27 مرداد 1400
وزیر مختار آمریکا : مردم ایران آرزو دارند از شر انگلیس خلاص شوند
در پاییز و زمستان سال 1299 انگلیسی ها پس از آنکه قرارداد 1919 آنان با دولت بی کفایت قاجار با مخالفت عمومی مردم ایران مواجه شد ، زمینه کودتای رضاخان را فراهم ساختند و سپس برای گریز از اتهام دست داشتن در کودتا زمزمه خروج قوای خود از ایران را مطرح کردند . این اقدامات از یکسو و تبعات انقلاب کمونیستی در روسیه موجی از التهاب در داخل کشور ایجاد کرده بود . تلگرامهای جان لورنس کالدول وزیر مختار وقت آمریکا در تهران به وزارت خارجه کشورش به خوبی اوضاع آن زمان ایران را به تصویر می کشد .
تلگرام کالدول در پنجم ژانویه 1921 از این قرار است: «وزیرمختار انگلستان به من خبر داد که وزیر امور خارجه این کشور با در نظر گرفتن اوضاع فعلی ایران و خطر احتمالی دستور داده است تمام زنان و فرزندان هیأتهای دیپلماتیک و نیز خارجیان مقیم، از ایران خارج شوند. وزیرمختار انگلستان نگران است با خروج نیروهای این کشور، ایران در خطر ناآرامی و حتی انقلاب قرار گیرد. با این حال، نیروهای انگلیس قبل از ماه آوریل خاک ایران را ترک نمیکنند. به نظر بنده اوضاع کنونی کشور چندان وخیم نیست... شاه در صدد حرکت به سمت جنوب است و [حتی] اگر دولت و دیگر سفارتخانهها نیز تهران را ترک کنند، من ترجیح میدهم اینجا بمانم. احساسات ضدانگلیسی فروکش نکرده است.»
در 6 ژانویه: «محرمانه. بدون تردید اوضاع خاورمیانه به نقطه عطف خطرناک خود نزدیک میشود. با خروج نیروهای انگلیسی از شمال ایران، اجرای قرارداد ایران و انگلیس غیرممکن شده است... وزیرمختار انگلیس میگوید حتی اگر مجلس فوراً تشکیل شود و قرارداد را تصویب کند، بسیار دیر شده است، زیرا دولت وی دیگر در مقابل حمله محتمل بلشویکها، هیچ مسئولیتی در قبال دفاع از ایران قبول نمیکند. با توجه به این که به نظر میرسد مردم آمریکا توجه خاص به امکانات و منابع طبیعی ایران داشته باشند، به نظر من اکنون فرصتی بینظیر پیش آمده که به این توجه و علاقه جامة عمل بپوشانیم. در حال حاضر ضروریترین نیاز دولت ایران، تعدادی افسر نظامی است که جای افسران اخراجی روسی را بگیرند. افسران روس دیگر مایل به ادامه کار نیستند. هم روسها و هم انگلیسیها ادعا میکنند که حتی اگر از آنها خواسته شود هم نخواهند پذیرفت که کار کنند. اگر دولت ایران به صورت محرمانه با منعقد ساختن قراردادی، با به خدمت گرفتن حداقل سی نفر از فرماندهان کهنه کار نظامی آمریکا، نیروهای نظامی ایران را مجدداً سازماندهی و فرماندهی نماید، میتواند از آشوبهای محلی جلوگیری کند و مهمتر از آن ایران را از خطر حملة ارتش روسیه شوروی نجات دهد. آنها [روسها] پیش از ماه آوریل و به عبارت دیگر به محض خروج کامل انگلیسیها، به تهران میرسند. تأثیر اخلاقی اعلام چنین تصمیمی، که البته ضرورتاً دولت آمریکا را درگیر نمیسازد، بسیار عظیم خواهد بود؛ چرا که تمام اقشار مردم ایران همچنان به آمریکا اعتماد دارند و با کمال رضایت با افسران آمریکایی همکاری خواهند کرد و جان تازهای به بدنه سیاسی کشور میدمند و در برابر تمام نقشههای بلشویکها، به خوبی ایستادگی میکنند. از طرفی با توجه به خطر فعلی بلشویکها، دنیا نمیتواند اجازه دهد که چنین ارزشهای اخلاقیای بلااستفاده باقی بماند. علاوه بر این، از آنجا که دولت ایران در شرف رسیدن به توافقی با روسیه شوروی است، حضور آمریکاییها میتواند خلوص نیت روسها را بسنجد؛ چرا که روسها قول دادهاند که با خروج نیروهای انگلیسی، در امور داخلی ایران مداخله نکنند. همچنین دولت ایران احتمالاً خواستار به کارگیری مستشاران اقتصادی و دیگر متخصصان فنی آمریکایی خواهد شد. اما فوریترین خواسته آنها استخدام افسران نظامی خواهد بود تا به کمک آنها در روزهای بحرانی دوره گذار، نظم و آرامش را در کشور برقرار سازد. بدون اجرای چنین اقداماتی، مشکل بتوان دید که دولت چگونه از فروپاشی جان سالم بدر میبرد. تصمیماتی که در چند هفته آینده اتخاذ خواهد شد، سرنوشت این بخش از دنیا را برای یک نسل معین خواهد کرد، و اگر آمریکا قصد دارد در توسعه اقتصادی این منطقه مشارکت کند، برای گذاشتن سنگ بنای مشارکت هیچ فرصتی بهتر از فرصت کنونی پیش نخواهد آمد. چون احتمالاً دولت ایران بدین منظور با سفارت وارد مذاکره خواهد شد، نظرات و دیدگاههای وزارت خارجه باید بسیار مساعد و تفاهمآمیز باشد. با کمال احترام لازم میدانم که گوشزد کنم، در صورتی که ایران از آمریکا درخواست مستشار کند، دولت انگلستان با توجه به نگرش خود موضعگیری خواهد کرد. وزیرمختار انگلستان به سفارت اطلاع داده که انگلستان هیچ مخالفتی با تصمیمات آمریکا ندارد چرا که تصمیم گرفته است ایران را به حال خود رها کند.»
از آنجا که درست در همین زمان مراسلات و نامههای فراوانی در مورد ایران و عراق میان وزارت امور خارجه آمریکا و انگلستان رد و بدل میشد، موضع کالدول، وزیرمختار انگلیس را به شدت نگران کرد. در 14 ژانویه 1921 نورمن به کالدول مینویسد: «همکار عزیز، بر اساس گزارشی که به دست من رسیده است شما از طرف دولت خود به دولت ایران پیشنهاد کمک مالی داده و استخدام مستشاران و همچنین افسران آمریکایی را برای سازماندهی مجدد نیروهای نظامی ایران، تضمین کردهاید. ممکن است صراحتاً از شما بخواهم که صادقانه به من بگویید که آیا این خبر صحت دارد؟ لطفاً به صداقت من اطمینان کنید، همکار عزیز، ارادتمند شما، اچ. نورمن.» نورمن در 15 ژانویه در نامهای دیگر چنین مینویسد: «همکار عزیز، بر من منت خواهید گذاشت اگر پاسخ نامة مرا بدهید. البته متوجه شدم که در نظر داشتید که چنین پیشنهادی را به دولت ایران ارائه کنید. از قراری که آقای انگرت چند هفته پیش به من خبر داد، وی پیشنهاد به کار گرفتن افسران آمریکایی در ارتش ایران را با یکی از اشخاص غیر رسمی به بحث گذاشته و پیشنهادش با استقبال مواجه شده است. به نظر من شما میتوانید در این فرصت پیش آمده با کسب اختیار از طرف دولت خود با طرح پیشنهادی رسمی کار را پیش ببرید. البته من نباید به چیزهایی که آقای انگرت گفتند آنقدر اهمیت میدادم که آنها را به شما خاطرنشان کنم. ارادتمند صدیق شما اچ. نورمن»
کالدول خروج برنامه ریزی شده انگلیسیها را اینگونه تشریح میکند:
«....در روزهای پایانی ماه نوامبر، در حالی که انگلیسیها تحرکات روسها را به چشم خود میدیدند و در حالی که ایران جز انگلیس، پشتیبان دیگری نداشت (افسران گمرک بلژیکی و چندین نفر از افسران سوئدی ژاندارمری کاملاً تحت فرمان انگلیسیها قرار داشتند) انگلیس تصمیم گرفت دست به حرکتی عجیب و جسورانه بزند. انگلستان اعلام کرد کمکهای خود را به ایران قطع و این کشور را به حال خود رها خواهد کرد. روشن بود که ایران هیچ تمایلی به عملی شدن قرارداد ایران و انگلیس ندارد و بنابراین مستشاران انگلیسی میبایست ایران را ترک میکردند؛ مشهد از نیروهای انگلیسی تخلیه میشد و نیروهای مستقر در شرق به سیستان عقب نشینی میکردند. همزمان، تمام نیروهای انگلیسی در شمال ایران (که مرکز فرماندهی آنها در قزوین قرار داشت) از خاک این کشور خارج میشدند - بنابراین مناطق شمالی ایران و تهران در برابر حمله بلشویکها کاملاً بیدفاع میماند. (هیچ اشارهای به خروج نیروهای انگلیسی از مناطق مرزی هند و خلیج فارس نشد). شایعات حسابشدهای دربارة حوادث ناگوار آینده بر سر زبانها افتاده است. وزارت خارجه انگلستان به سفارت خود اعلام کرد که خروج زنان و کودکان میبایست زودتر از مردان انجام شود، چرا که مردان میتوانستند در آینده به راحتی از ایران خارج شوند؛ همچنین انگلستان به اطلاع اتباع خارجی رساند چنانچه به موقع خاک ایران را ترک کنند، تسهیلات لازم را در اختیار آنها میگذارد. گزارشها حاکی از آن بود که نه تنها تمام کارکنان انگلیسی اداراتی چون تلگراف، بانکداری و حمل و نقل ایران را ترک خواهند کرد، بلکه سفارت انگلستان نیز پیش از رسیدن نیروهای بلشویک به تهران، خاک ایران را ترک میکند. بانک شاهنشاهی ایران که هیچ ارزشی برای مشتریان خود قائل نیست و تنها از یک سیاست پیروی میکند: «مردم بروند به جهنم»، از سرمایهگذاران درخواست کرده است پول خود را از بانک خارج کنند اما فقط به نقره پول آنها را پرداخت خواهد کرد (که این بدترین شیوه ممکن برای نگهداری مبالغ هنگفت پولی میباشد). در همین اثنا از خرید یا فروش ارزهای خارجی نیز سر باز زد... ایرانیان که به صورت طبیعی مردمی بسیار حساس و تحریک پذیرند، احساس میکنند که انگلستان بسیار تلاش میکند تا آنها را بترساند؛ آرام و منتظر نشستهاند تا «چه پیش آید». افکار عمومی در ایران نیز تقریباً نسبت به خروج انگلستان و حصول توافق با روسها راضی میباشد. به نظر میرسد ایران همواره میان برزخ و جهنم گرفتار بوده، با این وجود به حیات خود ادامه داده است... اما مردم ایران به نقطهای رسیدهاند که از هر چیزی که ایشان را از شر انگلیسیها خلاص کند، استقبال میکنند؛ و وخیم شدن اوضاع در آینده برای آنها اهمیت ندارد. همچنین بیشتر آنها احساس میکنند چیزی برای از دست دادن ندارند و ممکن است در نهایت چیزی هم عاید آنها شود... به محض اینکه معلوم شد روسها به ایران پیشنهاد توافقنامهای دادهاند، کابینه دچار بحران شد و رئیسالوزرا استعفای خود را اعلام کرد. با این حال، تصمیم بر این شد که با استعفای او موافقت نشود و او همچنان بر مسند خود باقی است. رئیسالوزرا زمانی که دوباره زمام امور را در دست گرفت، به منظور پیشگیری از آشوب، اعلام حکومت نظامی کرد... کاملاً روشن است که انگلیسیها از هر ابزاری که در اختیار دارند برای فشار آوردن به ایران استفاده میکنند تا به ایرانیان ثابت کنند که سعادت آنها در گروی حمایت انگلستان است... دولت ایران در حال حاضر در بدترین وضعیت ممکن قرار دارد؛ این وضعیت از تغییر و تحولات سیاسی فصل گذشته و نگرانی در مورد آینده ناشی شده است. شاه که با مشاهده کوچکترین آثار خطر، نگران جان خود میشود، در بدو ورود به سال جدید، آماده فرار شده و اعلام کرده است که برای معالجه باید به اروپا سفر کند... اطرافیان، اعلیحضرت را متقاعد کردهاند که حداقل فعلاً ایران را ترک نکنند، اما چنانچه تهدیدات جدی شود، بدون شک متزلزل شده و فرار میکند؛ اگر چه از نظر سیاسی شاه کاملاً بیاثر و بیخاصیت است، اما به هرحال، با توجه به حیثیت و اعتبار جایگاهش [به عنوان پادشاه ایران]، فرار وی برای وخیمتر کردن اوضاع کافی است. چندی پیش به طور خصوصی با اعلیحضرت به گفتگو نشستیم. در پایان این گفتگوی طولانی مدت وی اذعان داشت که اینجانب کاملاً او را متقاعد کردهام و قاطعانه تصمیم گرفته است در تهران بماند. البته این سخنان تنها چاپلوسی و رعایت تشریفات بود؛ چرا که در گفتگو با هر کسی که در آن به ملاقات او رفته بود، همین جملات را تکرار کرده بود؛ اما وی از طریق روزنامهها اعلان کرد که سلامتی خود را بازیافته و تصمیم گرفته است دوره درمانی خود را در تهران ادامه دهد.....»
از قاجار به پهلوی ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، ص 145 تا 153