09 مرداد 1400
نگاهی به فعالیتهای مبلغان مذهبی انگلیسی در ایران در کتاب «پنج سال در یک شهر ایرانی» اثر ناپیر مالکوم
چکیده
فعالیتهای مبلغان مذهبی در ایران و دنیای اسلام و دیگر سرزمینهای جهان، بخشی بنیادین از مجموعه فعالیتهای استعماری جهان غرب طی قرون اخیر است که تاکنون تمامی ابعاد و زوایای آن مورد پژوهش قرار نگرفته است. از زمان افزایش قدرت کلیسا در طول دوران قرون وسطی و انباشت سرمایه در دستگاه کلیسا، دربار پاپ به سرمایهگذاری در راه ترویج آئین مسیح در دیگر سرزمینها روی آورد که این امر به یکی از عوامل مهم شروع عصر اکتشافات جغرافیایی تبدیل شد و در نتیجة آن به تدریج با توسعة نفوذ حکومتهای کاتولیک مذهب اروپایی در قارههای آسیا، آفریقا و آمریکا و به دنبال آن پیدایش جریانهای شرقشناسی و اسلامشناسی، تبلیغ مسیحیت به صورت بخش اساسی و ثابت برنامههای استعماری کشورهای اروپایی در سایر نقاط جهان درآمد.
ناپیر مالکوم، یکی از اولین مبلغان «انجمن تبلیغی کلیسا» در شهر یزد است که با شروع فعالیت این انجمن در یزد در سال 1316ق/1898م وارد این شهر شد و حدود پنج سال در شهر یزد به سر برد و حاصل تجربیات و اندوختههای خود را بعد از بازگشت به انگلستان در کتابی با عنوان پنج سال در یک شهر ایرانی منتشر کرد. ناپیر در این کتاب آشکارا از اهداف و آمال استعماری مبلغان مذهبی سخن میگوید. از این رو این اثر برای روشن کردن نیات استعماری و ضد اسلامی مبلغین مسیحیت در ایران از ارزش به سزایی برخوردار است.
نسل اول مبلغان مسیحیت طی سدههای چهاردهم تا هجدهم میلادی عمدتاً از کشورهای کاتولیکمذهب اروپا بودند. با افول تدریجی قدرت این کشورها و ظهور قدرتهای استعماری چون انگلستان و هلند، مبلغان مسیحی و پرتستان نیز وارد عرصة تبشیر و در حقیقت استعمار فرهنگی شدند. یکی از نخستین انجمنهای تبلیغ مسیحیت پروتستان، «انجمن تبشیری کلیسا»[1] است که به منظور گسترش مذهب پروتستان در اواخر سده هجدهم میلادی/دوازدهم هجری قمری در انگلستان تأسیس شد و تا به امروز به عنوان یکی از مهمترین و فعالترین انجمنهای تبلیغ مسیحیت در نقاط مختلف جهان مقام خود را حفظ کرده است. فعالیت این انجمن در ایران از نیمه اول قرن سیزدهم هجری قمری/ نوزدهم میلادی آغاز شده و تا دوران انقلاب اسلامی ادامه داشت.
ناپیر مالکوم یکی از اولین مبلغان این انجمن در یزد است که با شروع فعالیت این انجمن در شهر یزد با اعزام دکتر وایت[2] در سال 1316ق/1898م، مقارن سالهای سلطنت مظفرالدین شاه قاجار، به اتفاق همسرش و چند ماه پس از دکتر وایت وارد یزد شد.[3] وی در حدود پنج سال در یزد به سر برد و حاصل تجربیات و اندوختههای خود را بعد از بازگشت به انگلستان در کتابی با عنوان پنج سال در یک شهر ایرانی منتشر کرد. کتاب وی تاکنون دو بار در لندن (1905 و 1907) و دو بار در نیویورک (1905 و 1908) به چاپ رسیده است.
زندگینامه ناپیر مالکوم به قلم نوادة وی
در مورد زندگی ناپیر مالکوم اطلاعات چندانی در منابع موجود وجود ندارد، اما نگارنده از طریق یافتن نوادة مؤلف (که همان نام ناپیر مالکوم را دارد و خود نیز کشیش و در حال حاضر سردبیر روزنامة «کلیسای بریتانیا»[4] در بریستول انگلستان است) موفق شده است اطلاعاتی در خصوص زندگی وی به دست آورد.
طبق این اطلاعات مختصر فراهم شده از سوی نوادة مؤلف، ناپیر مالکوم، فرزند ژنرال سر جورج مالکوم و برادرزادة سر جان مالکوم مؤلف مشهور کتاب تاریخ ایران و فرستادة انگلیس به ایران در عهد فتحعلی شاه قاجار، در سال 1870 در هانلی کستل[5] در ایالت ورسسترشایر[6] انگلستان به دنیا آمد. او تحصیلات دانشگاهی خود را در کالج هیلیبری[7] و سپس آکسفورد به پایان رساند و موفق به اخذ درجة لیسانس در سال 1893 و فوقلیسانس در سال 1897 شد. مالکوم در سال 1894 به عنوان خادم کلیسا و سپس در سال 1895 در مقام کشیش به خدمت کلیسای انگلستان درآمد. او از همان سال 1894 به عنوان دستیار کشیش در کلیسای سنت آندروز اکلستون[8] و بعد از آن در کلیسای اعلای سنت جان بروگتون[9] خدمت کرد. مالکوم در سوم مارس سال 1898 به عضویت انجمن تبلیغی کلیسا پذیرفته شد و به دنبال آن به ایران سفر کرد؛ و روز دهم اکتبر سال 1898 وارد ایران شد. او بعد از چند سال تلاش در راه ترویج آئین مسیح و تأسیس یک کلیسا در یزد در هفدهم فوریه سال 1904 ناگزیر شد برای بهبود سلامتی خود به انگلستان بازگردد؛ اما بعد از گذشت چند ماه در سی و یکم مارس سال 1905 مجدداً به ایران بازگشت و به شیراز رفت. مالکوم سرانجام در پانزدهم اکتبر سال 1907 ایران را برای همیشه ترک کرد و از بیست و یکم ژانویه سال 1908 از خدمت در انجمن تبشیری کلیسا کنارهگیری نمود. مالکوم در بیست و یکم اکتبر سال 1921 بر اثر بیماری کمخونی مهلک درگذشت.
نامزد او اورانیا لاتهام[10] یکی از نخستین پزشکان زن در انگلستان بود. او همراه مالکوم عازم ایران شد و برای جلوگیری از طرح شایعات همواره با حفظ یک روز فاصله بعد از مالکوم سفر میکرد. آنها در سال 1901 در ایران ازدواج کردند. کار پزشکی او در ایران بسیار مورد احتیاج بود و گفته شده که بیمارستان انجمن تبشیری کلیسا در یزد طی سال 1900، 500/36 بیمار را مداوا کرد.[11] لاتهام مؤلف کتابی است به نام کودکان ایران[12] که در سال 1911 در لندن منتشر شد.
مالکوم و لاتهام صاحب پنج فرزند شدند که نخستین آنها در طفولیت درگذشت. جورج مالکوم فرزند ارشد و تنها پسر آنها در ایران متولد شد و بعدها در کسوت مبلغین مسیحیت درآمد و به شهر دزداب در منطقة بلوچستان سفر کرد. دختران مالکوم و لاتهام هلن، اگنس و جین نام داشتند.
رویکردها و اهداف مبلغین مذهبی بر اساس کتاب پنج سال در یک شهر ایرانی
همان طور که میدانیم، نخستین اروپاییانی که به ایران آمده و آثاری را در قالب سفرنامه در مورد این سرزمین از خود بر جای گذاشتند، عمدتاً تاجر و سیاح بودند. به تدریج این تاجران و سیاحان جای خود را به رجال سیاسی- مذهبی و مأمورین دولتها، کمپانیها، کلیساها یا دیگر مراکز خاص اروپایی دادند که عمدتاً با هدف امتیازگیری و انعقاد عهدنامههای سیاسی، نظامی و اقتصادی با حکومت ایران، شناسایی آثار تاریخی ایران و تهیة فهرست و نقشه از بقایای آثار باستانی ایران در دوران پیش از اسلام در راستای «تدوین تاریخ ایران باستان» در دانشگاههای اروپایی، و تبلیغ مسیحیت و تأسیس کلیسا به این سرزمین سفر میکردند. ناپیر مالکوم، همانگونه که ذکر شد، در زمرة دستة اخیر است که سالهای اواخر سدة نوزدهم و اوایل سدة بیستم میلادی را در ایران و شهر یزد به سر برده است. کتاب مالکوم گزارشی به اختصار اما کاملاً گویا از مشاهدات و تجارب سفر و اقامت یک مبلغ مذهبی در ایران و شهر یزد است. به بیان دیگر، مالکوم از آن جا که یک مبلغ مذهبی معتقد و کاملاً به اهداف این کار مؤمن و متعهد است، غالب مطالب و آرای خود را با محوریت تبلیغ مسیحیت و نکات و مشکلات گوناگون مربوط به آن در شهر یزد به رشتة تحریر درآورده است. خود او در مقدمة کتابش مینویسد این کتاب گزارش فعالیتهای هیأت مبلغان مسیحی در یزد نیست و از این رو دربارة فعالیتهای انجمن مبلغان مذهبی یزد اطلاعات چندانی در این اثر یافت نمیشود، اما در مقابل اطلاعات بسیاری دربارة شرایط و حوادثی که مبلغان مذهبی با آن سر و کار داشتند، در کتاب آمده است.[13] از این رو این کتاب، در حقیقت توصیف یک شهر ایرانی از دیدگاه یک مبلغ مذهبی است و از دقایق و جزئیات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران، آن طور که در سفرنامههای سیاحان حرفهای یا سیاستمداران و بازرگانان بدانها پرداخته میشود، در این کتاب خبری نیست. و در مقابل مسائلی که از نظر مؤلف در تحلیل شخصیت و محیط زندگی مسلمان یزدی مؤثر بوده، به شکلی روانشناسانه و در راستای اهداف کاری مبلغان مذهبی برای شناخت هر چه بیشتر مخاطبانشان، به تفصیل بررسی شده است.
پنج سال در یک شهر ایرانی، در حقیقت حکم یک کتاب آموزشی را دارد که مالکوم در آن به تجزیه و تحلیل سرزمین ایران، خصوصیات جغرافیایی منطقة یزد، ویژگیهای شخصیت یزدیها، دین اسلام و شخصیت حضرت محمد(ص) و تأثیرات این آئین و پیامبر بزرگوار اسلام بر مردم ایران و به ویژه ساکنان منطقة کویری یزد، تأثیرات برآمده از ساختارهای مذهبی و نکاتی از این دست پرداخته و از این طریق سعی کرده است مشکلات کوچک و بزرگ بر سر راه تبلیغ مسیحیت در میان مردم مسلمان ایران و به ویژه مردم شهر یزد و راههای غلبه بر آنها را به اهلش بیاموزد. به عبارت دیگر، کتاب مالکوم حاوی دستورالعملهای یک مبلغ با تجربه به سایر مبلغان مذهبی است.
دو فصل اولیة کتاب مالکوم به توصیف شهر یزد و نوع زندگی مردم آن جا اختصاص دارد که طی مباحث آن برخی نکات مربوط به زندگی اجتماعی و اقتصادی یزدیها نیز ضمن بیان تأثیر محیط مورد اشاره قرار گرفتنه است. مؤلف در این توصیفات میکوشد تأثیر یکنواخت و از نظر او بیروح منطقة کویری یزد را بر نحوة تفکر و اندیشة یزدیهای مسلمان نشان دهد و ضمن مقایسة آن با اندیشه و نظام فکری اروپاییها، تلاش میکند آن ذهنیت مخاطبان یزدی را برای مبشران و مبلغان مسیحی روشن کند؛ تا آنان بتوانند شیوة درستی برای تبلیغ در پیش گیرند؛ و به اصطلاح در برخورد با مسلمان یزدی و تبلیغ وی از راهش وارد شوند. نکتة جالب در این تجزیه و تحلیل و به خصوص مقایسة ذهن یک یزدی با ذهن یک اروپایی نشان دادن برخی تصورات ایرانیان نظیر مفهوم کشور در نظر آنان و معادل بودن آن با شهر و دیار یا زادبوم است. در همین فصول ناپیر از وضعیت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و مذهبی اقلیتهای دینی ایران و تغییر و بهبود اساسی وضع زردشتیان در نتیجة تحولات عصر ناصری و ادوار بعد از آن و نقش حکومت انگلیسی هند در این بهبودی و پیوند پارسیان هند و زردشتیان ایران با استعمار انگلستان یاد میکند.
به طور کلی اشارههای مالکوم به اقلیتهای مذهبی و دینی شهر یزد، معطوف به زردشتیان، بابیها، بهائیان و یهودیان است. او در این اثر بر اساس رویکرد جریان شرقشناسی معاصر، از آئین زردشت سرسختانه و بسیار جانبدارانه حمایت کرده و به صراحت مینویسد زردشتیان برای خدمت به کشورهای اروپایی جهت تشکیل هر قدرت دست نشاندهای در جنوب ایران آماده هستند و افزون بر آن، به رغم اعتقادی که به برتری الهی آئین مسیحیت دارد، کوچکترین تلاشی برای مسیحی کردن زردشتیان نمیکند و آن گونه که از کتابش برمیآید به طور ضمنی از آنان میخواهد بر دین خویش باقی بمانند![14]
ناپیر مالکوم اشاراتی گذرا هم به وضع یهودیان دارد، اما بیشترین توجه او در سراسر کتابش معطوف به بابیها و بهائیان است. مالکوم به دلیل وجود تضادهای گسترده میان پیروان این دو فرقه با مردم شیعه مذهب ایران، آنان را در برابر شیعیان مورد حمایت قرار میدهد، هرچند از آن جا که به هر شکل بابیها و بهائیها را مسلمان میداند(!) زردشتیها یا به قول خود پارسیان را به طور کامل بر آنها برتری داده و ضمن ذکر بعضی از مباحثات خود با بهائیان و بابیان انتقادات متعددی بر اعتقادات آنان وارد میکند. لیکن در مجموع او همراه با مواضع استعماری کشورهای اروپایی نسبت به فرقههای ساختگی بابیه و بهائیه، آنها را در مقابل مسلمانان مورد حمایت گسترده قرار میدهد و به ارائه گزارشهای یک سویه از برخوردهای مذهبی میان شیعیان و بابیها در یزد میپردازد.
فصل سوم کتاب مالکوم به گفتوگو از آئین اسلام و مذهب تشیع اختصاص یافته است. در این بخش هم ناپیر با همان رویکرد شرقشناسان همدورة خود و با ادعای نقادی بیطرفانه، به شدت به اسلام و شخصیت پیامبر حمله میکند و سپس به مقایسة باورهای اسلام و مسیحیت در مورد خداوند و توحید و نبوت میپردازد و بعد از آن به توصیف صوفیان و اعتقادات آنها و تأثیراتشان بر عقاید بابیها و بهائیها روی میآورد. مالکوم در این فصل از کتاب خود به تجزیه و تحلیل شرایط و علل پیدایش فرقههای مجعول بابیه و بهائیه پرداخته و اطلاعات نسبتاً مفصلی در مورد باورها و رفتارهای پیروان این دو فرقه و تضادهای آنها با یکدیگر عرضه میکند و ضمن آن به صراحت از فضای ایدهآل ناشی از ظهور و فعالیت این فرق برای تبلیغ مسیحیت از یک سو و تضعیف اسلام از سوی دیگر سخن میگوید.
در فصل پنجم کتاب اطلاعات خواندنی و جالبی در مورد خصوصیات شخصی مردم یزد، زبان فارسی و آداب و رسوم یزدیها آمده است. ناپیر در این فصل به توصیف ویژگیهای فردی و اجتماعی ساکنان خطة یزد پرداخته و ماجراهایی را هم از خاطرات شخصی خود در تأیید نتیجهگیریهایش ذکر میکند. طی این فصل یزدیها هم تحقیر و هم ستایش میشوند و مالکوم علاوه بر بیان صفات نیک و بد آنان از نظر خود، به ریشهیابی علل شکلگیری آن صفات میپردازد؛ هرچند از نتیجهگیریهای او کاملاً مشخص است که همچون بسیاری از بیگانگان او نیز آن طور که باید و شاید در درک مردم ایران و شناخت دقیق و واقعی خصوصیات آنان موفق نبوده و در قضاوتهای خود تا حد زیادی تحت تأثیر پیشداوریها و پیش زمینههای ذهنی خود و مهمتر از همه تحت تأثیر نگاه خصمانهاش نسبت به آئین اسلام قرار داشته است. در پایان این فصل، مالکوم یزد را به دلیل برخورداری از موقعیت مناسب و احساس نیاز مردم آن جا به اصلاح، و در واقع به دلیل آشوبهای موظف ایجاد شده از سوی فرق بابیه و بهائیه، جزو بهترین مناطق برای کار تبلیغ مسیحیت معرفی میکند.
فصول ششم و هفتم کتاب ناپیر به بیان و شرح مشکلات کوچک و بزرگ موجود بر سر راه مبلغین مذهبی در دعوت به آئین مسیح، استفاده از راههایی همچون ارائة کمکهای خیریه، کارهای طبی و کارهای آموزشی برای کشاندن مسلمانان به پذیرش مسیحیت و ارائه رهنمودها و توصیههای متعدد و گوناگون به میسیونرها برای بهبود و پیشبرد کار تبلیغ مسیحیت و غلبه بر مشکلات متعدد براساس تجارب و آزمونهای فردی خود او اختصاص دارد و در خلال آنها اطلاعات گذرایی هم پیرامون مسائل اقتصادی و اجتماعی یزد ارائه شده است. با این که مالکوم در نهایت هم اشارة صریحی به میزان موفقیت احتمالی یا نسبی خود و همکارانش در مسیحی کردن یزدیها نمیکند، ولی از خلال گفتههای او و توجه به اوضاع اجتماعی یزد در اوایل قرن بیستم براساس سایر منابع تاریخی و نیز توجه به تعلقات مذهبی شدید یزدیها-که مالکوم خود نیز به آن مکرراًَ اذعان میکند- میتوان دریافت تنها عدة معدودی بر اثر فعالیتهای انجمن تبلیغی کلیسا در یزد به دیانت مسیح گرویدند.
در مجموع ناپیر مالکوم قضاوت و دیدگاهی بسیار دشمنانه نسبت به اسلام و بسیار تحقیرآمیز نسبت به ایرانیان مسلمان و مردم یزد، به استثنای زردشتیان، دارد. او اسلام را موجب تباهی ایران میداند، هرچند در پایان فصل سوم کتاب خود که اوج حمله به اسلام است، از خواننده به دلیل توهین به اسلام عذرخواهی میکند و در عین حال یادآوری مینماید که تنها مطالبی رایج را بر زبان آورده است! گذشته از اینها، از مسائل و مطالبی که وی در مورد تاریخ و الهیات اسلام و مذهب تشیع بیان میکند، آشکار است که او مطلقاً شناخت و آگاهی دقیق و کاملی از آئین اسلام نداشته است. مالکوم همچنین به رغم تحقیر یزدیهای مسلمان، در چندین جای کتابش از هوشمندی، سخاوت، مهماننوازی، معاشرتی بودن و خصوصیات خوب دیگر مردم یزد به نیکی و با ستایش یاد میکند.
کتاب ناپیر مالکوم مورد توجه محققان تاریخ فرقههای بابیه و بهائیه همچون ادوارد براون، و به دلیل ارائة گزارشهای یک سویه و جانبدارانه از برخوردهای بابیها و بهائیها با شیعیان در یزد مورد توجه و استناد پیروان این دو فرقه، و بعد از اینها مورد توجه زردشتیها برای مستند کردن محدودیتهای جامعة اقلیت زردتشتی ایران در قرن نوزدهم، قرار داشته است.
پانوشتها
[0]. Napier Malcolm, Five Years in a Persian Town, London, 1907.
* عضو هیأت علمی بنیاد دایرةالمعارف اسلامی.
[1]. Church Missionary Society.
[2]. Henry White.
[3]. صفورا برومند، پژوهشی بر فعالیت انجمن تبلیغی کلیسا در دورة قاجاریه، تهران، مؤسسة مطالعات تاریخ معاصر، 1381، صص 167-166.
[4]. British Church Newspaper.
[5]. Hanley Castle.
[6]. Worcestershire.
[7]. Haileybury.
[8]. St. Andrews Ecclestone.
[9]. St. John's Higher Broughton.
[10]. Urania Latham.
[11]. به نظر میرسد اگر این رقم را به تعداد دفعات مداوای بیماران مربوط بدانیم، بیشتر مقرون به صحت خواهد بود.
[12]. Children of Persia.
[13]. صفورا برومند (همان، ص 168) به برنامههای مبلغین مذهبی برای دعوت زردشتیان به پذیرش آئین مسیح اشاره دارد که چنین موضوعی نه تنها با رویکرد خاص مبلغان اروپایی و جریان ایرانشناسی اروپاییان همخوانی ندارد، بل کتاب مالکوم نیز خلاف آن را به اثبات میرساند.
[14]. شورش هندوستان (1857م/1274ق)، ترجمة اوانس ماسئیان، به کوشش صفاءالدین تبرائیان، تهران، نیلوفر، 1372.
برگرفته از کتاب مجموعه سخنرانی، مقالات و میزگرد همایش ایران و استعمار انگلیس منتشره از سوی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی