11 مرداد 1400

مکاتبات بین وزارت امور خارجه ایران و سفارت انگلیس در تهران در واقعه تاریخی


دکتر رضا نظرآهاری*

 مکاتبات بین وزارت امور خارجه ایران و سفارت انگلیس در تهران در واقعه تاریخی

مختصری از تاریخ تشکیلات موسوم به پلیس جنوب ایران

انگلیسی‌ها از مدت‌ها قبل در پی تشکیل قوایی در جنوب ایران بودند که بتوانند از منافع سیاسی و اقتصادی خود دفاع کنند. ظاهراً این تلاش برای نخستین بار در 6 ژانویه 1902 به ذهن اولیای انگلیس خطور کرده، و در یادداشت وزیر وقت امور خارجه انگلیس خطاب به سر آرتور هاردینگ وزیرمختار انگلیس در ایران آمده است: «... ما کوشش کرده‌ایم که تجارت و نفوذ بریتانیا را به هر وسیله‌ای که در دست داریم تأیید و تشویق نماییم و هم‌چنین پروژه‌های متعددی روی همین زمینه از قبیل تشکیل یک قوه پلیس بومی برای حفظ امنیت راه‌های جنوبی تحت مطالعه است»[0]. ولی مدت زیادی طول کشید تا این آرزوی انگلیس جامه عمل بپوشد. از اوضاع داخلی ایران و نیز مواضع روسیه به عنوان دلایل تعویق این مهم یاد شده است.[1] تصور انگلیس آن بود که امپراطوری روسیه درصدد دستیابی به راه‌های زمینی ایران برای رسیدن به خلیج‌فارس، هند و اقیانوس هند است. در سال 1322 ق/1904م در خوزستان نفت کشف شد و یک سال بعد کمپانی نفت ایران و انگلیس تشکیل گردید. کشف نفت که گسترش دایره منافع بریتانیا در ایران را در پی داشت و نیز انقلاب مشروطه 1327-1324 ق (1909-1906 م)، اوضاع مبهمی را به وجود آورد که زمینه را برای دخالت روسیه در امور سیاسی و نظامی ایران فراهم آورد. می‌دانیم که کابینه فرمانفرما پیشنهاد داده بود تعداد نیروی قزاق به ده هزار نفر افزایش یابد. به همین دلیل در ژانویه 1916 وزیرمختار انگلیس در ایران به دولت متبوع خود پیشنهاد کرد در صورت افزایش نیروی قزاق، نیروی مشابهی نیز تحت‌نظر و فرماندهی افسران انگلیسی برای جنوب ایران تدارک دیده شود. وزارت امور خارجه بریتانیا نظر حکومت هندوستان را در این مورد جویا شد و نایب‌السلطنه هند موافقت خود را اعلام کرد.[2]

علاوه بر فراز و نشیب‌هایی که تشکیل پلیس جنوب به همراه داشت، مسئله شناسائی آن از جانب دولت ایران نیز مشکلی مأیوس‌کننده و طولانی برای کلیه جناح‌های ذیربط بود که مناسبات سیاسی دولتین ایران و انگلیس نیز بر سرنوشت آن نیرو تأثیر بسیار داشت. 

موافقتنامه اوت 1916/ 1334ق محصول مذاکراتی بود که در ژانویه با کابینه فرمانفرما آغاز شده و به کابینه سپهدار اعظم رسیده بود. این موافقتنامه به شکل پیش‌نویس در ماه ژوئیه تنظیم شد و طی یادداشت اول اوت به اطلاع دولت ایران رسید. پاسخ کابینه ایران یادداشتی بود به امضای سپهدار در تاریخ 5 اوت 1916. نامه سپهدار به سند بحث‌انگیزی تبدیل شد. به عقیده ایرانیان، معنی این کار به رسمیت شناخته شدن اصول عمده کنوانسیون 1907م/1325ق. یعنی تقسیم ایران به مناطق نفوذ روسیه و انگلیس بود و این نه تنها کنترل سیاسی ایران، که کنترل نظامی آن را نیز دربر می‌گرفت. احمدشاه که از بحران پیش آمده و اخبار مربوط به موافقتنامه‌ سپهدار پریشان شده بود،‌ کابینه را منحل کرده، وثوق‌الدوله را در 13 شوال 1334/ 13 اوت 1916 به رئیس‌الوزرایی منصوب کرد؛ و وی در 29 اوت 1916 اعضای کابینه خود را تعیین نمود.

کابینه وثوق‌الدوله تلاش کرد با ارائه یک پیشنهاد 8 ماده‌ای، اطمینان دولت‌های روسیه و انگلیس را جلب کند. به کابینه وثوق‌الدوله اطلاع داده شد که اگر آن‌ها از به رسمیت شناخته شدن پلیس جنوب سر باز زنند،‌ کمکهای مالی معوق خواهد شد. کابینه پس از سنجش‌ها و مباحثات بسیار خود را به نوعی ملزم به شناسائی مشروط پلیس جنوب نمود که حداقل در فارس برای این تشکیلات نتیجه‌ای سودمند داشت. وثوق‌‌الدوله نیز در 22 اوت 1916 به علت عدم موفقیت در تشکیل کابینه استعفا کرد و احمد شاه، علاء‌السلطنه را به نخست‌وزیری برگزید. روز بعد یعنی در 23 اوت علاء‌السلطنه هم استعفا کرد و مجدداً وثوق‌الدوله ظرف چهل و هشت ساعت به نخست‌وزیری انتخاب شد. وی در 27 مه 1917 استعفا کرد[3] و مجدداً علاء‌السلطنه به نخست‌وزیری انتخاب شده، در 5 ژوئن 1917/14 شعبان 1335 کابینه خویش را تشکیل داد. کابینه علاء‌السلطنه نسبت به کابینه پیشین در قبال مسئله به رسمیت شناختن پلیس جنوب انعطاف کمتری از خویش نشان داد. کابینه علاء تلاش کرد اندیشه تشکیل قوا را به کل کشور بسط دهد و مشیرالملک در لندن به تقویت و گسترش این اندیشه کمک نمود. علاء و وزرایش تکرار می‌کردند که حتی به طور موقت نمی‌توانند پلیس جنوب را به رسمیت بشناسند. بعد از آن‌ها نیز عین‌الدوله (21 نوامبر 1917)، مستوفی‌الممالک (17 ژانویه 1918)، صمصام‌السلطنه (1 مه 1918)، وثوق‌الدوله (7 اوت 1918) و ... به رئیس‌الوزرایی رسیدند ولی هیچکدام به خود اجازه ندادند این تشکیلات را به رسمیت بشناسند و بحران پلیس جنوب تا پایان خود یکی از مسائل فیمابین ایران و انگلیس باقی ماند.[4]

در اثنای این قضایا ژنرال سایکس سرگرم تشکیل یک نیروی نظامی- پلیسی در کرمان و فارس، و روسها دست‌اندرکار افزایش تعداد افسران و افراد قزاق بودند. ایرانیان دریافتند کشورشان به تحت‌الحمایگی دو قدرت جهانی در آمده است. مطلبی که احتمالاً این دو قدرت پیش‌بینی آن را نمی‌کردند. شتاب روس و انگلیس در پرداخت اولین قسط کمک مالی درست در روز سقوط سپهدار از صدارت (12 اوت 1916/ 12 شوال 1334 ق) نشان می‌دهد آن‌ها سعی کردند با این کار مهر رسمیت بر پای موافقتنامه بزنند.

تشکیل پلیس جنوب نه تنها با اعتراض دولت ایران مواجه شد، بلکه عامه جراید و احزاب هم به انگلیسی‌ها تاخته و تشکیل پلیس جنوب را مقدمه تصرف نظامی ایران تلقی کردند. احساسات ایرانی‌ها با تظاهرات مردم در میدان توپخانه تهران (16 جمادی‌الاولی 1336/ 27 فوریه 1918/6 اسفند 1296) به اوج خود رسید.

عدم شناسایی تشکیل پلیس جنوب ایران توسط دولت و عدم تصویب آن توسط مجلس نشان ‌داد این تشکیلات در ایران غیرقانونی محسوب می‌شود و ادامه حیات آن با مشکلات عدیده‌ای روبرو خواهد بود. هر قدر هم انگلیسی‌ها سعی کردند رسمیت آن را به دولت‌های ایران بقبولانند،‌ موثر واقع نشد. حتی در شیراز به فرمانفرمای ایالت فشار آوردند در استقرار امنیت خلیج‌فارس از پلیس جنوب استفاده شود، ولی وی از این کار سر باز زد و در نتیجه تیر انگلیسی‌ها به سنگ خورد و نتوانستند سندی دال بر استفاده دولت ایران از آن به دست آورند تا از آن در راستای شناسایی استفاده کنند.

در تاریخ 20 اسفند 1296 سفارت انگلیس یادداشتی به وزارت امور خارجه ایران ارسال داشت و در آن خواهش کرد «دولت ایران حسیات دوستانه خود را کلیتاً نسبت به مصالح دولت انگلیس نشان دهد.» گفته می‌شود در همان زمان کابینه مستوفی‌الممالک «پلیس جنوب را یک قوه متجاوز خارجی» خوانده بود.[5]

شدت فشارهای داخلی به حدی بود که انگلیسی‌ها ناچار شدند پلیس جنوب را به شرط پرداخت کلیه مخارجی که برای آن هزینه کرده بودند، واگذار کنند؛ ولی چون دولت ایران برپا داشتن آن تشکیلات را عملی خودسرانه و به مقتضای مصالح تشکیل‌دهندگان تلقی می‌کرد، حاضر به قبول این شرط نمی‌شد. سرانجام انگلیسی‌ها حاضر شدند به موجب ماده سوم قرارداد 1919، پلیس جنوب را در قشون متحدالشکل ایران ادغام کنند.

سقوط کابینه وثوق‌الدوله، اجرای قرارداد را متوقف کرد و کابینه مشیرالدوله نیز از اجرای آن سر باز زد. در نتیجه مخارج پلیس جنوب هم‌چنان بر گردن دولت انگلیس باقی ماند. با سقوط دولت مشیرالدوله و روی کار آمدن سپهدار رشتی مسئله از نظر انگلیسی‌ها هم‌چنان لاینحل باقی ماند؛ ولی با کودتای سوم اسفند، سیدضیاء‌الدین طباطبائی، بخشی از پلیس جنوب ایران را به منظور حفظ امنیت تهران احضار کرد.[6] به این ترتیب قشون جنوب جزئی از ابواب جمعی دولت ایران تلقی شد. با سقوط کابینه سیدضیاء‌الدین موضوع پلیس جنوب راکد ماند و دولت قوام‌السلطنه نیز صحبتی از استخدام مستشاران آن به میان نیاورد (اول تیر 1300 شمسی). در پی این ماجرا لرد کرزن در 26 ژوئیه 1921 (3 مرداد 1300)، یعنی یک ماه پس از تشکیل مجلس موعود ایران، طی بیاناتی در مجلس اعیان انگلستان زنگ انحلال پلیس جنوب را به صدا درآورد. در اوایل شهریور 1300 بود که ثلث تشکیلات پلیس جنوب را که در اصفهان بالغ بر 1500 نفر می‌شد، منحل کردند و بقیه بساط سازمان را نیز برچیدند و به تلافی سرکشی‌های دولت ایران در به رسمیت شناختن آن، ساز و برگهایی را که قرار بود به ایران واگذار کنند نابود کردند.

یادداشت‌های متبادله بین وزارت امور خارجه ایران و سفارت انگلیس

قبل از پرداختن به اسناد موجود در آرشیو مرکز اسناد توضیح این نکته ضروری است که اسناد مورد نظر معمولاً پراکنده بوده، گاهی یادداشت ارسالی و یا پاسخ آن به دنبال هم بایگانی نشده است و به همین دلیل گاهی با مقایسه اسناد می‌توانیم دریابیم که یک یادداشت در پاسخ به کدام یادداشت می‌باشد. در این مقاله تلاش شده است اسناد مربوط به پلیس جنوب ایران بر اساس تاریخ نگارش تنظیم شود تا درک آن برای مخاطبین تسهیل شود. ضمناً در این مقاله اسنادی انتخاب شده، که بین وزارت امور خارجه ایران و سفارت انگلستان در تهران مبادله شده‌اند، ولی گاهی اوقات تلگرام‌های محرمانه بین وزارت امور خارجه ایران با سفارت‌خانه‌های ایران در خارج از کشور و یا کارگزاری‌های وزارت امور خارجه در فارس، کرمان و ... نیز آورده شده تا خواننده را در درک بهتر بخشی از تاریخ معاصر ایران و نبرد دیپلماتیک طرفین ایرانی و انگلیسی و روسی یاری دهد.

یکی از اولین اسناد، تلگرام رمزی است که در تاریخ 19 جمادی‌الاولی 1334/24 مارس 1916 به وزارت امور خارجه مخابره شده است. در این تلگرام ضمن اشاره به بیوگرافی سر پرسی سایکس و اطلاع‌رسانی در مورد حضور وی در جنوب ایران از عدم خبررسانی مرکز به نمایندگی مذکور انتقاد شده است.[7]

سند بعدی یادداشتی به امضای مارلینگ، وزیرمختار انگلستان در تهران، برای معرفی سر پرسی سایکس به وزارت امور خارجه ایران است:

شرف دارم خاطر نواب مستطاب اشرف والا را مستحضر سازم از اینکه به موجب مدلول مراسله متحدالمآل مورخه 4 اوت و جواب نواب اشرف والا مورخ 5 (14 اسد) دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان جنرال سر پرسی سایکس را به سمت مدیری قوایی که برای حفظ انتظام جنوب ایران تشکیل می‌یابد انتخاب نموده‌اند.

از نواب اشرف والا خواهشمندم مقرر فرمایند بکارگزاران محلی از مأموریت معزی‌الیه اطلاع داده شده و به آنها دستورالعمل داده شود که حتی‌المقدور به معزی‌الیه مساعدت نمایند...[8]

از نکات بسیار مهمی که در مورد این سند وجود دارد این است که در حاشیه این یادداشت نوشته شده: 

اداره انگلیس:

جواب نوشته شود که وزارت امور خارجه هیچ اطلاعی از صدور چنین مراسله‌ای ندارد.

بر طبق این دستور در پاسخ به یادداشت مذکور وزارت امور خارجه به سفارت انگلیس در تاریخ 9 شوال 1334 می‌نویسد:

مراسله محترمه جناب جلالت‌مآب عالی مورخه 7 شوال 1334 (7 اوت 1916) راجع به جنرال سر پرسی ساکس واصل و سمت تکریم گردید. اطلاعاً خاطر.... را مستحضر می‌دارد که قبل از وصول مراسله محترمه فوق‌الذکر از طرف اولیاء دولت علّیه به مأمورین محلی صفحات جنوبی تعلیمات اکیده در مساعدت با معزی‌الیه داده شده است و ضمناً با نهایت احترام زحمت‌افزا می‌گردد که در 4 آگوست نه مراسله‌ای به عنوان دوستدار رسیده و نه روز 5 اوت (14 اسد) مراسلة در جواب جناب جلالت‌مآب عالی .... نگاشته است که بدان اشاره فرموده‌اند... .[9]

نکته مهم در این یادداشت اشاره سفارت انگلیس به مکاتبه‌ای است که بین طرفین صورت پذیرفته ولی وزارت امور خارجه ایران در پاسخ ضمن اشاره به اقداماتی که برای استقبال از سر پرسی سایکس به عمل آورده،‌ از مکاتبه مورد نظر سفارت انگلیس اظهار بی‌اطلاعی می‌کند و جالب اینکه سفارت انگلیس در مکاتبات بعدی، هیچ اشاره‌ای به جزئیات مربوط به نامه‌های مذکور نمی‌نماید و ظاهراً موضوع مسکوت باقی می‌ماند. سفارت انگلستان می‌توانست یک نسخه از سواد یادداشت‌های متبادله را که در یادداشت فوق مورد اشاره قرار داده بود، برای وزارت امور خارجه ارسال نماید.

فرمانفرما پیشنهاد داده بود برای حفظ امنیت داخلی و مقابله با ناآرامی‌ها، بریگاد قزاق نیروهای خود را به 10 هزار نفر برساند و انگلستان نیز با استفاده از این مسئله درصدد برآمد که نیروی مشابهی در جنوب ایران تشکیل دهد. انگلستان از ابتدای تأسیس پلیس جنوب ایران تلاش نمود کابینه‌های وقت ایران این قوا را به رسمیت بشناسند؛ ولی پس از کابینه سپهدار که از طریق ارسال یادداشتی و به طور مشروط (وضعیت فورس ماژور و صرفاً در طول جنگ) فعالیت این نیرو را به رسمیت شناخته بود و همین مسئله نیز باعث سقوط دولت وی شد، دیگر کابینه‌های ایران به خود اجازه ندادند پلیس جنوب را به رسمیت بشناسند. البته مواضع آنها یکسان نبود و برخی از این کابینه‌ها مواضع کاملاً سخت‌تری در قبال پلیس جنوب اتخاذ می‌کردند؛ از جمله علاء‌السلطنه که خود علاوه بر نخست‌وزیری، وزارت امور خارجه را نیز به عهده داشت. سفارت انگلیس در تهران در تاریخ 20 ربیع‌الثانی 1335/13 فوریه 1917 در تعقیب اهداف کشور متبوع خود طی یادداشتی به وزارت امور خارجه می‌نویسد:

به تاریخ هفتم شوال گذشته به سلف جناب اشرف از انتخاب بریگادیر جنرال سر پرسی ساکس از طرف دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان برای اصلاح و ترتیب استعداد جهت حفظ امنیت جنوب ایران اطلاع دادم و جواب وزیر امور خارجه به دوستدار اطلاع دادند که دستورالعملهای لازمه فوراً به کارگزاران محلی داده شده که با معزی‌الیه مساعدت نمایند. اگرچه به این وسیله دولت ‌علّیه انتخاب درست اعلیحضرت پادشاه انگلستان را در برگزیدن این صاحب‌منصب ذی‌شأن برای خدمات درست اوامر دولت علّیه رسماً تصدیق فرموده‌اند ولی هنوز اقتدارات لازمه رسماً به معزی‌الیه داده نشده که مأموریت عمده‌ای که از طرف دولتین به ایشان تفویض شده است به موقع اجرا گذارند. چون از نزدیک بودن این مسئله چنین برمی‌آید که ممکن است به پیشرفت زحمات مشارالیه سکته وارد آید شرف از جناب اشرف خواهش نمایم که قبول زحمت فرموده اقدامات لازم فرمایند که اختیارات لازمه رسمی به مثل اختیاراتی که به فرمانده بریگاد قزاق داده شده است به معزی‌الیه داده شود... .[10]

مشاهده می‌شود که سفارت انگلیس با ظرافت سعی کرده است استقبال از سر پرسی سایکس را به منزله شناسایی پلیس جنوب ایران توسط دولت ایران قلمداد نماید؛ ولی همزمان در یادداشت فوق درخواست می‌نماید اختیاراتی مشابه فرمانده بریگاد قزاق به سر پرسی سایکس داده شود. وزارت خارجه پاسخ جالبی تهیه می‌کند. در هامش این یادداشت آمده است:

در جلسه 13 جمادی‌الاول 1335 این جواب در هیأت وزرا مطرح و قرار شد که مطابق آن از طرف وزارت خارجه با سفارت انگلیس مذاکره و در صورت قبول، نسخه آنرا نوشته امضا و بفرستند.

در پای این نامه اسامی افرادی مانند وثوق‌الدوله، فتح‌الله، ابوالفتح طباطبایی، فیروز، ممتازالملک، قوام‌الدوله و امین‌الملک ذکر شده است. نکات مهم این یادداشت عبارتند از:

- استخدام و بکارگیری معلمین خارجی مشروط به انعقاد قرارداد با ایران است و تا وقتی در این رابطه قراردادی با انگلیس منعقد نشده است، این مسئله قابل اجرا نخواهد بود.

- اشاره به تلاش دولت انگلستان در جهت تقویت سر پرسی سایکس

- آمادگی برای صدور دستور به مراکز ذیربط در مورد سر پرسی سایکس فقط در طول جنگ و آن هم به شرطی که نامبرده تحت ریاست عالیه اولیای دولت ایران فعالیت نماید.

- اشاره به تأمین بودجه نیروی نظامی از محل عایدات گمرکی.

اغلب منابع نوشته‌اند کابینه وثوق‌الدوله به صورت مشروط، یعنی تا پایان جنگ، پلیس جنوب ایران را به رسمیت شناخته است ولی در این سند آمده است حضور صاحب‌منصبان انگلیسی منوط به انعقاد قرارداد بین دو کشور می‌باشد. از طرف دیگر ژنرال سایکس ملزم شده است زیر نظر مقامات عالیه دولت ایران فعالیت نماید.

با توضیحات تکمیلی فوق، این یادداشت به شرح ذیل در اختیار سفارت انگلستان قرار می‌گیرد:

دوستدار در جواب مراسله مورخه ... (20 ربیع‌الثانی) آن جناب جلالت‌مآب راجع به تقاضای دادن اقتدارات لازمه به بریگاد ژنرال سر پرسی سایکس برای اصلاح و تربیت استعداد از جهت حفظ امنیت جنوب ایران با کمال احترام زحمت افزاست که بدیهی است استخدام و انتخاب معلمین خارجی و تشکیل قوای تأمینیه در تحت تعلیم آن‌ها فقط بر حسب قراردادی ممکن است که با مبادله نظر مابین اولیای دولت علّیه ایران و دولتی که معلمین مزبور را به اختیار دولت ایران واگذار می‌نماید مقرر و متضمن شرایط استخدام و حدود اختیارات و عده معلمین باشد و مادام که چنین قراردادی مابین دولت ایران و دولت انگلیس مبادله نشده اجرای این مقصود ممکن نخواهد بود.

به علاوه به طوریکه خاطر آن جناب دوستان استظهاری مطلع می‌باشد اولیای دولت دوستدار پس از بر هم خوردن ترتیب سابق ژاندارمری دولتی مصمم بودند که با استخدام معلمین از دولت ثالثی با تعاطی نظر با اولیای دولتین فخیمین روس و انگلیس تشکیلات قوایی امنیت را اعاده و استعداد منظمی برای تکمیل تأمینات مملکتی ایجاد نمایند ولی چون بالطبیعه به واسطه حالت جنگ مابین دول اروپا موفقیت به این مقصود به مشکلاتی که لازمه حالت جنگ بود برخورد، اجرای فوری این تصمیم میسر نشد.

اکنون که مراسله آن جناب جلالت‌مآب دریافت شده نظر به اینکه جنرال سایکس از مدتی قبل در جنوب ایران مشغول تشکیل و ترتیب استعدادی شده که مخارج آنرا به طوریکه دوستدار استنباط می‌کنم در مدت دوام جنگ اروپا دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان تادیه و پرداخت خواهد نمود و به طوری که از مراسله آن جناب جلالت‌مآب بر می‌آید ممکن است از داده نشدن اختیارات لازمه به مشارالیه سکته‌ای در پیشرفت او وارد آید و با اینکه سابقا نیز از طرف اولیای دولت دوستدار اقداماتی برای توصیه و تقویت از اقدامات ژنرال معزی الیه شده، اولیای دولت دوستدار با باقی بودن به تصمیمی که در فوق اشاره شده حاضر خواهند بود که فقط برای مدت جنگ اروپا به مامورین دولت علّیه تعلیمات بدهند که اقتدارات لازمه در تحت ریاست عالیه مقامات رسمی ایرانی به ژنرال معزی الیه داده از عملیات مشارالیه تقویت نمایند مشروط بر اینکه از حالا به طوری که اشاره شده مابین دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان و دولت دوستدار مسلم شود که این اقدام موقتی و فقط برای مدت جنگ اروپا خواهد بود و در خاتمه علاوه می‌نماید چون برای نگاهداری قشونی که به ترتیب فوق تشکیل خواهد شد بعد از اتمام جنگ نیز محمل قابل اطمینانی لازم است اولیای دولت دوستدار در نظر دارند که مخارج آنرا از اضافه عایدات گمرکات دولت علّیه به وسیله تغییر تعرفه گمرکی تحصیل و در این خصوص موافقت اولیای دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان را از حالا جلب می‌نمایند.[11]

ظاهراً یادداشت فوق الذکر در تاریخ 19 جمادی‌الاول 1335 به سفارت انگلستان فرستاده شده است و سفارت یادشده نیز طی یادداشتی در تاریخ 26 جمادی‌الاول 1335 (20 مارس 1917) به مراسله مورد بحث پاسخ داده است. در این یادداشت در واقع مطالب تکرار شده‌اند که احیاناً سوءتفاهمی بین طرفین رخ ندهد. سفارت ضمن اعلام این مطلب که سوادی از یادداشت را به لندن فرستاده است تا نظر لندن را جویا شود، از اینکه وزیر جنگ ترفیع درجات پیشنهادی از سوی ژنرال سایکس را پذیرفته است، قدردانی نموده است.[12]

از دیگر یادداشت‌های واصله به وزارت امور خارجه، یادداشتی است که به تاریخ 3 شعبان 1335/ 25 مه 1917 مربوط می‌شود:                                     

جنرال سر پرسی سایکس اینسپکتور جنرال قشون جنوب ایران صورتی از صاحب‌منصبان قشون مزبور که از غره ژانویه 1917 ترقی داده‌اند فرستاده‌اند که برای وزارت جنگ دولت ایران ارسال گردد که ترقیات مزبور را تصدیق و فرمان برای آنها صادر نمایند. اینک صورت مزبور لفاً ارسال گردید که برای وزارت جنگ ارسال گردد... .[13]

یادداشت مشابهی نیز مجدداً در تاریخ 10 شعبان 1335/ اول ژوئن 1917 توسط سفارت انگلیس به وزارت امور خارجه ارسال شده است.[14] مشاهده می‌شود که سفارت انگلیس در تلاش است تا باز هم از طریق اقدام احتمالی وزارت امور خارجه در ارسال این فهرست به وزارت جنگ، آن را در مراحل بعدی، رسمیت بخشیدن به پلیس جنوب قلمداد کند. وزارت امور خارجه ایران در شوال 1335 به یادداشت اخیر سفارت انگلیس پاسخ می‌دهد:

گرامی مراسله مورخه دهم شعبان آن جناب جلالت‌مآب دوستان استظهاری واصل ... توقیر گردید. جوابا با نهایت احترام خاطر دوستی متظاهر را به این نکته متوجه می‌سازد بطوری که دوستدار کراراً در مذاکرات شفاهی خود اشعار داشته است اولیای دولت ‌علّیه شناختن تشکیلاتی را که به اسم قشون جنوب ایران مذکور شده از اختیار خود خارج می‌بیند و البته تصدیق خواهید فرمود که اولیای دولت ‌علّیه در حینی که نهایت اهمیت را به روابط ودادیه خود با دولت بریتانیای کبیر داده و حفظ منافع تجارتی و اقتصادی انگلیس را همواره وجهه نظر نموده نمی‌تواند از مصالحی که راجع به استقلال و مصونیت ایران است صرف‌نظر نمایند. نظر به اینکه در ضمن اظهارات شفاهی به دوستدار تکلیف فرموده‌اند که دولت ‌علّیه نظریه خود را در موضوع قوای تأمینیه متحدالشکل که موجبات تکمیل امنیت را در تمام ایران فراهم آورد به اطلاع آن جناب جلالت‌مآب می‌رساند اینک خاطر محترم را زحمت‌افزا می‌شود چون طرحی که در این زمینه دولت‌ علّیه در نظر گرفته و در اساس آن از حالا تصمیم کرده است مستلزم مطالبات دقیقه بود که هنوز باتمام نرسیده به محض اینکه مطالعات مزبور انجام یافت مراتب را باطلاع خاطر آن جناب جلالت‌مآب خواهد رسانید... .[15] 

بدین‌ترتیب در یادداشت به چند موضوع مختلف اشاره شده است. وزارت امور خارجه ضمن ابراز علاقه به گسترش روابط با انگلیس و حفظ منافع اقتصادی این کشور (و نه منافع سیاسی) درخواست سفارت انگلیس را نمی‌پذیرد؛ زیرا شناسائی پلیس جنوب را برخلاف استقلال و مصونیت کشور قلمداد می‌کند. هم‌چنین در این یادداشت به مطلب مهم دیگری اشاره می‌شود که عبارت است از تشکیل قوای متحدالشکل در سرتاسر کشور. شاید این مطلب برای اولین بار مطرح شده باشد.

وزارت امور خارجه ایران در پاسخ به یادداشت مورخ 7 ذی‌قعده 1335 سفارت انگلستان طی یادداشتی اظهار امیدواری می‌نماید رئوس طرح دولت ‌علّیه برای تشکیل قوای تامینیه متحدالشکل مورد استقبال قرار گرفته شده باشد. هم‌چنین با اشاره به مذاکرات روز دوشنبه مورخه دهم شوال (1335) آمده است:

دلایل عدم امکان شناختن قراردادهای مذکوره در مراسله محترمه و تشکیلات فعلی قشون جنوب واضحا بیان شد و اضافه گردید که تشکیل قوای تامینیه متحدالشکل به فرماندهی صاحب‌منصبان یک دولت بیطرف علاوه بر اینکه با مصالح ایران موافق است منافع تجارتی انگلستان را نیز بهتر و مؤثرتر تأمین می‌کند با اینحال از مراسله آن جناب چنین استنباط می‌نمایم که به بیانات و دلایل مزبور توجه کامل نفرموده و شاید در این باب به لندن توضیحات لازمه نداده باشند...[16] 

متأسفانه پاسخ سفارت انگلیس به این یادداشت در آرشیو موجود نیست.

در اثنای مبادله یادداشت بین وزارت خارجه و سفارت انگلیس، طبق عرف دیپلماتیک ملاقات‌هایی نیز بین طرفین صورت می‌گرفت تا دو طرف از مواضع یکدیگر به خوبی آگاه شوند. در یکی از این ملاقات‌ها آقای منصورالملک با وزیرمختار انگلیس در تاریخ 29 ذیقعده 1335 دیدار نموده است. در گزارش مشهود است وزیرمختار انگلیس تلاش کرده است در مورد طرح ارائه شده توسط دولت ایران مبنی بر تشکیل قوای متحدالشکل در سرتاسر ایران اظهارنظر نکند و آنرا منوط به مطالعات و مذاکرات بین دو طرف نموده و اضافه کرده است اولیای دولت ایران باید معین کنند تا وقتی که مذاکرات بین دو طرف ادامه دارد، سرنوشت پلیس جنوب چه خواهد شد؟ امنیت کشور چگونه حفظ خواهد شد؟ و ... طرف ایرانی در پاسخ اعلام کرده است «اساس نقشه دولت مسئله صاحب‌منصبان و تعیین محل مخارج و تهیه اسلحه و مهمات است که در صورت موافقت اساسی انگلیس این مسائل فوراً حل می‌شود؛ مثلاً در باب صاحب‌منصبان الآن ممکن است بگویید از کدام دولت بیطرف می‌توانیم استخدام نمائیم. وزیرمختار اظهار داشتند هر چه در این کار عجله کنیم باز تا صاحب‌منصبها به ایران برسند مدتی طول دارد و باید معین شود در این مدت تکلیف قوای فعلی جنوب چه خواهد بود. در خصوص اصلاحات اساسی مالیه هم به طور خصوصی عقیده ایشان را خواستم که از کدام مملکت بیطرف مناسب می‌دانند متخصصین مالیه استخدام نمایند. وزیرمختار گفتند نمی‌توانند در این باب اظهار عقیده نمایند و به علاوه جلب متخصصین فایده نخواهد داشت مگر اینکه به آن‌ها اختیارات تامه در اصلاحات بدهند و این اختیارات هم مجلس ایران تصدیق نخواهد کرد... وزیرمختار اظهار داشتند شنیده می‌شود دولت ایران عده[ای] صاحب‌منصبان سوئدی خواسته است که در راه می‌باشند. جواب دادم که اطلاع ندارم و گمان نمی‌کنم چنین اقدامی شده باشد. ضمناً وزیرمختار اظهار عدم اعتماد به سوئدی‌ها نمود».[17] 

همانطور که گفته شد سفارت انگلیس در یادداشتی به وزارت امور خارجه صورت صاحب‌منصبانی را که در پلیس جنوب ایران مشغول خدمت بوده‌اند به وزارت امور خارجه می‌فرستد و درخواست می‌کند فهرست یادشده به وزارت جنگ ارسال گردد ولی وزارت امور خارجه از انجام این کار خودداری می‌نماید. سفارت انگلیس مجدداً در 14 ذیحجه 1335/3 اکتبر 1917 طی یادداشتی می‌نویسد:

مراسله مورخه 11 ذیحجه 1335 جناب اشرف که امتناع فرموده بودند از اینکه صورت صاحب‌منصبانی که داخل قشون جنوب ایران شده قبول و برای وزارت جنگ جهت صدور فرمان بفرستند شرف وصول بخشید. شرف دارم خاطر محترم را متذکر سازم از اینکه کلیه مسئله قشون جنوب ایران فعلاً در تحت مذاکره دوستانه است تا اینکه قرارداد تازه نشده به نظر دوستدار دولت ایران حق ندارد که فقط به وسیله اظهاری که در مراسله مزبوره شده از طرف خود قراردادهایی که فیمابین سفارت اعلیحضرت پادشاه انگلستان و یک کابینه ایران صادر شده و کابینه بعد اثرا آنرا تصدیق نموده است نسخ نمایند تا اینکه مذاکرات ختم نشده حق دارم از دولت‌ علّیه انتظار داشته باشم که قرارداد حالیه را به موقع اجرا گذارند و افسوس دارم از اینکه برای دوستدار غیرممکن است جواب حالیه جناب اشرف را در خصوص خواهش خود قبول نمایم...[18]

ارسال چنین یادداشت‌هایی توسط سفارت انگلیس بارها تکرار می‌شود؛ ولی وزارت امور خارجه از ارسال آن‌ها به وزارت جنگ خودداری کرده است. در یکی از پاسخ‌های وزارت امور خارجه به سفارت انگلیس در تاریخ 22 ذیحجه 1335 آمده است:

مراسله آن جناب جلالت‌مآب مورخه 14 ذی‌حجه جاری واصل و سمت توقیر گردید.

جواباً خاطر محترم را به مفاد مراسلات رسمی خود مورخ 4 ذیقعده و 9 و 14 ذیحجه 1335 و به مذاکرات روز دوشنبه دهم شوال که در طی آن عدم امکان شناختن تشکیلات قشون جنوب بیان شد معطوف می‌دارم. بدیهی است تصدیق خواهد فرمود وقتی نشناختن اساس تشکیلات مزبوره از اختیار اولیاء دولت ‌علّیه خارج باشد در مسائل ... آن نیز که منجمله مسئله راجع به صاحب‌منصبان است دخالت ممکن نخواهد بود.

خیلی خرسند خواهم بود که آن جناب‌ دوستان استظهاری راجع به اصل طرح دولت‌ علیه برای تشکیل قوای تأمینیه متحدالشکل تحت صاحب‌منصبان یک دولت بیطرف موافقت نظر اولیاء دولت متبوعه خود را جلب و خاطرنشان فرمائید که تشکیلات فعلیه به اسم قوای جنوب ایران متأسفانه اسباب نگرانی عموم گردیده است و منافع حقیقی دولتین چنین اقتضا می‌کند که به فوریت تشکیلات مزبور به تشکیلات قوای متحدالشکل در تحت صاحب‌منصبان یک کشور بیطرف که اصل نقشه آن به استحضار اولیاء دولت بریتانیای کبیر رسیده است، تبدیل شود...[19]

ملاحظه می‌شود وزارت امور خارجه در یادداشت خود اعلام کرده است وقتی دولت ایران در شناسائی اصل موضوع که همان پلیس جنوب است با طرف انگلیسی اختلاف‌نظر دارد، پرداختن به مسائل فرعی مانند ارسال فهرست صاحب‌منصبان پلیس جنوب به وزارت جنگ بی‌معنا خواهد بود. در متن یادداشت می‌بینیم به مذاکرات 10 شوال 1335 استناد شده است. در این مذاکرات چه مسائلی مطرح شده است؟ در یکی از اسناد ذکر شده است دولت علّیه طرحی را برای تشکیل قوای تأمینیه متحدالشکل در نظر دارد و چون جناب وزیرمختار می‌خواستند از اساس آن مطلع شوند، طی ملاقاتی در 10 شوال 1335 به طور حضوری این توضیحات به وزیرمختار ارائه گردید. کلیات آن عبارتست از:

علاوه بر قشونی که برای ساخلو مرکز و ولایات لازم است، دولت مقتضی می‌داند که قوه مرکب از پانزده هزار نفر ژاندارم برای امنیت طرق و شوارع تشکیل و صاحب‌منصبان آن‌ها به اندازه لزوم از دولت بی طرفی جلب شوند.

- این قوه تقریباً هشت کرور مخارج لازم دارد که به عقیده دولت باید از تجدیدنظر در تعرفه گمرکی تحصیل شود.

علاوه بر اینکه تنظیمات مالیه مخصوصا مطمح نظر دولت است، چون مسئله نگهداری قوا ارتباط کاملی به امر مالیه دارد لهذا دولت لازم می‌داند که متخصصین مالیه از دولت بی طرفی خواسته اختیارات کاملی به آن‌ها برای تنظیمات مالیه بدهد.[20]  

سفارت انگلیس باز هم طی یادداشتی درخواست خود را تکرار می‌کند و باز هم وزارت امور خارجه در تاریخ 22 ذیحجه 1335 به یادداشت مورخه 3 اکتبر 1917 سفارت انگلیس جواب می‌دهد:

نظر به اینکه شناختن تشکیلات قشون جنوب ایران در تحت فرماندهی ژنرال سایکس و سایر صاحب‌منصبان ولو موقتاً برای دولت‌ علّیه امکان ندارد، اولیاء این دولت محض تکمیل امنیت جنوب و سایر نواحی ایران تشکیل قوای متحدالشکل را به فرماندهی صاحب‌منصبان از دولت بی‌طرف در نظر گرفته که با اصول واحد موجبات تکمیل امنیت را در تمام مملکت فراهم سازد. طرح تشکیل قوای متحدالشکل که رئوس مسائل آن در یک ورقه یادداشت روز دوشنبه دهم شوال حضوراً به وزیرمختار انگلیس تسلیم گردید به اندازه‌ای ساده و سهل‌الاجرا می‌باشد که تهیه و مسائل اجرای آن آنقدر وقت زیاد لازم ندارد که تکمیل امنیت جنوب را دچار تعطیل سازد.

برای مزید توضیح وزیر امور خارجه نظر دقت وزیرمختار انگلیس را به فقرات ذیل متوجه می‌سازد:

1. صاحب‌منصبان انگلیس و صاحب‌منصبان قشون هندی که فعلاً در قوای جنوب هستند احضار و قوای مزبور از طرف دولت ‌علّیه به فرمانفرمای فارس سپرده می‌شود که تا ورود صاحب‌منصبان که از یک دولت بی‌طرف اجیر می‌شوند در تحت فرماندهی و مسئولیت معزی‌الیها مشغول کار باشند.

2. اسلحه و مهماتی که متعلق به ژندارمری دولت ‌علّیه بوده به تصرف قوای ژنرال سایکس درآمده مسترد و اسلحه و مهماتی که متعلق به دولت انگلیس می‌باشد در مقابل قیمت آن واگذار شود.

3. چون موافق طرح دهم شوال دولت در نظر گرفته است مخارج قوای تأمینیه متحدالشکل از تفاوت عایدات حاصله از تغییر تعرفه گمرک پرداخته شود، مادام که تغییر تعرفه گمرکی صورت وقوع نیافته عجالتاً وجوه حالیه گمرکات به مصرف نگاهداری قوای مزبور می‌رسد و اقساط قروض دولت ‌علّیه که محل آن عایدات گمرکات است تا زمان تغییر یافتن تعرفه به تعویق افتد و بعد از تغییر تعرفه اقساط قروض کمافی‌السابق از محل گمرکات پرداخته شود.

4. صاحب‌منصبانی که از یک دولت بی‌طرف اجیر می‌شوند هر چه زودتر به ایران جلب و مشغول کار خواهند شد و در نواحی جنوب که تکمیل امنیت آن بالخصوص مورد توجه است زودتر اقدام خواهند نمود اما راجع به اصلاحات مالیه نیز که یکی از مواد یادداشت دهم شوال است و اهمیت آن در ضمن مذاکرات شفاهی عدیده خاطرنشان گردیده به محض اینکه تصمیم شود از کدام دولت بیطرف متخصصین مالیه خواسته می‌شوند، بلافاصله قرار استخدام و جلب آنها به ایران داده خواهد شد که شروع بکار نمایند. وزیر امور خارجه امیدوار است اولیاء دولت انگلستان مراتب فوق را که با ملاحظه منافع مشترکه دولتین منظور گردیده با حسن‌نظر تلقی نمایند.[21]

این یادداشت یکی از واضح‌ترین پاسخ‌هایی است که وزارت امور خارجه ایران به سفارت انگلستان داده است. جالب اینکه در هامش پیش‌نویس این یادداشت آمده است:

در جلسه سه‌شنبه 21 ذی‌حجه 1335

هیأت محترم وزرا مطرح و تصویب شد

در یادداشت یادشده به مسائل مهمی اشاره شده است از جمله:

- بازگشت صاحب‌منصبان انگلیسی و هندی پلیس جنوب و اداره این نیرو به دست فرمانفرمای فارس

- عودت اسلحه‌های متعلق به ژاندارمری که توسط پلیس جنوب به کار گرفته شده‌اند و واگذاری دیگر اسلحه‌ها در ازای پرداخت وجه

- نحوه تأمین بودجه قوای متحدالشکل

- اجیر کردن صاحب‌منصبانی از یک کشور بیطرف

- عدم امکان شناسایی پلیس جنوب حتی به صورت موقت و در طول جنگ.

این یادداشت‌ها در دوره کابینه علاء‌السلطنه صادر شده است. در این دوره وی علاوه بر ریاست کابینه، سمت وزیر امور خارجه را نیز به عهده داشته است. در این دوره اختلافات بین ایران و انگلیس در حال اوج گرفتن بوده و سفارت انگلیس تلاش می‌کرد کابینه وقت را وادار سازد تا تشکیلات پلیس جنوب را به رسمیت بشناسد. در این موقع گاه و بیگاه مقالاتی علیه فعالیت‌های انگلستان در ایران به چاپ می‌رسید. نشریه صدای ایران در تاریخ 6 محرم 1336 طی مقاله‌ای می‌نویسد:

... دشمنان مملکت یا دلالان خارجی درصدد هستند کابینه آقای علاءالسلطنه را که شدیدا مخالف به آمال خائنین جنوب است انداخته و کسانی را سر کار آورند که پلیس را به رسمیت شناخته و قباله جنوب را به دست حامی دول صغیره سپارند.[22] 

در این دوران همزمان با حضور پلیس جنوب ایران در مناطق جنوبی، بریگاد قزاق نیز در مناطق شمالی کشور حضور دارد و بدیهی است بریگاد قزاق سابقه بیشتری دارد ولی اقداماتی که پلیس جنوب در این مدت اندک عمر خود مرتکب گردید،‌ ذهنیت مردم ایران را کاملاً نسبت به این نیرو منفی نموده بود. حمله به مردم عادی، غارت روستاها و اعدام‌های دسته‌جمعی فراریان از پلیس جنوب در حضور کنسول انگلیس در اصفهان و دیگر مناطق چهره زشتی از این نیرو ارائه داد. این مسئله در ملاقات‌های دوجانبه به طرف انگلیسی گوشزد می‌شد. در یکی از گزارش‌های وزارت امور خارجه آمده است:

روز شنبه مورخ 16 محرم 1336 با مستشار سفارت انگلیس ملاقات و به طور خصوصی شرح مظالم قوای موسوم به قشون جنوب ایران را با اثرات سوئی که در روابط دولتین می‌بخشد شرح دادم و گفتم به طوری مردم در وحشت می‌باشند که به محض نزدیک شدن قشون مزبور به هر نقطه اهل آنجا خانه و زندگی خود را گذاشته فرار می‌کنند مثل اینکه از چند نقطه اطراف یزد و کرمان اخیراً تلگرافاتی به دولت نموده‌اند. مستشار اظهار داشت وزیرمختار از این حوادث متأسف و یقین دارند اهالی دهات اشرار را پناه داده حمایت کرده‌اند والا مورد حمله واقع نمی‌شدند. بالاخره پس از مذاکرات قرار شد از طرف سفارت اوامر و تعلیمات به جاهای لازم صادر شود که از این قبیل حوادث جلوگیری شود و با مردم اینطور رفتار ننمایند...[23]

قبلاً گفته شد که وزارت امور خارجه ایران در یادداشت خود به سفارت انگلیس درخواست خروج صاحب‌‌منصبان انگلیسی و واگذاری پلیس جنوب به فرمانفرمای فارس را کرده بود. سفارت انگلیس در یادداشت‌ مورخ نهم ربیع‌الاول 1336/ 23 فوریه 1918 به وزارت امور خارجه اعلام می‌کند: 

در مراسله مورخه هفتم ذیقعده (26 اگوست 1917) به جناب اشرف علاءالسلطنه اطلاع داده بودم که پیشنهاد دولت‌ علّیه ایران را برای ضمیمه ساختن استعداد موسوم به قشون جنوب ایران به یک قوای متحدالشکل جهت وقایه نظم و امنیت در تمام مملکت ایران به دولت متبوعه خود تقدیم داشته‌ام و وزیر امور خارجه دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان به دوستدار اطلاع می‌دهند که دولت مشارالیها نظر به انجام این مسئله موافق اصول بیطرفی خالص به دوستدار اجازه داده‌اند محض ایجاد یک قوه متحدالشکل بعد از اتمام جنگ در تحت صاحب‌منصبان اروپایی که انتخاب آنها برحسب قرارداد فیمابین دولتین بوده باشد حال با دولت‌ علّیه ایران داخل مذاکره شوم. گمان می‌کنم از این مراسله ثبوت نیت صادقانه دولت دوستدار را برای حصول یک تفهیم دوستانه در این مسئله و سایر مسائلی که در این اواخر فیمابین دولتین ایجاد شده است دولت ‌علّیه ایران ملاحظه خواهند نمود...[24]

در این یادداشت باز هم می‌بینیم که سفارت انگلیس، موافقت دولتش با ایجاد نیروی متحدالشکل را موکول به اتمام جنگ نموده، و اضافه می‌کند انتخاب و حضور صاحب‌منصبان اروپایی باید برحسب قرارداد با این کشور باشد. این مسائل در ملاقات مورخه 16 ربیع‌الثانی 1336 با وزیرمختار انگلیس مطرح می‌شود:

وزیرمختار سئوال کردند که به مراسله من در باب پلیس جنوب جواب خواهید داد. من اظهار داشتم مراسله جنابعالی را که در هیأت وزرا خواندم طوری موجب یأس شد که نمی‌دانم چه جواب بنویسم زیرا مفاد این مراسله ابدا تغییری به وضع حالیه نمی‌دهد... وزیرمختار گفت به طوریکه سابقاً اظهار کرده‌ام مفاد این مراسله با مذاکراتی که با یکی از اعضاء کابینه کرده بودم مطابق است. من جواب دادم فرمولی که نوشته شده بود با مراسله چندان موافق نیست. گفت بلی جزیی فرقی دارد یکی اینکه در آن فرمول استخدام صاحب‌منصب با موافقت با سفارت ذکر نشده و این مسئله در مذاکرات سابق معلوم بود که باید اینطور بشود. دیگر اینکه مدت معین نشده بود. این هم به ملاحظه این است که من مطلب را به انگلیس نوشته‌ام و گویا در ترجمه اشتباه شده است. من جواب دادم ملاحظه میکنید به طوریکه خودتان هم می‌گویید در این مراسله و آن مذاکرات خیلی فرق است...[25]  

وزارت امور خارجه در تاریخ 18 ربیع‌الثانی 1336/ اول فوریه 1918 به یادداشت فوق پاسخ می‌دهد: 

مراسله مورخه نهم ربیع‌الثانی 1336 (23 ژانویه 1918) ... واصل گردید... نظر به مصالحی که اولیاء دولت‌ علّیه ایران وجهه خاطر خود ساخته مصمم بوده و هستند که قوای متحدالشکل را سریعاً در تحت صاحب‌منصبان یکی از دول بیطرف تشکیل بدهند و بدیهی است تمام اقداماتی که به جهت این تشکیلات در نظر گرفته و هر تقاضایی که دارند فقط به جهت استقلال ایران و نیل اصلاحات اساسی و حفظ بیطرفی محض است که برای مصالح دولت فخیمه انگلیس هم طبعا مفید می‌باشد. بنابراین تعلیق تفویض استعداد فوق‌الذکر به قوه ایران به بعد از جنگ با رعایت اصول بیطرفی متناقض بوده و مثل این است که استقرار اصل مزبور را ممتنع نماید چه اگر در تفویض قشون جنوب تعویقی حاصل شود دولت ‌علّیه ایران را در اجرای نیات خود به مشکلات داخلی و خارجی دچار خواهد ساخت.

نظر به مراتب فوق از روی تحکیم روابط دولتین انگلیس و ایران دوستدار مسائل ذیل را که منظور خواطر اولیای دولت اعلیحضرت شاهنشاهی است به آنجناب جلالت‌مآب متذکر می‌شود:

1- مساعدت در تخلیه خاک ایران از قوای خارجه و تفویض قشون مسمی به پلیس جنوب ایران به این دولت،

2- الغاء عهدنامه 1907 و رفع اثرات اولتیماتوم 1911 کلیتا،

3- قبول مشارکت نماینده دولت‌ علّیه ایران در کنفرانس صلح،

4- تجدیدنظر در تعرفه گمرکی،

5- ... عاجل عایدات گمرکات و اقساط گذشته و آتیه موراتوریم بدون هیچ شرط،...[26]

چنانچه مشاهده می‌کنیم به مرور مواضع ایران سخت‌تر می‌شود. دولت وقت در ابتدا صرفاً اعلام می‌کرد نمی‌تواند پلیس جنوب را رسمیت ببخشد ولی با گذشت زمان مسئله تشکیل قوای متحدالشکل را مطرح می‌کند و خروج صاحب‌منصبان انگلیسی و هندی را به آن اضافه می‌کند و بالاخره نیز ضمن تجدید درخواست‌های فوق الغاء قرارداد 1907 و برخی موارد دیگر را نیز خواستار می‌گردد. وزارت امور خارجه همزمان به سفارت ایران در لندن نیز دستور داده بود موضوع پلیس جنوب را پیگیری نماید. بر همین اساس سفیر ایران با وزیر خارجه انگلیس در تاریخ 21 ربیع‌الثانی 1336 ملاقات می‌کند. در این ملاقات وزیر خارجه انگلیس اعلام می‌کند انگلستان نمی‌تواند در طول جنگ با انحلال پلیس جنوب موافقت کند.[27]

قبلاً گفته شد اقدامات پلیس جنوب باعث نارضایتی شدید مردم فارس و کرمان شده بود و هر از گاهی از این نیرو به دولت شکایت می‌کردند. وزارت امور خارجه این شکایات را از طریق یادداشت به سفارت انگلیس منعکس می‌نمود. سفارت انگلستان در پاسخ به یکی از این یادداشت‌ها در تاریخ 22 ربیع‌الثانی 1336/ 5 فوریه 1918 به وزارت امور خارجه می‌نویسد:

یادداشت مورخه 16 شهر حال (ربیع‌الثانی 1336) وزارت جلیله امور خارجه که عریضه اهالی شهر بابک در خصوص رفتار قشون جنوب ایران ارسال داشته بودند به سفارت اعلیحضرت پادشاه انگلستان واصل گردید. اظهارات مندرجه در عریضه مزبور به کلی با راپرتی که از صاحب‌منصبانی که در آن ناحیه عملیات نموده‌اند رسیده منافات دارد. راپرت‌های مزبور مشعر است بر اینکه اهالی صلح‌جوی آنقریه با نهایت شعف قشون جنوب را پذیرفته و از محافظتی که خیال می‌کردند بر ضد سارقین از آن‌ها به عمل خواهد آمد خیلی خرسند بوده‌اند. دو شب که قشون در آنقریه اقامت داشته به هیچوجه اغتشاشی در آنجا روی نداده و بعد استعداد مزبور از شهر بابک به میمند که محاکمه سارقین در آن نواحی بوده می‌روند و همینقدر که نزدیک می‌شوند به استعداد مزبور تیر انداخته می‌شود. پس از جنگ مختصری سارقین فرار می‌نمایند و مقدار معتنابهی از جو و گندم که در مغازه‌ها بوده استعداد مزبور ضبط می‌کند و هم‌چنین یک گله گوسفند و بز را می‌گیرند. مسلم است سارقین که به مجازات حقه خود رسیده‌اند حال خود را بی‌گناه و صدمه‌دیده قلم می‌دهند. این سفارت افسوس دارد که در همدردی که از قرار معلوم دولت ‌علّیه با عریضه نویسندگان جسور دارند نمی‌تواند شرکت نماید.[28] 

مواضع انگلیس در قبال پلیس جنوب ایران ابهاماتی را بین مردم ایران ایجاد کرده بود. سفارت انگلستان با ظرافت این مطلب را به مردم القاء می‌کرد که انگلستان از استقلال ایران حمایت می‌کند و این کشور آمادگی دارد پس از پایان جنگ با اولیای ایران برای اجیر نمودن صاحب‌منصبان اروپایی همکاری نماید. وزارت امور خارجه وقت در آن زمان تصمیم می‌گیرد با صدور اعلامیه‌ای شرایط واقعی را به آگاهی مردم ایران برساند. در همین رابطه در تاریخ 5 جمادی الاول 1336 ابلاغیه‌ای به شرح ذیل صادر می‌گردد: 

چون از مجاری مختلفه از وزارت امور خارجه مبنی بر جریان اوضاع حاضره سئوالاتی شده است برای اطلاع عموم به وسیله این مختصر خلاصه گزارشات جاریه را توضیح می‌دهد: پس از تشکیل کابینه حاضره دایر به اظهاراتی که از سفارت دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان مشعر به موافقت و مساعدت اولیای امور آن دولت نسبت به ایران می‌شد وزارت امور خارجه داخل در مذاکره گردیده و در خلال این مذاکرات مراسله از سفارت معزی‌الیها به وزارت امور خارجه واصل گردید که اولیای دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان موافق اصول بیطرفی خالص حاضر هستند که از حالا در باب قوای متحدالشکلی که بعد از اختتام جنگ در تحت تعلیم صاحب‌منصبان اروپایی به موافقت اولیای دولت انگلیس انتخاب شوند داخل در مذاکره گردند. چون مدلول مراسله مزبور بر وفق منظور اولیای دولت ایران نبود چه از یک طرف تفویض قوای مسمی به پلیس جنوب را به بعد از جنگ تعلیق و از طرف دیگر انتخاب صاحب‌منصبان را منوط به رضایت اولیای دولت انگلیس نموده بود اولیای دولت ایران نظر به وظیفه که در حفظ تمامیت ارضی و استقلال مملکت ایران و رعایت بیطرفی کامل دارند ناچار به ایراد جواب گردیده نظریه خود را در خصوص تشکیل قوای متحدالشکل در تمام مملکت به سفارت فخیمه اشعار و در ضمن مواد پنج‌گانه ذیل انجام منظور است و مقاصد حقه خود را تقاضا نمودند.

1- مساعدت در تخلیه ایران از قوای خارجه و تفویض قشون مسمی به پلیس جنوب به این دولت،

2- الغاء عهدنامه 1907 و رفع اثرات اولتیماتوم 1911 کلیتا،

3- قبول مشارکت نماینده دولت علیه ایران در کنفرانس صلح،

4- تجدیدنظر در تعرفه گمرکی،

5- پرداخت کلیه ... عایدات گمرکات و اقساط گذشته و آینده موراتوریم بدون هیچ شرط،[29]

ارائه توضیحات یادشده باعث می‌گردد نظر مردم نسبت به سیاست انگلیس در ایران نسبت به گذشته منفی‌تر شود. همین مسئله سفارت انگلیس را وادار می‌کند در 16 جمادی‌الاول 1336 یادداشتی را به وزارت امور خارجه ایران روانه کند:

چون به اطلاع سفارت انگلیس رسیده که بواسطه سوءتفاهم معلوم می‌شود سیاست دولت انگلیس نسبت به ایران مورد سوءظن بعضی احزاب ایران شده است لهذا سفارت اعلیحضرت پادشاه انگلستان مایل است دولت‌ علّیه ایران مستحضر دارد که سیاست دولت انگلیس نسبت به دولت ایران کاملاً از روی دوستی است و سفارت انگلیس حاضر است فوراً با دولت ‌علّیه ایران برای ترتیب دوستانه در خصوص مسئله پلیس جنوب و احضار قشون انگلیس از ایران به طوری که مستلزم مصالح دولتین بوده می‌شد داخل مذاکره گردد. سایر مسائل متفرقه فیمابین دولتین با همین احساسات دوستانه در تحت مداقه خواهد آمد.[30]

مشخص است انگلیس به واسطه اعلامیه دولت وقت کاملاً تحت فشار قرار گرفته و به فاصله اندکی از یادداشت قبلی مجدداً در تاریخ 27 جمادی‌الاول 1336 (11 مارس 1918) یادداشت دیگری را به وزارت امور خارجه می‌فرستد:

... دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان ... به هیچ چیز آنقدر مایل نیستند که به یک هیات وزرائی که بتواند نظم را در تمام مملکت وقایه و ایران را از نتایج مقاصد متجاوزانه آلمان و متفقین در مشرق محفوظ دارد... به ملاحظه مصالح فوق‌العاده انگلستان در جنوب ایران که همجوار است و به ملاحظه هرج و مرجی که به واسطه عدم یک قوه نظمیه ممکن است به ظهور رسد دولت ‌علّیه قشون جنوب را به طوریکه حال تشکیل یافته و مخارج آنرا دولت انگلیس متحمل است تا آخر جنگ رسماً بشناسد... از آن طرف دولت ‌علّیه اعلیحضرت حاضر شده‌اند که به طور ازدیاد و از روی سخاوت کمک نقدی به دولت علّیه بنمایند و برای ایجاد یک قوه نظامی متحدالشکلی پس از اتمام جنگ برای تمام مملکت که بالاخره قشون جنوب ایران به آن منضم گردد و در تحت صاحب‌منصبان خارجه که ملیت آنها بعد از این فیمابین دولتین تصمیم می‌یابد مساعدت نمایند...[31] 

وزارت امور خارجه ایران در پاسخ به یادداشت فوق الذکر در تاریخ 5 جمادی‌الثانی 1336 طی یادداشت مفصلی به سفارت انگلستان ضمن قدردانی از اولیای دولت انگلستان برای رعایت استقلال ایران به انتقاد شدید از سیاست‌های این کشور در قبال ایران می‌پردازد. در این یادداشت تجاوز نظامی دولت عثمانی به ایران به حضور نظامی دولت‌های روسیه و انگلستان نسبت داده می‌شود، در حالیکه ایران در جنگ بیطرفی را اتخاذ کرده است. متن یادداشت به شرح ذیل می‌باشد:

مراسله محترمه آن جناب جلالت‌مآب مورخه 27 جمادی الاول 1336 (11 مارس 1918) واصل گردید. دوستدار از اینکه اولیاء دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان اطمینان‌های راجع به رعایت استقلال ایران را تجدید نموده‌اند امتنان خود را اظهار داشته اشعار می‌دارد که اولیاء دولت ‌علّیه نیز با روابط دوستی قدیمی موجود بین دولتین و با احساسات صادقانه که نسبت به دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان داشته‌اند جز این انتظاری نمی‌توانند داشته باشند که استقلال خالص این دولت منظور نظر صمیمانه دولت معزی‌الیها باشد لیکن با کمال تأسف مشاهده می‌نمایند که مفاد تعلیمات مندرجه در مراسله مزبوره با انتظارات اولیاء دولت علّیه موافقت نداشته و به ارکان همان استقلالی که منظور است ... خلل می‌رساند. به طوری که بر خاطر محترم آن جناب مشهود است از ابتدای وقوع جنگ بین دولتین عثمانی و روس اولیاء دولت متبوعه دوستدار وخامتی را که از حضور قشون اجنبی در خاک ایران متصور بود پیش‌بینی کرده در مجالس متعدده توجه اولیاء سفارتین بهیتین انگلیس و روس را به مضرات آن جلب و خواستار شدند که قشون روس را احضار و ایران را به حال خود بگذارند تا بتوانند با تعقیب رویه بیطرفی مصالح خود را که متضمن منافع دول همجوار نیز بود محفوظ بدارد. متأسفانه مسئول دولت علّیه ایران مورد قبول نیافت و مصائبی که بر عالم پوشیده نیست به ایران وارد آمد و حوادث پاییز و زمستان سال 1915 هم که بدان اشاره فرموده‌اند نتیجه تجاوزات نظامی دول متخاصمه بوده است که برخلاف اصول استقلال و بیطرفی ایران رخ داده و پیوسته مورد پروتست این دولت بوده است. اولیاء دولت ‌علّیه رجعت قشون روس را که به نقض بیطرفی ایران مبادرت جسته بودند با کمال خوشوقتی تلقی نمودند چه این مسئله را عمده وسیله برای حفظ بیطرفی ایران و تسکین افکار عامه می‌دانستند ولی متأسفانه به محض اینکه قشون روس شروع به رجعت نمودند در غالب نقاط نظامیان انگلیس به جای آن‌ها آمده و بر خلاف مواعید مصرحه قطعیه دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان دائر به رعایت استقلال و بیطرفی ایران همان تجاوزات و مداخلات را پیش گرفته از آن جائی که این تجاوزات حق‌شکنانه و این تقاضا که قوای مسمی به پلیس جنوب که در حکم قوای خارجی است تا آخر جنگ به رسمیت شناخته شود مصائب چندین ساله ایران را تجدید و استقلال و بیطرفی آنرا تهدید خواهد نمود. اولیاء دولت متبوعه دوستدار انتظار آنرا دارند که اولیاء وقت جناب مستطاب اجل وزیر امور خارجه اعلیحضرت پادشاه انگلستان را به نتیجه وخیمه اینگونه تصمیمات جلب و هر چه زودتر امر به احضار قوای انگلیس صادر و از مسئولیتی که از حضور آن‌ها در ایران حقا متوجه اولیاء امور انگلستان می‌شود احتراز نمایند. در موضوع سایر موارد مندرجه در مراسله دوستدار مورخه 18 ربیع الثانی 1336 با اظهار کمال تشکر از موافقت و تجدیدنظر در تعرفه گمرکی خاطر محترم آن جناب جلالت‌مآب را قرین استحضار می‌دارد که قبول استخدام صاحب‌منصبان خارجی برای قوای متحدالشکل که بر طبق تصمیم اولیاء دولت دوستدار باید تشکیل یابد با موافقت دولت فخیمه انگلیس ناقض حقی است که اولیاء دولت دوستدار در ابطال شناسائی اولتیماتوم 1911 دارا هستند و خاطر نصفت‌مظاهر آن جناب جلالت‌مآب اعتراف می‌فرمایند که چون قبول این مسئله را اولیای دولت دوستدار تثبیت اینگونه معاهدات مضره می‌شمارند از موافقت در آن معذور هستند و با اینکه مشارکت ایران را در کنفرانس صلح به شراکت سایر دول بیطرف موکول می‌فرمایند لزوماً توجه آن جناب جلالت‌مآب را به این نکته جلب می‌نماید که اولیاء دولت دوستدار نظر به مصائب و خساراتی که به واسطه عملیات نظامی دول متخاصمه به ایران وارد آمده نمی‌توانند در این مورد ایران را در روال سایر دول بیطرف تصور نمایند. در این موقع که آن جناب جلالت‌مآب در طی مراسله فوق‌الذکر و اشاره به واقعه اسف‌انگیز ویس قونسول انگلیس و رئیس بانک شاهی مقیمین رشت فرموده‌اند مسئولیت واقعی این اتفاق ناگوار به نظامیان دولت فخیمه انگلیس که در خاک ایران نواب سلیمان میرزا و همراهان او را دستگیر و به بغداد روانه و توقیف نموده‌اند متوجه می‌باشد...[32]

مشخص است انگلستان در قبال ایران سیاست دوپهلویی را اتخاذ کرده است. این کشور با سخت‌تر شدن مواضع دولت وقت مواضع خصمانه‌تری را در قبال کابینه دنبال می‌کند. در یکی از تلگراف‌های محرمانه سفارت ایران در لندن در تاریخ 15 شوال 1336 آمده است:

در باب مطالب معهود چند مجلس مذاکرات مفصل کرده‌ام. صریحاً می‌گویند اگر کابینه که با ما دوست باشد تشکیل بشود همراهی خواهیم کرد ولی نمی‌گویند به چه دلیل کابینه حاضر را دوست نمی‌دانیم. بالاخره در جواب استدلالات بنده می‌گویند اگر کابینه گواهی از دوستی خود بدهد ما هم همراهی خواهیم کرد. در باب میل کابینه به دوستی و اینکه واقعه فارس آنچه ممکن بود کرده ولی مخالف بیطرفی کاری نمی‌تواند بکند و صلاح شما هم این است که ایران کاملاً بیطرف بماند. آنچه لازم بیطرفی بود مطابق تلگرافات مبارک گفتم و مخصوصا توضیح کردم که بهترین پولیتیک اولاً تقویت کابینه است که قبولیت عامه داشته باشد. ثانیا رعایت بیطرفی کامل ایران را فقط به این وسیله می‌توانید افکار عامه ایران را نسبت به خودتان خوب بکنید. اتخاذ این پولیتیک از هر قوه برای شما در ایران مفیدتر است. خلاف آن مضر و وضع را روز بروز بدتر خواهد کرد. عجالتاً در این زمینه مشغول مذاکره هستم. هر چه معلوم بشود و به نظر برسد عرض خواهد کرد... .[33]

قبلاً گفته شد مواضع دولت ایران در قبال پلیس جنوب ایران به تدریج سخت‌تر شد و همین مسئله باعث گردید مقاومت‌ها و شورش‌هایی در فارس بروز نماید. وزارت امور خارجه ایران از طرفی شکایت‌های مردم عادی را که مورد حمله نیروهای پلیس جنوب قرار می‌گرفتند، به سفارت انگلستان منعکس می‌کرد و از سفارت پاسخ می‌خواست، و از طرف دیگر حتی‌المقدور به نیروهای پلیس جنوب که از خدمت در این نیرو می‌گریختند به انحاء مختلف یاری می‌رساند. گزارش رمز از کارگزاری اصفهان به وزارت امور خارجه ایران مؤید این مطلب است:

رئیس مالیه به بنده شخصاً شفاهاً و محرمانه اطلاع داد دو سه نفر فراری‌های پلیس جنوب آباده به دهات خالصه دولت آمدند و تکلیف خواستند. چون توقف آنها در دهات متعلق به دولت مناسب نبود متفقاً عقیده‌مان این شد که به مباشر دهات تعلیمات داده شود محرمانه و با لباس مبدل مساعدت نمایند که آن‌ها بدون اینکه وارد اصفهان بشوند سمت کاشان و قم و طهران بروند و آن سه نفر را هم به همین ترتیب رئیس مالیه تعلیمات داد مساعدت نمودند و روانه شدند...[34]

پا‌نوشت‌ها

 

[0]. علی بابائی، غلامرضا، تاریخ ارتش ایران از هخامنشی تا عصر پهلوی، تهران: آشیان، 1382، صص 159-158.

[1]. نصیری طیبی، منصور، ایالت فارس و قدرتهای خارجی، تهران: مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، 1384، ص 109.

[2]. ذوقی، ایرج، ایران و قدرتهای خارجی، تهران: پاژنگ، 1368، ص 155.

[3]. ایرج ذوقی، ص 162.

[4]. سفیری فلوریدا، پلیس جنوب ایران، ترجمه منصوره اتحادیه و منصوره جعفری فشارکی، تهران: نشر تاریخ ایران، 1364، صص 206- 196.

[5]. تحولات سیاسی نظام ایران، دکتر جهانگیر قائم مقامی، 1326، ص 219.

[6]. تلگراف رمز 12 اسفند 1299.

[7]. سند شماره 34-19-47-1334ق.

[8]. سند شماره 04-19-47-1334ق.

[9]. سند شماره 35-19-47-1334ق، سند شماره 9-1/37-48-1335ق، سند شماره 9/1-37-48-1335ق و سند شماره 9-1/37-48-1335ق.

[10]. سند شماره 69-1/37-48-1335ق.

[11]. اسناد شماره 4 و3- 8- 48- 1335ق.

[12]. سند شماره 90- 2/37- 48-1335ق.

[13]. سند شماره 53-1/37-48-1335ق و اسناد ضمیمه به شماره 55و54-1/37-48-1335ق.

[14]. سند شماره 41-1/37-48-1335ق و ضمایم سند به شماره‌های 43و42-1/37-48-1335ق.

[15]. سند شماره 68-1/37-48-1335ق.

[16]. سند شماره 89-1-25-1335ق.

[17]. سند شماره 101-1-25-1335ق.

[18]. سند شماره 91-1-25-1335ق و سند شماره 13 ـ 1/37 ـ 48 ـ 1335ق.

[19]. سند شماره 37 ـ 1/37 ـ 48 ـ 1335ق.

[20]. 78-1/37- 48-1335ق.

[21]. اسناد شماره 25 و24 ـ 1/37 ـ 48 ـ 1335ق.

[22]. سند شماره 63-14-48-1336ق.

[23]. سند شماره 83-14-48-1336ق.

[24]. اسناد شماره 96 و41-14-48-1336ق.

[25]. سند شماره 30-14-48-1336ق.

[26]. سند شماره 74-14-48-1336ق.

[27]. سند شماره 29-14-48-1336ق.

[28]. سند شماره 44-14-48-1336ق.

[29]. سند شماره 125-14-48-1336ق.

[30]. سند شماره 71-14-48-1336ق.

[31]. سند شماره 92 تا 89-14-48-1336ق.

[32]. سند شماره 114-14-48-1336ق.

[33]. سند شماره 50-14-48-1336ق.

[34]. سند شماره 51-14-48-1336ق


از مجموعه مقالات ارائه شده در همایش دوم ایران و استعمار انگلیس موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی