آیات عظام درباره "سیدمصطفی خمینی" چه گفتند؟
او تنها فرزند امام نبود. او اندیشمند، مفسر و فقیه بزرگی بود که بزرگی اش زیر سایه بزرگی پدرش مانده بود. البته علمای روزگار عظمت علمی و سیاسی او را درک و تایید می کردند.
یکشنبه یکم آبان 56 نهضت اسلامی ایران، سرمایه بزرگی را از دست داد. سیدمصطفای رهبر، به طرز مشکوکی در نجف دار فانی را وداع گفت و غم را بر جامعه اسلامی مستولی کرد امام اما این غم بزرگ را الطاف خفیه الهی دانست.
به گزارش «تابناک»، فرزند امام خمینی (ره) در آذر ۱۳۰۹، در قم متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسههای باقریه و سنایی به پایان رساند. در سال ۱۳۲۵ به تحصیل علوم اسلامی پرداخت و در سال ۱۳۳۰ سطح را به پایان رساند و در درس خارج میرزا حسن موسوی بجنوردی و حسین طباطبائی بروجردی حضور یافت.
مصطفی علاوه بر اجتهاد در فقه و اصول، در علوم معقول و منقول نیز مهارت داشت. او تنها فرزند امام نبود. او اندیشمند، مفسر و فقیه بزرگی بود که بزرگی اش زیر سایه بزرگی پدرش مانده بود. البته علمای روزگار عظمت علمی و سیاسی او را درک و تایید می کردند.
ساواک که از سابقه مبارزاتی مصطفی خبر داشت در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ دستور جلب اورا به شهربانی قم صادر کرد. ماموران زمانی که مصطفی در خانه آیتالله مرعشی نجفی مشغول صحبت با ایشان بود، به آن جا یورش بردند و او را دستگیر کردند و مدت ۵۷ روز در زندان قزل قلعه و در سلول انفرادی زندانی کردند.
در ۸ دی ۱۳۴۳ او را از زندان آزاد کرده و در ۱۳ دی که تنها ۵ روز از آزادی اش میگذشت به دنبال استقبال چشمگیر مردم، ماموران حکومتی به خانه او در قم حمله کردند و بار دیگر مصطفی را دستگیر و به تهران اعزام میکنند.
"سید مصطفی" دو فرزند داشت که حاصل ازدواجش با دختر آیتالله شیخ مرتضی حائری یزدی فرزند آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری موسس حوزه علمیه قم بود.
آنچه می آید سخنان چندتن از مراجع و آیات عظام درباره این شهید والامقام است که به مناسبت یکم آبان، توسط «جماران» بازنشر شده و تابناک بخش هایی از آن را در قالب اینوگرافی تقدیم تان میکند:
مرحوم آیتالله العظمی سید رضا بهاءالدینی: ابن الامام بل هو الامام
الحاج آقا مصطفی، آیتالله جامع بین المعقول و المنقول و السیاسیة الأسلامیة و الدینیة فی شبابه و بلغ ما بلغ من نوادر زماننا، بل من نوادر الاعصار و الأزمان، صادق القول مع حسن نیّته، بصیرٌ بالنفوس مع کمال الفطانة الدهی، و له سهم وافر فی الانقلاب و حوادثه، صابر فی المشکلات و نوائب الدهر.
ابن الامام بل هو الامام، بل له ابٌ مثل الامام، شدید الحبّ بالامام، لا لأجل الأبوة، و الامام شدید الحب لا لأجل البنوّة، بل لجهات آخر لا مجال لذکرها.
آن چه من در این جا نسبت به حاج آقا مصطفی آوردم هیچ مبالغه و گزافی نیست اگر کمی به ذهن بعید به نظر برسد، به علت این است که حاج آقا مصطفی را نمیشناسیم. او به راستی یکی از شخصیتهای بزرگ اما گمنام است. کسی نمیتوانست او را خوب بشناسد و بشناساند. من معتقدم که هیچ کس به اندازه خود امام سلام الله علیه حاج آقا مصطفی را نمیشناخت. افسوس که ایشان هم به لحاظ های گوناگون نتوانستند به معرفی چهره تابناک آن شهید برآیند.
آیتالله مؤمن: کلاس ایشان غیر از آموزش درس، آموزش اخلاقی هم برای ما دربر داشت
او یکی از شاگردان فاضل امام بود. وقتی خدمت ایشان منظومه حاج ملاهادی سبزواری را می خواندیم کاملاً معلوم بود که به مباحث سطح بالاتری در حد اسفار ملاصدرا هم تسلط دارد. کلاس ایشان غیر از آموزش درس، آموزش اخلاقی هم برای ما دربر داشت. به طور کلی معنویتی که امام داشتند در ایشان نیز متبلور بود. اهل دنیا نبود و مانند حضرت امام او هم به مادیات دلبستگی نداشت. پس از دستگیری امام و انتقال ایشان به تهران، ایشان کارگردان مبارزات بود. در همان روز اول در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها جلسهای برگزار شد و ایشان مردم را راهنمایی کرد و جهات مبارزه را برای مردم تبیین می نمود. پس از آن که با حضرت امام به نجف مشرّف شدند در آن جا هم گاهی فعالیتهای ایشان بیش از حضرت امام بود. با همه افرادی که از جاهای گوناگون به شکل سیاسی به نجف می رفتند ایشان ملاقات می کرد.
در روزهای درسی منظم در کلاس حاضر میشدند و تعطیلی بی مورد نداشتیم. با این که سمت استاد را داشتند اما حساب معلم و شاگردی در کار نبود. با شاگردان خود به منزله رفیق بودند، تکبّر نداشتند و آدم متواضعی بودند. نقطه اوج مبارزات مردم ما علیه طاغوت اعتراض به شهادت ایشان بود که با تصمیم جامعه مدرسین حوزه های علمیه درسهای سطح حوزه تا چند روزی تعطیل شد و درس خارج هم در روز یکشنبه به احترام ایشان تعطیل و بازار هم روز دوشنبه را تعطیل کردند. این مسئله موجب ایجاد شور و حال بیشتری در بین طلاب و سایر مردم شد. رژیم شاه به مردم و طلاب حمله کرد و در نتیجه عده ای به شهادت رسیدند، چهلم این شهدا موجب تظاهرات و اعتراض مردم در شهرهای دیگر شد.
آیت الله العظمی جعفر سبحانی: آثار علمی منتشر شده از ایشان نشانه عظمت و ذکاء فکری و ذوق ایشان در مسائل فلسفی، فقهی و اصولی است
ایشان استعداد قوی و حافظهای قوی داشتند. غالباً اشخاص خوش فهم و خوش فکر، از حافظه قوی برخوردار نیستند ولی ایشان در عین حال که فهمی خوب و دقتی بسیار داشت دارای حافظه قوی هم بوده. یکی از مواهبی که ایشان داشت فکرِ زایا بود. تواضع در برابر کسانی که حقی بر گردنش داشتند از صفات بارز ایشان بود. با این که در حوزه شخصیتی علمی بودند و در نجف تدریس داشتند و در کنار همه اینها، فرزند امام بودند، اما چون در دوران جوانی پیش ما درس خوانده بود، در سال 1356 که به عمره مشرف شده بودم و ایشان هم آمده بود آن قدر مورد محبت ایشان قرار گرفتم که دیگران تعجب میکردند.
به حمدالله آثار علمی منتشر شده از ایشان نشانه عظمت و ذکاء فکری و ذوق ایشان در مسائل فلسفی، فقهی و اصولی است. از تفسیرشان پیداست که ایشان بیشتر از نظر فلسفی و عرفانی به کتابالله علاقهمند بود تا بعدهای دیگر یعنی همان بُعدی که امام در اوایل انقلاب در چندین جلسه در شبهای سه شنبه آن را بحث میکردند. درباره قرآن از نظر لغت، تاریخ، فقه، فلسفه، و حتی از نظر علوم امروزی زیاد کتاب نوشته شده، اما از آن بُعد خاصی که امام مطرح کرد کمتر مطرح بود. حضرت امام استفادههایی از آیات قرآن میکرد که جز به مدد ذوق خاص ایشان میسّر نبود. به حمدالله فرزند ایشان هم از نظر فقه، هم از نظر اصول، هم از نظر فلسفه و هم از نظر تفسیر نمایانگر شخصیت عملی پدر بود.
خداوند منان مصلحت دید که این فرزند را در زمان حیات پدر از او بگیرد، خدا رحمت کند مرحوم امام را من از خود ایشان شنیدم که فرمود استادم مرحوم شاه آبادی از پدر بزرگوارش که شاگرد مرحوم صاحب جواهر بود نقل کرد: فرزند صاحب جواهر فوت کرده، جنازه پسرش را عصر تشییع کردند اما موفق به دفن نشدند و غروب شد. جنازه را در یکی از مقبرههای صحن امیرالمؤمنین علیه السلام گذاشتند تا آن شب برایش مقداری قرآن بخوانند و فردا او را دفن کنند. من خودم شاهد بودم که مرحوم صاحب جواهر همان شب را در کنار جسد فرزند عزیز و دانشمندش، مقداری قرآن خواند و بعد مشغول بقیه کارهای شب در آن جا شد.
مثلاً اگر هر شب مقداری از کتاب جواهر را مینوشت، همان مقدار را آن شب در کنار جسد فرزند عزیزش نوشت. این به آن معنا نیست که قلبش نمیسوزد بلکه نشانه «رضی بما قضی الله» است. و در عین این که قلبش میسوزد و اشک میریزد به قضای الهی راضی است و لذا عکس العمل نشان نمیدهد هم قرآن میخواند و هم کتاب را مینویسد. در هنگام فوت حاج آقا مصطفی شنیدم که همین مسئله رخ داده، در ظاهر دیده نشده که حضرت امام گریه کنند، گرچه در باطن ممکن است گریه کرده باشد، اما به هر حال عکس العمل زیادی نشان ندادند.
در تاریخ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده است فرزندش ابراهیم در آغوش پیامبر فوت کرد پیامبر نگاهی کرد دید که روح او در حال پرواز است فرمود ابراهیم عزیز «العین تدمع و القلب یحزن» چشم اشک میریزد و قلب متحزّن است. اما در عین حال در مقابل قضای خداوند تسلیم و به هر آن چه او مقدر کرده راضی هستیم. این فرزند نعمتی الهی بود که خود داد و مصلحت را هم خود می داند و ما از غیب اطلاعی نداریم.
سلام الله علی الامام حین ما ولد و حین ما مات و حین ما یبعث حیا و سلام الله علی ولده حین ما ولد و حین ما استشهد و حین ما یبعث.
مرحوم آیتالله محمد هادی معرفت: نسخه دوم پدرش بود
ایشان علاوه بر داشتن هوش و استعداد فوق العاده، فردی بود توانمند، اجتماعی، فوق العاده دوست داشتنی و اهل فضل و ادب بود، در درس با والد خود بحث میکردند در عین حال که در درس امام شرکت خود نیز خارج فقه او اصول تدریس میکرد و به تفسیر علاقهمند بود. ایشان به دلیل فرزندی امام هم به خاطر ویژگیهای فردی از موقعیت اجتماعی بالایی برخوردار بود. اما با این وجود متواضع و فروتن بود. آن مرحوم میدانست که من در تفسیر کار میکنم، یک بار به من فرمود من اقدام به نوشتن یک تفسیر کردهام، خوب است آن را ملاحظه کنید. منزل ایشان رفتم و بعد از دیدن آن تفسیر نکاتی که به نظرم رسید مطرح کردم، تفسیر آن مرحوم جنبه عرفانی فلسفی بالایی داشت. و این حاکی از گسترش اطلاعات علمی، فلسفی و عرفانی آن مرحوم بود. مجموعاً ایشان فردی اجتماعی و در فقه و اصول، فلسفه و عرفان در حد بالایی بود. تصور بنده آن است که به دلیل همان جامعیت امام (قدس سره الشریف) در آن مرحوم، اگر اجل مهلت داده بود ایشان بعد از پدر شایسته ترین فرد برای معرفی پدر بود. بله ایشان ادیب، اصولی، فلسفی، متکلّم و مفسّر بود و در عین حال فردی بود اجتماعی با اخلاق کریمه و دارای جاذبهای فوق العاده. بنده در برخورد ها فضیلت پروری ایشان را لمس کرده و شیفته اخلاق کریمه او بودم. هر کس را که صاحب نظر و رأی علمی باشد باید تشویق نمود.
نکته جالب توجه در قضیه فوت ایشان نحوه برخورد والد مکرّمشان بود، در نجف رسم است که وقتی شخصی فوت میکند حداقل تا چهل روز تعطیل رسمی اعلام میکنند. حضرت امام به منبر رفتند و این قضیه را لطف خفی الهی برشمردند، فرمودند چه بسا پیش آمدهایی که شکل مصیبت دارد ولی دارای حکمت است (البته همینطور هم شد زیرا با فوت ایشان حرکت انقلاب اسلامی شتاب گرفت!) و بدین صورت امام اجازه ندادند و درس ها شروع شد.
ایشان نسخه دوم پدرش بود. حضرت امام در علوم جدیده، علوم تجربی و ریاضی اطلاعاتی داشتند و گاهی وقتها در یک رشته مسائل فلکی سیاسی، علمی و طبیعی مطالبی میفرمودند که وسعت آن مطالب برای ما تعجب آور بود، حاج آقا مصطفی هم بدون این که دانشگاه رفته باشد در مسائل سیاسی، فلسفی، و اقتصادی اطلاعات گستردهای داشتند و به همان علوم حوزه اکتفا نکرده بود. همگامی با پدر بزرگوارشان گویای همه ویژگی های سیاسی ایشان است. جلوتر از پدر بزرگوارشان حرف نمی زد، نمی توان آن مرحوم را از والد جدا دانست، خیلی از افراد اعتقاد داشتند که ایشان در تمام ابعاد همانند زمانی است که امام در سنین جوانی بودند.
شیوه حاج آقا مصطفی هم مانند پدر بزرگوارشان در نماز جماعت و حرم رفتن معمولی و خداپسندانه بود. اصولاً علما و فضلاء در این خصوص میانه رو هستند. ممکن است عوام اگر بشنوند فلان عالم هر شب تا صبح عبادت می کند یا هر روز پنج مرتبه به زیارت امیرمؤمنان علیه السلام می رود بگویند این عالم خیلی متّقی است ولی خواص می فهمند که این آدم بیکاری است.
مثلاً در همان سالهای طلبهای به نجف آمده بود یک ساعت قبل از اذان صبح به حرم میرفت و نماز صبح را در حرم میخواند و تا ساعتی بعد از آفتاب زدن در حرم میماند، سپس به مدرسه مراجعه میکرد، پس از قدری استراحت دوباره به حرم میرفت پس از بازگشت و مقداری استراحت برای نماز مغرب و عشا به حرم میرفت. یکی دو ماه در نجف ماند و بعداً گفت نجف به درد من نمیخورد، گفتم بله همین طور است، چون تو در هیچ درسی شرکت نمیکنی و فقط به حرم میروی.
حضرت امام در قضیه فوت ایشان بی تابی نکردند ولی این داغ برایشان سنگین بود و این داغ تا آن اندازه در قلب امام سنگین بود که با رحلت ایشان (امام)، فراغت از این داغ حاصل شد. به قول آقای رفسنجانی حضرت امام این استعداد را داشتند که تا صد سال هم زندگی کنند ولی این داغ اثر عمیقی در وجود حضرت امام بر جا گذاشت هر چند حرکات برخی عالم نماها نیز در وجود آن بزرگوار بی اثر نبود و رحمت الله علیهم، و السلام علی والد و ما ولد.
مرحوم آیتالله العظمی منتظری: برای پدر بزرگوارشان حضرت آیتالله العظمی امام خمینی رحمهالله در همه شرایط، کمک و یاور بود
ایشان در فضایل اخلاقی و اخلاق حسنه در زمان خود کم نظیر و برای رهبر انقلاب و پدر بزرگوارشان حضرت آیتالله العظمی امام خمینی رحمهالله در همه شرایط، کمک و یاور بود. مردی خوش استعداد و خوش ذوق در علوم اسلامی از قبیل فقه، اصول و فلسفه، مجتهد و اهل نظر بود در امر تحصیل و تدریس علوم دینیه جدّی و کوشا بود. از جمله کسانی بود که میتوانست در آینده پشتوانه بزرگی برای انقلاب کبیر اسلامی باشد و در گسترش و جهانی شدن آن نقش قابل توجهی ایفا نماید. همان واقعیتی که پدر بزرگوارشان حضرت امام پس از رحلت ایشان به زبان آورد.
در رابطه با موضع گیریهای قاطع در برابر رژیم سفّاک صدام حسین که آن روزها ماهیت کثیف او برای همه روشن نبود یک بار دستگیر و به بغداد فرستاده شد که پس از واکنش سریع محافل مذهبی و علمی فوراً با عذرخواهی آزاد شد. شهادت تأسف انگیز ایشان شتابی به انقلاب داد.
مرحوم آیتالله العظمی شیخ محمد فاضل لنکرانی: دارای هوش سرشار و قدرت انتقال اعجاب انگیز بود
مرحوم آیتالله حاج سید مصطفی خمینی فرزند اکبر حضرت امام خمینی بر اثر توطئه ناجوانمردانه ساواک، عامل رژیم منحطّ و منحوس پهلوی به فیض شهادت نائل گشت آن هم در سنینی که درخت پر ثمر دانشش پس از ده ها سال تلاش و زحمات طاقت فرسا به مرحله بهره برداری کامل و استفاده عمومی رسیده بود و جداً میتوانست بزرگانی را تربیت نموده و به جامعه روحانیت تشیع تقدیم دارد. چنانکه در همان سنین کوتاه خود فضلایی را تربیت و کتب سودمند متعددی تألیف نمود تصور بیان خاطرات و زندگی نامه ایشان برای اینجانب که از دوران کودکی تا پایان حیات آن بزرگوار دوستی صمیمی و با صفا بودهاند مشکل و از این جهت قلم از بیان آن عاجز است. زندگی وی را ابعاد مختلفی تشکیل میداد که در هر بُعد به مراحل کمال آن رسیده بود. ایشان دارای مزایا و ویژگی هایی بود که به برخی از آن ها اشاره میشود.
یک. بُعد علمی: ایشان بر اثر ذکاوت خاص و استعداد ویژه، تلاشهای پیگیر، پشت کار مخصوص و موفقیت خاص از نظر اساتید برجسته مخصوصاً والد ماجدش حضرت امام به مرتبه اجتهاد و تخصص در فقه، اصول، فلسفه و تفسیر رسید و شاگردانی تربیت نمود و کتبی تألیف کرد. سالیان طولانی با ایشان مباحث مختلفی را از کتب فقهیه بحث نمودم و به رشته تحریر درآوردم. او دارای هوش سرشار و سرعت انتقال اعجاب انگیز و در مجموع، در شرایط خویش کم نظیر بود.
دو. بُعد سیاسی: از همان آغاز مبارزه روحانیت به رهبری امام علیه رژیم طاغوت نقش ارزنده ای داشت، در برابر حوادث و رویدادهای گوناگون که در مقابله با مبارزین پیش میآمد، کاملاً مقاومت و ایستادگی نموده و با بینش کامل با آنان برخورد میکرد و در این رابطه گرفتار زندان و تبعید شد. مبارزات سیاسی وی در عراق هم به طور گسترده تداوم پیدا کرد و با طرح نقشههای خاص و تدارک امکانات، پیروزی انقلاب مقدس اسلام را به سرعت نزدیک میکرد و در این رابطه جان خویش را تقدیم اسلام و انقلاب نمود و دوستان خود را به سوگ نشاند.
سه. بُعد عبادی: از نظر اعمال عبادی و انجام مستحبات شرعی و توجه به اموری که در تکامل نفس و رشد معنوی تأثیری کامل دارد چه از نظر زندگی و معیشت ساده که از حدود یک طلبه عادی تجاوز نمیکرد. ویژگی خاصی داشت، به طوری که در وصیت نامه خویش میآورد من تنها از مال دنیا تعدادی کتاب های علمی مورد نیاز دارم و جز آن چیزی ندارم و اضافه میکند چنانچه فرزندم وارد رشته روحانیت نشد کتابهای مزبور را وقف کتابخانه مدرسه مرحوم آیت الله بروجردی نمایند و این در شرایطی بود که میزان پرداخت شهریه امام سلام الله علیه به حوزههای علمیه از چند میلیون تجاوز میکرد. آفرین بر چنین تربیت شده و آفرین بر تربیت کننده وی.
آیت الله العظمی یوسف صانعی: نشانه نزول رحمت خدا بر امام امت بود
وجود فقیه شهید (حاج آقا مصطفی) برای امام نشانه نزول رحمت خدا به بندهاش امام امت بود. ایشان به مصداق آیه شریفه «یا یحیی خذ الکتاب بقوة و آتیناه الحکم صبیا» هم قوت (علمی و تقوایی) در گرفتن احادیث اهل بیت علیهم السلام، قرآن، سنت و تحقیقات فقها خاصه پدر بزرگوارشان را داشت و هم قدرت پیاده کردن و اجرا نمودن آن ها را داشت. این قدرت و توانایی در گرفتن و اجرا بود که دشمنان اجرای احکام الهی و دشمنان آزادی و آگاهی مردم دستور میدادند ظرفی را که او از آن آب آشامیده آب بکشند!
دشمن از آن روز میفهمید و میدانست که این پدر و پسر در آینده سبب نابودی ستمکاران خواهند بود، اگر انسان تکالیف و قوانین الهیه را با قدرت نگیرد، و به دنبال اجرای آن نباشد کسی کاری با او ندارد! آدم که آهسته برود و خنثی حرکت کند کسی کاری به او ندارد. اگر موسی بن جعفر علیهما السلام آهسته میرفت و آهسته میآمد که کسی او را به زندان محبوس نمیکرد. اگر امام مجتبی علیه السلام آهسته میرفت و آهسته میآمد کسی زهرش نمیداد.
تازه بسیار هم به آن ها احترام و از آن ها تجلیل میکردند. سیدالشهدا «ازهد الزهاد است». ازهد الزهاد شهید میشود. خداوند این فقیه شهید را مرضی مطلق قرار داده، هم مورد رضایت خدا بود و هم مورد رضایت امام و مؤمنان و صالحان بود. او در طول اقامتش در نجف، رحمت برای همگان و دلسوز نهضت بود.
آیتالله العظمی اسدالله بیات: در مقابل پدر فانی و مطیع بود
آشنایی ما با ایشان از همان بدو ورود به قم بود. ارادتی که افراد نسبت به امام داشتند همان را در مرتبهای دیگر نسبت به حاج آقا مصطفی داشتند خصوصیاتی نظیر هوشیاری، آینده نگری که شباهت او را به امام بیشتر کرده بود.
بیت امام را بیت «نور» و بیت «انقلاب» میدانستیم، حضرت امام در رأس هرم حرکت انقلابی و این بزرگوار را ادامه وجود امام میدانستیم. بنابراین منشأ ارتباط ما با حاج آقا مصطفی ارتباط با خود امام بود.
بیوت علما معمولاً دارای برخی ارزشهاست و آقازادههای علما، از برخی ارزشها برخوردارند. اما بر اساس تجربهای که داشتیم، میدیدیم معمولاً آن ها نمیتوانند در ابعاد علمی و رفتاری خود، ارزشهایی را که از پدران بزرگوارشان گرفتهاند منعکس کنند، یا حتی بعضی فاقد این ابعاد بودند و از خصوصیات اخلاقی، علمی و رفتاری پدرشان بهرهای نداشتند ولی هر کس در بیت امام، شخصیت علمی، انقلابی، بیریا و کریمانه حاج آقا مصطفی را میدید، در مییافت که حضرت امام در این جهت از بقیه علما موفق تر بوده و توانسته است چنین انسانی پرورش دهد. ما مجموعه ظواهر وجودی امام را در ایشان میدیدیم و حس میکردیم.
از جمله خصوصیات ایشان صلابت او و جهت دهی به نهضت بدون کوچکترین تردید یا تأمل بود. به قدری در مقابل پدر فانی و مطیع بود که در بسیاری از موارد اصلاً خودش را نشان نمیداد. رژیم طاغوت حساسیتی را که نسبت به امام داشت، نسبت به حاج آقا مصطفی هم داشت چون ایشان را همچون پدر مانع غارتگریهای خانوادگی خود و منافع آمریکا در ایران میدانست و شاید دلیل این که رژیم حاضر نشد حاج آقا مصطفی پس از تبعید امام در کشور بماند همین مسئله باشد چون با حضور حاج آقا مصطفی در ایران نهضت ادامه پیدا میکرد. این نوشته حاکی از آن است که او فکر میکرد اگر امام هم در ایران نباشد حاج آقا مصطفی میتواند حرکت او را با همان درایت و تواناییهای ارث برده از پدر، ادامه دهد.
حاج آقا مصطفی از نظر علمی فرد بسیار ملّایی بود. در این مسئاه کسی شک نداشت، مجتهد مسلم بود، در سایر ابعاد علوم حوزوی در عرفان، فلسفه، تفسیر، ادبیات، فقه، اصول، و بسیاری از علوم رایج حوزه صاحب نظر بود. علاوه بر ویژگی های علمی یک جوهره ذاتی خدادادی داشت که از پدرش به ارث برده بود و میتوانست (حرکت انقلاب اسلامی را به خوبی رهبری و هدایت کند.)
در قضیه پانزده خرداد که حضرت امام در مدرسه فیضیه آن سخنرانی را ایراد کردند اولین کسی که همراه امام بود و نقطه نظراتی هم داشت حاج آقا مصطفی بود ـ در شبی که میخواستند امام را تبعید کنند ایشان در خانه حاج آقا مصطفی استراحت میکردند، اما ایشان به قدری رازدار بود که نیروهای رژیم نفهمیدند امام در خانه اوست، البته ایشان فقط رهبری نظام را مهمترین مصلحت تشخیص داده بود. آن شب امام برای نماز شب بیدار میشوند سر و صدایی میشنوند، استنباط کرده بودند مأموران رژیم به خانه او ریختهاند و صدای شکنجه به گوش میرسد، طاقت نمیآورند و میگویند شما دنبال چه کسی هستید؟ خمینی منم!
با وجود آن همه نیروی نظامی و این که هیچ کدام نمیدانستند امام کجاست، خود ایشان میآیند و خود را به مأموران معرفی میکند. امام را سوار ماشین میکنند و میبرند، حاج آقا مصطفی را تهدید میکنند که نباید به کسی چیزی بگوید ولی حاج آقا مصطفی به پشت بام میرود و فریاد میکشد: «مردم امام را بردند، پیشوا را بردند» و با همین فریادها رعب مردم را شکست و ماجرای 15 خرداد ماه پیش آمد. وقتی نیروهای مبارزی چون بخارایی و رفقایش به اعدام محکوم شده بودند، برخی دوستان گروه ما در منزل آیتالله مرعشی نجفی متحصّن شدند. تا بیست روز شبانه روز آن جا بودیم، آیتالله ربانی شیرازی هم نطق میکرد، احوالپرسی مینمود، او(مصطفی) عامل انسجام علما و روحانیت با همدیگر بود.
و پشتوانه محکمی برای نیروهای انقلابی در خط امام به حساب میآمد. با این که امام در بین ما نبود ولی احساس میکردیم که اوضاع به همان خوبی در جریان است. پس از آخرین ملاقات ایشان با آیتالله مرعشی، ساواک تحمل خود را از دست داد و با وضعی دلخراش به بیت آیتالله مرعشی ریختند و حاج آقا مصطفی را دستگیر کردند، به طوری که آیتالله مرعشی پابرهنه و بدون عمامه آمدند و دست رد به سینه آن ها زدند، اما آن ها ریختند و همه ما را با زد و خورد از منزل ایشان بیرون کردند. ایشان در آن مقطع خاص پناهگاه نیروهای انقلاب از داخل و خارج بود.
حضرت امام یکی از انسان هایی بود که در طول تاریخ، مَثَل اَعلایِ وفاست. امکان نداشت کسی یک قدم در جهت اهداف او برداشته باشد ولی امام او را فراموش کرده باشد. حاج آقا مصطفی هم در این خصوصیت مثل امام بود. هیچ وقت دوست خود را فراموش نمیکرد.
تابناک