پیام امام خمینی (ره) درباره غائله آمل
حماسه ششم بهمن آمل را باید یکی از نقاط درخشان حمایت های مردمی در تاریخ انقلاب به حساب آورد که بر اثر آن که با مقاومت مردم، اجرای طرحهای کمونیستی پس از ناکام ماندن در تهران، در آمل نیز ناکام ماند.با نگاهی گذرا به تاریخچه حماسه ششم بهمن آمل سال 60 می توان این احساس را در ذهن متبادر کرد که خلق این حماسه بی بدیل سبب شد تا بسیاری از توطئه ها و ترفندهای شوم گروهک های کمونیستی و منافقین در آمل نقش بر آب شود.بررسی ماجرای آمل در سال 60 نشانگر نقش موثر و ارزنده مردمان خطه مازندران خصوصا آمل در شکل گیری و ماندگاری انقلاب اسلامی است وبه همین دلیل در وصیت نامه سیاسی و الهی امام خمینی (س) معمار کبیر انقلاب نیز ازآن یاد شده است.
اما پیش ازآن امام درجمع سرپرستان هیات های عازم به کشورهای خارجی درروز 10 بهمن ماه 1360 درحسینیه جماران ازمردم غیور آمل تشکرکرده وگفتند:
شما ملاحظه فرمودید که اینها در داخل تبلیغات زیاد مىکردند، به خارج هم که رفتند تبلیغات زیاد مىکنند، به اینکه مردم در اختناقاند، و خودشان همه مخالفاند با جمهورى اسلامى، در صد شش تا موافق دارد جمهورى اسلامى، یا فوقش ده تا، ولى سایرین همه موافق منفى و مخالف هستند. و دیدند که همه آمالشان را به شمال دوخته بودند و بیشتر تبلیغات این بود که شمال دیگر تقریباً صد در صد مخالف با جمهورى اسلامى هستند. و اینها همه قوایشان را جمع کردند و به آمل آن حمله وحشیانه غافلگیرانه را کردند، به امید اینکه مردم آمل هم با آنها همدست بشوند، و آمل را مرکز استان قرار بدهند و بعد مازندران و جاهاى دیگر و رشت و همه جاها را بگیرند و جلو بروند. اینها به خیال خودشان با دست ملت مىخواستند که- همان ملتى که آنها تراشیدند که مخالفند با جمهورى اسلامى- با اینها بیایند و مرکز را هم بگیرند و حکومت را تغییر بدهند و بعد هم هر طورى که دلشان مىخواهد عمل بکنند، مرتجعین را هم از بین ببرند! وقتى مواجه شدند با مخالفت مردم- مهم مخالفت مردم بود- [شکست خوردند] و ما باید تشکر کنیم از شهر آمل و آن مردم فداکار که مع الأسف، خوب عدهاى را هم شهید دادند، لکن خوب این مطلب را ثابت کردند که آنجایى که شما تمام آمالتان به آنجا بود با شما مخالفند؛ حالا شما مىخواهید بیایید قم؟ مىخواهید بیایید تهران، جاهاى دیگر؟ ( صحیفه امام، ج16، ص: 2)
همچنین امام دردر جمع پرسنل نیروى هوایى و کارکنان هواپیمایى به مناسبت روز بیعت نیروى هوایى با امام درروز19 بهمن 1361 درحسینیه جماران ضمن اهمیت برهمبستگی نیروی هوایی با اسلام وعنایات الهی درپیروزیهای ملت ایران به ماجرای آمل نیزاشاره فرمودند،اما پیش ازآن به صدام اشاره کرده ودرسخنرانی خود فرمودند:
امریکا هم بازىاش داد که ایران دیگر چیزى ندارد، خوب ارتشش که از بین رفت و پاسدارها هم که چیزى نیستند و دیگر مردم هم که اصلًا کارى به این حرفها ندارند، تو بیا برو ایران را بگیر، نفت ایران مال تو. وقتى شد، چه خواهى کرد، چه خواهى شد، منطقه را تو بگیر، همه منطقه مال تو. یک همچو حرفهایى زدند و کلاه سرش گذاشتند. این بدبخت هم از آنها گول خورد و حمله کرد به ایران و هیچ یک از اینها ایران را نمىشناختند، یعنى، ایران را خیال مىکردند مثل زمان سابق است. ایران را آنها نمىدانستند که وقتى یک ملتى اسلامى شد، یکدفعه فریاد اسلام را زد، این غیر از آن چیزهایى است که آنها مىفهمند. آنها اصلًا از قدرت اسلام اطلاع ندارند. نمىفهمند، نه آنها نمىفهمند، بعضى از اینها هم که از خود ما بودند و فرار کردند و منافقى کردند، اینها هم نمىدانستند یعنى چه ایران. اینها هم خیال مىکردند که اگر ما یک صدایى درآوریم تمام مىشود قضیه یا مثلًا در آمل اگر یک دسته کمونیستها مىگفتند اگر ما یک دفعه آمدیم در خیابان، دیگر همه مردم با ما هستند. یک همچو حماقتها اسباب این شد که صدام وارد یک دامى بشود که از صد تا دامى که او دارد بیشتر باشد.(صحیفه امام ج17ص 297 )
ازسوی دیگرامام درجمع خانواده شهداى حادثه آمل- پرسنل هوانیروز و وزارت دفاع- کارکنان وزارت امور خارجه و سفرا و کارداران جدید جمهورى درروز 24 اسفندماه 1360 درحسینیه جماران به این مساله پرداخته وگفتند:
من از شما جوانهاى برومند از هر طبقه که هستید، از نظامیان و کارمندان وزارت خارجه و بازماندگان شهداى آمل تشکر مىکنم و سلامت و سعادت همه را از خداى تبارک و تعالى مسألت مىنمایم. اشتباهى که همه این گروههاى مخالف با ایران و اسلام دارند این است که چون یک حکومت اسلامى و یک رژیمى که تمام اجزاى او منسجم باشد و یک دولتى که از مردم و ارتشى که از مردم باشد نبوده است یا اگر بوده است همان در صدر اسلام یک مدت کوتاهى بوده و بعدش نبوده است، لهذا، اینها آشنایى ندارند با یک همچو طرز حکومت. اینها همیشه در ذهنشان از حکومتها مثل حکومت هیتلر و رضا خان و دیگر اشخاص غیر انسانى و غیر اسلامى و غیر مکتبى در ذهنشان هست و مقایسه مىکنند ما بین حکومتهایى که در تمام دنیا هستند با حکومتى که در ایران هست و نفهمیدند که این طرز حکومت غیر آن طرزهاست و لهذا، به فکر ناقص خودشان در این کشور کودتا امکان دارد و به فکر ناقص خودشان خرابکاریها در این کشور براى تضعیف روحیه ملت تأثیر دارد یا حمله نظامى در مقابل این کشور و این ملت فایده دارد. اینها، حتى آنهایى که از خود ایران بودند و در ایران هم در زمان انقلاب بودند نشناختند ایران را و نشناختند قدرت ایمان را و نشناختند اسلام را. اینها اعتقاد داشتند که کشور ایران به واسطه انقلابى که شده است، ارتشش در هم ریخته و مردمش متفرق، و سر و سامان ندارد این کشور و اگر یک قدرتى در مقابل او بایستد در ظرف چند روز مىتواند که ایران را (صحیفه امام، ج16، ص: 104) قبضه کند. این اشتباهات براى همین است که ادعا مىکنند ما اسلام را مىشناسیم و نشناختند، ادعا مىکنند که ما جامعهها را مىشناسیم و نشناختند و نکتهاش هم همین بود که عرض کردم که یک جامعه مثل جامعه امروز ایران سابقه نداشته یا سابقهاى که آنها مطلع بر آن شده باشند نداشته. و لهذا، هر یک از اینها که با آن جهالتى که دارند و عدم دید سیاسى و شناخت از اسلام و جامعه ما دارند، در یک گوشهاى با هم جمع مىشوند و مىخواهند توطئه کنند. به خیال خودشان مىخواهند که یا ایران را برگردانند به حال سلطنتى، که یک طایفه زیادشان این خیال را دارند یا ایران را از جمهورى اسلامىاش برگردانند به جمهورى دمکراتیک، که آنها هم یک دسته هستند و روى هم رفته اینها اسلام را نمىخواهند، حتى آنهایى که ادعاى اسلام مىکنند هم حکومت اسلامى را به این وضعى که در ایران هست نمىخواهند. آنها نمىخواهند که دولتشان یک دولتى باشد که با مردم آمیخته است و ارتششان یک ارتشى باشد که در دامن ملت است و ملت در دامن او. آنها مىخواهند که یک رژیمى باشد که یکى در آن بالا باشد و حکومت کند با یک اقلیت و همه مردم هم خاضع باشند، آن هم خاضعى که با سرنیزه خاضع باشند. شما اگر خیال کنید که در سرتاسر دنیا حکومتى باشد که سرنیزه را بردارد و بتواند به جاى خودش بنشیند، نداریم همچو حکومتى؛ یعنى، خود ملتها و خود مردم، تودههاى میلیونى با حکومتها موافق نیستند و یا تا کنون ندیدند یک حکومتى که وقتى که جنگ بشود همه مردم جنگجو هستند. وقتى که محاصره اقتصادى بشود افکار همه مردم توجه به این پیدا مىکند که ما باید خودکفا باشیم و متخصصین ما مشغول مىشوند و افکار خودشان را به راه مىاندازند و قدرت خودشان را به راه مىاندازند و ایران را مستغنى مىکنند از خارج. و من به شما اطمینان مىدهم که اگر تا یک مدتى ما در این فشارها باشیم، ایران بیشتر ثبات پیدا مىکند و مغزهاى متفکر مکتبى ایران بیشتر به کار مىافتد و ایران را خودکفا مىکند. آنها حتى کارمندان دولت را، کارکنان در کشور، آنهایى که در کارخانهها کار مىکنند و کارگرانى که در مزارع مشغول زراعت هستند، در یک رژیم اسلامى نشناختند. آنها مقایسه کردند اینجا را یا به بعض کشورهاى غربى یا به بعض کشورهاى شرقى، و روى آن دید است که تا اینجا وارد مىشوند. آن حربهاى که در دست ایران است، پیش آنها نیست و آنها نمىشناسند آن حربه را؛ آن حربه ایمان است حربه توحید است، حربه اسلام است، حربه قرآن مجید است که در تحت بیرق یک همچو اسلام و قرآن و توحید همه مجتمع هستند و آنها تأییدات غیبى الهى را منکر هستند، نمىتوانند بفهمند، اینها نمىتوانند چشمشان را باز کنند و ببینند که در هر گوشه از ایران یک امور خارق العاده واقع مىشود که با دست عادى بشر نمىتواند واقع بشود.
آنها در طبس آمدند و گمان کردند که مىتوانند نیرو پیاده کنند و مىتوانند بیایند و به بهانه خارج کردن گروگانها ایران را قبضه کنند و خداى تبارک و تعالى شنها و بادها را فرستاد و آنها را شکست داد.
اینها نمىتوانند بفهمند و نخواهند توانست فهمید که سربازهاى ایران از نظامى و پاسدار و سایر قواى مسلح با ایمان است که دارند پیش مىروند. تمام قدرتها یک طرف ایستادند و یک قدرت ایمان هم در مقابل آنها یک طرف و قدرت ایمان بر آنها غلبه کرد و غلبه مىکند. اینها جامعهاى که اسلام در او وجود پیدا کرده است و پیاده شده است، این جامعه را ندیدند تا بفهمند. در کتابها هم همچو جامعهاى را نخواندهاند تا بفهمند. افکار کوتاه آنها هم نمىرسد به این امر که بتوانند بفهمند جامعه اسلامى یعنى چه. در تاریخ، در عین حالى که خواندهاند که عدههاى بسیار کم و ارتش بسیار کم اسلام بر دولتهاى طاغوت بسیار قدرتمند مثل ایران سابق و مثل روم غلبه کردند و این غلبه، غلبه ایمان بود، آنها را آن طور غربیها غربزده کردند و تبلیغات بر ضد اسلام و بر ضد ایمان و بر ضد انبیا کردند که غفلت کردند از ایمان و اسلام و روى آن غفلت مشغول این طور خرابکاریها هستند. اگر این عدهاى که در جنگل بودند اسلام را فهمیده بودند، حمله به آمل نمىکردند. این حمله در عین حالى که براى ما تأسفانگیز بود و عدهاى از برادرهاى ما را از دست ما گرفت، لکن فهماند به این دستههاى غیر انسانى که این طور نیست که شما خیال مىکنید که اگر یک صدایى بلند کنید مردم با شما هستند. چطور یک مردم مسلمانى که دل بستهاند به اسلام و دل بستهاند به قرآن، و شهادت را براى خودشان افتخار مىدانند. .. (صحیفه امام ج 16 ،ص 103تا106)
درهمین حال امام دروصیتنامه سیاسى - الهى خود نیزبه این امرنیز پرداخته وآورده اند:
استالین که یکى از چهرههاى به اصطلاح «درخشان» حزب بود، ورود و خروجش را و تشریفات آن و اشرافیت او را دیدیم. اکنون که شما فریب خوردگان در عشق آن رژیم جان مىدهید، مردم مظلوم شوروى و دیگر اقمار او چون افغانستان از ستمگریهاى آنان جان مىسپارند، و آن گاه شما که مدعى طرفدارى از خلق هستید، بر این خلق محروم در هر جا که دستتان رسیده چه جنایاتى انجام دادید و با اهالى شریف آمل که آنان را به غلط طرفدار پر و پا قرص خود معرفى مىکردید و عده بسیارى را به فریب به جنگ مردم و دولت فرستادید و به کشتن دادید، چه جنایتها که نکردید. و شما «طرفدار خلق محروم» مىخواهید خلق مظلوم و محروم ایران را به دست دیکتاتورى شوروى دهید و چنین خیانتى را با سرپوش «فدایى خلق» و طرفدار محرومین در حال اجرا هستید، منتها «حزب توده» و رفقاى آن با توطئه و زیر ماسک طرفدارى از جمهورى اسلامى، و دیگر گروهها با اسلحه و ترور و انفجار.
من به شما احزاب و گروهها، چه آنان که به چپگرایى معروف- گرچه بعضى شواهد و قرائن دلالت دارد که اینان کمونیست امریکایى هستند- و چه آنان که از غرب ارتزاق مىکنند و الهام مىگیرند و چه آنها که با اسم «خودمختارى» و طرفدارى از کرد و بلوچ دست به اسلحه برده و مردم محروم کردستان و دیگر جاها را از هستى ساقط نموده و مانع از خدمتهاى فرهنگى و بهداشتى و اقتصادى و بازسازى دولت جمهورى در آن استانها مىشوند، مثل حزب
«دموکرات» و «کومله» وصیت مىکنم که به ملت بپیوندند. و تا کنون تجربه کردهاند که کارى جز بدبخت کردن اهالى آن مناطق نکردهاند و نمىتوانند بکنند، پس مصلحت خود و ملت خود و مناطق خود آن است که با دولت تشریک مساعى نموده و از یاغىگرى و خدمت به بیگانگان و خیانت به میهن خود دست بردارند و به ساختن کشور بپردازند و مطمئن باشند که اسلام براى آنان هم از قطب جنایتکار غرب و هم از قطب دیکتاتور شرق بهتر است و آرزوهاى انسانى خلق را بهتر انجام مىدهد.
و وصیت من به گروههاى مسلمان که از روى اشتباه به غرب و احیاناً به شرق تمایل نشان مىدهند و از منافقان که اکنون خیانتشان معلوم شد گاهى طرفدارى مىکردند و به مخالفانِ بدخواهان اسلام از روى خطا و اشتباه گاهى لعن مىکردند و طعن مىزدند، آن است که بر سر اشتباه خود پافشارى نکنند و با شهامت اسلامى به خطاى خود اعتراف، و با دولت و مجلس و ملت مظلوم براى رضاى خداوند هم صدا و هم مسیر شده و این مستضعفان تاریخ را از شرّ مستکبران نجات دهید؛ و کلام مرحوم مدرس آن روحانى متعهد پاک سیرت و پاک اندیشه را به خاطر بسپرید که در مجلس افسرده آن روز گفت:اکنون که باید از بین برویم چرا با دست خود برویم.
من هم امروز به یاد آن شهید راه خدا به شما برادران مؤمن عرض مىکنم اگر ما با دست جنایتکار امریکا و شوروى از صفحه روزگار محو شویم و با خون سرخ شرافتمندانه با خداى خویش ملاقات کنیم، بهتر از آن است که در زیر پرچم ارتش سرخ شرق و سیاه غرب زندگى اشرافى مرفه داشته باشیم. و این سیره و طریقه انبیاى عظام و ائمه مسلمین و بزرگان دین مبین بوده است و ما باید از آن تبعیت کنیم؛ و باید به خود بباورانیم که اگر یک ملت بخواهند بدون وابستگیها زندگى کنند مىتوانند؛ و قدرتمندان جهان بر یک ملت نمىتوانند خلاف ایده آنان را تحمیل کنند. (صحیفه امام ج21 ص: 439-440 )
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران - تهران