03 اردیبهشت 1400
خلع سلاح عشایر پیشدرآمدی بر اسکان عشایر در دوره رضاشاه
ارتباط رضاشاه با عشایر چه در دوران قدرتگیری و بخصوص در دوران پادشاهی و بخصوص در دوران پادشاهی وی اهمیت ویژهای در شناخت تاریخ معاصر ایران دارد چرا که از مهمترین اقدامات او خلع سلاح عشایر بوده است.
در طول تاریخ، عشایر و ایلات همیشه مسلح بودهاند و این یک امر طبیعی و ضروری برای آنان بوده است و تصور اینکه روزی این اسلحه از آنان گرفته شود برای آنان غیرقابل باور بوده است و داشتن اسلحه برای یک ایلیاتی برای مقابله با تعرضات و تجاوزات اجانب در درجه اول و در مراحل بعد برای مبارزه و دفاع بر سر منافع قبیلهای با دیگر عشایر و ایلات و حفظ امنیت طایفه ضروری بوده است. کمکم داشتن اسلحه و تقید به آن جزئی از سنتها و باورهای اصیل ایلائی ها گشت و آنان اسلحه را چون ناموس خویش از خود جدانشدنی میدانستند.
البته آنچه مسلم است و به حق جلوه میکند این است که برای تثبیت قدرت دولت مرکزی و بسط آن در تمامی اجتماع ایران به ویژه جامعه عشایری و استقرار امنیت و آرامش و برچیدن قدرتهایی که تمایل به گریز از مرکز دارند مهمترین عامل خلع سلاح میباشد.
«پادشاه جدید از ابتدا تصمیم گرفت قدرت خود را در تمام ولایات ایران تثبیت نموده و ایلات را خلع سلاح کرده و نظم و قانون را برقرار سازد.1
البته فکر خلع سلاح عشایر در دوران وزارت جنگ و نخست وزیری رضاخان وجود داشته و تا دوران پادشاهی نیز ادامه یافت.
«نخستین فرمانی که به ما افسران ابلاغ فرمودند تأمین قدرت دولت مرکزی و سروسامان دادن به ارتش بود تا به اصول خان خانی و ملوک الطوایفی پایان داده شود و خوشبختانه با آن قدرت تصمیمگیری و اراده آهنین که خاص خودشان بود به تمام آن نابسامانی ها پایان بخشیدند و عشایر خلع سلاح شدند.» 2
سرپرسی لورن نامه ای به لرد کرزن وزیر امور خارجه انگلستان در سال 1922م (1301ه.ش) در مورد سیاست رضاخان در رابطه با تثبیت قدرت دولت و خلع سلاح چنین مینویسد «گمان میکنم منویات رضاخان را بتوان چنین خلاصه کرد. مادام که سراسر کشور تحت سلطه بی چون و چرای یک قدرت واحد که لزوماً باید حکومت ملی باشد درنیاید و مادام که خلع سلاح عمومی به عمل نیامده و کلیه قدرتها در دولت تمرکزنیافته است کشور ایران هرگز به معنای واقعی مستقل و منظم نخواهد شد و مسئولیت حفظ جان و مال بیگانگان باید دولت باشد و نه خوانین محلی و غیره».3
نکتهای که قبلاً به آن اشاره شد و قابل یادآوری است دلبستگی عشایر به سلاحهایشان میباشد و در دوره پهلوی بدون توجه به عوامل خاص اجتماعی و روانی به ایلیائی گفته میشود باید اسلحه خود را به کناری بگذارد و این امر آنقدر برای عشایر سخت بود که یکی از جنگجویان لر هنگام تحویل اسلحه خود به مأمورین نظامی میگوید «تا این لحظه ما مرد بودیم ولی از این پس مانند زنان زندگی خواهیم کرد»4
رضاشاه خود در یادداشتهایش چنین ذکر میکند: «من امر خلع عشایر را دادم و همانطور که اسلحه صفحات شمالی را جمع اوری کردم عشایر جنوب را هم گفتم خلع سلاح کنند تصمیم گرفتم چنانچه مناطق شمالی را امن و امان نمودم در جنوب هم امن و آرامش را مستقر سازم لاکن مشاغل من زیاد و ناچار خلع سلاح جنوب به تأخیر افتاد و موکول به فرصت مناسبی گردید.» 5
پس از شورش وسیع سالهای 9ـ1307ه.ش و سرکوب آن که به روشهای گوناگون از جمله تهدید و تطمیع و فریبکاری و نهایتاً نبرد نظامی انجام شد، دیگر شورش وسیعی در میان عشایر رخ نداد و رضاشاه راه را برای اسکان اجباری و به فعلیت درآوردن آن مساعد دید.
رضاشاه باری پیشبرد امر خلع سلاح در مناطق عشایری اعلام حکومت نظامی گرد یعنی به جای ایلخان ایل، یک افسر نظامی را به عنوان ایلخان نظامی تعیین کرد و چون بیشتر نظامیان آن دوره ذهنیت بدی نسبت به این جامعه داشتند در نتیجه رفتار بسیار سوئی با مردمان عشایر داشتند.
«در حقیقت دو کلمه حکومت نظامی همواره سنبلی از حاکمیت سلاح و سرنیزه بر عشایر بوده و در ذهن و فکر عشایر دوره معروف به «دولتی» آغاز و انجام دوره رضاخانی محسوب میشده است. 6
نحوه اجرا و میزان موفقیت امر خلع سلاح بستگی زیادی به همکاری نیروهای عشایر و سران آنها داشته است مثلاً در منطقه بختیاری به دلیل اینکه جعفر قلیخانی سردار اسعد از نزدیکان رضاشاه شمرده میشد و شاه به وسیله او بسیاری از امور مربوط به عشایر را حل و فصل میکرد این امر با موفقیت بیشتری همراه بود.
البته کار خلع سلاح در چندین مرحله انجام شد و جعفر قلیخان حدود سال 1306ه.ش و پس از آن به ویژه شورش عشایری سال 1308ه.ش همکاری گسترده ای با رضاشاه داشته است و شاه به توسط او که خود ایلیاتی بود و بیشتر آنان را درک میکرد بسیاری از مشکلات خود را حل میکرد مانند خلع سلاح عشایر کهکیلویه و برویراحمد.
«در این مدت (پس از 1308) که عشایر قشقایی را خلع سلاح نموده بودند جعفر قلیخان اسعد وزیر جنگ وقت نیز تعهد نمود که سایر ایلات مانند بختیاری و کهکیلویه و ممسنی و غیره را نیز تسلیم به دولت و خلع سلاح نماید. روی این اصل شخصاً به بختیاری آمده و مشغول جمعآوری قشون گردید و با خوانینی مانند امیر مفخم و خانزادگانی که مورد اعتمادش بودند به طرف تل خسرو و طوایف کهکیلویه به حرکت کرد و پس از ورود به ایل و مذاکره با آنها و امیدوار کردن آنان به مراحم دولت این فتنه و آشوب را خوابانید و رؤسای آنها را به تهران پرده و پیشگاه رضاشاه معرفی نمود بنا شد در تهران باشند.» 7
پس از این موفقیتها است که رضاشاه آن تلگراف مرحمتآمیز را برای سردار اسعد ارسال کرده و گفته بود«الحق استحقاق داری مدت عمر وزیر جنگ باشید».
«مقامات نظامی در سه نقطه کامفیروز، دز کرد و سمیرم که در مسیر کوچ راه اکثریت طوایف و تیرههای ایل قرار داشت مراکز خلع سلاح تأسیس کردند و خواستار همکاری خوانین و کلانتران در این امر گردیدند.» 8
امر خلع سلاح در میان عشایر آذربایجان پس از سرکوب شورش اسماعیل آقا سمیتقو توسط امان الله جهانبانی با جدیت بیشتری دنبال شد. بزرگ ابراهیمی در خاطراتش چنین میگوید: «امانالله جهانبانی مأمور رفع غائله سمیتقو شد و کار این یاغی خطرناک پایان گرفت و در تمام آذربایجان امنیت برقرار شد و عشایر خلع سلاح شدند و در کار خلع سلاح عشایر، شاهسونها بسیار مردانگی کردند و به من که فقط با دو مأمور برای گردآوری اسلحه آنان رفته بودم در یک ماه و نیم، شصت پنج هزار تفنگ، شانزده توپ و هشتاد و شش مسلسل تحویل دادند.» 9
از دیگر مناطقی که خلع سلاح در آنجا انجام شد خوزستان بود. گرچه پس از برطرف شدن مسئله شیخ خزعل و سرکوب او، تا حدود زیادی عشایر آن نواحی مطیع دولت مرکزی شدند با این وجود، بودند عشایری که هنوز خلع سلاح نشده بودند و امکان داشت بعدها برای دولت و به ویژه هنگام طرح اسکان اجباری مشکلاتی را ایجاد کنند، بنابراین دو نفر از فرماندهان ارتش به سوی آن ناحیه اعزام شدند. سرلشکر علوی مقدم در خاطراتش چنین میگوید:«اعلیحضرت سرهنگ علی اصغر نقدی و مرا مأمور تیپ خوزستان و عملیات نظامی در آن سامان کردند این عملیات ناظر به خلع سلاح عشایر یاغی «بنیطرف» در سر حد ایران و عراق و مناطق باتلاق «هورالعظیم» بود که مرتباً اسلحه و مهمات از خارج دریافت میکردند و نزدیک به شش ماه طول کشید و سرانجام سرکشان مغلوب و خلع سلاح شدند»
یکی از دیگر از مناطقی که مدت طولانی دچار هرج و مرج و نابسامانی ناشی از مسلح بودن عشایر بوده است ترکمن صحرا میباشد و بخصوص در دوران قاجاریه که ضعف دولت مرکزی آشکار بود این طوایف موجب ناامنی های وسیعی در نواحی پیرامون خود شده بودند گرچه این گونه اقدامات دلایلی از جمله ضعف اقتصادی و ظلم و ستم عمال حکومتی نیز داشته است.
برای اطلاع بهتر از چگونگی خلع سلاح ترکمنها، اجرای آن را از قول یکی از نظامیان آن دوران یعنی سرلشکر ارفع که از نظامیان برجسته رضاشاه بود نقل میکنیم «در تابستان و پاییز 1303ه. ش دو ستون مهم نظامی یکی به فرماندهی سرتیپ فضل الله زاهدی و دیگری به فرماندهی جان محمدخان فرمانده لشکر خراسان از دو طرف به ترکمنها حمله بردند و پس از سه و چهار ماه سرتاسر دست گرگان از وجود سرکشان پاک شده و به تصرف نیروهای دولت درآمد و این نخستین بار بود که پس از 200 سال و بیشتر قوای دولتی وارد این منطقه شدند باری ترکمانان خلع سلاح شدند.» 10
قبلاً ذکر شد که از مهمترین اهداف خلع سلاح عشایر این بود که بستر لازم برای اقدامات بعدی رضاشاه در مناطق چادرنشین و عشایر آماده شود که این نتیجه به دست آمد و موفقیت طرح اسکان اجباری مرهون همین موفقیت در خلع سلاح عشایر بود.
«وقتی خلع سلاح عشایر با توفیقی که رضاشاه طالب آن بود به پایان رسید و پس از سالها جنگ و ستیز و بیم و امید عشایر اسلحه را به زمین گذاردند و به سوی زندگی آرام روی آوردند، رضاشاه به فکر تخت قاپو کردن ایلات ایران افتاد و همین اشتباه بود که فاجعه به بار آورد . 11
در مورد نحوه اجرای خلع سلاح و تعدیات و اقدامات نامناسب مأموران نظامی که عامل اجرای این امر بودند مطالب بسیاری نگاشته شده، به طوری که به یقین میتوان گفت یکی از عوامل شورشهای عشایر در در آن رضاشاه همین نحوه برخورد با عشایر بوده است که نمونه آن اقدامات سلطان عباس «سروان عباس پورجم» در میان قشقاییها بود. در حقیقت نظامیان که سالها ضرب شصت عشایر را در جنگها دیده بودند در امر خلع سلاح و اسکان اجباری فرصتی یافتند تا شجاعت و قدرت خود را نشان دهند و هم نظامیان از رتبه بالا گرفته تا زیردستان آنها هر کدام به نحوی و بسته به موقعیت خود به افزایش ثروت و اخذ رشوه و حق و حساب که امری عادی شده بود پرداختند.
سرپرسی لورن در گزارشی به چمبرلن در مورد امرای لشکر رضاخان گزارشاتی ارسال کرده است در تاریخ 15 ژوئن 1926م (1305ه. ش) چنین مینویسد: «فرمانده امنیه در حین عملیاتی که بر ضد لرها داشت با اشتهای سیریناپذیری عمل کرد و اینک به حساب زیردستانش در افزایش ثروت خود تلاش دارد.» 12
در مورد چگونگی مصرف سلاحهای مصادره شد، اینگونه عمل میشد که اگر سلاحها قابل استفاده بود در انبارها ذخیره میکردند والا در گودالها ریخته و معدوم میکردند.
نقشه خلع سلاح عشایر ایران به حکم، حکومتی که رضاشاه در پی ایجاد آن بود یعنی رژیمی مبتنی بر بورژوازی و ضدفئودالی و دولتی نوین براساس سیستمی که اصل تمرکز نیرو است انجام شد و به حکم چنین طرح به تدریج طی سالهای 12 ـ 1304ه.ش اکثر نقاط ایران از وجود خان و ایلخان و دیگر سلسله مراتب ایلی پاک شده و مرکزیت و امنیت عمومی بوجود آمد که بیشتر جنبه ظاهری داشت زیرا به جای تعدی گردنکشان و راهزنان که با نابودی آنها ظاهراً باید امنیت باشد نوعی دیگر از تعدی و تجاوز به حقوق مردم ایجاد شد فردی مثل جان محمدخان در ترکمنصحرا علناً احشام مردم را مصادره و روانه کشتارگاه مشهد مینمود و این راهزنی و دزدی دولتی بود. مخبرالسلطنه هدایت که سالها نخست وزیر رضاشاه بود در مورد خلع سلاح عشایر چنین مینویسد«بلی، رؤسای ایلات و بعضی اشرار قلع و قمع شدند، کمابیش نظامی ها جای آنان را گرفتند، ذخایر در یک جا جمع شد اما امنیت به هیچ وجه حاصل نشد. 13
سردار اسعد بختیاری که قبلاً به نقش مهم او در خلع سلاح عشایر اشاره شد و در دوران نخست وزیری رضاخان وزارت، پست و در دوران پادشاهی وزیر جنگ او بود و جزء معدود شخصیتهای نزدیک به رضاشاه بود که پایگاه ایلی داشت در مورد پیامدهای مثبت خلع سلاح با تردید سخن میگوید.
در پایان باید گفت چنانکه از عنوان این فصل برمیآید خلع سلاح بیشتر در جهت آرام شدن مناطق عشایری برای آماده شدن بستر لازم و مساعد کردن اوضاع برای اقدامات و سیاستهای دیگر بوده است که مهمترین نتیجه و پیامد آن بسط قدرت و سلطه دولت مرکزی بر تمام ایران و قدرتمندی ارتش نوین رضاشاهی بود.
1. جواد شیخالاسلامی، سیمای احمدشاه قاجار پس از گذشت هفتاد سال، جلد اول، (تهران: انتشارات گفتار، 1368)، ص 98.
2. لوایوانویچ میروشینکف، ایران در جنگ جهانی اول، (تهران: امیرکبیر، 1344)، ص78.
1. والیزاده اسماعیل، خاطرهها، انتشارات مرکز تحقیقات تهران 1355 ص 5ـ144.
2. شعبانی ـ رضا. طراح کودتا. امیرکبیر تهران 1355ص 173.
3. امان الهی بهاروند، سکندر. کوچنشنینی در ایران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب تهران: 1360 ص 241.
4. البصری، علی. یادداشتهای رضاشاه ترجمه محمدحسین استخر چاپ مطبوعات تهران 1335 ص 39.
5. امیری بویراحمدی «ریشهها و اهداف لشکرکشی رضا6. نیکزاد امیرحسینی، کریم. جغرافیا و تاریخ چهارمحال بختیاری چاپخانه گیتی 1331 ص5
6.شاه...مجله ذخایر انقلاب شماره 15 ص 19.
7. بیات، کاوه ـ شورش عشایری فارس (9ـ 1308) زرین تهران 1365 ص 25.
8. والیزاده، اسماعیل ص183.
9. همان ص132.
10. اسماعیل والیزاده، خاطرهها ص 110.
11. نعمتالله قاضی شکیب. علل سقوط رضاشاه نشر آثار تهران 1372 ص 173.
12. مخبرالسلطنه هدایت ـ خاطرات و خطرات ص 514.
13. لورن ـ سرپرسی ـ شیخ خزعل و پادشاهی رضاخان ترجمه: محمد رفیعی مهرآبادی انتشارات فلسفه تهران.
روزنامه خراسان