ تا 1343ق شوکت‌الملک حکمرانی هر دو ولایت سیستان و قاینات را برعهده داشت. در چند سال آخر حکمرانی‌اش، بلوچستان نیز به قلمرو او اضافه شد.[27] 

انگلیسی‌ها، که حشمت‌الملک را مسئول ناامنی در قاینات و تحریک سارقین بلوچ برای غارت اموال اتباع دولت انگلیس و خسارت به آنها می‌دانستند و حتی احضار وی به تهران به درخواست آنها صورت گرفته بود،[28] از شوکت‌الملک خواستند ‌املاک حسام‌الدوله را مصادره کند تا از آن محل غرامت آنان پرداخت شود.[29] انگلیسی‌ها از حسام‌الدوله دل خوشی نداشتند.[30] 

جنگ جهانی اول، حوادث مهمی را در ایران پیش آورد؛ و با اینکه ایران در این جنگ بی‌طرف بود، به اندازه یک کشور درگیر جنگ، و شاید بیشتر، از سوی طرفین متخاصم صدمه و آسیب دید؛ حتی قلمرو حکومت شوکت‌الملک علم که از صحنه‌های واقعی جنگ هزاران کیلومتر دورتر بود نیز، تحت‌تأثیر وقایع جنگ قرار گرفت.

آنچه باعث شد حوزه حکمرانی شوکت‌الملک درگیر وقایع جنگ شود، ورود گروههای آلمانی به ایران بود که عده‌ای از آن‌ها قصد داشتند با عبور از خاک قاینات و سیستان وارد افغانستان شوند و با تحریک افغانها بر ضد انگلیسی‌ها و ایجاد پایگاه نظامی دست به حمله بزنند.[31] 

خبر رسیدن این گروهها به کنسولگری باعث شد کنسول به چاره‌جویی بپردازد. در این خصوص مکاتبات بسیاری با شوکت‌الملک از سوی کنسولگری انجام شد.

در نخستین نامه‌ای که در این خصوص از سوی پریدوکس به شوکت‌الملک فرستاده شد، حضور آلمانی‌ها و اتریشی‌ها در منطقه، تلاش ایشان برای ضربه زدن به اتباع انگلیس و روس، کمک از ایرانی‌ها برای مقابله [با] انگلیس و روس و رفتن ایشان به افغانستان برای تحریک افاغنه به قصد جهاد، به اطلاع وی رسانده شد.[32] در این نامه‌ها از شوکت‌الملک خواسته شد «تحقیقات تجسسی بنمایند و از آنها ضمانت مکتفی باید در خصوص حفظ امن گرفته شود و اگر آنها از عهده برنیایند تمام آنها دستگیر شده تحت الحراست محفوظ نگاهداشته شوند تا احکامات از طرف دولت از طهران صادر شوند.»[33] پاسخ شوکت‌الملک در حاشیه نامه این است که وی برای دستگیری افراد فوق باید از دولت مرکزی کسب تکلیف نماید.[34] 

در نامه بعدی نیو ویس قونسول قاینات، گزارشی از حضور دسته‌های آلمانی در منطقه گناباد و نزدیک شدن آنها به قاینات با هدف اجیر کردن نیرو می‌دهد؛ و از شوکت‌الملک می‌خواهد با استفاده از قشون خود مانع همکاری مردم با ایشان شود. باز هم پاسخ شوکت‌الملک در حاشیه نامه مبنی بر این است که وی نمی‌تواند از قشون خود برای این امر استفاده کند، چون دولت ایران در این جنگ اعلام بی‌طرفی نموده و تکلیف وی هم حفظ همین مسئله است؛ اما حکم به اطراف فرستاده که کسی به آن‌ها منزل ندهد.[35] 

اما شوکت‌الملک علاوه بر صدور احکامی مبنی بر ممنوعیت در اختیار قرار دادن محل سکونت به آلمانی‌ها، با انگلیسی‌ها هم در برخی زمینه‌ها همکاری می‌کند. از جمله انگلیسی‌ها در این زمان برای مسافرت اتباع خود از شوکت‌الملک تقاضای محافظ را دارند تا آنان را از حمله احتمالی آلمان‌ها محافظت نماید. شوکت‌الملک درخواست آنان را برآورده می‌کند.[36] 

حتی پریدوکس از شوکت‌الملک می‌خواهد اسرایی را که در بند دارد فعلاً آزاد نکند چرا که آن‌ها جاسوس بوده و علیه انگلیسی‌ها دست به اقدام زده‌اند.[37] 

در گیرودار جنگ نکات جالب ‌توجهی نیز در مکاتبات مطرح می‌شود. مأموران انگلیسی واهمه دارند که نکند اهل سنت منطقه به طرفداری از دولت عثمانی، دست به اقداماتی بزنند. شوکت‌الملک نگرانی آنان را بی‌مورد می‌داند: «اینکه جناب عالی خیال فرموده‌اید که اکثر سربازهای سیستان اهل سنت و جماعت هستند و ممکن است به واسطه همدردی با دولت عثمانی طرفداری از آلمانی‌ها نمایند محض خاطر شریف عرض می‌کنم در تمام فوج سیستان عده سنی 30 نفر نمی‌شود. بالفرض که سنی می‌بودند دلیل نمی‌شود هرجا سنی باشد باید به حمایت آلمان‌ها مایل باشد. چنانچه این قاعده کلیت می‌داشت خطر این مسئله به تمام مأمورین دولت فخیمه انگلیس در هندوستان و غیره متوجه می‌شد زیرا که خیلی از اهل سنت و جماعت مستخدم دارند».[38] 

انگلیسی‌ها تصمیم گرفتند حضور نظامی خود را در شرق ایران تقویت کنند. تهدید آلمان برای آنها جدی بود.[39] برای این کار لازم بود متحد منطقه‌ای خود را توجیه کنند. نیو، کنسول انگلستان، در نامه‌ای به شوکت‌الملک هدف از تقویت حضور نظامی انگلیس در منطقه را جلوگیری از نفوذ آلمان‌ها به افغانستان ذکر کرد.[40] انگلیسی‌ها نیاز به همراهی شوکت‌الملک داشتند.[41] 

کنسول انگلیس از شوکت‌الملک می‌خواهد برای تهیه آذوقه نفرات انگلیسی به وی کمک کند و از عدم مساعدت شوکت‌الملک و مردم در دادن آذوقه در این خصوص شکایت دارد[42]: «از جواب معلوم خواهد شد که دولت علّیه ایران در قائم داشتن بهبودی قشون دولت انگلیس که آنها آن کار را می‌کنند که از قراری که دولت مشارالیها می‌گویند قشون دولت مشارالیها نمی‌توانند بکنند چه اندازه دلبستگی را دارد».[43] 

البته مردم منطقه هم نسبت به این امر واکنش نشان می‌دهند. روحانی سربیشه مردم را تحریک می‌کند تا به هزاره‌ها که از سوی انگلیسی‌ها اجیر شده بودند آذوقه ندهند و این مسئله باعث می‌شود کنسول انگلیس از شوکت‌الملک بخواهد فوراً به مسئله رسیدگی کند.[44] 

از سوی دیگر شوکت‌الملک در نامه‌ای علت عدم همکاری مردم در فروش آذوقه به قشون انگلیس را نیامدن باران و تنگی سال دانسته است نه عداوت مردم نسبت به انگلیسی‌ها.[45] اما نیو این مسئله را رد نمود: «با توجه به کم بودن قشون ما تأمین آذوقه ضرری به اهالی نمی‌زند».[46] 

به هر حال شوکت‌الملک دستور داد با انگلیسی‌ها در خصوص فروش آذوقه همکاری شود و نیو در نامه‌ای از وی خواست تا کسانی را که در این خصوص مخالفت می‌کنند سریعاً مورد بازخواست قرار دهد.[47] 

در برخوردها و منازعات مردم و قشون انگلیس، از خود کنسولگری فردی مأمور رسیدگی به اوضاع می‌شد.[48] 

پس از پایان جنگ به سبب حضور قشون انگلیسی‌ها در منطقه، قیمت گندم و جو افزایش یافت. انگلیسی‌ها برای کاهش قیمت مواد فوق هرگونه خرید و فروش و معامله با قشون خود ممنوع اعلام کردند.[49] 

در باب مطالبات اتباع ایرانی از قشون نظامیان انگلیسی نیز تأکید کردند: «خاطر عالی را مستحضر می‌نماید که این ویس قونسولگری ابداً خود را مسئول ایصال مطالبات اتباع دولت علّیه ایران از نظامیان دولت فخیمه انگلیس چه در بیرجند و چه در خارج از اماکنی که قشون دولت فخیمه مأموریت و اقامت دارند نخواهند دانست».[50] 

در این دوره روس و انگلیس با هم متحد بودند. این فرصتی بود برای روس‌ها تا آنها هم در این منطقه سرپلی برای خود ایجاد کنند. بنابراین آنها نیز تقاضا کردند دارای همان امکانات کنسولی انگلیس در منطقه باشند.[51] 

اما نفرت مردم ایران از انگلیس موجب شده بود در تمام نقاط ایران، مردم خواهان شکست انگلستان و پیروزی آلمان باشند. انگلستان از نظر افکار عمومی ایران باخبر بود. لذا از متحد منطقه‌ای خود در سیستان و قائنات می‌خواست افراد مظنون به همکاری و طرفداری از آلمان را دستگیر نماید.[52] 

شوکت‌ در پاسخ تأکید می‌کند برای جلب نظر مأموران انگلستان تلاش خواهد کرد.[53] 

کنسول‌ها به دقت هر چیزی را که اتفاق می‌افتاد دنبال می‌کردند. از جمله انتشار اخبار جنگ توسط آلمانی‌ها که حاکی از پیشرفت ایشان در اروپا بود. این مسئله سریعاً از سوی نیو پیگیری می‌شود و از شوکت‌الملک می‌خواهد جلوی انتشار این اخبار را بگیرد تا باعث تهییج افکار عمومی نشود.[54] 

از مهم‌ترین نتایج جنگ برای شوکت‌الملک عزل وی از حکومت در سال 1334ق بود. وی که در برابر فشار انگلیسی‌ها مبنی بر دستگیری آلمانی‌ها بر موضع دولت متبوع خود مبنی بر بی‌طرفی ایران و کسب اجازه از دولت متبوع خود پافشاری کرده بود، نتوانست نظر انگلیسی‌ها را جلب نماید و همین مقدمات عزل وی از حکومت را فراهم کرد و برادرزاده‌اش حسام‌الدوله جانشین وی شد.[55] اما این مسئله یکسال بیشتر به طول نینجامید و بعد از یکسال دوباره خود شوکت‌الملک به حکمرانی منصوب شد و روابط حسنه‌ای با انگلیسی‌ها برقرار کرد.

 

اتباع انگلیس در منطقه

بیشتر مکاتبات کنسول‌ها مربوط به مسئله اتباع و اجزای کنسولگری می‌شد. در واقع یکی از عمده‌ترین وظایف آن‌ها رسیدگی به وضعیت اتباع و حمایت از آنان بود.[56] بررسی نامه‌ها نقش این اتباع در منطقه و مشکلات فراروی آن‌ها را نشان می‌دهد.

اتباع انگلستان در شرق ایران علاوه بر کارکنان انگلیسی کنسولگری، تجار و سربازان هندی، سربازان بلوچ، افاغنه و هزاره که اجیر گرفته شده بودند، تعدادی ایرانی بودند که یا مستخدم کنسولگری بودند و یا برای حفظ موقعیت خود تابعیت انگلیس را پذیرفته بودند. در رجب سال 1336ق حمایت از رعایای روس در قاینات و سیستان به کنسول انگلیس مقیم سیستان واگذار شد.[57] انگلیسی‌ها حتی برای اتباع ایرانی که نزد آن‌ها مستخدم بودند نشان مخصوص قرار دادند که کسی متعرض آن‌ها نشود.[58] 

مستخدمین انگلیس در صورت استعفا، از تابعیت این دولت خارج شده و این مسئله نیز توسط کنسول به شوکت‌الملک اطلاع داده می‌شد.[59] 

مهم‌ترین مسئله مطرح شده در نامه‌ها بحث امنیت در منطقه بود. ناامنی در سیستان و قاینات باعث می‌شد تجار و بازرگانان هندی و تبعه انگلیس دچار مضیقه‌های فراوان شوند و اموال آن‌ها مورد غارت و سرقت قرار بگیرد. سرقت شتر از اتباع انگلیس موضوع بسیاری از نامه‌هاست. این مسئله یکی از مواردی بود که بارها از سوی کنسول‌های انگلیس در نامه‌هایشان به شوکت‌الملک پیگیری می‌شد.[60] اگر چه در برخی پاسخ‌های شوکت‌الملک آمده است وی مسئول پیگیری این امور نیست و نمی‌تواند در امور رسمی با ویس قونسولگری مذاکره نماید بلکه این وظیفه کارگزاری خارجه است، اما باز هم کنسول انگلیس شوکت‌الملک را مسئول استرداد اموال مسروقه دانسته و از او می‌خواست ماجرا را پی‌گیری کند. به ویژه اینکه اگر گماشتگان شوکت‌الملک باعث تجاوز به حقوق اتباع انگلیسی می‌شدند این مسئله به سرعت از سوی شوکت‌الملک پیگیری می‌شد.[61] 

کنسولگری در نامه‌ای از شوکت‌الملک درخواست دارد راههای تجاری را ایمن سازد.[62] در نامه‌ای دیگر، پریدوکس به شوکت‌الملک گزارش تجار را یادآوری می‌کند که در راه سیستان و ملک سیاه کوه آب خیلی کم است و باید چاهها پاک شود و دوباره چاه حفر شود. ظاهراً خود کنسولگری هم به حکومت محلی برای این امر کمک نموده است.[63] 

اعاده حقوق و مطالبات اتباع انگلیس نیز بر عهده کنسول‌ها بود. محاکمه مجرمان و اتباع انگلیس با استفاده از حق قضاوت کنسولی، یعنی کاپیتولاسیون طبق قوانین انگلیس از سوی کنسول‌ها انجام می‌شد. وقتی یک تبعه انگلیس، موسوم به امام‌بخش، مرتکب قتل شد، پریدوکس در نامه‌ای به شوکت‌الملک خواست وی را تسلیم کنسولگری انگلیس کند تا مطابق قانون انگلیس محاکمه شود و برای تحمل مجازات نیز به هندوستان برود.[64] (تصویر یک)

علاوه بر اجرای قانون کاپیتولاسیون، گاه اجزای کنسولگری به دلیل آشنا نبودن به قوانین ایران اقداماتی انجام می‌دادند که منجر به دخالت نظمیه می‌شد. کنسولگری به شدت از آن‌ها حمایت می‌کرد و با مکاتبه با کارگزاری خارجه و شوکت‌الملک سعی در توجیه اشتباهات آن‌ها می‌نمود.[65] 

حتی اگر فرد مجرمی به افغانستان می‌رفت، از شوکت‌الملک درخواست می‌شد با مکاتبه با حکام آن منطقه پیگیر افراد خاطی شده تا حق اتباع انگلیس اعاده شود.[66] (تصویر دو)

در قضیه قتل شخصی موسوم به فدا حسین در سال 1334ق، کنسولگری درخواست کرد نماینده‌ای از سوی کنسولگری در باب این قتل تحقیق کند و دیة مقتول نیز پرداخت شود.[67] در صورتی که یکی از اتباع فوت می‌کرد و متوفی مطالباتی داشت، بازپس‌گیری مطالبات وی توسط کنسولگری انجام می‌شد.[68] اگر تبعه‌ای مفقود می‌شد از شوکت‌الملک خواسته می‌شد از نظمیه برای یافتن وی کمک بگیرد.[69] کنسولگری گاه رعایت تشریفات ظاهری را هم نمی‌کرد و با کدخداهای روستاها مستقیماً به نامه‌نگاری می‌پرداخت. در متن نامه برنن به کدخدای مزرعه بشکز برای یافتن پول گمشده یک نفر از سوارهای انگلیس کدخدای بیچاره تهدید می‌شود اگر این وجه پیدا نشود «به حکومت جلیله مراجعه و از شما به سختی خواهند گرفت».[70] 

در مواردی که اتباع با افراد محلی اختلافی پیدا می‌کردند باز هم کنسولگری از شوکت‌الملک کمک می‌خواست.[71] این مسئله به اختلافات بین سواره قشون انگلیس و افراد محلی نیز مربوط می‌شد.[72] 

در مواردی که اتباع انگلیسی طلبی داشتند و فرد بدهکار پرداخت نمی‌کرد باز هم متوسل به کنسولگری شده و او هم از شوکت‌الملک درخواست می‌کرد مسئله را حل و فصل کند و معمولا ًوی این کار را انجام می‌داد.[73] اختلافات ملکی نیز همین‌گونه حل و فصل می‌شد.[74] 

از مسایل دیگر بحث ازدواج با اتباع انگلیسی بود که این مسئله باید با اجازه «اداره جلیله حکومتی» صورت می‌گرفت. معمولاً افاغنه و بلوچ‌های رعیت دولت انگلیس دست به این اقدام می‌زدند که اگر بدون اجازه صورت می‌گرفت از سوی کنسولگری تنبیه می‌شدند.[75] 

یکی از وظایف کنسولگری، حمایت از اقلیت مذهبی اسماعیلیه بود که از نظر انگلیس به خاطر پیروی از آقاخان، اینها در حمایت انگلیس بودند و نباید با ایشان بدرفتاری می‌شد: «دستور فرمایید کسی متعرض این بیچاره‌ها نشود و مراعات حال آنها را بکند»[76] 

 

حمایت از مؤسسات انگلیسی

به غیر از کنسولگری، شعب بانک شاهی و ادارات و دفاتر خط تلگراف هند و اروپا از نهادهای انگلیسی منطقه بود. تأمین خدمات برای این موسسات یکی از موضوعات نامه‌های متبادله میان کنسولگری و حکومت سیستان و قائنات بود. هر صاحب‌منصب انگلیسی که قصد سفر به منطقه را داشت برای محافظت از وی از حکومت قاینات کمک گرفته می‌شد. از جمله وقتی که یکی از رجال و کارگزاران انگلیسی قصد سفر و عبور از بیرجند را داشت، از شوکت‌الملک تقاضا می‌شد محافظی برای ایشان آماده سازد و این کار توسط شوکت‌الملک انجام می‌شد. از جمله هنگام سفر رئیس تلگراف از تهران به کرمان، برای رفتن وی از بیرجند درخواست سوار می‌شود.[77] 

به هنگام حمل خزانه بانک شاهی از بیرجند به سیستان یا مشهد نیز درخواست ارسال سوارکار خوب می‌شد.[78] 

سیم خط تلگراف هند و اروپا در منطقه نیز گاه و بی‌گاه مورد دستبرد یا خرابکاری قرار می‌گرفت. بنا به نقل کنسولگری این کار عمدتاً توسط بلوچ‌ها صورت می‌گرفت. در نامه‌ای از شوکت‌الملک خواسته شده به خاطر شکسته شدن پیاله چینی سیم تلگراف، وی باید خسارت را پرداخت کند.[79] انگلیسی‌ها تلاش‌هایی برای گسترش این خط داشتند؛ از جمله برای تأسیس تلگرافخانه در کوه ملک سیاه، پریدوکس با مدیر اداره تلگرافات هند و اروپا مقیم تهران مذاکره کرد و از شوکت‌الملک خواست از وزارت داخله درخواست کند اداره تلگرافات ایران یک نفر تلگرافچی به کوه ملک سیاه بفرستد.[80] 

 

دخالت در امور ایران

انگلیسی‌ها علاوه برحمایت از اتباع دولتشان، به رجال ایرانی که از آن‌ها درخواست کمک داشتند مساعدت می‌کردند. این به نوعی دخالت در امور ایران محسوب می‌شد. در برخی نامه‌ها، کنسول انگلیس، سفارش بعضی ایرانی‌ها را به شوکت‌الملک می‌کند. پریدوکس در نامه‌ای از عملکرد رئیس نظمیه حمایت کرده و خواهان تداوم ریاست وی است. البته یادآور می‌شود این درخواست خودِ رئیس نظمیه از پریدوکس بوده است.[81] 

پناهنده شدن و تأمین امنیت از جمله مواردی بوده که در کنسولگری انجام می‌شده است. در جریان قتل رئیس مالیه قاینات توسط چند پلیس، تعدادی از اجزای اداره مالیه به کنسولگری پناهنده شده تا امنیت به ایشان داده شود. شوکت‌الملک در نامه‌ای به هوسن، کنسول انگلیس، اطمینان می‌دهد جان این افراد در امن و امان است.[82] 

اگر شکایتی به سفارت انگلیس در تهران می‌شد که مربوط به حوزه قاینات می‌گردید کنسول انگلیس در قاینات پیگیر آن بود. پریدوکس در نامه‌ای از شوکت‌الملک می‌خواهد به شکایت آسیه خانم دختر ناظر حسام‌الدوله از میرزااحمد مدیر که به سفارت انگلیس در تهران، و از آنجا به کنسولگری رسیده، رسیدگی کند.[83] 

کنسولگری انگلیس علاوه بر حمایت از برخی رجال ایرانی، از اقدامات شوکت‌الملک در حکومت خود ابراز رضایت می‌کرد. از جمله هوسن از اینکه شوکت‌الملک اداره حکومتی قاینات را در زمان عزیمتش به نهبندان به عبدالعلی‌خان محول کرده ابراز رضایت می‌کند.[84] 

 البته گاه نیز دلخوری‌هایی از برخی اقدامات کارگزاران ایرانی داشتند؛ از جمله زمانی که کنسولگری به مناسبت تولد جرج پنجم جشنی بر پا کرده بود و از کارگزار ایران دعوت نمود، افخم‌السلطان از رفتن خودداری کرده و باعث ناراحتی پریدوکس شد. کنسول در نامه‌ای این مسئله را متذکر شده است.[85] 

گاه نیز کنسول‌ها خواهان مجازات مأموران ایرانی بودند که از نظر آن‌ها به خوبی ایفای وظیفه نمی‌کردند. از جمله در مورد علی شاه خان، مأمور سیم تلگراف که از نظر آنها، مستحفظینی را که به سیم تلگراف صدمه می‌زدند، مجازات نمی‌کرد. پریدوکس از شوکت‌الملک می‌خواهد اقدامات سختی علیه وی و طایفه‌اش انجام دهد.[86] 

در برخی موارد کنسولگری خود اقدام به حبس افراد مجرم می‌کرد. در نامه برنن به شوکت‌الملک آمده «یک نفر محبوس پلتیکی عبدالوهاب نام از طرف فرمانفرمای ایالت خراسان فرستاده شده و در حبس حضرت اجل عالی است. برحسب دستور جناب اجل ژنرال قونسول دولت فخیمه انگلیس مقیم مشهد قرار این طور است که مشارالیه در قونسولگری اینجا حبس باشد... حالیه مؤمی الیه را به این قونسولگری اعزام دارند.»[87] در مواردی که نارضایتی مردم محلی به زیان منافع آنها بود از جمله مواردی که در هنگام جنگ جهانی اول ذکر آن گذشت یا شورش مردم بنجار، آن‌ها صریحا از شوکت‌الملک می‌خواستند جلوی این اقدامات را بگیرد[88] و حتی گاهی خود با فرستادن مأمور مستقیما مداخله می‌کردند.[89] 

 

امور نظامی

شوکت‌الملک در سال 1331ق برای جلوگیری از نا امنی‌های موجود در منطقه تصمیم گرفت نیروی مسلح مجهزی را تشکیل دهد و برای این کار موافقت دولت مرکزی را جلب کرد. فشار انگلستان بر دولت ایران برای حفظ امنیت منطقه موجب اصلی این کار بود.[90] 

شوکت‌الملک برای این کار علاوه بر استفاده از افسران مجرب و تحصیلکرده،[91] از انگلیسی‌ها هم برای تجهیزات و اسلحه کمک گرفت. در قسمتی از مکاتبات کنسول انگلیس به ارسال وسایل نظامی چون توپ و تفنگ از هند اشاره شده است.

هزینه تمام این تجهیزات به طور کامل از شوکت‌الملک گرفته می‌شد. حتی وسایلی که به عنوان امانت داده می‌شد اگر آسیب می‌دید هزینه کامل آن وصول می‌شد. در سال 1332ق صاحب‌منصب مستحفظین کاچه تعدادی ریسمان برای حمل تفنگ امانت داده بود، این ریسمان‌ها آسیب دید. بلافاصله از سوی پریدوکس برای پرداخت غرامت آنها پیگیری شد.[92] 

شوکت‌الملک توانست با کمک مالی و نظامی انگلستان و با موافقت حکومت مرکزی یک ارتش محلی مدرن و مجهز ایجاد کند[93] و با کمک این ارتش تا حدی از ناامنی منطقه بکاهد. به ویژه این که این ارتش زمانی تشکیل شد که جنگ جهانی اول در حال شکل گرفتن بود و بعدها در جنگ، این ارتش با حفظ امنیت توانست اهداف انگلیس در منطقه را تأمین کند.[94] 

 

روابط شخصی

از همان ابتدا روابط دوستانه و خوبی بین کنسول‌ها و شوکت‌الملک برقرار بود. دعوت‌ها و میهمانی‌ها یا برای تفریحات شخصی طرفین صورت می‌گرفت و یا برای ملاقات شوکت‌الملک با سایر انگلیسی‌ها[95]  بود. اوکانر در یکی از دعوت‌هایش هدف از این دعوت را ازدیاد محبت و اتحاد و مودت و ارتباط قوی بین انگلیس و ایران دانسته است. (1327ق)[96] نیز برخی نامه‌ها ارسال اخباری از دنیای سیاست در اروپا بود.[97] کنسول‌ها دستور داشتند شوکت‌الملک را از امور مهم آگاه سازند.[98] در بین نامه‌ها از اقدامات شوکت‌الملک برای انگلیسی‌ها قدردانی می‌شد. اوکانر در سال 1329ق از اینکه شوکت‌الملک باغی را برای استراحت کنسول انگلیس تدارک دیده، تشکر می‌کند.

این روابط گاهی به درخواست‌های دیگری منتهی می‌شد؛ از جمله خرید برخی لوازم شخصی برای شوکت‌الملک از هند و اروپا. یا درخواست امانت قالیچه و موارد دیگر از شوکت‌الملک برای برگزاری جشن توسط کنسولگری.[99] 

ارسال هدایا به یکدیگر، از دیگر موضوعات این نامه‌هاست. در نامه‌ای از پریدوکس به شوکت‌الملک، از وی به خاطر ارسال قالیچه و میوه اهدایی تشکر کرده، اما خاطرنشان ساخته مأمورین دولت انگلیس حق ندارند اسبابی را که هنگام مأموریت رسمی هدیه می‌گیرند شخصا بگیرند و ببرند. این وسایل مال حکومت هندوستان است و تا زمان مأموریت می‌توانند استفاده کنند و بعد از وی جانشینش می‌تواند استفاده کند.[100] 

 

نتیجه‌گیری

محتوای نامه‌های مذکور نشان می‌دهد فعالیت کنسولگری انگلیس در همه ابعاد زندگی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم منطقه وجود داشته است. آن‌ها با تیزبینی، تمام وقایع را زیرنظر داشتند و هر جایی منافع دولت بریتانیا و اتباع آن مورد خطر واقع می‌شد وارد عمل شده و تا نتیجه نمی‌گرفتند از موضع خود عقب نشینی نمی‌کردند.

در وقایع سیاسی که اثرات آن به منطقه مذکور رسید، به ویژه در جریان جنگ جهانی اول، علاوه بر فشار به شوکت‌الملک برای پیاده کردن اهداف دولت تابعه خود، به تجهیز قشون پرداخته و هرگونه واکنش مردمی را از طریق حکومت محلی خاموش می‌کردند.

آن‌ها در عین اینکه در نامه‌هایشان محترمانه با شوکت‌الملک مکاتبه می‌کردند و همان تعارفات مرسوم را به جا می‌آوردند، اما زمانی که مسئله‌ای را می‌خواستند اجرا شود و با تردید حاکم وقت رو به رو می‌شدند ادبیات آنها حالت تحکم‌آمیز پیدا می‌کرد. از مجموع مکاتبات طرفین برمی‌آید شوکت‌الملک برای حفظ منافع و امنیت اتباع و مؤسسات انگلیسی در منطقه، تمام تلاش و همت خود را به کار می‌بست. البته در مواردی که به سیاست‌های کلی دولت مرکزی بستگی داشت، مثل برخورد با آلمان‌ها و از این قبیل، امر را به حکومت مرکزی ارجاع می‌داد.

 

فهرست منابع و مآخذ

- اسناد موجود در سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی که با نام اختصاری ساکماق در متن مشخص شده است.

- آیتی، محمدحسین. 1371. بهارستان. مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد.

- رابینو، لویی. ترجمه غلامحسین میرزا صالح. 1363. دیپلماتها و نمایندگان کنسولهای ایران و انگلیس. تهران: نشر تاریخ ایران.

- سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382. اسناد حضور دولتهای بیگانه در شرق ایران. به کوشش الهه محبوب. مشهد: سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی

- شاهدی، مظفر.1377. زندگانی سیاسی خاندان علم. تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.

- منصف، محمدعلی. 1354. امیر شوکت‌الملک علم. تهران: امیرکبیر.

- نورایی، مرتضی. 1386. نقش کارگزاری‌های داخلی وزارت امور خارجه در روابط ایران و بریتانیا. تهران: مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی.

- هیل، اف. ترجمه: محمدحسن گنجی. 1378. نامه‌هایی از قهستان. مشهد: آستان قدس رضوی.

 

پا‌نوشت‌ها

* کارشناس ارشد تاریخ، دانشگاه تهران.

[0]. آیتی، 1371، ص 100.

[1]. آیتی، ص 103؛ شاهدی، 1377، ص 6.

[2]. شاهدی، 1377، ص 41.

[3]. شاهدی، ص 44.

[4]. شاهدی، ص 60.

[5]. منصف، 1354، ص 60.

[6]. آیتی، ص 119؛ شاهدی، ص 73.

[7]. روسها نیز در رقابت با انگلیسی‌ها دست به تأسیس کنسولگری در این مناطق زدند و خواهان همان توجه حکام محلی شدند.

[8]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 3118.

[9]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 9774.

[10]. برای اطلاع بیشتر به کتاب رابینو رجوع شود.

[11]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 70450، 70426.

[12]. لازم به توضیح است سال‌هایی که برای مدت کنسولی بعضی از کنسول‌ها طبق اسناد آورده شده از سال‌هایی که در کتاب رابینو قید شده بیشتر است.

[13]. رابینو، 1363، ص 31.

[14]. رابینو، ص 44.

[15]. رابینو، ص 126.

[16]. رابینو، ص 114.

[17]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 8321.

[18]. رابینو، ص 37.

[19]. رابینو، ص 100.

[20]. شاهدی، ص 87.

[21]. منصف، صص 45-44.

[22]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 70456.

[23]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 70451.

[24]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 70158.

[25]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 70476.

[26]. شاهدی، ص 99.

[27]. منصف، ص 50.

[28]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 132.

[29]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 7851.

[30]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 259.

[31]. هیل، 1378، ص 103.

[32]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 270.

[33]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 270.

[34]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 270.

[35]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، صص 288- 278.

[36]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 298.

[37]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 384.

[38]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 2633؛ سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 398.

[39]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 569؛ سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 9612.

[40]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 422.

[41].سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 2543.

[42]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 451.

[43]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 448.

[44]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 2853.

[45]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 450.

[46]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 452.

[47]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 467.

[48]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 70501.

[49]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 616.

[50]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 511.

[51]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 222.

[52]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، صص 219 و 360؛ سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 3007، 4473.

[53]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، صص 274 و 362.

[54]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 475.

[55]. منصف، ص 50؛ شاهدی، ص 107؛ سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 70550

[56]. نورایی، صص 96- 95.

[57]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 580.

[58]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 628.

[59]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 2671.

[60]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 101.

[61]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 2666؛ سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 106.

[62]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 2982.

[63]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 70480.

[64]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 7853.

[65]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 2666؛ سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 93.

[66]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 70481.

[67]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 70492.

[68]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 2680.

[69]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 2844.

[70]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 75604.

[71]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 70458.

[72]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 70454.

[73]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 8324.

[74]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 13373.

[75]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 2666؛ سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، صص 614 و 629.

[76]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 72827.

[77]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 70453.

[78]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 70449.

[79]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 70462.

[80]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 13373.

[81]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 2718.

[82]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 111.

[83]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 70468.

[84]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 4221.

[85]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382، ص 158.

[86]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 2574.

[87]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 2645.

[88]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 70464.

[89]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 70501.

[90]. منصف، ص 46.

[91]. منصف، ص 47.

[92]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 8489.

[93]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 2682؛ 70477.

[94]. شاهدی، ص 103.

[95]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 9774؛ 70482؛ 70379.

[96]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 9774.

[97]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 70379.

[98]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 11/8324.

[99]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 70456؛ 70455؛ 70489.

[100]. سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی: 9210.


برگرفته از کتاب مجموعه سخنرانی، مقالات و میزگرد همایش ایران و استعمار انگلیس منتشره از سوی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی