10 آبان 1404

نقش محوری آیت‌الله قاضی در سال‌های اول نهضت امام


نقش محوری آیت‌الله قاضی در سال‌های اول نهضت امام

آغاز مبارزه و هجوم به طالبیه

خاطرات متعدد از سوابق مبارزاتی آیت‌الله قاضی حکایت دارد، اما یکی از نخستین شواهد ثبت‌شده از فعالیت‌های او به نوروز سال ۱۳۴۲ بازمی‌گردد. هنگامی که خبر تحریم عید نوروز آن سال توسط ایشان به مردم تبریز اعلام شد، این اقدام چنان حساسیتی در ساواک ایجاد کرد که در دوم فروردین همان سال، همزمان با حمله به مدرسه فیضیه قم، مأموران شهربانی به مدرسه طالبیه تبریز یورش بردند.

«همان روز مجلس بزرگداشتی نیز در مسجد جامع تبریز واقع در طالبیه که از مدارس قدیمی و معروف تبریز است برگزار شد. [...] سپس با تظاهرات و سردادن شعار توسط طلاب مدرسه که حدود چهارصد نفر بودند و جمع زیادی از مردم در حیاط مدرسه ادامه پیدا کرد. برنامه از پیش تعیین‌شده طلاب این بود که به مناسبت شهادت امام صادق علیه‌السلام بعد از مراسم، با همان حال عزاداری به بازار بیایند و ضمن عزاداری، انزجار خود را از اعمال حکومت اعلام کنند؛ ولی مأموران دولتی که از برنامه مطلع شده بودند، قبل از خروج طلاب و مردم، به مدرسه هجوم آوردند و با آن‌ها درگیر شدند و تعداد زیادی از طلاب و مردم را زخمی و مجروح کردند که جمعی در حدود بیست نفر به بیمارستان منتقل شدند. [...] تعداد زیادی از طلاب را که در سن سربازی بودند با خود بردند و مابقی طلاب را که نوجوان و کم‌سن‌وسال بودند از مدرسه بیرون کردند و برای مدت چند ماه تقریباً درب مدرسه طالبیه و مسجد جامع را به روی مردم بستند.»

این مدرسه همان مکانی بود که آیت‌الله قاضی دروس مقدماتی خود را در آن گذرانده بود.

این رویداد چنان بازتاب گسترده‌ای داشت که هنگامی که امام خمینی در ۲۶ فروردین ۱۳۴۳ در مسجد اعظم قم به سخنرانی پرداختند، حمله به مدرسه طالبیه را در کنار حادثه فیضیه مورد اشاره قرار دادند.

تعطیلی اجباری مدرسه طالبیه نه تنها مردم را دلسرد نکرد، بلکه آنان را برای برگزاری مراسم محرمی پرشورتر آماده ساخت. حضور فعال آیت‌الله قاضی در صحنه مبارزه، تبریز را به یکی از کانون‌های اصلی قیام تبدیل کرد. آیت‌الله خامنه‌ای در توصیف آن روزها می‌فرمایند: «در آن روزها وقتی مردم در تهران و در قم و در مشهد و در تبریز – تا آنجایی که من اطلاع دارم – در ماه محرم توی بازارها و کوچه‌ها راه می‌رفتند و پلیس جلادِ آن روزِ رژیم ننگین پهلوی آن‌ها را مراقبت می‌کرد که مبادا حرکتی برخلاف انجام بدهند، آنجایی که فرصت دستشان می‌آمد، شعارشان و نوحه‌شان این بود: قم شده کربلا، فیضیه قتلگاه، شد موسوم یاری به مولانا الخمینی.»

گسترش نفوذ و نگرانی مقامات

اسناد باقی‌مانده از آن دوره نشان می‌دهد که پس از بازداشت امام خمینی، روحانیون برای جلوگیری از برخورد شدید با ایشان تلاش می‌کردند. ساواک تبریز در گزارشی به مرکز خود در تهران هشدار داده بود: «آقای میرزا محمدعلی قاضی طباطبایی فعلاً در بین روحانیون تبریز تنها شخصی است که با آوردن اعلامیه‌های منتشره از طرف روحانیون تهران و قم و نجف به تبریز و پخش محرمانه آن به وسیله ایادی خود، موجبات ناراحتی‌هایی را فراهم نموده است. نامبرده علاوه بر مجتهد بودن، پیشنماز مسجد شعبان تبریز نیز بوده و روزهای چهارشنبه هر هفته پس از خاتمه نماز جماعت به منبر رفته و مطالب تحریک‌آمیزی ایراد می‌نماید. چون به احتمال قوی دستگیری و تعقیب وی باعث ایجاد حادثه و موجب عکس‌العمل‌هایی از طرف مریدانش خواهد بود، لذا مراتب در اجرای امریه رمز ۴۰۵۵-۴۲/۴/۲۵ جهت کسب تکلیف معروض می‌گردد.»

بدین ترتیب ساواک دریافت اگرچه منبرهای آیت‌الله قاضی در تبریز برگزار می‌شد، اما پیام آن به پایتخت نیز رسیده و موجب نگرانی شده بود. برای نمونه، در گزارش ۲۵ مهر ۱۳۴۲ ساواک تبریز به مرکز آمده است: «دیروز قاضی طباطبایی در مسجد سخنانی به شرح زیر ایراد نمود. [...] راجع به [امام] خمینی گفت: هیئت حاکمه جبار سنگ آزادی‌خواهی به سینه می‌زنند؛ آزادی این است که قانون اساسی را زیر پا بگذارند؟ در کجا نوشته با علما این‌گونه رفتار شود. [...]» رئیس ساواک استان نیز در حاشیه این سند تأکید کرده بود: «آیت‌الله قاضی طباطبایی از روحانیون متنفذ تبریز است که در جریانات امر با دولت مخالفت می‌نماید.»

یک ماه بعد، در گزارشی دیگر به سخنان وی در مسجد در حمایت از امام خمینی اشاره شده و از قول او نوشته شده است: «اجازه ملاقات با وی را به کسی نداده‌اند. هیئت حاکمه جبار و ظالم است، همه می‌دانند که این دستگاه استعماری قدرت و نفوذ پیدا کرده و در نظر دارد ریشه اسلام را ریشه‌کن نماید.»

پس از این سخنرانی‌های افشاگرانه، ساواک با هماهنگی علی دهقان، استاندار وقت آذربایجان، دستور دستگیری او را صادر کرد. در ۱۳ آذر ۱۳۴۲ بازداشت و به زندان قزل‌قلعه منتقل شد. پس از دو ماه و پانزده روز حبس، با شرط عدم خروج از محدوده قضایی تهران آزاد شد. چهار ماه بعد، ساواک گزارش داد که آیت‌الله قاضی بدون اجازه به قم سفر کرده و با امام خمینی دیدار نموده است.

ساواک درباره این ملاقات نوشته است: «استنباط می‌شود که در این ملاقات چنین تصمیم گرفته شده که آقای قاضی طباطبایی بدون کسب اجازه از مقامات ساواک به تبریز رفته و برای ایام ماه محرم در آنجا باشد که بتواند ضمن تماس با آقای خمینی به موقع مقتضی به تحریکات سابق خود ادامه دهد.»

تداوم مقاومت و پیامدهای آن

پس از این دیدار، آیت‌الله قاضی برای زیارت حرم امام رضا علیه‌السلام به مشهد رفت و سپس برخلاف ممنوعیت، بدون دریافت مجوز رسمی، تهران را ترک کرده و به تبریز بازگشت. خبر بازگشت او به سرعت در شهر پیچید و مردم برای استقبال آماده شدند. ساواک این استقبال پرشور را اینگونه گزارش داده است: «برابر گزارش سرپرستی شهربانی‌های آذربایجان شرقی، ساعت ۰۸:۱۵ روز ۴ اردیبهشت‌ماه [۱۳۴۳] آقای سید محمدعلی قاضی طباطبایی با قطار به تبریز وارد و در ایستگاه راه‌آهن در حدود یکهزار نفر از طرفداران وی و بازاری‌ها از نامبرده استقبال نموده و به‌طور عادی با چند دستگاه اتومبیل مستقبلین به منزل خود رهسپار می‌گردد.» اما همان شب ساواک او را بار دیگر دستگیر کرد: «در ساعت ۲۳:۴۵ روز ۴ اردیبهشت‌ماه مأمورین مربوطه وی را جلب و به ساواک آذربایجان تحویل داده‌اند که شبانه به مرکز اعزام دارند.»

خود آیت‌الله قاضی در توصیف این دستگیری گفته است: «ساواکی‌ها به خانه‌ام ریخته و مرا دستگیر کردند، چند نفر از پاهایم و چند نفر دیگر از سر و دست‌هایم گرفته و همان‌طور مرا به سر کوچه بردند، به ماشین سوار کردند و به سلطنت‌آباد تهران انتقال دادند.»

این اقدام با واکنش مراجع تقلید وقت روبرو شد. آیت‌الله میلانی در نامه‌ای به علمای تبریز که به صورت اعلامیه منتشر شد، نوشتند: «با اطلاع از این که حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین آقای حاج سید محمدعلی قاضی طباطبایی دامت برکاته مجدداً بازداشت شده‌اند، فوق‌العاده متأثر شدم. [...] جای تعجب است در مواقع بسیار وعده‌هایی می‌دهند و مخالف آن دیده می‌شود و احترام به روحانیت را اظهار می‌دارند و مجدداً حضرت آقای قاضی و عده‌ای از آقایان فضلاء و اهل علم و اهل منبر را بازداشت می‌نمایند.»

آیت‌الله مرعشی نجفی نیز اعلامیه‌ای در این زمینه صادر کرد. با پیگیری این دو مرجع تقلید، آیت‌الله قاضی طباطبایی پس از چهل روز حبس در سلطنت‌آباد، با شرط عدم خروج از حوزه قضایی تهران آزاد شد.

امام خمینی به مناسبت آزادی او نامه‌ای خطاب به «خدمت ذی‌شرافت حضرت مستطاب حجت‌الاسلام والمسلمین آقای سید محمدعلی قاضی – دامت برکاته‌» نگاشتند: «از آزادی جنابعالی کمال خرسندی حاصل گردید. از خداوند متعال دوام توفیقات آن جناب را در اعلای کلمه طیبه اسلام خواستارم.» این گونه احترام که در مکاتبات امام کم‌شمار بود، درباره ایشان حتی در مورد وکالت و اجازه در امور حسبیه نیز تکرار شد: «جناب مستطاب سید العلماء الاعلام و ملجاء الانام و حجت‌المسلمین والاسلام آقای حاج سید محمدعلی قاضی – دامت برکاته و کثّر الله امثاله [...] و ارجو من جنابه ان لاینسانی من صالح دعواته» و پس از ورود به قم، در ۱۹ مرداد ۱۳۴۳ تلگرافی به این مضمون فرستادند: «پس از تبریک ورود جنابعالی، دوام برکات و موفقیت سرکار را در اعلای کلمه حق و ازهاق باطل از خداوند تعالی خواستار است. خمینی.»

چهار ماه پس از آزادی، او بار دیگر به تبریز بازگشت و بر منبر مسجد حاضر شد و شرایط سخت زندان را برای مردم شرح داد: «مدتی را که در سلطنت‌آباد بودم به مرض اعصاب و ناراحتی‌های دیگر مبتلا شدم [...] اثرات آن بیماری باقی مانده و احتیاج به عمل جراحی نیز دارم، بنابراین تا چند هفته به مسجد نخواهم آمد؛ مبادا فکر بکنید که ترس و وحشتی در من ایجاد شده است. اگر من ترس داشتم در امری پیشقدم نمی‌شدم.»

چند روز بعد، در ۲۹ مرداد ۱۳۴۳ ساواک برای سومین بار او را دستگیر و به تهران منتقل کرد. به دلیل صدمات ناشی از زندان، به بیمارستان «مهر» انتقال یافت و به مدت شش ماه تحت نظر و مراقبت شدید ساواک بستری شده و تحت عمل جراحی قرار گرفت. امام خمینی در هشتم شهریور همان سال، در تلگرافی احوال او را جویا شدند: «حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین آقای قاضی تبریزی دامت برکاته تهران بیمارستان مهر – از تجدید بی‌عدالتی متأثر، اصلاح امور مسلمین از خداوند متعالی خواستار و رفع نقاهت جنابعالی را خواهانم.»

امام خمینی در سخنرانی تاریخی خود علیه کاپیتولاسیون که به تبعید ایشان انجامید، به این بازداشت نیز اعتراض کردند: «باید مصونیت برای آشپزهای آمریکایی، برای مکانیک‌های آمریکایی، برای اداری آمریکایی، اداری و فنی‌اش، مأمورین، کارمندان اداری، کارمندان فنی، برای خانواده‌هایشان مصونیت باشد، لکن آقای قاضی در حبس باشد.»