20 اردیبهشت 1400

آنچه پهلوی می‌توانست انجام دهد و انجام نداد!

کدام‌یک بحرین را از ایران جدا کرد: نظرسنجی یا همه‌پرسی؟


محمدرضا چیت‌سازیان

کدام‌یک بحرین را از ایران جدا کرد: نظرسنجی یا همه‌پرسی؟

یکی از مسائلی که برای هر نظام سیاسی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و به نوعی با اعتبار و آبروی آن در ارتباط است مسئله حفظ تمامیت ارضی یک کشور است؛ مسئله‌ای که حتی امروزه با پسا بین‌المللی شدن نظام بین‌الملل نیز از جایگاهش کاسته نشده و دولت‌ها تلاش می‌کنند همچنان این کارویژه اساسی خود را حفظ نمایند.

اسپانیا یکی از این موارد است که در چند سال گذشته درگیر جدایی‌طلبی ایالت باسک بوده است. اما این موضوع در گذشته و در دوران تاریخ معاصر نیز به کرات و دفعات دیده شده است. نمونه آن فروپاشی امپراتوری عثمانی و درگیری‌هایی است که بر سر حفظ سرزمین‌های آن میان اقوام و ملل مختلف رخ داده است؛ درگیری‌هایی که همچنان نیز ادامه دارد و مسئله فلسطین به عنوان یکی از مسائل اساسی جهان اسلام هنوز لاینحل باقی مانده است.

در ایران نیز در دوران تاریخ معاصر و به‌خصوص بعد از روی آمدن سلسله قاجاریه به واسطه ضعف و رو به انحطاط بودن حکومت‌ها، ایران همواره با این چالش دست و پنجه نرم کرده است. درست در همین مقطع زمانی است که به واسطه شکست در جنگ‌های متعدد بخش‌های گسترده‌ای از مرزهای سرزمینی کشورمان در شرق یا شمال از میان رفته و نام کشورهای دیگر بر آن نهاده شده است.

اما یکی از مناطقی که همچنان مباحث دامنه‌داری درباره آن وجود دارد منطقه خلیج فارس و حوزه پیرامونی آن است. در این میان بحرین از جمله مناطقی است که به خصوص در دوران پهلوی پیرامون آن مسائل مختلفی مطرح شد. با این حال تاریخ تکرار شد و این منطقه که جزئی جدایی‌ناپذیر از خاک کشورمان بود به واسطه اشتباه محاسباتی، وابستگی به خارج و ضعف در شیوه حکمرانی پادشاه وقت، از کشورمان جدا و به کشوری مستقل تبدیل شد. بر این اساس، تلاش خواهد شد تا در سطور زیر به این مسئله مهم تاریخی نظر افکنده و ابعاد مختلف آن را واکاوی نماییم.

ایران و بحرین تا پیش از پهلوی

بحرین از دوران ساسانیان و حتی پیش از آن در قلمرو دولت ایران محسوب می‌شد. این روند در دوران بعد از اسلام هم ادامه داشت و تنها در دوران خلفای راشدین این قسمت جزء ایالت مدینه محسوب می‌شد. در دوران خلفای عباسی و پس از آن بحرین جزء ایالت فارس بود تا اینکه در سال 1522م و به مدت چند دهه در اشغال پرتغالی‌ها قرار گرفت. اما شاه عباس توانست دوباره حاکمیت ایران را بر این سرزمین اعمال کند و این ماجرا تا روی کار آمدن سلسله قاجاریه ادامه داشت.1

اما ضعف حاکمیت در دوران قاجار و نفوذ و سلطه قدرت‌های خارجی همانند انگلستان سبب شد تا حاکمیت تام و تمام ایران بر این منطقه به مرور رو به ضعف گذارد و عملا تحت سلطه امپراتوری بریتانیا درآید. در واقع انگلستان در سال 1853م عهدنامه‌ای با این شیخ‌نشین امضا کرد و طی آن رسما مسئولیت روابط خارجی بحرین و دفاع از آن در برابر حملات بیگانه را به دست گرفت. اما با قرارداد 1907م بحرین به طور کامل در حیطه نفوذ و سلطه انگلستان قرار گرفت و در سال 1914م این منطقه رسما تحت‌الحمایه انگلستان شد. انگلستان حتی حاکم بومی بحرین را از قدرت خلع نمود و یک افسر انگلیسی به جای آن گمارد. از این مقطع به بعد و تا سال 1971م بحرین رسما تحت‌الحمایه انگلستان بود. با این حال، هم قاجارها و هم پس از آن پهلوی مدعی حاکمیت ایران بر این منطقه بودند.2

بحرین در دوره پهلوی

در دوره رضاشاه هرچند کوشش‌هایی برای بازپس‌گیری بحرین انجام شد، اما این تلاش‌ها به نتیجه‌ای نرسید. لندن مدعی بود که بحرین نه از لحاظ جغرافیایی و نه از لحاظ نژادی هیچ پیوندی با ایران ندارد و انگلستان در صد سال گذشته با حکام بحرین به صورت مستقل روابط برقرار کرده و با آنها مراوده داشته است.3

ادعای ایران بر بحرین در دوران محمدرضا پهلوی نیز ادامه پیدا کرد، به نحوی که در سال 1335ش وقایعی در بحرین رخ داد که به دستگیری تعدادی ایرانی منجر شد. تهران به این حوادث واکنش نشان داد و وزیر امور خارجه کشورمان، یعنی علی قلی اردلان، دلایل حقوقی و تاریخی حاکمیت کشورمان بر بحرین را در مصاحبه‌ای در فروردین همان سال برشمرد. در آبان سال بعد لایحه جدید تقسیمات کشوری که طی آن بحرین استان چهاردهم کشورمان نام گرفت در حضور محمدرضا پهلوی به تصویب رسید.4

به موازات این لایحه دستگاه اطلاعات و امنیت کشور در زمان ریاست تیمور بختیار طرحی را برنامه‌ریزی کرد که طی آن افکار عمومی مردم این منطقه برای الحاق به ایران تشویق شوند. در همین حال قرار بود با تمهیداتی که ساواک می‌اندیشید تحرکاتی نیز صورت ‌پذیرفت و مردم بحرین به تظاهرات تشویق می‌شدند. قرار بود مأمورین ساواک نیز در قامت مسافر و توریست به بحرین سفر کنند، نیروی دریایی تقویت شود و شاه طی مسافرتی به این منطقه با استقبال گسترده مردم منطقه روبه‌رو گردد و بدین‌ترتیب ایران حاکمیت خود را بر منطقه بازپس گیرد. طرحی که اسدالله علم در اوایل دهه 1340 برای اولین بار آن را مطرح کرده بود و حتی به سفیر انگلستان گفته بود: «بگذارید این جزایر را با اعزام ایرانی‌ها به آنجا ایرانی بکنیم و شما هم چشم روی چشم بگذارید»5 نیز مانند دیگر اقدامات پهلوی‌ها در این زمینه هیچ‌گاه عملی نشد و به جایی نرسید. دلیل آن هم در وابستگی حکومت پهلوی به غرب و عدم تمایل در به چالش کشیدن نظمی بود که آنها طراحی کرده بودند.

با این حال آنچه نقطه عطفی در روابط ایران و بحرین بود طرح انگلستان برای خروج از منطقه و خلأ قدرتی بود که در پی آن پدید می‌آمد. در واقع با خروج انگلستان از منطقه، جزایر مختلف خلیج فارس دچار خلأ قدرت می‌شدند و همین امر محمدرضا پهلوی را بر آن داشت تا درصدد تصرف جزایر سه‌گانه ابوموسی، تنب کوچک و تنب بزرگ برآید که اهمیتی راهبردی داشت، اما در مقابل، او در برابر روند جدایی بحرین از ایران نه تنها مقاومتی از خود نشان نداد، بلکه بنابر تصمیم او ایران اولین کشوری بود که استقلال این شیخ‌نشین را به رسمیت شناخت. نکته جالب این است‌ که علی‌رغم میل دولت ایران به برگزاری همه‌پرسی، شاه با خواسته انگلیسی‌ها که برگزاری یک نظرسنجی زیر نظر سازمان ملل بود موافقت کرد. در واقع حاکم بحرین و دولت انگلستان به واسطه اینکه برگزاری همه‌پرسی به نفی سلطه آنان منجر می‌شد با آن مخالفت کردند و محمدرضا پهلوی را به برگزاری یک نظرسنجی که با اما و اگرهای بسیار همراه بود متقاعد ساختند. نتیجه این نظرسنجی در پی تصمیم حکومت بحرین برای ورود سیل مهاجران فلسطینی و عرب به این کشور و تغییر ساختار جمعیتی آن، از پیش مشخص بود. این در حالی است که شاه ایران می‌توانست تصمیم دیگری نیز بگیرد. شاهد این ادعا نیز واقعیت‌های بین‌المللی است.6

در واقع دولت ایران می‌توانست برای اعاده حاکمیت بر بحرین همراه با طرح دعاوی حقوقی به زور نیز متوسل شود؛ همان کاری که دولت‌های قدرتمند پیشین انجام داده بودند. مضاف بر این، توسل به زور در رفتار سیاست خارجی ایران بی‌سابقه نبود؛ برای مثال در سال 1349ش دولت ایران علی‌رغم ادعاهای عراق بر اروندرود با پشتیبانی نیروهای هوایی، کشتی ابن سینا را از اروندرود به خلیج فارس وارد کرده بود. در واقع با توجه به خروج دولت انگلستان از شرق کانال سوئز و عقب‌نشینی این کشور به احتمال زیاد در صورت حمله دولت ایران به بحرین برای بازپس‌گیری این منطقه، دولت انگلستان به زور متوسل نمی شد. در این مقطع حتی آمریکایی‌ها نیز حضور گسترده‌ای نداشتند و به جز یک پایگاه کوچک در بحرین حضور نظامی قدرتمندی در خلیج فارس از جانب آنان احساس نمی‌شد. در واقع ترس آمریکا در این مقطع بیشتر از جانب اتحاد جماهیر شوروی بود و احتمالا در صورت حمله ایران به بحرین، واشنگتن با متحد استراتژیک خود کنار می‌آمد. همچنین احتمال اینکه عراق نیز وارد عمل شود بسیار کم بود؛ زیرا عراق در جریان مسئله اروندرود نیز که منافع مستقیم در آن داشت راه به جایی نبرده بود و با وجود اینکه به خلیج فارس دسترسی گسترده‌ای نداشت احتمال اینکه بتواند در برابر ایران دست به اقدام خاصی بزند و به رویارویی با تهران مبادرت ورزد کم بود.7

از این رو اگر نیروی دریایی و هوایی ایران دست به عملیاتی زده بودند به احتمال زیاد، بدون خونریزی و عواقب خاصی می‌توانستند بحرین را دوباره به خاک کشورمان منضم کنند. افزون بر این، با توجه به سوابق تاریخی محکم و مستدل و اسنادی که نشان از حاکمیت چندهزارساله ایران بر بحرین می‌داد، امکان دخالت نهادهای بین‌المللی و بررسی اسناد ایران نیز وجود داشت؛ اسنادی که پایه و مبانی آن بر روند استعمارزدایی تکیه کرده بود و می‌توانست در صورت سیاست خارجی مستقل کشور، به نتایج ارزشمندی منتهی شود. به خصوص که ایران توانایی نظامی‌اش را هم داشت و این شاید حرکتی بود که ارزش خطر کردن داشت. در واقع به تعبیر برخی کاری که بایست انجام می‌شد انجام نشد و در عوض کاری که نبایست انجام می‌شد انجام شد.8

با این حال، محمدرضا پهلوی به دلیل ترس از عواقب این کار و مهم‌تر از آن وابستگی بیش از اندازه به قدرت‌های غربی و به‌ویژه آمریکا و انگلستان از روی میز آوردن این سناریو اجتناب و ساده‌ترین راه را انتخاب کرد که در نهایت به از دست رفتن بخشی از تمامیت ارضی کشورمان منجر شد.

----------------------------------------------------------------

1. محمدباقر وثوقی، تاریخ خلیج فارس و ممالک همجوار، تهران، انتشارات سمت، چ دوم، 1389، صص 54-78.

2سیروس غفاریان، «کشورهای منطقه خلیج فارس»، نشریه معلم، ش100 (فروردین 1373)، صص 73-74.

3عباس پرتوی مقدم، «بحرین چرا و چگونه از ایران جدا شد»، نشریه مطالعات تاریخی، ش 15 (زمستان 1385)، صص 88-90.

4. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران 1357-1320، تهران، انتشارات قومس، چ سوم، 1381، ص 391. 

5. اسدالله علم، یادداشت‌های امیراسدالله علم، تهران، نشر مازیار، 1383، صص291-292.  

6. روح‌الله پورطالب، بررسی روابط ایران و بحرین در گذر تاریخ، مرکز مطالعات خلیج فارس، موسسه مطالعات ژئوپلیتیک، استراتژیک، تاریخ و جغرافیای خلیج فارس، ص 8.

7. اسماعیل شفیعی، محمدعلی شهریاری، «بررسی روابط ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس»، همایش ملی خلیج فارس، دانشگاه آزاد اسلامی واحد بوشهر، 1393، ص256.

8. همان، ص 257.