10 آذر 1397
آشنایی با دکتر مهدی بهار چهره مرموز دوران پهلوی
اشاره :
دکتر مهدی بهار با نوشتن کتاب میراث خوار استعمار در نقد عملکرد امپریالیسم آمریکا یکی از جنجالی ترین کتاب های دهه چهل خورشیدی را نوشت و بعدها در عرصه های مختلف فعالیت سیاسی ، احتماعی و اقتصادی وارد شد. در باره او اطلاعات بسیار اندکی موجود است زیرا بعد از نوشتن کتاب میراث خوار استعمار دیگر هیچ کتابی ننوشت و صرفا با انجام مصاحبه و نوشتن مقالات اقتصادی در روزنامه کیهان و فعالیت در کانون نویسندگان ایران هم نقش اپوزیسیون شاه را ایفاء کرد و هم با دستگاه های اطلاعاتی غرب ارتباط داشت. در مطلب زیر تلاش شده است با اتکاء به اسناد ساواک و منابع اندک موجود اطلاعاتی از وی در اختیار علاقه مندان تاریخ معاصر قرار گیرد. البته در زمان مقتضی جزئیات بیشتری از فعالیت های او در قبل و بعد از انقلاب اسلامی در همین سایت با اتکاء به پرونده موجود او در ساواک ، منتشر خواهد شد. انشاءالله
=====
دکتر مهدی بهار، در سال 1299 خورشیدی در مشهد متولد شد. وی فرزند محمدجواد از مردان مشروطهخواه مشهد بود که چندین دوره به نمایندگی مجلس اوایل مشروطه از طرف مردم مشهد انتخاب شده بود. مهدی بهار دارنده شناسنامه 7402، رشته پزشکی را در فرانسه به پایان رساند و در آنجا با افراد چپ و اعضای اصلی حزب توده از جمله ایرج اسکندری و فریدون کشاورز ارتباط داشت. این ارتباط بذر افکار ضد امپریالیستی را در ذهن وی کاشت. تا جایی که در دوران پیش از کودتا 1332 به عنوان پزشک حزبی به حزب توده معرفی شد. در این دوران وی به عنوان فردی روشنفکر و منتقد رژیم پهلوی شناخته می شد . (1)
مهم ترین تالیف مهدی بهار که پس از آن دیگر کتابی از او منتشر نشد، کتاب "میراث خوار استعمار" بود. کتاب میراثخوار استعمار با نثر بسیار زیبا و روان نوشته شده و درسال 1344 در چاپخانه روزنامه کیهان چاپ شده بود. آقای باقر زاده مدیر انتشارات توس در مصاحبه ای در باره این کتاب می گوید:
«خود دکتربهار صندوق عقب اتومبیلش را پراز کتاب میکرد و میآورد به آقای کاشیچی درانتشارات گوتنبرگ میداد. بازی عجیبی بر سر این دو کتاب [فراماسونری در ایران نوشته اسماعیل رائین و میراث خوار استعمار] جریان داشت. مأموران ساواک در لباسهای مبدل میآمدند دنبال این کتاب و به عنوان مشتری کتاب آنها را میگرفتند. آقای کاشیچی به چند مأمور ساواک کتاب فروخته بود. بعد ازچند روز آمده بودند سراغش و گفته بودند پول ساواک را کسی نمیتواند بخورد. آقای کاشیچی هم چک میکشید و پول کتابها را میداد. کتاب را هم پس نمیدادند، به عنوان مدرک جرم نگاه میداشتند، پولش را پس میگرفتند.» (2)
شهیدحسن آیت در باره مهدی بهار می گوید « مهدی بهار در کودتای نوژه هم شرکت داشته است او در کتاب «میراثخوار استعمار» به تفصیل در باره ماهیت هیات حاکمه آمریکا نوشته است. چون چند تا کتاب آن موقع در رقابت انگلستان و آمریکا با هم منتشر شده بود . مهدی بهارکتاب «میراث خوار استعمار» را ضد آمریکائیها و آقای اسماعیل رائین «فراماسونری در ایران» را ضدانگلیسی ها نوشت. ولی هردوشان به هر حال وابسته به آن قدرتهای خارجی بودند. آمریکا هم وارد صحنه سیاست ایران شده بود و صحنه سیاست خیلی از کشورها برای اینکه قسمتی از امتیازات را یا همه امتیازات را که فرانسه و انگلستان میبردند، به خودشان اختصاص بدهند. » (3)
از اواخر سال 1355 که سیاست دولت هویدا بخاطر سیاست به اصطلاح حقوق بشری کارتر بر آن شد که انتقادهای آرام و بیخطر از سوی اشخاص و روزنامهها انجام گیرد، مهدی بهار از جمله کسانی بود که به خواهش مدیر مسوول روزنامه کیهان مقالات انتقادی اقتصادی برای آن روزنامه نوشت. بهار که مشتاقانه منتظر انتشار مقالهاش بود روز انتشار آن با مقالهای مثله شده و بسیار عجیب روبهرو شد که فقط از مقاله اصلی نام نویسنده آن صحیح بود. چنان این امر بر بهار گران آمد که نامه بلند بالا و نقادانه و بیپروایی برای هویدا نوشت که در آن روزها سرو صدای فراوانی کرد نامهای که چون بهار میدانست به علت سانسور دولتی در هیچ نشریهای منتشر نمیشود به تعداد زیاد تکثیر و بین مردم پخش شد. نامهای که به زیبایی رفتار دولت سانسور و مردمآزار وقت را به شکل خوبی نمایان کرده است.(4)
مهدی بهار در تیرماه سال 1356 به همراه 9 نفر دیگر از نویسندگان مشهور نامه سرگشاده ای را که "اسلام کاظمیه" تهیه کرده بود ، امضاء می کند . دراین نامه خطاب به هویدا می نویسند که اختناق موجود در جامعه بیداد می کند و می گویند «جوانان این مملکت به خاطر خواندن کتاب سالها در زندان بسرمی برند» و در پایان درخواست تاسیس کانون نویسندگان ایران و اجازه نشر مجله ای بدون سانسور را می دهند. (5)
درباره فعالیت های دکتر مهدی بهار بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اطلاعات چندانی در دست نیست در مقاله آقای نادر توسلی در فصلنامه مطالعات تاریخی از قول مریم اعتمادی همسر مجید رهنما اینگونه نقل شده است:
« همانطوری که قبلا نیزگفته ام با دکترمهدی بهار که متخصص اطفال بود ودر زایشگاه پرتوی کار می کرد و فرزند کوچکم فرهاد را معاینه کرده بود، آشنا شدیم و دریک مهمانی بزرگ او وخانمش و برادرش و زن برادرش را دیدم وخیلی اظهارعلاقه کردم که یک شب شام خیلی خودمانی منزل ما بیایند وایشان گفتند با کمال میل به شرطی که فقط این عده باشیم وکس دیگری نباشد. چون من امشب هم به زور آمدم . بهر حال یک شب شام مدت کمی پیش از انقلاب منزل ما آمدند ومن خیلی بیش از پیش از وطن پرستی وانسانیت وفهم وشعور واطلاعات ایشان خوشم آمد.
تا این که حدود 4 یا 5 ماه پیش یک شب که درحیاط نشسته بودم با دونفر از دوستانم دیدم یک نفر وارد باغ شد (چون درباغ همیشه باز بود،پیش از ریختن کمیته به منزل)من فوری دویدم بالا ودروهله اول نشناختم چون قدری تاریک بود ولی ایشان گفتند که من دکتر بهار هستم واگر ممکن است فوری برویم درمنزل وشما بروید نزد مهمان ها من اورا با جامه دانش به اطاق کاوه هدایت کردم وخوشبختانه مهمانها شام نماندند وفوری رفتم اطاق ایشان وگفتم موضوع چیست وایشان گفتند که به اتومبیل بچه هایشان مدتی پیش مسلسل زدند وخوشبختانه به کیف بچه ها خورده ودرحال حاضر خانم وبچه ها درخارج هستند ومن اینجا آمدم و اگرمزاحم نباشم اینجا مدتی بمانم من هم فوری کلید باغ وکلید اطاق کاوه را دادم وگفتم تا هروقت میل دارید منزل خودتان است شما مانند پدر من هستید واگر گرفتاری هست به امید خدا برطرف خواهد شد وبدین ترتیب ایشان منزل ما ماندند وعلت آن را درج مقالاتی درمجله فردوسی علیه روحانیت عنوان نمود وهمچنین با توجه به اینکه یکی از مخالفین سرسخت روحانیت و ولایت فقیه بوده است اورا در منزلم جا دادم.
ازحضور دکترمهدی بهار در منزلم کسی خبر نداشت. مستخدم منزل به نام ساکی دکتر را به نام حاجی آقا میشناخت فرزندانم از وجود حاجی درمنزل مطلع بودند. ولی او را به نام و مشخصات نمی شناختند. ضمنا بهار گفته بود که قرار است تلفنی بشود به نام حبیبی (که یقیناً اسم مستعار بود) و من با او درزمینه تعمیرات ساختمان صحبت می کردم وملاقات تعیین می نمودم که دویا سه بار حبیبی که مشخصاتش را نمی دانم ولی از نظرقیافه او را کاملا میشناسم، با بهار ملاقات نموده است. سپس هردوهفته یکبار روزهای چهارشنبه صبح حدود ساعت 8 الی 8.30 به منزل ما به ملاقات دکتر می آمد وبرایش نامه های خانواده اش را می آورد وبا هم مدتی مذاکراتی دونفری می کردند.یکبار وقتی از دکتر پرسیدم واقعا شهرت این شخص حبیبی است گفت خیر ونام مستعار می باشد وبهتر است شما هم اورا به همین نام بشناسید.آخرین دفعه که قرار بود به منزل بیاید صبح همان چهارشنبه بود که بعدازظهرش دستگیر شدم وصبح تلفنی اطلاع داده بود که امروز نمی آید. وی شخص بسیارمحتاطی بود دکترمهدی بهار تاکنون 12مکان تعویض نموده وعلتش نگرانی صاحبان منازل بوده است. دکتر مهدی بهار درمورد فرارش از ایران اظهار داشته بود که تمام وسائل برای فرارش مهیا بوده ولیکن او معتقد است که وضع این طور باقی نخواهد ماند واگر مملکت فقط کمونیستی بشود اینجا را ترک می کند درغیر این صورت خواهد ماند ومبارزه خواهد کرد . ضمنا برادرش مقیم کانادا بوده وآمادگی همه گونه تسهیلات را برای او فراهم نموده است. دکتر مهدی بهار گفته اگر این رژیم ودستگاه تا فروردین ماه 1360برسرکار باشد باید یک فکری برای خود بکنم و از ایران خارج شوم،البته توضیح داده بود که شناسنامه، گذرنامه وسایرمدارک جعلی را دارم و از طریق مرز زمینی براحتی خواهم رفت و کافی است فقط بگویم که تصمیم دارم بروم.» (6)
خانم مریم اعتمادی درمورد اینکه آیا شوروی ها از وجود دکتر مهدی بهار درمنزلش اطلاع داشته اند ویا اینکه مخفی کردن دکتر درمنزلش به سفارش شوروی ها بوده است اظهار می دارد:
«به هیچ عنوان شوروی ها از این موضوع اطلاعی نداشته ضمنا خود دکتر بقدری از شوروی ها متنفر است که حد ندارد. از خانم مذکور سئوال شد در مورد روابط خودتان با شوروی ها با دکتر مطلبی عنوان نموده اید؟ که مشارالیها پاسخ داد ابدا وچنانچه چنین اتفاقی می افتاد مسلما دکتر بصورت من تف می انداخت. ضمنا دکتر مهدی بهار درجوانی کمونیست بوده که طبق اظهارات خودشان مدت ها است برگشته و خیلی هم ضد کمونیست است. » (7)
دکترمهدی بهار از فعالان کودتای موسوم به نوژه بود. احتمالا بعد از کشف توطئه کودتا او خود را به منزل مریم اعتمادی رساند و مدتی در آنجا مخفی زیست تا از کشور خارج شد. از سرنوشت دکتر مهدی بهار، پس از خروج از کشور هیچ اطلاعی در دست نیست.» (8)
1- به نقل از سند ساواک شماره 8213/311 به تاریخ 02/10/1349 موجود در پرونده شماره j1 0018-84862 موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
3- http://www.habilian.ir/fa/vije/vijenameha/Vijenameha/v021_ayat/page03_02.html
4- https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-424531
5- کتاب کانون نویسندگان به روایت اسناد ساواک مرکز بررسی های تاریخی چاپ اول زمستان 1382 صفحه 200
6- توسلی ، نادر ، مقاله مجید رهنما و کا.گ.ب. ، فصلنامه مطالعات تاریخی صفحات 30 تا 32
7- همان
8- همان
موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی