درگیری داخلی شیعیان افغانستان و ارتباط آن با فتنه گری مهدی هاشمی
آیت الله منتظری که از مبارزان مطرح دوره پهلوی بود، بعد از انقلاب نیز از نزدیکان امام (ره) محسوب می شد و به همین علت توسط مجلس خبرگان رهبری به قائم مقامی ایشان منصوب شد.
این اتفاق البته از همان ابتدا مورد مخالفت و نهی امام (ره) قرار گرفت اما بی توجهی به این مساله، منجر شد تا به تدریج فاصله آقای منتظری و امام (ره) بیشتر شود تا اینکه سرانجام ایشان در ۶ فروردین سال ۶۸، آقای منتظری را از مقام خود عزل کردند.
این مساله فارغ از اهمیت تاریخی خود، برای نسل های بعدی نیز آموزنده است، بگونه ای که نشان می دهد امام امت ذره ای در برابر مسئولیت های خود در راه انقلاب، رعایت اشخاص و گروه ها را نکرده و آنجا که متوجه وجود انحراف می شدند، با آنها قویا برخورد می کردند.
در همین راستا، طبق تاکیدات حضرت امام در نامه ۶ فروردین ۶۸، علاوه بر ساده لوح بودن، یکی از اشتباهات بزرگ آقای منتظری تاثیر پذیری وی از منافقین و اطرافیان ناسالم بوده است که شایعات و ادعاهای ثابت نشده را به وی تلقین می کردند.
یکی از این موارد، مهدی هاشمی برادر داماد آقای منتظری است که طبق اعترافاتش، اقدامات تفرقه افکنانه خود در افغانستان را که منجر به مرگ هزاران شیعه این کشور شد، به مقامات جمهوری اسلامی نسبت می دهد و آقای منتظری نیز بعدها با استناد به همین موارد، از نظام جمهوری اسلامی ابراز گلایه می کند.
در ادامه مستنداتی در این باره را که برای اولین بار توسط رجانیوز منتشر می شود، می خوانید:
یکی از برجسته ترین اقدامات واحد نهضت های آزادی بخش به ریاست مهدی هاشمی معدوم (برادر داماد آقای منتظری) در دهه ۶۰، سلسه اقداماتی است که منجر به جنگ داخلی بین شیعیان افغانستان و انحراف روند مبارزه با شوروی گشت.
او در اعترافات خود برای این کار دو علت را بیان می کند:
اول اینکه "چون سازمان نصر را رادیکال ترین گروه های شیعی می دیدیم آن را به عنوان محور مبارزات تقویت کردم."
دوم اینکه "لیبی برای حضور در آینده ی انقلاب اسلامی در افغانستان دنبال یک کانال مطمئن بود."
در نتیجه ی تقویت سازمان نصر، اختلاف و درگیری بین شیعیان افغانستان تشدید می شود و آنها از ادامه ی مبارزه با شوروی ناتوان می شوند به طوریکه جعفرزاده از یاران مهدی هاشمی در نامه ای گلایه آمیز اوضاع را اینگونه شرح می دهد:
"سه سال تمام است که در مناطق مرکزی هیچ گونه عملیاتی از ناحیه ی حضرات علیه روس ها انجام نگرفته است و نیروهای خوب هم که خود را مجهز و آماده می کردند برای رویارویی با قوای ملحد روس، اینها غافلگیرانه به آنها حمله می کردند و مانع تشدید جنگ علیه روس ها توسط نیروهای خوب می شدند." (کتاب سنجه انصاف، ص ۳۱۱)
طبق اعترافات مهدی هاشمی، مرتبط شدن سازمان نصر با لیبی از طریق نهضت ها صورت می گیرد. نتیجه این ارتباط تقویت سازمان نصر توسط لیبی و وقع درگیری بین شیعیان افغانستان است که حدود سه هزار نفر کشته برجای می گذارد. اما نکته ی قابل توجه این است که در آن مقطع زمانی هیچ کس حتی آیت الله منتظری نیز از اینکه سازمان نصر توسط "نهضت های آزادی بخش" به ریاست "سید مهدی هاشمی" با لیبی مرتبط گشته خبر ندارد.
از سوی دیگر مهدی هاشمی و نهضتها با وارونه نشان دادن حقایق در آن زمان، اینگونه القاء می کنند که درگیری بین شیعیان افغانستان نتیجه اقدامات دولت جمهوری اسلامی و خصوصا وزارت خارجه است و با شایعات و اقدامات مختلف این امر را دامن می زنند.
به عنوان نمونه سید مهدی هاشمی در آخرین گزارش کار خود از نهضت ها به آیت الله منتظری چنین می نویسد:
"همانگونه که حضرتعالی در جریان بوده اید دستهای فتنه گر شرق و غرب و ساده لوحی گروهها، جنگ خانمانسوز داخلی را بین شیعه و شیعه راه انداخت که در طول سه سال گذشته بیش از سه هزار نفر جوان شیعه کشته شد، تا اینکه به دستور حضرتعالی هیأتی بلندپایه از علمای افغانستان به سرپرستی آقای جواهری به عنوان حاکم شرع به افغانستان رفته و در طول چندماه فعالیت طاقت فرسا با همه خطرات جانی که در برداشت، موج خونریزی را متوقف و حالت تفاهم و صلح را در مناطق شیعه نشین افغانستان برقرار ساختند.
البته ایادی دشمن همواره به فتنه گری مشغولند و بیم آن می رود که اگر اقدامات دیگری صورت نگیرد مجددا آتش جنگهای داخلی را مشتعل سازند." (خاطرات آیت الله منتظری، ص ۱۱۷۲)
آیت الله منتظری نیز با توجه به این گزارش و آدرسِ غلط، در یکی از نامه های اعتراضی خود به امام راحل پس از دستگیری سید مهدی به تاریخ ۱۷/۷/۶۵ با اشاره به "کارشکنی بعضی بچه های وزارت خارجه" از نقش "نهضت ها" در تلاش برای ایجاد وحدت بین گروه های شیعه افغانستان تجلیل کرده و اینگونه می نویسد:
"در همین سال گذشته در افغانستان در اثر جنگ داخلی بین گروههای مسلمان شیعه مجاهد بیش از سه هزار شیعه کشته شد و مسی در ایران نجنبید، و همین نهضتها با نظارت من گروهی را به معیت حجت الاسلام آقای جواهری به عنوان حاکم شرع به داخل افغانستان فرستاد و آتش جنگ داخلی را خاموش کرد و درصدد هماهنگ کردن گروهها و رهبران آنان هستیم که در این جهت سپاه و اطلاعات اتفاقا با ما هماهنگ است ولی متاسفانه بعضی از بچه های وزارت خارجه کارشکنی می کنند و مایل نیستند وحدت کلمه بین شیعه های مجاهد افغانی بوجود آید. (خاطرات آیت الله منتظری، ص ۱۱۵۷)
وی همچنین در نامه ای به حجت الاسلام والمسلمین خامنه ای رئیس جمهور وقت نیز می نویسد:
"بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
جناب مستطاب حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج سیدعلی خامنه ای رئیس جمهور محترم ایران دامات افاضاته
پس از سلام و تحیت، جنابعالی توجه دارید که گروههای شیعه افغانستان به جای جنگ با حکومت مارکسیستی و قوای اشغالگر روس به برادرکشی اشتغال داشتند، و در اثر اعزام یک هیأت به سرپرستی جناب حجت الاسلام آقای جواهری با چه مشقاتی به جنگهای داخلی خاتمه داده شد، و در آن وقت رادیو مسکو و کابل تبلیغات زیادی علیه هیأت انجام دادند، و من چقدر وقت و نیرو مصرف کردم تا گروه های شیعه را به یکدیگر نزدیک کردم و بین آنان پیمان وحدتی منعقد شد که همه امضاء کردند ولی متاسفانه گروه نصر به اتکاء بچه های وزارت خارجه به بهانه های واهی از امضای پیمان سرپیچی کردند و مثل اینکه حکومت آینده افغانستان را منحصرا در تیول خود می دانستند..." (خاطرات آیت الله منتظری، ص ۱۰۲۷)
اینچنین است که سیدمهدی هاشمی و نهضت های آزادی بخش تحت امر او می شوند "منادی وحدت بین شیعیان مجاهد افغانستان" و وزارت خارجه به عنوان پشتیبانِ گروهِ وحدت شکن (یعنی سازمان نصر) معرفی می شود و هیچ کس حتی آیت الله منتظری خبردار نمی شود که آتش جنگ بین شیعیان افغانستان، ریشه در جرقه ای دارد که سیدمهدی با مرتبط کردن سازمان نصر و لیبی آن را برافروخته است.
جالب آنکه مهدی هاشمی در اعترافات اولیه خود مساله جنگ داخلی بین شیعیان افغانستان را به "دست مرموزی" نسبت می دهد که در طرفین این اختلاف نفوذ کرده است: "در افغانستان از چند سال قبل به اینطرف سلسله اختلافات گروهی و احیانا فکری بین جناح های شیعی وجود داشت و تا حدودی طبیعی بود. زیرا یک جناح داغ و تندرو از بچه های خوب و مقلد امام اینطرف بودند و یک جناح از مسلمانان معتدل و مقلد سایر مراجع آنطرف.
تدریجا اختلافات به تهمت زنی رسید. این جناح آن یکی را به ارتجاع و آن یکی این جناح را به روشنفکری و التقاط منتسب می کرد. بالاخره پس از مدتی کارشان به جنگ و خونریزی کشید. تحقیقاتی که هیأت فقیه عالیقدر به عمل آورد گویای برخی حقایق تکان دهنده است که یکی از آنها وجود یک دست مرموز سوم که هم در اینطرف نفوذ کرده و هم در آن طرف و با مهارت و برنامه ریزی و خط کلی که از اربابان چپ خارجی (کا- گ- ب) میگرفته موفق شده محیط تشیع افغانستان را به خون بکشد که در طول دوسال اخیر بیش از سه هزار نفر جوان شیعه و مبارز ترور و قتل عام شدند." (پرونده اعترافات سیدمهدی هاشمی در مرکز اسناد انقلاب اسلامی. کدبازیابی ۳۲۵۸۰۰۰۶۰(
گفتنی است امام (ره) در نامه تاریخی عزل آقای منتظری با عنایت به همین موارد، می نویسند:
"شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که میگفتید دیکته شده منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمیدیدم. مثلا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید. در مساله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر میدانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام میدادید که او را نکشید ... سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد."