
23 مهر 1404
چهار روحانی که در سال 1342 امام نائب خود کرد
آیتالله محیالدین انواری، ۲۳ مهرماه سال ۱۳۹۱ دار فانی را وداع گفت. یکی از ابعاد مبارزاتی وی، حضور در شورای روحانیت هیأتهای مؤتلفه اسلامی بود. در باره این شورا و وظایفش با اسدالله بادامچیان گفتگو کردهایم:
در اسناد و خاطرات، از چهار نفر به عنوان شورای روحانیت موتلفه نام برده شده است. ماجرای انتخاب این چهار نفر چگونه بود؟
در سال 1342 وقتی شرایط مبارزه بالا گرفت، رفتیم به امام عرض کردیم: «امام، شما در معرض دستگیری و محدودیت هستید، اگر دستمان به شما نرسید، سراغ چه کی برویم که حجت شرعی داشته باشیم؟» عبارت امام این بود: «شما چند نفر از آقایان علما را مطرح کنید، من بگویم کی.» ما 25 نفر فهرست تهیه کردیم که شهیدان «محلاتی» و «مفتح» هم جزوشان بودند، نوشتیم و خدمت امام بردیم. وقتی جلوی امام مطرح کردیم، امام گفتند از مجموع آنها گزیدهای را انتخاب کنید. لذا آمدند تهران و در شورای مرکزی پنج نفر را انتخاب کردند. این پنج نفر عبارت بودند از: حضرات آیات مطهری، بهشتی، انواری، مولایی و علی گلزاده غفوری.
اسامی این پنج نفر را بردیم خدمت امام. امام نسبت به چهار نفرشان نظر داد، ولی در باره نفر پنجم، یعنی آقای علی گلزاده غفوری هیچ حرفی نزدند. شاید تحویل نگرفت یا ورود نکرد. درباره آن چهار نفر هم بهصراحت فرمودند و اضافه کردند «ولی من به این دو نفر [یعنی آقایان مطهری و بهشتی] بیشتر اعتماد دارم.» در ادامه فرمودند: «هر جا دستتان به من رسید، خودم.» هنور عین عبارتشان که فرمودند «خودم»، در ذهن من است. فرمودند: «هر جا دستتان به خود من رسید، خودم. اگر دسترسی نداشتید، آقایان.»
شما خودتان در آن جلسه حضور داشتید؟
بله، کلمه «خودمِ» ایشان هنوز یادم است. یعنی این نبود که امام امر ولایت و رهبری را در غیابش به اینها تفویض کند و اینها مقام قائممقامی داشته باشند. نه، اینها قائممقام نبودند، فقط مسئله این بود که اگر دست ما به امام نرسید، حجت شرعی برای ما چه کسی است؟ لذا پس از اینکه آقای مطهری شهید شدند، آقای عسگراولادی خدمت امام رسیدند و گفتند: «آقای مطهری شهید شدهاند. ما چه کار کنیم؟» فرمودند: «آقای بهشتی که هستند. من به آقای بهشتی اعتقاد دارم.» برای ما معلوم شد که... زمانی هم که آقای بهشتی شهید شدند باز از امام پرسیدیم و ایشان فرمودند: «آقای خامنهای، آقای هاشمی. من به این دو نفر اعتماد دارم.»