29 دی 1399

توهین لرد کرزن به ملت ایران


توهین لرد کرزن به ملت ایران
لرد کرزن وزیر خارجه وقت انگلیس طی سخنانی در مجلس اعیان (لردها) آن کشور ضمن تشریح شرائط زمانی انعقاد پیمان 1919 میان تهران و لندن ، تصریح کرد « تلاش دولت ایران برای تعلیق پیمان تا زمان کسب رضایت از مجلس، سیاستی ابلهانه از جانب دولت ایران بود»
کرزن در سخنان خود اظهار داشت :
نزدیک به سی سال است که با مسائل سیاسی ایران مستقیماً در ارتباط هستم و هر زمان که استقلال و تمامیت ارضی این کشور زیر سؤال رفته است، طول آن مدت همواره مورد اعتماد تمام وزرا و دولتمردان ایرانی بود. (لردها: صحیح است، صحیح است.)... لازم نیست که یادآوری کنم تنها ظرف شش ماه گذشته کابینه ساعت‌ها از وقت خود را که هنوز جای کار دارد و باید مدت زمان بیشتری برای آن در نظر گرفته شود  صرف بررسی این مسئله کرده است که انگلستان می‌بایست از چه خط مشی سیاسی و نظامی در ایران پیروی کند... من از شما عالیجنابان درخواست می‌کنم که به خاطر داشته باشید که اوضاع ایران نتیجه مستقیم و اجتناب‌ناپذیر جنگ است.
کرزن پس از ترسیم حوادث از دیدگاه انگلستان و توجیه اشغال ایران بی‌طرف، حوادث پس از جنگ را چنین تشریح می‌کند:
در آن زمان فردی به نام وثوق‌الدوله بر مسند ریاست وزرا تکیه زد؛ مردی با تجربه و بانفوذ در میان هم‌میهنان خود. در همین زمان، یکی از شایسته‌ترین مأموران خود را از بغداد عازم تهران کردیم. وی همچنین از کسانی است که شرق را به خوبی می‌شناسد. بله منظورم سر پرسی کاکس است... هنگام ورود او به تهران، رئیس‌الوزرا، وثوق‌الدوله از ما خواست که با دولت ایران توافقنامه دوستانه‌ای امضا کنیم... لازم می‌دانم که دو دقیقه از وقت شما را صرف دفاع از این قضیه بکنم که ایران یکی از منافع مهم انگلستان است؛ و مطمئن هستم هیچ کس با آن مخالفت نخواهد کرد. این سیاستی است که کابینه‌های مختلف انگلستان بیش از صد سال از آن پیروی کرده‌اند... داشتن ایرانی آرام، با ثبات، دوست و مستقل، سنگ بنای سیاست انگلستان است. اینها اساس قرارداد انگلیس- ایران است؛ و این روزها مذاکرات خود را با ایران در مورد این قرارداد آغاز کرده‌ایم... در این قرارداد هیچ تلاشی برای زیر پا گذاشتن استقلال ایران صورت نگرفته است. بر عکس مطلقاً و صراحتاً آن را تأیید و تضمین کرده‌ایم. هدف ما از این قرارداد فراهم آوردن وسایل و ابزاری بود که ایران با توسل به آنها از استقلال خود صیانت کند. ما برای ایجاد نیروی نظامی مستقل و ملی در ایران، همکاری خود را اعلام کرده و متخصصین نظامی خود را برای سازماندهی چنین ارتشی در اختیار این دولت قرار دادیم. هدف ما این بود که مدیریت داخلی ایران را تصفیه کرده و برنامه مالی سالمی در اختیار این کشور قرار دهیم. ما در پی توسعه روابط دو کشور و گسترش منابع ایران بودیم. همزمان با انعقاد قرارداد، به عنوان یکی از مواد قرارداد وامی به مبلغ 000/000/2 پوند در اختیار ایران قرار گرفت. گمرکات و دیگر عواید کشور به عنوان تضمین بازپرداخت این وام در نظر گرفته شد. همچنین در تعرفه این کشور تغییراتی داده‌ایم که مطمئناً در این تغییرات منافع ایران مدنظر قرار گرفته است. در یک یا دو جمله اساس و پایه قرارداد انگلیس - ایران شکل گرفته و در این جلسه اعلام می‌کنم که این قرارداد با استقبال و رضایت کامل مردم مواجه خواهد شد. هیچگاه تلاش نشده که ایران به کشوری تحت الحمایه انگلستان تبدیل شود. ما هرگز به منظور به دست آوردن حکم قیمومیت ایران به سراغ جامعه ملل نرفتیم... هیچ مسئله‌ای وجود ندارد که مایه شرمساری من باشد و یا درصدد مخفی کردن آن باشم و از ابتدا به دولت ایران و به ویژه وزیر خارجه فشار آوردم که اولین گامی که باید برداشته شود، ارائه قرارداد به پارلمان ایران است... اگر پارلمان ایران قرارداد را رد کند، هیچ نیازی نیست که به سراغ جامعه ملل برویم... اندکی پس از انعقاد قرارداد شاه به انگلستان آمد و شما عالیجنابان به خاطر دارید که ایشان بیش از یک بار رضایت قلبی خود را از این قرارداد ابراز کرد. سپس طبق درخواست دولت ایران برای عملی کردن آن آماده شدیم... در چنین موقعیت بحرانی و دقیقاً هنگام بازگشت شاه به کشور، ایران دستخوش تغییرات سیاسی شد. کشور‌های نسبتاً با ثبات نیز گاهی با چنین تحولاتی مواجه می‌شوند ـ منظورم از این تغییر و تحولات کناره‌گیری وثوق‌الدوله و روی کار آمدن مشیر‌الدوله است. مشیرالدوله از جناحی ملی‌تر برخاسته است و به نظر من می‌توان وی را مخالف [قرارداد] نامید. وی در مقایسه با پیشینیان خود خط مشی سیاسی متفاوتی در پیش گرفته است. ایشان ترجیح دادند اجرای توافقنامه تا زمان کسب رضایت از مجلس، در حال تعلیق قرار گیرد. به نظر من چنین تصمیمی، اتخاذ سیاستی سخت‌گیرانه و ابلهانه از جانب دولت ایران بود، و با این کار منافع فراوان این توافقنامه، از کف ایران رفت. اما این به خود آنها مربوط بود و ما در مورد این تصمیم حق دخالت نداشتیم؛ ما به قدری به کسب موافقت مجلس اهمیت می‌دادیم که برای عملی شدن قرارداد شرط گذاشتیم که باید در اولین فرصت مجلس تشکیل شود و متن قرارداد به مجلس ارائه شود... اگر [مجلس تشکیل می‌شد و نمایندگان مجلس] ترجیح می‌دادند که تنها بمانند، ما حرفی نداشتیم؛ اما اگر قرارداد را می‌پذیرفتند و تصویب می‌کردند، آن وقت ما نیز آمادة همکاری صادقانه با آنها بودیم. بر همین اساس به آنها اعلام کردیم که کمکهای مالی فقط برای چهار ماه دیگر ادامه خواهد یافت. این همان مدت زمانی است که به ما گفته بودند برای تشکیل مجلس لازم است. در این مدت بار‌ها تأکید کردیم که مجلس باید تشکیل شود و قرارداد را بررسی کند. علاوه بر این به ما خبر رسید که پارلمان ایران خواستار ایجاد تغییراتی در مفاد توافقنامه است - به عنوان مثال وضع محدودیت زمانی- و ما نیز آمادگی خود را برای بررسی تغییرات پیشنهادی اعلام کردیم. پس از این ماجراها بود که بحران استقلال‌طلبی آغاز شد که تا چند لحظه دیگر به آن خواهم پرداخت... همانطور که چند لحظه پیش اشاره کردم همزمان با این تغییر و تحولات، اوضاع جدید و متفاوتی در شمال غرب ایران به وجود آمد... حمله ارتش بلشویک‌های روسی به ایران. آنها با حمله ناگهانی به آذربایجان حکومت جمهوری شوروی را در این استان مستقر ساختند... همچنین کشتی‌های جنگی آنها کنترل دریای خزر را به دست گرفتند. در همین زمان در تبلیغات گسترده خود اعلام کردند که در شمال ایران جمهوری شوروی را مستقر خواهند ساخت. نیروهای بلشویک در انزلی لنگر انداخته و رشت را به اشغال خود درآوردند. آنها همچنین شورشی علیه دولت ایران در تهران سازماندهی کردند. این حملات تهدیدی جدید و پیش‌بینی نشده بود. درست در زمانی که منتظر رد یا تصویب توافقنامه انگلیس - ایران در مجلس بودیم، تخت سلطنت و دولت ایران از جانب دشمن جدیدی مورد تهدید قرار گرفت و نیروی اندک ما در قزوین (3600 نفر)، مانع بسیار ضعیفی در مقابل تهدید بلشویک‌ها بود... این گزارشی بود از اوضاع و احوال داخلی ایران و شرایط ما تا به امروز و از اینکه صبورانه به آن گوش فرا دادید بسیار ممنونم... ابتدا به جنبه سیاسی می‌پردازم. با توجه به اینکه تصمیم‌گیری در مورد قرارداد مدت مدیدی به تأخیر افتاده است، به دولت ایران اعلام کردیم، هر چه زودتر مقدمات تشکیل جلسه مجلس را فراهم آورد. همچنین از آنجا که بیشتر نمایندگان مجلس انتخاب شده‌اند و در تهران حضور دارند، انتظار می‌رود مجلس در ماه آینده تشکیل شود و پیش از آغاز سال جدید تکلیف قرارداد را روشن کند. اگر قرارداد به تصویب برسد، در اجرای اصلاحاتی که پیش از این ذکر کردم از هیچ کمکی فروگذار نخواهیم کرد. من به نوبه خود اطمینان می‌دهم که این قرارداد ثبات ایران را تضمین خواهد کرد و به سختی می‌توانم تصور کنم که دولت، پارلمان و یا اقشار مختلف مردم ایران تن به وضعیت دیگری بدهند و خواهان اوضاع دیگری باشند... از سوی دیگر، چنانچه پارلمان ایران این قرارداد را نپذیرد، دولت این کشور می‌بایست به تنهایی به راه خود ادامه دهد. [البته] ما برای کمک به آنها از هیچ کاری فروگذار نمی‌کنیم [اما] اگر خودشان خواهان همراهی ما نیستند، عواقب آن متوجه خودشان است... از نظر سیاسی ما موضع خود را کاملاً روشن کرده‌ایم. دولت فعلی ایران در تلاش‌های مجدّانه خود حمایت و پشتیبانی ما را پشت سر دارد؛ اما بر عهدة آنهاست که تعیین کنند که می‌خواهند از این به بعد در چه مداری حرکت کنند. اگر آنها خواهان اجرای صادقانه توافقنامه انگلیس - ایران هستند باید با اعتماد به ما اجازه دهند نقش خود را ایفا کنیم؛ اما اگر ایشان راه خود را در پیش گیرند و به منابع خود تکیه کنند، ما نمی‌توانیم مانع آنها شویم. عواقب این تصمیم متوجه خود آنها خواهد بود. امیدوارم توضیحاتی که تاکنون ارائه کردم شما را متقاعد کرده باشد که هیچ یک از سیاست‌های انگلستان در ایران، آنطور که گاهی اوقات به ما نسبت داده می‌شود، ماجراجویی‌های بی‌حساب و کتاب و نسنجیده نیست. بر عکس، تصمیمات سیاسی ما بر طرح‌های دقیق و کاملاً حساب شده مبتنی است و به منظور حل مشکل ایران و نه صرفاً تأمین منافع انگلستان - که طبیعتاً آنها را به دست فراموشی نمی‌سپاریم - دائماً طرح‌های خود را تغییر داده و از شیوه‌های متفاوتی بهره می‌گیریم و در این روند همواره استقلال ایران را مدنظر قرار می‌دهیم... ما همواره آماده کمک و همکاری هستیم؛‌ اما این ایران است که سرنوشت خود را تعیین می‌کند.
اخبار رویترز در 28 نوامبر 1920 سخنرانی کرزن را در تهران منتشر کرد. وزیرمختار آمریکا در پی انتشار این سخنرانی چنین اظهارنظر کرد:
مستحضر هستید که اخبار رویترز یک نشریه انگلیسی است و زیر کنترل و سانسور دقیق سفارت انگلیس در تهران چاپ و منتشر می‌شود. شاید لازم باشد به بعضی از استدلال‌های مغالطه‌آمیز لرد کرزن در مجلس اعیان اشاره کرده و زبان بازی بیش از اندازه او را آشکار سازیم. وزیر امور خارجه انگلستان از اعتماد سی ساله «تمام وزرا و دولتمردان ایران» به او سخن به میان آورده است. مقاماتی که او را «دوست حقیقی و ثابت قدم ایران» می‌دانند. در پاسخ باید گفت مردم ایران، مؤدب‌ترین و نرم‌خو‌ترین مردم دنیا هستند و بسیاری از ایشان هرگز نظر واقعی و صریح خود را در مورد سیاست‌های جناب لرد اعلان نکرده‌اند. به همین دلیل ایرانیان آگاه و بابصیرت در برخورد با وی و سیاست‌های او در ایران همواره با شک و تردید رفتار می‌کرده‌اند. جناب لرد اظهار داشته‌اند: در قرارداد اخیر انگلستان- ایران «به صورت قطعی و صریح استقلال ایران را به رسمیت شناخته و آن را تضمین می‌کنیم». ناظران ایرانی می‌دانند که این تضمین، تکرار بیهوده قول و قرارهایی است که پیش از این نیز بارها زیر پا گذاشته شده (به خصوص در قرارداد 1907 انگلیس- روسیه که ایران به مناطق نفوذ تقسیم شد) و هیچ یک از این وعده‌ها هرگز عملی نشده و حتی مورد توجه قرار نگرفته است. علاوه بر این اهل نظر در ایران به این نکته اشاره می‌کنند که وقتی رابطه و تعامل دو ملت بر اساس اصل تساوی آن دو باشد، نه ضروری است و نه معمول است که یک طرف، استقلال طرف دیگر را تضمین کند. به ویژه زمانی که طرف تضمین کننده، استقلال طرف مقابل را [در گذشته] نقض کرده باشد. همچنین به وام دو میلیون پوندی اشاره شده که بر اساس توافقنامه به ایران پرداخت شده است. «ضمانت بازپرداخت این وام عواید گمرکی و دیگر درآمده‌های کشور می‌باشد و به اصلاحاتی که در تعرفه‌ها صورت گرفته نیز اشاره شده است.» تجدیدنظر در تعرفه‌ها، کاملاً مخفیانه صورت گرفت و در واقع این خود انگلیسی‌ها بودند که این کار را به انجام رساندند. اعضای ایرانی کمیسیون تنها آلت دست بودند و به دستور انگلستان، توسط وثوق‌الدوله انتخاب شدند. لرد کرزن خاطرنشان کرده که قرارداد «با استقبال و رضایت عمومی مردم ایران مواجه شده است.» لرد کرزن فراموش کرده که یادآوری کند که این توافقنامه با بیزاری و نفرت سراسری در ایران مواجه شد. دولت انگلستان با عنصری فاسد بر سر این توافقنامه وارد مذاکره شد. وی به دست انگلیسی‌ها به وزارت منصوب شد و با ورود نیرو‌های انگلیسی به سه بخش از ایران و با زور سرنیزه بر سر کار باقی ماند؛ همچنین با اعلام حکومت نظامی تمام تجمعات و مخالفت‌های عمومی، بحث در مورد قرارداد، انتشار مقالات مخالفت‌‌آمیز در مطبوعات و ... ممنوع و قدغن شد. شمار زیادی از بهترین دولتمردان و کارمندان قدیمی تبعید و روانه زندان شدند، چرا که به خود جرأت دادند علیه این قرارداد اظهارنظر کنند... وزیر امور خارجه انگلستان با اشاره به سقوط وثوق‌الدوله، جانشین او یعنی مشیرالدوله را «مخالف» قلمداد کرد. شاید بهتر بود که از فرار مخفیانه وثوق‌الدوله نیز صحبت کند. وثوق به دلیل ترس از خشم عمومی مجبور شد فوراً ایران را ترک کند. وی در دوران تصدی خود نیز به ندرت در انظار و اماکن عمومی دیده می‌شد و با اینکه گروه کاملاً مسلحی از او حفاظت می‌کردند، همواره از جان خود بیم داشت و خود را در معرض ترور می‌دید. این در حالی بود که جانشین او یعنی مشیرالدوله بدون همراهی محافظین مسلح در خیابان‌ها رفت و آمد می‌کرد و مورد احترام همه مردم قرار داشت. مشیرالدوله «توافقنامه را تا زمان کسب رضایت مجلس در حال تعلیق نگاه داشت» و با این کار تنها از مقرراتی که در مورد انعقاد و اجرای توافقنامه‌ها در قانون اساسی ذکر شده بود، پیروی کرد. اما وثوق‌الدوله بسیار مشتاق بود پیش از تشکیل مجلس این قرارداد را اجرایی کند؛ با این که افراد منتخب پارلمان با تقلب و به انتخاب رئیس‌الوزرا به مجلس راه یافته بودند. به هر حال، تاکنون بسیاری از شروط معاهده اجرایی شده است؛ بخشی از وام پرداخت شده، بسیاری از مستشاران مالی و نظامی انگلیسی وارد ایران شده و کار خود را آغاز کرده‌اند. تعرفه‌های گمرکی مورد بازبینی و تجدیدنظر قرار گرفته‌اند و گام‌های دیگری نیز برای اجرای توافقنامه برداشته شده است؛ در واقع می‌توان گفت توافقنامه کاملاً اجرایی شده است... برای اثبات این واقعیت که [تشکیل] مجلس چندان هم مورد تمایل [انگلیسی‌ها] نبود؛ و برای اثبات ترس آنها از مخالفت [احتمالی مجلس با قرارداد] جناب لرد مشت خود را این طور باز می‌کند: «ما به قدری به نظر مجلس درباره قرارداد اهمیت می‌دادیم که قرارداد را تا کسب نظر مجلس، به حال تعلیق درآوریم.» البته به نظر من، مخالفت مجلس نشان دهنده حماقت و ترس دولت ایران است.» شاید بتوان پیروی از قانون اساسی و افکار عمومی را «حماقت و ترس» نامید. شاید در عالم واقع قانون اساسی این است که «هیچ چیز میان دوستان نیست*»... اشارة وی [کرزن] به برکناری سرهنگ استاروسلسکی و دیگر افسران روسی و عملکرد نیرو‌های قزاق ایران علیه بلشویک‌ها، برای کسی که از حقایق خبر داشته باشد، مضحک و خنده‌آور است. البته ممکن است که این افسر روسی در به راه انداختن «تبلیغات ضد انگلیسی» دخیل بوده و مظنون به اختلاس از اموال دولتی هم ‌باشد؛ اما گناه اصلی او همان اولی [تبلیغات ضدانگلیسی] است. بر کسی پوشیده نیست که انگلستان یک سال تمام سعی می‌کرد از شرّ استاروسلسکی خلاص شود؛ اما کلنل سیاستمداری زیرک و ماهر بود و خود را به شاه و دیگر مقامات ارشد کشوری حتی وثوق‌الدوله بسیار نزدیک کرده بود. همچنین «این شاه نبود که تصمیم گرفت به خدمت او پایان دهد»، بلکه انگلیسی‌ها از فرصت سوء‌استفاده کردند. فرصتی که مدت زیادی به انتظار آن بودند تا بتوانند کنترل نیرو‌های قزاق را در دست بگیرند. «اعلی‌حضرت در این باره هیچ تصمیمی» نگرفت. در واقع کلنل به همراه نیرو‌ها قزاق خود مستقیماً به نیرو‌های بلشویک در شمال ایران حمله کرد و موفقیت بزرگ و در عین حال آسانی کسب کرد و توانست بلشویک‌های مستقر در این منطقه از ایران را کاملاً قلع و قمع کند. هنگام بازگشت به تهران همچون قهرمانی فاتح مورد استقبال قرار گرفت و اعلی‌حضرت یک قبضه شمشیر الماس نشان و درجه ژنرالی به او اعطا کرد. سپس از او خواست که از مسیر قزوین به رشت برود و این منطقه را از لوث وجود بلشویک‌ها پاک کند. من به خوبی مطلعم که وی پیش از ترک تهران محرمانه با شاه دیدار کرد و به شاه گفت که اگر تهران را ترک کند، دسیسه‌های همیشگی علیه او و جایگاهش دوباره آغاز خواهد شد و به همین خاطر او می‌ترسد که حتی برای مدتی کوتاه تهران را ترک کند. از اعلی‌حضرت خواست که او را مطمئن سازد که در غیاب او با قدرت تمام در مقابل این توطئه‌چینی‌ها بایستد. اعلی‌حضرت به او امر فرمودند که به راه خود ادامه دهد و او را از حمایت شاهانه و دوستی خود مطمئن ساختند و خاطر نشان کردند که کلنل بر جایگاه خود باقی خواهد ماند. زمانی که کلنل به تهران بازگشت، نخست‌وزیر فعلی (سپهدار اعظم) از او خواست که فوراً پست خود را ترک کند و به او گوش زد کرد که انگلستان خواهان استعفای او است. کلنل عرض حال خود را نزد شاه برد و او نیز شانه‌هایش را بالا انداخت و گفت: «از دست من چه کاری بر‌می‌آید؟ من در دستان انگلیسی‌ها فردی بدون اختیار و توانایی هستم. صادقانه به تو قول دادم، اما من چیزی جز یک عروسک خیمه شب بازی نیستم.» عجیب است که هیچگونه تفحصی در مورد اتهامات استاروسلسکی نشده و گزارشی در این مورد منتشر نشده است و به نظر نمی‌رسد که چنین کاری هم صورت پذیرد. علاوه بر این در زمان مشیر‌الدوله هم برای برکناری او تلاش‌هایی شد که رئیس‌الوزرای وقت با آن مخالفت کرد. بنابراین بدیهی بود که «ما» «نسبت به کناره‌گیری کلنل روسی و افسران او هیچ مخالفتی نداشته و کاملاً راضی بودیم.» در همین شرایط ناگوار، انگلستان ناگهان لازم می‌بیند که اعلام کند نیروهایش را از ایران خارج می‌کند؛ آن هم در شرایطی که تقریباً پس از پنج سال اشغال خاک ایران توسط ارتش انگلستان، همین یک بار است که ایران به حضور چنین ارتشی برای امنیت و تمامیت ارضی‌اش نیاز دارد. خیلی‌ها معتقدند که این تهدید به خروج ارتش انگلستان، که ایران را در معرض تعرض بلشویک‌ها قرار می‌داد، بویژه اگر انگلستان کمک مالی خود را هم به نیروی قزاق ایران قطع می‌کرد، فقط برای فشار بر ایران بود تا به اصطلاح «قرارداد» را بپذیرد. جناب لرد در پایان سخنان خود از دوجانبه بودن قرارداد سخن به میان آورده و متذکر شده که منافع انگلستان نیز مورد توجه قرار گرفته است. وی سخنان خود را با اظهاراتی فضل فروشانه و متکبرانه به پایان برده و اظهار داشته ایران «همواره» به «کمک و همیاری» ما نیازمند است. اما بهتر بود کلام خود را اینگونه به پایان ببرد که ایران نیازمند همیاری و کمک کشور‌هایی است که هیچگونه منافع و اهداف پنهانی ندارند و اضافه می‌کرد که ایران آزاد است از هر کشوری که می‌خواهد کمک بطلبد.


از قاجار به پهلوی، محمدقلی مجد ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ص 137