02 اسفند 1398

هدف ازفعالیت تپانچه‌داران جنوب پارس چه بود؟


محمد توحیدی چافی

هدف ازفعالیت تپانچه‌داران جنوب پارس چه بود؟

انگلستان، در دومین سال جنگ جهانی اوّل، به بهانه ایجاد امنیت در جنوب ایران، تصمیم به ایجاد یک نیروی نظامی، زیر نظر افسران ارشد بریتانیایی گرفت. این نیروی نظامی که به پلیس جنوب یا اس.پی.آر (تپانچه‌داران جنوب پارس) معروف شد، به فرماندهی ژنرال سایکس در 27 بهمن 1298ش شکل اجرایی به خود گرفت.

دولت انگلستان پیش از آن در 22 مهر 1289، طی اولتیماتوم شدیدالحنی از ایران خواسته بود که طی سه ماه به نظم و امنیت در جنوب ایران به‌ویژه راه‌های بوشهر به شیراز و اصفهان بپردازد و گرنه خود رأسا به تشکیل قوایی زیر نظر افسران انگلیسی مبادرت خواهد کرد. اما با وجودی که کابینه سپهدار تنکابنی با تصویب مجلس شورای ملّی به تشکیل نیروی ژاندارمری زیر نظر افسران سوئدی مبادرت ورزید و این نیرو توانست امنیت و آرامش را در جنوب برقرار سازد،1 انگلستان همچنان وجود پلیس جنوب را ضروری می‌دانست.

اهداف استراتژیک انگلستان

تشکیل پلیس جنوب توسط انگلستان در مناطق وسیعی از خاک ایران در جنوب کشور را باید در بعد کلان حاصل رقابت‌های قدرت‌های دخیل در خاک ایران، یعنی روسیه و انگلستان و رقیب تازه‌وارد آنها، یعنی آلمان‌ها، ارزیابی کرد! روسیه که سال‌ها با تشکیل نیروی قزاق2 در شمال و شمال غربی ایران تحت فرماندهی افسران روسی به بهانه حمایت از اتباع خود و تأمین امنیت مالی و جانی آنها، عملا استقلال ایران را نقض کرده و موجبات دخالت‌های کلان در سیاست‌گذاری دولت‌های ایرانی را برای خود فراهم کرده بود، مسلما یکی از سلسله‌جنبانان انگلستان برای تشکیل یک نیروی نظامی در جنوب ایران بود.

حضور و دخالت روسیه و انگلستان در ایران و تسلط بر شمال و جنوب کشور از یک‌سو موجب تشکیل گروه‌های مبارز در شمال و جنوب ایران گردید و از سوی دیگر در سایه فقدان قدرت دولت مرکزی و سلطه آن بر تمامی جغرافیای سیاسی ایران، گروه‌های فرصت‌طلب مسلح را به این اندیشه انداخت که می‌توانند سلطه خود را بر جان و مال اهالی این بخش‌های کشور اعمال نمایند. قدرت‌گیری شیخ خزعل در جنوب ایران، که در پی پر کردن جای خالی نیروهای ملّی در جنوب کشور بود، از نمونه‌های بارز آن است.

آغاز جنگ جهانی اوّل و حضور آلمان‌ها در جنوب ایران برای مبارزه با منافع انگلیسی‌ها نیز عامل مهّم دیگر در تشکیل پلیس جنوب توسط انگلیسی‌ها در تاریخ معاصر ایران شناخته شده است! هدف انگلستان از تشکیل پلیس جنوب  از زبان سایکس «ایجاد نیرویی ... [از افراد محلی] به منظور احیای نظم و قانون در خدمت منافع دو دولت روسیه و انگلستان» اعلام شده بود.3

فقدان قدرت دولت مرکزی، هرج‌ومرج‌ها، رقابت‌های رجال سیاسی، و عدم اجرای بلامنازع قانون اساسی مشروطه، فقدان مجلس و نخست‌وزیران مقتدر و نیز فقدان نظم و قانون و حمایت‌های بیگانگان از نیروهای مسلح و هرج‌و‌مرج‌طلب در شمال و جنوب کشور، بهانه‌هایی را برای تشکیل نیروهای استثماری در ایران فراهم کرده بود. نیروی قزاق و پلیس جنوب حاصل این رقابت‌های خانمان‌سوز اروپایی‌ها در ایران بود!

قدرت نظامی مردان مسلح شیخ خزعل برای تقویت سلطه انگلیس در جنوب ایران4 از یک سو ماهیّت نیروهای شیخ خزعل را در افکار عمومی ایران آشکار نمود و از سوی دیگر داعیه انگلستان را در تشکیل پلیس جنوب برای مبارزه با راهزنان و تأمین امنیت منطقه را به چالش جدّی کشید؛ این موضوع به‌ویژه از اقدام سرپرسی کاکس، وزیر مختار انگلیس، آشکار می‌شود که بالاترین نشان حکومت هند را به شیخ خزعل داده بود.5

تشکیل گروه‌های مبارز نیز که برای مبارزه با دخالت بیگانگان و دفاع از استقلال ایران در گوشه گوشه ایران شکل می‌گرفت خود به بحران مشروعیت و سلطه دولت مرکزی بر بخش‌های مرزی کشور می‌افزود و همین امر خود به سوء استفاده نیروهای بیگانه از جمله قزاق و پلیس جنوب در ایران می‌انجامید.

اهداف کوتاه‌مدت و اعلانی انگلستان

با این توصیف، پلیس جنوب توسط انگلیسی‌ها بر اساس رقابت‌های دو کشور روسیه و انگلستان در منطقه وسیعی از جنوب ایران پایه‌گذاری شد، ولی آغاز جنگ جهانی اوّل و حضور آلمان‌ها به‌ویژه واسموس، کنسول آلمان در بوشهر،6 در ایران برای مبارزه علیه منافع انگلیس و نیاز جدّی و حیاتی ناوگان دریایی این ابرقدرت که به تازگی سوخت آن از زغال سنگ به سوخت‌های فسیلی از جمله نفت تغییر پیدا کرده بود، نیاز انگلستان به این گروه مسلح را بیشتر می‌کرد.

دولت انگلستان دلیل تشکیل پلیس جنوب را حفظ امنیت و سرکوب راهزنان جنوب ایران اعلام نمود، امّا حوادث بعدی نشان داد که انگلیسی‌ها این نیروی نظامی را که از میان مزدوران هندی و نیز تعداد پنج تا هفت‌هزار ایرانی سامان گرفته بود، برای تأمین منافع این کشور در طول جنگ جهانی اوّل و برای اهداف بلندمدت دیگر به‌وجود آورده‌اند.

نفرت مردم ایران از سلطه بیگانگان، به‌ویژه انگلستان، منافع انگلستان و به‌خصوص شرکت نفت انگلیس و ایران را به چالش جدی کشیده بود. آنچه انگلیسی‌ها از آن به عنوان راهزنان یاد می‌کنند در مقابلاتی که این نیروی بیگانه با خوانین ایلات، و روستانشینان و عشایر به اجرا درمی‌آورند قابل رمزگشایی است.

از مهّم‌ترین اقدامات پلیس جنوب می‌توان به بمباران مناطق مسکونی و روستاهای بی‌دفاع، حمله به روستاها و ایلات منطقه کرمان، ... اشاره کرد! همچنین درگیری گسترده با ایلات قشقایی، قوی‌ترین و بزرگ‌ترین ایل جنوب ایران ... از نمونه‌های بارز این اقدامات نظامی است

یکی از اهداف اعلام‌شده، حفاظت این نیروی نظامی از راه‌های ایران بود! آیا انگلیس‌ها در راه ایجاد امنیت راه‌ها، کمک به دولت ایران و منافع جمعی را وجه همّت خود قرار داده بودند؟ اگر چنین هدفی در میان بود چگونه سرپرسی سایکس بدون هماهنگی ایران و دولت مرکزی به کادرسازی پلیس جنوب اقدام نمود؟ اگر این سلسله اقدامات پلیس جنوب در جهت منافع ایرانیان نیز بود چرا این حجم وسیع از نفرت مردم جنوب ایران و نیز شکل‌گیری مبارزات مستمر تا انحلال آن را در پی داشت؟ مبارزه‌ای که با حمایت‌های مراجع نیز تقویت و تأیید می‌شد!

اگر مردم جنوب ایران، از حضور پلیس جنوب احساس امنیت و آرامش می‌کردند، چگونه ممکن است در راه مبارزه از نیروهای ژاندارمری استمداد بجویند؛ امری که حتّی به کوتاه شدن دست نیروهای ژاندارمری از تأثیرگذاری بر امنیت منطقه انجامید و موجبات ادغام آن در پلیس جنوب را فراهم کرد؟! بنابراین، روشن است که تشکیل پلیس جنوب برای یاری رساندن به منافع تجاری انگلستان و امنیت تجارت و حفاظت از چاه‌های نفت و انتقال امن آن برای بهره‌برداری ناوگان دریایی و تأمین سوخت این کشور در طول جنگ جهانی پایه‌ریزی شده بود؛7 امری که ضعف دولت مرکزی در سلطه بر تمام مرزهای جغرافیایی روند آن را سریع‌تر نمود!!

مهّم‌ترین اقدامات پلیس جنوب

پلیس جنوب با هدایت سرپرسی سایکس (که تا زمان دولت وثوق‌الدوله بدون تأیید دولت مرکزی به اقدامات خود جامه عمل می‌پوشاند) به منظور جلوگیری از تحریک احساسات وطن‌پرستانه، تمامی درگیری‌های مسلحانه خود با ایلات، قبایل و روستاهای بی‌دفاع را تحت عنوان مبارزه با راهزنی و غارتگری توجیه می‌کرد.8

از مهّم‌ترین اقدامات پلیس جنوب می‌توان به بمباران مناطق مسکونی و روستاهای بی‌دفاع، حمله به روستاها و ایلات منطقه کرمان، که به بهانه حمایت آنها از آلمان‌ها صورت گرفت، اشاره کرد! همچنین درگیری گسترده با ایلات قشقایی، قوی‌ترین و بزرگ‌ترین ایل جنوب ایران، که با هدف ترساندن و تسلیم سایر ایلات جنوب به اجرا درآمد از نمونه‌های بارز این اقدامات نظامی است.

پلیس جنوب برای پیشبرد اهداف خود و برای کاستن از هزینه‌های نظامی و سیاسی خود در جنوب، در مبارزه با ایلات از سیاست تفرقه‌اندازی میان قبایل و ایلات نیز بهره می‌برد، به گونه‌ای که از یک ایل در برابر ایل دیگر جانبداری نظامی و سیاسی می‌کرد و همچنین آشکارا به رقابت میان برخی رجال سیاسی و حکمرانان منطقه دامن می‌زد!9 کارگزاران انگلیس در جنوب ایران همچنین با دخالت در عزل و نصب حکمرانان و کدخدایان روستاها می‌کوشیدند ضمن ایجاد تفرقه از اتحاد نیروهای مبارز تحت لوای واحد جلوگیری کنند و از تحریک احساسات ضد انگلیسی در منطقه بکاهند.

از دیگر اقدامات پلیس چنوب برای کاستن از احساسات ضد انگلیسی، انتشار روزنامه «فارس» بود که به عنوان سخنگوی پلیس جنوب در راستای مشروعیت بخشیدن به اقدامات آنها انجام می‌شد.10

انگلیسی‌ها، با محوریت کمک به تحرکات نظامی پلیس جنوب، به اقداماتی عمرانی همچون احداث جاده ماشین‌رو، احداث خط آهن،11 بهسازی جاده بوشهر به شیراز، و نیز مرمت خطوط تلگراف دست زدند؛ اقداماتی که اگرچه فواید آن ممکن است به بهره‌برداری مردم منطقه نیز انجامیده باشد، امّا به‌رغم تبلیغات فراوان انگلیسی‌ها از سوی مردم جنوب، و خوانین منطقه، هرگز مورد تحسین واقع نشد. مبارزات مردم جنوب بیانگر این واقعیت است که آنها این قبیل اقدامات را در راستای دلسوزی برای مردم ایران ارزیابی نمی‌کردند.

چگونگی انحلال پلیس جنوب

نفرت تاریخی مردم از دخالت بیگانگان در ایران کافی بود که نسبت به اهداف اعلامی تشکیل پلیس جنوب تردید روا دارند. حتّی نام‌گذاری ایرانی این نیروی نظامی (تپانچه‌داران جنوب پارس) و نیز برخی از هنگ‌های آن به نام‌های ایرانی مانند هنگ سلطان احمدشاه و نیز تشکیل شاکله اصلی این نیروی نظامی با 5400 سرباز و 190 افسر ایرانی که زیرنظر 47 افسر ارشد انگلیس و 256 افسر جزء انگلیس و هندی فعالیت کردند12 از تردید مردم و مبارزین نکاست. تأیید وثوق‌الدوله و فرمانفرما نیز خللی در راه مبارزات مردم پدید نیاورد. در حقیقت حضور یک نیروی نظامی بیگانه خودبه‌خود کافی بود که به جای تأمین امنیت، به افزایش تنش‌ها منجر گردد.

در مقام عمل نیز عملکرد پلیس جنوب بر حساسیت ایرانی‌ها افزود. این نیرو که بنا بر اعلام سایکس برای جلوگیری از راهزنی قطاع‌الطریق به‌وجود آمده بود، در حمله به روستاها و ایلات و عشایر به چپاولگری دست زد و در نهایت مجبور به درگیری با نیروهای ملّی و مردمی شد. برخی از نیروهای پلیس جنوب به دلایل واهی و برای تأمین نیازهای خود به توقیف اموال مردم، از جمله مصادره املاک و اراضی و باغ‌ها مبادرت ورزیدند13 و با تطمیع نیروهای ژاندارمری، عملا سلطه دولت مرکزی بر خطّه وسیعی از ایران را به چالش کشیدند.

این اعمال در نهایت موجبات درگیری آنها با نیروهای ملّی و مردمی را فراهم کرد که از جمله می‌توان به مبارزات مردم سیرجان (به فرماندهی حسین‌خان اسفندیارپور، رئیس بچاقچی و قیام مردم فارس (به فرماندهی اسماعیل‌خان صولت‌الدوله قشقایی، ناصرالدیوان کازرونی، زایرخان اهرمی، شیخ حسن‌خان چاه‌کوهی و غضنفرالسلطنه برازجانی) و برخی خوانین بلوچستان اشاره کرد.14

حوزه عملکرد و عملیات پلیس جنوب نیز بسیار وسیع بود و مناطقی همچون کرمان، بلوچستان، یزد، اصفهان، بختیاری، خوزستان، فارس و بنادر جنوب ایران را شامل می‌شد؛ و از سویی مبارزات پیگیر مردم و تغییر شرایط کشور، کار را برای فرماندهان پلیس جنوب دشوار کرد؛ همچنین با آشکارتر شدن ماهیّت اقدامات این نیروی بیگانه، بسیاری از پرسنل ایرانی و افسران ژاندارمری که به آن پیوسته بودند به فکر فرار یا جدایی از پلیس جنوب افتادند و با وجود تعیین مجازات سخت همچون اعدام و شکنجه، باز برخی از ایرانی‌ها مصمم به جدایی از آن شدند.15

انگلیسی‌ها که با تشکیل پلیس جنوب به اهداف کوتاه‌مدت و بلندمدت خود در جنوب ایران و تأمین منافع تجاری، حفاظت از چاه‌های نفت و انتقال آن و حفاظت از اتباع خود در شرکت نفت انگلیس و ایران جامه عمل پوشانده بودند، بعد از انقلاب 1917 روسیه و خروج نیروهای روسی از ایران، ابتدا کوشیدند با قرارداد 191916 با وثوق‌الدوله جای پای خود را در ایران محکم‌تر کنند، امّا با مخالفت‌های صورت‌گرفته در داخل و خارج (از سوی کشورهای فرانسه، آمریکا و شوروی)17 و پایان یافتن جنگ جهانی اوّل و پایان موقتی رقابت انگلستان با روسیه تزاری انگلیسی‌ها در ادامه دادن به فرماندهی پلیس جنوب در ایران تردید کردند. با پایان یافتن جنگ جهانی اوّل و تسلیم آلمان و پایان یافتن خطر آنها در جنوب ایران، بحران اقتصادی در انگلستان و نیز فرار از هزینه‌های سنگین نظامی، سرانجام سرپرسی سایکس در سال 1297ش، دو سال قبل از کودتا، پلیس جنوب را به دولت ایران واگذار کرد و از کشور خارج شد.

دولت کودتا و سیدضیاء نیز که پیش از آن خود مدافع قرارداد 1919 بود و از عدم تمایل به اجرای این قرارداد اطلاع داشت18 آن را ملغی اعلام کرد. بدین ترتیب با پایان یافتن حضور رقیب قدیمی انگلستان، یعنی روسیه تزاری (و قزاق‌های تحت فرماندهی آنان در ایران) و آغاز روندی که با فرماندهی سردار سپه به تقویت تسلّط دولت مرکزی می‌انجامید، در مه 1921م، همه نیروهای انگلیسی و هندی خاک ایران را ترک کردند و پلیس جنوب نیز پس از حدود پنج سال فعالیت در جنوب ایران منحل گردید (سال 1300ش) و انگلیسی‌ها با تغییر آشکار در استراتژی خود، از نیرویی که از آن به عنوان «گرفتاری پرهزینه» یاد می‌کردند، در سایه اقتدار دولت مرکزی رهایی یافتند. 19

پی نوشت ها : 

1. منیژه راضی، پلیس جنوب ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، صص 43 و 56.

2. همان، صص 51-56.

3. فلوریدا سفیری، پلیس جنوب ایران، ترجمه منصوره اتحادیه و منصوره جعفری، تهران، نشر تاریخ ایران، 1364، ص 26.

4. دنیس رایت، انگلیسیان در ایران، ترجمه صدری افشار، 1383، تهران، نشر اختران، صص 102-103.

5. همان، ص 102.

6. هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، امیرکبیر، 1381، صص 345-348.

7. بنگرید به: مصطفی فاتح، پنجاه سال نفت ایران، تهران، پیام، 1358، چ دوم، ص 266.

8. منیژه راضی، همان، ص 184.

9. همان، ص 229.

10. همان، صص 236-237.

11. احمد فرامرزی، شیخ حسن‌خان چاه‌کوهی، تهران، شیرازه، 1377، ص 66.

12. جیمز مابرلی، عملیات در ایران، ترجمه کاوه بیات، تهران، رسا، بی‌تا، ص 587.

13. http://bcir.pchi.ir/show.php?page=contents8id.=9717

14. فلوریدا سفیری، همان، صص 231-256؛ منیژه راضی، همان، صص 146-167.

15. سرپرسی سایکس، تاریخ ایران، ج 2، ترجمه فخرداغی، تهران، انتشارات علمی، 1362، ص 764.

16. سعید قانعی، محمدعلی علمی، نخست‌وزیران ایران، تهران، انتشارات آسونه و علمی، 1391، صص 172-190.

17. ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاست ایران و قدرت‌های بزرگ، تهران، پاژنگ، 1368، صص 325-350.

18. سعید قانعی، همان، ص 172.

19. منیژه راضی، همان، ص 255.


موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران